نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2429
موضوع: ميهماني و افطاري
تاريخ پخش: 01/02/67
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما درباره مهماني و بخصوص افطاري است. چون بالاخره در ماه رمضان مردم يا افطاري ميروند، يا افطاري ميخورند، يا افطاري ميدهند و بد نيست حالا مقداري در اين زمينه صحبت شود. افطاري چند بعد دارد. اصولا مسأله افطاري و مهماني يک عبادت است. مهماني يک تزکيه است، ادخال سرور است. از نظر اجتماعي تاليف قلوب است. از نظر رواني صله رحم است. از نظر قومي و فاميلي وسيله ارشاد است و دعاي خير است. يک افطاري و يک مهماني از چند جهت ارزش دارد و چون اين بحث اوائل ماه رمضان پخش ميشود بد نيست روي اين زمينه صحبت کنيم.
1- آداب و شرايط ميهماني و اطعام دادن
اما افطاري عبادت است به شرطي که قصد قربت باشد، چون اگر يک کاري قصد قربت نباشد عبادت نيست. تمام کارها اگر براي خدا باشد حتي نجاري عبادت است. تمام کارها حتي نماز شب اگر براي خدا نباشد عبادت نيست. يعني در اين که نجاري و نماز شب کدامش عبادت هست، کدامش عبادت نيست، مربوط به اين است که انسان چه نيتي دارد. گاهي ممکن است افطاري باشد عبادت نباشد، عزاداري باشد عبادت نباشد، رقابت باشد، چشم و هم چشمي باشد، عبادت نباشد. يک قصه برايتان بگويم. شخصي شتري را کشت و آبگوشتي راه انداخت و غذاها را در خانه افراد ميداد. يک ظرف غذاي پخته را در خانه يک نفر مشهور و معروف فرستاد. به اين آقا برخورد که چرا ظرف غذاي پخته به من دادي؟ لگد زد و قابلمه را كنار انداخت. گفت: حالا که اين کار را کرده ما هم بجاي يک شتر دو شتر ميکشيم و يک آبگوشت راه مياندازيم. آن يكي هم گفت: پس ما سه شتر ميكشيم. از روي چشم و هم چشمي ديگها و شترهايي به بار رفت. حضرت امير(ع) فرمود: هيچ كس از اين آبگوشتها نخورد، چون هدف از اين آبگوشتها رضاي خدا نيست. افطاري يک عبادت است. اطعام يک عبادت است، به شرطي که براي خدا باشد (إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْه اللَّه) (دهر /9)، قرآن از اهل بيت پيغمبر(ص) نقل ميکند که وقتي اينها ميخواستند يک چيزي بدهند براي خدا اين کار را ميکردند. چون انسان موجودي بي نهايت است ميتواند ترقي کند. چون انسان ميتواند بي نهايت ترقي کند، هر چيزي که جلوي ترقي بي نهايتش را ميگيرد مذمت شده است، مثلا زمين محدود است. گاهي خدا ميگويد: چرا به زمين بند شدهاي؟ (اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ) (توبه /38)، تو به زمين چسبيدهاي، تو بي نهايتي، چرا خودت را محدود کردهاي؟ دنيا محدود است و لذا قرآن از افرادي که دنيا پوش هستند، انتقاد ميکند. ميگويد: «أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا» به همين محدود دل بستهاي؟ تو ميتواني تا بي نهايت رشد کني. يک وجود بي نهايت داري، چرا خودت را محدود کردهاي؟ لذا به پول خرج کردن تزكيه ميگويند. زکات مالت را بده. يعني مالت را پاک کن. در قرآن داريم که به پيغمبر ميفرمايد: از مردم زکات بگير تا مردم را پاک کني. انسان به بخل آلوده است، انساني که بخيل است آلوده به بخل است، با سور دادن و با پول خرج کردن و با اطعام، صفت بخل را از خودش دور ميکند. قرآن انتقاد ميکند، ميگويد: بعضيها، (وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا) (فجر /20) آدمهايي هستيد به بعضيها ميگويد: خيلي مال را دوست داريد. (وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا) (فجر /19) ارث گيرتان آمد هم حق خودتان، هم حق سايرين را ميخوريد. حساب نميکنيد که اين مال را اين آقايي که مرده است، از کجا آورده است؟ حلال يا حرام بوده است. از کساني که به مال رسيدهاند انتقاد ميکند. خيلي حريص و بخيل هستند. اطعام نميکنند. قرآن ميگويد: اگر هم خودت نميتواني سور بدهي، به چهار نفر بده، كه برايت بدهند. (وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ) (فجر /18) قرآن ميفرمايد: گاهي وقتها آدم فقير است، ندارد. ماهي سه تومان، پنج تومان حقوقش است. عيالوار است. کرايه خانه سنگين است. ندارم بدهم، خيلي خوب درست است اگر نداري بدهي ديگران را تشويق کن. در ثاني آدمي هم که ندارد بدهد، کم بدهد. پيغمبر فرمود: ماه رمضان افطاري بدهيد حتي با يک دانه خرما، منتهي به شرطي که اين کج معنا نشود. خرما را در مسجد ببرند يک خرما به آقاي نماز خوان ميدهند، سه گناه و سه خلاف در آن ميشود. 1- هسته خرما را زير فرش مسجد ميگذارد. 2- وسط نماز، هم نماز ميخواند هم دهانش را ميمکد. 3- حواسش هم پرت ميشود. به جاي تعقيب نماز خرما ميخورد. در اين حديث که پيغمبر فرمود: اگر نداريد به يک خرما افطار بدهيد، اين يک خرما براي کسي است که ندارد. آن آقايي که خانهاش دو ميليون است، دو کيلو خرما ميخرد و در مسجد ميبرد، اين سر خودش کلاه ميگذارد. براي دخترش پانصد تومان جهازيه تهيه کرد اما به افطاري که رسيد گفت: و الله ندارم. خانهاش را ساخت اما به افطاري كه رسيد ميگويد: ندارم. قرآن ميگويد: براي اين که خودتان را از بخل پاک کنيد. تزکيه يعني خودتان را پاک کنيد، يعني خود سازي كنيد.
2- ارزشها و ضد ارزشها در افطاري دادن
قرآن درباره انفاق ميگويد که به چند دليل انفاق کنيد: 1- شکم او سير ميشود. 2- تو آدم ميشوي. (وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهمْ) (بقره /265) يعني خودت را تثبيت ميکني. شخصيت خودت را مستقر ميکني. به خودت ميگويي: من مردم، پس براي مردانگي خودم هم «وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهمْ» افطاري تزکيه و ادخال سرور است، مسلمانها وقتي به مهماني ميروند شاد هستند. البته به شرطي که اين افطاري سياسي نشود. الان لاي خرماها را باز کردهاي؟ به جاي هسته سياست است. پارسال ماه رمضان يک کسي از ما براي افطاري دعوت کرد. گفتم: چه كساني هستند؟ گفت: فلاني و. . . اينها از دم يک خط هستند. گفتم: بنده به اين افطاري نميآيم. گفت: چرا؟ گفتم: هر خرمايي که لايش را باز کنيم، به جاي هسته در آن سياست است. اين خرما خرماي سياسي است. يک مسلمان را بگو كه براي افطاري بيايد. حالا چه همفکر تو بود، چه همفکر تو نبود. بسياري از افطاريها گناه دارد. حالا چون اول ماه رمضان است بگذار اين را بگويم. افطاريهايي که گروه گروه، باند باند، دور هم مينشينند، ضمن اين که افطاري ميدهند، دائم خودشان را تثبيت ميکنند و رقيب هم ميکوبند، اين افطاريها، افطاري است که اگر رهبر انقلاب در اتاق را باز کند و يک نگاه بکند، ميگويد: به به، همه در يک تيپ و يک باند هستند. ديگران مسلمان نيستند؟ ديگران روزه نيست؟ افطار دادن به کس ديگر ثواب ندارد؟ اينها افطاري نيست. بعضي جاها باند است و خانه يتيمي است. حزب است و گروه است و خط است. تا همه ميخواهند دور هم جمع شوند، اسمش را افطاري ميگذارند. البته آدم وقتي ميخواهد افطاري بدهد دوستانش را دعوت ميکند، اما معناي دوستان اين نيست که يکي از غير دوستان من وجود نداشته باشد. مي داني چرا خداوند سوره (هل اتي) (انسان /1) را فرستاد؟ براي اين که پشت در تا گفت: چه کسي هستي؟ گفت: اسير، مسکين و. . . اين اطعامي در قرآن سوره «هل اتي» برايش نازل ميشود براي کساني است که خورده حساب تصفيه نکنند. ما در افطاري خورده حساب تصفيه ميکنيم. شرکت در افطاريهايي که در آن جناح بنديهايي وجود دارد گناه است و اگر امام آن جناح بنديها را ببيند ناراحت ميشود. شركت كردن در اين نوع افطاريها معناي خوبي ندارد. شرکت در يک افطاري که اگر لحظه فيلمبرداري نشانت بدهند خجالت ميکشي و ميگويي: چه افطاري است؟ يک مقدار افطاريها بايد دلها را گرم کند، نه اين که تفرقه را بيشتر کند. رئيس يک هيات هستي، چهار نفر از هيات ديگر هم بگوييد تا بيايند. محلهي پائين افطاري ميدهد، چهار نفر را هم از محلهي بالا بگو بيايند. مسجديها هستند، چهار نفر هم زور خانه ايها را بگو تا بيايند. خوب است که افطاري مردميتر باشد، همه باشند. چون کار فکري که نيست. «من فطر مومنا» (بحارالانوار،ج93،ص316) ميخواهيم به يک مومني افطاري بدهيم. خوب تو هم بيا. درباره اطعام امام صادق (ع) فرمود: «الْمُنْجِيَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ الصَّلَاةُ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ»(كافى، ج4، ص51)، چند چيز انسان را از عذاب جهنم نجات ميدهد، يکي اين که آدم گرسنه را سير کند. يکي اين که انسان به هر که رسيد سلام کند. يکي اين هم که گاهي نماز بخواند، ممکن است وقت ديگر آدم نتواند نماز شب بخواند، اما بالاخره ماه رمضان که به خاطر سحري بيدار ميشويم، حالا هم که سحري خوردهاي ده دقيقه به اذان است خوب چهار تا دو رکعت نماز بخوانيم. نماز شب که خيلي آسان است. ميشود نماز شب را هم نشسته خواند. بي «قل هوالله» هم ميشود، خواند. دو رکعتش را آدم ايستاده بخواند، دور رکعتش را نشسته بخواند. مثل نماز صبح است. چهار تا دو رکعتي نماز شب ميشود. بياييد دو تا دو رکعت نماز شب هم بخوانيم. چرا همه کارها بايد اجباري باشد؟ حالا نماز صبح و نماز مغرب واجب است. بگو اين نمازهاي خدا که واجب نيست، ولي من ميخواهم همينطور بخوانم. خواندن چهار تا دو رکعت نماز شب که کاري ندارد. البته يک دو رکعت و يک يک رکعت ديگر هم هست که اسمش نماز شفع و نماز وتر است. سه چيز انسان را از دوزخ و آتش جهنم دور ميکند: سير کردن شکم گرسنه، سلام کردن و نماز شب! و جالب اين است که غذا دادن مثل نماز شب است. اصولا در اسلام مسائل اجتماعي با مسائل فردي با هم گره خورده است. عيد فطر که ميشود ميگويد: شکم سير کن، فطريه بده، نماز عيد هم برو. عيد قربان که ميشود ميگويد: گوسفند بکش، شکم را سير کن، نماز عيد هم برو. يعني نماز خواندن، با شکم محرومان را سير کردن با هم است. کسي نماز بخواند ولي نسبت به گرسنهها بي اعتنا بشود، فايدهاي ندارد. ببينيد امام سجاد چه طور فکر ميکند. امام سجاد در دعاي ماه رمضان ميگويد: «اللَّهمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ»(المصباحكفعمي، ص617) يعني خدايا تمام گرسنههاي کره زمين را سير کن، حتي بت پرستها را، اصلا گرسنه را سير کن. خدايا همه گرسنههاي کره زمين را سير کن. «اللَّهمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ»(المصباحكفعمي، ص617)
3- پاداش اطعام و افطاري دادن در روايات
من ديشب چند حديث درباره اين که ارزش افطاري چقدر است در فروع کافي، جلد چهار ديدم. حديثها را از رو برايتان ميخوانم. چند حديث ناب است. اين براي مرحوم کليني است. کتاب کافي براي بيش از هزار سال پيش است. «مَنْ فَطَّرَ صَائِماً فَلَه مِثْلُ أَجْرِه»(كافى، ج4، ص68) امام صادق فرمود: هر کس يک روزه دار را افطار بدهد، ثوابي که به روزه دار ميدهد به تو هم ميدهد. يعني اگر بيست نفر را افطاري دادي، آن شبي که افطاري دادي، خدا ثواب بيست روزه را به تو ميدهد. نه اين که از او ميگيرد بلكه به تو ميدهد. او ثواب خودش را دارد، مثل ثواب او هم به تو ميدهد. امام کاظم فرمود: «فِطْرُكَ أَخَاكَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِيَامِكَ»(كافى، ج4، ص68) افطاري که ميدهي ثوابش از روزهاي که ميگيري کمتر نيست و بلکه هم بيشتر است. امام سجاد(ع) وقتي در ماه رمضان روزه ميگرفت، در ديگ غذايي تهيه ميکرد و بعد غروب در ظرف ميريخت و ميگفت: «هاتِ الْقِصَاعَ اغْرِفُوا لِآلِ فُلَانٍ وَ اغْرِفُوا لِآلِ فُلَانٍ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَى آخِرِ الْقُدُورِ»(المحاسن، ج2، ص396) اين ظرف را در خانهي فلاني ببر و امام سجاد چنين برنامهاي داشت. امام صادق ميگويد: «اي ليالي هذه» (بحارالانوار،ج48،ص66) ميداني اين شبها چه شبي است؟ گفت: چه شبي است؟ گفت: شب ماه رمضان است. بله ميدانم شب ماه رمضان است. فرمود: دوست داري و ميتواني در شب ماه رمضان هر روز ده برده از فرزندان حضرت اسماعيل را آزاد کني؟ گفت: چه طوري؟ گفت: اگر شما افطاري بدهي، ثواب افطاري دادن ثواب برده آزاد کردن است.
4- آداب ميهماني و ميزباني
مسأله افطاري خيلي ثواب دارد. حتي با يک دانه خرما اما حالا درباره افطاري چند نكته براي مهمانها بگوييم چند نكته هم براي ميزبانها بگوييم. مهمانها بي دعوت جايي نرويد. يک حديث داريم: «لا تَدْخُلُوا»، قرآن ميگويد: (يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ) (نور /27) تا به شما اجازه ندادهاند به جايي نرويد. هشت مرتبه گفتهاند: اگر ضايع شدي در سر خودت بزن. دستت در هشت جا بالا باشد. در سر خودت بزن. يکي از جاهايي که بايد در سر خودت بزني، جايي است که بي دعوت رفتي و به تو اعتنا نکردهاند. اگر کسي بي دعوت به جايي رفت و به او توهين شد. «من دخل موضعا من مواضع التهمه فاتهم لا يلومن إلا نفسه»(أمالى صدوق، ص497) يعني جز خودش را ملامت نکند. يعني در سر خودت بزن که چرا بي دعوت رفتي؟ بچهتان را نبريد، گربهها به يکجايي که ميروند بچه گربه را هم با خودشان ميبرند. آدم نبايد مثل گربه باشد که هر جا ميرود بچهاش را هم با خودش ببرد. گاهي واقعا غذا کم ميآيد، گاهي واقعا جنس کوپني است. گاهي واقعا اتاق تنگ است، گاهي واقعا بچهها بريز و بپاش ميکنند، پيغمبر فرمود: (إِذَا دُعِيَ أَحَدُكُمْ إِلَى طَعَامٍ فَلَا يَسْتَتْبِعَنَّ وَلَدَه فَإِنَّه إِنْ فَعَلَ أَكَلَ حَرَاماً وَ دَخَلَ غَاصِباً) (كافى، ج6، ص270) اگر براي غذا دعوت شدي «فَلَا يَسْتَتْبِعَنَّ وَلَدَه» بچهات را با خودت نبر، «فَإِنَّه إِنْ فَعَلَ أَكَلَ حَرَاماً وَ دَخَلَ غَاصِباً» اگر بچهات را ببري صاحبخانه راضي نباشد، بچه هرچه ميخورد حرام است و بچه هرچه ميخورد غصبي است. يعني مال دزدي خورده است. او هم دزدي تحميلي است. مثل جنگ تحميلي است چون صاحبخانه نميتواند بگويد: لطفا بيا بچهات را بيرون ببر. فقط بايد بايستد و حرص بخورد. البته اين هم هست صاحبخانه هم خوب است اگر دعوت ميکند، بنويسد آقاي فلاني با فرزندان تشريف بياوريد. بچه را بي دعوت به جايي نبريد، اما ميزبان هم وقتي دعوت ميکند فقط پدرها را دعوت نکند، شايد خوشحال کردن بچه ثوابش از خوشحال کردن پدر بيشتر باشد. خدا هم راضي تراست، از بچه پذيرايي کردن خدايي تراست. چون اين بچه نه رئيس است، نه وکيل است نه وزير است نه امام جمعه است. يک بچه هيچ پستي ندارد، اتفاقا اين چايي که به اين بچه ميدهي رنگ خدايي دارد. ممکن است هزار و صد شرط از پدر بچه در دلت باشد و به تو سور داده و تو هم ميخواهي به او سور بدهي. آخر بعضيها ميگويند: به کسي سور بده که به تو سور داده است. قرآن براي اين جهت يک آيه دارد، ميگويد: «وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَه مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْه رَبِّه الْأَعْلى»(ليل /20-19) يعني افرادي ارزش دارند که وقتي سور ميدهند، معامله گر نباشند چون خوردم پس حالا پس بدهم، معامله گري است. «صِلْ مَنْ قَطَعَك»(مصباحالشريعة، ص158) گر چه او از من دعوت نکرد اما من دعوتش ميکنم. او افطاري داد به من نگفت، من به او ميگويم. اصلا تک بزنيد، تک يعني او حمله نکرده من شروع کردهام، چون شما خوردهاي و ميخواهي پس بدهي پاتک ميشود. هميشه ارزش تک، از پاتک بيشتر است. تک بزنيد يعني او دعوت نکرده شما دعوتش کن. او قيچي کرده شما گره بزن. بي دعوت به جايي نرويم. بچهها را برديم اما بايد صاحبخانهها بنويسند و به فرزندان احترام بگذارد. حديثي است که ميگويد: اگر کسي بچهاش را ببرد و صاحبخانه رو در واستي کند غذا حرام است و غصبي است. قال الرِّضَا(ع): «السَّخِيُّ يَأْكُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِه وَ الْبَخِيلُ لَا يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِه»(كافى، ج4، ص41) اگر کسي دعوت کرد برويد. ميگويند: سخي کسي است که هم ميرود بخورد، تا بيايند بخورند. بخيل کسي است که ميگويد: نرويم بخوريم تا مجبور نشويم که پس بدهيم. علامت سخي و بخيل اين است. سخي کسي است که ميگويد: ميرويم ميخوريم و پس هم ميدهيم. بخيل كسي است ميگويد: نه ما ميرويم، و نه دعوت ميکنيم. يعني آدم بخيل مثل بوتهاي در کوير است. محكم ميشود و خشک ميشود و کاري با بوته بغلي ندارد. اينها بوته هستند، آدم بخيل بوته کوير است. آدم آن است که هم برود بخورد و هم پس بدهد. به مجلسي که همه پولدارها در آن هستند، نرويد. بعضي از افراد البته همه هم نبايد فقير باشند. آخر گاهي وقتها از دم فقيرها را دعوت ميکنند. وقتي اينها خودشان نگاه کردند و ديدند در اتاق و سالن همه از دم فقير هستند، ميفهمند که اين يا صدقه است يا کفاره است. ميفهمند که خلاصه اين به احترام شخصيت اينها نيست. اين يک گناهي کرده است، وبالي است، صدقه کفارهاي است، جلسه بايد اينطور باشد، پولدار، فقير، بزرگ، کوچک، چاق، باريک، سفيد، سياه، مشهور، گمنام، يعني بايد يک جلسهاي باشد که هرچه اين جلسه را در هر چرخي انداختي هيچ رنگي و هيچ عنواني از آن در نيايد. صنفي، خطي، فکري، پولي، فقري، همهاش اشکال دارد. يک کسي به همه فقرا سفره داده بود، به پيغمبر گفت. حضرت فرمود: بيخود کردي. گفت: آقا به پولدارها سفره دادم. فرمود: بيخود است. حالا هم که گداها را دعوت کردهام باز هم ميگويي. گفت: آقا هر دوي آن بيخود است، بايد مخلوط باشند. مثل نماز جمعه، مثل راهپيمايي، که فقرا احساس نکنند که سفره بخاطر فقرشان است.
5- آداب و شرايط حضور در ميهماني و افطاري
شما شنيدهايد که امير المومنين به عثمان بن حنيف كه مسئول و نمايندهاش بود نامه نوشت. گفت: شنيدهام رفتهاي يک جايي سور خوردهاي که همه پولدارها هستند و فقرا در آنجا نيستند. خوب حالا چه وقت برويم سور بخوريم؟ قرآن ميگويد: وقت افطاري برو. قبل از افطار نرو. يک آيه داريم قبل از افطار نرويد. آخر بعضيها كه ميخواهند افطار بروند، دو ساعت به افطار ميروند و مينشينند. ناهار است چاشت ميرود. شام است غروب ميرود. قرآن ميگويد: قبل از وقت نرويد. (غَيْرَ ناظِرينَ إِناه) (احزاب /53) يک آيه قرآن است، يعني وقتي برويد که منتظر غذا نباشيد. آيهاي که قبل از وقت نرويد سوره احزاب آيه53 است. در بعضي مهمانيها افرادي که در خانه ميروند، با زن و بچه صاحبخانه احوالپرسي ميکنند. اگر مردي و نا محرمي رفتي سور بخوري، از خانم صاحبخانه تشکر کن، حاج خانم زحمت کشيديد دست شما درد نکند، بلند بگو دست شما درد نکند. خانم خسته نباشد. عدهاي به خانهي پيغمبر مهماني آمدند. آيه نازل شد شما که به خانه پيغمبر مهماني آمدهايد، شما حق نداريد با زنهاي پيغمبر سلام عليک کنيد و چيزي بگيريد و بستانيد. اگر هم يکوقت اضطراري شده و کاسهاي، بشقابي، استکاني، چيني، چاي، ظرف خورشتي، غذايي (فَسْئَلُوهنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) (احزاب /53) حق ندارد در جلسه مهماني زن و مرد قاطي بشود، اين هم يک آيهاي است كه براي مردهايي که به خانه پيغمبر مهماني ميآمدند، داريم. فرمود: در مهماني و در آمد و شدها، در گرفتنها پشت پرده باشد، مخلوط نباشد. يک سفره نياندازيم و بگوييم كه همه مثل خواهر و برادر هستيم. همه نا محرم هستيم و بايد سفرهي زنها از مردها جدا باشد. گاهي افطاري مستحب است ولي سر سفره افطاري پنجاه يا شصت عمل حرام انجام ميشود. مواظب باشيم. خدايا عبادتهاي ما را بيامرز، گناهانمان پيشکشمان باشد.
6- آفات و انحرافات در ميهماني و افطاري
امام حسين در دعاي عرفه ميفرمايد: خدايا عبادتهاي بعضي گناه است تا چه رسد به گناهانشان! يعني افطاري ميدهد اما در افطاري چنان زن و مرد مخلوط ميشوند که درست نيست. مسئله ديگر اين است كه هر کجا كه صاحبخانه گفت: بنشيند. گاهي آدم وارد يک جايي ميشود، صاحبخانه ميگويد: بفرماييد. ميگويد: نه اينجا خوب است. چرا اينجا خوب است؟ هر کجا صاحبخانه گفت بنشينيد. براي اين که صاحبخانه ميداند. اين هم يک مسئله است. مسئله ديگر غذايي هم که برايت آوردند کم ارزش نشمار. اين وظيفه مهمان است اما صاحبخانه چه کند؟ يکي اين که صاحبخانه خودش را به درد سر نياندازد. (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ) (ص /86) آيه قرآن است، پيغمبر فرمود: من اهل تکلف نيستم. همين فرش و همين چيز كافي است و لازم نيست که شما ظرف اجاره کنيد. اگر آدم شيريني را در سيني هم بريزد آسمان به زمين نميآيد. من نوشته ميدهم كه هيچ يک از منظومه شمسي کراتش لق نشود. هيچ دليلي ندارد كه آدم فرش اجاره کند. هيچ دليلي ندارد که انسان خودش را به سختي بياندازد. همين که هست، خوب است. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ» پيغمبر فرمود: «إِنِّي لَا أُحِبُّ الْمُتَكَلِّفِينَ»(كافى، ج6، ص275)، من از اينهايي که مهماني ميدهند، ناراحت هستم. زمين و آسمان را به هم ميريزند. مگر چه خبر است؟ بيايد روي همين فرشها بنشيند. دست و پا نزنيد. يک کسي رفت سبزي بخرد، گفت: آقا يک قران سبزي بده. گفت: يک قران که نميشود. گفت: ده ريال بده. دو ريال که داد. گفت: من يک تقاضا دارم. گفت: بفرماييد. گفت: ميشود اين را نصف کنيد. گفت: بله نصف کرد. گفت: اين هم يک قران. گفت: چرا گفتي نميشود؟ پس ميشود. بي صندلي هم ميشود، روي موکت هم ميشود، شيريني در ظرف ساده هم ميشود. همه کاري ميشود ما به خاطر يک سري آداب و رسوم غلط مجبور هستيم که يك سري از ثوابها را از دست ميدهيم. مثل بت پرستها، بت پرستها با دست خودشان يک بتي ميتراشيدند و ميپرستيدند. همان که خودشان تراشيدهاند، همان را هم عبادت ميکردند. ما هم يک عادتهايي را از پهلوي خودمان تراشيدهايم. در همان عادتهاي خودمان ماندهايم.
7- آداب پذيرايي از ميهمان
مسئله ديگر اين است كه از مهمان سوال نکن غذا خورده يا نخورده است؟ حديث داريم، نگو: آقا نهار خوردهاي يا نه؟ ممکن است من سي و دو بار نهار خوردهام ولي ميخواهم براي دفعه سي و سوم هم بخورم. حديث داريم هيچ وقت صاحبخانه از مهمان نپرسد كه غذا خوردهاي يا نه؟ صاحبخانه نپرسد که ميل داري يا نه؟ آقا شربت ميل داري؟ آقا دوغ بياورم يا هندوانه ميخوريد؟ هرچه در خانه هست، بياور. اميرالمومنين مهمان شد با صاحبخانه قرار داد بست. گفت: من در مهماني ميآيم به شرطي که به دردسر نيفتي. در خانه آمد و پولهايش را به حضرت امير داد و گفت: آقا بيا اينها پول است. پول دارم بفرستم از بيرون غذا بياورند. گفت: بله اين که گفتم به دردسر نيافتي يعني پول قرض نکن. آقا اگر پول داري خوب بفرست بياورند و به درد سر نيافت. يعني قرض نکن. اگر غذا را مهمان خورد، خوب نوش جانش اسراف نيست. اسراف براي اين است که آدم نخورد و حرام بشود. اگر غذا مصرف شد و از گلوي مبارک مهمان پايين رفت ديگر هر غذايي باشد با هر مبلغي اشکال ندارد. وقتي امام سجاد ميخواست به مکه برود باقلوا درست ميکرد. يعني شکر با مغز بادام درست كرد. اگر غذا از گلو پايين رفت اسراف نيست، اما اگر از گلو پايين نرود اسراف است. مواظب باشيد غذا مصرف بشود. آشپزها اينطور نباشد که خودشان بخورند و بقيه آخر بخورند. بعضي نانواها نانهاي خوب را براي خودشان بر ميدارند، و بقيه را براي ديگران ميگذارند. اين هم يک مسئله است. صاحب خانه مهمان را بدرقه کند. از مهمان کار نکشد. گاهي آدم افطاري که ميدهد چهار فقير که به مهماني ميآيند از آنها كار ميكشد. خوب آنها به مهماني آمدهاند. چرا او را به کار ميکشي؟ حديث داريم کسي که از مهمانش کار بکشد، نامرد است. گاهي وقتها ما پولدارها را دعوت ميکنيم، چهار فقير هم دعوت ميکنيم ولي يکي را براي پشت سماور ميگذاريم، يکي را هم براي قليان ميگذاريم. يکي را براي جفت كردن كفشها ميگذاريم. اينها نامردي است آن وقتي که مهمان است، مهمان است. امام رضا در مهماني نشسته بود. چراغ خراب شد. يکي از مهمانها دستش را دراز کرد تا فتيله چراغ را صاف کند. امام رضا فوري دستش را گرفت، پيش کشيد. فرمود: نا مرد است که مهمان در خانه کسي کار بکند. گفت: آقا من کار نکردم همينطور که نشستهام خواستم فتيله را درست کنم. فرمود: همين مقدار نامردي من است. نا مرد است انسان که مهمان را در خانه به کار بکشد. از مهمان کار نکشيد. کلمه قابل نيست را اصلا نگوييد، حديث داريم کسي نگويد: قابل نيست. اين غذا قابل نيست. بين مهمانها هم فرق نگذارد، همه مهمانها يک طورند. آن کسي که وارد خانه شد مهمان شماست. حالا شغلش ضعيف باشد يا قوي هر کس که مهمان است، مهمان است. فرق نکند. آقا مهمانها را دسته بندي ميکند، شما به اين اتاق بفرماييد. بچهها شما به اين اتاق برويد. واکسي شما اين اتاق برو. لبو فروش شما به اين اتاق برو. بين مهمانها فرق نگذاريد. نگوييد: قابل نيست. پول داريد خرج کنيد. عادات را بشکنيد. مهمان که ميآيد و چيزي دستش است برو و ساك او را از دستش بگير اما وقتي ميخواهد بيرون برود، ساکش را نبر. چون ساکش را که در خانه ميآوري، يعني خوش آمدي اما وقتي ميرود ساکش را بردي يعني خوش نيامدي. لذا حديث داريم که وقتي مهمان ميآيد ساکش را بگير اما وقتي ميرود، کمکش نکن. چون اين معني را دارد كه زودتر برو. البته به من اشاره ميکنند كه وقت تمام شد ولي افطاري ما تمام نشد.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2429