responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2447


1- تواضع و فروتني، در عرصه جامعه
2- حفظ آرامش در سختي‌ها و خوشي‌ها
3- برخورد مسالمت‌آميز با مردم
4- شب زنده داري با قيام و قعود در نماز
5- ترس از بد عاقبتي و دوزخي شدن
6- جلب رضاي خدا، هدف بندگان صالح
7- توفيق الهي، شرط موفقيت در كارها

موضوع: نشانه‌هاي بندگان الهي در قرآن

تاريخ پخش: 30/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

امشب مي‌خواهم ان خط‌كشي كه قرآن گفته خودتان را با اين خط‌كش متر كنيد، ببينيد چقدر مي‌ارزيد، شاخص‌ها و معيارها و ملاك‌هاي آدم خوب چيست؟ چند آيه در سوره فرقان است مي‌گويد: آدم خوب اين است. قبل از اينكه بحث را انجام بدهم بگويم: بنده كه اين شاخص‌ها را يا ندارم، يا خيلي ضعيف دارم. منتهي بعضي از شما ممكن است قوي داشته باشيد، بعضي‌ها هم ممكن است مثل من باشيد ولي چون در خانه‌ي امام رضا هستيم، آخر بحث مي‌گوييم: خدايا آدم خوب اين است. هرچه باقي داريم، خودت جبران كن.

1- تواضع و فروتني، در عرصه جامعه

بنده خوب خدا چه كسي است؟ (وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا) (فرقان /63) بنده خوب خدا اولاً كه در قرآن «عباد الله» را معمولاٌ به انبياء گفتند. «عِبَادُ الرَّحْمَانِ» را به دو گروه گفتند. يكي فرشته‌ها، يكي آدم‌هاي خوب غير انبياء، «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ» بنده‌ي خوب خدا چه كسي است؟ «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» كساني هستند كه روي زمين آرام راه مي‌روند. يعني بد مستي نمي‌كنند. راه و روششان…

12 صفت گفته است كه بنده خوب خدا چه كسي است. بعضي‌هايش اعتقادي است. بعضي‌هايش اجتماعي است. بعضي‌هايش عملي است. حركت آرام در زمين يعني متعادل است. متواضع است. «هون» به معناي تواضع و سكينه است. امام صادق(ع) فرمود: «هون» يعني فطري راه مي‌رود. كارهايش عادي است. بندگان خوب خدا زور نمي‌زنند. حتماً مثل فلاني حرف بزنند. حتماً لباسش مثل فلاني باشد. خودت باش.

يكوقت يك جواني موهاي سرش يك طوري بود. آمد گفت: آقاي قرائتي اين قيافه‌اي كه من دارم، حرام است؟ گفتم: اگر خودت دوست داري، حرام نيست. اما اگر يك كسي اينطور بوده و تو تقليد كردي، خودباختگي تو حرام است. خودت باش. يكوقت مي‌گويي: من در همه قيافه‌ها اين قيافه را دوست دارم. خيلي خوب! يكوقت مي‌گويي: چون فلاني چنين است، پس من هم اينطور هستم. اين خودباختگي بد است. جوان از سينما بيرون مي‌آيد، سيگار مي‌زند چوب كبريتش را عمودي نگه مي‌دارد. به او گفتم: آقا شما چوب كبريتت را افقي نگه مي‌داشتي. حالا چرا اينطور نگه مي‌داري؟ گفت: مگر نديدي در فيلم اينطور سيگار روشن كرد؟ اين جوان بي‌هويت مي‌شود. يعني در نگه داشتن چوب كبريت سيگارش از خودش اراده ندارد. خودت، خودت باش. هويت يعني پوك نباش. زور نزن، خانه‌ام مثل فلاني باشد. ماشينم مثل فلاني باشد. لباسم مثل فلاني باشد. شغلم مثل فلاني باشد.

2- حفظ آرامش در سختي‌ها و خوشي‌ها

منزل آمدم. بچه من گفت: بابا در كنكور قبول شدم. گفتم: الحمدلله! گفت: من خواستم كه بگويي: تبريك مي‌گويم. احسنت! تحويل بگيري. گفتم: من آنطور كه شما براي كنكور و دانشگاه سر و دست مي‌شكنيد، نيستم. من دانشگاه را يك ارزش مي‌دانم اما نه در حد اينكه هركس دانشگاه رفت، قطعاً خوشبخت است. ما آدم دانشگاه رفته بدبخت هم داريم. آدمي هم داريم كه دانشگاه نرفته و هيچ مشكلي در زندگي‌اش ندارد. دانشگاه ارزش است اما نه ارزشي كه اگر قبول شدم از خوبي‌اش سكته كنم، اگر رد شدم از غصه سكته كنم. شد، شد. نشد، نشد!

بندگان خدا كساني هستند كه آرام هستند. استرس ندارند، خودشان هستند. اگر جوان زلفي درست مي‌كند، شغل انتخاب مي‌كند، همسري انتخاب مي‌كند، كاري به كسي ندارد. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» بنده‌ي خوب خدا كسي است كه تواضع و آرامش داشته باشد.

خانم زنگ مي‌زند كه استخاره كن مي‌خواهم طلاق بگيرم. مي‌گويم: چرا؟ مي‌گويد: شوهرم يك حرف زشت به من زد. مي‌گويم: به خاطر يك كلمه مي‌خواهي طلاق بگيري؟ دختر و پسرهاي ما خيلي‌هايشان اصلاً بلد نيستند زندگي كنند. نبايد حرف زشت بزند، اما آدم هم نبايد سرنوشتش را سر يك كلمه خراب كند. مادرش به من چنين گفته است. خوب حالا يك كلمه نبايد بگويد، گفته است. مي‌خواهي سر يك كلمه زندگي‌ات را آتش بزني؟ بنده خوب خدا كسي است كه آرام باشد. حديث داريم مؤمن مثل كوه است. بعد مي‌گويد: كوه ريزش مي‌كند، مؤمن هيچوقت ريزش ندارد.

امام 12 بهمن در هواپيما نشست به ايران بيايد. با او مصاحبه كردند: چه احساسي داريد؟ يادتان هست چه گفت. گفت: هيچي! يعني هواپيما سرنگون شد، شهيد شديم. رفتيم جمهوري اسلامي تشكيل داديم، الحمدلله! شهيد هم شديم، الحمدلله! قرآن دو كلمه را با هم مي‌گويد. مي‌گويد: (يَقتُلون وَ يُقتَلون) (آل‌عمران /21)، «يَقتُلون» يعني اين او را بكشد. «يُقتَلون» يعني او اين را بكشد. قرآن مي‌گويد: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ) (توبه /52)، «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن» يعني همه‌اش خوب است. مثل اينكه به داماد بگويند: سمت راست صورت عروس را مي‌بوسي، يا سمت چپ صورتش؟ مي‌گويد: هردو يكي است. ولي خدا شهيد شود، الحمدلله! حكومت به دست بگيرد، الحمدلله! شد، شد. نشد، نشد. رئيس جمهورها يكي رأي مي‌آورد، يك عده هم رأي نمي‌آورند. بايد آرام باشند.

منبر رفت، حرف‌هايش يادش رفت. گفت: حرف‌هايم يادم رفت و پايين آمد و رفت خوابيد. مي‌دانيد چه شد؟ رفتم بالاي منبر حرف‌هايم يادم رفت. خوب يادت رفت كه يادت رفت، برو بخواب. اصلاً دنيا اينطور است. الآن دنيا پول و دلار و تكنولوژي كم ندارد، آنچه در دنيا كم است، آرامش نيست. كمبود دنيا كمبود آرامش است. آرامش ندارند. بنده‌ي خوب خدا آرام است.

حاج خانم مكه رفته، پارچه آورده است. مي‌گويند: اين پارچه را چند خريدي؟ دروغ مي‌گويد: اين را اينقدر خريدم. مي‌گويد: خيلي زحمت كشيدي، واقعاً چه سوغاتي گراني براي ما خريدي. خانم چرا دروغ مي‌گويي؟ هرچه خريدي بگو.

يكي از شاگردان امام مي‌گفت: سر درس امام نشسته بودم، يادم آمد دم غروب است، نماز نخواندم. ديدم وسط درس بلند شوم زشت است. دستم را جلوي دماغم گرفتم، دولا دولا به هواي اينكه دماغم خون شده است، بلند شدم. امام تا نگاهش كرد، گفت: باز اين سيد نمازش را نخوانده است. (خنده حضار) آقا نمازم را نخواندم. بلد نيستم. به پيغمبر مي‌گويد: بگو (قُلْ إِنْ أَدْري‌) (جن /25) بگو بلد نيستم. چه اشكالي دارد بگويي: بلد نيستم. ما گير هستيم. من خودم يكي از آنهايي هستم كه گير هستم. يعني اگر مسجد مي‌روم، عمامه من به شاخه درخت بند شود و در جوي آب بيفتد، فوري زنگ مي‌زنم، الو! مسجد، امشب يك حادثه‌اي رخ داده، نماز تعطيل است. حادثه نيست، يك كيلو پنبه در جوي آب افتاد. (خنده حضار) برو نمازت را بخوان. ما گير هستيم. يكي گير كفشش است. يكي گير مدركش است. يكي گير مادرشوهرش است. يكي گير مادرزنش است. بنده خوب خدا مثل كوه است. اين چيزها را سخت نمي‌گيرد و زندگي‌اش را تلخ نمي‌كند.

3- برخورد مسالمت‌آميز با مردم

(وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا) (فرقان /63) آدم مؤمن كسي است كه وقتي يك آدم نااهلي با او يك برخوردي مي‌كند، «سلاما» يعني با مسالمت رد مي‌شود.

به يكي از علماي بزرگ، شايد خواجه نصير الدين طوسي بود، يك نفر حرف زشتي زد. نوشت: اي سگ! پسر سگ! جواب داد: شما در نامه مرقوم فرموده بوديد سگ، پسر سگ! سگ با چهار پا راه مي‌رود. بنده با دو پا راه مي‌روم و ابوي بنده هم با دو پا راه مي‌رفت. بنابراين بنده و ابوي من سگ نيستيم.

قرآن مي‌گويد: (إِنَّا لَنَراكَ في‌ سَفاهَةٍ) (اعراف /66) به پيغمبر گفتند: خل هستي! نگفت: من خل هستم! ننه‌ات خل است. بابايت خل است. جد و آبادت خل است. تا مي‌گفتند: خل هستي، مي‌فرمود: (قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بىِ سَفَاهَةٌ) (اعراف /67) مي‌گفت: خل هستي، مي‌گفت: خل نيستم. به پيغمبر گفتند: تو گمراه هستي. (إِنَّا لَنَراكَ في‌ ضَلالٍ مُبينٍ) (اعراف /60) تو منحرف هستي. فرمود: (قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بىِ ضَلَالَةٌ) (اعراف /61) خل هستي، خل نيستم. گمراه هستي، گمراه نيستم. بلد هستي، نه بلد نيستم. گاهي افراد حرف‌هاي زشتي به آدم مي‌زنند. آدم بايد از كنارش بگذرد. هركسي در دنياي خودش يك چيزهايي مي‌گويد.

4- شب زنده داري با قيام و قعود در نماز

بنده خوب خدا چه كسي است. (وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً) (فرقان /64)، «يَبيتُونَ» يعني بيتوته، بيتوته يعني يا تمام شب زنده است، يا بخشي از شب. «يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ»، «لِرَبّ» يعني براي خدا، نه اينكه چون گير كرده، حالا آمده يك نماز بخواند كه حاجتش را از امام رضا بگيرد. نه اين شب‌ها با خدا يك زمزمه‌اي دارد. «سُجَّداً وَ قِياماً» يا در حال سجده، يا قيام باشد. بنده خوب خدا اين است كه مناجات شبانه داشته باشد. يا تمام شب يا نيمي از شب بيتوته كند.

تا حالا چند مورد را گفتيم؟ بنده خوب خدا كسي است كه آرامش داشته باشد. تواضع داشته باشد. متلك شنيد، با مسالمت رد شود. سحرخيزي هم داشته باشد. از 12 مورد سه مورد گفتم.

مورد چهارم مي‌فرمايد: يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)

(وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا) (فرقان /65) بندگان خدا چشم‌انداز بيست ساله و پنج ساله اول و پنج ساله دوم ندارند. چشم‌انداز ابدي دارند. مي‌گويد: اين كاري كه مي‌كنم در قيامت جواب دارم يا نه؟

به يكي از علماي بزرگ گفتند: اگر يك گوينده‌ي راستگو به شما بگويد: يك هفته ديگر مي‌ميري؟ در هفته‌ي آخر عمرت چه مي‌كني؟ گفت: كاري كه از اول 15 سالگي مي‌كردم. از اول تكليف هر كاري مي‌خواستم بكنم، ديدم اگر خدا راضي است انجام دادم. خدا راضي نبود، انجام نمي‌دادم. بنده خوب خدا كسي است كه براي كارهايش حساب و كتاب قائل شود.

5- ترس از بد عاقبتي و دوزخي شدن

(إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ) (حاقه /20) روز قيامت بهشتي‌ها مي‌گويند: ما از دنيا به فكر امروز بوديم. مي‌دانستيم كه بالاخره اين كار زشت چه عقوبتي دارد؟ اين كار خير چه جوابي دارد؟ «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا»، غرام يعني تاوان. به معناي مصيبتي است كه انسان در برابر آن راه فرار ندارد. بايد انجام بدهد. جهنم راه فرار ندارد. خيلي آيه در قرآن داريم جهنمي‌ها مي‌گويند: (ما لَنا مِنْ مَحيصٍ) (ابراهيم /21) ما نمي‌توانيم و راه فرار نداريم. گاهي مي‌گويند: ما را بيرون بياور (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ) (مؤمنون /107) بندگان خوب خدا اين آيه‌ها را مي‌خوانند مرتب فكر مي‌كنند، روز قيامت مجرمين مي‌گويند: خدايا ما را از جهنم نجات بده، اين بار آدم خوبي مي‌شويم. فايده ندارد.

ياد قيامت بودن باعث مي‌شود آدم كم فروشي نكند. قرآن مي‌گويد: چرا كم فروشي مي‌كني؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و 5) روز قيامت بايد جواب كم فروشي را بدهي. خيلي خوشي نكنيد چه كسي دارد. به هيچ‌كس نگوييد: خوش به حال او!

نقل شد به سلمان فارسي گفتند: ريش تو بهتر است، يا دم سگ؟ مي‌خواستند سلمان را تحقير كنند. فرمود: هركدام از پل صراط رد شود. ما چه مي‌دانيم، آقا خيلي زرنگ است. زرنگ آن كسي نيست كه بتواند پول دربياورد. زرنگ كسي است كه بتواند فكر و دينش را حفظ كند. اخلاقش را حفظ كند. ما اين كلمات را قاطي مي‌كنيم. به يك افرادي مي‌گوييم: ماشاءالله فلاني چه زرنگ است. مي‌گويد: از روستا در شهر رفت، يا از شهر در فلان شهر بزرگتر رفت، با فاميلش شركت زد، حالا چه شده است. خيلي زرنگ است. والله زرنگ‌تر از اينها هم بودند. رزق به زرنگي نيست. يك حديث داريم خدا به آدم‌هايي كه خيلي عادي هم زندگي مي‌كنند، گاهي به قدري وضع مالي‌شان خوب مي‌شود، كه به آدم‌هاي زرنگ بگويي: همه‌اش به زرنگي نيست. تو زرنگ هستي، صد تا مثل او را در جيبت مي‌گذاري. اما او هرچه مي‌دود به جايي نمي‌رسد. آن آقا هم آرام راه مي‌رود، به جايي مي‌رسد. عباد الرحمن و بنده خوب خدا كسي است كه حساب كند خدا از او راضي است يا راضي نيست.

6- جلب رضاي خدا، هدف بندگان صالح

من خدمت آيت الله العظمي گلپايگاني(ره) گفتم: شما الآن مرجع شيعه هستيد. يك زماني هم يك بچه‌ي يتيم 9 ساله در گلپايگان بوديد. آن زماني كه نه ساله بودي چه احساسي داشتي، الآن كه مرجعي چه احساسي داري؟ گفت: نمي‌دانم خدا از كدام حالا راضي است. هركدام خدا راضي است، من همان را راضي هستم. كدام بچه‌ات را بيشتر دوست داري؟ هركدام بيشتر بنده خدا باشد.

پدري داشتم بازاري بود. گفتم: آقاجون، خانه‌ي ما گران‌تر است يا خانه‌ي حاجي عمو؟ گفت: هركدام كه عبادت خدا بيشتر در آن باشد. كدام بچه‌ها بچه‌ي خوبي هستند؟ آن كسي كه كمتر دروغ مي‌گويد. آن كسي كه اصلاً دروغ نمي‌گويد. نه آن كسي كه نمره‌اش خوب است. ممكن است نمره‌اش بالا باشد، ولي بيست عيب داشته باشد. راحت بد دهاني و غيبت مي‌كند، فحش مي‌دهد، در نمازش، در حجابش، در اخلاقش، در برخوردهايش، بنده خوب خدا كسي است كه خودش را با چشم‌انداز ابدي اندازه بگيرد. در خانه امام رضا هستيم. امام رضا(ع) فرمود: طوري زندگي كنيد كه بتوانيد در نماز جمعه بگوييد. اگر كاري مي‌كنيد رويت نمي‌شود در نماز جمعه بگويي، پيداست كار تو خرده شيشه دارد. بنده خوب خدا كسي است كه «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا» اين عذاب جهنم نمي‌دانم چيست. بيشترين دعاها مربوط به جهنم است. بهترين ماه‌ها براي عبادت چه وقت است؟ رمضان است. در رمضان بهترين ايام چه وقت است؟ شب قدر است. بيشترين دعا شب قدر چيست؟ الغوث، الغوث، خلصنا من النار يا رب سه شب احيا است، هر شب صد بار مي‌گوييم: خلصنا من النار. اين پيداست امام عبادالرحمن است. چون مي‌گويد: خلصنا من النار، «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ». مسأله‌ مهمي است.

ديگر بنده خوب خدا چه كسي است؟ اول مي‌گويد: «يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا» شب‌ها تا صبح سجده و گريه، باز هم مي‌گويد: فكر نكن اگر نماز شب خواندي، دو شب در حرم امام رضا يا مسجد كوفه و عمره و مكه و مدينه بودي، اگر يك شب، دو شب، پنج شب، ده شب، احيا گرفتي فكر نكن حتماً مرغ بهشت هستي. اينهايي كه در طول سال شب‌ها بيتوته مي‌گيرند و عبادت مي‌كنند، آنها هم از جهنم مي‌ترسند. آخر گاهي وقت‌ها ما چهار شب احيا مي‌گيريم و مي‌گوييم: نه ديگر خدا ما را بخشيد. ما حسابمان را با خدا تمام كرديم. مي‌گويد: آن كسي كه «يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ» مي‌گويد: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ». عني اگر بهترين عبادت را هم شب تا صبح كردي، باز هم به خودت اطمينان نداشته باش. اگر علامه دهر هم هستي، به خودت اطمينان نداشته باش، ممكن است همه چيز يك طور ديگر شود.

اسمش را نبرم. بزرگي مي‌گفت: در حرم حضرت امير در نجف رفتيم، طلبه نجف بوديم، گفتيم: يا علي! پول‌هاي ما ته كشيده است. به ما گفتند: شما در خانه فقرا چيزي مي‌دادي؟ حالا يك چيزي هم به ما بده. بيا امشب يك كاري كن. يا علي يك صد توماني به ما بده. صد تومان قديم خيلي پول بود. مي‌گفت: خوب كه حرف‌هايمان را به حضرت علي زديم و ضريح را بوسيديم و كنار آمديم، ديديم يك نفر ايراني در حرم حضرت علي مرا ديد، گفت: پدر شما را در بازار ديدم. گفتم: من نجف مي‌روم. اگر پسر شما را ديدم، كاري نداري؟ گفت: چرا اين صد تومان را به او بده. مي‌گفت: صد تومان را گرفتم و گفتم: يا علي! اين براي پدرم است. گفتم: خودت صد تومان بده. اين را پدر من داده است. پول را در جيبمان گذاشتيم و مدرسه آمديم. رفتيم پول را برداريم چيزي بخريم، ديديم نيست. اِ… در حرم دويديم، كفشداري، زوارها، زيارت نامه‌خوان‌ها، گفتم: كسي پول پيدا نكرده است؟ گفتند: نه! خيلي حالمان گرفته شد. اگر نمي‌دادند ديگر داغش را نمي‌ديدم. دادند و از من گرفتند. حال گيري بود و به استادم گفتم. استاد ما گفت: تو به حضرت امير جسارت كردي. گفتي: اين براي پدرم است و براي تو نيست. درست است پول را پدرت داده است، اما ايشان بايد پدر تو را در بازار ببيند، ممكن بود نزديك ديدن پدرت عطسه‌اش بگيرد، صورتش را اين طرف كند و عطسه كند و پدر تو از كنار اين بگذرد.

رئيس سازمان حج به من مي‌گفت: يك نفر در حج رفتاري داشت، گفتم: ديگر نمي‌گذارم ايشان مكه بيايد. ايشان هم گفت: حج دست تو نيست. گفتم: بابا، من رئيس سازمان حج هستم. گفت: باشد حج دست خداست. من براي اينكه اين لجبازي كند عكس اين را زير شيشه كارم گذاشتم. هر روز صبح به صبح نگاهش كنم، ايشان كه مي‌آيد، من ايشان را امضا نكنم. مي‌گفت: حواسم را جمع كردم، مكه او را ديدم. گفتم: از كدام مرز آمدي؟ مرز ايران. چه كسي امضا كرد؟ گفت: خودت. گفتم: يكسال است من هر روز صبح به شيشه نگاه مي‌كردم. گفت: راستش را بخواهي من پشت در گفتم: خدايا تو شاهد باش، اين رئيس حج با من بد است. من را امضا نخواهد كرد. تو يك لحظه اين را خام كن، خواب كن اين مرا امضا كند. مي‌گفت: به خدا گفتم و آمدم، تو هم امضا كردي. انگار خدا يك لحظه عقل را از تو گرفت. كار دست كسي نيست.

يكي از شعراي درجه يك ايران، مي‌گفت: شعري گفته بود يا كاري در مدينه كرده بود. اميرالحاج آن زمان گفت: ديگر ايشان را ممنوع كنيد. ديگر در مدينه نيايد. ايشان هم گفت: اميرالحاج چه كسي است؟ اميرالحاج امام زمان است. من خواهم رفت. يك فيش آزاد هم خريد و دم رفتن همه بسيج شدند كه ايشان مكه نرود. وزير كشور را واسطه كرد كه آقاي اميرالحاج حالا خلافي هم بوده ببخشيد. ايشان فيش خريده بگذاريد برود. گفت: امكان ندارد و حرفش را نزن. به من واسطه شد. من هم به اميرالحاج زنگ زدم و گفتم: آقا حالا اين يك شاعر و مداح است، يك چيزي گفته است. شتر ديدي، نديدي. بگذار برود. گفت: حرفش را نزن. ما زنگ زديم به اين آقاي مداح كه آقاجان ببين يك حج مستحبي مي‌خواهي بروي. حج واجب كه رفتي. براي حج مستحبي وكيل و وزير را به كار مي‌اندازي همه مي‌گويند: حرفش را نزن. ما خراب مي‌شويم. از اين بگذر. شما امسال مكه برو نيستي. گفتم: نمي‌شود و حرفش را هم نزن. پنج دقيقه بعد اميرالحاج به منزل ما زنگ زد. نماينده مقام معظم رهبري در حج زنگ زد و گفت: آقا بگوييد برود. گفتم: شما چند دقيقه پيش گفتي امكان ندارد. گفت: نفهميدم بگو برود. گفتم: خبري شد؟ گفت: بگو برود. ما به مداح زنگ زديم، تا گفتيم نعره كشيد و گريه كرد. گفتم: چه شد؟ گفت: تا گفتي: اميرالحاج گفته امكان ندارد، من هم قلمي كه براي زهرا شعر مي‌گفتم را دور انداختم. گفتم: زهرا ديگر برايت شعر نمي‌گويم. تا قلم را دور انداختم برق اميرالحاج را گرفت. اميرالحاج فوري به من زنگ زد، گفت: بگو برود. كار دست خداست. رئيس سازمان حج و اميرالحاج چيزي نيست. شما فكر مي‌كني اگر پول داشته باشي، مكه مي‌روي. حديث داريم نگو خدايا پول بده كه مكه بروم. بگو: اللهم ارزقني حج خدايا حج مي‌خواهم بروم. نگو: «اللهم ارزقني مال لاحجة» نگو خدايا پول بده مكه بروم. اگر رزقت نباشد…

7- توفيق الهي، شرط موفقيت در كارها

در فرودگاه جده يكي از پله‌ها پياده شد، ديوانه شد. ديدند ديوانه شده او را برگرداندند. تا پشت مكه آمد و برگشت. دست كسي نيست.

اگر مي‌خواهيد ببينيد ايمان شما قوي است يا ضعيف است، اگر به چيزهايي كه در دست خودت است، محاسبه كردي و تكيه به محاسبات خودت كردي، ايمانت ضعيف است. اگر گفتي: بله اين محاسبات ما، اما خدا چه مي‌خواهد. معلوم نيست. يكوقت مي‌بيني ما همه كارها را مي‌كنيم. برق‌كشي، درجه يك، فني، استاندارد، اما از اداره برق قطع شده است. خدا اراده نكرده است. تو هي برق كشي كن. مثل راننده‌اي كه رفته رانندگي ياد بگيرد، هي گاز مي‌دهد، فكر مي‌كند پا دارد و گاز هم دارد. بله پا داري، گاز هم داري. زور و عقل هم داري. اما يك ترمز هم زير پاي بغلي است. تو همه كاره نيستي. علامت ايمان كامل اين است كه به محاسبات الهي بيشتر دلگرم شوي تا محاسبات…

«يبيتون» شب‌ها را تا صبح بيتوته مي‌كند، اما باز هم مي‌گويد: خدايا نگران هستم. قرآن مي‌گويد: پول خرج مي‌كنم ولي (وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَة) (مؤمنون /60) باز مي‌ترسد. يعني هيچوقت مغرور نشويد.

مي‌گفت: به استادمان گفتيم: در حرم به اميرالمؤمنين گفتيم: فقير شديم، صد تومان بفرست. صد تومان آمد، گفتم: براي پدرم است. براي تو نيست. حالا پول از جيب من افتاده است. چه كنم؟ گفت: نزد حضرت امير برو و توبه فارسي كن. توبه عربي استغفرالله ربي و اتوب اليه است. توبه فارسي را نمي‌توانم در تلويزيون بگويم، حرف «گ» دارد. (خنده حضار) فهميديد… «گ» دارد. آخرش هم خوردم… (خنده حضار) گفت: تو به حضرت علي جسارت كردي. تو فكر مي‌كني كه كارهايي كه اينها مي‌كنند، همين امام رضا كار مي‌كند منتهي از واسطه، به اين مي‌گويد. به او مي‌گويد. ده نفر را به هم مي‌اندازد. اين مسأله‌ي مهمي است. گفتيم: نه، ما نمي‌گوييم و از خيرش هم مي‌گذريم. بعد از يك مدتي گفتيم: حالا امتحان كن. حالا استادت است برو يك توبه فارسي كن. كسي كه نمي‌فهمد و پشت بلندگو نيست. رفت و توبه فارسي كرد. مي‌گفت: تا توبه فارسي كردم، يك زن عرب آمد و گفت: آقا من چند شب اينجا يك پولي پيدا كردم. اگر نشان درست بدهي به تو مي‌دهم. نشانه‌هايش را دادم. گفتم: يا علي از تو است، از تو است، از تو است! منتهي ما تا سيلي نخوريم متوجه نيستيم. بايد حتماً حال ما گرفته شود تا بگوييم: از تو است. بندگان خوب خدا با اينكه شب تا صبح گريه مي‌كنند باز هم مطمئن نيستند كه اهل بهشت هستند. به سلمان فارسي مي‌گويند: ريش تو بهتر است يا دم سگ؟ مي‌گويد: هر كدام از پل صراط عبور كند. يوسف پيغمبر مي‌گويد: (تَوَفَّني‌ مُسْلِما) (يوسف /101) خدايا عاقبت مرا بخير كن.

خدايا ما را جز عبادالرحمن قرار بده. به همه ما سكينه و آرامش و تواضع در رفتار و گفتار مرحمت بفرما. توفيق شب زنده‌داري به همه ما مرحمت بفرما. ما را از قيامت و خطرات قيامت غافل قرار نده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2447
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست