نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2454
1- گواهی اعضای بدن انسان در قیامت 2- لزوم آگاهی مسؤولان از اوضاع جامعه 3- نظارت والدین بر امور فرزندان 4- عالم در محضر خداوند 5- آگاهی خداوند از نیّت و انگیزه کارها 6- خطر کارهای بدون انگیزه درست 7- قهر و کینه، عامل دوری از رحمت الهی
موضوع: نظارت خداوند بر گفتار و رفتار انسان تاريخ پخش: 26/03/95
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث جلسه قبل راجع به این بود که این هستی که ما فکر میکنیم خبری نیست، انگار همه دوربین مخفی است. همه چیز زیر نظر است. قرآن یک آیه دارد میگوید: (;وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ، يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُم) ((غافر/51) و 52) اشهاد یعنی شاهدها. روز قیامت همه شاهدها به پا میخیزند. این معلوم میشود شاهد یکی و دو تا نیست. گفتیم: خدا شاهد است. آیاتش را دیشب گفتیم. فرشتهها شاهد هستند، آیاتش را گفتیم. پیغمبر شاهد است. امام معصوم شاهد است. زمین شاهد است. دیشب گفتیم. زمان شاهد است. اعضای بدن شاهد است. یعنی این دست شهادت میدهد که من با سیلی در گوش چه کسی زدم. پا شهادت میدهد که کجا رفتم. قرآن یک آیه دارد که مجرم روز قیامت گله میکند و میگوید: که چرا علیه من شهادت میدهی؟ «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نور/24) نگران هستم بعضی آیهها یک کلمه کم و زیاد شود.
1- گواهی اعضای بدن انسان در قیامت
عرض کنم به حضور شما که روز قیامت همه چیز شهادت میدهد. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» (اسراء/36) سمع به معنی گوش است. میگویند: مستمعین محترم، یعنی شنوندگان. «والبصر» یعنی چشم. «والفؤاد» یعنی قلب. بعد نگفته: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» گواهی میدهند. میگوید: «كُلُّ أُولئِكَ» این یعنی اینها را از باب نمونه گفتم. ببین مثلاً میگویم: حسن آقا، حسین آقا، جعفر آقا کلشان، نه یعنی کل این سه نفر، یعنی این سه نفر را از باب نمونه گفتم. گوش، چشم، دل، بعد میگوید: «کل اولئک» یعنی پا، دست، دماغ، سر، کمر، سه مورد را میگوید، بعد از این سه تا میگوید: «کل اولئک» یعنی این سه مورد از باب نمونه بود. «كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» حالا اینها را دیشب گفتیم. امشب چه می خواهیم بگوییم؟ این بحث نظارت اگر درست شود، اصلاً مملکت ما آباد میشود. در کتابها حرفهای غلط مینویسند. مشکلش چیست؟ ارشاد اگر نظارتش قوی باشد، چیز باطل در کشور ما چاپ نمیشود. این نظارت است. هرچه نظارت ارشاد بهتر باشد، کشور از نظر فرهنگی سالمتر است. پروازهای هواپیما گاهی نماز صبح قضا میشود. قبل از اذان صبح مسافر سوار میکند. وقتی هم رسید مثلاً بندرعباس و بوشهر و جای دیگر، آفتاب زده است. این بخاطر این است که مسافران بر این سفر نظارت نمیکنند. اعتصاب کنند و بگویند: آقا چون نمازمان قضا میشود ما سوار نمیشویم. پنج دقیقه بایستید. چطور اگر یکی از این خدمه هواپیما دیر کند، میگویید: پرواز تأخیر دارد؟ همه نماز مسافرها به اندازه یک تأخیر یکی از زحمتکشهای هواپیما. اجازه بدهید نماز صبح را بخوانند. نماز صبح دو رکعت است و پنج دقیقه طول میکشد. همه چیز باید نظارت بشود.
2- لزوم آگاهی مسؤولان از اوضاع جامعه
چرا پیغمبر را در قرآن میگوید: «وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً» (فرقان/7)، «یمشی فی الاسواق» یعنی پیغمبر در بازار راه میرود. نه پیغمبر ما، آیه دیگر میگوید: «وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ» (فرقان/20) یعنی همه پیغمبرها راه میرفتند. این راه رفتن پیغمبر در بازار یعنی چه؟ یعنی ولی مسلمین باید بر همه مسائل اقتصادی و روابط اجتماعی مردم نظارت کند. چه کسی با چه کسی است؟ امروز جنس چیست؟ شاید یکی از دلیلهایی که میگویند: خمس را به مرجع تقلید بدهید، معنایش این باشد که مرجع تقلید باید از وضع اقتصاد با خبر باشد. این آقا پارسال خمسش پنج میلیون بود. امسال یک میلیون خمسش است. پارسال تا به حال عوض اینکه رشد کند، ضعیف شده است. اگر مرجع تقلید از مردم با خبر باشد، اقتصاد در دستش است. بابا معامله میکنیم، میگوید: اگر معامله میکنید دو شاهد بگیرید. «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُم» (بقره/282) معامله میکنیم دو شاهد باشند. فردا ممکن است یادم برود، شما بگو من شاهد بودم. این شاهد آرامش روانی دارد. به عدالت نزدیکتر است. آرامبخش است. «ذلک ادنی»، «اقسط» یعنی… به هر حال… بر همدیگر نظارت کنیم. اگر قد قامت الصلاة گفتند، همه مردم به مسجد بیایند، خوب در مسجد فقرا و پولدارها جمع میشوند و همه همدیگر را میبینند. کار همدیگر را میشناسند. فلانی دختر دارد. فلانی در جهیزیهاش مانده است. فلانی وام میخواهد. وقتی آدم همدیگر را دید، احوال همدیگر را پرسید. بالاخره مشکلات را در خودمان حل میکنیم. این افطاری که مقام معظم رهبری سالی یکبار به مسئولین مملکتی میدهد، افطارش نیم ساعت طول میکشد. سه چهار ساعت مسئولین مشکلاتشان را در همان حسینیه امام حل میکنند. رئیس اوقاف کاری به استانداری دارد. استانداری کاری به وکیل دارد. وکیل کاری به وزیر دارد. همه آنجا همدیگر را میبینند. چون هریک از اینها خواسته باشد بعداً همدیگر را ببینیم، شاید مدتها طول بکشد. ولی همه مسئولین یکجا جمع هستند. همه حرفهایشان را ایستاده به هم میگویند. اگر فقرا و اغنیا همه در مسجد جمع شوند، نیاز به کمیته امداد نداریم. به بهزیستی و بنیاد پانزده خرداد نداریم. که بازرس بفرستیم ایشان دختر دارد یا ندارد. عقد بسته یا ندارد. پسر دارد. راست میگوید یا دروغ میگوید. مشکلات همدیگر را خبر نداریم. این بسیجی که در مسجدها هست، این غیر از مسأله امنیتی نگاه کند در این مسجد چند پیرزن هست؟ در این محله شانزده پیرزن است یا شانزده پیرمرد است. صبح به صبح بسیج شانزده تا نان بگیرد و در خانه این پیرمردها بدهد. این پیرمرد برای یک عدد نان، در برف و یخ نماند. یا تابستان بیرون نیاید. این پیرمرد هم اگر خواست بمیرد، وصیت میکند خانه من وقف بسیج باشد. چند خانه برف میآید که صاحبش پیر است و نمیتواند برود برفها را بروبد؟ بسیج میگوید: ما برف خانه شما را پایین میریزیم. بده و بستان شود برکاتش زیاد است. تو نیکی کن و در دجله انداز. برمیگردد! قرآن بخوانم. قرآن میگوید: خیر برسانی، خیر میبینی. « إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم» (اسراء/7) خیر رساندی، خیر میبینی. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» بد کنی، بد میبینی. نگو: مگر من نوکرش هستم؟ به من چه! ناظر کار همدیگر باشیم. من صحبت میکنم از چند نفر میپرسم: آقا بحث من چطور بود؟ خدا رحمت کند. ما با شما برادر هستیم. حتی ما که شاگرد مطهری هم حساب نمیشدیم، بارها مرحوم مطهری بعد از سخنرانیاش از من میپرسید: آقای قرائتی نمره من چند است؟ من شاگردش هم حساب نمیشدم ولی میپرسید: نمره من چند است؟ پیشنماز از بچههای محله بپرسد: آقا مسجد چطور است؟ میگوید: آقا طولش دادی. یکی میگوید: آقا قربانت بروم تند نماز میخوانی. کند نماز میخوانی. این «یمشی فی الاسواق» یعنی ناظر بر همدیگر باشیم. از دل همدیگر خبر داشته باشیم. این احوالپرسیها خیلی مهم است. نمیدانم حرف من به گوش امام جمعهها میرسد یا نه؟ حتماً عدهای از آنها پای تلویزیون هستند. امام جمعهها مسئول زکات در کشور هستند. گرچه مجری کمیته امداد است. کمیته امداد زکات را جمع میکند و پخش میکند، اما امام جمعه باید نظارت کند. بعضی از امام جمعهها نظارت نمیکنند. پولهای زکات بیجا خرج میشود. بیجا نه اینکه حرام باشد. خرج چیزهایی میشود که واجب نیست. نسل نو سالن میخواهند، نماز میخوانند در مدرسهشان سالن نمازخانه نیست. پول زکات را برمیدارند مرده شوی خانه میسازند. حالا در سال چند نفر میمیرند. پنج نفر پیر میمیرند، برایشان غسالخانه میسازند، دویست بچه نسل نو که میخواهد نماز بخوانند، جا ندارند. یعنی برای دویست نسل نو سالن نمیسازند، برای پنج تا پیرمرد و پیرزنی که میمیرند غسالخانه میسازند. این بخاطر این است که ما اولویت را حساب کنیم. نظارت امام جمعهها، مقام معظم رهبری فرمود: زکات از بودجه ولایت فقیه است و نمایندگان ولایت فقیه امام جمعهها هستند و باید حساب کنند. بعضیهایشان همینطور میآیند در رودروایسی کمیته امداد یک ورقه میدهد، میگوید: امضاء کن، آنها هم امضاء میکنند. رودروایسی ندارد، خوب برای چه این پول را گرفتی؟ 450 میلیارد تومان امسال خیلی پول است. تا جوانها همسر ندارند، تا دخترها جهیزیه ندارند، تا مسأله نماز مانده است، مسأله زکات مانده و مسأله واجبات مانده، ما وقت حسینیه نداریم. چه کسی اجازه میدهد جایی که مسجد ندارند، شما حسینیه بسازید؟ خود امام حسین پول داشته باشد، حسینیه میسازد یا مسجد؟ حسینیه در سال ده روز درش باز است. البته قدیم ده روز بود. الآن دیگر از پنجم محرم شروع به روضه میکند. قدیمها از اول محرم شروع میکردند. حسینیه سالی ده روز باز است. مسجد در طول سال باز است. وقتی یک منطقهای مسجد ندارد، شما به چه اجازهای حسینیه میسازی؟ آخر مردم میگفتند: ما به شرطی زکات میدهیم که حسینیه بسازند. مردم حق ندارند چنین دخالتی کنند. من نزد مرجع تقلید بروم و بگویم: من به شرطی به تو سهم امام میدهم که تو اختیار سهم امام را به خودم بدهی. پول امام زمان است به ما چه. نظارت خیلی ضعیف است. نظارت بر کتابها، نظارت بر… ای کاش مقام معظم رهبری یک تیم ناظر در آموزش و پرورش داشت. سه تا اسلامشناس، مردم شناس، هنر شناس در کتابهای درسی بودند. چه چیزی میخوانند و اینکه میخوانند چقدر ضرورت دارد؟ اینقدر حرفهایی در دانشگاه و در آموزش و پرورش میخوانند که واجب نیست، مستحب هم نیست. نیاز افراد هم نیست، فقط اطلاعات است. آنوقت دیپلم ما هنر ندارد، دانشجوی ما هنر ندارد، همه میخواهند استخدام شوند، دولت هم جا ندارد. غصه میخورد. معتاد میشود، ازدواجش عقب میافتاد. ازدواجش عقب افتاد، دیر زمین میگیرد. بهانه میگیرد، حالا هم که عقد کرد، زود طلاق میدهد. همه اینها به هم بند است برای اینکه دیپلم ما بیهنر است. لیسانس ما بیهنر است. تیم نظارت…
3- نظارت والدین بر امور فرزندان
باید حوزه علمیه بر من نظارت کند. قرائتی تو طلبه قم هستی. در تلویزیون چه میگویی؟ خوب میگویی، بد میگویی. تشکری، توبیخی، همینطور میگوییم: بابا بچه هستند. ولشان کن آزاد باشند. خوب وقتی بچهات را آزاد کردی، نظارت بر بچه نداشتی، نظارت غیر جاسوسی است. نظارت غیر از سوء ظن است. من نمیگویم به دختر و پسرتان سوء ظن داشته باشید. جاسوسی کنید. اما ولشان هم نکنید. ولش کردی اصلاً دیگر بچه شما، بچه شما نیست. میرود به چیز دیگری فکر میکند. در همین مشهد، نوار از دست بچه جوان افتاد. آقایی که کنارش بود نوار را بلند کرد دید عکس مداح روی آن است. گفت: الحمدلله! این جوان چقدر مذهبی است. رفت در کامپیوتر گذاشت و گفت: اوه اوه اوه!چه فیلمهایی! برای اینکه سر پدرش کلاه بگذارد عکس یک مداح روی آن چسبانده بود. بچههای الآن سر پدر کلاه میگذارند. حالا بچهها که آدم هستند، طوری نیست. گاهی حیوانها هم سر آدمها کلاه میگذارند. یک کسی میگفت: یک الاغ داشتم هرجا میکوبیدم فرار میکرد. گفتم: من حریف تو که میشوم. یک میخ طویله بزرگ گرفت و رفت روی یک زمین سفت میخ را تا آخر کوبید که دیگر خاطر جمع باشد که الاغ نمیتواند این را بکشد. گفت: حالا میخواهی بکش، بکش! رفت و برگشت و دید الاغ میخ را کشیده است. گفت: این زمین سفت بود، بعد فهمید که الاغ با سُماش خاکها را دور میخ جمع کرده است. تا جایی که این میخ مثل فواره شده است. بعد خوابیده و در آن ادرار کرده است. زمین شل شده و میخ را کشیده است. وقتی الاغ سر آدم کلاه میگذارد… همین کار را الآن آمریکا میکند. میگوید: حقوق بشر! یمنیها بشر نیستند؟ افغانیها بشر نیستند؟ مسلمانها بشر نیستند؟ این حقوق بشر چیست؟ من نمیدانم اینها فکر میکنند… نظارت! این سازمان ملل واقعاً بر حقوق بشر نظارت میکند؟ هشت سال شما بمباران شدید. کجای کره زمین یک آخ برای شما گفت؟ نظارتی نیست. بشری نیست. اصلاً تمدنی نیست که بگوییم: گفتگوی تمدنها! دنیا باغ وحش است. هرکس زور دارد، زور میگوید. تمدنی نیست تا ما با هم گفتگو کنیم. هشت سال بمباران شدید، کجاست تمدنی که مسلمانهای ایران، غیر مسلمانهای ایران، نه سازمان ملل نظارت دارد، نه بر کتابها نظارت است. نه بر آموزش و پرورش نظارت است. یک گروه تحقیق مجلس فرستاد، یکی دو بار یک چیزی را بررسی میکند. خود ناظرها را مگر نمیشود خرید؟ دختر من مهندس تغذیه است. پروژهای برای یک جایی فرستادند نظارت کند. استخدامی نه! در یک دامداری شیر و گاو و اینها رفت. فوری آن کسی که مسئول شیر و تغذیه بود یک چک سنگین در پاکت گذاشت، البته نمیدانست دختر من است. که آقا این عیدی شما است. دو میلیون به ناظر میدهید، ناظر هم هرچه کار خلاف بهداشت هم دید، ساکت میشود. حق السکوت! ناظر میشود خرید. ناظر واقعی دین است. ما اگر دین نداشته باشیم، هیچ کامپیوتری نمیتواند غلطهای ما را ضبط کند. در وزارت بازرگانی چند هزار کامپیوتر با کم و زیاد هست. آخر هم کشتی آهن در دریا گم میشود. میدان سبزی تابه حال یک گونی سیبزمینی گم نشده است. کامپیوتر آدم درست کن، نیست. نظارت خدا… «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) در این زمینه من مقداری حرف دارم.
4- عالم در محضر خداوند
قرآن میگوید: «أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَد» (بلد/7) بشر فکر کردی کسی تو را ندید؟ کلاه سر مشتری گذاشتی. مشتری نفهمید. خدا هم نفهمید؟ تو فکر کردی با این کلاهبرداری رزقت زیاد شد؟یک چیزی میگویم دقت کنید. اگر ما جنس خوب به مردم بدهیم، با سود کم، مشتری کم میشود یا زیاد؟ مشتری که زیاد شد،سود زیاد میشود یا کم؟ پس سود کم مشتری را زیاد میکند. مشتری که زیاد شد، سود هم زیاد میشود. پس از سود کم ما به سود زیاد میرسیم. اما برعکس! اگر جنس نامرغوب بود و متوسط بدهی سود بالا است. اگر سود زیاد شد، مشتری کم میشود. مشتری که کم شد، سود هم کم میشود. پس از سود زیاد به سود کم میرسیم. از سود کم به سود زیاد میرسیم. ما اشتباه میکنیم فکر میکنیم که با دروغ توانستیم به هم ببندیم. جوان خواستگاری دختری آمد، من هم او را میشناسم. گفت: شغل؟ من تاجر سنگ هستم، سنگ به کشورهای خلیج صادر میکنم. سی سؤال با کم و زیاد کردم، هر سی سؤال را دروغ گفت. نکرد مثلاً 29 سؤال را دروغ بگوید. نتیجه: ازدواج به هم خورد، از خانه طرد شد، پودر شد. در خانهها را میزد کسی راهش نمیداد. فکر میکند با دروغ کارش راه افتاده است. نابود میکنیم با دروغ. عزت دست خداست. آدم با دروغ عزیز نمیشود. من اگر حجتالاسلام باشم، به من بگویند: آیت الله، و من نگویم: مردم من آیت الله نیستم، قرآن میگوید: کسانی که لقب مهندس، آقا تو که مهندس نیستی. خوب در آینده خواهم شد. آقای دکتر! آقا این هنوز دکتر نشده است. خوب دکتر خواهد شد. اگر کسی یک لقبی را به او دادند که میداند اهل این لقب نیست. اگر چیزی نگفت، قرآن میگوید: این شخص قطعاً جهنمی است. یکبار دیگر «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَة» (آلعمران/188) این آیه قرآن بود. معنای «یُحِبُّون» را میفهمید. یعنی محبت دارند. علاقه دارند. به چه چیزی علاقه دارند؟ «أَنْ يُحْمَدُوا» ستایش شوند. علاقه دارد ستایش شود، انقلابی است، حزب اللهی است. دکتر است، مهندس است. آیت الله است. دوست دارد ستایش شود به لقبی که وجود ندارد. سید نیست، میگوید: من سید هستم. اگر کسی خوشش بیاید، ستایش شود به لقبی که در او نیست، «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَة» احتمال نده که اینها اهل فوز و رستگاری شوند. اینها قطعاً جهنمی هستند. ما اگر بدانیم زیر نظر خدا هستیم، آیه دیگر… «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى» (علق/14) قرآن میگوید:نمیدانی خدا دید. ریشه طغیان انسان دو چیز است. یکی «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/6 و7) انسان دلیل اینکه گردن کلفتی میکند، یکی طغیان است. «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» یکی هم فکر میکند خدا او را نمیبیند. فکر میکند وضعش خوب است و خدا هم او را نمیبیند، گردن کلفت میشود. در قرآن 12 مرتبه گفته: «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور» (آلعمران/119) یعنی اینکه خدا نه اینکه کارت را میداند، ریشه کار را هم میداند. یک آیه در قرآن داریم خیلی عجیب است. میگوید: «لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِم» (احزاب/8) یعنی هرکس هم صداقت دارد آدم خوبی نیست. ممکن است صداقتش حقهبازی باشد. من این مثل را یکوقت دیگر هم زدم، بگذارید دوبار بزنم. اگر شنیدید دو بار بشنوید. بنده پیشنماز مسجد هستم. یک دخترزیبا میآید با من صحبت میکند. مریدهای مسجد هم درمیآیند میگویند: بگذارید ببینیم آقا به این دختر نگاه میکند یا نه. من نگاه میکنم میبینم اوه همه مسجدیها دارند نگاه میکنند و من اگر به این دختر نگاه کنم، خواهندگفت: شیخ هم یک نگاهی کرد. سرم را پایین میاندازم، بله خانم! بله، بله! اینجا به خانم نگاه نکردم، اما نه بخاطر اینکه خدا گفته است. بخاطر اینکه مریدهایم را از دست میدهم. قرآن میگوید: حتی بعضیها صداقت دارند. این صداقتشان کلکشان است. «لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِم» یعنی خدا از صادقها میپرسد: ریشه صداقت تو راست بود یا دروغ؟ یک بنده خدایی جنسی را در بازار فروخت. بعد از مدتی عقب مشتری دوید که آقا برگرد. گفت: چه شده؟ گفت: شما چند ریال به من اضافه دادی. پس داد. گفت: چه بازاری خوبی بود. چند ریال اضافه بود، کلی دوید به ما پس داد. پس ما باقی جنسهایمان را هم از او بخریم. برگشت باقی جنسهایش را بخرد، سرش کلاه گذاشت. گرفتید چه شد؟ یکبار دیگر… اول چند ریال زیاد بود، صدایش زد و پس داد و گفت: زیادی دادهای. وقتی مشتری را جذب کرد که این چقدر آدم متدینی است که پول زیادی را پس داد، گفت: پس ما همه جنسهایمان را از این بخریم. برگشت جنسهایش را بخرد، سرش کلاه گذاشت. هرکس هم صادق است… یک خانمی بود خدا بیامرزد. فامیلهای مختلفی داشت. چند رقم چادر در ساکش بود. خانهی مذهبی میرفت با چادر مشکی و کلفت میرفت. خانه متوسط که میرفت چادرش نازک میشد. خانه گروه دیگر که میرفت، اصلاً چادرش را برمیداشت. یعنی طبق… بنابراین هر حجابی هم… اگر شما در حرم امام رضا آمدی و چادری بودی که هنر نیست. در حرم امام رضا هم میخواستی بیچادر باشی؟ زن شاه هم که بیچادر بود، روز عاشورا چادر سر میکرد. چادر زن شاه روز عاشورا دلیل بر حجاب نیست. واقعاً جلوی برادر شوهرت هم همینطور رو میگیری که جلوی من میگیری؟ بعضیها هم فکر میکنند آخوند نامحرم است. تا آخوند میبینند، پهن میکنند. آخوند که رفت باز میکنند. بابا آخوند نامحرم نیست، همه نامحرم هستند. خدا میداند همینطور بعضیها روی عادت یک کاری میکنند. همین شب جمعه دعا که میخوانیم، این گریه ما چقدر صداقت دارد؟ اگر بفهمیم و گریه کنیم خیلی ارزش دارد. بعضیها همینطوری گریه میکنند. یک کسی بود مفاتیح که دستش میدادند، میدید پشتش نوشته: چاپ افست. گریه میکرد! بابا چاپ افست که گریه ندارد. بخوان وسطش گریه کن. این از چاپ افست گریه میکند.
5- آگاهی خداوند از نیّت و انگیزه کارها
«عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور» یعنی من پشت گریه را هم میدانم. بعضی مداحها وقتی میخواهند روضه بخوانند، در حاجیها و کاروانها میبینند اشکی جاری نمیشود، میگوید: یادت هست وقتی میخواستی حرکت کنی زن و بچه و همه فامیل آمدند و گفتند: التماس دعا! اینها را یاد بدرقه میاندازد و اشکش را درمیآورد. درسی که میخوانم برای نمره است یا برای خدا؟ هر درسی ارزش ندارد. درسی که برای مدرک بخوانیم. ارزشش خیلی پایین است. من این مثال را خیلی زدم. از بس این مثل را زدم خسته شدم. ولی همه مردم ایران باید این مثال را بشنوند. فرق بین تعلیم و تربیت چیست؟ تعلیم یکبار که گقتی یاد گرفت، دیگر نباید تکرار کرد. این تعلیم است. تربیت یعنی باید اینقدر گفت و گفت تا این در ذهنش نهادینه شود. مثال را توجه کنید. من یک لیوان آب را به سه نفر میدهم میگویم: بخور. گروه یک نمیخورند. چرا نمیخورید؟ ما با تو قهر هستیم. از تو ناراحت شدیم، آب از دست تو نمیگیریم. خوب یک عده قهر کردند. 2- بفرمایید. نمیخواهم. شما دیگر چرا؟ میگویند: ما تشنه نیستیم. خوب یک عده نمیخورند، قهر کردند. یک عده نمیخورند تشنه نیستند. میگوییم: آقای گروه سه شما بفرما. میگوید: ما هم نمیخواهیم. میگوییم: شما دیگر چرا؟ میگوید: چهارمی تشنهتر است. ببین سه نفر نخوردند. یکی نمیخورد قهر کرده است. گروه دوم نمیخورند چون تشنه نیستند. گروه سوم میگوید: نمیخورم چون چهارمی تشنهتر است. زنده باد یک یا دو یا سه؟ زنده باد چهار… چهار کدام است؟ زنده باد سه. چهار نداشتیم. «رابِعُهُمْ كَلْبُهُم» (کهف/22) گروه چهار… گروه سه… بنابراین هرکس آب نخورد دلیل بر این نیست که. بعضیها را دکتر گفته: روزهات را بخور. این روز بیست و یکم میگیرد، میگوییم: بابا اگر دکتر گفته بخور، روز بیست و یکم هم باید بخوری. میگوید: آخر امروز شهادت است. اگر وظیفهات روزه خوردن است، روز شهادت هم وظیفه توست که روزه بخوری. اگر وظیفهات این است که بگیری، غیر از شهادت هم باید بگیری. من نمیدانم ما چه دینی داریم؟ نزد خودمان یک محاسباتی میکنیم. نزد خودمان تحلیل میکنیم و به هم میبافیم. فرشهای مسجد را به هیأت ابالفضل برد سینه بزنند. آخوند محل گفت: این فرشها وقف مسجد است. چیزی که وقف مسجد است شما حق نداری از مسجد جای دیگر ببری. خودکار بانک ملت را به بانک صادرات ببری، یا خودکار بانک صادرات را به بانک ملت ببری، تخلف است. این خودکار برای این بانک است. مهر این مسجد است در مسجد دیگر نمیشود نماز خواند. فرشها وقف حسینیه است. نمیتوانی به مسجد ببری. ببخشید… فرشها وقف مسجد است نمیتوانی حسینیه ببری. گفت: آقا در کربلا ابالفضل دو دستش را در راه خدا داد. حالا خدا دو زیلویش را به اباالفضل نمیدهد. ببینید آدم نمیداند چه بگوید؟ این کجایش دین است؟ خیلی چیز داریم که نه در قرآن است و نه در حدیث است. من نمیفهمم از کجا پیدا شد. ریشهاش کجاست؟ نمیدانم از کجا پیدا شد. این ختم انعام در زنها از کجا پیدا شد؟ فرق بین سوره انعام و اعراف چیست؟ یک دلیلی پیدا کنید که ختم انعام ثوابش بیش از ختم اعراف است؟ «أَمَّنْ يُجِيب» (نمل/62) آیه قرآن است. با بسم الله الرحمن الرحیم یکسان است. چطور ختم «أَمَّنْ يُجِيب» بگیریم، ختم بسم الله میگیریم. ده مرتبه بگوییم: «بسم الله الرحمن الرحیم، قل هو الله احد». این «أَمَّنْ يُجِيب» با باقی آیهها فرق نمیکند. من به تفسیر این که رسیدم، هرچه کتاب بود دیدم. به اسلامشناسها تلفن کردم. این صلواتی که قاریان میفرستند کجای دین است؟ اللهم صل و سلم و زد و بارک علی رسول الله… این کجای دین است؟ نه شیعه نقل کرده و نه سنی. ولی آن صلواتی که شیعه و سنی نقل کردند این است. وقتی آیه نازل شد: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» (احزاب/56) (صلوات حضار) با همین دو چشم صحیح بخاری را دیدم، صحیح مسلم را دیدم. سنن ابن داود را دیدم، سنن ابن ماجد را دیدم. تمام کتابهای درجه یک سنیها را دیدم. و تمام درجه یک شیعهها که در دست داشتم دیدم. دیدم همه پرسیدند. شیعه و سنی نقل میکنند که به پیغمبر گفتند: یا رسول الله؟ «کیف نصلی» این آیه که میگوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» خدا و ملائکه صلوات میفرستند، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» شما هم صلوات بفرستید. «کیف نصلی» چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود: اینطور بگویید. «اللهم صل علی محمد و آل محمد» (صلوات حضار) حالا یک چیزی بگویم، خوشمزه. همان تمام درجه یکها، بهترین و مهمترین کتاب اهل سنت، که میگوید، بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد. همان حدیثی که میگوید: بگو «و آل محمد». در همان حدیث «آل» را حذف کرده است. نوشته از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) آل را حذف کرده است. (صلی الله علیه و سلم) پرسیدند چطور بگوییم؟ گفت، بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد! یعنی همان حدیثی که پیغمبر گفت: آل را بگویید، در همان حدیث آل، آل را حذف کردند. یکبار دیگر بگویم. از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) آل را برداشتند. از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) پرسیدند: چطور؟ فرمود بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد! یعنی در همان حدیث… بد نیست یک خاطره بگویم. زمان شاه بخشنامه به یکی از شهرهای ترک شد. که در دبیرستانها فارسی حرف بزنید. چون ترکها در خانه با پدر و مادرشان بلد هستند ترکی حرف بزنند. در مدرسه فارسی حرف بزنید که ترکها دو زبان بلد باشند. رئیس دبیرستان تبریز، به من میگفت: من بخشنامه شاه را که گفته بود: در مدارس حرف بزنید. من همان بخشنامه شاه را که گفته بود: در مدارس فارسی حرف بزنید، به زبان ترکی گفتم. حالا در همان حدیثی که میگوید: «و آل محمد» در همان حدیث ما «آل» را حذف میکنیم. ببینید آقا ما نه شرقی هستیم، نه غربی هستیم و نه مسلمان درست و حسابی هستیم. همه شما باید کارهایتان براساس یک اسلامشناس باشد. اسلام شناس هم با این خاکشناس و میکروب شناس و اتم شناس فرق میکند. اسلامشناس یک کسی است که پنجاه سال درس خوانده باشد. یا مرجع تقلید باشد، یا یک فقیه باشد. همه شما یک شماره تلفن از یک اسلام شناس داشته باشید. کارتان را بپرسید. چون بعضیها خیلی زحمت میکشند، ولی آخرش هم جهنم میروند. یک آیه داریم که خیلی زحمت میکشند، ولی آخرش هم جهنمی هستند، آیهاش این است. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ، تَصْلى ناراً حامِيَةً» (غاشیه/3 و4)، «عامِلَةٌ» یعنی اهل عمل است. واقعاً جان کنده است. «ناصِبَةٌ» سختکوش بوده ولی جهنم میرود. چرا؟ برای اینکه روی فرم نبوده است. یک کسی نزد من آمد و گفت: آقای قرائتی! چه ماه رمضانی، چه ماه رمضانی، چه ماه رمضانی، لذت دنیا را بردم. گفتم: خبری شده؟ گفت: من مکه رفتم.گفتم: الحمدلله! گفت: نه، شبها نماز تراویح میخواندم. گفتم: نماز تراویح حرام است. گفت: آنها هم میخواندند. گفتم: خوب آنها بخوانند. شیعه حرام میداند. بدعت است. گفت: پس دو سه ساعت نماز خواندیم. گفتم: کشک! گفتم: دیگر چه کردی؟ گفت: در مسجدالاحرام افطار میانداختند، هرشب افطار میکردیم. گفتم: افطار آنها غروب است. افطار ما مغرب است. بین غروب و مغرب یک ربع فاصله است. آنها خورشید که پیدا نیست افطار میکنند. ما نه، خورشید که رفت باید سرخیاش هم برود. طاووس که رفت باید دُمش هم برود. دیدم این سی روز هم روزهاش را خورده، هم نمازش باطل بوده، حالا آمده به عنوان بهترین سال
6- خطر کارهای بدون انگیزه درست
این را میگویند: «عامِلَةٌ» یعنی عمل کرده «ناصِبَةٌ» جان کنده، اما «تَصْلى ناراً حامِيَةً» بابا اتاق دکمه دارد. روی دکمه فشار بدهی، اتاق روشن میشود. ما به جای اینکه دکمه را فشار بدهیم، هی دیوارها را فشار میدهیم. آخرش هم میبینیم هم زور زدیم، هم اتاق تاریک است. این آیه را امشب یاد بگیرید. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ، تَصْلى ناراً حامِيَةً» مثل شهرداری. شهرداری میآید خانه شما را خراب میکند. میگویی: بابا میل گرد، سیمان، آهن، بنا، نقشه،کلی پول دادم. خراب نکن! میگوید:زحمت کشیدی، اما چون پروانه ساختمان نداری، یا ساختمان تو روی خط زلزله است، یا اینجا در مسیر سیل است، زحمت کشیدی اما چون روی فرم مهندسی نبوده، میزنند خراب میکنند. خیلیها جان میکنند و دستشان روز قیامت خالی است. بعضیها هم هستند جان نمیکنند. اصلاً هرشب در خانه میخوابد، خدا او را میبخشد. آدمهایی هم هستند شبی دو لیتر گریه میکنند، خدا آنها را نمیبخشد. چرا؟ قرآن میگوید: اگر میخواهی تو را ببخشم، تو هم مردم را ببخش. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّه لکم» (نور/22) آیه قرآن است. «یعفوا» عفو کنید یک دیگر را. بابا تو را فحش داده، ببخش. غیبت کرده، ببخش. هرکس به تو ظلم کرده ببخش. «وَ لْيَعْفُوا» امر کند، باید همدیگر را عفو کنند. «وَ لْيَصْفَحُوا» صفحه را برگردان. شتر دیدی، ندیدی! «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّه لکم» مگر نمیخواهی خدا تو را ببخشد؟شما مردم را ببخش و برو بخواب. دعای کمیل را هم نخوان. اما اگر دعای کمیل و ندبه و نماز جعفر بخوانی، ختم صلوات بگیری، دو لیتر گریه کنی اما کینه مسلمان در دلت باشد، معلوم نیست خدا تو را ببخشد. اگر مردم را ببخشی قطعاً خدا تو را میبخشد. اما اگر کینه کسی در دلت باشد و دو لیتر هم گریه کنی، معلوم نیست خدا تو را ببخشد.
7- قهر و کینه، عامل دوری از رحمت الهی
من اگر گفتم: این لیوان را آب کن. شما اگر ببینی در لیوان سوسک است، پشه است، در لیوانی که سوسک و پشه و خاک است، آب نمیریزی. در قلبی که کینه مؤمن است، خدا لطف نمیکند. ما باید بلد باشیم. راه بخشش چیست؟ البته گریه سر جایش است. اشک خیلی مهم است. دعا خیلی مهم است. این را برای کسانی میگویم که دعا میخوانند، ختم صلوات هم میگیرند، اما با خواهرش شش ماه قهر است. شش ماه با خواهر قهر است. پیغمبر فرمود: اگر دو مسلمان با هم سه روز قهر کنند و روز چهارم با هم آشتی نکنند اینها مسلمان نیستند. کینه برای چه؟ حالا یک فحشی داده، داده که داده. مگر مقوا هستی که با یک قطره آب ول شوی و شل شوی؟ انسان هستی بگو: تو را بخشیدم. ببخش تو را میبخشند. حالا شب جمعه است. یکی از کارهای شب جمعه زیارت امام حسین است. از همینجا که رو به قبله نشستید، یک سلامی به امام حسین بدهیم و چند دعا هم بکنیم. السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک، السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین و رحمه الله و برکاته. حدیث داریم اگر دست بالا بیاید، نه اینکه بالا بیاید، مقابل صورت، آخر بعضیها اینطور میکنند. اگر دست مقابل صورت بیاید. خدا میگوید: دستی که بالا میآید من محروم نمیکنم. یا همین را که میخواهد به او میدهم. یا اگر صلاحش نباشد، مشابه آن را به او میدهم. یا اگر اصلاً صلاحش نباشد، عوض اینکه دستش را بالا بیاورد، دعایش را مستجاب نمیکنم چون به صلاحش نیست. ولی یک بلا از او دور میکنم. یا برای نسلش میگذارم. یا برای قیامتش میگذارم. دست بالا بیاید محروم نیست. یک چیزی به او میدهم. حدیث داریم اگر ده مرتبه «یا رب» بگویید، خدا میگوید: «لبیک» چه میخواهی؟ دعای قرآن معمولاً با کلمه «یا رب» هست. مهمان امام رضا هستیم. یا امام رضا ما نمیگوییم: مؤمن و متقی هستیم و شیعه واقعی هستیم. مخلص هستیم. ولی سؤال من این است: آیا ما مهمان تو هستیم؟ آیا اینجا خانه تو هست؟آیا ما در خانه تو آمدیم؟ آیا ماه، ماه خدا هست؟ شب جمعه هست؟ مگر نگفتند: اگر چهل نفر به بالا دعا کنند و آمین بگویند مستجاب است؟ ده مرتبه، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب،یا رب، یا رب، یا رب،یا رب، یا رب، یا رب! اللهم صل علی محمد و آل محمد. میلیونها آدم زیر خاک هستند. همه را بیامرز. کسانی که به گردن ما حق دارند، بیامرز. میلیونها آدم مریض هستند، همه را شفا بده. میلیونها آدم بیهمسر هستند، به همه بیهمسرها، همسر خوب و به همه بیمسکنها، مسکن خوب. به همه بیکارها شغل حلال، به همه کدورتها صفا، مرحمت بفرما. طاغوت ایران را شکستی، طاغوتهای جهان یکی پس از دیگری را بشکن. بالاترین کیفر را بر آل خلیفه و آل سعود و متجاوزینی که مثل دم سگ در اختیار آمریکا هستند، هرطور آمریکا بخواهد اینها را تکان میدهد، خدایا جنایتکارانی که به جای آنکه بگویند: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» (فتح/29) «اشداء علی المسلمین رحما بین اسرائیل»! صد در صد ضد اسلام، صد در صد… خدایا هر گناهی کردیم که باید سیلی بخوریم، آن گناه را از ما ببخش. اگر امتحان است خدایا نقشهها را بر علیه اسلام و مسلمین نقش بر آب و طراحانشان را نابود بفرما. خدایا هرچه در این ماه رمضان و ماه رمضانهای دیگر به بندگان خوبت میدهی، به آبروی همان خوبها همان نعمتها را به همه ما مرحمت بفرما. خدایا پدران و مادرانی که در اسلام و تشیع ما، در تعلیم و تربیت و وجود ما اثری داشتند و الآن نیستند، جزای خیر مرحمت کن. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعه قرار بده. ما اینجا مسلمان هستیم. میلیاردها آدم روی کره زمین منحرف هستند. یک میلیارد چین، یک میلیارد هند، صدها میلیون منحرف روی کره زمین است. خدایا وسیله هدایت تک تک آنها را هرچه سریعتر فراهم کن و هرکس را هدایت کردی از هر رقم خطر انحراف حفظ بفرما. در دلتان کینه نباشد. همین الآن بگویید: خدایا هرکس به من ظلمی کرده، فحشی، غیبتی، کتکی، بالاخره حق مرا خورده است. ماه رحمت است. به احترام اینکه به من سلامتی دادی و من اینها را درک کردم، من هم اینها را بخشیدم. ببخشید تا ببخشند.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2454