responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2463

موضوع: نظاميان نمونه مسلمان

تاريخ پخش: 77/07/09

بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
در محضر مبارك برادران نظامي، بحثي را راجع به دفاع مقدس، از قرآن و حديث مي‌گويم. بحث قرآني است و خيلي بحث خوبي است. اصولا در شيوه تربيت و تعليم، مقايسه چيز خوبي است.
يكي از شيوه‌هاي قرآن اين است كه مرتباً مقايسه مي‌كند.
مثلا مي‌فرمايد: (أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) (سجده /18) آيا مؤمن و فاسق يكجور هستند؟ (هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ) (زمر /9) آيا با سواد و بي سواد يكجورند؟ فرق نيروهاي مسلح ما با نيروهاي مسلح ديگر در چيست؟ خيلي فرق دارند. حالا من نمي‌دانم چقدر از اين فرق را بتوانم در اين جلسه بگويم.

1- تفاوت ارتش اسلامي با ديگران در اهداف

در هدف: قرآن براي نيروهاي مسلح 6-5 تا هدف نقل مي‌كند:
حفظ مكتب: جنگ ما براي دين است. و لذا مي‌فرمايد: (قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ) (توبه /29) «قاتِلُوا»: بجنگد، بكشيد. براي چه؟ براي اينكه: «لا يُؤْمِنُونَ»، «لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ»، «لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» بجنگيد براي اينكه: ايمان نمي‌آورند، شرك را كنار نمي‌گذارند، حرام خدا را حرام نمي‌دانند. وقتي مي‌گويد «قاتِلُوا» دليلش اينهاست. نمي‌گويد بكشد براي اينكه به من « بله قربان» نگفت! بكشيد براي اينكه خانه‌اش را به من نداد! مالش را به من نداد! بزنيد، چون نفتش را به ما نمي‌دهد! حمله با حمله فرق مي‌كند.
2- دفاع: گاهي مي‌گويد: بكشيد «قاتِلُوا» چرا؟ (وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ) (توبه /36) يعني چون او مي‌زند تو بزن. اگر او نزد تو هم نزن.
3- براي مبارزه با فساد: مي‌فرمايد: (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمينَ) (بقره /251) اگر پا نشويد و تفنگ دست نگيريد «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»: زمين فاسد مي‌شود. بجنگيد و اگر بجنگيد «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» زمين فاسد مي‌شود. آيه‌ها بلند است. من از هر آيه‌اي يك كلمه‌اش را مي‌نويسم و آن كلمه‌اي را مي‌نويسم كه كساني كه فارسي بلدند معنايش را بفهمند. جنگ، براي چي؟
4- براي رفع فتنه: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ) (بقره /193) بكشيد براي اينكه فتنه و مايه‌ي فتنه را بر داريد.
5- مبارزه با شيطان و شياطين: مي‌فرمايد: بجنگد «قاتِلُوا» با كي؟ (فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ) (نساء /76) با دوستان شيطان بجنگيد.
6- حمايت از مستضعفين: بجنگيد. بر چي؟ مي‌فرمايد: (ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ) (نساء /75) چرا در راه خدا و راه مستضعفين نمي‌جنگيد؟ در راه نجات مستضعفين.
7- سركوب ياغي: قرآن مي‌فرمايد: (فَقاتِلُوا الَّتي‌ تَبْغي‌ حَتَّى تَفي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ) (حجرات /9) اگر ديديد كسي گردن كلفتي مي‌كند با او بجنگيد تا برگردد به دستور خدا. اگر كسي بد مستي كرد سركوبش كنيد تا تو راه بيايد. اينها اهداف هستند. پس يكي از فرقهايي كه نيروهاي مسلح اسلام با نيروهاي مسلح ديگر دارد اين است كه: ما براي هوس فر، براي حزب، براي هوس حزب، براي نفت، براي گاز، پول، دلار، قدرت نمايي و… خلاصه اينكه انگيزه‌ها خيلي مهم است.

2- تفاوت ارتش اسلام با ديگران در اخلاقيات

در خصلتها و خلق و خو: در خصلتها هم بايد بين قواي اسلام و ديگران فرق باشد. حالا اگر همه خلق و خوها را دارند. چون اگر بگويم همه دارند، تملق است و اگر بگويم نداريم بي انصافي است. بنابراين من قرآن را مي‌خوانم و شما خود را با خط كش قرآن اندازه بگيريد و به خودتان نمره بدهيد.
1- ايمان: خيلي فرق مي‌كند كه كسي معتقد باشد يا بي اعتقاد باشد. شخص معتقد عشق دارد، نشاط دارد، انگيزه دارد. قرآن مي‌فرمايد: (تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (صف /11)، «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» بعد مي‌فرمايد: «تُجاهِدُونَ» يعني جهاد بعد از ايمان است. يعني دين بعد جهاد، انگيزه بعد عمل.
2- بقاء: مؤمن خودش را نيست نمي‌داند. نمي‌گويد: ما آخر نيست مي‌شويم! مي‌گويد: من هستم. شهادت، مردن نيست. (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ) (بقره /154) اين آيه يك‌شان نزولي دارد: در يكي از جنگهاي اسلام، وقتي پيغمبر فرمود: او نيست نشده است، رفتم خانه پدر شهيدي از علماء بود تا به او تسليت بگويم. گفت: خوشحالم! راستش را بخواهي خوشحالم، گفتم: چطور؟ گفت: اول اينكه به من ثواب شهيد مي‌دهند. بعد هم ما بايد خيلي براي او زحمت مي‌كشيدم و برايش عروس مي‌گرفتيم، عروسهاي بهشتي خيلي بهتر از عروس‌هاي دنيا هستند. بايد جان مي‌كنديم و از 32 تا بانك وام مي‌گرفتيم! در آنجا، بهشت به او مي‌دهند. ما كارهايمان روي حساب و كتاب بود و روي مرز راه مي‌رفتيم تا از حساب و كتاب قيامت راحت باشيم. كسي كه شهيد شد در قيامت حساب و كتاب ندارد. به برخي دروغ مي‌گويند. او راست مي‌گفت.
3- توكّل: مؤمن غير از امكاناتي كه دارد يك توكلي هم دارد. قرآن مي‌فرمايد كه: هر دو تفنگ دستتان است، هر دو گلوله رد مي‌كنيد و هر دو هم زخمي مي‌شويد. منتها شما يك چيزي داريد كه آنها ندارند. (وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ) (نساء /104) يك رجا و توكلي در شما است كه در ديگران نيست. اينها خيلي با ارزش است. ما يك سري چيزها را نمي‌دانيم چي شد؟ نمي‌دانيم دفاع مقدس چه كرد؟ دنيا گيج است. مقام معظم رهبري، زماني كه رييس جمهور بودند رفتند به چند كشور خارجي. گروهي هم در خدمت ايشان بودند يكي از آنها هم بنده بودم. در يكي از كشورها، رييس جمهور يك سؤالي از آقا كرد، آقا جواب داد، بعد هم وقتي بيرون آمديم آقا فرمود: يك كارهايي در ايران شده كه رييس جمهورهاي دنيا گيج هستند! مي‌گويند: چه جوري؟ مگر مي‌شود؟ بعد فرمود: رييس جمهور از من پرسيد: يك ارتش سابقه داري در ايران بود. جمهوري اسلامي كه تشكيل شد. ارتش سابقه داشت. چطور يك چيزي كه نو نو است با يك چيزي كه سابقه دار است به هم جوش خوردند؟ و با هم جنگ را ادا كردند؟
مثل اين است كه شخصي ميان يك شاخه درخت 80 ساله و يك برگ سبزي پيوند دهد! بعد هم ميوه‌اش خوب در مي‌آيد! مي‌گفت: رييس جمهور آنجا گيج شده بود. مي‌گفت: يا بايد هر دو نو باشند يا بايد هر دو كهنه باشند يا بايد… چطور امام آمد يك چيزي نوي را تشكيل داد و با يك چيز با سابقه جوش داد، برادرانه خوب كار كردند و كارشان هم نتيجه داد. بعد مي‌فرمود: ما كه در ايران هستيم علت را مي‌دانيم منتها كسي كه بيرون است برايش مهمتر است. بعد هم بازسازي، هم ابتكار، هم اصلاح و… اينها يك چيزهايي است كه همه گيج هستند. شما پيدا كنيد انقلابي را كه بعد از جنگ، قحطي رخ نداده باشد! پيدا كنيد يك جايي را كه خانواده‌هايي كه شهيد داده‌اند از انقلابشان بر نگشته باشد! الآن حمايت خانواده‌هاي شهيد بيش از حمايت سايرين از انقلاب است. البته اين طبيعي است، توكل سرمايه‌اي است. براي هر گامي اجري است. مؤمن يك چنين ايماني دارد. يك آيه داريم در قرآن (سوره‌ي توبه آيه 120) مي‌فرمايد: آدمي كه اخلاص دارد براي تمامي كارهايش اجر قايل است. مي‌فرمايد: (لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ) (توبه /120) تشنگي، درد سر، گرسنگي، قدم زدن و رژه و مانور، هر گرد و خاكي كه در چشمت رفت، هر تيغي كه به پايت رفت، هر بلندي كه رفتي، هر دره‌اي كه پايين آمده، هر پنچرگيري كه كردي، هر جست و خيزي كه كردي «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» براي تك تك كارهايت عمل صالح مي‌نويسد. يعني آن كسي كه در دفاع مقدس، عدس پاك مي‌كند، هر عدسي كه از زير انگشتش رد مي‌شود تا شنش را جدا كند، براي هر عدسش، يك اجر است. كسي كه يك چنين ايماني داشته باشد. خيلي راحت است. رفتم ديدن آيت الله مدني (شهيد محراب) در آن زمان، زمان شاه در تبعيد بودند (در نور آباد ممسني) ديدم در يك اتاق تاريك نشسته‌اند! گفتم: آقا شما الآن خيلي ناراحت هستيد! گفت: من لذت مي‌برم. گفتم: چرا؟ گفت: من با هر نفسم يك قدم به خدا نزديك مي‌شوم و شاه به جهنم. يعني با يك چنين ديدي نگاه مي‌كند. مثل يك كسي كه چند تا قالي روي دوش او مي‌گذارند و او بايد حمل كند. ما كه عقب هستيم مي‌گوييم: آخ آخ الآن كمرش درد مي‌گيرد! ولي او در اين فكر است كه با هر قالي هزار تومان بيشتر مي‌گيرد. آن كسي كه زير آب مي‌ماند و شما برايش وقت مي‌گيريد او زير آب، بال بال مي‌زند اما در عين حال كيف مي‌كند. چون مي‌داند كه شخصي كه در بيرون است دارد مي‌شمارد.
ما اگر الآن بدانيم كه دارند (كارهاي ما را) مي‌شمارند: (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) (فجر /14)، (وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا) (هود /37) نوحا! كشتي را بساز اما دارم تو را مي‌بينم، زير نظري. خيلي مهم است كه ما بدانيم كارهايمان زير نظر است.

3- توجه به امدادهاي غيبي خداوند

4- امداد غيبي، امداد غيبي بر اساسي تقواست. خدا بلا تشبيه مثل بازاري‌ها عمل مي‌كند. اول 20 هزار تومان به شما نسيه مي‌دهد. اگر چكت بر نگشت دفعه دوم 30 هزار تومان مي‌دهد. اگر خوش حساب بودي 50 هزار تومان، و همينطوري مي‌آيد تا چند ميليون. (أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ) (انفال /9) يعني هزار تا قرآن اول مي‌فرمايد: هزار فرشته به كمكتان ميفرستم. بعد مي‌فرمايد: شما شيرين جنگيديد سه هزار تا ديگر مي‌فرستم: (بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ) (آل‌عمران /124) بعد مي‌فرمايد: اگر خوب باشيد (بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ) (آل‌عمران /125). در جنگ بدر، يك آيه مي‌فرمايد، هزار تا، بعد مي‌فرمايد: حالا كه خوب عمل كرديد سه هزار تا، بعد مي‌فرمايد: اگر تقوا داشته باشيد دو هزار تا ديگر هم مي‌فرستم.
امداد غيبي مخصوص آن زمان نيست. اين زمان هم هست. هركس امداد غيبي را حس مي‌كند. من در دنياي آخوندي جاهايي مانده‌ام كه چه كنم؟ خدا كمك كرده است. يكوقت يك گروه پزشكي مي‌مانند، شوراي پزشكي هم تشكيل مي‌دهند و مي‌مانند، يك مرتبه به ذهن يكي چيزي مي‌آيد. اين جرقه‌ها و الهام‌ها همه امداد غيبي هستند. آدم گاهي در بن بست كه گير مي‌كند و نمي‌داند چه كند يك مرتبه يك روزنه‌اي باز مي‌شود. گاهي يك كسي چيزي مي‌گويد كه آن حرف، الهام بخش است. گاهي ممكن است يك بچه يك چيزي بگويد، چهار تا بزرگ نشسته‌اند و فكر مي‌كنند و يك بچه يك چيزي مي‌گويد مي‌بينند كه او راست مي‌گويد و مي‌گويد: اين هم يك راهي است، ما به ياد اين نبوديم. امدادهاي غيبي از هر طريق… اين جنازه‌هاي شهدا را كه مي‌آورند خاطراتي در تلويزيون نقل مي‌كنند… گروهي هستند براي پيدا كردن جنازه‌هاي شهداء، عده‌اي از آنها را در تلويزيون نشان داد كه درحال گشتن بودند لابد در تلويزيون ديديد مي‌خواستند ببينند كه آنجا شهيد هست يا نيست. بعد يك پرنده از آنجا گذشت و پايين آمد و جايي را شروع به نوك زدن كرد. گفتند: نكند اين پيام دارد؟ رفتند و خاكها را پس زدند و چند تا شهيد پيدا شد. آدم ياد قرآن مي‌افتد. قرآن مي‌فرمايد: قابيل هابيل را كشت و مانده بود كه چه كند؟ (فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً) (مائده /31) خدا يك كلاغ فرستاد، كلاغ يك چيزي را چال كرد و خاك روي آن ريخت و با اين كار به او ياد داد كه جنازه را چال كند.
يك كشور مسلمان شد به خاطر يك پرنده! قرآن مي‌فرمايد: سليمان(ع) به هدهد گفت: كجا بودي؟ غايب بودي چرا؟ (لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبينٍ) (نمل /21) ذبحت مي‌كنم! يا اينكه بايد دليل بياوري، براي غيبت يا بايد عذر موجه داشته باشي يا برخورد انقلابي مي‌كنم. هدهد وقتي ديدگفت: سليمان(ع) عصباني نشو. اول اينكه: با اينكه سليماني، من يك چيزي بلدم كه تو بلد نيستي! (فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ) (نمل /22) من پرنده يك چيزي بلدم كه توي سليمان بلد نيستي. يعني تو خبر نداري. گفت: مثلا چي بلدي؟ گفت: داشتم پرواز مي‌كردم از منطقه‌اي مردم منطقه پادشاهشان خانمي بود روي تخت نشسته بود، خورشيد پرست بودند! (از اين قضيه هم پيدا مي‌شود كه پرنده‌ها فهم دارند، خورشيد را مي‌شناسند، خورشيد پرستي را مي‌دانند، خدا پرستي را مي‌دانند، مي‌دانند كه خورشيد پرستي بد است، مي‌دانند كه اين بدي را بايد به پيغمبر، گزارش داد، ازاين معلوم مي‌شود كه رهبر يك كشور اسلامي بايد از باقي كشورها هم خبر داشته باشد، از اين معلوم مي‌شود كه خيلي به وزارت اطلاعات و حراست و اينها تكيه نكنيد، يكبار مي‌بينيد كه يك غريبه مي‌آيد و يك خبري مي‌آورد كه تمام تشكيلات اطلاعاتي از آن بي خبرند… )
بله، سليمان(ع) مهم بود: (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ) (نمل /17) سليمان سان مي‌ديد. از همه لشكر سان مي‌ديد. با اينكه تشكيلاتش خيلي عريض و طويل بود، يك پرنده آمد و گفت: اطلاعاتي دارم كه تو نداري اين خودش يك…
امدادهاي غيبي از طريقه فرشته، از طريق الهام، از طريق اخبار، از طريق خواب (گاهي انسان، در يك مسئله‌اي گيج است. خواب او را راهنمايي مي‌كند كه: اين كار را بكن، اين كار را نكن. خلاصه اينكه امدادهاي غيبي منحصر به فرشته نيست.

4- تفاوت ارتش اسلام با ديگران در چگونگي عمل و اطاعت

5- قاطعيت: حضرت امير(ع) فاميلمان مي‌جنگيديم به خاطر اسلام. نمي‌گفتيم كه: حالا ايشان…! محكم و قاطع بوديم. عواطف بر ما حاكم نبود.
6- اطاعت از رهبري همراه با عشق (اطاعت عاشقانه) در دنيا نيروهاي مسلح از فرمانده كل قوايشان اطاعت مي‌كند اما دو نوع بله قربان داريم. يك بله قربان آن بود كه به فرعون مي‌گفتند، از روي ترس (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ) (زخرف /54) فرعون تحقير مي‌كرد، آنها هم مي‌گفتند: بله قربان. يك وقت آدم از روي ذلت مي‌گويد بله قربان، يك وقت چون دوستش دارد مي‌گويد: جانم! فرق است بين مادري كه به بچه‌اش مي‌گويد: جانم! دوستي كه به دوستش مي‌گويد: جانم! رابطه‌ي مريد و مرادي، اين عشق يك چيزي است كه در جاي ديگر نيست. اطاعت همه جا هست اما در برخي اطاعتها عشق هم هست. اين عشق همه جا نيست. شيرجه همه جا هست اما غسل جمعه همه جا نيست. همه دنيا دوش مي‌گيرند اما مسلمانان وقتي مي‌روند زير دوش، نيت غسل هم مي‌كند.. و لو غسل مستحبي. همه مردم دنيا صورتشان را ميشويند اما مؤمن وقتي صورتش را مي‌شويد قصد وضو هم مي‌كند. اين رنگ الهي به كارها دادن در هر جايي نيست. اطاعت همه جا هست اما اطاعت همراه با محبت و عشق در هر جايي نيست. آدم گاهي يك چيزهايي مي‌بيند كه مي‌ماند!
رفتم عيادت جانبازي كه از گردن تا نوك پا انگشتش فلج بود و فقط سرش تكان مي‌خورد! 16 سال است كه روي تختخواب است! رفتم به ديدنش. يك چيزي گفت كه من در آنجا پكيدم و كلافه شدم و نزديك بود از پله‌ها بيفتم! گفت: من براي سلامتي فلاني كه به درد اسلام مي‌خورد تمام جمعه‌ها صدقه مي‌دهم! جانباز در همه دنيا هست اما جانبازي كه 16 سال است كه از تخت پياده نشده، تازه دارد براي سلامتي فلاني صدقه مي‌دهد! اين در جاي ديگر نيست. خيلي از اين خاطرات هست منتها اين خاطرات بايد جمع شوند. مردم ما بهترين كتابخانه‌اند! خود سيما اگر بخواهند فيلمهايش خوب شود نيازي ندارد كه پول بدهد و سناريو برايش بنويسند به مردم بگويد: هر خاطره شيرين واقعي داريد براي ما بنويسيد. در قلمهاي بچه‌ها، نوجوانها، جوانها و… اينقدر صحنه‌هاي واقعي و خاطرات شيرين هست!
وقتي پول مي‌دهي و مي‌گويي بنويس، مثل اين است كه پول به من بدهيد و بگوييد: بخند! مي‌خندم ولي مصنوعي. اما اگر به كسي كه از يك بلا رهايي بافته و شخصي را نجات داده و… بگويي بخند به زيباترين شكل مي‌خندد. مثلا اگر به مردم بگوييد: شما اگر يك ميليون داشته باشيد چه مي‌كنيد خود مردم با جوابهايشان به ما خط مي‌دهند بپرسي: شما اگر يك دعاي مستجاب داشته باشيد چه مي‌كنيد؟ بهترين حالتي كه در ذهن شما مانده چيست؟ بدترين ضربه‌ي روحي كه خوردي چه ضربه‌اي بوده و چطور خودت را تسكين دادي؟ خود مردم اگر خاطراتشان را بنويسند كتابها مي‌شود. اين خاطرات بايد حفظ شود.
7- اخلاص: در همه دنيا تفنگ و تانك و توپ و اف 14 و اف 16 هست اما اخلاص چيز ديگري است. اخلاص همه جا نيست. همه جا كاغذ هست اما توي اسكناس يك نخ است كه در باقي كاغذها نيست. ارزشش هم به همان نخ است، آن نخ اخلاص. اخلاص معنايش اين است كه فرقي نمي‌كند كه اين باشد يا آن. هيچ برايش فرق نمي‌كند. البته اخلاص داشتن مشكل است. بنده كتاب توحيد نوشته‌ام ريشي هم سفيد شده و الآن هم حدود 20 سال است كه در تلويزيونم. اما باز مي‌بينم كه در مسأله اخلاص گير دارم: يك جاهايي پيش مي‌آيد كه مي‌بينم نه! اگر خدا بود… مثلا آدم يك مسجدي بسازد و بخواهد بگويد كه اين مسجد چقدر خرجش است. و مثلا صد تومان خرجش است كسي ديگري بگويد هفتاد تومان، داد و هوار راه اندازد كه چرا گفتي هفتاد تومان؟ حالا خدا كه مي‌داند بگذار او هر چه مي‌خواهد بگويد. به يك دكتر وقتي گفته مي‌شود دانشجو، مي‌گويد: من دكترم!! به يك طلبه مي‌گويي:… مي‌گويد: برو بابا وقتي ايشان ثقه الاسلام بود من حجه الاسلام بودم!! با حسرت مي‌گويد: فلان چيز به اسم فلاني تمام شد!! غرورم شكست!! ما كار كرديم اسم فلاني را بردند! فلانجا كه تجليل مي‌كردند اسمي از ما نبردند! اينها همه دليل بر اين است كه خدا در كارشان نيست. فلاني در كتابي كه چاپ كرده حرفهاي مرا دزديده! از من برداشته و در كتابش چاپ كرده! اينها چه معنايي دارد؟
اخلاص خيلي مشكل است. اينكه انسان خودش را نبيند، مقامش را نبيند، عنوانش را نبيند.

5- خصوصيات رفتاري ارتش اسلامي

8- برق آسا و چابك، (وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً) (عاديات /1)
آخر كسي كه كسي را دوست دارد به او مي‌گويد: قربان شما، به جان شما، تو بميري، من بميرم و… يكي ديگر را خيلي دوست دارد مي‌گويد: قربان پايت، قربان كفشهايت! قربان خاك زير پايت و… خيلي پيداست كه طرف را زياد دوست دارد.
قرآن مي‌فرمايد: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» يعني قسم به آن اه، اهي كه زير پاي اسب رزمنده هست. نمي‌گويد به جان رزمنده‌ها، مي‌گويد: به اه اه اسب رزمنده‌ها كه آن اسب زير پايشان است. يعني خدا به خود رزمنده قسم نمي‌خورد، به اسبش قسم مي‌خورد آن هم به اه اه اسبش! «ضبح» يعني هن و هن مي‌كند اه اه مي‌كند. (فَالْمُورِياتِ قَدْحاً) (عاديات /2) موريات جمع موريه است و موريه يعني جرقه. قسم به آن جرقه‌هايي كه زير سم اسب است! خدا چقدر طرف را بالا مي‌برد.
قرآن در يكي از آيات سوره نساء مي‌فرمايد: به قدري اينها چابك هستند كه در يك نماز، ركعت اول يك گروه اقتدا مي‌كند و مي‌روند سر شيفت، شيفتي‌ها هم خودشان را به ركعت دوم مي‌رسانند. يعني تعويض شيف در فاصله يك ركعت! كه اين را خوب است كه نيروهاي مسلح ما آيه 101 سوره‌ي نساء را به صورت فيلمنامه در آوردند كه: اگر خواستيد نماز بخوانيد و دشمن هم مسلح بود چگونه نماز بخوانيد. اين خودش يك فيلمنامه است.
9- رازدار و هوشيار: (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ) (نساء /102) دشمنان دوست دارند كه شما غافل شويد و شما بايد هوشيار باشيد.
10- شكمو نيستند. يك وقت غذا كم مي‌آيد يك وقت زياد مي‌آيد. البته اگر پول جيره سربازي را خرج جاي ديگر مي‌كنند حق دارد اعتراض كند. اما اگر از جيره او كم نگذاشته‌اند و تصادفاً غذا كم آمد (حالا يا كم بود يا ريخته بود يا… )
قرآن در آيه‌اي به نظاميان مي‌فرمايد: (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي) (بقره /249) شكموها از ما نيستند. بالاخره يكوقت يك چيزي پيش مي‌آيد كه كم مي‌آيد. (وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي) (بقره /249) آني كه گير شكمش نباشد او از ما است. آنهايي كه گير شكمشان هستند از ما نيستند. در 8 سال دفاع مقدس، بهترين فرمانده كل قوا با ما بوده و با ماست الآن. كدام فرمانده كل قوا عادل است؟ در كدام كشور رهبرش عادل است؟ در كدام كشور، بين فرمانده كل قوا و قواي مسلحش علاقه است؟ جاهاي ديگر ترس هست ولي علاقه نيست. اينها از امتيازات ما است. مقايسه بين روحانيت كشور ما و روحانيت كشورهاي ديگر. در طول تاريخ شيعه هيچوقت مرجع تقليد بله قربان گوي احدي نبوده. خيلي مهم است. در سازندگي جلو هستيم، در هوش جلو هستيم. در فوتبال و كشتي و… جلو هستيم. در مسابقات علمي جلو هستيم. در استقامت جلو هستيم. گاهي هم آدم نمي‌فهمد كه اين جنگ مشكلاتي داشت، عزيزانمان را از دستمان گرفت. ولي گاهي استهلاك‌ها نتيجه سر افرازي مي‌شود اين ميخ سرش ساييده مي‌شود اما ضرر نيست. ولي هر استهلاكي مايه ضرر نيست. اگر بنا باشد 50 ميليون ترسو باشيم يا 49 ميليون شجاع، اسلام هميشه طرفدار كيفيت است. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) يك شب است اما: بهتر از هزار ماه. گاهي اوقات از يك روستا يك نفر مي‌رفت و شهيد مي‌شد وقتي بر مي‌گشت و او را تشييع جنازه مي‌كردند كل روستا عوض مي‌شد. بنابراين يك نفر از روستا كم شد اما همه عوض شدند.

6- توجه به علم و ارزش دانش

يك آيه در قرآن داريم كه به پيغمبر مي‌گويد: صد سال بمير و در عوض يك چيز ياد بگير! صد سال مردن براي فهميدن يك چيز؟ بله. حضرت عزير پيغمبر بود. سوار الاغش بود و آمد از روستايي عبور كند. ديد روستا خراب شده و مردش هم مرده‌اند. گفت: خدايا چگونه اين مرده‌ها را زنده مي‌كني؟ تا اين را گفت: (أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‌ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‌ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ) (بقره /259)، «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ» خدا او را صد سال ميراند. اين قضيه بعد از آيه الكرسي در سوره بقره است. حضرت عزيز سوار الاغي بود گفت: چگونه مرده‌ها را زنده مي‌كني؟ «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ»، «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‌ قَرْيَةٍ» از كنار روستا عبور كرد. «وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها» سقفهاي قريه پايين ريخته پايه‌ها هم روي سقف ريخته بود. پيغمبر گفت: «أَنَّى يُحْيي‌ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها» چطور خدا اينها را زنده خواهد كرد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ» صد سال خدا مرگش داد «ثُمَّ بَعَثَهُ» بعد هم او زنده كرد. «قالَ كَمْ لَبِثْتَ» به او گفت: چقدر اينجا مانده‌اي؟ «قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» يك نگاهي كرد و گفت: يك روز يا نصف روزي… گفت: بله! «بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ»: صد سال است كه مرده‌اي. «فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ» به غذايت نگاه كن! غذايي كه بايد يكروز فاسد شود من صد سال اين غذا را سالم داشتم. «وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ» آشاميدني و غذايت حتي يك خورده هم بو بر نداشته است. اما به الاغت نگاه كن «وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ» پودر شده است. من در يك لحظه آن را جلوي چشمانت زنده مي‌كنم. استخوانها به هم رسيد و الاغ سالم شروع به صدا كرد. گفت: اين رقمي! از اين آيه فهميده مي‌شود كه اگر يك پيغمبر صد سال بميرد و يك چيزي بفهمد مي‌ارزد.
ما گاهي كتاب بالاي طاقچه است و حال نداريم آن را برداريم و بخوانيم! خيلي بي‌حال شده‌ايم در مسايل علمي! اينقدر آدم است كه در خانه‌اش تلفن است و در شهرش هم عالم هست. حال ندارد تلفن كند و يك سؤال از او كند! بي حال است؟ صد سال مردن براي يك چيز آموختن مي‌ارزد. اگر خدا بخواهد الاغ را پودر مي‌كند. اگر بخواهد انگور را صد سال سالم نگه مي‌دارد. من راجع به امام زمان(ع) اين حرف را گفته‌ام. مي‌گويند: چطور امام زمان حدود 1200 سال عمر كرده است؟ و مثل يك جوان 40 ساله است؟ گفتم: مثل موي مژه و ابرو. موي مژه و ابرو 80 سال معمولاً ثابت است. در يك سانت آن موي سر است كه هر روز بلند مي‌شود و آن را كوتاه مي‌كنيم. يك پوست. يك گوشت، يك آب و يك غذا، خدا خواسته يكي 80 سال ثابت بماند. و يكي هر روز رشد كند. اگر خدا بخواهد خيلي كارها مي‌كند.

7- تفاوت اهداف

امدادهاي غيبي، توجه به خدا، اهداف… بعد هم آدم حساب مي‌كند براي چي…
قرآن مي‌گويد: كساني كه مؤمنند در راه خدا مي‌جنگند. كساني كه غير مؤمنند در راه طاغوت مي‌جنگند. آن وقت خدا ثابت است. ولي طاغوت مي‌پرد. اگر بنده خدا نباشيم بنده طاغوتيم. رفته بوديم يكي از كشورهاي كمونيست. 20 ميليون جمعيت دارد و همه هم كمونيست.
ما رفتيم بازديد، يك سرود برايمان خواندند. من هم نميدانستم چه مي‌خواندند. به مترجم گفتم: اينها چي مي‌خوانند؟ ديدم مي‌گويند: فلاني (به آن بزرگ كشورشان مي‌گفتند) قدرت از توست عزت از توست. ما بنده تو هستيم، ما عاشق تو هستيم. تو بزرگتر از همه چيز هستي. ما به تو عشق مي‌ورزيم. از تو كمك مي‌گيريم. ما به تو دل بسته‌ايم. تمام چيزهايي كه ما در نماز مي‌خوانيم. بسم الله، (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ) (فاتحه /5) هر چه ما به خدا مي‌گوييم آنها به او مي‌گفتند! رهبرشان هم پير شده بود و در عمرش سوار هواپيما هم نشده بود. مي‌گفت: مي‌ترسم! استدلالش هم اين بود كه آدم عاقل زمين سفت را ول نمي‌كند و به هواي شل برود. و پشت گردنش يك غده بود. به تمام كساني كه مي‌آمدند براي فيلمبرداري مي‌گفتند: نبايد از پشت فيلم بگيري بايد از جلو فيلم بگيري. تا غده پيدا نباشد. گفتند: عمل كن گفت: مي‌ترسم. و از ترس پشه مي‌رفت توي پشه بند. اينهمه برخي گفتند: جاويد شاه، جاويد شاه، چي شد، الآن اگر يك گربه روي قبر او ادرار كند كسي به او چيزي نمي‌گويد! آنوقت آدم فداي هوس شاه شود. بايد دنبال يك هدف مقدس باشيم.
مقداري خودكار از آرم نماز براي ما فرستادند. 50 تا خودكار قيمتي من رفتم خدمت مقام معظم رهبري، گفتم اجازه بدهيد صد تا از اينها براي ما باشد بالاخره بعضي از آشناها مي‌گويند يكي بده به ما. بعد ايشان فرمود كه: موقع نماز يكي از اين خودكارها در جيبم بود. شك كردم كه آيا من براي نماز كاري كرده‌ام كه اين خودكار در جيبم است؟ (از طرف دفتر ايشان اين خودكار به ما رسيده بود) آيا اين شخص لايق رهبري است يا صدام؟ اين آدم ديوانه؟ حتي اين كلمه هم براي او زياد است. آدم بايد افتخار كند. ايرانيها شريفترين مردم كره زمين هستند. بدهايشان هم خوب هستند. اينها كه مي‌گويند اينها بد هستند بدهاي كشورهاي ديگر را نديده‌اند. وگرنه اين حرفها را نمي‌زنند
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2463
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست