نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2462
1- دریافت نعمتها بر اساس تقدیر الهی
2- خداوند، شاهد بر کارهای فرشتگان
3- سؤال قیامت، از پیامبران و پیروان
4- خطر غفلت از نعمتهای الهی
5- یاد نعمتهای الهی، عامل شکر و دوری از کفر
6- مهارت آموزی، در کنار تحصیل علم
7- بهرهگیری از فرصت عمر در تعطیلات
موضوع: نظام هستی بر اساس حساب و کتاب تاريخ پخش: 28/02/96
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثی در مورد حساب و کتاب داشتیم. چون شب عید خیلیها به حساب و کتاب میرسند. حالا یا سود میکنند یا ضرر یا… قرآن میفرماید: تشکیلات ما هم حساب و کتاب دارد. هر ذرهای که از بدن شما کم میشود، میدانیم چند گرم کم شد. (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ) (ق /4) هفتاد کیلو، هشتاد کیلو کمتر یا بیشتر مرده را زیر خاک میکنند. یک گرم یک گرم هم که کم میشود، ما حسابش را داریم.
1- دریافت نعمتها بر اساس تقدیر الهی
نعمتهایی که به شما دادیم همه حساب و کتاب دارد. (عِنْدَنا خَزائِنُهُ) (حجر /21) اینکه تو داری خزینهاش نزد ماست. «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» آنچه به شما میدهیم اندازه گیری شده است. مثل قندی که به خانه میآورند و بعد حبه حبه میشود. امروز سهم ما این است. لذا در رزق هم نباید زور زد. تلاش آری، حرص هرگز! ما باید تلاش کنیم اما نباید حرص بزنیم، چون با حرص و حسادت ما رزق ما کم و زیاد نمیشود. حتی مرگ که آخرین نفس ما چه ساعتی است، حساب و کتاب دارد. (قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْت) (واقعه /60) «قَدَّرْنا» یعنی دقیقههای عمر شما حساب شده است. منتهی ما حساب این حساب و کتابها را نداریم و غافل هستیم. قرآن گله میکند و میگوید: بعضیها به فکر حساب و کتاب نیستند. میگویند: امروز خوش باشیم و کاری به فردا ندارند. این جنایتها و ظلمها که میشود بخاطر این است که ما خانه را بیحساب و کتاب میدانیم. شما اگر وارد یک خانه شدی، بدانی در این خانه دوربین است. حساب و کتاب است. آرام زندگی میکنی. اما اگر بدانی این خانه دوربینی ندارد، صاحبی ندارد، حسابی ندارد. میگویی: هرچه نچاپم از جیبم رفته است. چرا نچاپم؟مگر خل هستم؟ خوش باش. افراد مجرم وقتی مجرم میشوند که بگویند: خانه صاحب و حسابی ندارد. این مسأله حساب و کتاب مسأله مهمی است.
2- خداوند، شاهد بر کارهای فرشتگان
در دعای کمیل داریم که خداوند کارها را به فرشتهها سپرده است اما باز هم ممکن است از دست فرشتهها یک چیزی در برود. لذا پشت چهره فرشتهها خدا میگوید: خودم هم هستم. «و كنت أنت الرقيب علي من ورائهم و الشاهد لما خفي عنهم و برحمتك أخفيته و بفضلك سترته» (مصباحالمتهجد، ص 848) خدایا کار را به فرشته سپردی. این مدیریت در اسلام است. مدیریت اسلامی یعنی اگر به بهترین آدمها مسئولیت دادی، باز هم حواست جمع باشد. دلیل؟ دعای کمیل، خدا میگوید: کار را به فرشتهها سپرده است. ولی «والشاهد علیهم» خود خدا شاهد و گواه بر فرشتههاست. «لما خفی عنهم» اگر خدا کیفر میدهد، کیفر حساب و کتاب دارد. آنجایی که میگوید: (حَمِيماً وَ غَسَّاقاً) (نبأ /25) به دوزخیها آب داغ میدهیم، بعد میگوید: فکر نکن اضافه است. (جَزاءً وِفاقاً) (نبأ /26) این جزا حساب شده است. یعنی یک عدهای را در دنیا سوزاند که آنجا سوخته میشود. اگر هم به کسی بهشت میدهیم با هم حساب و کتاب دارد. (عَطاءً حِساباً) (نبأ /36) عطای خدا حساب دارد. دوزخ خدا هم حساب دارد. خود انسان هم میفهمد اینجا غافل است ولی روزی میآید که (عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ) (انفطار /5) میآید روزی که انسان کارهای خودش را دقیق میداند. اینجا ممکن است بگوید: یادم رفته است.
3- سؤال قیامت، از پیامبران و پیروان
از انبیاء هم میپرسند. (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ) (اعراف /6) عربیهایی که میخوانم قرآن است. از تک تک انبیاء میپرسند به وظیفهتان عمل کردید یا نکردید؟ از مردم میپرسند به حرف انبیاء گوش دادید یا ندادید؟ تاریخ هم حساب و کتاب دارد؟ اگر یک چیزی حرام میشود قرآن میگوید: (فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ) (نساء /160) یک گناهی کردی، «طیبات» حلال شد. گناهی میکنی، خداوند میوهها را سرما میزند. گندمها را ملخ میزند. ممکن است شما بگویی: از ما بدتر هم هستند، چرا خدا کاری با آنها ندارد؟ خدا بعضیها را همین دنیا کیفر میدهد و بعضی را بعد میگذارد. میگوید: باشد بعد. مثل خود شما، خود شما اگر یک قطره چای روی عینکت چکید و به لباست، عینک را فوری پاک میکنی، لباس را میگویی: باشد بعد، به خانه میروی. اگر به قالی چکید اصلاً کاری نداری. میگویی: باشد آخر سال شب سال تحویل… منتهی به آخر اگر رسید دیگر با دسته بیل میزنیم. یعنی قالی را دمر میکنیم، شیلنگ و بیل! یعنی هرچه گوشمالی عقب بیافتد، کیفرش… لطفاً کمک کنید… کیفرش بیشتر است. تشکر!
4- خطر غفلت از نعمتهای الهی
ما چیزی را که اینجا امشب میخواهیم بگوییم، این حرفها ادامه بحث دیشب بود. آنچه امشب میخواهم بگویم، مسأله غفلت است. در قرآن افراد نااهل را به الاغ تشبیه کرده است. (كَمَثَلِ الْحِمار) (جمعه /5) به سگ، (كَمَثَلِ الْكَلْب) (اعراف /176) به سنگ (كَالْحِجارَة) (بقره /74) به گاو (كَالْأَنْعام) (اعراف /179) افراد نااهل را خدا تشبیه کرده که اینها مثلاً دانشمندی که به علمش عمل نکند، قرآن میگوید: مثل الاغی است که کتاب بار کند. کتاب بار کرده ولی خر است. آنهایی که میخورند و به فکر حلال و حرام نیستند، میگوید: «يأكل كما يأكل الانعام» مثل گاو میخورد. حساب نمیکند از کجا،چه و چه مقدار؟ یک جا قرآن هست دیگر توبیخش را تند کرده است. میگوید: اینها مثل گاو هستند، بعد میگوید: نه از گاو هم بدتر هستند. (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل) (اعراف /179) میگوییم: اینها چه کسی هستند که دیگر از گاو هم بدتر هستند. میگوید: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون» غافل هستند. از خدا غافل است. آیهاش چیست؟ (نَسُوا اللَّه) (توبه /67) خدا را فراموش کن. از معاد غافل است. آیهاش چیست؟ (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص /26) از قانون غافل است. آیهاش چیست؟ (أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها) (طه /126) آیه فرستادیم فراموش کردی. از هدف غافل است. برای چه آمدی؟ همینطور به عمرش… از خودش غافل است. قرآن میگوید: یکی از سیلیهایی که به بشر میزنیم این است که او که ما را فراموش میکند یک کاری میکنم خودش را هم فراموش کند. (نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ) (حشر /19) خدا را فراموش کرد، من هم یک کاری میکنم خودش را هم فراموش کند. یعنی انسان نمیفهمد کجا بوده، برای چه آمده، چه باید بکند؟ فراموش میکند. هدر میرود. از نعمتها غافل است. چقدر خدا به ما نعمت داده که اصلاً یادش نیستیم. یکوقت من این را یکجایی گفتم. تا به حال شده بگویی: الحمدلله شبها غلت میزنم! ما هر شب، شبها غلت میزنیم. اگر خدا همین امشب نعمت غلتیدن را از ما بگیرد. هرکس خوابید تا صبح غلت نزند، صبح همه مردم کره زمین فلج هستند. دکتر هم نیست که بیاید مالش بدهد، چون دکتر هم فلج است. اگر مهر مادر نبود، اگر شیر مادر نبود، همه دکترهای تغذیه جمع شوند، همه مواد غذایی را به هم ترکیب کنند شیر مادر نمیشود. تمام زنهای کره زمین را جمع کنند هیچ کدام مادر نمیشود. با دو مثقال پی نود سال فیلم برداری میشود. با چند گرم گوشت صد سال حرف میزنیم. با یک قطعه استخوان میشنویم. اگر خدا حافظه را از شما بگیرد، اسم خودت را هم فراموش میکنی. یکبار برای امام پیش آمد. امام فرمود: خدا حافظه را از من گرفت، یک ربع ساعت فکر کردم، یادم رفت اسم من روح الله است. هرسال که انسان سال تحویل مشهد نیست. همیشه که جوان نیست. یک ذره جای سلولها جا به جا شود، انسان محفوظاتش را فراموش میکند. در زیارت امام رضا و همه امامان ما به زیارت امین الله سفارش شده است.
5- یاد نعمتهای الهی، عامل شکر و دوری از کفر
در زیارت امین الله میگوید: «ذاكرة لسوابغ آلائك» توفیقم بده بتوانم نعمتهای تو را بشمارم. حرم رفتی،نیم ساعت دیگر خسته شدی. بیا کنار بنشین و نعمتها را بشمار. یادت میآید «لَمْ يَكُ شَيْئاً» هیچی بودیم. حالا هم که چیزی شدی، قابل ذکر نشدی. (لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً) (انسان /1) اول میگوید: «لَمْ يَكُ شَيْئاً» هیچ بودی. موجود شدی اما قابل ذکر نشدی. بعد هم که ذکر شد، (ماءٍ مَهِينٍ) (سجده /8) پست بودی. نطفه بودی. گوشت بسته شدی. علقه شدی، مضغه شدی. استخوان، پوست روی استخوان، روح در تو دمیده شد. اگر خدا نعمت مکیدن را به بچه ندهد. همه بچهها که متولد شدند، میمکند. یک زنی زایید این بچه فوت میکند. هرچه میگویی: عزیز من بمک! فوت میکند. همه اساتید دانشگاه جمع شوند، نمیتوانند بگویند: عزیز بمک! این بچه هیچی بلد نیست جز مکیدن! نعمت اینکه ما اهلبیت را دوست داریم. نعمت سلامتی، نعمتی که در دنیا، در همه جای دنیا طاغوت حکومت میکند. در ایران یک مجتهد عادل حکومت میکند. نعمت اینکه هرکس را میخواهیم خیر یا شر خودمان انتخاب میکنیم. این نعمت است. مردم عربستان سعودی از تولد تا مرگ، صد سال زندگی میکنند یکبار پای صندوق رأی نمیآیند. یک کسی به نام آل سعود حکومت میکند، او هم که مرد بچههایش، بچههایش هم که مرد، نوههایش! این به چه دلیل باید پادشاه باشد؟ به چه دلیل پهلوی باید شاه باشد؟ دلیل چیه؟ عقلش، علمش، سابقهاش، تعداد نفراتش، ایثار و ابتکارش، هیچی، تمام دنیا زور حکومت میکند. بنشینیم نعمتها را بشماریم. تعطیلات عید نعمت است. اگر بفهمیم! این خانمهایی که بلد هستند از پوست پرتقال مربا درست میکنند. خانمهایی که بیهنر هستند، بهترین برنج را هم کوفته میکنند. از تعطیلات عید چه استفادهای میکنیم؟ چقدر خدمات و کمکها میشود کرد؟ گاهی هم تنهایی نمیشود. شریکی میشود کرد. ایران ما همیشه نیاز به نهضت دارد.
6- مهارت آموزی، در کنار تحصیل علم
حالا یک نهضت سواد آموزی بود و یک جهاد سازندگی بود و یک سپاه و بسیج بود. این نهضتها در زمان خودش کارهایی داشتند و مفید بودند. اما یک نهضتی باید در ایران بشود به نام نهضت مهارت. هر جوانی باید یک مهارتی داشته باشد. دیپلم ما فلج است. لیسانس ما اکثراًً فلج هستند. یک چیزهایی حفظ میکند که نمره بگیرد و مدرک بگیرد. میگویند: تو چه کاره هستی؟ میگوید: من لیسانس دارم. ولی هیچ هنری ندارم! این مهارت مسأله مهمی است. میگویند: یک جوانی میخواست داماد شود. به او گفتند: چه داری؟ خانه داری؟ گفت: نه! ماشین داری؟ نه. پس انداز؟ نه. زمین؟ نه. هیچ مهارتی؟ گفت: هیچی! گفتند: میخواهی داماد شوی چه هنری داری؟ گفت: من فقط آمادگی دارم. آقای لیسانس امروز لیسانس کاربرد ندارد. دیپلم کاربرد ندارد. حوزه علمیه هم باید مهارت داشته باشد. باید ما در هر شهری بیست آخوند قصه گو داشته باشیم که برای بچهها قصه بگوید. بیست آخوند داشته باشیم که بتواند احکام بگوید. اصول عقاید بگوید، تفسیر بگوید. حوزه علمیه هم طلبههایش باید مهارت داشته باشند. همینطور من فقط حجت الاسلام هستم. میتوانی در این دانشگاه صحبت کنی؟ در این دبیرستان صحبت کنی؟ میتوانی برای بچهها قصه بگویی؟ شبهات وهابیت را میتوانی پاسخ بدهی؟ یک نهضتی باید بشود. منتظر نباشید شغل نیست. 2- نیست… 3- نیست. هیچ رئیس جمهوری نمیتواند مسأله اشتغال را حل کند، چون سالی یک میلیون لیسانس بیرون میدهیم، خودمان را بکشیم چند صد هزار نفر صاحب شغل شوند. با کم و زیادش سالی نیم میلیون لیسانس بی مهارت است. لیسانسهها باید شغل پدرشان را یاد بگیرند. شغل پدر که دیگر تأمین اعتبار و کارگاه و سالن نیاز ندارد. کامپیوتر نمیخواهد. بابا پدرت نجار است برو نجاری یاد بگیر. آشپز است، شغل بابا را یاد بگیرید. دخترها شغل مادرشان را یاد بگیرند. اگر استخدام شدند الحمدلله! استخدام نشدند فلج نباشند. من مدتی است روی این فکر میکنم و با بعضی از مسئولین کشور هم صحبت کردم. همه میگویند: حرف درست است. یک کسی رفت چلوکبابی غذا خورد. از رستوران آمد پول نداد. رستورانی صدا کرد و گفت: آقا، گفت: بله. گفت: پول؟ گفت: درست میگویی! هرچه گفت: پول، پول ندادی! گفت: درست میگویی. یک نفر غذا میخورد، گفت: چرا مردم آزاری میکنی؟ به او بده. گفت: تو هم درست میگویی. یک نفر گفت: شاید ندارد! گفت: هان… تو هم درست میگویی! همه اینهایی که من با آنها صحبت میکنم میگویند: درست میگویی. چرا سر بعضی آخوندها شلوغ است؟ معلوم میشود یک مهارتی دارد. مگر محال است؟ نه، بعضی چیزها قابل انتقال نیست. من اگر سرم را روی شکم سعدی بگذارم و تا صبح بخوابم یک شعر نمیتوانم بگویم. فردا شب سرم را روی شکم حافظ بگذارم. طبع شعر قابل انتقال نیست. اما خیلی از تجربهها قابل انتقال است. عارمان نشود. هر دیپلمی یک هنر باید یاد بگیرد. هر دانشجویی باید یک هنر یاد بگیرد. شما قبول داری که انرژی هستهای در طبیعت هست و در مخ شما نیست؟ یعنی خدا در جمادات انرژی هستهای گذاشته است، در مخ من و شما نگذاشته است؟ نه در مخ من هم هست. منتهی ناخنک نزدیم در بیاوریم. غفلت از امکانات. در هر خانهای یک ساک لباس هست. حداقل اقل اقل! بعضیها چند چمدان لباس زیاد دارند. اگر چهل هزار خانه حساب کنیم. چهل میلیون خانه، چهل میلیون ساک لباس داریم. افرادی هم هستند لباس ندارند. چقدر کتاب زیاد داریم؟ بعضی کشورهایی که کاغذ میفروشند، کتابشان را آموزش و پرورش نه بار میخواند. یعنی امسال میخواند به بچه دیگر میدهد. سال دیگر، سال دیگر… همه کتابهای ما یک سال مصرف است. آب را هدر میدهیم. معاون وزیر خارجه قبل میگفت: در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند از سطل آب پنجاه کیلو گوجه برداشتند. ما برای پنجاه کیلو گوجه چقدر زمین و آب مصرف میکنیم؟ از زمین خوب استفاده نمیکنیم. زمین ما هدر میرود. آب هدر میرود. خسته شدی بلند شو ورزش کن. مینشینیم یک کشور دیگر ورزش میکند. تو که نشستی بازی فلان کشور را میبینی چه چیزی بدست میآوری؟ هیچی! خسته نشدی؟ بلند شو خودت ورزش کن. تو نگاه میکنی، او ورزش میکند. مثل اینکه یک چهارپایه بگذاریم و پولهای بانک را ببینیم. به تو هم میدهند؟ نه. غفلت از همه اینها… غفلت از وظایف ما؛ وظایف ما امروز چیست؟ فکر نکن اگر پول نداری وظیفه نداری. پول نداری آبرو هم نداشتی؟ میتوانستی افرادی را جمع کنی و بگویی: آقا من پول نداشتم، ولی همین مقداری که دارم اینقدر است. شما وضع مالیتان خوب است، این کار را بکنید. میشود! من یک کتابی نوشتم سال 75 کتاب سال شد. پنجاه سکه به ما دادند. ما گفتیم: پنجاه سکه را چه کنیم؟ یک مشت از کسانی را که به ما علاقه داشتند را دعوت کردیم و گفتیم: کتاب ما به لطف خدا کتاب سال شده است. تفسیر نور! شما بیایید کمک کنید. این یک قاشق ماست بیشتر نیست. به دیگ شیرها بزنید آنها هم ماست شود. بیایید هرکدام مبلغی روی این بگذارید و چند زندانی را شب عید آزاد کنیم. من مقدار کمی دادم و آنها مقدار زیادی دادند، 473 نفر را شب عید نوروز از زندان آزاد کردیم. ممکن است شما خودت یک قاشق ماست بیشتر نداشته باشی، ولی ریش سفیدها یک وظیفه دارند. جوانها یک وظیفه دارند. غفلت از وظیفه! ما فکر میکنیم پیر شدیم و نمیتوانیم راه برویم. خود من که الآن با عصا راه میروم، اگر یک گرگ دنبال من کند، سی کیلومتر میدوم. از استعدادها و توانها غافل هستیم. از هم نشین خوب غافل هستیم. چه افرادی چه رفیقهای خوبی میگیرند. افرادی هم غافل هستند و با آدمهای هرزه رفیق میشوند. حدیث داریم با کسی رفیق شوید که وقتی او را نگاه میکنی تو را یاد خدا بیاندازد. حرف که میزند یک مطلب علمی یادت بدهد. غفلت از قوانین، گاهی قانون را نمیدانیم، بخاطر جهل به قانون خودمان دسته گل آب میدهیم. قانون را نمیدانیم. دو شاخه برق را در تلفن و دو شاخ تلفن را به برق میزنیم. بخاطر جهل به قانون خودمان برای خودمان پاپوش درست میکنیم. غفلت از دشمن، این ماهوارهها، این فضای مجازی و اینترنتها ما را دوست دارند یا ندارند؟ یک آیه برای شما بخوانم. قرآن میگوید: دشمن دوست ندارد. میخواهد شما غافل شوید. آیهاش این است: (وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون) (نساء /102) کفار دوست دارند شما غافل شوید. مواظب باشید تعطیلات عید و تابستان و پنجشنبهها و جمعههای ما هدر نرود.
7- بهرهگیری از فرصت عمر در تعطیلات
آیت الله مکارم الآن از مراجع است. حدود 45 سال پیش مرا دعوت کرد. من یک طلبهی نویی بودم. گفت: ما در حوزه زیاد تعطیلات داریم. آن زمان ایشان مرجع نبود که بتواند حوزه را عوض کند. استاد سطوح عالی بود و خارج میگفت. گفت: خودمان بیاییم از تعطیلات استفاده کنیم. چهارشنبه شب حوزه تعطیل میشود. دانشگاه هم همینطور است. چهارشنبه شب و پنج شنبه تعطیل است. یک ساعت و نیم پنجشنبهها صبح و یک ساعت و نیم چهارشنبهها شب! 27 جلد تفسیر نمونه از بهترین تفسیرهای فارسی چاپ شد. حدود صد بار چاپ شد و به چند زبان دنیا ترجمه شد. روز عاشورا میخواهید روضه بروید، بروید. برگردیم باز یک بحث علمی داشته باشیم. یک هنر و مهارتی یاد بگیریم. تا در کشور ما جوانهایش هنر و مهارتی نداشته باشند، هرکس رئیس جمهور شود اشتغال را حل نخواهد کرد. خودمان باید برای خودمان ایجاد شغل کنیم. دشمن دوست دارد ما غافل شویم. یک سؤال: همه دنیا طومار برای آمریکا بنویسند. که از این فرمولهای علمیات برای ما صادر کن! امکان ندارد. اما هرچه هرزگی است برای شما صادر میکند. چیزهایی که ما را غافل کند صادر میکند، ولی فرمولهای علمیاش را برای ما صادر نمیکند. غفلت از دشمن! غفلت از ناله مردم، امیرالمؤمنین در نامه 53 به استاندار میگوید: مواظب باش نامههای مردم به دست تو برسد. «إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ» اگر کسی نامه دارد، سعی کن نامهها را بخوانی. روز درختکاری دیدید مقام معظم رهبری چه فرمود؟ فرمود: در نامههای مردمی یک کسی به من نامه نوشته که چرا درخت کاج میکاری؟ درخت میوه بکار! من قبول کردم و درخت میوه کاشتم. یک رهبر عزیز! یک نفر به ایشان نامه مینویسد، عمل میکند. خیلی وقتها مردم یک چیزهایی را متوجه میشوند که ممکن است ما متوجه نشویم. «وَ شاورهم» هُم برای مسئولین مملکتی نیست. امام رضا که کنارش نشستید، از یک برده سیاه مشورت کرد. گفت: آقا شما امام رضا هستی. من یک برده سیاه پوست هستم. امام رضا فرمود: اشکالی دارد خدا یک چیزی به ذهن تو بیاندازد که به ذهن من نیاندازد. ممکن است این بچه یک چیزی بفهمد که بزرگتر نفهمد! ممکن است عوام یک چیزی بفهمد که خواص نمیفهمد. یکی از دانه درشتهای مملکت که همه او را میشناسید، میگفت: نشسته بودم این شعر را خواندم.
الهی جسم و جانم خسته گشته *** در رحمت به رویم بسته گشته
میگفت یک بیسواد کنار من نشسته بود. گفت: حضرت آقا! جسم و جانت خسته گشته؟ دو ساعت بخواب. در رحمت خدا هم هیچوقت بسته نگشته! میگفت: این هیچی سواد نداشت. حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت. این آقا هم پست بالایی داشت. گاهی عوام یک چیزی را میفهمند که به ذهن خواص نمیآید. باید مدرک را روی ابتکار بدهند. هرکس یک ابتکار گرفت، لیسانس بگیرد. امام به بچه سیزده ساله رهبر گفت. رهبر! بله. امام خمینی رهبر است. ولی فرمود: رهبر من همین بچه سیزده ساله است که به خودش نارنجک بست. یعنی یک هنر از خودش نشان داد، لقب خودش را به این بچه داد. گفت: رهبر من این بچه است. آقا این لیسانس است! این خانم این غذا را پخت! لیسانس آشپزی به او بدهید. این آقا از این چوب این کمد را درست کرد؟ دیپلم به او بدهید. مدرکها روی محفوظات نباشد. کوه هیمالیا چند متر است؟ به تو چه چند متر است. یک چیزهایی را حفظ کنیم که درونش نان باشد. اشتغال باشد. مشکل خودمان را حل کنیم. آدم بیمهارت یعنی آدم بی شوق! خواهش میکنم این سطر آخر و دقیقه آخر را با من بیایید. آدم بی مهارت یعنی بی شوق! آدم بی شوق یعنی بی پول! آدم بی پول یعنی نمیتوانم داماد شوم. یعنی بی زن! آدم بی زن یعنی آدم بی بچه! همه به هم بند است و گیر همه این است که دنبال کار نمیرویم. یک نهضتی باید برای کار باشد. این مهم است! خجالت هم نکشیم. میگویند: یک کسی نعره میکشید و فحش میداد. تو نگذاشتی من به فلان درجه برسم. تو نگذاشتی به فلان مقام برسم! تو نگذاشتی فلان مسئولیت را بگیرم. گفتند: این با چه کسی است؟ نعره میکشید. رفتند دیدند تنها در اتاق است. دیدند با موبایلش هم نیست. گفتند: ببخشید با چه کسی هستی این حرفها را میزنی؟ گفت: یکی از عضوهای من گشاد است. بخاطر آن عضو گشاد من به هیچ جا نرسیدم! باید کمر را بست و دنبال… عارمان نشود که بگوییم: کار… الآن سه میلیون افغانی در ایران کار میکنند. نگران هستم اگر این افغانیها ول کنند بروند کمر اقتصاد ما میشکند. جوان میگوید: من کار کنم؟ من لیسانس دارم. بابا شغل پدرت… غفلت از امکانات… چقدر آب و خاک و استعداد و توان را… غفلت از محرومین، عید که میشود یک گرهای از فقرا باز کنیم و به محرومین رسیدگی کنیم. گره از نیازهای جامعه، غافل نباشیم. از ایام خاص غافل نباشیم. رجب جلو است. شعبان جلو است. رمضان جلو است. صفر جلو است. نوروز است. از این ایام خاص میشود استفاده خاص کرد. دیشب گفتم که از تعطیلات عید… حضرت موسی فرمود: (مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة) (طه /59) روز زینت یعنی ایام عید! به ساحرها گفت: روز عید بیایید جمع شوید. شما سحر و جادویتان را نشان بدهید. من هم عصایم را میاندازم و اژدها میشود. بعد معلوم میشود حق با چه کسی است. روز عید همه جمع شدند و موسی معجزهاش را نشان داد. (فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ) (شعرا /46) استفاده از تعطیلات عید، ابتکارش برای حضرت موسی است. گوشواره برای دخترمان میخریم، بگوییم: اگر نمازت درست شد. این استفاده از گوشواره است. مگر آب به صورتت نمیزنی، قصد وضو کن! کسی وضو بگیرد بخوابد تا صبح برای او ثواب عبادت مینویسند. این مشت آب که مصرف میشود، استفاده بهینه کن. خدایا تو خودت میدانی چقدر عمر ما تلف شد و چقدر نعمتهای تو را تلف کردیم و چقدر غافل بودیم. تمام غفلتها و اسرافهای ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد به همه ما توفیق بده از همه نعمتها با بهترین نیت بهترین استفادهها را انجام بدهیم. مشکلات فرد و جامعه و دولت و ملت و مرز و انقلاب و قوای مسلح و حوزه و دانشگاه و اقتصاد و سیاست و همه مشکلات ما را برطرف بفرما. رهبر ما، مراجع ما، ناموس ما، نسل ما، انقلاب و آبروی ما، هر نعمتی به ما دادی در پناه امام زمان حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس آیه 6 سوره اعراف خداوند در قیامت از چه کسانی سؤال میکند؟ 1) پیامبران الهی 2) پیروان آنان 3) هر دو مورد 2- قرآن، عامل محروم شدن مردم از طیبات الهی را چه میداند؟ 1) ظلم و گناه 2) قهر طبیعت 3) قهر مردم با یکدیگر 3- قرآن، چه کسانی را بدتر از چهارپایان معرفی میکند؟ 1) کافران 2) منافقان 3) غافلان 4- بر اساس آیه 19 سوره حشر، عامل غفلت از خود چیست؟ 1) فراموش کردن خدا 2) فراموش کردن مردم 3) فراموش کردن نیاکان 5- بر اساس دعای کمیل، خداوند رقیبو شاهد بر چه کسانی است؟ 1) فرشتگان 2) مؤمنان 3) گنهکاران
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2462