responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2466

موضوع: نعمت ولایت، مورد سؤال در قیامت

تاريخ پخش: 14/02/1400

عناوين:

1- نقش ولایت اهل بیت علیهم السلام در هدایت انسان

2- عدالت، حتی با دشمنان

3- عدالت، حتی درباره حیوانات

4- توجه به قرآن در وصیت نامه حضرت علی علیه السلام

5- عزت دست خداست، نه پست و عنوان و مقام

6- توصیه حضرت علی علیه السلام به نماز و نیایش با خدا

7- دعا برای عاقبت بخیری در دنیا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه

اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در این رمضان 1400 را ما بحث معاد گفتیم و عزیزان بحث را روز بیست و یکم می‌خواهند گوش بدهند، روز شهادت امیرالمؤمنین. دلایل معاد را دلیل عقل، دلیل حکمت، جنبه‌های فطری معاد، حساب، کتاب، این‌ها را یک چیزهایی گفتیم در برنامه‌های بین بیست و پنج تا سی دقیقه تقریباً. رسیدیم که قیامت از چه می‌خواهند سؤال کنند؟ امروز هم که شما، یعنی روزی که شما پای تلویزیون هستید، ظاهراً بیست و یکم ماه رمضان است. از چیزهایی که سؤال می‌کنند، از امیرالمؤمنین سؤال می‌کنند: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النّعِيم‌»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
(ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النّعِيم‌) (تکاثر /8).
«لَتُسْئَلُنَّ» لام «لَـ» یعنی حتماً. کلمه‌ی «لَـ» یعنی حتماً. (إِنَّ الْإِنْسانَ لَـفي‌ خُسْرٍ) (عصر /2). (إِنَّ الْإِنْسانَ لَـيَطْغى‌) (علق /6). «ثُمَّ لَـتُسْئَلُنَّ». این «لَـ» یعنی حتماً. نون مشدّد هم یعنی حتماً. «لَتُسْئَلُـنَّ». نون تشدید‌دار یعنی حتماً، لام هم یعنی حتماً.
«عَنِ النّعِيم‌» از نعمت‌ها سؤال می‌شود. کجا خرج کردی؟ در نعمت‌ها هم بزرگ‌ترین نعمت، نعمت ولایت است. شخصی آمد پهلوی حضرت گفت: من فقیرم. حضرت فرمود: خیلی چیزی داری. گفت: نه آقا، فقیرم. فرمود: شما با امیرالمؤمنین نیستید؟ ولایت اهل بیت را؟ گفت: چرا. گفت: تو حاضری ولایت اهل بیت را بدهی، یک کسی یک چند تا سکه به تو بدهد. گفت: نه. گفت: پس نگو چیزی ندارم.
1- نقش ولایت اهل بیت علیهم السلام در هدایت انسان
در نعمت‌ها مهم‌ترین نعمت، نعمت رهبری هست. چه‌طور؟ ببینید ما همه در حال حرکت هستیم: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ) (انشقاق /6). آیه قرآن است می‌گوید: همه‌تان در حال سفر هستید، به سمت ملاقات خدا می‌روید و ملاقات هم خواهید کرد. اصولاً در سفر چند تا چیزی می‌خواهیم:
اول- از کجا حرکت کنیم؟؛
دوم- مقصدمان کجاست؟؛
سه- راه کدام است؟؛
چهار- ابزار، وسیله، مرکبمان چه هست؟
پنجم- راهنمایمان چه کسی هست؟
پنج تا چیز می‌خواهیم: مبدأ، مقصد، جاده، راهنما، ابزار مرکب. در هر سفری پنج تا چیزی لازم است، در این پنج تا مهم‌تر از همه، رهبری است، چون اگر رهبر درست باشد، راه گم نمی‌شود، ابزار، ماشین‌ها بیخود حرکت نمی‌کند، مقصد را گم نمی‌کنیم. در همه‌ی نعمت‌ها، نعمت ولایت از همه مهم‌تر است. این ولای امیرالمؤمنین یعنی پذیرفتن حکومت حضرت علی، حکومت حضرت علی برای امیرالمؤمنین. الآن دنیا هر چی ظلم می‌شود به خاطر ولایت‌های انحرافی است. شما نگاه کنید رئیس جمهورهای دنیا چه کسانی هستند؟ رهبران دنیا چه کسانی هستند؟ رهبران دنیا چه کسانی هستند؟
روز شهادت امیرالمؤمنین بحث را گوش می‌دهید. وقتی مغز شکافته شد، افرادی که وارد بودند احضار شدند و ایشان هم یک آزمایشی کرد و گفت: یا علی کار تمام است، وصیتی داری بکن. آن لحظه حضرت علی چه وصیت کرد؟ لحن وصیت هم یک چیز خاصی بود: «الله الله» یعنی شما را به خدا، شما را به خدا، دو بار گفت: «الله الله فی الأیتام»: شما را به خدا، شما را به خدا یتیمان.
«الله الله فی القرآن»: شما را به خدا، شما را به خدا قرآن.

2- عدالت، حتی با دشمنان

«الله الله». هی «الله الله» با یک ریتم خاصی موعظه کرد. بعد فرمود: «ضربةً بضربة»: ابن ملجم یکی به من زده، شما هم یکی به او بزند، اگر زنده ماندم، خودم می‌دانم چه کنم، اما اگر در اثر این ضربت شهید شدم، یکی به یکی: «ضربةً بضربة». الآن شما تابلوی «ضربةً بضربة» را تابلویش کن، در دنیا بچرخان، کدام کشور این را عمل می‌کند،؟! یکی به یکی. این آمریکاست. ساختمان‌های دوقلو آمریکا که چند سال پیش خراب شد، گفتند: پس افغانستان را اشغال کنیم، یعنی به خاطر دوقلوها یک کشور اشغال شد، این عدالت دنیاست!! حضرت علی می‌گوید: یکی به یکی، آن‌ها می‌گویند: یک کشور به یک ساختمان، به دو تا ساختمان. کجا اصل عدالت است؟ بوی عدالت را انسان نچشیده؟
الله اکبر. از عدل علی بگویم. ما با امیرالمؤمنین فاصله داریم، خود حضرت هم فرمود: شما به ما نمی‌توانید برسید، اما یک مقدار نزدیک باشیم، نسبت به باقی‌ها نزدیک باشیم.

3- عدالت، حتی درباره حیوانات

نهج‌البلاغه سه قسم است. فرض کنید این نهج‌البلاغه است. یک سوم اولش خطبه‌هاست که بیشترش اصول عقاید است؛ وسطش نامه‌ها به استاندارهاست که چه‌جوری حکومت‌داری کنید که معمولاً سیاسی است، اول معمولاً اعتقادی است، این وسط نامه‌ها سیاسی است، آخرش هم کلمات اخلاق است، کلمات قصار. این وسط که مال نامه‌ها هست، هفتاد و هفت تا نامه هست، البته نامه زیاد است، خطبه هم زیاد است، این مقداری که نهج‌البلاغه هست، هفت برابرش بعد از سید رضی پیدا شده. آن زمان که سید رضی جمع‌آوری کرده، همین مقدار بوده. منتها بعداً نوشتند مستدرک، یعنی آن‌چه که از چشم سید رضی رحمة الله علیه افتاده، جمع کردند، هفت برابر نهج‌البلاغه است. در این نهج‌البلاغه‌ی موجود، [چند تا گفتم؟ چند تا نامه بود؟ هفتاد و هفت تا]

نامه‌ی بیست و پنجمش برای زکات است. نامه‌ی بیست و پنجمش برای زکات است، یک دستوراتی داده که آدم می‌ماند. تمام عدالت‌خواهان و مصلحان کره‌ی زمین جمع بشوند، بگوییم امیرالمؤمنین به مسئول زکات می‌گوید می‌روی زکات بگیری، از جمله زکات گاو زکات دارد، شتر هم زکات دارد، گوسفند هم زکات دارد .می‌گوید: شترهای زکات را که گرفتی، یک‌جور سوارش شو، نکند یک شتر را دو ساعت سوار شوی، یک شتر را یک ساعت! «وَ لْيَعْدِلْ» یعنی مراعات عدالت کند، «بَيْنَ صَواحِباتِها». «صَواحِب» جمع صاحبه، صاحبه حیوانی که سوارش می‌شوی، باید آن حیوانی که سوارش می‌شوی، یک جور سوار بشوی، نه عدالت بین آدم‌ها، حتی عدالت بین گاو‌ها، عدالت بین شترها.
اصلاً دنیا نتوانست علی را بشناسد. ما شیعه‌ها هم علی را نمی‌شناسیم. بعضی بی‌وفایی می‌کنیم، حتی اسم بچه‌مان را حاضر نیستیم بگوییم علی، یک اسمی می‌گذاریم که به خیال خودمان مبتکر است، حالا هر چه ابتکار داری روی علی ابتکار داری؟ در همه‌‌ی خانه‌ها علی باشد، زهرا باشد.

4- توجه به قرآن در وصیت نامه حضرت علی علیه السلام

یک کتابی راجع به امیرالمؤمنین، تحصیل‌کرده‌های کشور ما یک بار نهج‌البلاغه را با شرحش بخوانند: «الله الله فی القرآن». شما را به خدا، شما را به قرآن. هر کسی، هر شهیدی را وقتی می‌خواهند قدردانی کنند، وصیت نامه‌اش را در جلسه‌ی فاتحه‌اش می‌خوانند، مردم علاقه دارند که بدانند این شهید وصیت نامه‌اش چه هست؟ شما این وصیت نامه‌ی سپهبد سلیمانی را ببینید، همه می‌خواستند بدانند ایشان چه نوشته است. امیرالمؤمنین چه نوشته است؟ فرمود: قرآن قرآن. ماه رمضان تمام شد جلسات قرائت را راه بیندازید. جلسات طولانی نباشد. جلسه نیم ساعت، نیم ساعت، دو تا آیه را بخوانید، از تفسیرهای مفید فارسی روان را هم از رویش بخوانید، حالا مفسّر که نمی‌توانیم بگوییم هر جلسه‌ای یک مفسّر داشته باشد، مفسّر نداریم. به نظر شما چند نفر در جمهوری اسلامی هستند که یک دور تفسیر دیده باشند؟ شما بگو من بخواهم خانه بخرم، برای یک کسی که یک دور تفسیر دیده باشد. حافظ قرآن داریم، ولی نه، حافظ قرآن، یک دور تفسیر قرآن دیده باشد، چون تفسیر حسابش جداست. حفظ قرآن و تلاوت قرآن این‌ها پوست است، مغزش این است که این آیه چه می‌گوید. همین آیه که خواندیم دیگر از این آیه آسان‌تر شاید در قرآن نباشد: (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون‌) (زمر /30) پیغمبر تو می‌میری، باقی‌ها هم می‌میرند. خب این از روشن است. ما که می‌گوییم قرآن معجزه هست، کسی بیاید ما را مسخره کند، بگوید کجایش معجزه است؟ ببین یکی از آیات این است که تو می‌میری، باقی‌ها هم می‌میرند، مگر کسی شک دارد؟ این را چه‌جوری می‌خواهی به یک کسی بگویی؟ همین آیه‌ای که فکر می‌کنیم هیچی ندارد، چند تا نکته دارد:
یکی از نکته‌ها این است که با مسئولین شفاف حرف بزنید: «إِنَّكَ مَيِّتٌ». یک درس است. ما خیلی وقت‌ها جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود به جمهوری رودربایستی اسلامی. «إِنَّكَ مَيِّتٌ» بی‌رودربایستی، با مسئولین روشن حرف بزنید. این یک درس است.
دوم خبرهای تلخ را اول از خودت شروع کن، نگو تو می‌میری، بعد بگو من می‌میرم. بگو: «إِنَّكَ مَيِّتٌ» اول به پیغمبر گفت تو می‌میری، بعد بگو: «وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون‌» مردم می‌میرند. در خبرهای تلخ از خودت شروع کن، این خودش یک درس است.
درس سوم سنّت‌های خدا استثنا‌بردار نیست. وقتی می‌گوییم: (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‌) (عنکبوت /57) همه باید بمیرند، بعد می‌گوید: تو هم باید بمیری، شوخی نداریم.
همه. ما الآن می‌گوییم آخه ایشان که نمی‌شود از این سالن برود، این شخصیت است، از یک سالن دیگر برود. یک زمانی مأموریتی بود، ما رفتیم یکی از این کشورهای غربی، حالا فرانسه بود یا آلمان. آنجا جمهوری اسلامی یک خانه‌ای داشت، خانه‌ای تمیز و فلان. این همراه ما گفت: پاشو برویم هتل. گفتم: هتل چرا؟ مگر اینجا اتاق خالی نیست، می‌خوابیم دیگر. گفت: نه، این جزء، یک اسمی هم برد، من مدیر کل اداره‌ی عطسه هستم، آن روابط عمومی اداره‌ی سرفه هست، این هماهنگی بین عطسه و سرفه هست، جایگاه ما از نظر رده‌ی اداری چی هست، ما باید برویم هتل. گفتم: بابا اینجا دست مسلمان است، ذبحش اسلامی است، قبله‌اش را می‌دانی، فرشش را می‌دانی، آدم‌هایش را می‌شناسی، آخر هتل را نمی‌دانیم کجا می‌رویم، چی می‌شود. گفت: ما می‌رویم. گفتم: برو ولی من. یک زمانی اگر قدرتی پیدا کنم خواهم رفت، خواهم گفت. که این یک کیف دست گرفته، فکر می‌کند چون مدیر کل هست باید حتماً برود هتل بخوابد، عارش می‌شود بخوابد! آخر نظافت اینجا که بهتر از هتل است، آدم‌هایش هم که بهترند، قبله و ذبح اسلامی و هر چی، برای زندگی اینجا خیلی بهتر است، مشکلی هم نیست که بگوییم شلوغ است یا فلان. بی‌رودربایستی حرف بزنید: «إِنَّكَ مَيِّتٌ». سنّت‌های خدا استثنا ندارد.
گاهی وقت‌ها ما یک پول‌هایی خرج می‌کنیم، واقعاً آتش زدیم به بیت‌المال، بعضی‌هایمان. یک کسی زا در فرودگاه می‌خواستند از آن در بیاورند. افراد از این در رفتند، او را صد دلار دادند که از آن در برود. گفتیم که آخر صد دلار می‌دهی که چه فرق می‌کند، این‌ها دو تا، هر دو درش می‌رود، او از آن در برود، هیچ فرقی نمی‌کند؟ گفت: آخه عزت جمهوری اسلامی به این است که ما از آن در برویم. ما یا قرآن را دروغ می‌دانیم، قرآن می‌گوید: عزت دست این نیست که از آن در بروی: (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (یونس /65) تمام،«جَميعاً» یعنی همه، صد در صد، صد در صد دست خداست، تو فکر می‌کنی که اگر فلان. تو دنیای خیالی.
جوان بودیم می‌خواستیم برویم اهواز سخنرانی کنیم. بعضی از دوستان ما می‌آمدند تهران می‌خوابیدند، باهواپیما می‌رفتند اهواز، از اهواز می‌آمدند آبادان، از آبادان می آمدند اهواز. گفتیم: خب شما که قم هستی می‌خواهی بروی اهواز، قطار قم شب بخواب، صبح اهوازی. می‌روی یک شب تهران می‌خوابی، بعد آنجا می‌روی با هواپیما می‌روی آبادان، از آبادان با ماشین می‌روی اهواز، گفت: آخه وقتی می‌گویند آقا با هواپیما آمده، برای من یک حسابی، یک کلاس است برای من. من اگر با ماشین، با قطار بروم که کلاس نیست. ببین ما عزت را از قطار می‌خواهیم نه از خدا،

5- عزت دست خداست، نه پست و عنوان و مقام

خدا می‌گوید تمام عزت دست من است. «جَميعاً»، «جَميعاً»، (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (بقره /165)، (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً) (یونس /65)، (فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَميعاً) (رعد /42). یعنی یک درصدش دست قطار نیست، یک درصدش دست این نیست که شما هتل خوابیدی یا اینجا. برای خودمان شأن درست کردیم، شأن‌های خیالی. در شأن من نیست. ما مشکل داریم آقا.
ما دو تا دخول داریم، البته دخول بیشتر است اما دوتایش مربوط به بحث من هست. یکی‌اش این است که انسان داخل در دین بشود، یکی این است که دین داخل در انسان بشود. اولی‌اش شده، دومی‌اش نشده. یعنی ما داخل در اسلام هستیم، اما دین تو دل نرفته است، قرآن می‌فرماید: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‌ قُلُوبِكُمْ». (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‌ قُلُوبِكُمْ) (حجرات /14). می‌گوید یک عده آمدند پهلوی پیغمبر گفتند: ما ایمان داریم، حضرت فرمود: نه، زیادی پُز ندهید، شما ایمان ندارید، شما مسلمانید، شما مسلمانید، هنوز ایمان تو دلتان نرفته است، «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ» یعنی دین، یقین در دلمان نرفته است.اما ولی شده (يَدْخُلُونَ في‌ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً) (نصر /2) ما وارد دین شدیم، در فضای جمهوری اسلامی هستیم، اما دین وارد، تو دل ما نشده، بعضی از ما.
امیرالمؤمنین می‌گوید عدالت حتی در حیوان‌ها، حتی در شیری که در بدن حیوان است. می‌گوید می‌روی شیر بدوشی، همه‌ی شیر را ندوشی هان، یک خورده شیر برای گوساله بگذار، همه‌ی شیر را می‌دوشی گوساله‌اش. الله اکبر. عاطفه را ببین!
به مسئول زکات نامه می‌دهد، نامه‌ی چند بود؟ نامه‌ی بیست و پنج. به مسئول زکات می‌گوید می‌روی زکات بگیری، مادر را از بچه‌اش جدا نکنی، بگویی من آمدم زکات بگیرم، شتر هم زکات دارد، این شتر را برداری ببری، خب این شتر را می‌بری بچه‌اش بی مادر می‌شود، وَر و وَر می‌کند. «أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا» بین شتر و بچه شتر فاصله ننداختی به اسم زکات، بچه شتر را بی‌مادرش کنی. اصلاً دنیای حقوق این‌ها را می‌فهمد؟! اصلاً می‌فهمد این‌ها را؟! حقوق بین‌الملل، حقوق بین‌الملل!!
پنجاه، شصت سال است حقوق فلسطین از بین می‌رود. این بین‌الملل چه غلطی کرد؟! هشت سال ایران بمباران بود، بین‌الملل چه غلطی کرد؟! اصلاً دنیا می‌فهمد؟! دکترای حقوق را جمع کنیم بگوییم اسلام در عدالت می‌گوید حتی در سوار شدن به شتر باید عدالت باشد، یکی. یک ضربت، یک ضربت. شیر می‌خواهی بدوشی، مقداری شیر مال شتر، مقداری برای بچه‌اش. می‌خواهی زکات بگیری، بین بچه شتر و شتر فاصله نینداز، جدایی نینداز. این حرف‌ها را اصلاً دنیا می‌فهمد؟! نه، اصلاً دنیا نمی‌فهمد.
یک آقایی بود خدا رحمتش کند، در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، از دنیا رفت. ایشان دو تا دکترای تعلیم و تربیت داشت، دو تا دکتری داشت. کتاب‌های زیادی هم نوشته بود، همه‌اش هم راجع به تعلیم و تربیت. یک روز رسیدم به او گفتم شما این مقاله‌ها و کتاب‌های علمی تعلیم و تربیت را دیدید، آیا دنیا برای تعلیم وتربیت، راجع به لقمه‌ی حرام هم حرف زده، که لقمه هم در تعلیم و تربیت اثر داد؟ گفت: نه. اصلاً مسئله‌ی لقمه در سبد دنیا نیست، در سند دنیا نیست و آن که لقمه آدم را خراب می‌کند، می‌گوید که: (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‌) (مطففین /1) وای به کم‌فروش‌ها. کم‌فروش لقمه حرام می‌خورد کم‌فروشی می‌کند. خب بعد لقمه‌حرام‌خور چه می‌شود؟ می‌گوید: (إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ) (مطففین /7). پشت سر «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‌» می‌گوید: « كِتابَ الفُجَّارِ» یعنی لقمه حرام تو را فاسد، فاجر می‌کند، فاجر که شدی، چی می‌شود؟ می‌گوید: (وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبين‌) (مطففین /10). اول می‌گوید: «مُطَفِّفين‌»، بعد می‌گوید: « كِتابَ الفُجَّارِ»، بعد می‌گوید: «وَيْلٌ … لِلْمُكَذِّبين‌». یعنی اول سیگاری، بعد تریاکی، بعد هروئینی. این لقمه حرام است. روز عاشورا امام حسین فرمود: شکم‌های شما از حرام پر شده که موعظه‌ی امام حسین هم در شما اثر ندارد. اصلاً دنیا نسبت به لقمه‌ی انسان، نه خواب است، مست است. کاش خواب بود، چون آدم خواب باشد، صدایش بزنی، بیدار می‌شود. آدمی که خودش را به خواب زده، لگد در شکمش هم بزنی، خُر خُر می‌کند، خواب نیست، خودش را به خواب زده، لجبازی می‌کند. ولی دنیا سرش به سنگ خواهد خورد. بالأخره یک زمانی امیرالمؤمنین را خواهند شناخت، بالأخره یک زمانی امیرالمؤمنین را خواهند شناخت، کی بود؟ چی بود؟ تربیت بچه‌اش، امام حسن، امام حسین، خانه‌داری‌اش، همسرداری‌اش، شجاعتش، عبادتش. امیرالمؤمنین را کسی نشناخت، روز قیامت ما که شیعه هستیم و اسممان را شیعه گذاشتیم، یک مقدار بیشتر توجه کنیم. امیرالمؤمنین چنان اذان می‌گفت که تمام مردم کوفه صدای اذان را می‌شنیدند. الآن ما اذان ور افتاده، این اذان‌ها، اذان پلاستیکی است.
یک نامه‌های بدی برای من آمده در ستاد نماز، نوشته بود ما در کشورمان هر جا مهتابی سبز است، علامت این است که اینجا مسجد است ولی شما در جمهوری اسلامی هر جا مهتابی سبز است، علامت این است که سیراب شیردان است، کله پاچه. متلک به ما. از چه کسی ما متلک بشنویم؟ از کشورهای ضعیفِ فقیرِ عاجز که یک موی امام خمینی در بدن یکی از این‌ها نیست، آن وقت باید متلک بگویند

6- توصیه حضرت علی علیه السلام به نماز و نیایش با خدا

چرا ما وضع نمازمان خوب نیست. «الله الله فی الصّلوة» امیرالمؤمنین بعد از ضربت خوردن فرمود: نماز، نماز. شما صدای بچه‌ات می‌زنی می‌گویی پاشو مدرسه است دیر شده، یا پا شده نمازت قضا شد؟ داشتیم می‌رفتیم، من عقب ماشین نشسته بودم، برادرهام جلو، من دلم به خودم بود. یک مرتبه این آقایی که ما را می‌برد، گفت: آخ. من پریدم بالا گفتم: چی شد؟ گفت: پرسپولیس باخت! ببین حالا. تازه آن که مرا می‌برد حزب اللهی بود هان، از نهادهای انقلابی بود. اغلب این که کی برنده بشود در فوتبال، در والیبال.
نمی‌گویم عیب دارد هان، می‌گویم ما نباید فریادمان برای باخت بازی باشد. یک مرتبه شما گفت. الآن شب قدر مسجد می‌روید، تا حالا در دعاهایتان گفتید: خدایا عمرم دارد تمام می‌شود، این آخر عمری نمازم باحال باشد، برای نماز باخشوع دعا می‌کنیم؟ ما یک جای دیگر حواسمان جمع است. امام سجاد بچه‌دار شد، از او نمی‌پرسید پسر است یا دختر؟ نمی‌پرسید، می‌گفت: سالم هست یا نه؟ پسر و دختر فرق نمی‌کند. ما هر کس را می‌بینیم مهریه چه‌قدر؟ خانه دارد؟ داماد خانه دارد؟ شغلش چی؟ فلان، فیسال.
از خدا چی بخواهیم؟ ما بلد نیستیم دعا کنیم. به یک کسی گفتند: سه تا دعای مستجاب داری. گفتند خیلی خب. باشه. سه تا دعای مستجاب داری. یکی گفت: خدایا، دعای اولم، زن من زیباترین زن‌های دنیا باشد، نگاهش که می‌کنم لذت ببرم. دعایش مستجاب شد، آمد خانه دید چه زنی بود، چی چی شد. دید آقا پِچ پِچه افتاد در همسایه‌ها، هی مردم در کوچه صف می‌کشیدند خانمش را ببینند، دید زندگی تلخ شد.
دعای دوم گفت: خدایا زن من به قدری زشت باشد، هیچ کس به او نگاه نکند. آمد دید چانه‌ی خانم کج شد.
دعای سوم گفت خدایا زنم مثل اولش بشود. [خنده] آدم خل وقتی دعایش هم مستجاب می‌شود.

7- دعا برای عاقبت بخیری در دنیا

ما بلد نیستیم چه چیزی از امیرالمؤمنین بخواهیم. من تا حالا بزرگانی که پیدا کردم، دسترسی به آن‌ها پیدا کردم، از آن‌ها پرسیدم: اگر یک دعای مستجاب داشته باشی، چه دعایی می‌کنی؟ گفت: دعا می‌کنم خدا عاقبتم را به خیر کند. چون خوب آدم بی‌دین باشد، رأی نمی‌آورد بی‌دین می‌شود. رشوه به او می‌دهند، بی‌دین می‌شود. جنس به او می‌سپارند، در امانت خیانت می‌کند. نمی‌دانم سریع جا‌به‌جا عوض می‌شود، جا‌به‌جا می‌شود.
خدایا یک دعا می‌کنم همه آمین بگویید: تو را به حق امیرالمؤمنین و همسرش زهرا و فرزندانش امام حسن و امام حسین و زینب کبری، تو را به حق امیرالمؤمنین و اشکش و سوزش، قسمت می‌دهم عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر بکن، با ایمان کامل زندگی کنیم، با ایمان کامل از دنیا برویم.
شب قدر است بیننده‌ها بحث را گوش می‌دهید به دیگران دعا کنید یک، دعاهای آخرت را بر دعاهای دنیا مقدم بدارید (خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ) (حج /11) بعد می‌گوید: (ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ) (حج /11)
روز قیامت چه می‌پرسند؟ از ولایت می‌پرسند. رهبرت که بود؟ از چند تا چیز دیگر هم می‌پرسند؟ از عمر می‌پرسند؟ عمرت را چه کردی؟ حالا می‌خواهی هم بروی بازی کنی، خودت برو بازی کن. پای تلویزیون دو ساعت می‌نشیند، می‌گوییم: چه هست؟ می‌گوید: بازی می‌کنند. می‌گویم: خب خودت پاشو بازی کن.
شما دیدید یک نفر چهار پایه بگذارد در خیابان، بنشیند به پول‌های بانک نگاه کند، چی هست؟ پول، پول، پول!! مال تو هست؟ نه. به تو هم می‌دهند؟ نه. نگاه به پول مردم چه فایده دارد برای تو؟! نگاه می‌کند به او، که او بازی می‌کند، خسته شدی خودت بازی کن. من نگاه کنم، او بازی کند، من نگاه کنم، او پول‌هایش را بشمرد. با عمرمان چه کردیم؟
گاهی کارهای عبادت ما غلط است. اینجا بود گفتم نه تا قاف دارد؟ اینجا بود گفتم؟ بگذار یک عده شاید تازه پای تلویزیون باشند. ما را بردند یک جایی، جایزه بدهیم. جایزه‌ی ششم، هفتم گفتیم: خب بپرسید چی؟ گفتند: یک آیه داریم در قرآن نه تا قاف دارد، یا یازده تا قاف دارد. گفتم: هر کس این را پیدا کرد، جایزه هست. این بچه‌ها از اول تابستان رفتند قاف شماری. ببین چه‌قدر آدم خل است!
یکی کسی یک روز آمد پهلوی من گفت: یک جایزه می‌خواهم. گفتم: چه کردی؟ گفت: یک کار قرآنی. گفتم: چه کردی؟ گفت: من قرآن را از این طرف می‌خوانم، حفظ هستم از این طرفی. مثلاً می‌گفت: ضالین، نستعین، مستقیم، رب العالمین. از این طرف می‌خواند. گفتم: همه‌ی قرآن را؟ گفت: بله. قرآن را برداشتم، گفتم: بخوان ببینم، دیدم اِ اِ اِ، اوخ، اوخ، اوخ. از این طرفش هم نمی‌توانیم بخوانیم تو از آن طرف قرآن را؟! گفت: روی کره‌ی زمین من منحصر به فرد هستم. گفت: حالا جایزه‌ی من چی هست؟ گفتم: دیوانه‌خانه با شلّاق! تو را باید بردت دیوانه‌خانه، چون یک جو عقل نداری، و بعد هم باید شلّاقت زد، چه کردی عمرت را؟
نشستند سر کلاس ادبیات بحث می‌کنند که خندقی کندند یا بکندند یا بکندندی؟ می‌گوییم آن خندق اصلی را که کندند و پیروز هم شدند، حالا تو بعد هزار و چهار صد سال نشستی خندقی بکندند، کندند، بکندندی. تحقیق می‌کنیم راجع به اینکه مأمون الرشید شیعه هست یا سنّی؟ بابا امام رضا را کشت، حالا یا شیعه هست یا سنّی. ببین تحقیقات ما.
پژوهش‌هایی می‌کنیم هیچ فایده‌ای ندارد. بعضی پژوهش‌ها خیلی خوب هست هان، پژوهش‌های ضروری، ضروری، ضروری. اما بعضی پژوهش‌ها نه، فایده ندارد. من به معاون رئیس جمهور قبل گفتم: این پول پژوهش را، چه پژوهشی را شما برایش بودجه می‌گذارید؟ گفت: والله می‌آیند یک قراردادی با ما می‌بندند، یک پولی به این‌ها می‌دهیم، این‌ها اول می‌روند یک پژو می‌خرند، این مال پژو. پژو هِش. یعنی از آن پول یکی یک پژو می‌خریم، بعد هم هِش. پژوهش باید یک راهی را باز کند نان مردم بهتر بشود، فکر مردم، همین‌طور تحقیق می‌کنیم. سر یک چیزی که حالا مثلاً باشد چه می‌شود؟ نباشد چه می‌شود؟ پژوهش باید. عمرت را چه کردی؟
خیلی‌ها در کتابخانه مطالعه می‌کنند. من کسی را سراغ دارم صد و سی جلد کتاب برای امام حسین نوشته، در یکی از کشورهای غربی است. آنجا رفته بودیم سفر، شنیدیم رفتیم خانه‌اش. گفتم صد و سی جلد کتاب برای امام حسین؟ چه چیزی نوشتی؟ سخنان امام حسین خیلی نیست. گفت: این طاقچه هست. ما بلند شدیم دیدیم بله، مثلاً یک جلد آورده، فرض کنید حالا یادم نیست، مثلا جلد سی و نه. آوردیم باز کردیم دیدیم جلد سی و نه، امام حسین. دیدم نوشته حسینیه‌های سبزه‌وار. محله‌ی فلان یک حسینیه هست، چند متر است، چند تا منبر دارد، دیگ، ظرف، چه زمانی روضه می‌خوانند؟ بانی‌اش چه کسی است؟ حسینیه‌ی دوم. یک جلدش برای حسینیه‌ی سبزه‌وار است. یک جلدش برای حسینیه‌ی نیشابور است. هر شهری هر چی حسینیه داشته رفته، متر کرده، اندازه‌گیری، یک صفحه نوشته. آخه آدم نگاه کند یک کسی برود در قلب اروپا، برود حسینیه‌ی سبزه‌وار بشمرد! من نمی‌دانم یک کسی گفته ان‌شاءالله خیر از عمرتان نبینید، خیر از عمرتان نبینید، نفرین شده هستیم. روز قیامت از عمر سؤال می‌کنند. چه کردی؟ از جوانی سؤال می‌کنند، از درآمد سؤال می‌کنند، از مصرف سؤال می‌کنند. این‌ها همه آیه و روایت دارد. اولین سؤال هم که می‌شود راجع به نماز است. نماز خواندی؟ ما در نماز غلط می‌خوانیم. شما انگلیسی که شاید دو بار، سه بار در عمرت بروی خارج، نیاز داشته باشی، انگلیسی را خیلی‌ها بلدند بخوانند، اما نماز را که هر روز واجب است، نمازمان را غلط می‌خوانیم، بعد هم نمی‌دانیم که این نماز را غلط بخوانیم معنایش فرق می‌کند هان. شما اگر گفتی: «عالِم» با عین، غلیظ، «عالِم»، «عالِم» یعنی سواد دارد ولی اگر گفتی: «آلم» یعنی مرض دارد. نماز فرق می‌کند. شما 021 را بگیرید، تهران گوشی را برمی‌دارد، 31 یک استان دیگر، 41 یک استان دیگر. نماز را باید درست خواند. سؤال می‌کنند از نماز، سؤال می‌کنند از درآمد، از جوانی.
من که هم از خودم خجالت می‌کشم، هم از حرف‌هایی که می‌زنم. چند تا دعا می‌کنم. شب قدر بحث را گوش می‌دهید، حدیث داریم دستتان را بیاورید بالا، خدا می‌گوید محروم نمی‌کنم، یا هر چیزی می‌خواهی به تو می‌دهم، یا اگر صلاح نباشد، مشابهش را به تو می‌دهم، یا اگر صلاح نباشد، اصلاً به تو نمی‌دهم ولی یک بلا از جانت دور می‌کنم، یا به نسلت می‌دهم، یا برای قیامتت ذخیره می‌کنم. دست بیاید بالا محروم نمی‌کنم.
شهادت امیرالمؤمنین را داریم، مسجد را داریم. چه قدر دعاست. به ما می‌گویند: چه دعایی بهتر است؟ صد بار امامان ما می‌گفتند: «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ» صد بار خَلِّصْنا مِنَ النّارِ، خَلِّصْنا مِنَ النّارِ، از آتش رهایی ‌ام بده، از آتش رهاییم بده، از آتش خلاصم کن. صد بار یک دعا! آن وقت سه شب احیاء، سه تا صد بار، سیصد بار باید بگوییم آتش، آتش، آتش، آتش. چی هست قصه؟! سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم رمضان دعای مجیر هست، آن هم ده‌ها بار می‌گویند: «أَجِرْنا مِنَ النَّارِ يَا مُجِير». نار، نار، آتش، آتش، آتش. چه خبر است قصه؟!
دعا می‌کنم آمین بگویید. آمین هم عربی است، فارسی‌اش این هست خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین و به مظلومیتش و به اشکش و به عبادتش و به اخلاصش قسمت می‌دهم ما را شیعه‌ی واقعی امیرالمؤمنین و محبّ واقعی امیرالمؤمنین قرار بده.
نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.
به آبروی امیرالمؤمنین هر خیر و برکتی که شب قدر برای خوبان مقدّر می‌کنی، به آبروی آن خوب‌ها همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.
ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین دنیا و آخرت و از اهل حسرت یوم الحسرة قرار نده.
خدایا در حرم امام رضا بودم، یکی از عالمان آمد برود، گفت: آقای قرائتی چند سال است طلبه‌ای؟ گفتم: از پانزده سالگی طلبه بودم. گفت: امیرالمؤمنین یارانش را می‌دید، لذت می‌برد، عمّار، میثم، حجر بن عدی، آیا شده یک بار حضرت مهدی به تو نگاه کند، لذت ببرد؟ این را گفت و رفت. من فکر کردم این پیام امام رضاست.
خدایا از الآن تا ابد رفتار و گفتار و نیت ما را آن‌گونه قرار بده که هر وقت حضرت مهدی علیه السلام به ما توجه می‌برد یا لذت ببرد یا لاأقل از ما غمناک نشود. ما را از یاران مخلصش قرار بده. بدخواهان ما را شاد نکن. شر دشمنان به خصوص آمریکا، اسرائیل، شر دشمنان را به خودشان برگردان.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست