نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 247
موضوع بحث: امام حسين(ع)، عاشورا
تاريخ پخش: 12/06/66
بسم الله الرحمن الرحيم
«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابداً ما بقيت و بقي اليل والنهار و لاجعله الله آخر العهد مني لزيارتك السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»
1- عاشورا، درسها و بركات
شب عاشورا، شب آخر امام حسين، شب وداع، شب امتحان، شب قرآن، شب نماز، شب مهلت، خيلي شب عجيبي است. بينندگان حال سخنراني شنيدن نيست. همه خاطرات كربلا را شنيده¬اند. كربلا براي ما گفت: از محاصره نظامي نترسيد. هفتاد، هشتاد نفر در ميان سي هزار نفر محاصره شدند. كربلا به ما ميگويد: «هيهات منا الذلة»(اللهوف، ص97) زير بار ذلت نرويد، گرچه تكه تكه بشويد. كربلا به ما ميگويد: به نيزهها سر بدهيد اما تن به ذلت ندهيد. كربلا ميگويد: اگرمحاصره اقتصادي به جايي رسيد كه حتي علي اصغر، آب خوردن گيرش نيامد، تسليم نشويد. در محاصره نظامي اگر هفتاد ودو نفر از شما در سي هزار نفر گير كرديد، تسليم نشويد. در محاصره اقتصادي اگر علي اصغر شما آب براي خوردن نداشت، تسليم نشويد. اگر بدن شما تكه تكه شد، تسليم نشويد. كربلا به ما ميگويد: اگر تلفني از جايي آمد، مثلاً پسرعمو يا پسر عمهاي از پاريس گفت: من برايت دلار آماده ميكنم، من برايت شغل درست ميكنم و برايت ورقه فرستادند كه اينجا بيا، قبول نكن. چون از اين ورقهها عصر عاشورا هم به ابوالفضل دادند. يكي از خويش و قومهاي ابوالفضل عباس در لشكر يزيد بود و براي ابوالفضل يك امان نامه فرستاد. ابوالفضل عباس قبول نكرد. بعضيها هم در ايران هستند كه يك خويش و قومي در خارج دارند و برايشان يك امان نامه ميفرستد. شغلي، گذرنامهاي، بليطي، ويزايي، امضائي، يك امان نامههايي ميآيد. كربلا به ما ميگويد: زير بار نرويد. آدمهايي هستند كه خيلي خوب نبودند، اما يك مرتبه عوض ميشوند. عصر تاسوعا قرار بود جنگ شود امام حسين جنگ را عقب انداخت، اگر عصر تاسوعا جنگ ميشد، حري نبود. امام حسين جنگ را عقب انداخت، تا يك نفر به كربلاييها اضافه شود. يعني گاهي افرادي ضد انقلاب هستند، اما اين به آن معنا نيست که كج هستند و قابل صاف شدن نيستند. پيرمردهايي بودند كه ابروهايشان روي چشمشان افتاده بود. پنج نفر از اصحاب پيغمبر در كربلا بودند. ابرويشان را با دستمال به پيشانيشان بستند، يعني پيرمردها هم ميتوانند كمك كنند. در كربلا زنها شهيد شدند. در كربلا حضرت زينب(س) امام حسين را نشناخت. وقتي بدن مبارك امام حسين را ديد با مشكل شناسايي كرد. اينها همه براي كساني كه مدتها از فاجعه مكه گذشته و هنوز شهيدشان را شناسايي نكردند، تسكين است. در كربلا امام حسين شناخته نشد. در كربلا خيلي به ما درس ميدهند. كربلا را بايد زنده نگه داشت و مردم ايران خوب زنده نگه ميدارند. وقتي وهابيان قبرستان بقيع را خراب كردند كشورها همه تكان خوردند ولي بيشترين عكس العمل از جانب ايراني¬ها بود. امام حسين در مكه غريب است. شب عاشورا هيچ خبري نيست. فقط آنهايي كه با اهل بيت رابطه دارند فقط دل آنها ميتپد.
2- بزرگداشت عاشورا در تار و پود شيعيان
يك وقتي به آفريقا رفته بودم در اين كشورهاي آفريقايي يك كشوري به نام موزامبيك است. آنجا احوال مسلمانها را پرسيدم، مسلمانها زياد بودند. گفتم: كدام فرقه هستند، بيشتر اهل سنت بودند؟ گفتند: يك زن و شوهر شيعه در اينجا هست. گفتيم: خيلي خوب. رفتيم مسجد مسلمانها، مسلمانها را ديديم و گفتيم: برويم يك زن و شوهر شيعه را پيدا كنيم. گفتند: دكاني دارند. رفتيم لب دكانش ديديم به خانه رفته است. با يك راهنما به خانهاش رفتيم. در را زديم آمدند گفتيم: شما شيعه هستي؟ گفت: بله گفتيم: تنها هستي؟ گفت: نه من هستم با خانم و بچه هايم فقط يك خانواده شيعه هستيم. گفتم: خوب. شيعه شب عاشورا ميخواهد گريه كند. شيعه آتش دارد، شب عاشورا منقلب ميشود، شما شب عاشورا چه كار ميكني؟ گفت: من يك تقويمي دارم از روي تقويم شب عاشورا را پيدا ميكنم، بعد بچه هايم و خانم مينشينند خودم روضه ميخوانم و خانم و چهار تا بچهام هم گريه ميكنند. يعني يك دانه زن و شوهر شيعه در كشور موزامبيك شب عاشورا آرام نيستند. پارسال شب عاشورا و تاسوعا داشتم از روستاهاي ايلام عبور ميكردم. ديدم پشت بام هر خانهاي يك پرچم سياه زدند. دو خانه در يك بيابان بود ولي دو پرچم سياه بالاي سرش بود. به عاشورا خيلي احترام ميگذارند.
3- عزاداري علما و فقها
يكي از شاگردان امام ميگفت: من دوبار امام را ديدم كه داد ميزند و گريه ميكند يك روز مسجد سلماسي قم روضه خواني بود. دسته از آنجا حركت كرد كه به تكيه برود، در يكي از محلههاي قم امام با دسته بلند بلند داد ميزد و گريه ميكرد. استاد حاج عبدالكريم حائري پا برهنه روز عاشورا جلوي دستهها بود. تمام فقهاي ما به مرحوم جواهر بدهكار هستند. از فقهاي حدود صد سال پيش است که كتابي نوشته که هركس كتابش را بخواند مجتهد است. يك مداحي در سه بيت براي امام حسين شعر ميگويد، ايشان وقتي شعرها را ميفهمد ميگويد: من حاضرم ثواب تمام درسها و كتابهايي را كه خواندم را به تو بدهم و با ثواب اين دو شعري كه اين مداح گفته است عوض كنم. همه امامها كشتي نجات هستند. «كلهم سفن النجات» اما كشتي نجات امام حسين تندتر ميرود. همه امامان خودشان براي امام حسين گريه ميكردند. كسي براي حسين شعر ميگفت چقدر از آن تجليل ميكردند. ميرزاي شيرازي كه تنباكو را حرام كرد، شاعري براي امام حسين شعري گفت او دست شاعر را بوسيد. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي روز عاشورا به پيشانياش گل ميماليد. روز عاشورا روز عجيبي است و شب عاشورا شب عجيبي است. چهار فرسخي كربلا يك شهري به نام تويريج است. خدا به من لطفي كرده است و چهار عاشورا كربلا بودهام. در هيئتها بوديم. يك هيئتي هست از چهار فرسخي كربلا از شهر تويريج ميآيند و همه هيئتها زود عزاداري ميكنند و استقبال اين هيئت ميروند و اين هيئت خيلي هيئت عجيبي و قريبي است. من آيت الله مدني شهيد محراب را ديدم كه بدون عمامه و پا برهنه حسين حسين ميگفت. علماي نجف پا برهنه ميشدند، طلبههاي نجف پا برهنه ميشدند و در اين هيئت حسين حسين ميكردند. من پرسيدم اين هيئت چه هيئتي است كه تمام علما و طلبهها زودتر كارهايشان را ميكنند تا به استقبال اين هيئت بروند. بعد معلوم شد اين هيئت خاطره دارد. خاطره اين بود كه مرحوم سيد بحرالعلوم(از مراجع تقليد بود که جد آيت الله بروجردي است) در علما از آن علماي بسيار عالي مقام بود كه خدمت حضرت مهدي(عج) ميرسيد. سيد بحرالعلوم از مراجعي بود كه به نجف ميآيد و براي عزاداري به طرف كربلا ميرود و كنار جاده كربلا ايستاده و دستهها را ميبيند. ناگهان ايشان عمامهاش را برمي دارد. عبايش را ميكند و عصايش را مياندازد و اين پيرمرد ميدود و حسين حسين ميكند. آدمهايي كه دور و بر آقا بودند ميگويند: شما پير مرد هستيد خفه ميشويد. نميتوانيد. آخر اينها كه اينطور عزاداري ميكنند جوان هستند. ميگويد: آقا برويد كنار خلاصه اين پيرمرد در آستانه غش كردن سينه ميزند و عزاداري ميكند. بعد آقا را ميگيرند و ميبرند ميگويند: آقا شما مرجع تقليد بودي اين چه كاري بود كه كردي؟ گفت: من حضرت مهدي را ميشناسم. ايستاده بودم و تماشا ميكردم. در اين هيئت تويريج امام زمان را ديدم. و ديدم امام زمان(عج) حسين حسين ميكند. خجالت كشيدم كه مهدي پا برهنه باشد، سر برهنه باشد و من كه نايب او هستم كنار بايستم و تماشاچي باشم. تحمل از من گرفته شد. چون حضرت مهدي را در اين عزاداري ديدم.
4- اعلام برائت از مشركان يادبودي از شهداي مكه
عزاداري آنجا خيلي با صفاست. كاري با بيرق و طبل و دلنگ و دولونگ ندارند. دلنگ و دولونگهاي ما آن آثار را از بين ميبرد. هرچه عزاداري بي دنگ و فنگ باشد با صفاتر است. شب عاشورا است و پيام امام را داريم كه فرمود: مسأله مكه را بايد گفت. حديثي ديدم امروز «افضل البقاع»(وسايل الشيعه،ج1،ص122) مكه بهترين منطقه كره زمين است. حديثي ديگر «لاتدخله بتكبّر» (كافي،ج4،ص401) هيچ احدي حق ندارد با تكبر وارد مكه بشود. اگر كسي احياناً اسلحهاي دارد در مكه اسلحهاش را نشان ندهد و پنهان كند. از همان روزي كه به زهراي ما سيلي زده شد، اشكهاي زهرا پخته شد تا زينب كبري و تا امروز. غصه نخورند كساني كه عزيزشان را، همسرانشان را، مادرانشان را در مكه از دست دادند. امروز حديثي ديدم كه ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ»(كافى، ج4، ص548) اگر كسي كه در مكه يا مدينه از دنيا برود(اين مال از دنيا رفتن است تا چه برسد به شهادت) تازه اگر از دنيا ميرفت شهيد هم نميشد، ببينيد چقدر است. «لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ» روز قيامت خدا از او حساب نميكشد. يعني بي حساب وارد محشر ميشود. «وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ» در قيامت هم با اصحاب بدر است. اين مال كسي است كه در مكه و مدينه با مرگ طبيعي از دنيا برود. اگر با مرگ خدايي از دنيا برود با شهداي بدر است. اما اگر شهيد بشود چه؟ وقتي كه آيه برائت را ميخواند چه؟ ما وظيفه داريم اظهار تولي وتبري داشته باشيم. اصلاً «لااله» تولي است و «الا الله» تبري است. «لا اله» يعني مرگ بر آمريكا، مرگ بر بتها و. . . چون اله يعني معبود. «لا اله» يعني لامعبود. يعني من تسليم هيچ كس نيستم و تسليم هم نميشوم. اينكه پيغمبر فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار،ج18،ص202) نه اينكه اين حالا يك عبارتي است. امام حسين كه كربلا آمد براي اينكه بگويد: يزيد تو معبود من نيستي. قانون بايد قانون خدا باشد. لا اله يعني لا زور، لا پول، لا طاغوت، لا شرق، لا غرب. هر چيز و هر آدم و هر پست و هر عنوان و مقام و هرچيزي كه براي آدم اله ميشود، بايد آدم بگويد: لا! گاهي آدم خودش هم براي خودش اله است. من روضه نميروم من فوق ليسانس هستم. اين ليسانس هم براي تو بت شده است. روضه كه ميرويد قاطي مردم بنشينيد. امام حسين كه كربلا آمد چون ميخواست كلمه لا اله را پياده كند. چون ميخواستند با زور و پول و حكومت و وعده او را شكست دهند. به عمر سعد گفتند: حكومت ري را به تو ميدهيم. حكومت ري معبود او شد. توحيد عمر سعد ميلنگيد. اگر وقتي به عمرسعد گفتند: حسين را بكش حكومت ري را به تو ميدهيم، ميگفت: لا اله يعني لا مقام، لا پست، لارياست. يعني من اين رياست را نميخواهم و. . . چنين جناياتي را در کربلا انجام نميداد. بسياري از افراد در دنيا هستند که مثل حر در كربلا، يك مرتبه عوض ميشوند. چه آدمهايي هستند که عمري خوب بودند و در آخر عمر از همه چيز برگشتند. يكي از اصحاب پيغمبر در هجده جبهه جزء فرماندهان بود. امام حسين گفت: آقاجان تو در جنگهاي پيغمبر از اصحاب پيغمبر هستي. در زمان اميرالمؤمنين و امام حسن بودي. من حسين هستم. بيا؟ گفت: ديگر خسته شدم و نيامد. بعد امام حسين كه شهيد شد، توي سرش ميزد و با خود ميگفت: تو عمري در جبههها بودي و در آخرين امتحان رفوزه شدي. كسي كه عمري آن طرف است در آخرين امتحان قبول ميشود. كسي كه عمري در جبههها است در امتحان آخر رفوزه ميشود.
5- برائت در مكه، عبادت همراه با سپاس است
امام حسين(ع) در مكه استفاده سياسي ميكرد. چه كسي گفته است مكه جاي استفاده سياسي نيست؟ يك حديث از امام حسين برايتان بخوانم. امام حسين(ع) به مکه رفت. مني پشت مكه است، امام حسين در سرزمين مني گفت: در چادرها برويد و تك تك چادرها را بگرديد. ببينيد كسي از اصحاب پيغمبر از صحابه يا از تابعين يا از بچه هايشان هست. اگر کسي هست، بگوييد: امام حسين كارتان دارد. همه اينها را در مني پشت مكه جمع كرد و يك سخنراني با عظمت عليه حكومت وقت كرد. پس ببينيد امام حسين در مكه خون نميريزيد و حتي از مكه بيرون ميآيد. ميگويند: چرا بيرون ميآيي؟ ميگويد: يزيد 30 نفر را فرستاده است كه من را ترور كنند. از مكه بيرون ميآيم، چون نميخواهم در مكه خون ريخته شود. اما در مكه كار سياسي ميكند. تمام مهرههاي شناخته شده آن زمان را بيرون ميكشد و امام حسين يك سخنراني مهم مملو از آيههاي قرآن ميكند. در همان سخنراني حكومت وقت را محكوم ميكند. مكه جاي كار سياسي است. ما در نمازمان برائت ميكنيم. آخر برائت چيز تازهاي نيست. ما در جمهوري اسلامي رفته رفته آيههاي قرآن را ميفهميم. مستكبر و مستضعف چيز تازهاي نيست. منتها زمان شاه نبود و بعد از جمهوري اسلامي وارد قرآن شديم. در قرآن هم مستضعف و هم مستكبر هست. حزب الله چيز تازهاي نيست. برائت جزء دين ماست. مگر شما در نماز نميگويي (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) (فاتحه /7) يعني مرگ بر مغضوبين. آخر در قرآن خدا يك گروهي را گفته كه من اينها را غضب كرده¬ام و هر مسلماني در نماز ميگويد (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عليهم وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7) يعني مرگ بر ضالين مرگ بر مغضوبين. حالا مغضوبين چه كساني هستند؟ قارون مغضوب است. چون خدا او را به خاك فرو برد. فرعون مغضوب است، چون خدا او را در آب فرو برد. ابولهب مغضوب است چون فرمود: (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ) (مسد /1) منافق، قاتل، عالم بي عمل، رباخوار مغضوب است. بايد بگويي من غير مغضوبين هستم، پس با چه كساني خوب هستي؟ (صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) (فاتحه /7) من با «انعمت ها» هستم و من با «صراط مستقيم ها» هستم. من (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم) (فاتحه /6) هستم. من با مغضوبين نيستم. ما در نمازمان برائت است. اصلاً مكه جاي برائت است. در قرآن سورهاي به نام برائت داريم. در قرآن و در اول سوره برائت ميگويد: (يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر) (توبه /3). روايت داريم حج اكبر يعني عيد قربان. خدا در قرآن ميگويد: همه حاجيها درعيد قربان بايد مرگ بر آمريكا بگويند. اين جزو دين است. جزو متن وحي است. مسأله اين نيست كه چون جمهوري اسلامي شده به آنجا برويد و برائت کنيد. نگوييد چکار داريم، برويم و اعمال حج را انجام دهيم و برگرديم. اگر مسأله نماز و روزه بود كه آدم در خانهاش نماز ميخواند. (وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ) (حج /27) يعني چه؟ (مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ) (حج /27) يعني چه؟
6- عاشورا و روضهها مصداق تولي و تبري
امام حسين كه كربلا آمد جنگ كند. همين جنگ تبري است. زيارت عاشورا ميخوانيد (اللَّهُمَّ الْعَنْ) (المصباح كفعمي، 484) اينها تبري و برائت است. (لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى) (مائده /51) تبري است. در قرآن كلي آيه در مورد برائت داريم، اصلا در مسلماني ما اگر كسي عكس العملي نداشته باشد، فايده ندارد. بايد براي عاشورا اشك بريزيد و اين ولايت ماست. روضه خواني يعني در برابر يزيد عصباني شويد، عليه طاغوت عصباني شويد. يعني برويد مظلوميت امام حسين را بشنويد و مظلوم يابي كنيد. و ما بايد مظلوم ياب و ظالم كوب بشويم و خاصيت روضه اين است كه انسان عزاي امام حسين را ميشنود که روح مظلوم يابي در او زياد شود و در عين حال روح طاغوت كوبي هم در او زياد شود و اين روضهها باعث شد كه هيچ كشوري روي كره زمين اينقدر جوانانش زن و مردش عاشق شهادت نباشند. ما در ايران عاشق شهادت داريم و دنيا گيج است كه عاشق شهادت چيست؟ چون ما در مكتب امام حسين هستيم. حالا زندگي ميخواهي چه كار كني؟ چند وقت پيش شنيديم يكي از تجار تهران براي اينكه پسرش جبهه نرود و سربازي نرود چند صد هزار تومان خرج كرده است. پسرش را از فلان راه به فلان كشور فرستاد تا دانشجو شود و بعد هم رفته آنجا شنا و عياشي كرده و غرق شده است و بعد لاشه پسرش را به ايران آوردند و حالا خجالت ميكشد که حتي پسرش را تشييع جنازه كند. ما در عاشورا ميخوانيم حضرت قاسم سيزده ساله بود. پسر امام حسن مجتبي گفت: مرگ از عسل شيرينتر است. يعني بايد بچههاي شيعه اينطور سياست داشته باشند. بچه هايتان را به روضه ببريد که بچه هايتان ياد بگيرند كه اگر حكومت يزيد شد، ساکت ننشينند. جالب اين است كه امام حسين خود يزيد را نميگويد، بلکه ميگويد: مثل يزيد. امام ميگويد: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد»(اللهوف، ص24) اي اسلام خداحافظ! چرا امام حسين چنين ميگويد؟ اگر رهبر جمعيت مثل يزيد بود فاتحه اسلام را بايد خواند. «إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد» اينكه ميگويد مثل يزيد، جاي ديگر نميگويد: حسين مخالف يزيد است. «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ»(اللهوف، ص22) اين كلمهها خيلي مهم است. يك وقت ميگويد: منِ حسين مخالف شخص يزيد هستم. در اينجا مسأله شخص با شخص نيست بلکه مكتب با مكتب است. «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ» امام حسين ميفرمايد: اگر مثل يزيد حاكم شد همه بچههاي سيزده ساله بايد به جايي برسند كه بگويند: مرگ از عسل براي ما شيرينتر است. شب عاشورا است وقت سخنراني و حال سخنراني كردن و شنيدن نيست. شب گريه است و گريه كنيم. جزء دعاهايتان اين باشد كه امشب شب آخر امام حسين است، شب آخر عمر ما هم شب خوبي باشد، خوشا به حال كساني كه شب آخر عمرشان و لحظات آخرشان لحظات خوبي است. بعضي به آنها الهام ميشود. در شهداي مكه در كاروان زماني كه ما در خدمتشان بوديم يكي از دانشجوها و طلبههاي بسيار خوب كه ميخواست راهپيمايي برود، همه دوستان خود را صدا كرد و از هر كدام هر چه طلب داشت داد، گفت: من در اين راهپيمايي قرار گذاشتم كه قرضهايم را بدهم و بروم. گفتند: بابا ميرويم و بر ميگرديم. گفت: نه، من ميخواهم قرضهايم را بدهم خوشا به حال آنهايي كه پاك آمدند و پاك رفتند و از جمله دعاهايتان اين باشد. يك مرحله شهوت، بغض، پست، مقام و. . . آدم عوض ميشود. دنيا چيزي است كه همه در آن غرق ميشوند. جز افرادي كه خدا كمكشان كنند. ميبينيم كه در كربلا سي هزار نفر به عشق حكومت ري و پول و جايزه از يزيد از دنيا رفتند. سي هزار نفر يك جا غرق شدند و فقط هفتاد و دو نفر نجات پيدا كردند و اگر شب عاشورا دعا ميكنيد جزء دعاهايتان اين باشد كه خدايا درگردابها غرق نشويم. حق و ناحق نكنيم. احتكار نباشد. دنيا غرق ميكند. در گريه هايتان بخواهيد گردابها غرقتان نكند. ما از برادر عزيزمان كه خودش و پدرش و خانوادهاش سالهاست در مكتب امام حسين روضه خوان امام حسين هستند و در مكتب امام حسين هستند، استفاده ميکنيم. چون من خودم بلد نيستم روضه بخوانم و از اين جهت غصه ميخورم. از امام حسين خواستم خدا به من كمك كند که من هم روضه خوان شوم. ننگ من است كه من نميتوانم روضه بخوانم ولي خوب آقاي كوثري را دعوت كرديم كه آن كمبودي كه در بحث ما وجود دارد، ايشان در شب عاشورا روضه بخواند و ايشان ما را به فيض رساند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 247