نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 254
موضوع بحث: امام حسين(ع)- شهادت و عشق به خدا – محرم 61
تاريخ پخش: 6/7/61
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
السلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام اللّه أبداً ما بقيت و بقي الليل والنهار و لا جعله اللّه آخر العهد مني لزيارتكم. السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين.
بنا شد در اين ايام عاشورا مقداري در بارهي عاشورا و قيام امام حسين صحبت كنيم. ضمناً مطالب با درسهايي ازقرآن هم هماهنگي داشته باشد. در اين زمينه به مناسبت حركت امام حسين چند بحث را مطرح ميكنيم.
1- عشق به شهادت
عشق به شهادت، كساني كه به استقبال خطر رفتند، قدرداني قرآن، انتقاد از ترسوها، هر كه ميخواهد ببيند چقدر عاشق شهادت است، بايد از تربيت شدههاي مكتب امام حسين بپرسد. شعور سياسي و اجتماعي يك بچهي سيزده ساله به نام حضرت قاسم و بهتر بگويم، شعور ايماني، به روز بگويم، جهان بيني او به قدري در سطح بالاست كه وقتي در سنجش افكار امام حسين سؤال ميكند كه قاسم، اي پسر برادرم مرگ را چگونه ميبيني؟ ميفرمايد: از عسل شيرينتر است. اين بايد نمونهي بچههاي سيزده ساله باشد. يعني اگر بنا باشد، يزيدحاكم باشد، اگر بنا باشد، مكتب و امت حزب الله محكوم باشند، اگر حزب اللّه محكوم است و اگر حكومت در دست طاغوت است، مرگ از عسل شيرينتر است. اين ديد يك پسر سيزده ساله است. هر كه ميخواهد عشق امام حسين به شهادت را ببيند بايد تاريخ علي اكبر (ع) را بخواند كه وقتي از پدرش ميپرسد ما بر حق هستيم؟ ميفرمايد: بله بر حق هستيم. ميفرمايد: حالا كه بر حق هستيم از هيچ چيز نميترسم. او سپر امام حسين بود و اما به سراغ پدرش برويم. آن ازپسر و اين از پدر. ببينيد او اين وسط كيست؟ «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ»(نهج البلاغه، خطبه 5) قسم به خدا، خودحضرت علي ميگويد، خود او ميگويد: علاقه علي بن ابيطالب به مرگ از علاقهي فرزند به پستان مادرش بيش تراست، امام حسين پسر آن پدر است «وَ مَتَى كُنْتُ كَارِهاً لِلْحَرْبِ قَطُّ»(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج4، ص13) كي ديديد من از جنگ بترسم؟ از سخنان اميرالمؤمنين (ع) است.
2- شهادت بهترين نوع مردن
«إِنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِي نَفْسُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ»(نهج البلاغه، خطبه123) بهترين نوع مردن، شهادت است به خدايي كه جان علي به دست اوست اگر هزار شمشير به من بخورد هزار شمشير درجبهه بهتر از اين است كه در رختخواب در غير راه خدا بميرم »مَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»(معاني الأخبار، ص288) مرگ چيزي نيست كه آدم از آن بترسد. مرگ پل است، لباسي است كه انسان عوض ميكند. وقتي مؤمن ميميرد گويا لباس خوب ميپوشد و فاسق وقتي ميميرد گويا لباس خوب را بيرون ميآورد و لباس چرك به تن ميكند. مرگ براي مؤمن مثل گلي است كه بو كند. اين هاكه ميگويم حديث است. مؤمن وقتي ميميرد مثل انساني كه گل بو ميكند، لذتي ميبرد. پسر ميگويد اگر بر حق هستيم، هيچ باكي ندارم. پسر برادر ميگويد: اگر حاكميت با طاغوت است، مرگ از عسل شيرينتر است. پدر ميگويد: شهادت به وسيلهي هزار شمشير از مردن در رختخواب بهتر است. آن پسر و اين پدر. آن وقت امام حسين را ببينيد، پسر آن پدر و پدر اين پسر ميفرمايد: «إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً»(المناقب، ج4، ص68) من شهادت را جز سعادت نميبينم، سعادت من شهادت است. اين در مورد عشق به شهادت بود. در قرآن داريم كه افرادي به سوي خطر رفتند، نمونه هايش را ميگويم. در قرآن از چه كساني ياد شده است كه به سوي خطر رفتند و خداوند اينها را چه استقبال و تشويقي ميكند و از آنهايي كه در برابر خطر جا ميزنند و ميترسند، ازترسوها هم برايتان بگويم.
3- استقبال حضرت ابراهيم از خطر
آياتي از قرآن در بارهي آنهايي كه به استقبال خطر ميروند. آياتي از قرآن در بارهي اين كه خدا چقدر از اينها تجليل ميكند. آياتي در بارهي كساني كه به استقبال خطر نميروند، كه خدا چقدر از اينها انتقاد ميكند. وارد اين بحث شويم. يكي از اينهايي كه به استقبال خطر رفتند حضرت ابراهيم است. انواع خطرها، يكي از خطرها آتشي بود كه درست كردند و با وسيلهاي همچون منجنيق ابراهيم عزيز را در آتش انداختند. گفتند (حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ ) (انبياء /68) آتش بزنيد، ابراهيم را بسوزانيد. «وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ» از بتها طرفداري كنيد «إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ» اگر ميخواهيد انقلابي باشيد (قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيمَ) (انبياء /69) ابراهيم را در آتش انداختند ولي خداوند به آتش امر كرد كه او را نسوزاند. خدا از ابراهيم تعريف ميكند كه به استقبال خطر رفت. زن ابراهيم، هاجر، خدا به ابراهيم فرمود: اين زن را با اين بچهي شيرخوار در وسط بيابانهاي مكه رها كن كه در آن زمان هيچ چيزي آن جا نبود، گفت: باشد. زنش را با بچهي شيرخوار وسط كوهها و بيابان رها كرد، گفت: خدايا (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ) (ابراهيم /37) خدايا زن و بچهام را در اين بيابان كه كشت و زرعي نيست رها كردم براي اين كه تو گفتي رها كردم، به استقبال خطر رفت. وقتي به اسماعيل گفتند و بنا شد ذبح شود، گفت: حاضرم، اينها افرادي هستند كه به استقبال خطر رفتند. ابراهيم را در آتش انداختند. يوسف را در چاه انداختند. يونس را در دريا انداختند. در آب و آتش و چاه و خاك انداختند. اصولاً وليِ خدا را در درخت گذاشتند. يعني وسط درخت را خالي كردند و او را در آن جا گذاشتند. آن وقت ارّه كردند، تا رسيد به بدن اين ولي خدا. اولياء خدا را اره كردند. گودالي كندند، اولياء خدا را در اين گودال ريختند و سوزاندند. بعد بالاي گودال ايستادند و سوت كشيدند. اصحاب اخدود (قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ) (بروج /4) اين تاريخ ماست و اين كه ميگوييم قرآن كتاب آدم سازي است معنايش اين است كه بنشين و بشنو كه اشخاصي بهتر از شما چه سختيهايي بيشتر از شما كشيدند.
4- كربلا و حضرت زينب الگو و اسوه است
چه زنهايي كه در اين انقلاب و اين جنگ چند ساله شهيد دادهاند. زنهاي بسيار با وفايي داشتيم، بسيار زنهاي متديني داشتيم اما در عين حال انسان وقتي سختيهاي حضرت زينب را ميشنود يا ميخواند، ميبيند ما در اسلام زني نداشتيم كه در نصف روز هفتاد و دوشهيد بدهد. در انقلاب زن داريم كه يازده شهيد داده است. زني كه هفتاد و دو شهيد داده باشد، نداريم. زن شهيد ما در انقلاب محبوبيت داشت اما در كربلا زني كه شهيد داده است، تازه غروب او را كتك زدهاند. در انقلاب ما بچهي شهيدرا بغل ميكنند و ميبوسند، در غروب عاشورا بچههاي امام حسين را زدند و اسير كردند. در انقلاب بعد از شهادت دلي را نميسوزانند، در كربلا بعد از شهادت بچههاي امام حسين را از راهي بردند كه بدن شهدا را ببينند و دلشان بسوزد. در انقلاب ما لب تشنه كم است. در انقلاب ما بچهي شيرخواره شهيد شده اما روي دست پدرش شهيد نشده است. بنابرين هر چه سختي بر ما وارد شد ما يك الگو و اسوههايي داريم، رهبراني داريم كه فداكاري و ايثار، به هرمعنا، هر چه ترقي كند، باز ميبينيم بايد كربلا را زنده نگه داشت و اين است كه ميگوييم روضهها آدم سازي است. مناطقي كه روضهي هفتگي بيشتر دارند، مادراني كه در روضهها بيشتر ياد امام هستند و اين مصيبتهايي كه برآنها وارد شد بيشتر شنيدند و بيشتر پاي روضهها هستند، بيشتر آماده فرستادن فرزندانشان به جبههها هستند و آنهايي كه به روضهها خنديدند و اينها را يك كار ارتجاعي دانستند، هنوز هم براي جبهه آمادگي ندارند. در جنوب شهرها و در مناطق فقير، بيشتر حسين، حسين، ميگويند چون بيشتر در مكتب امام حسين خيس خوردهاند. براي جبهه و فداكاري و ايثار هم آمادهتر هستند. آنهايي كه در مكتب امام حسين خيس نخوردند فقط نسيمي از عاشورا به آنها وزيد و روز عاشورا پيراهن سياهي پوشيدند اما لمس نكردند و خو نگرفتند. بنابرين هر كس ميخواهد اثر روضه را بفهمد، قشنگ پيداست. آنها كه با امام حسين آشناتر هستند، با جبهه هم آشناتر هستند. و آنهايي كه با امام حسين آشنا نيستند با جبهه هم آشنا نيستند. مقدار كمك مردم به جبهه به ميزان آشنايي مردم با عاشورا است. اين ديگر خيلي روشن است. آنهايي كه روشنفكر بودند و به اين روضهها ميگفتند ارتجاعي. خودشان از ديدگاه روشن فكري بررسي ميكردند. هنوز هم در روشن فكري غوطه ميخورند و هنوز فرهنگ امت را درك نكردهاند. ميبيني ايشان حرفهايي ميزند كه با كمال تأسف به جواب نياز دارد كه جوابش داده خواهد شد. ابراهيم را در آتش انداختند، قرآن را بخوان و تدبر كن. خيلي سفارش شده كه قرآن را بخوانيد، ولي بيش از خواندن، سفارش شده است كه تدبر كنيد. تدبر يعني روي آيه قرآن فكر كن. اگر تو باشي، چه ميكني؟ آن وقت خداوند چه قدرداني از اينها ميكند، چون خداوند شكور است. كسي كه به استقبال خطر رفت، خدا از او تشكر ميكند.
5- تربت و زيارت قبر امام حسين
استفاده از هر خاكي براي خوردن گناه است. خوردن هر خاكي حرام است، اما استشفاء به تربت امام حسين حرام نيست. در كنارقبر امام حسين دعا مستجاب است. زيارت امام حسين در شب جمعه، در عيد فطر، در عيد قربان، در عاشورا، دراربعين با امام حسين به عدد تشنگي او گره بخوريد. هر انسان روزي چند بار كه تشنه ميشود، آب كه ميخورد به حسين (ع) سلام بدهد. گره خوردن حسين با عطش و اين كه عطش در هر انساني وجود دارد، گره خوردن انسان با زمان، با شبهاي جمعه، با اعياد، با غمها و با شاديها، به قدري اهميت دارد كه ميگويند در سفر مكه اگر كسي احساس خطر كرد واجب نيست برود اما در سفر امام حسين اگر هم در بعضي مكانها و در بعضي شرايط احساس خطر ميكنيد باز هم سفارش به رفتن شده است. براي مكه زاد و توشهي خوب بردار اما ساده به كربلا برو. به كربلا ميروي آهسته قدم بردار، پياده برو. خدا شهيد محراب آيت الله مدني را رحمت كند، ايشان مكرراً پياده به كربلا رفته بود. يك سفرهم خدا لطف كرد و از نجف ما در خدمت او بوديم. كفش هايش را در ميآورد و پا برهنه ميرفت، ميگفت: ميخواهم كف پايم در راه زيارت حسين اذيت شود. خيلي جالب است و ميگفت: من از خدا سه حاجت خواستهام، دو تا ازاينها را به من داده است، ميترسم يكي در اينها را به من ندهد. گفتم: اين حاجت سوم چيست كه ميترسي به تو ندهد. گفت: بسيار از خدا خواستهام كه شهيد شوم. سه حاجت از خدا خواستهام، حاجت سوم اين است كه شهيدشوم و مسئله اين كه هر گاه بر شما مصيبت بزرگي وارد شد. براي اين كه در نظرتان كوچك شود، مصيبت امام حسين رابه ياد بياورد. خدا شكور است. تمام امامان ما از نسل امام حسين هستند. نماز در حرم امام حسين قبول ميشود. روزي در كربلاجملهاي شنيدم، بسيار شيرين بود. بلندگو در صحن امام حسين جملهاي ميگفت. ميگفت: همه كشتي نجات هستند اما كشتي امام حسين تندتر ميرود. همهي ائمهي ما در درگاه لطف خدا هستند اما در گاه حسيني بزرگتر است. خداوند قدر داني ميكند (فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ) (بقره /152) ياد من باشيد، من هم ياد شما هستم و هيچ مانعي ندارد كه مثلاً وقتي اولياء خدا ميگويند هر كس يك قطره اشك بريزد، خدا او را ميبخشد. كسي بگويد: اين همه گناه كردي. به خاطر يك قطره اشك خدا شما را نميبخشد. اشك را براي حسين ريختي. خدا به خاطر حسين به اشك تو هم آبرو داد. حساب كار اين است. مثل آن است كه ميگويند: آقا اين پارچه را به مكه بردند. اين پارچه را به مكه بردند. اين پارچه را كسي پوشيده بود كه او شخصي بود كه به مكه بردند. آن وقت اين پارچه هم به مكه برده شد، كسي نگويد: يك قطره اشك چيست كه خدا به خاطر آن ما رابيامرزد. قطره اشك چيزي نيست. قطره اشك براي حسين است و به خاطر شخصيت امام حسين، اشك هم ارزش پيدا ميكند.
6- تعريف خدا از اولياء و پيغمبرانش
خداوند تعريف ميكند (إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ) (ص /44) از بندگان خوب و اولياء و پيغمبرانش تعريف ميكند. به تمام حاجيها ميگويد: وقتي به مكه ميرويد، همينطور كه دور كعبه ميگرديد، دور قبر اسماعيل هم بايد بگرديد. چرا من برخيزم و از هزار فرسخي بروم و دور قبر بگردم؟ براي اين كه اين قبر، قبر اسماعيل است و اسماعيل كسي بود كه گفت: جانم در راه خدا فدا شود، كسي كه چنين بگويد، همه بايد از هزار فرسخي بروند و دور قبرش بگردند. در يكي از جبههها پيغمبر اسلام سنگي را با زحمت بلند كرده بود و داشت ميبرد. گفتند يا رسول الله، در جبهه جنگ اين سنگ را كجا ميبري؟ فرمود: يكي از افسران شهيد شده است و ميترسم قبر و جايگاه شهادتش گم شود. ميترسم بدنش را اين سو و آن سو ببرند. ميترسم خاك بدنش را بپوشاند. ميترسم گم شود. ميخواهم اين سنگ را آن جا ببرم تا جاي اين شهيد مشخص باشد. قرآن ميفرمايد: چند خداشناس كه از شهر بت پرستان بيرون آمدند و در غار كوهي به خواب رفتند و بعد از 300 سال بيدار شدند، ميگويد: براي اين گروه خدا پرست ساختمان بسازيد (فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً) (كهف /21) گفتند بر جايگاه اينها ساختمان بسازيد، گفتند نه، ساختمان از آجر است، اگر بناست بر جنازهي اين مردان خدا ساختمان بسازيم، همينطور چيزي درست نكنيم به عنوان يادگار. اگر بناست آجر روي آجر و خشت روي خشت بگذاريم، اگربناست بر جنازهي اينها ساختماني بسازيم پس يك مسجد ميسازيم كه آجرمان هدف دار باشد. آن وقت كسي كه فقط خدا پرست بود، جنازهاش اين قدر مقدس است كه باي برايش مسجد ساخت. آن وقت كسي كه با خون خودميليونها خداپرست تحويل داد. هر چه او را تجليل كنيم ارزش دارد.
7- حركت امام حسين منشأ تمام حركتها شد
اين فكرهاي غلط روشن فكرانه را كنار بگذاريم. ميگويد اين گوسفندهايي كه در مكه ميكشند بياوريم و اين جا بكشيم، نخير، آن جا وادي عشق است. آدم بايد هر چه دارد در وادي عشق نثار كند. بله، خوب است سردخانه بسازيد و گوشتها را منجمد كنند و بعد بين كشورهاي ديگرتقسيم كنند. اين كار كه آن جا سردخانه درست كنند. كار خوبي است اما آن جا بايد اين كار بشود. هر كس بايد در مكه گوسفند بكشد. چون آدم هر چه دارد، در وادي عشق نثار ميكند. انسان وقتي يك محبوب دارد، وقتي عاشق كسي است و معشوق او دارد ميآيد، زير پايش قالي مياندازند گر چه اين قالي زير چرخهاي ماشين خاكي ميشود اما چون وادي عشق است، هزار قالي به فداي خاك چرخ ماشينش. بنابرين در وادي عشق، گوسفند دادن چيست؟ بايد دادچون ابراهيم آن جا گوسفند كشت، تو هم بايد به عشق ابراهيم گوسفند بكشي. چرا عشق ابراهيم را فراموش ميكني؟ چرا عشق و ايثار را فراموش ميكني؟ دائم مسئله اين كه گوشت منجمد بسته بندي شده كيلويي چند تومان است، مسئلهي اقتصاد يك شاخهي كار است، همهي مسائل را نميتوان از بُعد اقتصادي مطرح كرد. خلاصه اينكه عاشوراي امام حسين است. امام حسين حركت به وجود آورد. حركتي كه در تاريخ بي سابقه است و منشأ تمام حركتها شد. خداوند از ابراهيم و اسماعيل تجليل ميكند و فداكاري امام حسين و يارانش به مراتب از فداكاري ابراهيم و اسماعيل بيشتر بود. بنا بر اين ما هم بايد از عاشورا بسيار تجليل كنيم. اين كه درس بگيريم. من اين را يادم نميرود كه وقتي ميگوييد به روضه برو، معنايش اين است كه برو بنشين، ببين علي اصغر چطور روي دست بابا تير خورد و امام صبر كرد. تو هم اگر بچهي شير خوارت را روي دستانت در راه خدا كشتند، صبر كن. پس چطور ابوالفضل آب آورد بخورد. ديد ديگران تشنهاند، نخورد. يعني اگر تو نفت داري و ميبيني ديگران ندارند تو هم نفت را در بخاري خود نريز و در بخاري ديگران بريز. اصلاً روضه درس است برو ببين چطور امام را ياري كردند؟ ببين چطور حر تصميم گرفت و عوض شد، تو هم تصميم بگير و عوض شو. ببين امام حسين لحظهاي هم كه ميخواست به دشمن حمله كند، ايشان را نصيحت كرد، يعني تو هم اگر دشمن داري تا آخرين فرصت او را نصيحت كن. ببين چطور نماز شب امام حسين در شب عاشورا قطع نشد، شما هم ارتباطت را با خدا قطع نكن. چطور امام حسين جنگ را به خاطر نماز عقب انداخت، ببين چطور امام حسين ظهر عاشورا هم نماز خواند. اصلاً روضه تماماًدرس است به اين شرط كه ما به قصد گرفتن الهام و درس بنشينيم و امت ما الحمدلله درسي را كه بايد ميگرفت، گرفت. علت اين كه ايران نمونه شد اين است كه چون در بين همهي كشورها، تنها كشوري كه با حسين بن علي خوگرفته است، ايران است. چون ايران خو گرفت، اين چنين است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 254