responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 253

موضوع بحث: امام حسين(ع)- امتيازات عاشورا – محرم 61

تاريخ پخش: 2/07/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»

1- جنگ‌هايي كه ريشه اعتقادي دارد، ماندگار است

ايام عاشورا است و بنا شده است اين شب‌ها در اين زمينه‌ها چند دقيقه‌اي صحبت كنيم. انقلاب و قيام در دنيا بسيار بوده است. اصولاً به خاطر اين كه دين ريشه‌ي فطري دارد، مردم عنايت دارند تا چيزهايي كه رنگ دين دارد را حفظ كنند. ساختمان‌هايي كه ريشه‌ي مكتبي دارند، برجا مانده‌اند. مثلاً بت خانه و مسجد، چون هر دو ريشه‌ي ديني و اعتقادي دارند، مردم در حفاظت و حراست ساختمان‌ها و آثارش تلاش مي‌كنند. مثلاً اكنون بيش‌تر آثار باستاني معابد و كليساها هستند. مهم ترين ساختمانهاي دنيا كليساها هستند. در حال حاضر كليساهاي بسيار باعظمتي در آلمان و ايتاليا و واتيكان با چه بناهايي وجود دارد. در هر صورت آن ساختمان‌هايي كه با عقيده‌ي مردم در رابطه است، مهم و داراي محافظ هستند. جنگ‌ها هم همين طور هستند. جنگ‌هاي قبيله‌اي فراموش مي‌شوند، چه بسا كه در دنيا جنگ قبيله‌اي بسيار داشته‌ايم كه فراموش شده‌اند. جنگ‌هاي نژادي، مادي و اقتصادي هم همينطور هستند. اما جنگ‌هايي كه ريشه‌ي اعتقادي دارند، ماندگار هستند. در جهان اين همه درگيري بوده است، اما درگيري حضرت ابراهيم و نمرود و حضرت موسي و فرعون و درگيري پيغمبر و ابولهب ماندگار شده‌اند. يا مثلاً همين درگيري ايران با آمريكا، ماندگار خواهند شد. روابط خيلي از كشورها قطع مي‌شود، و برقرار مي‌شود، محكوم مي‌كنند، سمينار و كنفرانس درست مي‌كنند، اعتراض مي‌كنند و اعتصاب مي‌كنند. از اين بازي‌هاي سياسي در دنيا زياد است اما چون ريشه‌ي ايماني و عقيده‌اي ندارد منحط مي‌شوند.
مسئله‌ي عاشورا امتيازاتي دارد. گوشه‌اي از امتيازات عاشورا را بيان مي‌كنيم:

2- امام حسين (ع) مهمترين شخص مسئله عاشورا

1- شخصيت رهبر، امام حسين(ع) مهم ترين شخص مسئله عاشورا است. امام معصوم و ولي خدا غير از قهرمان معمولي است كه در جبهه‌ها هستند. حسين بن علي است. امام حسين بسيار مورد لطف بود. پيغمبر اسلام بارها او را در آغوش مي‌گرفت و مي‌بوسيد. رسول الله بارها گريه كرد. بعضي از همسرانش مي‌گفتند: چرا گريه مي‌كني؟ گفت: جبرئيل به من گفته است، حسين تو را مي‌كشند. قرآن درباره‌ي شخصيت امام حسين مي‌فرمايد: ‌اي پيغمبر! به مردم بگو من به عنوان مزد نجات از شما هيچ چيز نمي‌خواهم. شما بت پرستاني بوديد كه اكنون خدا پرست شده‌ايد، ولي: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‌) (شورى /23) مزد رسالت من اين است كه به اهل بيت من علاقه داشته باشيد. البته علاقه‌ي به اهل بيت فقط اين نيست كه انسان آن‌ها را دوست داشته باشد. (قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ) (سبأ /47) قرآن مي‌گويد اجري كه خواستم به نفع شماست، مثل معلمي كه مي‌گويد: مزد درس دادن من اين است كه شما فردا نفت بياوريد و در بخاري بريزيد. خب اگر بخاري داغ شود، خود بچه هم گرم مي‌شود، گرچه معلم مي‌گويد: مزد درس دادن من است. اما فايده‌ي اين مزد براي خود شاگرد هم هست. پزشكي بيايد و بگويد: مزد من اين است كه شما اين دارو را بخوري. خب اين مزد، فايده‌اش به نفع مريض است. بنابراين در اين آيه بيان شده كه مزد رسالت، محبت اهل بيت است. اما در آيه‌ي ديگري مي‌فرمايد كه اين مزدي كه من از شما خواستم، به نفع شماست. چون آدم به دنبال كسي كه دوست داشت حركت مي‌كند. بخصوص كلمه‌ي مودت با محبت فرق دارد. محبت فقط علاقه است، مودت آن علاقه‌اي است كه آدم در پي آن عمل كند. پيغمبر(ص) فرمود: «الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»(من‌لايحضره‌الفقيه، ج‌4، ص‌179) شيعه و سني اين حديث را قبول دارند. امام حسن و امام حسين(ع) سرور جوانان اهل بهشت هستند. پيغمبر فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»(إرشاد مفيد، ج‌2، ص‌127) حسين از من است و من هم از حسين هستم. خب معلوم است، حسين از فاطمه است و فاطمه از پيغمبر است اما پيغمبر فرمود: من هم از حسين هستم، اين يعني چه؟ شايد معنايش اين باشد كه مكتب من به وجود حسين زنده است.
پيغمبر از جلوي در خانه‌ي زهرا (س)، مي‌گذشت، حسين بن علي كوچك بود و در خانه گريه مي‌كرد، در زد و گفت: فاطمه جان! نگذار حسين گريه كند، گريه‌ي حسين من را اذيت مي‌كند.
امام حسين(ع) خيلي نماز مي‌خواند و روزه‌ها مي‌گرفت. اشك‌هاي بسياري داشت. راوي مي‌گويد: امام حسين(ع) را در بيابان عرفه ديدم كه چنان دعا مي‌خواند و اشك مي‌ريزد كه از آب از محاسنش به زمين مي‌چكد. مي‌گفت: نگاه كردم و ديدم زمين از اين قطرات ‌تر شده است. امام حسين بيست و پنج مرتبه پياده به حج رفت. اسب و شتر داشت ولي مي‌گفت مي‌خواهم در راه سفر حج اذيت شوم. بسيار روزه مي‌گرفت!
فقيري نزد امام حسين آمد و گفت: الآن نزد برادرت بودم و او به من كمك كرد، شما هم به من كمك كن. امام حسين فرمود: امام حسن چقدر به شما كمك كرد؟ گفت صد درهم، امام حسين به او 99 درهم داد و گفت: مي‌خواهم احترام برادر بزرگ را حفظ كنم، چون او صد درهم داده است، من يك درهم از او كم‌تر به تو مي‌دهم. اصلاً وجودش ادب و نور بود. آن وقت چه صبري داشت. در زيارت امام حسين(ع) جمله‌اي بسيار مهم هست كه مي‌فرمايد: يا حسين! «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَات»(بحارالأنوار، ج‌98، ص‌239) ملائكه آسمان از صبر تو حيران شده‌اند، بنابراين امتياز انقلاب عاشورا يكي خود امام حسين است. يك مثالي بزنم، گاهي من سيلي مي‌خورم، گاهي يك امام جمعه سيلي مي‌خورد، گاهي جامعه‌ي مدرسين سيلي مي‌خورند. در واقعه عاشورا امام حسين شهيد مي‌شود. يكي از اهميت‌هاي كربلا خود امام حسين است.

3- علم به شهادت از امتيازات عاشورا

2- علم به شهادت است. بعضي اوقات آدم غافلگيرانه شهيد مي‌شود، ترور مي‌شود، دارد مي‌رود، او را مي‌زنند. درست است كه اگر ضد انقلاب فرد حزب اللهي را در مغازه‌اش، در خيابان، يك آيت الله يا حجة الاسلامي را در محراب و يا جاي ديگر ترور كند، او هم شهيد است، اما كسي كه علم به شهادت دارد با كسي كه غافلگيرانه شهيد مي‌شود، فرق مي‌كند. اصحاب امام حسين علم داشتند كه شهيد مي‌شوند، امام حسين شب عاشورا خيمه را تاريك كرد و فرمود: همه‌ي شما شهيد مي‌شويد، هر كه مي‌خواهد برود، برود. اين خيلي مهم است.
نكاتي درباره‌ي علم به شهادت هست كه چند جمله‌اش را برايتان مي‌گويم. انس بن حارث مي‌گويد: امام حسين(ع) طفلي در دامن پيغمبر بود و پيغمبر فرمود: «أَنَّ ابْنِي هَذَا» اين بچه‌اي كه در دامن من است «يقتل في ارض» در زميني شهيد مي‌شود كه «يقال له العراق» اسم آن زمين عراق است. در حديث ديگري مي‌گويد «يقال له كربلا» كه اسم آن زمين كربلا است. خدا علامه اميني را رحمت كند. كتابي به نام «سنتنا و سيرتنا» دارد، او هجده حديث نقل كرده كه تمام اين هجده حديث از علماي اهل سنت است. هجده حديث نقل كرده كه پيغمبر اسلام مكرر گريه مي‌كرد، وقتي از او پرسيدند، گفت: جبرئيل به من خبرداده است كه حسين من شهيد مي‌شود.
اميرالمؤمنين در جنگي در حال عبور از منطقه‌اي بودند، يك مرتبه در بيابان مي‌ايستد، مي‌پرسند يا علي چرا ايستادي؟ مي‌گويد: اسم اين جا كربلا نيست؟ مي‌گويند: چرا! مي‌گويد: پيغمبر به من خبر داده است كه پسر تو در اين صحرا شهيد مي‌شود. بار ديگر، حضرت از كنار فرات عبور مي‌كرند، فرمود: اين جا فرات است؟ گفتند: بله! تا شنيد فرمود: رسول الله به من خبر داده است حسين تو در كنار فرات شهيد مي‌شود. مسئله‌ي شهادت امام حسين، مسئله‌اي بود كه درباره‌ي آن بسيار پيش گويي شده بود. علامه اميني هجده حديث از اهل سنت در كتاب مذكور نقل كرده است و روايات شيعه هم بسيار زياد است. وقتي امام حسين(ع) وقتي مي‌خواهد حركت كند، مي‌فرمايد: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ»(اللهوف، ص‌60) يعني مرگ براي آدم قطعي است، يا اينكه مرگ براي انسان زينت است، همان گونه كه گردنبند براي دختران جوان زينت است. وقتي مي‌خواهد به كربلا برود، اين جملات را مي‌گويد: «وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ» دوست دارم نزد جدم بروم، همينطور كه يعقوب دوست داشت به يوسف برسد. دوست دارم به شهادت برسم. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»(اللهوف، ص‌60) هر كه مي‌خواهد شهيد شود، راه بيفتد، پيداست مي‌داند كه در انتهاي اين سفر شهيد مي‌شود. در هر صورت شخصيت امام حسين يكي از امتيازات و علم به شهادت امتياز بعدي است.

4- مقدس بودن هدف از امتيازات عاشورا

3- هدف هم خيلي مهم است. چرا به جبهه مي‌رود؟ چرا حضرت شهيد مي‌شود؟ مي‌فرمايد: «أَ لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ»(اللهوف، ص‌79) نمي‌بينيد به حق عمل نمي‌شود؟ بايد بروم و شهيد شوم تا مردم تكان بخورند «إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً» مرگ جز سعادت نيست. اگر بناست حاكميت به همراه طاغوت باشد، مردن از زنده ماندن بهتر است. «إنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»(المناقب، ج‌4، ص‌89) من براي رياكاري و خودنمايي به جبهه نمي‌روم. «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(ص)» من براي از بين بردن فساد در امت جدم به جبهه مي‌روم. «اللهم إني أحب المعروف و أنكر المنكر»(بحارالأنوار، ج‌44، ص‌328) خدايا من معروف را دوست دارم و از منكر بدم مي‌آيد. اين كه به جبهه و كربلا مي‌روم، مي‌خواهم معروف پياده شود. هدف خيلي مقدس و مهم است. «ألا و إن الدعي بن الدعي قد خيرنا بين اثنتين السلة أو الذلة و هيهات منا الذلة»(شرح‌نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحديد، ج‌3، ص‌249) زنا زاده، فرزند زنا زاده‌ي ديگر، من را بين دو راهي قرار داده است كه يا كشته شوم و يا با او بيعت كنم. كشته مي‌شوم اما بيعت نمي‌كنم. هدف اين است. چرا زنا زاده‌اي بايد حكومت كند؟ چرا عياشي بايد حكومت كند؟ «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ»(إرشاد مفيد، ج‌2، ص‌97) به خدا هرگز! مگر خواب آنرا ببيند! «لا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ» من مثل آدم ذليل با شما دست نمي‌دهم. «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ» از شما هم مثل برده‌ها فرار نمي‌كنم. مثل فراري‌هايي كه به پاريس فرار كردند، فرار نمي‌كنم. به خدا قسم فرار نمي‌كنم، چون نمي‌ترسم. بيعت هم نمي‌كنم، ايستاده‌ام. «قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ»(بحارالأنوار، ج‌44، ص‌381) اين امت و اين حكومت راه شيطان را پيش گرفتند. «وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ» خط خدا را رها كردند. «وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ» يزيد فساد كرده است. «وَ عَطَّلُوا الْحُدُود» حدود خدا را زير پا گذاشته است. «وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْ‌ءِ» در آمدهاي بيت المال را بين نور چشمي هايش تقسيم مي‌كند. «وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ» حرام‌ها را حلال كرده است. «وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ» حلال‌ها را حرام كرده است. «وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ» من لياقت دارم و سزاوارترين كس براي تغيير اين سيستم هستم.
پس هدف امام حسين(ع) اين بود:
– بردگي و بيعت و ذلت و قبول كردن نظام يزيدي؛ هرگز!
– همراهي با اين‌ها و ريا و خودنمايي؛ هرگز!
– احياء دين و پياده شدن قانون خدا هدف اصلي بود.
چرا عاشورا اين قدر عظيم شد؟ مگر فقط همين يك جنگ در دنيا بوده است؟ چطور عاشورا اين همه جاذبه دارد؟ چون رهبر آن حسين بن علي است. چون حسين و يارانش علم به شهادت دارند و چون هدفشان، خالص خالص است.

5- كيفيت شهادت از امتيازات انقلاب عاشورا

4- از ديگر امتيازات اين انقلاب، مسأله‌ي كيفيت است. كيفيت شهادت بسيار مهم است. ما گاهي اوقات، ده، بيست و يا سي شهيد داريم ولي تشييع جنازه خيلي شلوغ نمي‌شود. اما سه تا شهيد را كه اين منافقين سوزاندند، دندانشان را شكستند، گوششان را بريده‌اند، بسيار باشكوه تشييع مي‌كنند. البته من در آن زمان خارج از كشور بودم ولي مي‌گفتند: تلويزيون نشان داده است آن سه نفر كه كيفيت شهادتشان بسيار زجرآور بوده است، در تشييع جنازه‌ي آن‌ها همه‌ي تهران از جا كنده شده بودند. عاشورا به خاطر كيفيتش جاذبه دارد.
تشنگي خيلي مهم است. آب را بستند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي‌فرمايد: ‌اي ارتشي‌ها حمله كنيد، اما در كنار اين حمله چند دستور است كه بايد به آن عمل كنيد: 1- درخت دشمن را قطع نكنيد. 2 – آب آشاميدني را مسموم نكنيد. 3- به زخمي‌ها كار نداشته باشيد. 4- اسيران را مورد احترام قرار دهيد و. . .
اميرالمؤمنين(ع) در جنگ با معاويه يك مرتبه بر آب مسلط شد، هواداران او گفتند: يا علي! آب را گرفتيم و به آن‌ها اجازه‌ي برداشتن آب نمي‌دهيم، فرمود: مي‌جنگيم اما اگر دشمن تشنه شد، به او آب مي‌دهيم. ما مرد هستيم، مي‌كشيم اما اگر تشنه شدند، آب مي‌دهيم.
اميرالمؤمنين از ابن ملجم ضربه خورده است، ليوان شير برايش مي‌آورند. مي‌گويد: نصف ليوان را به من و نصف ليوان شير را به ابن ملجم بدهيد، در مقابل قاتل خودش حضرت رحم دارد، اما بر پسرش، حسين بن علي آب را چند شبانه روز قطع كردند. خيلي مهم است.
كسي در جنگ خيمه را نمي‌سوزاند، اما اين‌ها خيمه‌ها را مي‌سوزانند. در جنگ به اسير و بازمانده احترام مي‌گذارند، اما اين‌ها براي اين كه دل بازمانده را به درد بياورند، جواني از ياران امام را كه شهيد كردند، سر جوان را در دامن مادرش انداختند كه دل او را به درد بياورند. مادر نگاهي به اين سر بريده كرد و آن را به سوي دشمن پرت كرد و گفت: چيزي را كه در راه خدا داده‌ام، پس نمي‌گيرم. مي‌گويند بهترين جنگ، جنگي است كه سه آخرين داشته باشد، اگر اين سه آخرين را داشت، معلوم مي‌شود خوب جنگيده‌اند:
«آخرين نفر، آخرين نفس، آخرين فشنگ»
مي گويند: اگر سپاهي تا آخرين نفر جنگيد و تا آخرين نفس جنگيد و تا آخرين فشنگش را شليك كرد، معلوم مي‌شود جنگ موفقي داشته است. اما اگر كسي نفر داشت و شكست خورد، فشنگ داشت و شكست خورد، معلوم مي‌شود كاربرد جنگي آن‌ها خوب نبوده است و در كربلا اينچنين بود. تا آخرين نفر جنگيدند، حتي بچه‌ي شيرخواره حضرت يعني علي اصغر به شهادت رسيد. تا آخرين نفس جنگيدند. وقتي امام حسين در گودي قتلگاه افتاد، به خيمه‌ها حمله كردند. امام حسين ديد بدنش ديگر تاب نمي‌آورد، چون تير خورده است و روي زمين افتاده است و اين‌ها دارند به سراغ خيمه‌ها مي‌روند، نتوانست بلند شود، مقداري خود را روي خاك كشيد، تكاني خورد و فرمود: ‌اي شيعه‌ي ابوسفيان، اگر دين نداريد، آزاده باشيد، مرد باشيد. «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ»(اللهوف، ص‌119) اگر هم دين نداريد، آدم و مرد باشيد. مرد آن است كه روز بيايد و بجنگد. بعضي كارهانا مردي است. من زنده هستم، شما با زن و بچه‌ي من چه كار داريد؟ گفتند: راست مي‌گويي و كساني كه به زن و بچه‌ي حزب اللهي‌ها حمله مي‌كنند به مراتب از يزيد بدترند. چون هواداران يزيد وقتي خواستند سراغ زن و بچه‌ي امام بروند و امام حسين با آن وضعيت از گودي قتله گاه پيام داد: كه اگر دين نداريد، آدم باشيد. آن‌ها گوش دادند، اما منافقين ما گوش ندادند. به قم آمدند و در خانه‌ي طلبه را زدند. در نيمه شب، طلبه كه براي باز كردن در آمده است، روبروي زنش او را كشته‌اند و امثال اين موارد در جاهاي ديگر نيز هست.
كيفيت شهادت امام كيفيتي استثنايي است. در خيمه حضرت بچه‌ي كوچك و بيمار هست، آن وقت با اين وجود، آن خيمه را آتش زدند.
امام زين العابدين(ع) وقتي مي‌خواهد كيفيت شهادت امام حسين(ع) را بگويد، مي‌فرمايد: «انا ابن الذي قتل صبراً» من پسر كسي هستم كه با صبر او را كشتند. نحوه كشتن امام حسين(ع) اينگونه است. فرض كنيد يك كبوتر را به قفس بيندازند، بعد از بيرون قفس آن قدر با نوك چاقو او را بزنيد تا جان بدهد، اين را قتل با صبر مي‌گويند. امام زين العابدين وقتي مي‌خواهد حكومت يزيد را رسوا كند، مي‌گويد: يزيديان شما خواستيد و كشتيد، اما چرا مثل كبوتري كه از بيرون با ضربات نوك چاقو كشته مي‌شود، كشتيد؟ «انا ابن الذي قتل صبراً» كيفيت شهادت، كيفيت عجيبي بود.

6- ياران امام حسين از امتيازات عاشورا

5- يكي ديگر از دلايل ياران امام حسين بودند و اين دليل پنجم است. ياران امام هم امتيازاتي داشتند. نمونه ياران امام حسين را ما در ياران امام خميني هم ديديم كه در جبهه و در لحظه‌ي آخر مي‌گويند: دست از امام و رهبر انقلاب بر نداريد. ياران امام هر كدام روي خاك مي‌افتادند، ديگران كه بالاي سرش مي‌آمدند، مي‌گفتند: رفتيم، خداحافظ، اما دست از ياري حسين برنداريد. اين ياران خيلي مهم هستند.

7- آثار انقلاب امام حسين (ع)

6- مسئله‌ي ديگر آثار انقلاب است كه اين انقلاب چه كرد؟ حركت آفريني كرد، يك دنياي خواب را بيدار كرد، جرقه‌اي شد، شرري به جان امت‌ها شد و در اين مورد ان شاءالله بحثي برايتان خواهم داشت. الآن در حوزه‌هاي علميه، تمام فقها و كتاب‌ها و علومي كه از اسلام داريم، اكثراً از امام صادق و امام باقر(عليهم السلام) است و آن چيزي كه سبب شد تا اين دو امام بتوانند حوزه‌ي علميه تشكيل دهند، پتكي بود كه به واسطه قيام امام حسين(ع) بر سر بني عباس و بامرگ بر بني اميه درست شده بود. مردم حماسه به وجود آوردند. بني عباس به خاطر اين كه مثل بني اميه رسوا نشوند، كمي كوتاه آمدند، بني عباس كوتاه آمدند و اين دو امام حوزه‌ي علميه را در آن زمان به راه انداختند. يعني از شهادت امام حسين به دست بني اميه پتكي براي بني عباس درست شد و آن پتك باعث شد تا بني عباس در ابتداي حكومت كمي شل بگيرد و. . .
پس بنابراين چرا كربلا اينقدر جاذبه دارد و اين قدر شعله مي‌كشد؟ چرا كربلا هيجان برمي انگيزد؟ چرا همه عاشورا مي‌خواهند گريه كنند؟ چرا اين قدر عزاداري مي‌كنند؟
اين به خاطر: 1- شخصيت 2- علم به شهادت 3- اخلاص 4- كيفيت شهادت 5- ياران امام حسين(ع) 6- آثار انقلاب آن حضرت است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 253
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست