نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2549
1- نجات از طاغوت، در سايه وحدت مردم 2- ذكر و يادآوري خدمات انقلاب براي نسل نو 3- كاهش بيسوادي و افزايش سطح سواد مردم 4- مقايسه وضع نماز، قبل و بعد از انقلاب 5- تحقير شاه توسط افسر آمريكايي 6- سابقه ولايت فقيه در اديان پيشين 7- سفارش امام علي عليهالسلام به عدالت
موضوع: نگاهي به خدمات انقلاب اسلامي
تاريخ پخش: 19/11/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
دههي فجر و روز نيروي هوايي سال 91. اين روز را به شما تبريك ميگوييم. ياد آن روزي كه همافرها آمدند خيابان ايران خدمت امام، برقش دل دهها ميليون آدم را خوشحال كرد. خدا «إِنْ شاءَ اللَّه» خوشحالتان كند. چون اين آغاز ورود ارتش به بدنهي امت بود، از طريق نيروي هوايي كه افتخاري بود براي شما.
خودتان ميدانيد بعد از انقلاب چه شده است. من هم يك يادداشتي دارم كه انقلاب چه خدماتي به ما كرده است. كسي نگويد، آقاي قرائتي تو كه خدمات را ميگويي، مشكلات را هم ميگويي؟ خبر از گراني داري؟ خبر از كجا داري؟ بحث من اين نيست كه نمره ما بيست است. ضعفها هست، نقصها هست، بيتدبيريها هست، گرانيها هست. كارهاي خلاف هم در مملكت هست. اما حساب و كتاب كنيد. خدا شهيد مظلوم دكتر بهشتي را رحمت كند. ميگفت: در كرهي زمين دنبال فرشته نگرديد. اينها انسان هستند. منتهي در ميان انسانها مقايسه كنيد كه چه بود و چه شد؟
موضوع بحث: نگاهي گذرا به خدمات انقلاب.
1- نجات از طاغوت، در سايه وحدت مردم
1- نجات از طاغوت، قرآن روي اين خيلي تكيه دارد. ميگويد: (إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْن)(ابراهيم/6) يعني شما را نجات ميدادم. الآن كشورها يكي يكي مثل مصر و ليبي، حالا يك تكاني خوردند. ما سي سال از همه دنيا جلوتر هستيم. لطف خدا بود.
مسألهي دوم وحدت مردم. اين مهم بود. وحدت مردم، نعمت مهمي است. حضرت موسي از كوه طور برگشت ديد يك عده سراغ گوساله پرستي رفتند. برادرش را توبيخ كرد كه چرا؟ گفت: (إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني إِسْرائيلَ) (طه/94) ترسيدم دست به عمل انقلابي بزنم، بگويي: بين بني اسرائيل تفرقه شد. من گفتم: ولو يك اقليتي گوساله پرست باشند، بهتر از اين است كه بين يك اكثريتي تفرقه بيفتد. خيلي حرف مهمي است. معمولاً براي وحدت ميگويند: (وَ اعْتَصِمُوا…) چه… (بِحَبْلِ اللَّهِ) (آلعمران/103) آيه وحدت اين است. به نظر من اين آيهاي كه من خواندم طولش از اين آيه بيشتر است. چرا گذاشتي مردم گوساله پرست شوند؟ حضرت هارون گفت: موسي من اگر دست به برخورد انقلابي ميزدم، تو ميآمدي ميگفتي بين بني اسرائيل (فَرَّقْتَ) تفرقه افتاد. من گفتم بگذار يك عده گوساله پرست شوند، بهتر از اين است كه در امت تفرقه بيفتد. گوساله پرستي بهتر از تفرقه است. خيلي اين آيه زور دارد. من نميدانم چرا علما و دانشمندان اين آيه را براي وحدت، استفاده نميكنند. گوساله پرست باشند بهتر از اين است كه مسلمان باشند، و با هم شاخ به شاخ باشند. (إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني إِسْرائيل) وحدت مردم!
در رهبري، شما الآن نگاه كنيد خيلي از كشورها صدها سال است، او ميگويد: او رئيس باشد. او ميگويد: او رئيس باشد. وحدت مردم در رهبري.
ابتكارات، حالا ابتكارات را من بلد نيستم. شما بهتر از من بلد هستي. راجع به ابتكارات بهتر است من حرف نزنم. خود قواي مسلح، از وزارت دفاع بپرسيد. از نيروهاي هوايي، زميني، دريايي، از سپاه، بسيج، ابتكارات را روي كاغذ بياورند. چه ابتكاراتي؟ پزشكي ما كجا بود؟
2- ذكر و يادآوري خدمات انقلاب براي نسل نو
چند شب پيش ميگفت: ما در دنيا از نظر علمي هفدهمين كشور هستيم. قبلاً چندمي بوديم كه حالا به هفده رسيديم؟ بسياري از دكترهاي ما دكترهاي هندي و پاكستاني بودند. يادتان نرود. الآن از كشورهاي خارج نزد دكترهاي ما ميآيند. ابتكاراتي كه ثبت شده و ثبت نشده. اينها مهم است. چون انسان گاهي وقتها تلخيها را ميبيند ولي شيرينيها را يادش ميرود. (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ)(ابراهيم/5) اين آيه قرآن است. (وَ ذَكِّرْهُمْ) يعني اي پيغمبر تو تذكر بده به مردم، ايام الله را بگو. روزي كه خداوند طاغوتها را شكست. روزي كه خداوند به مؤمنين لطف كرد. اينها را آدم نبايد يادش برود. چون انسان يادش ميرود.
يكي رفت زغال بخرد، گفت: زغال كيلويي چند است؟ گفت: زغال يك نفره اينقدر است، خيلي گران است. زغال دو نفره ارزانتر است. اين مشتري گيج شد. گفت: آقا ببخشيد، زغال يك نفره چيه كه گران است؟ زغال دو نفره چيه كه ارزان است؟ گفت: زغال يك نفري وقتي روشن شد تا آخر خودش ميسوزد. اين گران است. زغال دو نفري، يكي بايد قليان بكشد و يكي بايد تند تند بادش بزند. يك لحظه بادزن را كنار بگذاري خاموش ميشود. (خنده حضار) اين ارزان است. حالا ما در جامعهمان همه زغال يك نفره نيستند، بعضي زغال دو نفره هستند. يعني هي بايد گفت: يادت نرود.
مثلاً راجع به معاد دائماً خدا ما را باد داده است. ميروي وضو بگيري، صورتت را ميشويي. بگو: خدايا صورت مرا روز قيامت سياه نكن. دست راستت را ميشويي، اين دعا را بخوان. خدايا نامه اعمال ما را روز قيامت دست راست بگذار. نماز ميخواني بگو: (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه/4) يعني دائم چون (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص/26) قيامت را قبول داريم. راجع به قيامت در قرآن دو آيه داريم. يكي ميگويد: (لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ) (غافر/27) يكي ميگويد: (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ). (لا يُؤْمِنُ) يعني قيامت را قبول ندارد. بعضي را ميگويد: قيامت را قبول دارند، ولي (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ)فراموش ميكنند.
ما گاهي وقتها به خصوص تلخيها و گرانيها و يك چيزهايي پيش ميآيد، خط بازيهاي سياسي و سليقههاي شخصي كه ميخواهند با تحميل به مردم بچپانند. اينها چيزهاي تلخ است. اما شيرينيها را يادمان نرود.
من نميدانم از كجا شروع كنم؟ اول از شغل خودم شروع كنم. چون من دو تا پست حساس در ايران دارم. يكي رئيس بيسوادها هستم و يكي رئيس بينمازها! (خنده حضار) نهضت سواد آموزي و ستاد اقامه نماز. هيچكس هم احساس وظيفه شرعي نميكند بيايد كمك من كند. در انتخابات كه ميشود مجلس صد تا، دويست تا نماينده ميخواهد. پنج هزار نفر احساس وظيفه شرعي ميكنند. اما در اين چند ساله يك نفر احساس وظيفه شرعي نكرده كه بيايد يا در نماز كمك كند، يا در زكات كمك كند، يا در تفسير كمك كند. نميدانم در اين شغلهاي من هيچكس احساس وظيفه نميكند. مثل پيرزن كه هيچكس خواستگارياش نميآيد. كسي خواستگاري ما نميآيد. همه آنجا احساس وظيفه شرعي ميكنند.
3- كاهش بيسوادي و افزايش سطح سواد مردم
راجع به سواد آموزي بگويم. ميگويم تقريباً كه يكوقت دروغ نباشد. تقريباً 50 درصد مردم ايران بيسواد بودند وقتي شاه رفت. الآن ده، دوازده درصد بيسواد هستند. ما زير پنجاه سال حدود 5/3 ميليون تقريباً بيسواد داريم. زير پنجاه سال! بالاخره چهل درصد باسواد شدند. البته نميخواهيم بگوييم همه كار نهضت بوده. همه با هم بوديم، نهضت هم بياثر نبوده. نقش مهمي داشته. به يك كسي گفتند: چرا ترياكي شدي؟ گفت: امان از رفيق بد. بعد يك خرده فكر كرد و گفت: زغال خوب هم بياثر نيست. (خنده حضار) حالا ما بياثر نبوديم. آموزشيارهاي ما زحمت كشيدند. اين براي بيسوادي.
فكر نكنيد ما فقط يك آب، بابا ياد ميدهيم. ما الآن صدها نفر فارغ التحصيل دانشگاه داريم. اساميشان هم هست. صدها نفر از دانشگاه فارغ التحصيل شدند. اول در نهضت سواد آموزي آمدند، سه و چهار را خواندند. بعد اين چراغ تحصيل در روحشان شعله كشيده. بعد هم رفتند پنج و شش را در آموزش و پرورش خواندند. رفتند راهنمايي و دبيرستان، دانشگاه تمام شده. ما الآن استاد دانشگاه داريم. ما الآن آيت الله داريم كه به درجه اجتهاد رسيده و از نهضت سوادآموزي بوده است. ديپلم كه خيلي داريم. منتهي ليسانس و فوق ليسانس و اينها كم است. ولي ديپلم خيلي داريم. حالا حضرت عباسي يك بيسواد، ليسانس يا ديپلم شود به اندازهي يك كارخانه نمي ارزد؟ كارخانهي پنير، كارخانهي چي… منتهي مسائل معنوي جلوهاش كم است. اسلام خيلي قدر معنويت را دارد. ما يك خرده قدرش را نداريم.
4- مقايسه وضع نماز، قبل و بعد از انقلاب
وضع نماز چطور است؟ چهل و پنج شش هزار نماز جماعت تقريباً در آموزش و پرورش است. يكي از اينها زمان شاه نبود. در تهران بعضي از مذهبيها، مدرسهاي به قول امروزيها غير انتفاعي، يك مدرسهاي خودشان درست كرده بودند و از طرف دولت گفتند: نه، شما بايد حجابتان مثل باقي بچهها باشد. يكي از دكترهايي كه سالها هم نمايندهي مجلس بود ميگفت. ميگفت: به شاه نوشتم اعلي حضرتا! فرض كنيد ما يهودي هستيم. يهوديها در مدرسهي خودشان يك مراسمي دارند. بگذاريد ما هم در مدرسهي خودمان يك مراسمي داشته باشيم. يعني مسلمانها در زمان شاه تقاضا ميكردند كه شاه اينها را به اندازهي يك يهودي برايشان آزادي بدهد. اينها را يادمان نرود.
يادم نميرود جمكران كه بوديم، طلبهي جوان بودم بيست سالم بود جمكران ميرفتيم. ده تا، بيست تا آدم بيشتر نبود. جمعيت چند صد هزار نفري كجا بودند؟ بيست سالم بود مكه رفتم. پنج هزار نفر از ايران حاجي بود. الآن وقتي ميگويند: سهميهي ما هشتصد هزار تا شده چهارصد هزار تا، دو سه ساعته پر ميشود. درست است گراني شده ولي در گراني، كوچهها پر از ماشين شده. نگاه كنيد وضع مردم چطور شده؟ ساخت و ساز كجا رفته است؟ دانشگاه، چند تا دانشجو داشتيم؟ حالا اسم نميبرم. در يكي از استانها چهار تا ليسانس رياضي داشتيم.
الآن در بعضي از روستاهاي ما مثلاً نراق، نراق يك بخشي است. از بخشهاي دليجان، تازه دليجان شهر متوسطي است. شهر پر جمعيتي نيست. دليجان يك شهر معمولي است. نراق يكي از شاخههاي آن است. ميتواني آنجا چهار هزار تا ليسانس پيدا كني. در يك بخش چهار هزار تا، زمان شاه در يك استان چهار ليسانس رياضي داشتيم. اينها را بايد آدم بگويد كه شما كه مسؤول امنيت هستيد بدانيد كه حرام نشديد.
يك بچهاي به پدرش گفت: آقاجان تو يك ميليون براي ثبت نام من دادي. ببين همه نمرههاي من بيست است. پولت حرام نشده است. ميخواهم بگويم حرام نشدهايد. البته شهيد خيلي داديم. اشرفيها، صدوقيها، طباطباييها، در تبريز مدنيها، دستغيبها، بهشتيها، مفتحها، هاشمي نژادها، چمرانها، رجاييها، اردستانيها، خزاييها، صياد شيرازيها، خرازيها، نميدانم خيلي شهيد در سپاه و ارتش و بسيج و… ولي حرام نشديم. بيل سابيده ميشود اما در عوض تيز و براق ميشود. آن بالاي بيل آهنش كلفتتر است. بيل يك وجب آهن است، اين يك وجب آهن آن نوكش سابيده ميشود. هي به خاك ميخورد آهنش نازك ميشود. گرچه نازك ميشود، آهنش ساييده ميشود. اما سفيد است و براق. بالاي بيل آهنش ضخيمتر است اما سياه و زنگ زده است. در سر ميخ كه ميزنند، فشار به مخش ميآيد. اما در عوض هرچه سرش ميزنند اين جايگاه ميخ در چوب محكمتر ميشود. ايران امروز با ايران ديروز خيلي فرق ميكند.
من براي بچهها ميگويم. چون احتمال ميدهم اين را گفته باشم. ولي خوب سي و چند سال در تلويزيون بوديم. ممكن است بعضي از حرفهاي من تكراري باشد. يادم نيست اين را گفتم يا نه. ولي دلم ميخواهد اين را گوش بدهيد.
5- تحقير شاه توسط افسر آمريكايي
وقتي كه مرگ بر شاه شروع شد، يكي يكي مهرههاي شاهنشاهي در ميرفتند و مهره هاي آمريكايي و يك مهرهي سنگيني در خوزستان بود. بنا بود اين هم به آمريكا برگردد. از تهران دستور دادند كه چون اين مهرهي درشتي است، مراسم رسمي بگيريد و ايشان را بدرقه كنيد. هديه هم بدهيد و از طرف اعلي حضرت سلام برسانيد و از اين حرفها. استانداري آن وقت بدرقه ميكند و يك قالي ابريشمي هم به استاندار ميدهند و ميگويند به آن شخص آمريكايي بدهيد. آن مهرهي درشت! او كه ميخواهد بپرد برود، پرواز دارد، او هم يك جعبه ميدهد و ميگويد: اين را به اعلي حضرت بده. كلامي كه من در تلويزيون نقل ميكنم از دادستان است. دادستان را هم اسمش را بگويم، او را ميشناسيد. يك آخوند فاضلي است، حالا اسمش را نبرم. ايشان ميگفت. ميگفت: اين جعبه را ميآورند در استانداري باز ميكنند، ميبينند آن آمريكايي كه قالي ابريشمي را گرفته و برده، يك جعبه براي اعلي حضرت داده و در آن جعبه مقداري دستمال كاغذي است. منتهي دستمال كاغذي مصرف شده كه در مستراح به خودش ماليده است. ميگفت گفتيم، بگوييم، نگوييم. خاطر اعلي حضرت آزرده ميشود. بالاخره به يك نحوي به افراد دوم و سوم گفتند. گفتند: صدايش را درنياوريد كه اگر اينها خواستند برگردند. تقاضا كنيم كه ديگر از اين بيادبيها را نسبت به شاه نكنند. چهل سال از نفت و دلار ميدزدند. وقتي هم ميخواهند بروند قالي ابريشمي ميگيرند. دستمال كاغذي نجس به اعلي حضرت ميدهند. آن ايران ديروز بود. امروز در چه جايگاهي است؟
اگر اين طاغوتها و اين حكام و اين رئيس جمهورها و اين پادشاهها و اين قارونها نباشند، معلوم ميشود جايگاه ما در دنيا چيست. يك مسابقه بگذاريم رئيس جمهور آمريكا، برود يك جايي مسؤولين ما هم بروند. ببينيم مردم از كدام يك بيشتر استقبال ميكنند؟ جايگاه ما، پزشكي ما، صنعت ما، اينها يادمان نرود. تلخيها را ميبينيم. گاهي وقتها مثلاً حقوق دير ميشود. ميگوييم: آقا الآن چند روز است از اول ماه رفته هنوز حقوق ما را ندادند. خوب حالا ده روز حقوقت دير شود، يا حقوق كم شود. خوب بله وقتي آدم در تحريم قرار گرفت، كم ميشود. ببينيد وقتي آدم سكنجبين ميپزد، ميچشد. تا ديد ترش است يك خرده شكرش را اضافه ميكند. ما تا ديديم ترش است آنها را هم حساب كنيم. مقايسه كنيم چه بود؟
مقايسه با گذشته، كتابهاي مطهري ده هزار تا چاپ ميشد و طول ميكشيد تا فروش برود. الآن صد هزار تايي چاپ شود چند روزه فروش ميرود؟ چند تا فقيه داشتيم؟ چند تا طلبه داشتيم؟ چند تا مهندس داشتيم؟ چند تا پزشك داشتيم؟
مسألهي ولايت فقيه، اين ولايت فقيه را اين انقلاب براي ما آورد. البته ريشهي ولايت فقيه در اسلام هست. من برايتان بگويم. خواهش ميكنم به خصوص اساتيد دانشگاه، طلبهها و امام جمعهها به اين آيه توجه كنيد.
6- سابقه ولايت فقيه در اديان پيشين
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، ولايت فقيه در اديان گذشته. جلوهاش در اسلام به دست امام خميني شد. جلوه كرد، اما اصلش بوده. منتهي مثل معدني كه هست، گنجي كه هست، يك كسي ميآيد اين گنج را درميآورد. امام آمد اين را درآورد. از اين آيه قرآني كه مينويسم. بگذاريد از رويش بنويسم كه خاطرتان جمع شود. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
سورهي مائده آيه 44. از آن آيههايي است كه همه بلد هستند. يعني خيلي هم فني نيست. (إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَئةَ) تورات را هم كه ميدانيد كتاب يهوديها است. (إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَئةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ) در اين تورات هم هدايت است و هم (هُدًى وَ نُورٌ). (يحَْكُمُ بهَِا النَّبِيُّونَ)، (يَحكُمُ) يعني حكومت ميكنند، يا داوري ميكنند. (بِها)يعني به اين تورات. حكومت ميكنند طبق اين تورات، (النَّبِيُّونَ) يعني انبياء، بعد صفت انبياء را ميگويد. چنين و چنان است. ديگر كه؟ (وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبار) ربانيون و احبار يعني دانشمندان. سورهي مائده آيهي 43.
ما تورات را نازل كرديم. در اين تورات وسيلهي هدايت و نور است. حكومت ميكند طبق اين تورات، چه كسي حكومت ميكند؟ (النَّبِيُّونَ) ديگر چه كسي حكومت ميكند؟ علما، يعني حكومت علما براساس كتاب آسماني. اين يعني ولايت فقيه. ولايت فقيه فرقش با استبداد چيست؟ شاه استبداد داشت بايد بله قربان بگوييم. ولايت فقيه هم هرچه ميگويد بايد بله قربان بگوييم. فرقش اين است كه شاه فاسق بود روي هوسش حرف ميزد. فقيه اگر روي هوسش حرف بزند، قابل تقليد نيست. شرط فقيه اين است كه مخالفاً لهواه. يك نمونه پيدا شود كه فقيهي، مرجع تقليدي، اين حرف روي هوا و هوسش بود. تشخيص داده شود كه اين براساس حكم خدا نيست. روي هوس اين حرف را زد، از مرجعيت ميافتد. (إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَئةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ يحَْكُمُ بهَِا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَ الرَّبَّنِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ) سؤال از من و جواب از همه. كدام سوره؟ مائده. كدام آيه؟ 43. تمام شد و رفت.
اصلاً يك چيزي به شما بگويم. چيز تازه كسي ندارد. هركسي هم چيز تازه دارد ريشهاش در قرآن هست. مثلاً ميخواهيم بحث سازندگي كنيم. در قرآن يك كسي داريم به نام ذوالقرنين. سدي ساخت كه چند قرن ميخ در آن فرو نميرفت. (نَقْباً)(كهف/97) نقبا يعني نميشود سوراخ كرد. با هيچ متهاي نميشود سوراخش كرد. ما براي سازندگي در قرآن ذوالقرنين را داريم. گفتوگوي تمدنها! تمام (قالوا) و (قل) گفتوگوي تمدنهاست.(قالوا)، (قل) آنها چنين ميگويند و تو هم بگو. گفتوگوي تمدنها.
7- سفارش امام علي عليهالسلام به عدالت
عدالت، ممكن است يك كسي بيايد اين عدالت را تبيين كند، ترويج كند، قدمهايي براي عدالت هم بردارد. اما حرف تازه نيست. نميشود گفت مبتكر عدالت است. حضرت امير در نامهي 25، نهجالبلاغه سه قسم است. قسمت اولش خطبه است. خطبهها بيشتر عقايد است. معارف است. وسطش نامههاست به استاندارها كه چگونه حكومت كنيد. آخرش كلمات قصار و موعظه است. عقايد، سياست، موعظه، در اين نامه، البته اين نهجالبلاغه هفت برابر ديگرش هم هست. آنچه در دست ما است يك هفتم است. بعداً آقايان درآوردند كه حضرت امير هفت برابر نهجالبلاغه حرف دارد. منتهي سيد رضي دستش به همين مقدار بيشتر نرسيده است. كتابهايي نوشتند مستدرك نهجالبلاغه. يعني آنچه كه سيد رضي دستش به آن نرسيده است ما چاپ كرديم. در نهجالبلاغه 77 نامه است. نامه 25 نوشته: مسؤول زكات تو كه ميروي زكات بگيري، شتر زكات دارد. شترها را يكسان سوار شو. نكند يك شتر را يك ساعت سوار شوي و يك شتر را 55 دقيقه. يعني آن عدالتي كه ما براي انسانها ميگوييم، حتي عدالت را حضرت امير براي حيوانها هم گفته است. عبارتش را بخوانم. وَ لْيَعْدِلْ يعني مراعات عدالت كند. بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا (شرح نهجالبلاغه/ج15/ص151) صواحب جمع صاحبه، صاحبه حيواني است كه سوارش ميشوي.
يعني ما الآن ميخواهيم عدالت را در آدمها قرار بدهيم. دين ما عدالت را حتي در حيوانها هم گفته است. ميگويد: ميروي شير بدوشي، همه شير را ندوش. يك خرده شير در پستان براي گوساله بگذار. ميخواهي حرف بزني بيا پايين حرف بزن، حق نداري روي حيواني كه نشستي حرف بزني. چيز نويي كسي ندارد. ما فقط بايد مسألهي اسلاممان را خوب مطرح كنيم. البته خوب حالا ممكن است يك عده پاي تلويزيون باشند بگويند: آقاي قرائتي، چرا از مثبتهايت ميگويي؟ از منفيها چرا نميگويي؟ ما توجيه نميكنيم. ضعفهايي هست، هيچ توجيهي نميكنيم. اين كلمه را يادگاري داشته باشيد، براي همهي اينهايي كه نسبت به نظام حرف دارند. همه مردم كه يكسان نيستند.
ما حرفمان اين است. ميگوييم: توجيه، حماقت است. توجيه حماقت است. يعني خيلي بايد آدم، آدم احمقي باشد كه بگويد: در مملكت ما عيب نيست. توجيه نكنيم. عيب هست. منتهي ميتوانيم بگوييم حالا كه عيب هست ديگر نماز جمعه نميرويم؟ در انتخابات شركت نميكنيم. ول كن ديگر ما نيستيم. ميگوييم: نه، تضعيف جنايت است. نميتواني بگويي: حالا كه عيب هست، پس من ديگر نميآيم. تضعيف جنايت است. اين همه شهيد، جمهوري اسلامي كه مفت كه پيش نيامد. يك كودتايي درون گروهي نبود. بدنهي امت جبهه رفتند، صدها هزار شهيد و جانباز و اسير و معلول و آنوقت بياييم بگوييم: ما ديگر نيستيم. تضعيف نظام است.
تكميل رسالت است. تا اينجا ما آمديم. باقياش را هم شما انجام بدهيد. حالا هركس ضد انقلاب هم باشد نسبت به اين جمله مجبور است بگويد: راست ميگويد. شيخ راست ميگويد. توجيه نكنيم. منتهي خواهش ميكنم عيبها را كه ميشنويد تحقيق كنيد. چون گاهي وقتها يك چيزي را ميگويند. وارسي ميكنيد ميبينيد اينطور كه ميگويند نيست. ميگويند: بردند، خوردند، چه كردند. وارسي كن. طوري نيست. وارسي كنيد. يك وقت وارسي ميكنيم ميبينيم از بيخ دروغ است. توجيه،حماقت است، تضعيف جنايت است، تكميل رسالت است. تا اينجا آمده، از اين به بعد چطور انجام بدهد؟
كل كرهي زمين طاغوت حكومت ميكند. بحث عدالت فقط در جمهوري اسلامي ايران است. اين مهم است. آدمها عوض شدند. يك آدمهايي مصاحبههايي كردند كه… در جمهوري اسلامي آدم پيدا شد، يعني زني پيدا شد يازده نفرش شهيد شده بود. با او مصاحبه ميكنند، اصلاً آدم از خجالت آب ميشود. اين كيه؟ اينها آهن هستند؟ فولاد هستند؟ به كجا رسيدند؟ تغيير آدمها، تغيير روشها، طرحها، حالا شما چون نظامي هستيد من اين را از يكي از شما شنيدم. از دانه درشتهاي شما. حالا اسمش را نگويم. ميگفت: بسياري از فرمولهايي كه ما در دانشگاه افسري خوانديم، وقتي عراق به ما حمله كرد، بعضي از آن فرمولها را رفتيم پياده كنيم، شكست خورديم. يعني جواب نداده. اين فرمولهايي كه خود بچههاي ايراني نشستند طراحي كردند، جواب داد. اينطور هم نيست كه هرچه فتوكپي آنها باشد جواب بدهد. خيلي وقتها نسخههاي آنها در شرايط ما قابل عمل شدن نيست. يك كسي گوشش درد ميكرد، گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد ميكرد، كشيدم. خيلي خوب دندان را كشيدي، معنايش اين نيست كه گوش را… يعني آن نسخه به درد اينجا نميخورد.
شما منكر كه ميبيني هر منكري يك طوري است. مثلاً گرد گچ كه روي آستينت مينشيند، با سيلي بلندش ميكني. حالا حضرت عباسي دود هم بنشيند ميشود اينطور بلندش كرد؟ دود نشسته؟ هيچي… هم دستت سياه ميشود، هم دودها فرو ميرود. دوده را بايد چنين كرد. فو… دوده و گرد گچ هردو منكر است ولي هر منكري… خيلي از فرمولها اينجا جواب نميدهد. جاي ديگر جواب ميدهد.
يكي از علماي پيرمرد از مراجع بزرگ، مشكل بيماري داشت و چند سال پيش او را خارج بردند و عمل كردند. اين پروفسوري كه عمل كرده بود، نگفتند: اين آقا مرجع تقليد است. روز مرخصي آمده بود… چه ميگويند؟ كليشهاي، كه شما بايد چنين كني، چنين كني. گفت: باشد. بعد گفته بود: شما تا شش ماه نبايد شراب بخوري. بابا اين مرجع تقليد است. اين مرجع تقليد خندهاش گرفت و ديد اين پروفسور كليشهاي است. مثل كتابهاي دانشگاهي ما، روانشناسي و جامعه شناسي ما كه كليشهاي است. گفت: نميشود. گفت: نه، ببينيد، نهايت تا شش ماه. بعد گفته بود: بالاتر، تا سه ماه هم شما حق نداريد برقصيد. آخر ببينيد، گفته بود ديگر حتماً نميشود. گفته بود نه، نميشود نداريم. يعني يك سري فرمولهاي كليشهاي به درد آنجا ميخورد. هرچيزي كه به درد هرجا نميخورد. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
ميگويند: يك كسي زن ميخواست، رفت در حرم امام حسين، گفت: يا امام حسين، ما همسر ميخواهيم. خودت درست كن. خوب كه التماس كرد، در حرم آمد، در صحن آمد. يك خانمي گفت: من آماده هستم با شما ازدواج كنم. گفت: به، امام حسين چه زود حاجت ميدهد. (خنده حضار) خوب نگاه كرد و ديد اين خيلي پير است. گفت: حسين جان، اين به درد حبيب بن مظاهر ميخورد. (خنده حضار) خيلي از طرحهاي دانشگاهي ما به درد حبيب بن مظاهر ميخورد. تغيير روشها!
تغيير قالبها، ارتش فعال كجا، ارتش دكور كجا؟ امام ما كه نفر اول ايران بود ميگفت: اي كاش من يك پاسدار بودم. اينها مهم است. قدرت و امكانات در اختيار كه بود؟ در اختيار فرد بود، الآن در اختيار نظام است. نظام تحقير شده يا كرامت؟ ميگفت: اصلاً نميگذاشتند برخي از محصولات را ايراني اصلاً نگاهش كند از ترس اينكه ياد بگيرد. به هر حال انقلاب به گردن ما حق دارد. امام بر گردن ما حق دارد. شهدا حق دارند. ارتش و سپاه حق دارد. در ارتشيها نيروي هوايي پيش قدم بودند. اين براي شما افتخاري است. (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ) (واقعه/ 10و11) قرآن ميگويد: پول هم كه ميدهيد، (لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْح) (حديد/10) آنهايي كه قبل از فتح مكه پول خرج كردند، آنها حسابشان فرق ميكند با آنهايي كه بعد از فتح مكه آمدند انفاق كردند. در كار خير بايد عجله كرد. در كار خير ميگويند: «حَيَّ عَلَى الصَّلَاة» بشتاب. نماز جمعه را ميگويند: بدو! (فَاسْعَوْا) (جمعه/9) نميگويند: برو. «فاذهب الي…» ميگويد: (فَاسْعَوْا) با هيجان…
خدايا تمام كساني كه به گردن ما حق دارند، اول همه انبياء و اوصيا، بعد پيغمبر اسلام، اهل بيت، مراجع تقليد، شهدا، تمام كساني كه با قلم، بيان، خون، مال، بيخوابي، زحمت، تلاش، ابتكار، تخصص، هركس به هر نحوي به اين نظام خدمت كرده از بازوهاي حضرت مهدي قرار بده. ما را براي اسلام و انقلاب و دين سرباز فداكار و وفادار قرار بده. فداكاري هم كار به آمار ندارد. يوسف ده تا برادر داشت بيوفا بودند. امام حسين كربلا يك برادر داشت ابالفضل، وفادار بود. امار مهم نيست ده تا يا يكي. مهم اين است كه يكي مثل ابالفضل وفادار است. ده تا بيوفا هستند مثل برادرهاي يوسف. خدايا ما را براي اسلام سرباز وفادار قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 6 سوره ابراهيم، به كدام نعمت قوم بني اسرائيل اشاره دارد؟
1) رهبري حضرت موسي
2) نجات از فرعونيان
3) عبور از رود نيل
2- دليل هارون براي برخورد نكردن با گوساله پرستي چه بود؟
1) كثرت آنان
2) حفظ وحدت مردم
3) ضعف و ناتواني مؤمنان
3- آيه 5 سوره ابراهيم، بر چه امري تأكيد دارد؟
1) قيام براي خدا
2) شكر نعمتهاي خدا
3) يادآوري روزهاي خدايي
4- براساس قرآن، چه كساني براساس تورات، حكومت ميكردند؟
1) پيامبران
2) دانشمندان
3) پيامبران و دانشمندان
5- حضرت علي عليهالسلام در نامه 25 نهجالبلاغه، به چه امري سفارش ميكند؟
1) عدالت ميان حيوانات
2) مساوات ميان انسانها
3) حكومت، از آن معصومان
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2549