نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2556
موضوع بحث: نماز، پاکي و پاکيها
تاريخ پخش: 73/11/16
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث را در ماه رمضان خدمت شما ميگويم. رمضان ماه عبادت و امسال هم که در دهه فجر واقع شده است، ما چند جلسه در مورد تقليد صحبت کردم که تقليد يعني چه؟ از کي تقليد کنيم؟ چرا بايد تقليد کنيم؟ آيه تقليد، حديث تقليد، آيا زمان امامان هم تقليد بوده است يا نه، بنابراين راجع به تقليد مطالبي را گفتيم، اين جلسه بحث در مورد پاکيها است، طهارت و پاکي، چون ميخواهيم يک سري اسرار و احکام بگوييم، احکام همراه با يک سري نکات، پاکي و پاکيها، طهارت، اصلاً اينکه رساله را باز ميکنيم اول رساله بحث طهارت است اين خودش يک نکته است که کتاب طهارت رأس بحثهاي ما است و اسلام و خداي اسلام پاک است. چند شب ديگر شب قدر است و يک دعايي ميخوانند به نام جوشن کبير، که الغوث الغوث دارد آنجا هزار تا اسم خدا دارد. هر ده تا در يک بند است. صد بند دارد که هر بندي ده تا، يکي از آن کلمهها اين است که، «يَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِينَ»(البلدالأمين، ص404) اي خدايي که از هر پاکي پاکتر هستي. پس خداي ما طاهر، پاک و رابطه ما، رابطه پاکي، قبل از اينکه اين بحث را بگويم مقداري درباره اصل پاکي معنوي صحبت کنم بعد از پاکي معنوي بروم تو بحث پاکي ظاهري بعد ميرويم تو بحث وضو و غسل،
1- طهارت معنوي
پس موضوع ما اول پاکي معنوي، قرآن به پيامبر ميگويد (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها) (توبه /103) از مال مردم زکات بگير، «تُطَهِّرُهُمْ». تا مردم را پاک کني، آدمي که زکات نميدهد هم مالش ناپاک است هم خودش بخيل است. ميگويد پولشان را بگير تا بخل از روحشان پاک شود، آدمي که پول خرج ميکند روح خودش را صيقل ميدهد آدمي که پول توجيبش است کنس است. هرچه خرج بشود خودش تيزتر ميشود مثل چاقو، چاقو را ميکشي، ممکن سر بيل نازک بشود چون توي خاک ميرود و ميآيد اما هر چه استعلاک شود سفيدتر و تيزتر ميشود، درست است جيبش خالي شد اما روحش سخي شد يا روح بخيل بشود جيب پر، يا اگر ميخواهي روح، سخي باشد. زکاتشان را بگير تا «تُطَهِّرُهُمْ» پس دور کردن مردم از بخل را قرآن ميگويد پاکي. پاکي از عقائد انحرافي، کفار ميگفتند اين لوط پيغمبر و يارانش را تبعيد کنيد، «أَخْرِجُوهُمْ»، يعني پيغمبر و يارانش را بيرون کنيم چرا، (أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ) (اعراف /82) اينها آدمهاي پاکي هستند و ما نميخواهيم آلوده شويم، الان آپارتمانهايي است که يک گروهي است ناجور که اگر يک آدم مومن بخواهد آن ساختمان را اجاره کند با التماس ميگويند به او اجاره ندهيد چون ميخواهيم اينجا ماهواره و سي دي رد و بدل کنيم ميخواهيم ترياک بکشيم دودش پخش ميشود. خلاصه اگر يک غلطي کرديم لو نرويم. اين را راهش ندهيد بيرونش کنيد از اين آپارتمان. «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ»، درباره اهل بيت داريم (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) اهل بيت را خدا از هر گونه گناه و انحراف پاک کرده، ما داريم هجرت يعني، اگر اينجا گناه ميکني برو يک جاي ديگر، توي اون کارخانه کار ميکني توي اين بازار، تو اين شغل جايت را عوض کن، اگر ميداني رفيقت رفيقي است که خرابت ميکند، چون رفيق داريم آدم را خراب ميکند. يک ترياکي آوردند، گفتند چطور شد که شما ترياکي شديد گفت امان از رفيق بد بعد يک مقداري فکر کرد و گفت زغال خوب هم بي تأثير نيست. رفيق آدم را بد ميکند فلذا خداوند به حضرت عيسي ميگويد، (يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا) (آل عمران /55) اي عيسي من تو را از کفار پاک کردم بردم تو را يک جايي که دست کفار به تو نرسد ماه رمضان ماه توبه است، توبه خودش پاکي است کلمه رمضان يعني ماه گناه سوزاندن، مثل اينکه زبالهها را ميبرند ميسوزانند «وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً تُطَهِّرْ بِهَا قَلْبِي»(بحارالأنوار، ج91، ص169). خدايا يک توبه واقعي به من نصيب کن توفيقم بده توبهاي کنم که با آن توبه «تُطَهِّرْ بِهَا قَلْبِي»، پس توبه عامل پاکي، ازدواجهاي پاک، «طَاهِرُ المِيلَادِ بَرِيٌء مِنَ الفسادِ»(الأنوار، ص146)، دختر و پسري که پاک باشند که عقدشان صحيح و شرعي است، عقدهايي که درست خوانده ميشود اينها بچههايشان ميشود طاهر الميلاد بري من الفساد، زمينه رشد خوب در بچههايشان هست، اميرالمومنان(ع) در نهج البلاغه ميفرمايند «فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ»(نهجالبلاغه، حكمت252)، در دعاي سحر ماه رمضان هم داريم خدايا قلب من را از شرک پاک کن، يعني در دلت غير از خدا نباشد هر چه هست اوست منتها اين را بايد امام بگويد من تقليد امام را در ميآورم. بلسان اهل توحيدک من به زبان خوبها حرف ميزنم وگرنه اين حرفها از دهان من بزرگتر است قلبي که غير خدا در آن نباشد اصلاً الان فرشتهها ميگويند قرائتي تو خفه شو به تو چه، اين حرف به اندازه دهان من نيست منتها در دعاي کميل داريم «و يناديك بلسان أهل توحيدك»(مصباحالمتهجد، ص847). بعضي فتوکپي آنها اينطور ميگويند اول انقلاب يک عده ميگفتند مرگ بر شاه، يک عده که ميترسيدند بگويند مرگ بر شاه ميگفتند بگو مرگ بر شاه اين به آن ميگفت، يعني اگر خودت هم نميتواني بگو، «بلسان اهل توحيدک طهر قلبي»، قلب پاک قلبي است که غير از خدا در آن نباشد شما الان دانشجو، ليسانس، فردا ميخواهيد داماد بشويد، مثلاً دختري که ميخواهيد برويد سراغش فقط به پاکي دختر نگاه کنيد، فکرش پاک، قلبش پاک، خانواده پاک، شير پاک، لقمهاي که خورده از پدرش لقمه پاک، اصالت و نجابت و طهارت قلب، اين برايتان مهم باشد، وگرنه حالا دختر بهترين کمد و قالي و فرش و ماشين و پدرش هم فلان، مثل اينکه بهترين شيرها را ريختهايد توي يک ظرف اما تو ظرف سوسک مرده، موش مرده ظرفي موش مرده داخلش باشد اگر بهترين خانهها و عسل را هم که داخلش برزيد آن موش مرده اين عسل را هم از بين ميبرد آدمهاي لجباز، عقدهاي، کنفت، بخيل، غروردار، متکبر، بداخلاق، بي دين، لا ابالي، حالا گيرم قالياش ابريشم است باشد، اخلاق خيلي مهم است. يک روز يک پرواز را عقب انداختند گفتيم چرا، گفتند يک سوسک رفته داخل آن هواپيما، گفتم پانصد تا آدم را براي يک سوسک گفتند بله، اين سوسک ممکن است برود يک سيم را بجود و آن سيم يک رابطهاي را قطع کند پس ممکن است پرواز پانصد نفر به خاطر يک سوسک عقب بيافتد، مفاسد اخلاقي اينطوري است، بايد دقت کنيم که اصل اين است که اين ظرف پاک باشد ظرف که پاک باشد يک استکان شير هم سالم است. ظرف که ناپاک باشد دو کيلو شير هم که بريزي فاسد ميشود. در ازدواج روي پاکي دقت کن، رفيق گرفتن، مطالعه، اينها مقداري از پاکيهاي معنوي بود. انسانهاي پاک داريم. «شِيعَتُنَا أَزْكَى وَ أَطْهَرُ مِنْ أَنْ يَجْرِيَ لِلشَّيْطَانِ فِي أَمْعَائِهِمْ رَسِيسٌ»(التمحيص، ص39) کساني که ياران باوفاي ما هستند. اينها پاک هستند دنبال لقهمه حرام نميروند. پاکي خيلي مهم است آدمهاي ناپاک خيلي کارها ميکنند. ميگويند شيطان با يک حرامزاده صبح قرارداد امضاء کرده شيطان گفت تو برو حرامزادگيات را انجام بده من ميروم شيطاني ميکنم شب بياييم بببينيم آمار توليدمان چيست. رفتند و حرامزاده برگشت با شيطان بهم رسيدند، حرام زاده گفت بيست تا چاقوکشي، چهل تا فحش، هفتاد و چهار تا غيبت چند تا سوء ظن، خلاصه هفتصد و چهل و پنج تا توليد داشتم به شيطان گفت تو چند تا توليد داشتي، گفت من هيچ توليدي نداشتم فقط يک دختر و پسر حرام را بهم رساندم، گفت: خاک توي سرت من هفتصد و چهل و پنج تا توليد داشتم تو يکي، گفت من يکي توليد کردم، مثل تو و آن خودش هفتصد و چهل و پنج تا توليد ميکند يعني ناپاکي بيخ دارد.
2- اثرات لقمه پاك و ناپاك
لقمه ناپاک دنبالش بچه ناپاک و لذا من خواهش ميکنم سر افطاري به بچه هايتان لقمه حرام ندهيد اگر بچه هايتان را دوست داريد جهنمياش نکنيد. خدا به تو داده صد تومان، بيست تومانش را خمس بده، چه اشکالي دارد مگر صد تومان خدا به تو نداده، خرجي که از تو نميخواهد، هرچه خرج ميکني بکن بطور مقداري که در شأن و آبروي تو است هر چه را هم که پس انداز ميکني نوش جانت، منتها هرچه پس انداز ميکني، زياد ميآيد يک ميليوني دويست هزار تومان بده، دويست هزار تومان دو تا دختر فقير جهيزيه پيدا ميکنند کيف دارد وقتي تو رختخواب ميخوابي هشتصد تومان دارم اما دو تا دختر فقير را جهيزيه دادم، يا يک ميليون دارم دو تا دختر فقير تويخانه به خاطر بي جهيزيه هر شب پدرشان از بچه خجالت ميکشد، پدر نميتواند جهيزيه تهيه ببيند و دختر هم ميگويد جهيزيه من کو، يک کيفي ميکنند اينها که خوبند که آن، کيف را پول پرستها نميکنند ما دو تا کيف داريم يک کيفي را انجام داديم، يک کيف را اصلاً نچشيديم.
3- لذت انفاق
يک کيف اين است که ميگويد من را ميبيني خانهام پر قالي است يک کيف اين است که ميگويد من را ميبيني يک کمي از قالي آمد پايين، يک قالي ماشيني هم براي کس ديگري خريدم ميتوانم قالي چهار صد هزار توماني بخرم يک قالي صد توماني ميخرم يکي قالي ماشيني هم براي يک کس ديگر ميخرم. اين که آدم يک قالي ماشيني براي کس ديگر بخرد اينهم کيف دارد. کيف را پولدارهاي ما بعضيهايشان نچشيدهاند. اينکه به سه تا خودکار، يک کيف است. يک کيف اين است که يک خودکار و يک خودکار ميدهي به بغل دستي، اين هم که تو عادل شدي چهار پنج نفر مينويسند راه انداختن مردم هم يک کيف است. خدايا آن کيف را به ما عنايت فرما، من نشستهام فوتبال نگاه ميکنم، همسايهام تشديد شده، به درک، فعلاً ببينيم اتريش گل زد يا بلژيک، خوب يک کيفي است، اما يک کيف اين است که يک مقدار از تماشاي گل، خودت بازي بکن. من طرفدار بازي هستم، توي ماشين هم توپ است براي واليبال بازي بکنيد اما تماشاي بازي نکنيد من نگاه کنم که تو بازي ميکني مثل اينکه تو نگاه کن من پولهايم را ميشمارم چيزي که گير تو نميآيد، يک مقدار از تماشاي بازي حذف کنيم شما که ليسانسه هستيد چهار تا بچهها که تجديد شدند جمع بکنيم توي مسجد محل، روزي يک ساعت کلاس بگذاريم بعد آخر تابستان ميگوييم که هفتاد ساعت از تفريح خودم کم کردم شانزده تا بچه تجديدي اين کوچه را انداختم اينها يک کيفي دارد «شِيعَتُنَا أَزْكَى وَ أَطْهَرُ». امام حسين شب عاشورا فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْكَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»(أمالي صدوق، ص154)، من پاکتر و بهتر از ياران خودم نديدم. اگر پاک بودي خدا هم، ببينيد آنتن هايي که درست است موج ميگيرد گاهي راديو کوچک سالم است موجش آنطرف دنيا را ميگيرد گاهي راديو مثل بوشکه شانزده تا هم پيچ دارد موجش ايران را هم نميگيرد اگر پاک باشي خدا براي آدمهاي پاک يک حواله هايي ميدهد يک آدم پاک دعايش مستجاب ميشود مگر ماه رمضان نميخواهي دعايت مستجاب بشود. حديث داريم، (من اراد ان يستجاب دعاه) (دعوات،ص86) هرکس ميخواهد دعايش مستجاب بشود لقمه پاک بخورد، لقمه ناپاک خيلي خطرناک است، به خصوص الان دهه فجر و ايام انقلاب، اصلاً انقلابيها و جبهه رفتهها و بسيجيها و حزب اللهيها نهادي انقلاب، امت، خانوادههاي شهدا، اينها بايد بيشتر به فکر پاکي باشند، قرآن نقل ميکند از يک عده حزب اللهي، ميگويد چند تا حزب اللهي گير کرده بودند در يک محيط شرک، رفتند در غاري و خداوند خوابي را بر آنها مسلط کرد، بعد که از خواب بلند شدند گرسنه شدند، گفتند: اين ورقه اسکناس را ببر. «أَزْكى طَعاما» (كهف /19) غذا بياوريد اما يک غذايي که پاک باشد، يعني حالا که ما انقلابي هستيم و قرار است خطمان از ما بقي جدا کنيم حالا هم که گرسنه شديم هر لقمهاي را نخوريم. هر خانهاي که نميشود رفت افطاري، گاهي لقمهها اثر ميکند، يکي از پاکيها اين است که جامعه از، دهه فجر چقدر طاغوتيها فرار کردند، هويداها، بختياريها، نصيريهاي، چنان گورشان را گم کردند، قرآن ميگويد، پيغمبر وقتي رفت معراج خداوند با او صحبت هايي کرد يکي از صحبتهايش اين است که «وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي»(أمالي صدوق، ص631). يک کسي را از اهل بيت تو پيغمبر ميفرستم که او حضرت مهدي است بواسطه او «أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي». زمين را از دشمنانم پاک ميکنم. دهه فجر از مطهرات است. ما ميگوييم مطهرات آب و آفتاب است. يکي از مطهرات دهه فجر است، يعني يک سري آدمها که ميدوشيدند حسابي در رفتند، جامعه از دشمنان خدا پاک باشد. با دخترها رابطه نداشته باشيم نگاه به نامحرم نکنيم، قرآن ميگويد اگر خواستيد از خانمها يک چيزي بگيريد، (فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) (احزاب /53) گفتگو و داد و ستد از روي چادر باشد يعد ميگويد اگر از روي چادر باشد، (ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ) (احزاب /53) اين براي پاکي دل شماست چون پاکتر است. بالاخره وقتي نگاه کردي لبخند ميزني و دنبال لبخند علاقه ميآيد تو دلت و اين علاقه قلقلک ميدهد تو را، مثل دود اگر بيرون نرود بالاخره اتاق را سياه ميکند. فکر بد مثل دود است فلذا ميگويد وقتي به فکر افتادي بلند شو و شروع کن به دويدن. يعني يک کاري کن اين از فکرت برود بيرون. براي دانشجو، از برکات دهه فجر و انقلاب ما چادر بود. مسئولين اگر غيرتشان همه يک جور بود مملکت حل ميشد. درجه غيرتها فرق ميکند، وقتي ميخواستند اتوبوسهاي شرکت واحد تهران، زن و مرد را جدا کنند ميگفتند آقا نميشود، چرا نميشود، ميگفت چه چيزي است که آويزان و آبي است ولي خواند، گفت ماييم، گفت ما که آويزان نيستيم، گفت آويزانش ميکنيم، گفت آبي نيست گفت رنگش ميکنيم، گفت نميخواند، گفت نوار ميگذاريم توي شکمش. بالاخره اگر قرار است که يک کاري بشود ميشود، يک حزب اللهي بالاخره پيدا شد و زن و مرد را در اتوبوس جدا کرد و راحت هم هستند بالاخره دختر مردم، دختر ما است اين جواني که نگاه به دختر مردم ميکند اگر به او بگويند جوان يک نفر نگاه به خواهرت کرد چه فرق ميکند آن هم خواهر يک جوان ديگر است، پاکي، مسئله حجاب، مثلاً اشکال دارد ما پارکها را جدا کنيم، آقا اين قسمت خواهران، مثل شمال، دريا را جدا کردند، زنها براي خودشان شنا ميکنند مردها براي خودشان، اشکالي دارد؟ امام در دهه فجر وقتي آمد بهشت زهرا، گفت ما با سينما مخالف نيستيم با فيلم بد مخالف هستيم. «ذلِكُمْ أَطْهَرُ»، در مورد پاکي، يکي از اسمهاي حضرت زهرا(س) طاهره است پاکي «السَّلَامُ عَلَى سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ بِنْتِ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ وَام الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْأَكْرَمِ وَ شَقِيقَةِ الْبَتُولِ مَرْيَمَ أَطْهَرِ النِّسَاءِ»(بحارالأنوار، ج99، ص220)، «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ وَ عَنْ أَطْهَرِ بُقْعَةٍ مِنَ الْأَرْضِ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهَا فَقَالَ ع ذَلِكَ ظَهْرُ الْكَعْبَه»(المناقب، ج2، ص383)، زمين پاک. انسان پاک، قله پاکيها نماز است «فَلَيْستْ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاةِ»(كمالالدين، ج2، ص459) سرچشمه پاکيها نماز است چون در نماز، لباس بايد پاک باشد، مکان بايد پاک باشد، توجه بايد به يک سمت باشد تمرکز، حتي در حال خواندن نماز که هستي رويت را نبايد اينطرف و آنطرف بکني. صاف، مهر کربلا، پاکي حتي بعد از مرگ، داريم ميگويد: «إِنَّمَا أُمِرَ أَنْ يُكَفَّنَ الْمَيِّتُ لِيَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاهِرَ الْجَسَدِ»(وسائلالشيعه، ج3، ص5) ميداني چرا ميت را کفن ميکنند و کفن سفيد است چون سفيدي علامت و رمز پاکي است و انسان وقتي خداوند را ملاقات ميکند بايد پاک باشد و داريم سه تا پول را، از پول پاک بدهيد، حج حلالترين پولتان را براي مکه بگذاريد، پول مهريه خانمتان، حتي داريم اگر دامادي گفت حالا بنويس سيصد تا سکه، کيه که داد کي داد و کي گرفت، اگر جواني نيت کند مهريه را ندهد در وقت ادا بنا داشته باشد شيطنت کند ميگويد مينويسم ولي نميدهيم. حديث داريم آميزش او با عروس مثل زنا ميمانند. داريم که پول کفن، حج، پول لباس احرام، اينها را که گفتيم پاکيهاي معنوي بود. جامعه از طاغوت پاک شود يک، زبان از فحش پاک شود، هر چيزي را نشنويد، ميگويد حلال است لازم نيست همه حلالها ما بشنويم، دست پاک و ما در جامعهمان افراد پاک خيلي کم داريم. راننده تاکسي شب ميرود خانه بخوابد در صندوق عقب را باز ميکند ميبيند عجب يک ساک کوچک از يکي از مسافرها جا مانده است در را که باز ميکند ميبيند چقدر طلا داخل آن است ميآيد فکر ميکند خانه يک طبقه را دو طبقه ميکنيم، موکت را قالي ميکنيم. تلويزيون را رنگي ميکنيم، يخچال را فريزر ميکنيم، دختر را چه ميکنيم، پسر را داماد و دختر را عروس ميکنيم، آخرش گفت با چه پولي، حرام است حرام، دل بکن، لگو خدايا من دل کندم تو خودت جبران کن. يکي از اسمهاي خدا جبار است، جبار يعني خدا جبران ميکند يعني اگر يکبار حرامي آمد دل کندي خدا از يک راهي ديگر جبران ميکند. خلاصه آمد به پليس و اداره راهنمايي گفت و گفتند انگيزهات چه بود گفت من ديدم لقمه حرام است، درود بر اين راننده تاکسي و ما داريم آدمهاي تو کاميون داران، تو تاکسي تو بازاريها، ارتش، سپاه، بچهها، دبيرستان، آدم هم داريم که، ميرود نماز بخواند، جا که ما ميخواهيم خلاصه شرط مسلماني پاکي است، علامت مسلمان اين است که (الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ) (منلايحضرهالفقيه، ج4، ص362)، مسلمان کسي است که مردم از دست و زبانش در امان باشند، در پاکي مادي، قرآن ميگويد «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ» (انفال /11) باران آمد تا شما را پاک کند. توبا لعبد، روايت داريم در خانه وضو بگيريد برويد به مسجد البته داريم وضوخانه مسجد بيرون باشد اما روايات زياد داريم، (أَلَا طُوبَى لِعَبْدٍ تَوَضَّأَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ زَارَنِي فِي بَيْتِى) (المحاسن، ج1، ص47) خانه وضو بگيري، بعد برويد، حتي راهي که ميرويد مسجد با وضو باشيد و تطهير در منزل باشد، اولين دستورهايي که خداوند به پيامبرش داد «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» (مدثر /4) لباسهايت را از آلودگي پاک کن. خدا به ابراهيم ميگويد که مسجد الاحرام را از آلودگيها پاک کن. پيغمبر است ولي بايد خادم مسجد باشد. اينها طهارت معنوي بود. طهارت دل، چشم، گوش، طهارت فرزند، طهارت ازدواج، طهارت جامعه از طاغوت يک طهارت داريم در فقه که ميگويند وضو، غسل، تيمم، در وضو.
4- فلسفه وضو
از امام رضا سوال ميکنند چرا وضو ميگيري؟ ميگويد: به سه دليل يک براي پاکي و نظافت دو براي نشاط چون براي نشاط است با آب سرد وضو بگيريد با حوله هم خشک نکنيد ثوابش سي برابر است چون هر چه آب سرد روي پوست بدن باشد نشاطش بيشتر است، نظافت يک، نشاط دو، قرب به خدا.
5- طريقه وضو گرفتن
چطوري وضو بگيريم، مردم ما وضو گرفتن را بلد هستند ولي يک حديث بخوانيم يک روز اميرالمؤمنين ميخواست وضو ياد بچهاش بدهد گفت برويم کنار نهر آب، گفت ببين اينطوري وضو بگير، حالا نهر آب نيست من گفتم يک تشت آماده کنند. يک وضو من براي شما بگيرم گر چه شما بلد هستيد اما چه اشکالي دارد که آدم دو بار بلد باشد. وضو گرفتن شرطي دارد يک آب بايد حلال باشد. آب دزدي نميشود. بايد مطلق باشد. اگر گل است صبر کن گلش بنشيند. آب تميز باشد. اگر آب حوض براي چشمت ضرر دارد حق وضو نداري آب به بدنت ضرر نداشته باشد براي چشمت ضرر نداشته باشد، پاک باشد، حلال باشد، نگاهت را که به آب کردي بگويي الحمدالله که خدا آب را تمييز آفريده خدا آب را مجاني در اختيار ما قرار داد. بعد ميخواهيم وضو بگيريم، براي چه وضو بگيريم، براي نماز، قرآن خواندن، با وضو بودن هميشه خوب است، قدم اول اين است که دستها را بشوييد. واجب نيست مستحب است، در وضو اگر آب سرد برايت ضرر دارد آب را گرم کن، نميتواني با آب سرد که ضرر دارد حمام نکن، وضو ميگيري کسي کمک نکند تو را، امام رضا رفت وضو بگيرد کسي رفت کمک کند امام را، فرمود: (أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) (تهذيبالأحكام، ج1، ص365) اين مستحبش بود، وضو واجبش از اينجا شروع ميشود صورت را ميخواهيم بشوييم قرآن ميگويد «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» (مائده /6) صورت را بشوييد، چند تا مشت، دو مشت سه مشت، يک مشت، يک شستن حساب بشود، از بالاي مو تا چانه، از بالا به پايين بايد شسته شود روي ريش کافي است در غسل بايد آب زيرش برود، داريم که وقتي ميخواهيم وضو بگيريم، بگو خدايا صورت من را روز قيامت رو سفيدم بکن، بعد دست راست از بالا، زمستان که کتها و ژاکتها تنت است، با زور ميرود بالا خيليها آن بالا را نميشويند کمي از بالاتر باشد احتياط، آب را ميريزيم از بالا آب ميآيد تا نوک، بعضيها که دست ميکشند تا مچ دست ميکشند اين غلط است، پس آب را بايد بياوريم تا نوک، همه دست بايد آب جاري باشد از يکجا برود به يکجاي ديگر. خدايا نامه عملم را در قيامت بدست راستم بده. خدايا نامه عملم را بدست چپم نده، چون قرآن ميگويد روز قيامت آدمهاي خوب نامهشان را به دست راستشان ميدهند و آدمهاي بد را نامه عملشان را بدست چپشان ميدهند، اين را فارسي بگوييم لازم نيست دعا را عربي بگوييم. هر دعايي را ميشود فارسي خواند. ميکشيم تا نوک، مس سر، چقدر مس بکشيم، همه دست بهتر است دو سه تا انگشت هم کافي است، دعايش هم اين است، خدايا مرا غرق در لطف خود بکن، مس که ميخواهيم بکشيم. از رطوبتي که در راست است از هر انگشتي کافي است، دعايش هم اين است، خدايا پايم را در صراط نلغزان در روز قيامت. بعد پاي چپ، پاي راست را با دست راست و پاي چپ را با دست چپ اين وضو است، بايد با يک ليتر آب وضو گرفت، آب زياد ريختن وسوسه است، وسواسي هم يعني يا رسول الله دروغ ميگويي چون رسول الله ميگويد پاک شد. وسواسي ميگويد پاک نشد، وسواسي به پيغمبر ميگويد دروغگو، امام صادق ميگويد پاک شد وسواسي ميگويداي دروغگو، نميدانند وسواسيها چه غلطي ميکنند. وقتي خدا ميگويد بس است، بس است. با ده سير آب، با حوله هم خشک نکنيد ثوابش بيشتر است، آب پاک و مباح، رو به قبله وضو بگيريم بهتر است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2556