responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 259

موضوع: امام حسین(علیه السلام)، قیام – محرم 61

تاریخ: 10 / 07 / 61

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

در ايام تاسوعا و عاشورا يكي دو تا جمله درباره امام حسين (ع) و در اين زمينه صحبت كنيم. البته من صحبتي كه مي‌كنم بايد بگويم كه چون معلم هستم درسهايي از قرآن مي‌گويم بحث‌هاي من حول و حوش تفسير و آيات و روايات واصول عقائد و اينهاست به مسائل تاريخي كه مي‌رسيم مثل قصه كربلا اينرا خيلي آن توقعي كه از يك سخنران خطيب تاريخدان روضه خوان كه اينها باشد این توقع را از من نبايد داشته باشيد و داريد هم من بعنوان معلم هستم منتهي خوب وقتي آدم درس مي‌دهد سعي مي‌كنيم بحثهايمان يك چيزي باشد كه تناسبي با عاشورا داشته باشد.

1- كساني كه از امام حسين (ع) خواستند نرود

درباره قيام امام حسين (ع) افرادي نظرشان بود كه امام حسين (ع) قيام نكند و اين مربوط به ديدها بود. مثلاً بعضي مي‌گفتند حسين جان نمي‌خواهد بروي كربلا، نمي‌خواهد بروي كوفه، چرا؟ بالاخره به زن و بچه‌ات سخت مي‌گذرد. آدم زندگي دارد بچه كوچولو داري. همچنين صحبت‌هايي كه مي‌كنند صحبت‌هاي آهنگ رفاه طلبان است يك عده رفاه طلب.
امام حسين (ع) وقتي مي‌خواست برود دور او را محاصره كردند افرادي كه مي‌گويند نمي‌خواهد بروي. يك عده روي حساب عاطفه و علاقه‌اي كه داشتند حسين جان مي‌كشندت، مثلاً‌ام سلمه خوب علاقه مند به امام حسين است از زنان از همسران پيغمبر اكرم است علاقه مندبه امام حسين (ع) است و پيغمبر هم به ايشان خبر داده بود كه حسين بن علي (ع) را شهيد مي‌كنند يعني بارها‌ام سلمه مي‌گويد ديدم پيغمبر امام حسين را مي‌بيند و در كوچكي چه در قنداق چه بيرون قنداق در كوچولويي بارها پيغمبرگريه مي‌كرد.
‌ام سلمه مي‌گويد گفتم يا رسول الله چرا گريه مي‌كني؟ مي‌گويد كه پيغمبر فرمود جبرئيل به من خبر داده كه همين كوچولو را مي‌كشند. ‌ام سلمه از پيغمبر هجده تا حديث در اين زمينه مرحوم علامه اميني رحمه الله عليه صاحب كتاب الغدير در كتاب «سيرَتَنا وَ سُنَتنا» آورده ولي‌ام سلمه از همسران پيغمبر است. زن با ايماني است و علاقه مند به امام حسين است. مي‌گويد نروكربلا به خاطر اين كه مي‌كشندت به حساب علاقه مي‌گويد نرو.
بعضي‌ها روي حساب سياستمداري مي‌گويند نرو. مثلاً مي‌گفتند كه شما بالاخره يك افرادي را بفرست در كوفه ببين طرفدار داري، نداري، مردم هستند، نيستند. خدا لعنت كند بني صدر را مي‌گفت يك سنجش افكاري داشته باش خلاصه موقعيت را بسنج بعد حركت كن. صاف پا نشو برو. اين هم يك گروه بودند سياستمداران. يك افراد هم رفاه طلبان بودند كه مي‌گفتند چه كار داري حالا هر كس هر كاري مي‌خواهد بكند بكند، موسي به دين خود عيسي به دين خود. من و تو را تو يك قبر نمي‌گذارند كه. خلاصه زندگی رفاه طلبان زندگي شكمي است. وقتي مي‌گويي وضع چطور است حساب مي‌كند اگر عرض كنم كه وضع دكان بقالي و قصابي ميوه و گوشت و اينها زياد بود مي‌گويد وضع خوب است وقتي هم اگر يك خورده يا بايد تو صف بايستد ياگراني است مي‌گويد وضع بد است يعني وضع را زندگي مي‌داند.
مي گفتند وضعت به هم مي‌خورد زندگيت بهم مي‌خورد خلاصه افرادي كه مي‌گفتند به امام حسين نمي‌خواهد بروي. . .

2- نصيحت امام حسين (ع) به آنها كه مي‌گفتند نرو

امام حسين (ع) هم يك خورده اينها رانصيحت مي‌كرد، يك خورده از نصيحت‌ها را برايتان بخوانم. «فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيَا تُعَدُّ نَفِيسَةً فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَل»(المناقب، ج‌4، ص‌95) دنيا خيلي خوب است كه مي‌گوييد من با يزيد بسازم؟ سازش كنم بخاطر زندگي دنيا خيلي خوب است؟ اگر دنيا خوب است آخرت بهتر است اين «تَكُنِ الدُّنْيَا تُعَدُّ نَفِيسَةً» اگر دنيا يك چيز با ارزشي است «فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَل» اگر دنيا خوب است آخرت بهتر است ولي دنيا خوب نيست خوشي ندارد. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ»(نهج ‌البلاغه، خطبه 226) نوش او در كنار صد نيش است. «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَل»(اللهوف، ص‌75) اگر اموال بناست كه ما بگذاريم و برويم چرا تا هستيم بخل كنيم مگر نه اين است كه مال را مي‌گذاريم و مي‌رويم؟ پس چرا بخل كنيم. «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِي الرِّزْقِ أَجْمَل»(المناقب، ج‌4، ص‌95) اگر بناست روزي را خدا مي‌رساند و هر چيزي برايمان مقدر شده پس حرص بيجا براي چي بزنيم؟ «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ سَعْيِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْبِ أَجْمَل»(المناقب، ج‌4، ص‌95) اگر بناست بميريم چرا در رختخواب بميريم؟ الا‌اي حال اين سوالاتی منطقي است كه طرفداران امام حسين، هواداران امام حسين، به مخالفين مي‌گفتند. يك سخني خود امام حسين دارد به برادرش محمد بن حنفيه، محمد بن حنفيه برادر امام حسين است از يك زن ديگر و چون مادرش زهرانيست يك خورده هم چه جور تعبير كنم خلاصه شجاعت، چون نمي‌خواهم به ايشان توهين كنم و نبايد هم توهين كرد. چون امام حسين برای ايشان ارزش قائل بود. هر كس به جبهه نمي‌رود نمي‌شود به او توهين كرد.
محمد حنفيه دريكي از جبهه‌ها بود امام حسين و امام حسن هم بودند. امام حسين و امام حسن خوب، از رزمنده‌هاي خيلي قوي بودند. محمد حنفيه گاهي مي‌رفت تا وسط جبهه همچين خلاصه رنگش را مي‌باخت برمي گشت. يك روز امير المؤمنين كه پدر اين سه نفر بود اين عقب شمشيرش را زد به كتف محمد بن حنفيه گفت برو كنار «أدركك عرق من أمك»(شرح ‌نهج ‌البلاغه ابن‌ ابى ‌الحديد، ج‌1، ص‌243) تو چون مادرت زهرا نيست ترسو هستي. خلاصه ترسي كه داري از بابا نيست از مادر است. چون مادر ترسو بچه‌اش هم ترسومي شود.

3- نامه امام حسين به حبيب‌بن مظاهر و نقش همسر حبيب

در اين نهضت امام حسين (ع) خيلي زنها نقش داشتند. نامه‌اي آمد براي حبيب بن مظاهر، پير مرد 75 ساله كربلا، حبيب بن مظاهر در كوفه بود. جو كوفه همه‌اش يك جو خفقاني بود كه اگر يك كسي مي‌خواست به ياري امام حسين برود شناخته مي‌شد. حبيب بن مظاهر به كسي نگفت. به او گفتند كه خوب مگر نامه از امام حسين برايت نيامد كه بيا؟ گفت، چرا. من كه پيرم و كجا بروم و خلاصه مي‌ترسيد بگويد كه جواب خواهم داد. خواهم رفت كربلا. ياري امام حسين هم خواهم كرد.
به ساواک كوفه خبر بدهند و حبيب بن مظاهر را در خود كوفه بكشند. بنابراين حبيب بن مظاهر دعوت شد از طرف امام حسين اما وقتي مردم مي‌گفتند مي‌روي يا نمي‌روي، جواب روشن نمي‌داد. بالاخره يك روز خانواده‌اش به او گفت كه همسرش. . . حالا اينرا زنها خوب است ياد بگيرند. يعني ياد گرفتند ديگر حالا ماگاهي حرف مي‌زنيم خجالت مي‌كشيم. هر چه ما مي‌گوييم مردم جلوترند.
زن حبيب بن مظاهر گفت مي‌روي يانمي روي؟ كجا بروم با اين پيري؟ بعد اين زن چه كاري كرد؟ مقنعه‌اش را، چارقدش را برداشت داد به شوهرش گفت اگر ياري حسين نمي‌روي پس چادر سر كن در خانه بنشين مرد نيستي. حبيب بن مظاهر خيلي بهش برخورد. گفت نه مي‌خواهم بروم ولي از تو هم من مي‌ترسم، كه به تو مي‌گويم مي‌روم تو هم به زن همسايه‌ها بگويي شوهرم مي‌خواهدبرود ياري امام حسين، زن همسايه‌ها هم برود حمام زنانه فردا بريزند ساواكيها، تو مي‌خواهي بروي ياري حسين؟ من را بگيرند. چون كوفه جوش طرفدار يزيد بود. در كربلا خيلي ياران امام حسين را زنها چيز مي‌كردند، خيلي اقدام مي‌كردند. چند مرتبه زنها از مردها، يعني زنها بسيج مي‌كردند مردها را براي جبهه. اين یک ماجرا بود.

4- پيغام امام به زهير و نقش همسر زهير

يك ماجرا زهير بود. زهير از كساني بود كه جزو هفتاد و دو تن است. از ياران امام حسين است. ايشان هم وقتي داشت مي‌آمد اتفاقاً وقتي امام حسين از مدينه مي‌آمد كربلا زهير هم مي‌آمد از تو راه خيمه هايشان را پهلو هم نمي‌زدند دلش مي‌خواست يك جوري باشد برخورد با امام حسين نكند. ديديد كه گاهي وقتها آدم سوار ماشين دارد مي‌رود يك كسي هم كنار خيابان آشنا مي‌بيندش. اين هم مي‌شناسد هم مي‌بيند اگر نگاهش كند توقع دارد كه بايستد سوارش كند اين است كه به اوكه مي‌رسد به اسم اين كه پيشانيش دارد مي‌خارد. . . اين خلاصه گازش مي‌دهد رد كند قصه را، اين زهير همچين مي‌كرد. كه خلاصه طرف را نبيند ولي بالاخره رسيدند به يك جايي كه مجبور شدند تو راه يك برخوردي داشته باشند.
امام حسين (ع) يك نفر را فرستاد دم خيمه زهير گفت كه بهش بگو بيايد. زهير ديد كه نامه ازامام حسين آمده پيغام معذرت مي‌خواهم شخصي از طرف امام حسين آمده گفته بيا خيمه ما كارت داريم. بروم نروم چون مي‌دانست اگر برود خواهد گفت من دارم مي‌روم كربلا يا الله بيا با ما برويم. تا داشت فكر مي‌كرد برود يا نروداينجا هم از آن جاهايي است كه زن از مرد جلو افتاد. زنش گفت: زهيردعوتت كرده، اجابت كن امام حسين را، پاشو، اين ديد عجب زني دارد. شير زن پا شد رفت. منتهی آمادگي داشت. بعضي‌ها چنان آمادگي دارند مثل بنزيني كه تا كبريت به آن مي‌رسد روشن مي‌شود. بعضي‌ها هم هيچ فايده ندارند. خيس و ترند. اصلاً كبريت بزني اثرنمي كند. و اگر هم يكوقت حسين حسين مي‌گويد روي جهات ديگر است.

5- نقش حضرت زينب

نقشي كه زينب كبري داشت از نقش خودامام حسين بيشتر بود. چون خود امام حسين (ع) از صبح تا ظهر عاشورا نصف روز برنامه داشت اما زينب كبري تمام نصف روز را داشت تازه از اول ظهر عاشورا كارش شروع شد. يعني امام حسين خودش ديگر داغ خودش را نديد امازينب كبري تمام مشكلات امام حسين را چشيد علاوه بر اين كه داغ خود حسين هم زينب كبري ديد. يعني فشاري كه روي قلب زينب آمد اولاً اگر حمايت و مدد خدايي نبود نمي‌توانست تحمل كند. نه اين اصلاً خانواده اينها همينطورند. حضرت زهرا چقدر سختي كشيد؟ مي‌فرمايد سختي هايي به من، اين جمله از حضرت زهراست. «صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيا»(المناقب، ج‌1، ص‌242) حضرت زهرا فرمود اينقدر به من سخت گذشت كه اگر سختي‌هايي كه به من ريخت اگر به روزها مي‌ريخت روزها شب مي‌شد. روز روشن تاريك مي‌شد. چون اين‌ها درگير بودند آقا و مبارزه داشتند.
قدرت وزور يك سمت اين هم دستشان باز علم و تقوا و اخلاص و حق و باطل هميشه درگير است. اگر يك كسي را ديدي همه مي‌گويند خوب آدمي است اين پيداست بد آدمي است يعني هيچ در جامعه خودي، انعكاسي در برابر مخافت‌ها قبول نمي‌كند. بعضي مي‌گويند فلاني همه دوستش دارند خوب اين دليل بر اين است كه آدم خوبي نيست چون آدم خوب را همه دوستش ندارند.
آدم بايد در جاها، خدا رحمت كند شهيد مظلوم را، مي‌فرمود هر كس هر خطی دارد مخالف هم بايد داشته باشد. آدمي كه مخالف ندارد معلوم مي‌شود خطي هم ندارد. هر كس هر چه مي‌گويد مي‌گويد تو درست مي‌گويي خوب مي‌گويند آدم خوبي است. آدم اگر تو جامعه مخالف نداشت خط ندارد. و درخت ميوه دار را سنگش مي‌زنند اگر ديديد يك درختي را سنگش نمي‌زنند معلوم مي‌شود اين درخت ميوه ندارد.

6- نقش زنان ديگر در حادثه كربلا

در كربلا زني بود. حالا بحث زن‌ها را مطرح كرديم اين جمله را هم بگوئيم كه شير زناني بودند در اين قيام امام حسين، در انقلاب ما هم همينطورند، نقش زن‌ها خيلي است. ديروز يك زني به من تلفن كرد كه شما در برنامه راديويي گفتي كه گريه كردن اشكالي ندارد و كسي كه اشك ندارد كمبود عاطفه دارد پس من مادر شهيد هستم و اشك هم نداردم پس عاطفه ندارم؟ گفتم نه من غرضم اين بود كه اگر كسي گريه‌اش، يك وقت يك كسي گريه‌اش نمي‌آيد. يك وقت يك كسي گريه‌اش مي‌آيد جلويش را مي‌گيرد. گفتم در نظر اسلام اگر كسي گريه‌اش آمد دليلي نداريم كه گريه كردن بد است. بله مگر اين كه يك وقت آدم گريه كند كه آمريكا بخندد دشمن شاد بشود. آنجا براي اين كه دشمن شاد نشود ما گريه نمي‌كنيم اما اصل گريه اشكالي ندارد.
ما زناني داريم به مراتب از مردها. . . . در خود قم كه شهر خون و قيام است من يادم است در همين قم كه شهر خون و قيام است خدا رحمت كند مكتبي داشت مرحوم شهيد قدوسي زنان مكتب قدوسي شروع كردند مرگ بر شاه را اول آنها گفتند. گاز اشك آور را رها كردند بعد جوانان قمي وقتي ديدند خواهرانشان اينچنين هستند آنهاهم. . . . . در خود قم من صحنه‌هايي را شاهد بودم كه زن‌ها محرك و مشوق مردها بودند.
در كربلازني بود پسرش را داده بود براي ياري امام حسين. پسرش كه يار حسين بن علي (ع) بود كشته شد بعد براي اين كه جگر اين مادر را بسوزانند سر بچه را آوردند گذاشتند انداختند پهلوي مادرش. گفتند بچه‌ات رفت ياري حسين گفت بله گفتند بيا اين سر بچه‌ات. سر بچه را ديد يك نگاهي كرد بعد همين سر را عوض سنگ استفاده كرد، همين سر را برداشت كوبيد تو كله آنها. يعني از اين سر بچه‌اش بعنوان سنگ استفاده كرد و كوبيد تو سر آنها و فرمود چيزي را كه من در راه خدا دادم ديگر پس نمي‌گيرم. علي ‌اي حال در كربلا نقش زنها را ما نبايد فراموش كنيم.
بدن مقدس امام حسين (ع) دو سه شبانه روز روي خاك بود هيچ كس جرأت نكرد از ترس حكومت كه بيايد بدن مقدس راخاك كند. زنهاي قبيله پاشدند به مردها گفتند خاك توي سرتان كند بي عرضه‌هاي ترسو، بدن پسر پيغمبر روي خاك است نمي‌رويد دفن كنيد. زنهاي قبيله پاشدند گفتند ما مي‌رويم بدن را دفن مي‌كنيم. زنها حركت كردند مردها به غيرتشان برخورد، زن عجيب مي‌تواند نقش داشته باشد.

7- نقش زنان در انقلاب ايران

در انقلاب ما مي‌توانم بگويم زن شهدا از خود شهدا چند برابر اهميتشان بيشتر است. وقتي يك كسي ترور مي‌شود دو سه دقيقه ده دقيقه يا يك كسي در جبهه مي‌رود يك ماه، دو ماه ده روز بيست روز انقلابي است و در جبهه مي‌رزمد اما آن زني كه اين بچه يتيم را بزرگ مي‌كند او خيلي بيش از خود شهيد مي‌سوزد. زني كه دارد يتيم داري مي‌كند به مراتب زجرش از خود شهيد بيشتراست. و شايد هم اگر خواسته باشند عوض كنند حاضر نباشد شهيد، يعني زن به مرد بگويد تو بچه داري كن من مي‌روم جبهه، مي‌گويد نه جبهه ارزان‌تر است. آسان‌تر است.
زنان ما خيلي در انقلاب سهم دارند چون هم خودشان شهيد شدند و هم شهيد ساختند. (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1) خدا به زن فرموده كوثر. به فاطمه زهرا فرموده كوثر. نقشي كه درمبارزه با حكومت زينب كبري داشت كمتر از نقش امام زين العابدين نبود. سخنراني‌هاي زينب كبري به هم زد حكومت را. و اين كه به ما مي‌گويند روضه بخوانيد براي اين كه از اين زن‌ها درس بگيريم. قرآن وقتي مي‌خواهد بگويدمؤمنين، نمونه مي‌خواهيد نمونه‌تان را از زن بگيريد.

8- زن فرعون معيار ايمان آورندگان

به همه مردها مي‌گويد شما بايد از يك زن درس بگيريد. به تمام مردان با ايمان مي‌گويد شما كه ايمان داريد هر كه مي‌خواهد ببيند ايمان دارد يا ندارد از اين زن يادبگيرد. (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ) (تحريم /11) نمونه براي افراد با ايمان زن فرعون است. هر كس مي‌خواهد ببيند دين دارد يا نه ببيند مثل زن فرعون شده يا نه. به همه مردان با ايمان مي‌گويد خط كش زن فرعون. معيار زن فرعون، ميزان زن فرعون، همه مردان با ايمان بايد از اين زن درس بگيريم؟ بله، چرا، چون زن فرعون تو دربار بود اما جذب دربار نشد. سي كيلو سي كيلو، صد كيلو صد كيلو طلا را از فرعون مي‌گرفت اما جذب طلا نمي‌شد. تو كاخ بود اما فكر كاخي نگرفت. در زمان طاغوت، سر سفره طاغوت اماهيچ با طاغوت همراهي نكرد. نه كه همكاري نكرد قرآن نقل مي‌كند كه اين زن فرعون گفت (قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‌ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّه وَ نَجِّني‌ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ) (تحريم /11) خدايا مرا نجات بده از شر فرعون و كارهاي فرعون.
همان زن فرعوني كه اگر ديگران مي‌ديدند مي‌گفتند خوشا به حالش زن شاه است. چه وضعي و چه درباري چون افرادي كه ندارند هميشه چشم حسرت باز مي‌كنند. قرآن مي‌گويد قارون با آن عظمت وقتي حركت مي‌كرد افراد فقير مي‌ديدند عجب قارون چه زندگي؟ چه اسكورتي؟ چه ماشيني؟ وقتي تو كوچه و خيابان راه مي‌رود گداها كنار خيابان و كوچه مي‌گفتند (يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ) (قصص /79) كاش براي ما هم بود آن چيزهايي كه براي قارون است. خوش به حالش. «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» خوش به حالش چه زندگي و چه رفاهي دارد. اما (وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً) (قصص /80) آنهايي كه ديد ديگري داشتند، بينش و جهان بيني ديگري داشتند اهل علم بودند مي‌گفتند «وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ».

9- توبه حر در كربلا

كربلا را بايد همه‌اش مكتب بشود. حر در آخرين درجه، فرمانده يكي از لشكرهاي يزيد حر بود. فرمانده لشكر طاغوتي به فاصله چند دقيقه فكر عوض شد. اين درس به ما مي‌دهد كه انسان نمي‌تواند بگويد در اين شرايط نمي‌توانم عوض بشویم. انسان مي‌تواند فرمانده لشكر هم اگرهست يك مرتبه اگر ديد فرمانده لشكر طاغوتي است عوض بشود. دو دقيقه فكر سرنوشت را عوض مي‌كند. اراده انسان آنقدر قوي است كه نه جبهه در آن اثر مي‌گذارد نه جو و نه تبليغات.
حر اراده داشت جمعيت در اراده حر اثر نكرد. مقام و فرماندهي اثر نكرد. وعده‌هايي كه به حر داده بودند اثر نكرد. يكمرتبه برگشت و اين خودش يك درسي است. يعني ما مي‌توانيم از حر درس بگيريم. توبه حر استغفر الله نبود. آخر بعضي‌ها خيال مي‌كنند توبه‌شان اين است كه بگويند استغفر الله، استغفر الله ما نداريم پيش از ظهر عاشورا حر تسبيح دست گرفته باشد هي بگويد الهي العفو العفوالعفو. استغفر الله استغفر الله توبه حر اين بود كه طاغوتي است بيايد طرفدار امام حسين بشود. توبه عملي است. و يكي از بركاتي كه عصر تاسوعا جنگ نشد چون بنا بود عصر تاسوعا جنگ بشود امام حسين فرمود باشد فردا البته خود امام حسين فرمود مي‌خواهيم امشب نماز بخوانيم و مناجات بكنيم اما يكي از بركات اين مناجات و دعا اين بود كه حررسيد چون اگر شب تاسوعا جنگ مي‌شد هنوز حر طرفدار يزيد بود تأخيرش باعث شد كه حر هم به اين طرف، به حزب الله ملحق شود.
لشكر امام حسين بعضي هاشان شب عاشورا با هم شوخي مي‌كردند. بعضي هايشان هم نمازشب مي‌خواندند. آدم از اين چه مي‌فهمد؟ شب عاشورا شب آخر عمرشان هم با هم مي‌گويند و مي‌خندند هم بعضي هايشان دارند نماز شب مي‌خوانند اين يعني چه؟ خنده و شوخي با نماز شب چرا؟ چرا گروهي كه مي‌دانند فردا شهيدمي شوند چرا يك عده مي‌خندند چرا يك عده نماز شبي مي‌خوانند؟
چرايش اين است. وقتي خط خط امام شد وقتي راه راه امام حسين شد شوخي و نماز شبش ديگر فرقي ندارد. راه بايد درست باشد. وكساني كه در راه خدا نباشند آنها بايد يك حساب ديگري بكنند. كسي كه با امام حسين بيعت نكرد روز قيامت بي دست است.
من يك حديثي اينجا برايتان بخوانم و حرفم را تمام بكنم. حديث اين است. امام صادق فرمود: «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَ نَكَثَ صَفْقَةَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ»(كافى، ج‌1، ص‌405) در كتاب كافي هست كسي كه از خط امام دور بشود اول به امام مي‌گويد روح مني، بت شكني، تا خون در رگ ماست خميني رهبر ماست. خط امام اول در خط امام بعد از خط امام مي‌آيد بيرون كساني كه نامه نوشتند به امام حسين كه بيا كوفه بعد خط امام را رها كردند. حديث از امام صادق (ع) است: كسي كه دست مي‌دهد با امام بعد از امام جدا مي‌شود «جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ» روز قيامت بي دست است. چرا؟ براي اينكه كسي كه دستش از دست رهبر قطع بشود اين دست نبودش در آن دنيا. . . . دست تو دست امام نبود، دستت تودست رهبر نبود، روز قيامت بي دست است.

10- وفاي به عهد و پيمان

حديث هم در اصول كافي است و مردم كوفه ناروايي كردند، به قولشان وفا نكردند و حال اين كه انسان اگر قول داد به غير مسلمان هم اگر قول دادي بايد وفا كني. اگرمسلماني به غير مسلمان گفت فردا چهار بعد از ظهر من مي‌آيم اينجا. اگر به غير مسلمان هم قول دادي بايد به قولت وفا كني. چون وفاي به عهد لازم نيست طرف مسلمان باشد به غير مسلمان هم قول دادي بايد به قولت وفا كني. چك و سفته دادي ولو به غير مسلمان كه روز وعده بايد بپردازي نگو ول كن بابا اين مسلمان نيست يك خورده اذيتش كنيم. قول به غير مسلمان را هم بايد وفا كرد تا چه رسد به مسلمان. تا چه رسد به رهبر مسلمان تا چه رسد به امام معصوم(ع).
اگر به كودك كوچولو هم قول دادي بايد وفا كني. به بچه كوچولو گفتي من بروم بيرون چيزي برايت مي‌خرم بايدبرايش بخري يا نگو مي‌خرم يا اگر قول دادي بايد عمل كني. (لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ) (الجعفريات، ص‌36) اگر كسي قول بدهد به قولش عمل نكند دين ندارد. قرآن مي‌گويد افرادي فقير بودند گفتند «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحين» (توبه /75) مي‌ترسم آيه را غلط بخوانم. عده‌اي فقي ربودند گفتند‌اي خدا تو پول به ما بده ببين چطور در راه تو خرج مي‌كنيم. قول دادند به خدا اگر پولدار شوند كمك كنند، قرآن مي‌گويد (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ) (توبه /76) همين كه خدا چيزي به آنها داد «بَخِلُوا بِهِ» يعني بخل كردند آن وقت قرآن مي‌گويد: اينها چون به قولشان عمل نكردند (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‌ قُلُوبِهِمْ) (توبه /77) آدم كه منافق مي‌شود چطور منافق مي‌شود؟ كسي كه پيمان بست با كسي و پيمان را شكست قرآن مي‌گويد نتيجه پيمان شكني تو اين است كه خدا تو را از منافقين قرار مي‌دهد. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‌ قُلُوبِهِمْ». اين حسابش است.
خوب خيلي از ياران ما، خيلي از برادران ما تو جبهه هي مي‌خواستند عاشورا كربلا باشند توجبهه شهيد شدند نشد بروند كربلا، الان هم هي تلاش مي‌كنند عاشورا كربلا باشند، اربعين كربلا باشند. خدا به حقيقت محمد و آل محمد آرزويي كه به دست آنها برآورده نشد به دست اين برادران رزمنده هر چه زودتر برآورده بشود.
شبهاي عزاداري است در مجالس بايد شركت كنيم و استفاده كنيم و تبليغاتمان هم منحصر به ماه رمضان ومحرم نباشد. ما اطلاعات اسلامي‌مان را بايد وسيع كنيم. كتاب، مطالعه بفرماييد. يكجوري بايد باشد كه خلاصه ما ايران را يكخوردم از نظر فرهنگي هر روز بايد دائماً رشد بكنيم. اميرالمؤمنين فرمود اگر كسي دو روزش مثل هم باشد اين باخته است. يعني هر روز ما بايد رشدمان بيشتر باشد. رشدفكريمان، ايمانيمان، مطالعه‌مان، اگر سواد نداريم سواد ياد بگيريم.
طرف دارد رد مي‌شود مي‌خورد به دري كه رنگ خرده تمام لباسهايش همه رنگي مي‌شود شروع مي‌كند فحش دادن. چرا فحش مي‌دهي؟ آقا در رنگي بود لباس من رنگي شد. خوب نوشته بود كه رنگي نشويد. خوب اگر تو خواندن نوشتن بلد بودي مي‌خواندي كه رنگي نشويد. خوب نرفتي خواندن و نوشتن ياد بگيري حالا خوردي به در رنگي شدي. ديگر اين خواندن و نوشتن چيزي نيست كه حداقل يك خواندن و نوشتن بايد ياد بگيريم. اين هم در جمهوري اسلامي كه آموزش و پرورش وزيرش فرمود ما هر 5 ساعتي يك دبستان ساختيم.
ما امسال در نهضت سوادآموزي حدود سي و پنج هزار معلم اضافه كرديم آن وقت ديگرروز قيامت شما جواب نداري. 35 هزار معلم اول مهر اضافه شده به معلمين نهضت سواد آموزي. اين همه تسهيلات آن وقت شما بي حالي شركت نمي‌كني ديگر شما جواب نداري. اميدوارم كه به مطالعه‌مان، به فكرمان، به برخوردمان اضافه بشود.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 259
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست