نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2599
موضوع بحث: نماز-2
تاريخ: 18/03/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحيم
1- نيت خدايي، كارها را عبادت ميكند
بحث ما در بارهي عبادات بود، در جلسات قبل گفتيم كه عبادات ابعاد مختلف دارد. يك بخش نماز است، ولي هر كاري كه به قول قرآن رنگ خدايي داشته باشد، عبادت است. و همهي كارهاي مؤمن بايد رنگ خدايي داشته باشد. شما حساب كن وقتي يك چرخ خياطي ميخريد، تمام پيچ گوشتي هايش هم رنگ و آرم كارخانه را دارد. يك سرويس ملامين كه ميگيري، ديس بزرگش آرم كارخانه دارد، آن نعلبكي و ترشي خوري كوچكش هم آرم كارخانه دارد. اگر شما بروي در كاخ شاه، در حمام كه ميروي كف دمپاييهاي شاه هم تاج حك شده است. اسكناس هر كشور، چه يك ريالي و چه هزار توماني آرم همان كشور را دارد. يعني كسي كه شاه شد، بايد تاج او كف دمپايي حمام كشورش حك شود. روي يك قراني هم بايد آرم كشور باشد، چه برسد به هزار توماني! يعني كسي كه خدايي شده، همهي كارهايش خدايي ميشود. حركت خرداد، خدايي بود چون روزي بود كه امام عزيز را از قم گرفتند و تبعيد كردند. مردم حركت كردند. حركت مردم خدايي بود. عبادت و راهپيماييها عبادت بود. قرآن حركتهايي را كه دشمن را اذيت و زحمت مياندازد. عبادت ميداند. فرموده: (وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ) (توبه /120) اين آيهي قرآن بود. يعني حركتهاي دسته جمعي كه كفار را به غيظ در ميآورد. غيظ غير از غضب است. آدم كه جوش ميآورد، ميگويند: غضب، وقتي خيلي سر رفت ميگويند: غيظ، يعني آب گرم است و آب جوش. غضب آب گرم است و غيظ آب جوش. غضب وقتي زياد پر رنگ شد، غيظ ميشود. قرآن ميگويد: «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً» يعني حركتهايي كه ميكنند «يَغيظُ الْكُفَّارَ» اين راهپيماييها و اين از خانه بيرون ريختنها كه «يَغيظُ الْكُفَّارَ» كفار وشاخهها و هوادارانش را به غيظ در ميآورد، اين حركتها كاري نيست، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» مگر اين كه در مقابل اين حركتها عمل صالحي انجام دهند. يعني كسي كه خدايي شد، رأي دادنش، 15 خردادش، همهي كارهايش خدايي ميشود. نجاري و كشاورزي او هم خدايي ميشود. در اين كه چه چيزي خدايي باشد و چه چيز نباشد، اختيارش دست خودمان است. من ميتوانم قرآن بخوانم و از متن قرآن به جهنم بروم. از لابه لاي آيات قرآن به جهنم بروم و شما ميتواني بخوابي و از خرو پف خوابت به بهشت بروي، بله ميشود. بنده قرآن ميخوانم براي اين كه بگويند: صدايش خوب است، بگويند: حافظ قرآن است، براي ريا قرآن ميخوانم براي كاسبي و پول درآوردن قرآن ميخوانم. براي شهرت قرآن ميخوانم. قرآن كه ميخوانم، نميخواهم قرآن را مطرح كنم، ميخواهم خودم را مطرح كنم پس من در عين اين كه ميگويم: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ) (آل عمران /51) همان وقت كه ميگويم: «هذا صراط مستقيم» صراط خودم مستقيم نيست و لذا داريم «رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ»(بحارالأنوار، ج89، ص184) يعني چه بسا كساني هستند كه قرآن ميخوانند و قرآن هم آنها را لعنت ميكند. اجمالاً كسي كه بندهي خدا شد، تمام كارهايش بايد خدايي شود. منتهي بحث ما عباداتي است كه دائم با آنها سرو كار داريم. چون بعضي عبادات به دليلي فصلي هستند و موسمي، اما يكسري عبادات هستند كه سر و كار ما دائماً با آن هاست و آن مسئلهي نماز است و روزه. هر سال بايد روزه بگيريم. دو جلسه در مورد عبادت صحبت كرديم. در جلسه سوم كه سيماي نماز را در روايات گفتيم. جلسه چهارم اذان بلال را گفتيم. مطالبي تفسير گونه براي اذان داشتيم و اين جلسه هم خصوصيات ديگري را كه لابلاي روايات نماز است را برايتان ميگويم و معنايش اين نيست كه شما نماز نميخوانيد. معنايش اين است كه بايد نماز را درست خواند. اگر هزار هروئيني را جايي رها كنند، سال ديگر ده هزار هروئيني درست ميشوند. يعني يك هروئيني سالي چند هروئيني درست ميكند ولي نماز خوان، سالي چند نمازخوان درست نميكند. اگر بحث اذان را مطرح ميكنيم، معنايش اين نيست كه شما اذان نميگوييد. بحث اين است كه اين اذان شيوع پيدا كند، رسم شود. اگر زن بي حجابي در خيابان راه ميرود، دكان به دكان همه را به خود خيره ميكند. الآن ديگر در تهران بي حجاب نيست، اما خوب روسري بعضي خانمها كمي عقب است.
2- نماز، يادآوري و اعلان حضور
حالا باز هم من مقداري در بارهي نماز برايتان بگويم. در جلسهي قبل تا اينجا آمديم كه انسان فراموشكار است و به ذكر نياز دارد، اينجا هم مثالي هست. خوب لازم ميبينم كه تكرار كنم. تكرار بعضي چيزها اشكال ندارد، مثل بوئيدن گل. آدم هر چقدر بو كند، باز هم لذت ميبرد. اين مثال را يك يا دو سال پيش زدهام. ميگويند: كسي رفت زغال بخرد. گفت آقا زغال كيلويي چند است؟ گفت: دو نوع زغال داريم. زغال يك نفري، كيلويي5 تومان است و دو نفري كيلويي 2 تومان است. مشتري گيج شد كه زغال يك نفري و دو نفري يعني چه؟ گفت: نميفهمم يعني چه، گفت: يك نوع زغال داريم كه وقتي روشن شده تا آخر ميسوزد، اين گران است. يك رقم هم داريم كه روي قليان كه ميگذاري، يك نفر بايد قليان بكشد و يك نفر هم بايد زغال باد بزند. يعني دو دقيقه بادش نزني خاموش ميشود. اين كيلويي دو تومان است. حالا بشر ذغال دو نفره است، يعني دو روز به آن باد نخورد، خاموش ميشود. اين است كه دائم در قرآن گفته است يادت نرود. اينقدر در قرآن داريم: (وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً) (اعراف /86) يادتان نرود كم بوديد، حالا زياد شديد. يادتان نرود مستضعف بوديد، حالا الحمدلله حكومتتان قدرت پيدا كرده است. يادتان نرود. اصلاً خدابه پيغمبرش ميگويد: (أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى) (ضحى /6) يادت نرود خودت هم يتيم بودي (وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى) (ضحى /7) يادت نرود خودت هم گيج بودي (وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى) (ضحى /8) يادت نرود خودت هم بي پول بودي. خدا به پيغمبر(ص) هم ميگويد: يادت نرود (وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ) (ص /41) (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ) (مريم /54) (اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ) (بقره /40) اينقدر «واذكر» در قرآن داريم. يعنياي آدمها! يادتان باشد. اين به خاطر اين است كه انسان فراموش ميكند، انسان موجودي فراموشكار است. خاصيت انسان است. بنابر اين هميشه بايد به انسان گفت: يادت نرود. و لذا داريم خداوندي كه «رب العالمين» است چون ميخواهد مرا تربيت كند، حوادث تلخ و شيرين به وجود ميآورد كه ما يك مرتبه متنبه بشويم. يك مرتبه در اوج غفلت يكي از بستگان ميميرد. يك خانه تكاني ميشود. يك حادثه پيش ميآيد. اينقدر در قرآن گفته است «بَغْتَةً» يعنياي بشر! يك مرتبه مرگت ميرسد، يك مرتبه پيش ميآيد و رخ ميدهد. بهترين چيزي كه اين انسان فراموش كار را به خود ميآورد نماز است. (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري) (طه /14) قرآن ميفرمايد: نماز را اقامه كن تا ياد من در تو زياد شود. براي اين كه ياد من در تو زنده شود. (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) وقتي ياد خدا در تو زنده شد، دلت گرم ميشود. خوب دل كه مطمئن شد چه ميشود؟ يك قدم بالاتر (يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) (فجر /27) اي كسي كه دلت مطمئن شده است (ارْجِعي إِلى رَبِّكِ) (فجر /28) اين قدم هاست. نماز بخوان تا از غفلت و فراموشي بيرون بيايي. از غفلت كه بيرون آمدي، تر و تازه ميشوي. آدمي كه با ياد خدا دلگرم است، دلش تكان نميخورد. آدمي كه بندهي خدا شد از اضطراب بيرون ميآيد. مطمئن ميشود و مطمئن كه شدي، پرواز ميكني.
3- فلسفه نماز
امام رضا(ع) ميفرمايد: (أَنَّ عِلَّةَ الصَّلَاةِ أَنَّهَا إِقْرَارٌ بِالرُّبُوبِيَّةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلْعُ الْأَنْدَادِ وَ قِيَامٌ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّار) (منلايحضرهالفقيه، ج1، ص214) فايدهي نماز اين است كه آدم در نماز اقرار ميكند كه تو رب من هستي. «وَ خَلْعُ الْأَنْدَاد» غير خدا را دور ميريزد. «وَ قِيَامٌ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّار» در برابر محضر خدا ميايستد با خضوع و مسكنت از خدا آمرزش طلب ميكند. حديث برايتان بخوانم: اميرالمؤمنين(ع) وقتي ميخواست نماز بخواند رنگش ميپريد، گفتند: يا علي چرا رنگت پريد؟ فرمود: اين امانتي است كه قرآن ميگويد: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً) (احزاب /72) ميفرمايد: ما امانت را به آسمان و زمين ارائه كرديم. آنها زير بار امانت نرفتند ولي انسان زير بار امانت رفت. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: امانت همين حرف زدن با خدا و حضور در محضر او و توجه به اوست و نماز است. دنبالهي حديث مفصل است. امام رضا(ع) ميفرمايد: (وَ وَضْعُ الْوَجْهِ عَلَى الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ إِعْظَاماً لِلَّهِ جَلَّ جَلَالُه) (منلايحضرهالفقيه، ج1، ص214) خدابه انسان گفته است، نماز بخوان تا پيشانيش را روي خاك بمالد. اگر سر در مقابل خدا خم شد، در مقابل غير خدا خم نميشود. شما صبح به صبح با خدا قرارداد ميبندي. اگر ميوههاي باغ را با يك نفر قرارداد بستي، مشتري ديگر آمد، ميگويي ما اينها را از قبل فروختهايم. شما صبح به صبح تا از خواب برمي خيزي بگو الحمدلله، ستايش از آن خداست، در حد اين كه در راه خداست، بگو سلام! اما اگر كسي را ميبيني در راه خدا نيست، خيره به او نگاه كن براي اين كه ديگر به كسي بله قربان نميگويي. براي اين كه صبح بله قربان هايت را پيش فروش كردي و گفتي الحمد لله. ستايش از آن خداست و ديگر هر كس را هم ببيني تكان نميخوري. وقتي ميگويي: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) (فاتحه /5) ديگر بندهي كس ديگر نميشوي. چون صبح به صبح قراردادت را با خدا بستهاي و اين تلقينها خيلي مهم است. در ارتش اگر صبح به صبح بگويد، ما سربازان ايران تا آخرين قطرهي خون در راه وطن ميجنگيم. اين تلقين صبح به صبح او را يك ساعت نگه ميدارد. و در مقالهاي خواندم كه افرادي كه در خارج از كشور ميخواهند در يك رشته متخصص شوند، صبح به صبح اينها را جمع ميكنند و بين 5 تا 10 دقيقه اهميت اين كار را برايشان ميگويند. اگر هر روز صبح قبل از اين كه مشغول كارهايم بشوم، من طلبه را به صف كنند و بگويند مردم بايد اسلام را بشناسند، بايد اسلام را بشناساني، بايدعمل كني، بايد به ديگران بگوييد. كشورها و امتهاي زيادي نياز به شناخت اسلام دارند و. . . الآن تحصيل واجب است، الآن وظيفهي شرعي تو اين است. اگر دائم صبح به صبح اين را به من تلقين كنند. هر تلقين صبحگاهي من را از غفلت بيرون ميآورد. به من ميگويند: حيف هستي و. . .
4- آداب و شرايط نماز
اما آداب نماز؛ امام باقر(ع) ميفرمود: «إِذَا قُمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَعَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِكَ فَإِنَّمَا يُحْسَبُ لَكَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ وَ لَا تَعْبَثْ فِيهَا بِيَدِكَ وَ لَا بِرَأْسِكَ وَ لَا بِلِحْيَتِكَ وَ لَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ وَ لَا تَتَثَاءَبْ وَ لَا تَتَمَطَّ وَ لَا تُكَفِّرْ فَإِنَّمَا يَفْعَلُ ذَلِكَ الْمَجُوسُ وَ لَا تَلَثَّمْ وَ لَا تَحْتَفِزْ وَ لَا تَفَرَّجْ كَمَا يَتَفَرَّجُ الْبَعِيرُ وَ لَا تُقْعِ عَلَى قَدَمَيْكَ وَ لَا تَفْتَرِشْ ذِرَاعَيْكَ وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ نُقْصَانٌ مِنَ الصَّلَاةِ»(كافى، ج3، ص299) نماز كه ميخواني، با توجه نماز بخوان. كسي نماز كه ميخواند، ميگفت: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» و ميدويد و ميرفت. ميپرسيدند: چرا چنين ميكني؟ ميگفت: از بس نماز من بد است ميترسم در سرم بخورد. كمي آنطرف ميروم كه در سرم نخورد. همان قسمت از نماز قبول ميشود كه آدم توجه دارد و لذا افرادي هستند كه يك دهم نمازشان مورد قبول است، چون اينقدر بيشتر توجه نداشتهاند. آدمهايي هستند كه يك صدم نمازشان مورد قبول است. شما آن قسمت از گلابي را ميخوري كه خراب نباشد. «وَ لَا تَعْبَثْ فِيهَا بِيَدِكَ وَ لَا بِرَأْسِكَ وَ لَا بِلِحْيَتِكَ وَ لَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ وَ لَا تَتَثَاءَبْ وَ لَا تَتَمَطَّ وَ لَا تُكَفِّرْ فَإِنَّمَا يَفْعَلُ ذَلِكَ الْمَجُوسُ وَ لَا تَلَثَّمْ وَ لَا تَحْتَفِزْ وَ لَا تَفَرَّجْ كَمَا يَتَفَرَّجُ الْبَعِيرُ وَ لَا تُقْعِ عَلَى قَدَمَيْكَ وَ لَا تَفْتَرِشْ ذِرَاعَيْكَ وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ نُقْصَانٌ مِنَ الصَّلَاةِ وَ لَا تَقُمْ إِلَى الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُتَثَاقِلا ًً فَإِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ» امام صادق(ع) ميفرمايند: نماز كه ميخواني، با چيزي بازي نكن، دستت را در گوشت ميكني، صورتت را ميخاراني، با ريشت بازي ميكني، با زلفت بازي ميكني، دست به بيني خودمي مالي، بدنت ميخارد، ساعت ميبيني، عطسه ميكني، سرفه ميكني، اين چه نمازي است؟ «فَإِنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ نُقْصَانٌ مِنَ الصَّلَاةِ». «وَ لَا تَقُمْ إِلَى الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُتَثَاقِلاً» خيلي مهم است. بي نشاط سراغ خواندن نماز نرو. كسي كه بي نشاط نماز ميخواند، رگ نفاقي در روح او هست. يعني ظاهر آن اين است كه خدايا آمدهام با تو حرف بزنم ولي خودت ميداني كه من خيلي ناراحتم. اي كاش نماز را خوانده بودم. آخر كسي كه به سمت قبله ميايستد معنايش اين است كه خدايا ميخواهم نماز بخوانم و به همين خاطر به سمت قبله ميايستم. منافق كيست؟ كسي است كه ظاهر او با باطنش فرق ميكند. ظاهر من اين است كه ميخواهم با خدا حرف بزنم ولي وقتي ناراحتم، يعني قلبم نميخواهد حرف بزند، ولي چون واجب است از روي ناچاري نماز ميخوانم. مثل كسي كه وارد جلسهاي ميشود و شما نميخواهي پيش پاي او برخيزي، ولي وقتي ميبيني همه برخاستند، شما هم از روي ناچاري برمي خيزي. امام كاظم(ع) وارد خانه شد. امام رضا(ع) پسر كوچكي، همراه پدرش بود. گفت: بابا اين مردي كه داشت با ما ميآمد، شما كه به خانه رفتي، يك بفرما به او ميگفتي؟ فرمود: چون قلباً آمادگي پذيرايي ندارم، اگر به زبان بگويم، بفرما! اين نفاق است كسي كه قلباً آمادگي ندارد و اما ظاهراً ميگويد: آقا بفرماييد داخل! مشتاق ديدار! تو چه وقت مشتاق ديدار ما بودي؟ كسي كه ظاهراً تعارف ميكند ولي قلباً تمايل ندارد، اين يك رگ نفاق است. كسي كه ظاهر و هيكلش رو به خداست و قلبش پشت به خداست و لذا امام باقر(ع) ميفرمايد: وقتي نماز ميخوانيد همانطور كه هيكل تو رو به خداست، دلت هم رو به خدا باشد و اگر اينطور نباشد «فَإِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ» نماز كه ميخوانيد، سعي كنيد مسواك بزنيد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «رَكْعَتَانِ بِسِوَاكٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً بِغَيْرِ سِوَاكٍ»(المحاسن، ج2، ص561) دو ركعت نماز با مسواك، از هفتاد ركعت بدون مسواك ارزش بيشتري دارد و به اين مسأله مسواك بسيار سفارش شده است. افرادي كه نماز ميخوانند اگر با تقوا باشند، نمازشان ارزش دارد پيغمبر(ص) فرمود: دو ركعت نماز آدم با تقوا از هزار ركعت نماز آدم لا ابالي بهتر است. خلاصه نماز يك چوب خط كشيدن، نيست. اگر واقعاً آدم عاشق باشد كمي قبل از نماز بنشيند وفكر كند. . .
5- حضور قلب در نماز و پرهيز از بيتوجهي
كسي پرسيد، آقا چه كنم كه حواسم سر نماز جمع باشد؟ گفتم والله يك دكتر پيدا كن تا با هم نزد او برويم. بعد خودم رفتم نزد يكي از فقها و پرسيدم، سر نماز حواسمان پرت ميشود، چه كنيم كه اينطور نشود؟ گفت: به خاطر اين كه شما تا قبل از نماز چرت و پرت ميگوييد. حتي ماه رمضان يا غير ماه رمضان به مسجد آمده و ميگويد: خب وضع گوشت چطور است؟ ميگويد، والله امسال گوشت چنين شده است و تايد چنان شده و صابون چنين و ديگ زودپز چنان شده است و كاسه نعلبكي چنين شده است و قالي ماشيني چنان شده است. خلاصه همينطور ميگويند تا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بعد ميگويد: بالاخره حالا تايد را ميخريم، كمي در صف ميايستيم. ادامه ميدهد تا بگويد «الله اكبر» خب معلوم است وقتي الله اكبر گفتي هم پي تايد و صابونت هستي، چون تا يك دقيقه قبل از تكبير شما در فكر تايد بودي. خوب با يك لحظه كه نميشود شما 180 درجه تغيير كني. ميگفت: وقتي ميخواهي نماز بخواني تا يك ثانيه، يك دقيقه قبل از نماز چرت و پرت ميگويي. دارد وضو ميگيرد، حرف ميزند. وقتي آدم نماز ميخواند، دو دقيقه بنشيند و فكر كند. يك دقيقه بنشيند وفكر كند. هشت ساعت جان ميكني، براي ماهي سه هزار تومان. كمي در نعمتهاي خدا فكر كن. اگر به تو دوربين عكاسي بدهند چقدر تشكر ميكني؟ نعمتهاي خدا، گذشتهي خودت، گناهان خودت، حرفهايي كه با غير خدا ميزني با حرفهايي كه با خدا ميزني را مقايسه كن. آدم خجالت ميكشد. صبح تا شام روزي چند ساعت با غير خدا حرف ميزني. روزي هفت تا ده دقيقه ميخواهي با خدا حرف بزني، آن هم وقتهاي اضافه و اين واقعاً شرمندگي است. شما حساب كن، يك شخصيت مهم محترم. اگر شما فرضاً يك غذاي خوب ميپزي و بهترين غذاها را به ديگران ميدهي ميخورند بعد آن آشغالها و ته مانده هايش را كمي ميبري براي شخصي كه خيلي مهم است، اين توهين به اوست، توهين است. شما فرض كن امام در حسينيهي جماران مشغول صحبت كردن است و داري گوش ميدهي. يك دفعه يك گربه از اين طرف حسينيه روي پنجرهها راه برود. يك مرتبه همهي مردم پشت خود را به امام بكنند و به گربه نگاه كنند، عجب مردمي! شما اگر پشتت را به امام كني و به يك بلبلي، پرندهاي، گربهاي، نگاه كني، تمام عالم، همهي سلولهاي بدنت شما را لعنت ميكند. آن وقت ما در مقابل خدا ميايستيم و ميگوييم «الله اكبر» بعد توجه به گنجشك و ملخ ميكنيم و لذا بد نماز ميخوانيم. يكي از علما ميگفت: از گناهانتان استغفار كنيد. اگرتا به حال ميگفتيد: خدايا گناهان ما را بيامرز از اين به بعد بگوييد: خدايا عبادات ما را بيامرز. در يك جمعيت كثير يك نفر جرأت نميكند بگويد من در تمام عمر خود يك ركعت نماز با توجه خواندهام و بايد غصه بخوريم. اگر يك ناراحتي و بيماري داشته باشيم، دكتر ميرويم، متوسل ميشويم، التماس ميكنيم، دعا ميكنيم كه خدايا اين گرفتاري را حل كن و تا حالا چند نفر از ما گفتيم خدايا حالي به ما بده تا يك ركعت نماز با توجه بخوانيم. آخر گاهي وقتها آدم مريض است و ميداند مريض است ولي بعضي وقتها آدم مريض است ولي نميداند مريض است. نمازهاي ما نماز عالي نيست، نماز خوب نيست منتهي نميدانيم كه نماز ما نماز خوبي نيست، اگر بدانيم كه نماز ما نماز خوبي نيست الي آخر. . پيغمبر ديد كسي نماز ميخواند و با ريش هايش بازي ميكند. فرمود: اگر دل او خاشع بود، با دستش با ريشش بازي نميكرد. اين نشان دهندهي اين است كه دلش هم با خدا نيست. حديث داريم، امامان ما وقتي نماز ميخواندند، اگر يك پرنده روي دوششان مينشست، چنان صاف ايستاده بودن كه حتي اين پرنده، تكان نميخورد. اگر زنبور عسل آن جا بود، تكان نميخورد، فقط اگر باد ميآمد، عباي اينها را تكان ميداد. امام صادق(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَأْتِي عَلَى الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً»(كافى، ج3، ص269) به خدا قسم آدمهايي هستند كه پنجاه سال از عمرشان گذشته است « مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً» امام صادق(ع) اين را فرموده است: ولي اينها دو ركعت نماز با توجه نخواندهاند و اين اعلام خطري است به بزرگسالان.
6- اهتمام به نماز خانواده و فرزندان
خوب حالا برويم سراغ نماز و بچهها. بچهها را بايد نماز خوان تربيت كرد. پدر و مادرهايي كه به بچه هايشان ميرسند، اصولاً ميدانيد كه كاروانها كه به مكه ميروند، افراد به هم ميگويند: تو با كدام كاروان آمدي؟ تو چطور شد كه آمدي؟ در قيامت هم همينطور است، هم بهشتيها از جهنميها ميپرسند كه چطور شد به جهنم آمديد، بهشتيها از هم ميپرسند كه چطور شد به بهشت آمديد. يكي از آيهها اين است ميگويند: چطور شد شما به بهشت آمديد؟ ميگويند (إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ) (طور /26) يعني به درستي كه ما در دنيا نسبت به زن و بچهي خود مشفق بوديم و دلهره داشتيم نسبت به تربيت بچهي خود. دائماً مواظب بچه هايمان بوديم. چون هميشه نسبت به بچه هايمان تپشي داشتيم، نميگفتيم كه به ما چه ربطي دارد. ما يك بار به او گفتيم يعني چه؟ ميخواهي قرآن برايت بخوانم؟ حضرت نوح يك پسرداشت، هزارها بار او را نصيحت كرد، گوش نداد، در آخر وقتي دستور خدا آمد كه كشتي بساز مؤمنين سوار شوند و آب بيايد و همهي مؤمنين را غرق كند، در عين حال در لحظهي آخر گفت: (يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا) (هود /42) پسرم، ايمان بياور و سوار شو. يعني حضرت نوح تا دم آخر مأيوس نشد. شما ميگويي: آقا من ده دفعه گفتهام و گوش نداده است. خوب يازده دفعه بگو، دوازده دفعه بگو، كمي جديتر بگو، ميگويي: آقا به راننده گفتم: براي نماز نگه دار! گفت: نميشود و ديدم گفت نميشود من هم نشستم. گفتم: حالا اگر چمدانت از بالاي ماشين ميافتاد ميگفتي برادر نگه دار ميگفت نميشود، همين طور مينشستي. اگر چمدانت از پشت، زمين ميافتاد و او نگه نميداشت داد ميزدي و در ماشين قيامت ميكردي. همين كه گفت نميشود نشستي، نميشود يعني چه؟ دستش زخم است ميگويد نميشود وضو گرفت و فوراً تيمم ميكند. نخير بايد وضوي جبيره بگيري. از همه چيز براي نماز كم ميگذارد. يعني همهي كارهايش را به ترتيب ميكند. يك جا ميخواهد برود عروسي، در شانه كردن سرش كم نميگذارد. در لباسش كم نميگذارد. در واكس كفش هايش كم نميگذارد. در هيچ يك از كارهايش كم نميگذارد، فقط وقت نماز به نحوي بسيار بد نماز ميخواند. فقط از نماز كم ميگذارد و حديث داريم: رئيس دزدها كسي است كه از نمازش بدزدد َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَسْرَقُ السُّرَّاقِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلَاتِهِ»(روضةالواعظين، ج2، ص319) تا سلام آخر را گفت: برمي خيزد و ميرود. نميگويد: خيلي خوب حالا نيمي از چادرم را اتو زدم، نيم ديگرش بماند ولي ميگويد يك نماز را خوانديم، آن يكي باشد. از هيچ جا كم نميگذارد، فقط از نمازش كم ميگذارد. بايد نماز را به بچهها آموخت. برايتان قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: علت بهشت رفتن برخي اين است كه به خاطر بچه هايشان ميسوزند. مرحوم شهيد محراب، آيت الله مدني(ره) نقل ميكرد، ميگفت: در بازار نجف ميرفتم، دو تا از پسران مرحوم آيت الله حكيم جلوي ما ميرفتند. ميگفت: يكي 10 سال و ديگري حدود 14 سال و ميگفت: داشتند ميرفتند و نميدانستند كه من پشت سر اينها هستم. داشتند ميرفتند و با هم صحبت ميكردند، يكي از آنها چيزي گفت، داداش او گفت: راست ميگويي؟ گفت: مگر بناست دروغ بگويم. مگر پريروز پدرمان به ما نگفت حالا كه 14 سال داريد، اول تكليف شماست، سعي كنيد از اول تكليف دروغ نگوييد. سعي كنيد از حالا عادل باشيد. پدرمان پريروز به ما گفت: دروغ نگوييد! پس من حالا حرف ميزنم، ميگويي راست ميگويي؟ معلوم است راست ميگويم. مرحوم شهيد مدني ميگفت: فهميدم آيت الله حكيم گاهي بچه هايش را جمع ميكند و اين حرفها را به آنها ميزند (إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ) (كهف /49)
7- تشويق و پيگيري درباره نماز خانواده
آيهي ديگر (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132) قرآن به پيغمبرش ميگويد: به زن و بچهات دستور بده نماز بخوانند. بعد ميگويد «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» پشت كار هم داشته باش. نگو آقا من به او گفتم گوش نداد. اين آيه مهم است. زماني ميگوييم آقا ما ده بار گفتهايم، گوش نداده است «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» يعني صد بار بگو. حضرت لقمان را ببين. لقمان به پسرش ميگويد: (يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ) (لقمان /17) آيهي بسيار عجيبي است. معمولاً پدرهاي مقدس چنين ميكنند. به بچه ميگويد: نمازت را بخوان، اما اگر اين دختر و پسر خواست حرف بزند، ميگويند ساكت. بزرگها كه نشستهاند، بچه حرف نميزند. ولي وقتي بزرگها نماز ميخوانند، ميگويند: بچه هم بايد نماز بخواند. اما تا ميخواهد حرف بزند، ميگويد: بزرگ ترها كه نشستهاند، بچه نبايد حرف بزند. يعني در نماز ميخواهد كه او اطاعت كند ولي در حرف زدن ميگويد: فضولي نكن. بچه ساكت باش! تو هنوز بچه هستي ولي ببين لقمان ميگويد: بچه جان برخيز و نمازت را بخوان، حرف هم بزن. فساد هم ديدي، داد بزن، يعني هم عبادت را يادش ميدهد، هم نصيحت را يادش ميدهد و هم نعره را به او ياد ميدهد. يعني فساد ديدي نعره بكش. كار خوب ديدي، تشويق كن، نمازت را هم بخوان. يعني هم مسائل فردي و هم مسائل اجتماعي. اگر فساد ديدي بي تفاوت نباش. خوب را تشويق كن و جلوي بد را بگير. نميگويد ما يك گوشهاش را قبول كرديم، امر به نماز را به دختر و پسر ميكنيم اما اگر بچه حرف بزند فوراً ميگوييم بچه كه حرف نميزند. «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمُ الصَّلَاةَ وَ خُذُوهُمْ بِهَا إِذَا بَلَغُوا ثَمَانِيَ سِنِينَ»(خصال صدوق، ج2، ص626) اميرالمؤمنين(ع) فرمود: به بچه هايتان نماز ياد بدهيد و مؤاخذه كنيد كه چرا نماز نخوانديد. يك تشر بزن، خوب نماز ميخواند. گوشواره برايش نخر. دوچرخه و موتور و كفش برايش نخر. عكس العمل نشان بده، بي تفاوت نباش «وَ خُذُوهُمْ بِهَا إِذَا بَلَغُوا ثَمَانِيَ سِنِينَ» يعني وقتي 8 ساله شدند، كمي سخت گيري كن. رُوِيَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قَارِنٍ أَنَّهُ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَوْ سُئِلَ وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ يَخْتِنُ وَلَدَهُ وَ هُوَ لَا يُصَلِّي الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ فَقَالَ وَ كَمْ أَتَى عَلَى الْغُلَامِ فَقَالَ ثَمَانِيَ سِنِينَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يَتْرُكُ الصَّلَاةَ قَالَ قُلْتُ يُصِيبُهُ الْوَجَعُ قَالَ يُصَلِّي عَلَى نَحْوِ مَا يَقْدِرُ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص280) امام رضا(ع) مهماني داشت، مهمانش به او گفت «يَخْتِنُ وَلَدَهُ وَ هُوَ لَا يُصَلِّي الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ» پسري دارم كه گاهي يك روز يادو روز نماز نميخواند. امام(ع) فرمود «وَ كَمْ أَتَى عَلَى الْغُلَامِ» چند سال دارد كه گاهي يك روز، دو روز نمازنمي خواند. «فَقَالَ ثَمَانِيَ سِنِينَ» گفت 8 سال دارد، گاهي ميخواند و گاهي نميخواند. امام رضا(ع) فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ يَتْرُكُ الصَّلَاةَ» ميگفت: گفتم بابا پسر است و گاهي مريض ميشود. فرمود: «يُصَلِّي عَلَى نَحْوِ مَا يَقْدِرُ» خوب مريض هم هست خوابيده بخواند. امام رضا(ع) در برابر پسر هشت ساله حساسيت نشان ميدهد. حضرت عباسي چند ميليون پسر 8 ساله هست كه نماز نميخوانند و پدرهايشان خم به ابرو نميآورند؟ كمي در بارهي نماز ياد دادن به بچهها بيشتر فكر كنيم و همچنين حجاب دخترها. الحمد لله حزب اللهيها كه در راه هستند. بعضي غير حزب اللهيها هستند يا نه حزب اللهي هستند ولي در اين كار خود حزب اللهي نيستند. حالا نميخواهيم به هر كس اينطور است بگوييم او حزب اللهي نيست، حزب اللهي ضعيف است. مثلاً دخترش را مثل عروسك درست ميكند. ميگوييم: آقا آخر اين شكل درست نيست. ميگويد: حالا اين بچه است. آخر وقتي اين لباس را پوشيد، بزرگ هم بشود ديگر محجبه نميشود!
8- اهتمام به نماز جماعت
و اما نماز را به جماعت بخوانيد. آيهي قرآن در بارهي نماز جماعت اين است: (وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ) (بقره /43) ركوع كنيد با اينها كه ركوع ميكنند، يعني نماز را به جماعت بخوانيد. حالا چرا نگفته است «واسجدوا مع الساجدين» چون يهوديها عبادتشان سجده دارد اما ركوع ندارد. اين «وَ ارْكَعُوا» خصوصيت نماز اسلامي است. عبادت يهوديها سجده دارد ولي ركوع ندارد. اين كه اين را ميگويد به خاطر امتياز نماز اسلامي است. صدام در عمرش يك بار نماز خواند، آن هم بي ركوع، بعد از «قل هو الله » به سجده رفت. مردم هم بايد دربارهي نماز جماعت عكس العمل نشان دهند. ما در اسلام عكس العملهاي قاطعي داريم. اگر كسي در جماعت مسلمانان نميآيد به او دختر ندهيد و از او دختر نگيريد به قول امروزيها او را بايكوت كنيد، كمي عكس العمل نشان دهيد. اگر كسي نماز جماعت ميخواند، به او اميدوار باشيد. اما اگر كسي به نماز جماعت بي اعتنايي ميكند، الآن ما يك مشت آدم داريم كه هيچ مسجدي نميروند، خوب اينها بايد طرد شوند. آقا مگر آزادي نيست، يك عده ليبرال هستند كه به نماز جمعه نميآيند. خوب به نماز جمعه نيايند. نه نماز جمعه ميآيند، نه شنبه، نه يكشنبه، هيچ جا نميآيند. ميگويند شخصي وارد جايي شد، شنبه بود. گفت: الحمدلله همه دكانها باز است. معلوم ميشود در اين شهر يهودي نيست. بعد يكشنبه شد، ديد يكشنبه هم همهي مغازهها باز است، گفت الحمدلله مسيحي هم نيست. بعد جمعه شد ديد جمعه هم باز است، گفت خوب، مثل اين كه اينجا هيچ ديني نيست. حالا يك زمان است كسي ميگويد: من نماز جمعه نميآيم، خيلي خوب اما تو شنبه و يكشنبه و. . . هيچ روزي به مسجد هم نميروي. بالاخره يك مسجد برويد كه دل آدم خوش باشد كه شما يك مسجد رفتيد. اصلاً ديگر هيچ جا نميروند. اگر كسي به اجتماع مسلمانها نيايد، حق دارند او را منزوي كنند. اسلام به ما سفارش كرده كه اگر كسي به نماز جماعت نيامد، شما هم او را طرد كنيد. اگر يك پدر در مسجد نميآيد، وقتي دخترش عروس ميشود و كارت دعوت ميدهند، تمام محله بگويند ما در اين عروسي شركت نميكنيم. پدر عروس جلوي در ايستاده است و ميبيند هيچ كس نيامد. عمهي آن آقا ميميرد، ختم ميگيرند ومي بينند هيچ كس نيامد، خوب ميفهمد كه او كه به مسجد نميرود، مردم هم در شادي و عزاي او شركت نميشوند. بايد اينطور باشد. پيغمبر(ص) فرمود: «إِذَا سُئِلْتَ عَمَّنْ لَا يَشْهَدُ الْجَمَاعَةَ فَقُلْ لَا أَعْرِفُهُ»(بحارالأنوار، ج85، ص5) اگر كسي در مسجدو جماعت نميآيد وقتي ميپرسند: فلاني چطور آدمي است، بگو او را نميشناسم. نگو آدم خوبي است لكن نماز نميآيد، بگو او را نميشناسم.
9- امام جماعت و آداب و شرايط نماز جماعت
و اما امام جماعت، در بارهي امام جماعت حديث داريم كه: قال رسول الله(ص):«إِمَامُ الْقَوْمِ وَافِدُهُمْ فَقَدِّمُوا أَفْضَلَكُمْ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص377) پيغمبر(ص) فرمود: در نماز جماعت هر كه فضيلتش از همه بيشتر است، او امام جماعت شود. حديث ديگري داريم: «إِنْ سَرَّكُمْ أَنْ تُزَكُّوا صَلَاتَكُمْ فَقَدِّمُوا خِيَارَكُمْ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص377) آن كه از همه بهتر است مقدم بداريد. حالا معنايش اين نيست كه ميوهي خيار هم از همه ميوهها بهتر است. زماني اگر آدم فارسي و عربي را مخلوط كند بد ميشود. من يك وقت قاطي كرده بودم بين فارسي و عربي گفتم: مهين اسم است براي دخترت ميگذاري؟ چون مهين يعني پست. از اهانت است. كسي كه اسم دخترش را مهين ميگذارد يعني ميگويد، دخترم پست است. بعد متوجه شدم مهين كه به معناي پست است عربي است. مهين به فارسي يعني ماه پاره. خلاصه مهين فارسي و عربي فرق ميكردند. خيار به عربي يعني بهترين شما «فَقَدِّمُوا خِيَارَكُمْ» يعني بهترينتان را مقدم بداريد. بعد ميفرمايد: «مَنْ صَلَّى بِقَوْمٍ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى سَفَالٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص378) اگر درجامعه كسي كه در رده پاييني است، او را پيش نماز كردند و آنها را كه افضل هستند پيش نماز نكردند، اين جامعه دارد، سقوط ميكند. جامعهاي كه با وجود افراد بهتر، افراد معمولي را پيش نماز ميكنند تا ابد اين جامعه در حال سقوط است. سعي كنيد هر كس بهتر است پيش نماز شود. ارزش نماز در صف اول بيشتر است، منتهي گفتند: در صف اول هم افراد با تقواتر بايستند. مسجد، مركز علم و تقواست. آن كس كه از همه علم و تقواي بيشتري دارد جلو ميرود. باز آنان كه درجههاي علم و تقواي بالاتري دارند، در صف اول بايستند. اما مساجد ما اينطور نيست. در مساجد ما هر كس مسنتر است در صف اول ميايستد و لذا در جماعت زنان ميبيني همه حاجي خانمها در صف اول ايستادهاند. از شصت وپنج سال به بالا. هر كس كمال بيشتري دارد. سن يك نوع كمال است ولي خيلي نميشود روي سن تكيه كرد. گاهي گفتند به پيرمردها احترام بگذاريد، اما اگر پير بودند و با تقوا و انقلابي بودند، جوانها بايد مقدم باشند. در مورد امام جماعت هم حديث داريم كه «يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ أَنْ يَكُونَ صَلَاتُهُ عَلَى صَلَاةِ أَضْعَفِ مَنْ خَلْفَهُ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص390) ميگويند در نمازجماعت هم امام بايد رعايت ضعيف ترين فرد را بكند، يعني نمازي بخواند كه آن ضعيف ترين كسي كه حال ندارد ودست و پايش درد ميكند، به او برسد. نماز را طول ندهد. حديث داريم كه پيغمبر(ص) وقتي فرادا نماز ميخواند، طولاني ميخواند اما نماز جماعت را سريع ميخواند. يك حديث ديدم كه كسي در نماز جماعت به جاي سورهي توحيد، سورهي بقره خواند. خوب سوره بقره هم دوساعت طول ميكشد، اينهايي كه پشت سرش نماز ميخواندند، ديدند او حالا حالاها ميخواهد بخواند. اينها هم قصد فرادا كردند و نماز خواندند و رفتند. بعد پيش نماز مأموم را خطاب كرد و مؤاخذه كرد كه تو كلك ميزني ميآيي پشت سر ما نماز بخواني، ولي وسط راه جدا ميشوي و ميروي. بين اينها دعوا پيش آمد و نزد امام رفتند. امام پيش نماز را توبيخ كرد. فرمود: آخر اينها خستهاند و نميتوانند. جلسات عزاداري و نصيحت هم همينطور است. حالا ممكن است بنده دو روز استراحت كرده باشم، با نشاط، شب ميخواهم سخنراني كنم. ساعت ده و يازده سخنراني كنم. اين بنده خدا، كارگر نجار يا نانواست يا بقال است. يا كمياش خورده و از صبح هم كه روزه گرفته و حالا ضعفش زده است. اين هيئتهاي ما وقت بدي روضه خواني ميكنند. ساعت روضه خواني در جمهوري اسلامي ساعت بدي است. خدا كند اين روضه خوانيها هم به گونهاي شود كه مردم مثل اين كوپنها گير كنند. يعني آزاد نباشد كه هر كس هر كجا دلش ميخواهد، بلندگويش را بگذارد و هر چه دلش ميخواهد بخواند. در سحر نبايد مزاحم كسي بشويم. مثلاً فرض كن اگر شما سحر بلندگو كنار راديو بگذاري آدم خوبي هستي؟ نه آقا يك آدم ظالم هستي. آقاياني كه سحر بلندگو را كنار راديو ميگذارند، گناه ميكنند. بابا معناي حزب اللهي ايجاد مزاحمت براي مردم نيست. مزاحم مردم نشويد. يكي خوب است و يكي مريض است. چند دفعه امام در بارهي اين بلندگوها گفته است كه اين ظلم است، اذيت است و الي آخر.
10- توجه به نماز فرزندان
حرف هايم رو به اتمام است. نماز جماعت را فشرده و تند بخوانيد. نصف بيشتر حرف هايم براي جلسهي بعد ماند. در بارهي سفارش نماز به بچهها صحبت كرديم منتهي اگر گفتيم، بچهها را وادار كنيد نماز بخوانند، ديگر فردا پدرها، بچهها را وادار به مسجد رفتن نكنند. ميگويد: بچه را وادار به خواندن نماز كن. آخر گاهي تا ما يك حديث ميخوانيم، عدهاي سوء استفاده ميكنند، ميگويند، ببين قرائتي گفت: بچهي 7 ساله را كتك بزن و به مسجد بكش. نه آقا قرائتي گفت: نماز كه ميخواني بچهات را هم سفارش كن كه نماز بخواند. كمي هم تشر بزن اما سعي كن به كتك نرسد. نگويي حالا بچه بزرگ شده و مراحل بالاتر رفته است. فعلاً بچهي 9 ساله را با اخلاق خوب سفارش كن. كمي هم برايش بگو كه نماز چيست؟ عيب كار اين است كه ما گاهي وقتها حجاب را بيان نكرديم، بعد داد بزنيم. دو سه جلسه در بارهي حجاب صحبت كن، بعد اگر كسي دهن كجي كرد، داد بزن. قرآن ميفرمايد: (وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً) (اسراء /15) قرآن ميگويد: اگرما بخواهيم كسي را عذاب كنيم، اول پيغمبر ميفرستيم و برايش ميگوييم، بعد كه روشن شد، بعد عذابش ميكنيم. اگرديديم دهن كجي كرد. . . اجمالاً كمي با بچهها با مدارا رفتار كنيد، چون ممكن است امتحان داشته باشد و تجديد داشته باشد. بچهها هم ان شاءالله به حرف پدرها گوش بدهند. رابطه خود را با خدا قوي كنيد. سر و كار شما با خداست. آفرينش شما از خداست. نماز چيزي نيست كه انسان كوتاه بيايد و روزه هم همينطور و لذا حديث داريم كه پيغمبر يا يكي از معصومين ميفرمايد: بچهها را وادار كنيد روزه بگيرند، اگر هوا گرم بود و او دچار ضعف شد به او بگوييد كه افطار كند ولي مثلاً ساعت ده كه چيزي ميخورد به او بگوييد افطاري است. حالا غذا خوردي دو مرتبه روزه بگير، تابعد از ظهر. يعني افطار و روزه را به بچه تعليم بده، با كلمه افطار و روزه آشنا شود. منتهي بعضي مثلاً ميگويند بچهي من ميخواهد فوتبال بازي كند و ضعفش ميگيرد خوب فوتبال بازي نكند. بعضي ميگويند بچه من چنين و چنان است اگر شما، بچهي شما كمي استراحت كند، ميتواند روزهاش را بگيرد، واجب است استراحت كند و روزه بگيرد. اگر بخواهي او همان فوتبال و دوندگي و تلاشش را بكند، خوب ضعيف ميشود. اصلاً اسلام هم كمي اين ضعف را ميخواهد. ميگويد رنگ بچهام زرد شده، خوب اسلام هم ميخواهد رنگ او كمي زرد شود. اصلاً معناي ماه رمضان همين است. البته اگر ضرر داشت بخورد. ضرر غير از ضعف است ممكن است آدم ضعفش بزند، اما ضرر برايش نداشته باشد اما اگر به ضرر رسيد، اسلام اجازهي ادامهي روزه را نميدهد. خدايا از آن نمازهايي كه اوليائت سفارش كردند، نصيب ما بفرما. ما را در قيامت و در دادگاهت شرمندهي خودت وپيغمبر و اوليائت و شهدايت قرار نده. رهبر عزيز انقلاب و رزمندگان ما را سلامت دار. توطئهها خنثي، توطئه گران را نابود بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2599