responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2610

موضوع: نهم ربیع الاول، آغاز امامت حضرت مهدی علیه‌السلام

تاريخ پخش: 14/07/1401

عناوين:

1- معرفت اهل بیت علیهم‌السلام در زیارت جامعه
2- رابطه قلبی با امام زمان علیه‌السلام
3- پرداخت خمس و سهم امام علیه‌السلام به مرجع تقلید
4- رجوع به عالمان دین در دوران غیبت امام زمان علیه‌السلام
5- وظایف سه‌گانه ما در برابر امام زمان علیه‌السلام
6- اطاعت، شرط لازم برای محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام
7- عهد و بیعت در یاری امام زمان علیه‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون بحث را نهم ربیع گوش می‌دهند. نهم ربیع روزی است که هشتم ربیع روز قبلش شهادت امام عسکری علیه السلام است، نهم ربیع آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام است و هر مسلمانی سزاوار است دقایقی را درباره‌ی آقا یک چیزهایی را بشنود و بداند و فکر کند. اوّل این روزهای شادی باید همیشه باشد؟ سؤال است. می‌گوییم بله، این قرآن ما هست، قرآن می‌گوید «سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ»: روز توّلد درود بر تو، «وَ يَوْمَ يَمُوتُ»: روزی که حضرت از دنیا رفت، درود بر او، نه امام زمان، راجع به پیغمبر است، (وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً) (مریم /15): درود بر او این راجع به حضرت یحیی آمده، راجع به حضرت عیسی هم آمده (مریم/ 33)، درود بر او، روز تولّد، روز فوت، روز قیامت. یعنی چه؟ یعنی یک درود دائمی. سلامی که به امام حسین علیه السلام می‌دهیم، می‌گوییم «مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ» (مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا): تا من هستم، تا شب هست، تا روز هست. ارزش کار به این است که هم کار خوب باشد، هم همیشگی باشد، لحظه‌ای نباشد. این یک مسئله.
مسئله‌ی دوّم این‌که روز جشن در تاریخ بوده قبل از اسلام. حضرت موسی با ساحرها گفتند یک میدانی پیدا کنیم، یک جای بزرگی، شما سحر و جادویتان را نشان بدهید، من هم معجزه‌ام را نشان می‌دهم، روزی که مشت‌ها باز بشود که چه کسی حق می‌گوید، چه کسی باطل. خب چه روزی باشد؟ عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، گفتند: (قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة) (طه /59)، روز زینت باشد. این روز زینت یعنی چه؟ یعنی روزی که آرایش می‌کنند و می‌روند برای تفریح و شادی این طرف و آن طرف، روز زینت، مثل این‌که مثلاً ما سیزده به در داریم، یا عید نوروز داریم.
راجع به آقا امام زمان ما چند رابطه باید داشته باشیم. حالا اگر کسی می‌خواهد پای تلویزیون بنویسد، بسم الله. من اینجا شش، هفت تا رابطه نوشتم:
رابطه‌ی شناخت و معرفتی، رابطه‌ی قلبی، رابطه‌ی عملی، رابطه‌ی زبانی، رابطه‌ی مالی، رابطه‌ی علمی، این روابط را هر کدام یک جمله بگویم.
– رابطه‌ی معرفتی.

1- معرفت اهل بیت علیهم‌السلام در زیارت جامعه

داریم که: «عَارِفاً بِحَقِّك‌» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‌4، ص 569) کسی امام را بشناسد. خدا قسمت کند هر امامی را چه بقیع، چه کربلا وعراق و چه ایران، مشهد، بهترین یا از بهترین زیارت‌نامه‌ها، زیارت جامعه است. زیارت جامعه مال امام هادی علیه السلام است، خودش در امامت یک زیارت‌نامه دارد، با این‌که خودش هم امام است، یک زیارت‌نامه دارد، جملاتش مهم است، یک جمله‌اش این است، «بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ»، این جمله مال امام هادی است، در زیارت جامعه. «بِكُمْ»: یعنی توسّط شما امام‌ها، «يُمْسِكُ السَّماءَ»: آسمان‌ها سر جایش ایستاده است، کرات آسمان در فضا حرکت می‌کند و اصطکاک، به هم هم نمی‌خورد، می‌گوید به واسطه‌ی شما.
این را بازش کنیم. بیان هم از من نیست، از یکی از مراجع بزرگ تقلید است، خدمتش رسیدیم، راجع به امام زمان این جمله را گفت، گفت: شما که خوابت می‌گیرد، پلک چشمت را نمی‌توانی نگه داری، این چه‌قدر وزنش است؟ یک مثقال هم نیست، دو تا پلک ما یک مثقال هم نیست. خوابمان گرفت، این یک مثقال را هم نمی‌توانیم نگه داریم، حالا یک مثقال را نگه داشتی، گردنت را نمی‌توانی نگه داری، هی خوابت می‌گیرد، ما زورمان چی هست؟ ما پلک و گردن خودمان را وقت چرت نمی‌توانیم نگه داریم، دست ما نیست، ای امام‌ها شما کسانی هستید که آسمان و زمین را می‌توانید نگه دارید. در اسکناس یک نخ است، آن نخ به کلّ اسکناس ارزش می‌دهد. این هستی بند به یک افرادی است، آن افراد قوام هستند. امام زمان آن نخ هستی است، «لو لا الحجة لساخت الأرض»، حدیث داریم اگر حجّت خدا نباشد، زمین وامی‌ریزد، درست است، مثل این‌که می‌گوییم اگر این نخ تو اسکناس نباشد، ارزشش سقوط می‌کند. زور ما چه‌قدر است؟ هیچی، پلک هم نمی‌توانیم نگه داریم، گردنمان را نمی‌توانیم نگه داریم. قدرتی که خدا به امام‌ها داده، چه‌قدر است؟ «بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ».
رابطه‌ی ما با امام. اوّل امام را بشناسیم. یک دعا می‌خوانم، مال امام زمان است، شما هم با من بخوانید، ترجمه‌اش این است: «خدایا خودت را به من بشناسان، اگر تو را نشناسم، پیغمبرت را هم نمی‌شناسم.» بعد می‌گوید: «خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، اگر پیغمبر را نشناسم، امام را هم نمی‌شناسم.» بعد می‌گوید: «خدایا امام را به من بشناسان، اگر امام را نشناسم، کج می‌روم». «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ اللَّهُم‌ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلِلْتُ عَنْ دِينِي‌» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ‌1، ص 411 و 412)، رابطه‌ی ما شناخت باشد.
– دوّمین رابطه، رابطه‌ی قلبی.
2- رابطه قلبی با امام زمان علیه‌السلام
دوستشان داشته باشیم. یعنی کمال‌هایشان را بشناسیم، باهاشون. یعنی واقعاً اگر مردم امام خمینی را دوست نمی‌داشتند، صدها هزار جوان به جبهه می‌رفت، یا شهید بشود، یا مجروح بشود، یا اسیر بشود؟! عشق بود، با تبصره و آیین‌نامه و اضافه‌کار که مردم نمی‌روند خون بدهند. این راهپیمایی اربعین را با چه بودجه‌ای می‌شود برنامه‌ریزی کرد؟!
رابطه‌ی قلبی، دوستشان داشته باشیم. مادر بچّه‌اش را دوست دارد، وگرنه شما کارهایی که مادر می‌کند، می‌توانی با اضافه‌کار، با جایزه، با انعام نمی‌توانی کار بکنی. عشق به اهل بیت، البتّه امام‌ها هم ما را دوست دارند. دیدم، گفتم، ولی بعد گفتند آدرسش، یادم رفت آدرسش کجا بوده، که امام فرمود: «من روزی چند بار به شما دعا می‌کنم.» یک کسی به امام رضا گفت: «آقا شما امام رضا هستی، پهلوی خدا آبرو داری، التماس دعا، یک دعایی هم به من و زن و بچّه‌ام بکن.» امام فرمود: «فکر می‌کنی ما دعا به شما نمی‌کنیم؟!» (الكافی، چاپ إسلامية، ج ‌1، ص 219 و 220)
روایت داریم اگر دعای امام پشت سر شما نبود، دشمنان شما را قورت می‌دادند.» (إحتجاج، طبرسي، ج ‌2، ص )497
– ارتباط عملی.
«سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ» (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه‌ی کبیره و زیارت عاشورا)، من تابع شما هستم، هر چی شما گفتید، همان است، اگر عبادت می‌کنم، همان مقداری که شما گفتی، نمی‌شود گفت حالا امروز حالم خوب است، یعنی هر کس از شما جلو بیفتد، پرت می‌شود، نابود می‌شود، عقب بیفتد، نابود می‌شود، باید هر چه او گفته. ارتباطه، آخر بعضی‌ها می‌گویند، من تعجّب می‌کنم، گاهی وقت‌ها آدم غصّه می‌خورد، بچّه‌های خوبی هم هستند، آدم‌های خوبی هم هستند، یک دو، سه فلس پیدا کرده، فکر می‌کند حالا که پول دارد، کمال هم دارد، عقل هم دارد، می‌گوید که: «من خمسم را خودم می‌خواهم بدهم.» خوب که می‌گوییم: «چرا؟» می‌گوید: «من خودم وقتی شناختم.» می‌گوییم: «خب حالا مثلاً مرجع تقلیدت نمی‌شناسد؟! درست است که چون تو دو فلس پول پیدا کردی، بگویی نه، انتخاب این‌که کجا خرج کنم، انتخاب مصرف با من باشد؟!» حالا، ممکن است مرجع اشتباه کند، پول را یک جای ناجور خرج کند، اگر ثابت شد، به آقا می‌گویی: «آقا شما این پولی را که خرج کردی در اینجا، توجیه دارید؟!» ممکن است بگوید: «بله، من توجیه دارم، به این دلیل خرج کردم، به این دلیل خرج کردم.» آخر گاهی وقت‌ها ما یک چیزی را توجیه نمی‌دانیم (15:06).

3- پرداخت خمس و سهم امام علیه‌السلام به مرجع تقلید

یک خاطره یادم آمد، برایتان بگویم. یک آدمی بود، پولدار بود و پیر بود و مریض بود و آمد قم، زمان آقای بروجردی، آقای بروجردی استاد همه‌ی مراجع فعلی بود. گفت: «آقا من ثروتمندم، پول زیاد دارم، پیر شدم، مریض شدم، ممکن است بمیرم، یک بچّه‌ی هرزه‌ای دارم، بچّه‌ی من جوانی نااهل است. من نگرانم که این پول را، بمیرم، ارثم به یک آدم نااهل برسد. من آمدم زود تا نمردم، پول‌هایم را خودم با دست خودم به شما بدهم.» پول‌هایش را داد و رفت. پسر فهمید. بلند شد از تهران، قم آمد. گفت: «می‌خواهم آقا را ببینم. من بابایم همان است که پول سنگین به آقا داد.» رفت گفت: «آقا من پسر همان آدمی هستم که پول‌هایش را به شما داده، بابایم گفته من هرزه‌ام، راست می‌گوید، من آدم نااهلی هستم، ولی شما پول‌های بابایم را به من بده، الآن بابایم مرده، پول‌های بابایم را بده، من از همین الآن آدم خوبی می‌شوم.» نقل شد که آقای بروجردی گفت: «به او بدهید.» گفتند: «آقا این یک آدم هرزه‌ای هست، خودش هم می‌گوید آدم هرزه‌ای هستم، بابایش هم گفت هرزه، شما به یک آدم هرزه این همه پول می‌دهید؟! دقّت کنید، آقا عجله نکنید، آقا صلاح نیست.» آن‌هایی که تو اتاق نشسته بودند، همه به هم نگاه کردند، گفتند: «صلاح نیست، پول را آقا بدهد به این. پول را داده به یک آدم هرزه!» آقای بروجردی احساس کرد که همه تو اتاقی‌ها ناراحت هستند. گفت: «بگویم تو ذهن شما چی هست؟ شما می‌گویید من از این پول به این پسرش ندهم، پول را بردارم، مدرسه بسازم، یا حوزه‌ی علمیه بسازم، تو حوزه‌ی علمیه طلبه‌ها را دعوت کنیم، درس بدهیم، تو این طلبه‌ها چهارتایشان بشوند مثل مطهّری و بهشتی و مفتّح و این‌ها، این آقایی که باسواد شد، صبر کنیم ماه رمضان بشود که مردم بیش‌تر می‌آیند مسجد، ماه رمضان هم صبر کنیم شب قدر بشود، شب قدر هم سعی کنیم که این لات و هرزه بیاید مسجد و آقا بالای منبر یک چیزی بگوید که این لات تحت تأثیر قرار بگیرد، توبه کند. خب این حالا این توبه می‌کند دیگر، چرا این‌قدر تابش بدهیم؟!» شما هی تابش می‌دهید، مدرسه بسازیم، طلبه تربیت کنیم، ماه رمضان بشود، شب قدر بشود، آقا برود تبلیغ کند، این لات گذرش به منبر آقا بیفتد، حرف‌های آقا در او اثر کند و توبه کند. این‌قدر تابش ندهید، این می‌گوید پولم را بدهید، توبه می‌کنم، خب پولش را بدهیم برود. گاهی یک محاسباتی ما می‌کنیم می‌گوییم صلاح نیست، صلاح نیست، هرز هست، اسراف است، گاهی وقت‌ها.
ما داشتیم امامان ما گاهی وقت‌ها برای معلّم قرآن بچّه‌هایشان پول سنگین می‌دادند، می‌گفتند: «آقا این همه پول زیادش است!» ولی این‌که انسان این‌طور بشود، یعنی من هشدار می‌دهم به بچّه مسلمان‌ها، چون آن‌هایی که پایبند به اسلام نیستند که کار ندارند به، بعضی‌هایشان نماز نمی‌خوانند، بعضی‌هایشان خمس نمی‌دهند، بعضی‌هایشان زکات نمی‌دهند، آن‌هایی که گوش نمی‌دهند که کار ندارم، آن‌هایی که گوش می‌دهند، گاهی می‌گویند می‌خواهم خودم باشم.
رفتم منزل مرجع تقلیدی، یک مبلغ خمس بود، بدهم به آقا. آقا گفت: «شما خودتان فقیر سراغ ندارید؟» گفتم: «چرا» گفت: «خودت بده، من به شما اجازه می‌دهم، خودت بده به فقرایی که خودت می‌شناسی.» گفتم: «آقا من نفس هم دارم هان، یعنی گاهی خوشم می‌آید، گاهی بدم می‌آید، ممکن است یک سیّدی را دوستش داشته باشم، خوشم بیاید، خمسم را بدهم، از یک سیّد بدم بیاید، به او ندهم، پس خمس در راه خوشم آمد، بدم آمد، مصرف می‌شود، خمس را باید برای خدا داد، نه چون دوستش دارم، یا بدم آمده، شما حساب این را هم بکن.»
از امام نه جلو بیفتیم، نه عقب بیفتیم، هر چه او گفت. رابطه‌ی مالی، پرداخت خمس و زکات.
– رابطه‌ی علمی.

4- رجوع به عالمان دین در دوران غیبت امام زمان علیه‌السلام

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» (انبیاء/ 7 و نحل/ 43)، به ما گفتند حوادثی که واقع می‌شود، به فقهای عادل بی‌هوس مراجع کنید. (كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ح 4، ص 483 و إحتجاج، طبرسي، ج ‌2، ص 458) تازه ما نمی‌گوییم همه‌ی مراجع تقلید و همه‌ی کسانی که خمس می‌گیرند، همه‌شان یک جورند، ما می‌گوییم ضریب اشتباه کم‌تر است، من هم اشتباه می‌کنم، بچّه‌ی من هم اشتباه می‌کند، نوه‌ی من هم اشتباه می‌کند، استاد من هم اشتباه می‌کند، همه، انسان، هر کسی اشتباه می‌کند، منتها اشتباه من مثلاً بیست درصد است، اشتباه او ده درصد است، اشتباه او دو درصد است، اشتباه او نیم درصد است، همین که افراد را می‌گوید خمس را بدهید به یک کسی که، آدم ممکن است مشورت کند، در مشورت هم کلاه سرش برود، اشتباه کند، ولی آدمی که تنهایی تصمیم می‌گیرد، ضریب اشتباهش بالاست، چند درصدش بالاست، اما کسی که مشورت می‌کند، با مشورت کار می‌کند، اشتباهش کم‌تر است.
امامان ما در زمان حیاتشان می‌گفتند این مسئله را برو از فلانی بپرس، یعنی رجوع به مرجع تقلید این مال زمان غیبت نیست. سؤال کرد از امام رضا علیه السلام، امام فرمود: «علیک بزکریا ابن آدم» در قم، شما این مسئله را برو از زکریا ابن آدم بپرس، زکریا ابن آدم هنوز هم قبرش نزدیک حضرت معصومه در شیخان هست، زکریا ابن آدم، امام رضا به او نوشت: «تو امین ما هستی در دنیا و آخرت.» (الرسایل الثلاث، مرتضوی لنگرودی، ص 103 و رجال علامه حلّی، ج 1، ص 75) می‌آمدند از امام سؤال می‌کردند. امام می‌فرمود: «از کجا هستی؟» می‌گفت: «من از شهر ری هستم.» فرمود: «برو از عبدالعظیم حسنی بپرس.» (حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى، محمدی ری‌شهری، ج 1، ص 19)، یعنی امامان ما در زمان حیاتشان هم ارجاع می‌دادند به افرادی. رابطه‌ی علمی. منتها در ولایت، فقط دوست داشتن کافی نیست، هم باید خوب‌ها را دوست داشت، هم باید نسبت به؟؟ (20:56). یک کسی آمد خدمت امام، گفت: «آقا فلانی شیعه است، شما را دوست دارد، اما با مخالفین هم یک چایی می‌خورد، یک گپی می‌زند، گاهی یک دید و بازدیدی دارد.» امام فرمود: «به او بگویید یا با ما باش، یا علیه ما باش.» این‌که یک چایی اینجا می‌خوری، یک چایی آنجا می‌خوری، بعضی‌ها این را کمال می‌دانند، می‌گویند: «فلانی خوب است، با همه تاب می‌خورد.» خب بسیار آدم بدی است که با همه تاب می‌خورد. امام فرمود، باید دو تا باشد: «كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا» (بحار الأنوار، ج 27، ص 58)، کمال دین، اگر می‌خواهید دینتان کامل باشد، هم امام را دوست داشته باشید، هم قاتل امام را دشمن داشته باشید.
حضرت فرمود: «كَذَبَ»، دروغ می‌گوید، «مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا» (بحار الأنوار، ج 27، ص 58)، آن کسی که می‌گوید من محبّت شما را دارم، اما با دشمنان ما هم رفت و آمد دارد، دروغ می‌گوید.

5- وظایف سه‌گانه ما در برابر امام زمان علیه‌السلام

وظیفه‌ی ما نسبت به امام چیست؟ بحث را چه زمانی گوش می‌دهید؟ نهم ربیع، اوّلین روز امامت آقا امام زمان علیه السلام. «إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً»، مردم سه تا وظیفه دارند: یک «مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ»، دو «وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ»، سه «وَ الرَّدَّ إِلَيْهِمْ»، هم بشناسیم، هم حرف‌هایشان را گوش بدهیم، هم اگر اختلافی بین افراد شد، به امام مراجعه کنیم، بگوییم هر چی امام گفت، «وَ الرَّدَّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيه» ‌(الکافی، چاپ إسلامیة، ج 1، ص 390)، در اختلاف‌ها ببینیم آقا چه می‌گوید.
خب کسی اگر امامش را نشناسد، درهای غیب به رویش بسته می‌شود، محرومیت از همه‌ی دستاوردهای وحی، مرگ جاهلی داریم، «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ»، کسی اگر بمیرد و امام زمانش را نشناسد، «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ح 9، ص 409)، یعنی مثل قبل از اسلام که افراد جاهلی بودند، آن‌طوری خواهد مرد.
«الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ»، جلو افتادن از اهل بیت هلاکت است، (وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ) (مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه)، «زاهق» همان «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِل‌» (إسراء /81) است.
علاقه‌ی امام به ما از علاقه‌ی مادر بیش‌تر است، علاقه‌ی مادر غریزی است و عاطفی است و موقّت، ولی علاقه‌ی امام، علاقه‌ی شهودی است، علم حضوری است. امام صادق فرمود: «وَ اللَّهِ لَأَنَا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْكَ وَ رَفِيقِكَ فِي دَرَجَتِكَ فِي الْجَنَّة» (بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج ‌1، ص 265)، امام فرمود ما شناختمان به شما زیاد است، لطف و محبّت ما به شما زیاد است، حتّی جایگاه شما را در بهشت ما می‌دانیم، یعنی مادر علاقه‌اش تا همین دنیاست، اما امام فرمود علاقه‌ی ما به شما این است که ما جایگاه شما، آینده‌ی شما را هم می‌دانیم.
خب در همه‌ی تکلیف‌ها خصوصی گفته می‌شد، مثلاً آیه‌ی زکات که می‌آمد، بلال می‌رفت در یک بازاری می‌ایستاد، در یک منطقه‌ای می‌ایستاد، آیه‌ی زکات را می‌گفت، آیه‌ی روزه همین‌طور، تمام دستورات ما در جلسات دو نفر، ده نفر، پنجاه نفر گفه شد، اما مسئله‌ی ولایتِ غدیر خم ده‌ها هزار نفر بودند، «… وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‌2، ص 18)، داریم مسئله‌ی ولایت را مثل مراسم تاج‌گذاری، خیلی رسمی بود.
شناخت امام کار هر کسی نیست، «مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِيبٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان‌» (بحار الأنوار، ج ‌53، ص 70)، ایمان به امام و ایمان به خدای امام و ایمان به انبیاء یک ظرفیتی می‌خواهد، شما شربت را تو سفال نمی‌کنی، تو لیوان می‌کنی، می‌گوید کسانی امام را می‌شناسند که این‌ها را خدا امتحان کرده، انتخاب کرده و هر چی علاقه بیش‌تر است، اطاعت باید بیش‌تر باشد، نمی‌شود گفت من عاشق علی هستم، ولی نماز نمی‌خوانم. شما به خانمت بگو: «دوستت دارم»، تا گفتی دوستت دارم، می‌گوید: «بلند شو برویم بازار ببینم. اگر رفتیم خرید کردیم، پیداست راست می‌گویی، وگرنه دروغ می‌گویی.» مقدار علاقه به مقداری است که ما اطاعت می‌کنیم. بعضی علاقه‌شان، ایمان هم ده درجه است (بحار الأنوار، ج ‌22، ص 341)، بعضی در همین هستند که مثلاً روز عاشورا یک پیراهن سیاه می‌پوشند، مقدار معرفتش و اطاعتش و عشقش به امام حسین یک پیراهن سیاه است، این هم روز عاشوراست، بعضی نه، در جلسات موعظه هم می‌آیند، بعضی نماز جماعت هم می‌آیند، بعضی نذر می‌کنند، خرج می‌دهند، بعضی دیگران را ارشاد می‌کنند، بعضی وقف می‌کنند، ساختمان‌های بزرگ را وقف می‌کنند، این مهم است این، مقدار علاقه فرق می‌کند.
چند وقت قبل که راه کربلا باز شده بود، یک جوانی که هفت سال است مادرش را ندیده، رفته آلمان، آنجا مشغول کار شده، بعد هفت سال آمده بود. به مادرش گفتند: «پسرت ایّام اربعین می‌خواهد بیاید.» گفت: «چرا حالا می‌آید؟! من ایّام اربعین می‌خواستم بروم کربلا.» ببین معرفت را، یک زن خانه‌دار، هفت سال است بچّه‌اش را ندیده، حالا هم که بچّه‌اش می‌خواهد بیاید، می‌گوید یک هفته‌ی دیگر بیاید، من می‌خواهم بروم به کربلا! این یک معرفت است.

6- اطاعت، شرط لازم برای محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام

اگر کسی ادّعای محبّت می‌کند، باید اطاعت کند، قرآن می‌گوید: (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‌) (آل عمران /31)، آیه قرآن است، اگر دوستم داری، باید پیروی کنی. نمی‌شود آدم بگوید خدایا من تو را دوستت دارم، ولی نمی‌خواهم با تو حرف بزنم. این قصّه را من قبلاً گفتم، یک بار دیگر بگویم. مدیر کلّ آموزش و پرورش یکی از استان‌های بزرگ به من گفت که: «یک دختر بچّه آمد، یک حرفی به من زد، خستگی‌ام برطرف شد.» گفتم: «چی گفت؟» گفت: آمد دفتر، گفت آقای مدیر کل می‌خواهم یک چیزی برایت بگویم، مادر من نماز نمی‌خواند، رفتم دیشب به او گفتم که مامان چند تا سؤال می‌کنم، تو من را دوست داری: گفت عزیز من هستی، دختر من هستی، دوستت دارم. بابا را دوست داری؟ داداش را دوست داری؟ گفت: بله. گفتم: خدا را هم دوست داری؟ گفت: خدا را هم دوست دارم، خدا ما را آفریده، نعمت‌های ما همه از خداست. گفتم: اگر خدا را دوست داری، چرا با خدا حرف نمی‌زنی؟! نماز دو دقیقه است، با نماز حرف بزن، تو ما را دوست داری، برای ما زحمت می‌کشی، وقت صرف می‌کنی، چه‌طور خدا را دوست داری، دو رکعت نماز نمی‌خوانی؟ مادره گفت: چشم، می‌خوانم. بلند شد، نماز خواند. گفت: با همین کلمه مادرم را نمازخوان کردم. یک کسی، یک کسی را دوستش دارد، باید اطاعت کند، (إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‌) (آل عمران /31).
حدیث دیگری داریم، فرمود: «لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ» (صفات الشيعة، ص 13)، اگر می‌خواهید ببینید، آخر می‌گویند فلانی ولایی است، تا عکس مثلاً امام یا مقام معظّم رهبری هست، می‌گویند ولایتش خوب است، گوش هم به حرف می‌دهد؟ ما چه‌قدر آدم داریم که عکس امام خمینی را دارد، گوش به حرف امام خمینی هم نمی‌دهد، با عکس زدن و با پوستر و این‌ها که آدم ولایی نمی‌شود، ولایت ما نمی‌رسد به کسی که در عمل تابع ما نباشد.

7- عهد و بیعت در یاری امام زمان علیه‌السلام

باید با امام بیعت کرد. درجه فرق دارد. ببینید بحث را روز آغاز امامت امام زمان، ما راجع به امام زمان سه تا مرحله را باید طی کنیم: یک، «عَهْداً»، یعنی تعهّد داشته باشیم، با امام زمان عهد ببندیم، «عهد» یعنی قرارداد. بعد می‌گوید نه، عهد کم است، برو بالاتر، «عَهْداً وَعَقْداً وَ بَيْعَةً» (مفاتیح الجنان، دعای عهد)، اول عهد، بعد عقد، بعد بیعت. «عهد» یعنی تعهّد، «عقد» یعنی گره بخورد، می‌گویند فلانی دختر و پسر عقد کردند، یعنی گره خوردند، عقد کنیم، یعنی با امام گره بخوریم، بیعت هم یعنی با امام معامله کنیم، «بِیع»، «بیعت» از «بِیع» است، «بِیع» یعنی خرید و فروش، یعنی به امام بگوییم: «آقا مال و جان و توان و سلامتی و هر چی خدا به من داده، در خدمت شما، شما قیامت و آخرت و سعادت من را تأمین کن.» من به امام عرضه می‌کنم توانایی‌ام را، می‌گویم هر چی دارم، دار و ندارم مال تو، تو هم دنیا و آخرت من را تأمین کن، این را بیعت می‌گویند، چی دادی، چی گرفتی، امکانات موجود را دادی و سعادت ابدی را گرفتی.
امامت آدم را حفظ می‌کند. عقب چه کسی برویم؟ واقعاً یک خورده فکر کنیم، آخر ما می‌گوییم دنیای علم است، دنیا، دنیای روشنفکرهاست، چه روشن‌فکری؟! یک خانم نود ساله و صد ساله می‌تواند کشور را اداره کند؟! بعد اگر مُرد، باید پسرش باشد؟! من مُردم، ما مسجد هم حق نداریم بگوییم این آقا از دنیا رفته، پسرش جایش بیاید، ممکن است مردم آقا را قبول داشته باشند، پسرش را قبول نداشته باشند، پیشنمازی تحمیلی نیست که، چون من اینجا پیشنماز بودم، حالا هم که مُردم، پسرم پیشنماز باشد، البتّه خیلی‌ها پسرهایشان لیاقت دارند و مردم هم به پسرهاشون هم علاقه‌مند هستند، اما یک وقت نه، پسرش با پدرش خیلی فرق دارد، اگر فرق دارد، نمی‌شود گفت چون بانی مسجد است، پس آقای مسجد را هم ایشان تعیین کند، چون پدرش اینجا نماز می‌خوانده، پس پسرش نماز بخواند، پدر و پسری نیست، موروثی نیست. الآن در زمانی زندگی می‌کنیم، که می‌گوید یک کسی باید صد سال ریاست کند، بعد مرگش هم باید پسرش ریاست کند، این چه منطقی است؟! علم است؟! عقل است؟! تجربه است؟! ما اسمش را گذاشتیم و لذا قشنگ گفته، قرآن گفته جاهلیت اوّل، (الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‌) (احزاب /33) آیه قرآن است، یعنی جاهلیت اوّل، جاهلیت اوّل امام فرمود از این معلوم می‌شود که یک جاهلیت دوّمی هست. (تفسير القمي، ج‌2، ص 193)
خدایا به آبروی خود امام زمان و به آبروی اجدادش و دوستانش هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، بر معرفت ما نسبت به امام‌ها و پیغمبرها، به معرفت ما نسبت به خودت، معرفت و مودّت و اطاعت و اخلاص و ایثار و ما را از شیعیان واقعی و از مؤمنین واقعی نسبت به خودت و اولیایت قرار بده. روز را تبریک می‌گویم.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- آیه 15 سوره مریم، درود دائمی خداوند در دنیا و آخرت را در خصوص چه کسی بیان می‌کند؟
1) حضرت مریم
2) حضرت عیسی
3) حضرت یحیی

2- بر اساس دعاهای مربوط به امام زمان علیه‌السلام، نتیجه نشناختن امام چیست؟

1) نشناختن رسول خدا
2) نشناختن کتاب خدا
3) گمراهی از دین خدا

3- بر اساس زیارت جامعه و زیارت عاشورا، شرط ولایتمداری چیست؟

1) دوستی با دوستان اهل‌بیت علیهم‌السلام
2) دشمنی با دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام
3) هر دو مورد

4- آیه 31 سوره آل‌عمران به چه امری تأکید دارد؟

1)تبعیت، لازمه‌ی محبت خدا
2) محبّت، لازمه‌ی تبعیت از خدا
3) معرفت، لازمه‌ی محبت خدا

5- آیه 33 سوره احزاب به چه امری اشاره دارد؟

1) پایان دوران جاهلیت
2) وقوع جاهلیت دوم
3) شروع دوران جاهلیت

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2610
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست