responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2609
1- علم آموزي، مكان و زمان ندارد
2- افزودن علوم ديگران به علوم خودمان
3- تلخيص و تصفيه كتب از مطالب كم فايده
4- لزوم هجرت فارغ التحصيلان مراكز علمي
5- تشخيص نيازهاي واقعي براي انجام تحقيقات
6- قرآن محوري در علوم انساني
7- دوري از آموزش‌هاي ماشيني و حفظي
8- پرهيز از بدعت، خودباختگي و تحجر در مراكز علمي

موضوع: نهضت علمي امام باقر(عليه‌السلام)

تاريخ پخش:  12/08/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزاني كه پاي تلويزيون نشستند زماني بحث پخش مي‌شود كه شب شهادت امام باقر(ع) است. و امام باقر هنرش در تأسيس مراكز علمي و حوزه علميه بود. اميرالمؤمنين حقش غصب شد، امام حسن شهيد شد، امام حسين شهيد شد، امام باقر در خفقان زندگي كرد. بني اميه كه ريشه‌كن شد، بني عباس روي كار آمدند. بني عباس گفتند: ما به اهل بيت احترام مي‌گذاريم. چون سيلي كه خورديم، به خاطر كشتن امام حسين بود و ما اهل بيت را آزاد مي‌گذاريم. تا گفتند آزاد مي‌گذاريم امام باقر حوزه‌ي علميه را شروع كرد و بعد از امام صادق دوباره خفقان شروع شد. باز از امام جواد و امام دهم يك فرصتي پيش آمد بين پرانتز، يعني بين دو مظلوميت، يك حوزه‌ي علميه. حالا اين مشخصات مراكز علمي را مي‌خواهم براي شما بگويم.

يكي اينكه اسلام مي‌گويد در تحصيل فارغ‌التحصيل نداريم. بحثي داشته باشيم كه براي يك استاد دانشگاه، براي طلبه، و براي معلم، آموزش و پرورش، براي هركس هست مفيد باشد، (بسم الله الرحمن الرحيم)، نهضت علمي امام باقر(ع).

1- علم آموزي، مكان و زمان ندارد

علم وطن ندارد. اين اصل است. خيلي دوست دارم كلماتي را كه روي تخته مي‌نويسم، حالا اگر بسيج دانشجويي است، جهاد دانشجويي است، نمي‌دانم نهاد رهبري است، هركس هست اين را تابلو كنند، چون با اينكه مطلبش را داشتم من اين را تقريباً هفت ساعت فكر كردم كه اينها را آوردم. يك تابلو براي دنياي علم است. علم وطن ندارد. به چه دليل؟ چون گفتم «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين‏» (وسايل‌الشيعه/ج27/ص27) چين هم مي‌روي برو. حالا چين در آن زمان دورترين نقطه است.

علم زمان ندارد. زگهواره تا گور.

علم استاد ندارد. استاد خاص، از هركس مي‌تواني چيزي ياد بگيري، سليمان پيغمبر از هدهد چيز ياد گرفت. هدهد كه آمد سليمان گفت: كجا بودي؟ گفت: پرواز مي‌كردم. خبري دارم كه تو هم كه پيغمبر هستي و حكومت دست تو است، تو هم آن خبر را نداري. گفت: قصه چيست؟ هدهد يك گزارشي را داد و قصه دارد، قصه‌اش در قرآن آمده است. گاهي وقت‌ها يك بچه حرف مي‌زند مي‌بينيم حق با ايشان است. گاهي وقت‌ها انسان از پريدن يك چيزي الهام مي‌گيرد. گاهي آدم از يك مورچه يك چيزي را الهام مي‌گيرد. حتي گفتند اگر كافر است چيزي بلد است، برو از او ياد بگير. خوب چين آن زمان كه مسلمان نبودند كه پيغمبر فرموده: برويد چين چيز ياد بگيريد. «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن‏» (كافي/ج8/ص167) حكمت گمشده‌ي مؤمن است، هرجا مي‌رود بايد ياد بگيرد. شرطش اين نيست كه حالا استاد چطور باشد. اينكه ما مي‌گوييم: نه شرقي نه غربي! يعني نه شرق زده، نه غرب زده ولي در استاد از استاد شرقي بايد استفاده كنيم، از استاد غربي بايد استفاده كنيم. در آموزش هم شرقي هستيم، هم غربي. در خودباختگي، نه شرقي هستيم، نه غربي. اينها قاطي نشود. يخ زده بد است، اما استفاده از يخ بد نيست. گرما زده يك مرضي است، اما استفاده از حرارت بد نيست.

راه‌هاي توليد علم. به ما گفتند كه بچه‌هايتان را براي زمان آينده تربيت كنيد. اين سفارش حديث است. من در يك شرايطي تربيت شدم. بچه‌ي من بايد براي شرايط ديگر مثل اينكه الآن هركسي خانه مي‌سازد بايد در گاراژي بگذارد. بگويد: آقا ما كه ماشين نداريم. تو ماشين نداري، مهمان‌هايت ماشين دارند. نسلت هم ماشين دارند. نبايد بگويي: آقا من نه خودم ماشين دارم، نه جد و آباد من ماشين داشته. الآن بايد در خانه ماشين‌رو باشد. زندگي ماشين است. الآن كوچه تنگ ديگر شهرداري اجازه نمي‌دهد چون آتش و حادثه است بايد در هر كوچه آمبولانس بتواند حركت كند.

2- افزودن علوم ديگران به علوم خودمان

راه‌هاي علم، از راه مشورت، چقدر حديث داريم. فقط به ما گفتند: از علم خودت غافل نشو. تابلو دانشگاه بايد اين باشد: «أَعْلَمُ النَّاس‏» حضرت فرمود: باسوادترين مردم «أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ» كسي است كه جمع كند، چه جمع كند؟ «عِلْمَ النَّاس‏ِ إِلَى عِلْمِه‏» (بحارالانوار/ج1/ص163) علم مردم را با علم خودش جمع كند. يعني چه؟ گير ما اين است كه علم خودمان را فراموش مي‌كنيم. فقط مي‌بينيم ديگران چه گفتند. خودت هم يك كسي هستي. يعني معماري قديم را بلد باش، از دست نده. منتهي اين برج‌هايي را هم كه امروز مي‌سازند، اين را به معماري قديم اضافه كن. آشپزي قديم را، بلد باش، حالا نمي‌دانم يك نوع غذاي جديد هم برو ياد بگير. علم خودت را فراموش نكن. طب قديم را بلد باش، طب جديد را هم برو اضافه كن. نه اينكه طب قديم را محو كنيم، طب جديد را ياد بگيريم. اين حديث است. «أعلَم» يعني باسوادترين مردم كسي است كه جمع كند علم ديگران را با علم خودش. يعني علم خودش هم يك هويتي داشته باشد. خودش را نبازد.

سرمايه‌گذاري، براي توليد علم سرمايه‌گذاري لازم است، هرچه پول براي پژوهش و تحقيقات بدهيم، جا دارد. امام حسين(ع) وقتي ديد بچه‌اش يك چيزي ياد گرفته است، مبلغ سنگيني به معلم داد. گفتند: آقا زيادي‌اش است. فرمود: آخر معلم است. معلم است!

ايجاد انگيزه، يك كاري كنيم انگيزه ايجاد شود. حالا من يك كتابي نوشتم به نام انگيزه، صد و چند عامل است. چون كارگر در كار انگيزه دارد، ندارد يا كم دارد، دانشجو، دبيرستاني، اصلاً خيلي از جاها انگيزه كار نيست. براي ايجاد انگيزه، پيغمبر وارد مسجد شد ديد يك عده نماز مي‌خوانند يك عده بحث علمي مي‌كنند، فرمود: هردو را دوست دارم، ولي من مي‌روم جز گروهي كه بحث علمي مي‌كنند. هشام پسر 15، 16 ساله بود. تا وارد شد امام صادق جلو پايش برپا. احترام و… گفتند: آقا اين بچه است.شما امام صادق هستي، فرمود: اين دانشمند است. ايجاد انگيزه!

3- تلخيص و تصفيه كتب از مطالب كم فايده

تصفيه كتب از مطالب غير مفيد، اين نهضت علمي مي‌خواهد، خيلي از كتاب‌هاي ما حرف بي‌فايده در آن است. حضرت عباسي خود بنده در قم درسهايي را خواندم كه اگر هم نمي‌خواندم هيچ طوري نمي‌شد. بعد يك درسهايي بايد بخوانم، وقتي در جامعه آمدم ديدم در قم نخواندم. آنوقت خودم جدا مطالعه كردم. هم دانشگاه، هم دبيرستان، اين دختر خانه‌دار بايد بداند كه چه چيزي باعث مي‌شود كه بچه‌اش ترسو شود؟ عوامل تربيت بچه را بايد دخترها بخوانند. حالا ولو هم نفهمند ته اقيانوس اطلس عمقش چقدر است؟ مي‌خواهد چه كند؟ ننه‌ات در اقيانوس اطلس رفته، يا پدرت رفته؟ تو فردا مادر مي‌شوي، چه عواملي باعث مي‌شود بچه ترسو مي‌شود. چه عواملي بچه شجاع مي‌شود؟ كتاب‌هاي دخترها و پسرها بايد بخشي‌اش فرق كند. رشته‌هاي دانشگاهي بخشي‌شان فرق مي‌كند. اين آقا مي‌خواهد ماما شود. او مي‌خواهد مهندس راه و ساختمان شود. او مي‌خواهد پزشك شود. اين مي‌خواهد حقوق‌دان شود. براي هر رشته‌ي علمي يك كتاب خاصي بايد نوشته شود. كتاب ديني‌اش را مي‌گويم، غير ديني‌اش را كه من متوجه نمي‌شوم. در تخصص من نيست. نهضت تصفيه، اينها نهضت‌هايي است كه بايد بشود. نهضت تصفيه، يعني يك سري از بحث‌ها را برداريم.جايگزين كنيم. حتي هيچ ‌اشكالي ندارد كه هر استاني كتاب‌هايشان يك بيست صفحه به خاطر مسائل همان استان در كتاب‌هايشان باشد. من كه بچه‌ي كاشان هستم بايد مفاخر كاشان را بشناسم. او هم بچه‌ي تبريز است مفاخر تبريز. يك چند صفحه‌اي ويژه باشد.

نهضت تلخيص، اين كارهايي است كه بايد بشود. امام باقر اين كارها را كرده است. اينقدر كتاب‌هاي 400 صفحه‌اي هست كه مي‌شود 40 صفحه‌اش كرد. ما خودمان در نهضت سواد آموزي مثلاً يك كتابي مثل آئين همسرداري را مي‌بينيم كتاب خوبي است. از مؤلفش اجازه مي‌گيريم، آقا اجازه بده ما اين چهارصد صفحه را چهل صفحه كنيم. گفت: مگر مي‌شود؟ گفتيم: شما مي‌بينيد. يك سري تلخيص كنيم. زمان كه اجازه نمي‌دهد ما همه‌ي كتاب‌ها را مطالعه كنيم. من كتابي را ديدم 850 صفحه بود بسيار كتاب خوبي بود. خدمت مؤلفش رسيدم گفتم: آقا اجازه مي‌دهيد ما اين را يك بروشور كنيم؟ گفت: هشتصد صفحه در يك بروشور؟! گفتم: چطور شيشه گلاب را عطرش مي‌كنند، كوچولو؟! به همان دليلي كه يك شيشه گلاب را عطر مي‌كنند. يك وقتي راديو اندازه‌ي يك بشكه بود، حالا اندازه‌ي يك قوطي كبريت شده است. مي‌شود جمعش كرد. گفتم اگر ما توانستيم هشتصد صفحه را در يك بروشور خلاصه كنيم، شما اجازه مي‌دهيد دو ميليون چاپ كنيم؟ گفت: بله! من ببينم. رفتيم و ديد و پسنديد و عوض اينكه آن كتاب 5 هزار تا چاپ شود و روي دستش بماند، دو ميليون چاپ كرديم. اين كارها بايد بشود. حوزه و دانشگاه و نسل نو بايد اين كارها را بكنند. خلاصه‌گويي!

چند وقت پيش براي رؤساي تمام شبكه‌هاي تلويزيون يك برنامه‌اي بود، گفتم: خيلي از اين فيلم‌ها را مي‌شود جمعش كرد. منتهي خوب حالا اين به ضرر توليد كنندگان است. به جاي اينكه مثلاً بگويند: سيزده ساعت توليد كرديم، بايد بگويد: هفت دقيقه توليد كرديم. آنوقت پولي به او نمي‌دهند. يك جايي كلاس بود صد تا صد تا مي‌آوردند. گفتم: بابا خوب شما كه جا داريد، يك مرتبه 500 نفر را بياوريد. گفت: خوب پس مديريت ما چه مي‌شود؟ من بايد صد تا صد تا بدهم كه اينها را لفت بدهم هي دوره دوره كه ما هم به ناني برسيم. نهضت تصفيه، نهضت تلخيص.

4- لزوم هجرت فارغ التحصيلان مراكز علمي

نهضت هجرت دانشمندان، خوب اين الآن تكان خورد، حركت دانشمندان. قديم مثلاً مي‌گفتند: اين آيت الله زشت است برود مسافرت. يك وقت مي‌ديدي يك آيت‌الله هفتاد سال در قم مي‌ماند. الآن نه مراجع و اساتيد خوب، يك سري هجرت بايد واجب باشد. حالا نگوييد آقاي قرائتي خودت هجرت مي‌كني يا نه؟ من در سال ميانگين صد تا سفر دارم. من همه‌ي ايران نمازم را مثل شوفرها چهار ركعتي مي‌خوانم. يكبار به خانمم گفتم: حاج خانم شما يك قرآن بردار من را از زير قرآن رد كن. آخر من مسافر هستم. گفت اين براي شوهري است كه سالي يكبار برود. من بايد يك قرآن در سيني بگذارم و در خيابان بايستم. (خنده حضار)

من خودم هيچ وقت ده روز تهران نيستم. ولي خوب همه هم نمي‌شود. بالاخره اين حرفي كه من در تلويزيون زدم مي‌گويد: آقاي قرائتي پس چطور ما گفتيم، بيا بخش ما، روستاي ما نيامدي؟ من كه نمي‌توانم به همه جا برسم. ولي به هر حال هجرت، تازه من دانشمند نيستم، طلبه هستم. دانشمندان اگر هجرت كنند، بالاخره مردم اين پروفسور، اين دكتر، اين خلبان را قيافه‌اش را هم از نزديك ببينم. اينطور نباشد كه بعضي از نمايندگان همين كه يكبار آمدند يك چهار سال تهران، ديگر از تهران بيرون نمي‌روند. ديگر بيرون نمي‌روند. آب تهران چه خصوصياتي دارد آدم را پاگير مي‌كند. يك نهضتي لازم است. هيچ‌ مشكلي نيست كه قانون شود كه هركسي در سال بيست روز هجرت كند. چهار تا پنج روز، به مناطقي كه…

آقاي محمدي گلپايگاني رئيس دفتر مقام معظم رهبري وقتي به ايشان گفتند: بيا رئيس دفتر شو، گفت: من با آقا يك شرط دارم. دهه‌ي محرم اجازه بدهيد در يك روستايي بروم كه آخوند نمي‌رود. سالي ده روز براي خودم. مي‌خواهم يك روستايي منبر بروم كه اين روستا هيچ‌كس من را نشناسد و هيچ آخوندي هم نرود يا كم برود. سالي ده روز، دو تا پنج روز، دو تا چهار روز، اين…

امتيازات را به دانشمندان بدهيم. البته اسلام اين كار را كرده است. قوه‌ي مقننه، قوه‌ي مجريه، قوه‌ي قضائيه، اينها همه بايد باسواد باشند. شرطش است.

5- تشخيص نيازهاي واقعي براي انجام تحقيقات

تشخيص نيازهاي واقعي، خيلي پژوهش مي‌شود، تحقيق مي‌شود اما وجود خارجي ندارد. يعني سر قبري گريه مي‌كنيم كه مرده در آن نيست. خيلي وقت‌ها يك تحقيقاتي مي‌شود كه هيچ ثمره‌اي ندارد، اصلاً وجود خارجي ندارد، يا چنين چيزي وجود ندارد.

يك وقت تلويزيون نشان داد يك گاوصندوق در يك استخر است. گفتند: هركس زير آب برود و اين را باز كند، سكه مي‌گيرد. من گفتم اصلاً در تاريخ گاوصندوق كدام گاوصندوق تا حالا در استخر گير كرده است؟ اصلاً وجود خارجي ندارد. خيلي وقت‌ها مي‌نشينيم يك بحث‌هايي مي‌كنيم كه…

تحقيق‌ محوري، الآن خيلي از چيزها ترجمه است. تحقيق نيست. فتوكپي است. تحقيق نيست. خيلي از كتاب‌ها مشابه هم است.

خودباوري، به لطف خدا در سايه‌ي جمهوري اسلامي اين پيش آمد. اصلاً مي‌گفتند: ايراني نمي‌فهمد. من يادم نمي‌رود سالهاي اول انقلاب مكه رفتم. بعضي از اين عرب‌هاي سعودي مي‌گفتند: استغفرالله، رويم نمي‌شود بگويم. حالا حرف او را مي‌زنم. مي‌گفت: مسلم يعني مسلمان مخ ما في. مسلمان مخش نمي‌كشد! يعني تا اين را تصويب نكنند نمي‌توانند سوار شوند. بيداري اسلامي گفت: نه، مسلم مخ فيه. امام آمد به ايراني‌ها گفت: شما مي‌توانيد شاه را بيرون كنيد. مي‌توانيد حكومت را عوض كنيد. اينكه مي‌توانيد خيلي مهم است. خودباوري… من كجا و او كجا!

6- قرآن محوري در علوم انساني

قرآن محوري، من الآن اين را كه مي‌گويم يك ذره‌اش را خدا لطف كرده به آن رسيدم. مثلاً فكر مي‌كنيم در حقوق فرانسه حرف اول را مي‌زند، اينطور نيست. والله بالله اينطور نيست. دو هزار و پانصد نكته‌ي حقوقي از قرآن در همين تفسير بنده آمده كه به عنوان يك كتاب حقوقي به اسم سيماي حقوق در قرآن درآمده، حضرت عباسي صدها نكته است كه در حقوق فرانسه نيست. ما خودمان را باور نكرديم. خدا آيت الله العظمي فاضل لنكراني را رحمت كند. مي‌گفت: يك حديث است برو پيدا كن، رفتم پيدا كردم. امام رضا فرمود: «من أراد العلم‏» هركس علم واقعي مي‌خواهد، «فليثور القرآن» با (ث). «فليثور القرآن» يعني قرآن را كنجكاوي كنيم. ما باور كنيم كه مسائل حكومتي را قرآن چطور دارد، مسائل سياسي را چطور دارد. مسائل خانوادگي را چطور دارد.

مثلاً آئين همسرداري، قرآن سه كلمه براي همسرداري گفته است. گفته: اگر مي‌خواهيد همسرداري كنيد، طوري همسرداري كنيد كه 1- («لا يَحْزَنَّ») (احزاب/51) خانم شما حزن پيدا نكند. غصه نخورد. («وَ يَرْضَيْن‏» )خانم شما از شما راضي باشد. («تَقَرَّ أَعْيُنُهُن‏») چشم خانم شما به جمال شما روشن شود. يكي ديگر هم هست يادم رفت. آئين همسرداري!

آقا در جبهه شكست خورديم. مي‌گويد: مي‌داني چرا در جبهه شكست خوردي؟ اول در احد پيروز شديد، رمز شكست شما اين بود. («فَشِلْتُم‏») (آل‌عمران/152) از نظر روحي و رواني شل شديد. از نظر اجتماعي («تَنازَعْتُم‏») نزاع، در شما اختلاف افتاد. از نظر سياسي حرف پيغمبر را زمين زديد. گوش به حرف رهبري نداديد. («فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ») شل شديد، نزاع كرديد، معصيت كرديد. اين رواني است شل شدن. («تَنازَعْتُمْ») اجتماعي است. («عَصَيْتُمْ») سياسي است. سه تا كلمه مي‌گويد. رمز شكست در احد، آئين همسرداري.

گاهي وقت‌ها قرآن يك كلمه مي‌گويد در اين كلمه يك دنيا حرف است.  مي‌گويند: يك حكيمي دعوت شد منبر برود. جا تنگ بود، يك نفر از عقب گفت:آقايان، بلند شويد. بلند شويد يك قدم جلوتر برويد. جلو برويد كه آن عقب جا باز شود. ايشان از منبر پايين آمد و رفت. گفتند: چرا چنين كردي؟ گفت: به خاطر انكه من مي‌خواستم سخنراني كنم، آخر سخنراني من اين باشد كه مردم يك قدم به جلو برويد. آن چيزي كه من مي‌خواستم در طول يك ساعت بگويم، اين يك دقيقه گفت.

براي سلامتي، حديث داريم معده خانه‌ي همه‌ي مرض‌هاست. يعني هرچه به سر آدم مي‌آيد از معده مي‌آيد. تا گرسنه نشديد غذا نخوريد. قبل از آنكه سير شويد كنار برويد. غذايتان را چاشت و غروب بخوريد. سه وعده نخوريد، دو وعده غذا بخوريد. چاشت و غروب، ميوه را بخوريد اما گوشت را اگر اشتها داري بخور. قرآن راجع به ميوه مي‌گويد: («وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ») (واقعه/20) هر ميوه‌اي كه دوست داري بخور. اما («وَ لحَْمِ طَيرٍْ مِّمَّا يَشْتهَُونَ» )(واقعه/21) به گوشت كه مي‌رسد مي‌گويد: اگر اشتها داري بخور. يعني ميوه را شرط اشتها ندارد، ولي گوشت را شرط اشتها دارد.

يك كدهايي در قرآن هست. («وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» )(تكوير/6) دريا جوش مي‌آيد، امروز ژاپن و آمريكا رفته به اين است كه از آب بنزين درست كند. مولكول‌هاي آب را باز مي‌كنند، آب مي‌شود بنزين. («وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ»). همينطور مي‌گوييم: بله سدر زدن مستحب است. اين برگ سدر با پوست بدن چه مي‌كند؟ نقش‌اش چيست؟ اين رساله‌ي يك دكتر است. امراض جلدي، اين برگ سدر با بدن چه رابطه‌اي دارد؟ به ما گفتند: لباس پشمي نپوشيد لباس شما پنبه‌اي باشد. پنبه با پوست بدن تناسبش بيشتر است تا پشم با پوست بدن. وحتي حديث داريم دوره‌ي آخر الزمان افرادي كه مي‌خواهند پز بدهند مي‌گويند: پشمي است. اي بابا پشمي است، خوب پشمي باشد. يعني افتخار مي‌كنند كه لباسشان پشمي است و حال آنكه نمي‌دانند پنبه براي بدن مفيد تر از پشم است. رنگ سفيد خيلي مهم است. رنگ شاد مهم است. قرآن را باور كنيم.

تشويق افراد خلاق، به هر حال براي توليد علم اين كارها بايد (انشاءالله) شود.

7- دوري از آموزش‌هاي ماشيني و حفظي

باقر يعني چه؟ باقر يعني شكافنده. ديديد نوك كشتي يا قايق تيز است؟ تيز نباشد آب را نمي‌شكافد. هواپيما هم همينطور است. باقر يعني شكافنده، باقر العلوم، شكافنده علم يعني چه؟ يعني تقليد نيست. از خودش است. ترجمه نيست. الآن آموزش‌هاي ما آموزش‌هاي ماشيني است. اين قصه تقريباً براي چهل سال پيش است.

يك بچه‌اي را به عنوان بچه‌ي نابغه در تلويزيون آوردند. اين را البته من آن زمان تلويزيون نداشتم، براي من كسي گفت. مي‌گفتند چهل تا كشور را بگويي، فوري چهل تا پايتخت را مي‌گفت. به عنوان بچه نمونه نشان دادند، جزء ديدني‌ها مثلاً. يك مرتبه گفتند: كشور عزيز ما! يادش رفت بگويد: تهران. پايتخت تهران است. چرا؟ براي اينكه آموزشش ماشيني بود. گفتند: ايران، تهران. كلمه‌ي ايران را برداشتند به جاي ايران گفتند: كشور عزيز ما اين قاطي كرد! گفته بودند: مثلاً فرانسه او مي‌گفت: پاريس. مي‌گفتند: انگلستان؟ مي‌گفت: لندن. هر كشوري را مي‌گفتند اين پايتختش را مي‌گفت. اينطوري آموزش دادند. ايران او هم مي‌گفت: تهران. آنوقت پشت دوربين به جاي اينكه بگويند: ايران؟ بگويد: تهران. كلمه‌ي ايران را برداشتند گفتند: كشور عزيز ما؟ قاطي كرد. اين آموزش ماشيني است. يعني يك خرده پايين و بالا شود، آموزش كامپيوتري. كامپيوتر هم اطلاعات درونش هست.

توليد علم به اين مي‌گويند كه اجتهاد بر تقليد غلبه پيدا كند. تحقيق بر ترجمه غالب شود. فهميدن بر حفظ غالب شود. ما الآن بچه‌هايمان حفظ مي‌كنند، نمره هم مي‌گيرند. حتي گاهي وقت‌ها بعضي از اقليت‌هاي مذهبي در مدرسه نمره تعليمات ديني‌شان بيست است. عقيده ندارد، مثل مرده شور مي‌خواهد مرده بشويد كاري ندارد اين جهنمي است يا بهشتي. آموزش ماشيني، آموزش حفظي، اين حوزه‌ي امام باقر بركتش اين بود كه پژوهش‌ها و تحقيقاتشان… خيلي از علومي كه مؤسس‌اش اسلام بوده آنها از ما گرفتند. الآن ما حرف‌هاي آنها را ترجمه مي‌كنيم. امام جواد به دو نفر فرمود: «شرقا أو غربا» به شرق برويد يا به غرب برويد، هرچه علم حقيقي است ما داريم. چون علم ما از علم الهي است. علم ما از علم الهي است. علم الهي حدس نيست. فرضيه نيست. خيال نيست. رد نمي‌شود. توليد علم يعني كشف راه‌هاي نرفته، كار جديد، جسارت تحقيق، اختراع، اكتشاف.

اينطور نيست كه انرژي هسته‌اي فقط در طبيعت باشد. در سر هر انساني هست. اين دخترهايي كه پشت كنكور مي‌مانند يا پسرهايي كه پشت كنكور مي‌مانند و پدر و مادرشان آه مي‌كشد كه كاش بچه‌ي من قبول مي‌شد! اينها توجه ندارند والله بالله همه‌ي توفيقات در كنكور نيست. ممكن است كسي بيرون از كنكور هم دست به يك اكتشافاتي بزند. يك اختراعاتي داشته باشد. اصلاً ممكن است كسي دانشگاه نرفته باشد. من سراغ دارم آدم‌هايي را كه دانشگاه نرفتند ولي كتاب‌هايشان در دانشگاه تدريس مي‌شود. البته دانشگاه يك توفيقي است. اما اينطور نيست كه در دانشگاه بسته شد، خاك بر سرت كنند! در دانشگاه باز شد تمام خوشبختي‌ها… نه اينطور نيست. دانشگاه توفيقي است. اما اينطور نيست كه هركس دانشگاه نرود حتماً بدبخت شده و هركس برود حتماً خوشبخت شده است. ما دانشگاه رفته داريم كه هزار و يك مشكل دارد، دانشگاه نرفته داريم كه هيچ مشكلي ندارد. هم در زندگي و هم در خدمتش. يك چيزهايي را ما غافل شده‌ايم. مثلاً صنعت خودمان، صنايع دستي خودمان، معماري قديم، طب قديم، يعني يك خودباختگي پيدا شده و هويت‌ها و اصالت‌هاي خودمان را رها كرديم.

در حوزه‌ي علميه چند تا بايد و چند تا نبايد است. نمي‌دانم كدام را بخوانم. نبايدها را مي‌گويم. گاهي به اسم نو انديشي، بدعت مي‌گذارند. فكر نو، حرف نو خوب است به شرطي كه بدعت نباشد. يعني جزء دين حسابش نكنند. اين خطراتي است كه هست. باز اين تابلو مي‌شود. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) يك صلوات ديگر هم بفرستيد. (صلوات حضار)

8- پرهيز از بدعت، خودباختگي و تحجر در مراكز علمي

پرهيز از بدعت به اسم نو انديشي، به اسم اينكه من مي‌خواهم حرف نو بزنم، يك چيزي را كه جزء دين نيست، جزء دين مي‌آورم.

من يك مسجدي رفتم، ديدم مي‌گويند: «واشهد ان فاطمه ولية الله»(بسم الله الرحمن الرحيم)، حرف تازه! بعد ديدم كه يك نفر از همشهري‌هايشان از علماي همشهري گفته است. گفتم اگر شما همشهري‌تان نبود اين را مي‌گفتيد، مثلاً اينجا فرض كنيد اين شهر است، اگر يك آيت‌الله براي يك شهر ديگر بود مي‌گفتيد؟ گفتند: نه. گفتم: پس ببينيد اين تعصب محلي است. چون آيت‌الله محله‌تان گفته مي‌خواهيد اين را جا بياندازيد. اگر همه مراجع گفتند روي چشم! به اسم نوانديشي يك چيز نويي را…

يا مثلاً در حرم امام رضا آمده، روبروي امام رضا است هي مي‌گويد يا رقيه، يا رقيه، يا رقيه، مي‌گويم: بابا اين امام رضا است. اين امام رضا است. آخر پهلوي امام رضا… بله اگر شما سوريه رفتي، شام رفتي، روضه‌خواني بود رقيه را هم بگو. آخر كنار ضريح مي‌گويي: يا رقيه! گاهي وقت‌ها هم حزب‌اللهي‌اش، هم روشنفكرش، قاطي مي‌كنند. وقتي… يك كسي همه‌ي لباس‌هايش را سبز كرد، ريش‌هايش را هم سبز كرد. گفتند: ديگر چرا ريشت را سبز كردي؟ گفت: من مي‌خواهم يك ضرب چهارده معصوم شوم. گاهي وقت‌ها افرادي قاطي مي‌كنند، به اسم روشن‌فكري بدعت مي‌گذارند.

پرهيز از برچيدن فضائل، به اسم چه؟ به اسم روشن‌فكري. ببين آقا هرچيزي سهم دارد. منطق سهم دارد. درست؟ ادب هم سهم دارد. ديگر چه؟ آزادي هم سهم دارد. همه بايد سهم داشته باشند. كسي نبايد به اسم آزادي بي‌ادب باشد. خيلي پررو است. مي‌گويد: مگر قلم آزاد نيست؟ من مي‌خواهم اين را كاريكاتور كنم. من مي‌خواهم هرچه مي‌خواهم بگويم. بابا به همان دليلي كه قلم و بيان آزاد است، آزادي سهم دارد، ادب هم سهم دارد. استدلال هم سهم دارد. هرچيزي سهم دارد.

الآن خانم بچه‌دار، حامله است يا بچه بغلش است، يا پيرمرد است وارد اتوبوس مي‌شود ديگر كسي بلند نمي‌شود. همه همينطور مثل بت نگاهش مي‌كنند. بابا تو آدم نيستي؟ اين پير است. اين حامله است. بچه بغلش است. خوب بلند شو. نه ايشان، بنده… يك كت و شلوار شيك پوشيده فكر مي‌كند آدم حسابي است. فضيلت‌ها دارد برطرف مي‌شود.

به اسم… حريم‌شكني، كفرگويي، بي‌ادبي، سوء ظن…

پرهيز از مدل‌هاي تحميلي و ترجمه و كليشه. پرهيز از مدل تحميلي و ترجمه و كليشه بودن. پرهيز از سياست‌زدگي و سياست‌زدايي، هم سياست زده بد است و هم… يك عده سياست‌زده هستند كه افطار هم كه مي‌دهد مي‌گويد: ايشان جزء ما نيست دعوتش نكن. كساني بيايند اين خرما و فرني را بخورند كه جزء خط من باشند. يعني در افطاري و خرما خط سياسي‌اش را رها نمي‌كند. بعضي‌ها هم سياست‌زدا هستند. جدا هستند. مي‌گويد: آقا اصلاً كاري به سياست ندارم. هردو غلط است. سياست‌زدگي، سياست زدايي.

پرهيز از خودباختگي و تحجّر! هر دو مشكل دارد. تحجر يعني خشك بودن. چه اشكالي دارد انسان دست از سليقه‌اش بردارد. سوره‌ي برائت را پيغمبر به يك نفر داد گفت برو بخوان. وسط راه او را برگرداند. گفت: تو نه يكي ديگر. دومي را هم برگرداند. بده به حضرت علي بخواند. نه حالا ما عزل و نصبش كرديم حالا فعلاً يك دو سه سال پدر مردم را دربياورد ببينيم چه مي‌شود. بابا اگر از ساعت هشت حكم دادي، ساعت هشت و نيم فهميدي غلط است، همان‌جا بگو آقا من حكمي كه دادم برمي‌گردانم. طوري نيست.

مرداب سكوت و گرداب كفر! اينها هم عوارض مراكز علمي است. مرداب سكوت، بعضي‌ها ساكت هستند، هرچه مي‌شنود نگاهت مي‌كنند. هيچ موضعي نمي‌گيرد! مرداب سكوت و از آن طرف گرداب كفر. اين دو تا گودي است. بعضي‌ها هيچي نمي‌گويند. در مراكز علمي زياد است.

امام باقر و امام صادق كه حوزه‌ي علميه درست كرد اين كمالاتش بود. وگرنه الآن پژوهشكده، تحقيق، كامپيوتر، بودجه نمي‌دانم خيلي كار مي‌شود. اما وقتي خروجي‌اش را نگاه مي‌كني، مي‌بيني خروجي‌اش يك آدمي است ادب ندارد. همين كه تحصيل كرده به پدرش هم مي‌گويد: حرف نزن ديگر! مي‌داني تحصيلاتم در چه حدي است؟ مثلاً درس مي‌خواند بي‌ادب شده است. در خانه ديگر حاضر نيست كار بكند. نمي‌دانم ديگر به مردم سلام نمي‌كند. در مسجد نمي‌آيد. اصلاً مي‌خواهد برود نان بگيرد، آن طرف خيابان مي‌ايستد اشاره مي‌كند. مي‌گوييم: چرا؟ آخر من فوق ليسانسم. (خنده حضار) ديگر با شكم خودش هم غريبه شده است. چه اشكالي دارد آدم بگويد: بلد نيستم. گاهي وقت‌ها يك عوام بهتر مي‌فهمد.

من خودم مريض شدم مرا در يك بيمارستاني آوردند. حالا كار ندارم كجا بود. دكترها چون ما را شناختند و محبت داشتند، آمدند يك آمپول بزنند همه قاطي كردند. هي بدن ما را سوراخ كردند، هي گفتم: آخ آخ! گفتم: آقا جان تو را به خدا بگوييد قرائتي بي‌قرائتي! دكتر بي‌دكتر، يك آمپول زن بگوييد بيايد، يك كارگر افغاني هم آمپول را مي‌زند. يك پارچه روي من كشيدند و يك آمپول زن من را راحت كرد. هيچ مانعي ندارد گاهي وقت‌ها ممكن است يك واعظ درجه يك نتواند شعر بخواند. اين آقا نتواند حرف بزند.

پيغمبر ما حضرت موسي پيغمبر اولوالعزم در بيان كم آورده بود. گفت: هارون بيانش از من بهتر است. («هَارُونَ أَخِى‏») (طه/30) او بيايد حرف بزند. («هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي‏») (قصص/34) او بيانش از من بهتر است. مشكل ما اين است كه خروجي‌هاي مراكز علمي ما يا سياست‌زده مي‌شوند يا سياست‌زدا اصلاً بعضي‌ها كار به سياست ندارند.

يك روحاني كانادا رفته بود. ايراني‌ها را جمع كرده بود. يكي از اينها گفت بابا اصلاً من فرار كردم كانادا آمدم كه از شر شما آخوندها راحت شوم. باز شما اينجا آمديد؟ اين مي‌گويد: اصول دين سه تا است. خوراك، پوشاك، مسكن. اصلاً كار ندارد ايران در جنگ است. در جبهه است. دارو ندارند. دكتر ندارند. مي‌گويد: گور پدرشان. بابا ايران دارند جوان‌هاي بسيجي تكه تكه مي‌شوند. به من ربطي ندارد. خروجي دانشگاه ما يك عده سياست زده مي‌شوند، يك عده سياست‌زدا مي‌شوند. يك عده به اسم آزادي هرچه مي‌خواهند به هركس بخواهند مي‌گويند، جسور مي‌شوند. هتاك مي‌شوند، خروجي‌اش اين است كه در اتوبوس ديگر كسي براي كسي بلند نمي‌شود. بچه‌ها ديگر گوش به حرف پدر و مادر نمي‌دهند. اين مراكز علمي زياد شده است اما تقوا بيشتر شد؟ حوزه‌ي علميه‌اي كه امام صادق خروجي‌اش را مي‌دهد بايد الگوي ما باشد. حوزه‌ي علميه‌اي كه امام باقر خروجي مي‌دهد.

خدايا آن علمي كه مفيد است، آن علمي كه نور است، آن علمي كه تواضع در آن است. آن علمي كه اخلاص مي‌آورد، آن علمي كه خدمت مي‌آورد. آن علمي كه نشاط مي‌آورد، آن علمي كه عوارض منفي ندارد آن گونه علم را نصيب همه ما بفرما. حوزه و دانشگاه و همه ي مراكز علمي ما را از اين آفات دور بدار. اين بحث به مناسبت شهادت امام باقر (ع) بود.

«السلام عليك يا محمد بن علي، يابن رسول الله، يا حجة الله علي خلقه، يا سيدنا و مولانا، انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا، يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله»          

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


 «سؤالات مسابقه»
1- تأسیس حوزه‌های علمیه‌ی دینی به دست كدام امام انجام شد؟
1) امام باقر علیه‌السلام
2) امام صادق علیه‌السلام
3) امام رضا علیه‌السلام
2- در فراگیری علوم بشری، سیاست اسلامی كدام است؟
1) نه شرقی نه غربی
2) هم شرقی هم غربی
3) فقط دانشمندان اسلامی
3- برای ترویج فرهنگ كتابخوانی چه باید كرد؟
1) تلخیص كتاب‌های مفید
2) تصفیه كتب از مطالب غیرمفید
3) تلخیص و تصفیه كتب
4- راه رشد و توسعه علوم انسانی در نظام اسلامی چیست؟
1) خودباوری
2) قرآن محوری
3) هر دو مورد
5- كدام آسیب، مراكز علمی حوزه و دانشگاه را تهدید می‌كند؟
1) بدعت گزاری به اسم روشنفكری
2) ترجمه گرایی به جای تحقیق محوری
3) بدعت گزاری و ترجمه گرایی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2609
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست