نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2626
1- پشيماني، نشانه خطاپذيري انسان 2- نياز انسان به موعظه و هشدار 3- جهل انسان به آينده خود و جهان 4- جهان امروز، جهان بيعدالتي و نفي حقوق بشر 5- نياز بشر به قوانين حق و جامع 6- هستي براي بشر، بشر براي خدا 7- تلاش پيامبران براي سعادت بشر
موضوع: نياز بشر به پيامبران
تاريخ پخش: 16/03/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها پاي تلويزيون زماني بحث را ميبينند كه شب 27 رجب سال 92 است. شب 27 رجب شب مبعث است. يعني شبي كه پيغمبر به پيغمبري مبعوث ميشود. يك بحثي است كه آيا انسان به پيغمبر نياز دارد يا ندارد؟ خيلي دليل داريم كه انسان به پيغمبر نياز دارد. بهترين دليلش اين است كه علم، بشر را نجات نميدهد. هم قرآن گفته، هم تجربه نشان داده است. قرآن ميفرمايد: بعضيها (مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْم)(آلعمران/19) با اينكه باسواد بودند كج رفتند. آيا شما ميتواني بگويي: هركس باسواد است، كج نميرود. ميتواني بگويي؟ خيليها باسواد هستند، كج ميروند. باسواد لجباز، باسواد عقدهاي، باسواد حريص، باسواد توطئهگر، باسواد خائن، سواد يك ارزش است. اما همه ارزشها سواد نيست. انسان به راهنما نياز دارد.
1- پشيماني، نشانه خطاپذيري انسان
شما ميتواني بگويي: هركس عاقل است نياز به پيغمبر ندارد؟ نه. عقلا خيليهايشان پشيمان ميشوند. حداقل هر عاقلي صد بار پشيمان شده است. پشيماني يعني چه؟ يعني عقلم درست نكشيد. اينها كه پشيمان ميشوند ديوانه كه نيستند، عاقل هستند. يك تصميم ميگيرند، بعد ميفهمند كه اشتباه كردند. اگر عقل ما كامل بود، نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. اگر عقل بشر كامل بود، و نيازي به پيغمبر نداشت، اگر عقل بشر كامل بود هيچ انساني پشيمان نميشد. بگو: خوب دقت ميكنيم، حواسمان را جمع ميكنيم. بشر حواسش را هم جمع كند باز هم كلاه سرش ميرود. چون در انتخاب همسر خيليها حواسشان را جمع ميكنند. اينقدر دقت ميكنند كه يك همسر خوب پيدا كنند. آخرش هم ميگويند: چه خاكي بر سرمان شد بايد طلاق بدهيم. همسر اينطور نيست كه آدم كنار خيابان مثل بستني بگيرد. پدرش كيه؟ مادرش كيه؟ كجاست؟ چطور درس خوانده؟ اخلاقش چطوره؟ راجع به انتخاب همسر خيلي تحقيق ميكنند. ولي با همه تحقيقها باز هم سرش كلاه ميرود. انسان نياز به پيغمبر دارد.
حالا دلايلي كه ما نياز به پيغمبر داريم، بينندهها شب مبعث بحث را ميبينند. دلايلش را برايتان بگويم. به چه دليل ما به پيغمبر نياز داريم؟ موضوع: به مناسبت شب مبعث 92، نياز بشر به انبياء.
1- انسان جاهل است، چون جاهل هستيم، معلم نياز داريم. به معلم نياز داريم. و پيغمبران معلم بشر هستند. (يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُم)(آلعمران/164) اين دليل اول، به چه دليل به پيغمبر نياز داريم؟ چون خيلي از چيزها را نميدانيم. چون نميدانيم، آدم جاهل معلم ميخواهد. اين خيلي روشن است. اين يك مورد.
2- نياز انسان به موعظه و هشدار
2- چون غافل هستيم. به هشدار دهنده نياز داريم. انسان وقتي غافل است، بازيگوش است. به بچههاي بازيگوش ميگوييم: برو ماست بگير بياور. ميرود چرخ و فلك بازي ميكند. ميآيد اصلاً يادش رفته ماست بخرد. آدم وقتي يك كسي بازيگوش است، بچهاي كه بازيگوش است بايد دستش در دست مادرش باشد. وگرنه ميدود وسط خيابان جلوي موتوري و ماشيني، خودش را به خطر مياندازد. چون غافل هستيم، منذر، انذار و هشدار دهنده ميخواهيم.
3- چون مسؤول هستيم، بايد تكليف خودمان را بدانيم. آيا انسان همينطور آزاد است. انسان مسؤوليت دارد يا ندارد؟ انسان مسؤول است. چون مسؤول هستيم بايد تكليف خود را بشناسيم. انبياء آمدند گفتند: تكليفت چيست؟ انسان مسؤول است. انسان مثل سنگ رودخانه نيست كه سيلي ميآيد سنگها را به رودخانه ميآورد، بعد هم آب ته نشين ميشود و هر سنگ يك جايي ميماند. انسان بيبرنامه نيست. انسان مسؤول است، تعهد دارد. چون مسؤول هستيم بايد يك كسي براي ما تكليف را روشن كند. چه كسي تكليف را روشن كند؟
4- انسان قابل رشد است. چون قابل رشد هستيم، پس الگو لازم داريم. اين گچ قابل رشد نيست، جماد است. همين كه هست. انسان قابل رشد است. كسي كه قابل رشد است، نياز به الگو دارد. مثل چه كسي خودم را درست كنم؟ من مثل چه كسي باشم؟ اينها همه دليل بر اين است كه ما نياز داريم.
3- جهل انسان به آينده خود و جهان
5- انسان دوست دارد آينده خودش را بداند. و چون ما از آينده و علم غيب خبر نداريم، نياز داريم به كسي كه او از علم غيب خبر داشته باشد. چون از غيب، از آينده بيخبر هستيم، نيازي به آيندهنگر راستگو داريم. بالاخره آدم ميخواهد بفهمد بعدش چه ميشود. حالا كار كرديم، مدرك گرفتيم، شغل هم استخدام رسمي، خانه، ماشين، تلفن، همسر، بچه، خيلي خوب، آخرش چه؟ پايان عمر ما چه ميشود؟ هركسي ميخواهد بداند، يعني يك آبي كه جايي ميرود، هر بچهاي هم باشد ميگويد: آقا جان، اين آب كجا ميرود؟ اين سؤال است، كجا ميرويم؟ ميخواهيم بدانيم آخرش چه ميشويم، يعني ميميريم، ميپوسيم خاك ميشويم. اگر بمانيم، بپوسيم خاك شويم، مگر اولش خاك نبوديم؟ سالهاي قبل من يك طرحي داشتم، ميگفتم: اين خاك، اين هم ريشهي گياه، اين خط را فرض كنيد، خاك. ريشهي درختها، ريشهي برنج، گندم، ميوه، هرچه. اين مواد غذايي را ميگيرند و به ساقه ميدهند. ساقه گل ميشود. خوشه ميشود. اين خوشه غذا ميشود. غذا نطفه ميشود. نطفه در رحم مادر علقه، تا كم كم روح به آن ميآيد طفل ميشود. طفل به دنيا ميآيد، دبستان و راهنمايي و دبيرستان، تا كمكم يك انسان كامل ميشود.
يكبار ديگر، تابلو را نشان بدهيد. انسان كامل كه بود؟ بچه بود. بچه چه بود؟ نطفه بود. نطفه چه بود؟ غذا بود. غذا چه بود؟ مواد غذايي خاك بود. يعني اين ريشه، مواد غذايي را ميگيرند، از زمين گندم و جو ميشود. ميوه و سبزي و اينها ميشود. مواد غذايي زمين ميوه ميشود. ميوه نطفه ميشود. نطفه طفل ميشود. طفل در رحم مادر تكامل پيدا ميكند، به دنيا ميآيد. دبستان و راهنمايي تا دانشگاه و يك انسان كامل ميشود. بعدش… انسان كامل كم كم موهايش سفيد ميشود. چشمش عينكي ميشود. صورتش چين ميخورد. كمرش خم ميشود. دندانش عملي ميشود. عينكي ميشود، پير ميشود. مريض ميشود، ميميرد و خاكش ميكنيم. ميپوسد. تراكتور ميآيد اينها را زير و رو ميكند فضاي سبز ميشود. چه بوديم؟ خاك بوديم. از خاك گندم شديم. گندم نطفه شد، نطفه انسان شد. انسان كامل شد. دوباره ميميريم خاك ميشويم. خدايا بنا بود ما را خاك كني، مگر از اول خاك نبوديم؟ ميخواستي خاك درست كني؟ خوب مگر از ابتدا خاك نبوديم؟ آخرش چه ميشويم؟ (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثا) (مؤمنون/115) يك كوزهگر مست حاضر نيست كوزهاي كه ساخته است بشكند. يعني خداوند «نَعُوذُ بِاللَّه» از كوزهگر مست عقبتر است؟ كوزهگر مست كوزهاي كه ساخته نميشكند. خدا انساني را كه ساخته ميشكند و خاك درست كند. اگر خاك ميخواستي بايد از مخ من خاك درست كني، خاك كه بوديم از اول. آينده ما چه ميشود؟ انسان ميخواهد ببيند قيامت چه خبر است؟ بعد از مرگ چه خبر است؟ بعد از مرگ تمام ميشويم يا نه يك دنياي بزرگتري است.
شب مبعث بحث را گوش ميدهيد. بعثت يعني بشر نياز به انبياء دارد. چون جاهل است. چون غافل است. چون مسؤول است. چون قابل رشد است. چون از آينده بيخبر است. اينها دلايل اين است كه ما بدون پيغمبر نميتوانيم. اين مسألهي مهمي است. ديگر دليل از اين بهتر چه؟ دسترسي به علم نداريم.
4- جهان امروز، جهان بيعدالتي و نفي حقوق بشر
انسان منهاي نبوت همين انسان امروزي است. دنيايي كه دستش در دست انبياء نيست، دستش در دست سازمان بينالملل است. سازمان بينالملل چيه؟ ابزاري براي طاغوت. اصلاً حق وتو يعني چه؟ يعني اي دنيا، نمايندگان كرهي زمين، هرچيزي تصميم بگيريد، چند تا كشور ميآيند ميگويند: كشك! عدالت اين است؟ ما در چه دنيايي زندگي ميكنيم؟ حق وتو يعني چه؟ يعني همه كشورها نماينده آنجا بفرستند، همهي نمايندگان چيزي را تصويب كنند، يك مرتبه آمريكا ميگويد: نه. به چه دليل يك كشور دويست ميليوني حق شش ميليارد را بخورد؟ حق وتو پايش به كجا بند است؟ تازه اينها حقوقدانان بشر هستند كه آنجا جمع شدند. حقوق دانان گيج هستند. من اين را در تلويزيون گفتم. اجازه بدهيد يكبار ديگر هم بگويم. خواهش ميكنم تلويزيون هم پاك نكند.
من چهار تجاوز را ميگويم، ببينيد كدام تجاوزها بيشتر است؟ تجاوز به جان، چاقوكشي و ترور، تجاوز به مال، سرقت. تجاوز به ناموس، زنا. تجاوز به آبرو، غيبت. روي كرهي زمين بيشترين تجاوز چه تجاوزي است؟ يعني آمار ترور بيشتر است، يا آمار سرقت، يا آمار زنا، يا آمار غيبت. تجاوز به جان، مال، ناموس، آبرو.چه تجاوزي بيشترين آمار را دارد؟ با هم بگوييد… غيبت! بيشترين تجاوز، تجاوز به آبرو است. مثل نقل و نبات در خانه، سر سفره غيبت ميكنيم. هيچ ميدانيد روي كرهي زمين قانون براي غيبت نداريم. روي كرهي زمين، كاري به ايران ندارم. هيچ كشوري نيست كه شما در دادگستري بروي، بگويي: آقا فلاني غيبت كرد، آبروي من را ريخته است. ميگويد: قانون براي غيبت نيست. يعني بيشترين تجاوز، تجاوز به آبرو است. دكتراي حقوق همه با هم خواب هستند. يعني چه؟ آنوقت ما دستمان را در دست دكترهاي حقوق ميگذاريم. حقوق بينالملل، حقوق كيفري، حقوق شخصي، حقوق جزايي.
دهها نكتهي حقوقي را من در قرآن پيدا كردم، از دكترهاي حقوق پرسيدم. كه آيا اين چيزهايي كه در قرآن است اصلاً نيست. در دنيا اين حرفها نيامده است. از وقتي سازمان ملل درست شد، عدالت برقرار شد؟ از وقتي حقوق بشر درست شد، حقوق بشر داده شد؟ از وقتي دموكراسي ميگويند، دموكراسي درست شد؟ انسان هرچه علم پيشرفت كند نيازش به انبياء بيشتر است. الآن مانياز به پيغمبر خيلي بيشتر از صدر اسلام داريم. الآن توحش بيش از صدر اسلام است. تمدني نيست. اصلاً گفتگوي تمدنها، يعني گفتگوي وحشيها. چه تمدني؟ هشت سال ما را بمباران كردند، كدام يك از صاحبان تمدن يك آروغ زد؟ يك عطسه كرد، يك سرفه كرد؟ ميگفتيم: برادر سوريه، برادر ليبي، آنها هم خودشان هزار و يك مشكل داشتند. چه كسي روي كرهي زمين از هشت سال مظلوميت ايران دفاع كرد؟ كو تمدن؟ كو عدالت؟ رحمت به گور جاهليت!
در جاهليت يك نفر، يك نفر را ميكشت. الآن در دنياي تمدن مادر بچهاش را ميكشد. سقط ميكند. كورتاژ ميكند. آن زمان دشمن، دشمن را ميكشت. الآن مادر بچهاش را ميكشد. آن زمان با شمشير يكي يكي ميكشتند. حالا با بمباران، صد تا صد تا ميكشند. رحمت به گور جاهليت! هرچه تمدن بيشتر ميشود انسان وحشيتر مي شود چون دستش در دست انبياء نيست. اين را شب مبعث ميگويم. براي اينكه بشر، حالا وقت نياز به انبياء است.
ما فكر ميكنيم همين كه ليسانس شديم ديگر نياز به موعظه نداريم. اتفاقاً تحصيل كردگان ما بيشتر نياز به موعظه دارند. آنها هستند كه به چهار تا كلمه كه درس خواندند ممكن است غرور بگيردشان و آدم مغرور نياز به موعظه دارد. ما اشتباه ميكنيم كه ايشان اگر حجةالاسلام است ديگر نيازي به موعظه ندارد. همه ما نياز به موعظه داريم و انبياء واعظ هستند. (أَعِظُكُم)(سبأ/46) پيغمبر ميگويد: آمدم شما را موعظه كنم.
5- نياز بشر به قوانين حق و جامع
6- انسان در دلش قانون حق ميخواهد. بشر نميتواند قانون حق وضع كند. بشر در قانون منافع خودش و حزبش و كشورش را در نظر ميگيرد. بشر فطرتاً دنبال حق است و نميتواند قانون حق يعني قانون جامع درست كند. اينكه ميگويند: منتظر امام زمان باش، معناي انتظار يعني هيچ رژيمي را قبول ندارم. تمام شد و رفت! چانه هم نزنيد. هيچ رژيمي را قبول نداريم. هيچ قانوني را قبول نداريم. ما منتظر يك حكومتي هستيم كه از طرف خدا باشد. (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا)(يونس/65) (أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُون) (مائده/50) غير خدا هركس حرف بزند جاهلي است. آقاي قرائتي فكر نميكني تند ميروي؟ نه! به چه دليل؟ چون قرآن يك آيه داريم ميگويد: (الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى) (احزاب/33) جاهليت اول است. امام باقر(ع) ميفرمايد: اينكه ميگويد: جاهليت اول پيداست جاهليتهاي ديگر هم پشت سر، اگر شما خانهي ما آمدي گفتي ايشان كيه؟ گفتم: اين اولاد اول من است. وقتي گفتم: اولاد اول من است يعني چه؟ يعني بچههاي ديگر هم يا هستند، يا زمينهاش است. وگرنه نميگفتم: اولاد اول. قرآن ميگويد: (الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى)يعني جاهليت اول. اينكه ميگويد جاهليت اول، يعني پيداست جاهليتهاي ديگر هم هست. در جاهليت اول كسي كه كسي را ميكشت، زير خاكش ميكرد. الآن مادر كه بچهاش را كورتاژ ميكند در چاه مستراح مياندازد. دشمن، دشمن را ميكشت. حالا مادر، مادر را ميكشد. يكي يكي ميكشتند، حالا بمباران ميكنند. انسان حالا ميفهمد كه نياز به اخلاق دارد.
شما ميتواني بگويي: هركس باسوادتر است، تواضعش بيشتر است. هركس باسوادتر است اخلاصش بيشتر است. هركس باسوادتر است اشك چشمش بيشتر است. مناجاتش بيشتر است. هركس باسوادتر است، خدماتش بيشتر است. اين را ميتوانيد بگوييد. بسيار هستند افرادي كه سواد كمي دارند، سر تا پا خدمت به جامعه هستند و آدمهايي هستند تحصيلات عاليه دارند، پولهاي عالي دارند، هيچ كمكي به كسي نميكنند. بشر به انبياء نياز دارد. حالا وقتش است. اتفاقاً نياز به انبياء الآن وقتش است.
انسان فطرتاً قانون عادلانه ميخواهند. قانون جامع ميخواهد و عدالت و جامعيت جز دست انبياء نيست. بشر محدود است. صد تا كتاب ميخواند، ليسانس ميشود. صد و پنجاه تا ميخواند، فوق ليسانس ميشود. دويست تا دكتر ميشود. تازه يك رشته دكتر ميشود. جامع كه نيست. اين غير متعهدها هم كه جمع شدند، ببينيد چه كردند، خروجياش چه شد؟ كشورهاي عربي دور هم جمع شدند ببينيم نتيجهاش چه شد؟ مثلاً كشورهاي عربي جمع شدند، چه كردند براي فلسطين؟ فلسطين عرب نيست؟ لبنان عرب نيست؟ بينالملل براي ايران چه كرد؟ عربها براي فلسطين چه كردند؟ يك نگاهي بكنيم ببينيم خروجي اين سمينارها چيه؟ يك قهوهخانهاي است دور هم مينشينند، منتهي در قهوهخانه چاي ميخورند، آنجا يك غذاي ديگر ميخورند. هيچ خاصيتي ندارد. يعني اگر همه اينها محو شوند هيچ طوري نميشود. شغل كاذب است. البته در مذهب هم شغل كاذب داريم. بعضي از مسجدهاي ما چند تا پيشنماز دارد. هر شبستاني يك نفر هست. بعضي شهرها متأسفانه هست.
من نزد يكي از علما رفتم گفتم: شما كجا نماز ميخواني؟ گفت: يكي از شبستانها. گفتم: شما اگر از دنيا بروي چه ميشود؟ يك خرده جا خورد و گفت: خبري داري؟ (خنده حضار) گفتم: نه، ميخواهم بدانم بميري چه ميشود؟ يك خرده فكر كرد و… پيرمردي بود، محترم بود. آيت الله هم بود. گفت: به نظر شما چه ميشود؟ گفتم: هيچ طوري نميشود. مردم شبستان بغلي ميروند. پس پيداست اين وجود شما خاصيتي ندارد. حديث داريم آخوند بايد كاري كند كه اگر رفت يك خلأيي در جامعه باشد. مطهري كه رفت ديگر مشابهاش نيست. مشابه دكتر بهشتي نيست. آخوندي خوب است كه «إِذَا مَاتَ الْعَالِم» عالم از دنيا برود، انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَة(وسايل الشيعه/ج12/ص214) عربيهايي كه ميخوانم حديث است. عالمي ارزش دارد كه اگر بميرد جايش خالي باشد. يعني يك كار كليدي كند. اگر سازمان ملل، غير متعهدها، اين سازمانهاي بينالمللي، اينها مثلاً خروجيشان كارشان چه بوده؟ نسبت به ما چه كردند؟ نسبت به فلسطين چه كردند؟ نسبت به افغانستان چه كردند؟ ما حالا نياز به بعثت داريم.
6- هستي براي بشر، بشر براي خدا
يك چيز ديگر هم برايتان بگويم. خوب گوش بدهيد. هستي براي كه آفريده شد؟ براي بشر، (خَلَقَ لَكُم)(بقره/29)، (سَخَّرَ لَكُم)(ابراهيم/32)، (مَتاعاً لَكُم)(مائده/96) لَكُم لَكُم در قرآن زياد است. يعني ابر و باد و مه و خورشيد براي بشر است. پس هستي براي ما آفريده شده است. ما براي چه آفريده شديم؟ ميگويد: ميخواستم كارهاي شما الهي شود. (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات/56) ميخواستم بندهي خدا شويد. بندهي خدا نه اينكه فقط نماز بخوان. يعني كارهاي شما رنگ الهي داشته باشد. نجاري هم ممكن است عبادت باشد. آشپزي هم ممكن است عبادت باشد. پس هستي براي شما آفريده شد، و شما را آوردم، خلق كردم كه شما الهي شويد. خوب پس هستي براي بشر، بشر براي اينكه الهي باشد، خدايي باشد. انوقت اين بشري كه هدف آفرينش است، ميخواهيم خدايي شود، دستش را در دست معصوم بگذاريم درست است. دستش را در دست غير معصوم بگذاريم، ظلم به بشر است. بگذاريد مثال بزنم.
تمام امكانات مدرسه براي تحصيل است. اگر مدرسه مدير دارد، معاون دارد، سرايدار دارد، آب دارد، برق دارد، گاز دارد، آسفالت دارد، كتابخانه دارد، آزمايشگاه دارد، تمام امكانات آموزش و پرورش براي اين است كه بچه درس بخواند. و بچه ميخواهيم درس بخواند تا رشد كند. حالا اگر همهي اينها دست بچه را در دست يك آدم بيسواد گذاشتيم، يك آدم خلافكار، به جاي اينكه يك معلم قوي باشد، دستش را در دست يك آدم نااهلي گذاشتيم. دست آموزش و پرورش را در دست يك آدم نااهل بگذاريم ظلم به بشريت است. ظلم به علم است. ظلم به نسل نو است. ظلم به خورشيد و ماه و آب و گاز و برق و آموزش و پرورش است. هستي براي بشر، بشر براي رشد، آنوقت حالا كه وقت رشد است، دست بشر را در دست غير معصوم بگذاريم. ظلم به بشريت است. بايد انسان دستش در دست انبيا باشد. انبياء هم همه چيزي را گفتند. قانوني نداريم مگر اينكه اصلش يا ريشهاش در قرآن و روايات هست.
يك كسي گفت: آقا شما ميگوييد: همه چيزي در قرآن هست، كجا قرآن گفته: به چراغ قرمز رسيدي لب چهارراه بايست؟ كدام آيه؟ گفتم: چراغ قرمز در قرآن نيست. ولي در نهجالبلاغه ميگويد: وَ نَظْمِ أَمْرِكُم (نهجالبلاغه/ص421) وَ نَظْمِ أَمْرِكُم يعني يك دقيقه شما بايست آنها بروند، يك دقيقه آنها بيايند، شما بايستيد. آنها بايستند و شما برو. كلمهي چراغ نيست، وَ نَظْمِ أَمْرِكُم كه هست.
كجا گفته عروس كه ميبريم بوق نزنيم نصف شب؟ يا بلندگوي روضهخواني، مردم بيوقت عزاداري نكند؟ صداي بلندگوي مسجد يا صداي عروسي و بوق ماشين؟ كلمهي بوق و بلندگو در حديث نيست. اما اذيت مسلمان در حديث هست. مصداقش را ديگر خودت عمل كن. اصلش هست. بشر نياز به قانون الهي دارد، قانون عادلانه و قانون جامع. اين هم ديگر جا نيست بنويسم.
چرا نياز به انبياء داريم؟ پنج تا را نوشتم، ششمي است. چون بشر ميخواهد از غيب آيندهاش را بداند. و جز انبياء از غيب خبر ندارند. اين يك مورد. چون انسان از درون، فطرتاً نياز به يك قانون جامع و عادلانه دارد. جز انبياء قانون عادلانه و جامع نميتواند از طرف خدا بيايند. بشر محدوديت دارد. آدم محدود نميتواند بينهايت فكر كند. آدم محدود پيش پايش را ميبيند. به بچه بگويند: چه ميخواهي، ميگويد: من شكلات ميخواهم. بزرگتر كه شد ميگويد: من دوچرخه ميخواهم. محدود است؟
انسان قانوني ميخواهد كه قانونگذار دوستش داشته باشد. ما شك داريم واقعاً اين دكترهاي حقوق ما را دوست دارند؟ اين پزشكي كه نزدش ميرويم ما را دوست دارد. اگر دوست دارد پس چرا به ما نميگويد: مرض تو را تشخيص نميدهم. اگر اين پزشك مرا دوست دارد بايد بگويد: آقا، من مرض تو را تشخيص ندادم. نزد فلاني برويد. دكترها اين كار را ميكنند؟ يا يك نسخه ميدهند ميگويند: برو ببينيم فردا زندهاي يا مرده؟ پزشك اگر مرا دوست دارد بايد يك پزشك متخصص معرفي كند. ميكند؟ اگر ميكنند «الْحَمْدُ لِلَّه»، خيلي لطف هم ميكنند.
7- تلاش پيامبران براي سعادت بشر
بايد كسي براي من قانون وضع كند 1- مرا بشناسد. 2- دوستم داشته باشد. 3- تابع هوسهاي خودش نباشد. 4- از شهادت نترسد. چقدر در قرآن داريم (وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّين)(بقره/61) چقدر انبياء كشته شدند. (وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياء) (آلعمران/112)، (وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّين). (وَ أُوذُوا في سَبيلي)(آلعمران/195)، (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثير)(آلعمران/146) بايد تا مرگ جلو برود. نترسد، تمام امامان ما شهيد شدند، اين يعني چه؟ يعني بايد در مقابل طاغوت بايستند. منصور دوانيقي ميگفت: امام صادق يك استخوان است در گلوي من. نه ميتوانم قورتش بدهم و نه ميتوانم بالا بياورم. بايد رهبران آسماني در مقابل طاغوت استخوان در گلو باشند. اين رئيس جمهورها و پادشاهاني كه دور ما هستند، اينها كه مثل راحتالحلقوم هستند در دهان طاغوت. هرطور بخواهند انجام ميدهند. شما حساب امام و شاگردان امام را كنار بگذاريد. نياز به انبياء!
به هر حال اگر انبياء نباشند چه كنيم؟ سه راه داريم. اگر انبياء نباشند يا هرطور دوست داريم انجام ميدهيم. راه ميل است، راه نفس است. راه نفس خطرناك است. ما چقدر كارها تا حالا طبق ميلمان كرديم، بعد فهميديم غلط كرديم. يا راه ميل ديگران، اگر راه انبياء نباشد دستمان را ميگذاريم در دست ديگران چه ميگويند؟ خوب چقدر ديگران تا حالا ما را اشتباه بردند و خلاف رفتند؟ اگر دستمان را از دست انبياء برداريم. يا دستمان را در دست نفس خودمان ميگذاريم. نفس ما كج ميرود. يا نفس ديگران، ديگران چه هوسي دارند؟ خودمان چه خوشمان ميآيد؟ خطر است. ديگران چه خوششان ميآيد، خطر است. طاغوتها خطر است. نياكان خطر است. مگر هركاري نياكان ما كردند درست است؟ چقدر نياكان ما كار غلط كردند؟ اگر بشر دستش را از دست نبوت بردارد، دستش را يا بايد در دست هواي خودش بگذارد، هوا و هوس خودش، خطرناك است. هوا و هوس ديگران خطرناك است. هوا و هوس طاغوتها خطرناك است. هوا و هوس نياكان خطرناك است. سالمترين راه، راه اين است كه دستمان را در دست انبياء بگذاريم. و الآن بايد دستمان را در دست مجتهد عادل بيهوس بگذاريم. مجتهد يعني چهل سال درس خوانده باشد. عادل يعني گناهي از او سراغ نداشته باشيم. بي هوس باشد، دنبال هوسش نميرود. چون امام زمان فرمود: وقتي من نيستم فقيه عادل بيهوس! راه نجات اين است وگرنه نفسها، شهوتها، پستها، خيالها، وهمها… اصلاً گاهي وقتها روي خيال فتنه ميشود. روي خيال يك زن و شوهر شش ماه با هم قهر هستند، به خانم وقتي ميگويي: چه شده؟ ميگويد: من خواب ديدم شوهر من يك زن ديگر گرفته. چون خواب ديده با يك خواب يك خانواده آتش ميگيرد. زن خيال ميكند. مرد خيال ميكند. ما اگر دستمان را از دست انبياء برداريم. گير خواب، گير عارف، گير نياكان، آداب، رسوم، راه نجات معصوم است. زماني كه معصوم نيست فقيه عادل بيهوس.
شب مبعث را تبريك ميگوييم. لابد در مفاتيح هم برنامههاي امشب را نوشته، ديگر خودتان مطالعه كنيد. خدا را شكر كه ما به انبياء و به پيغمبر اسلام ايمان داريم. خدايا ما را از بهترين امت پيغمبر قرار بده. خدايا دست ما را از دست وحي و انبياء درنياور. خدايا آنچه تا به حال از انبياء صرف نظر كرديم، دنبال نفس خودمان، و هوا و هوس خودمان و هوا و هوس ديگران رفتيم، لغزشهاي گذشته ما را به آبروي پيغمبر كه شب مبعثش است ببخش و بيامرز. آخرين كلمه هم بگويم. اولين آيهاي كه بر پيامبر نازل شد، (اقْرَأ)(علق/1) يعني بخوان. و كشور ما وقتي شاه رفت، پنجاه درصد نميتوانستند بخوانند. الآن يك ده، دوازده تا ديگر بيسواد داريم. اين بيسوادها يك همت كنند الآن ديگر معلم خانه به خانه ميگيرند. پولش هم نهضت سواد آموزي ميدهد. يك معلم ميآيد دو نفر را باسواد ميكند، خصوصي درس ميدهد و پولش را ميگيرد. يعني تن به تن، فرد به فرد، ديگر بيسواد اينقدر نداريم كه در يك كلاس جمع شوند. تك و تايي بيسواد هستند، اينها را نهضت سواد آموزي معلم خصوصي ميگيرد، قرارداد ميبندد و پولش را ميدهد. زشت است كشور ما دينش با (اقْرَأ)شروع شود و هنوز چند ميليون بيسواد داشته باشيم. اميدوارم اين مسألهي بيسوادي را هم حل كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 19 سوره آل عمران به چه امري اشاره دارد؟
1) انحراف دانشمندان
2) خدمات دانشمندان
3) انحراف مؤمنان
2- دليل نياز بشر به بعثت پيامبران چيست؟
1) جهل به آينده خود و جهان
2) غفلت از هدف آفرينش
3) هر دو مورد
3- گسترش بيعدالتي در جهان امروز، ناشي از چيست؟
1) بياعتنايي به دموكراسي
2) دوري از تعاليم آسماني
3) بيسوادي و ناآگاهي
4- بر اساس آيه 56 سوره ذاريات، هدف از آفرينش انسان چيست؟
1) تحصيل علم و دانش
2) خدايي شدن انسان
3) خدمت به خلق خدا
5- آيه 46 سوره سبأ، به كدام نياز انسان اشاره دارد؟
1) موعظه و ارشاد
2) عبادت و نيايش
3) تزكيه و پالايش
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2626