نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2627
موضوع: واژههاي ديني
تاريخ پخش: 08/02/59
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين.
1- شناخت درست واژهها
در اين گفت و گو ميخواهيم درباره آشنايي بيشتر با واژهها صحبت كنيم چون اگر خواست باطلي پيش برود، ميآيد واز واژههاي حق استفاده ميكند. در يك كتاب ديدم كه سفارش ميكند كه اگر خواستيد مردم را مثلاً در كشور اسلامي به يك جهات مادي بكشانيد، خواسته باشيد رك حرف بزنيد، چون جو جواسلامي است، شما را پس ميزند. بيائيد حرفها و مطلب مادي را بگيريد و يك پوست مذهبي هم روي آن بكشيد و لذا هميشه ميآيند و تحريف ميكنند و وظيفه يك مسلمان اين است كه واژهها را درست بشناسد كه در وقت تحريف مواظبت كند. سيمهاي برق را اگر كسي فهميد، هر سيمي كه در آن برق باشد، دست نميزند. تحريف واژهها حربه دشمن است. دشمنان دانا واژهها راتحريف ميكنند و دوستان نادان هم همين كار را ميكنند. مثلاً قبلاً واژههاي صبر وتقيّه را تحريف ميكردند. انتظار وتقوي و زهد و قناعت را كج معنا ميكردند، امروز قاطعيت، ارتجاع، مجاهد، شهيد و. . . كج معنا ميشود. يك مسلمان در اولين آشنايي با اسلام بايد واژهها را خوب بشناسد و موردهايي كه از اين واژهها سوء استفاده ميكنند، بايد شناسايي كند، اگر شناخت كلاه سر او نميرود والّا با همين عبارتهاي زيبا كلاه سرش ميگذارند.. گاهي بعضي از شعارها بسيار شعارهاي زيبايي است اما هيچ اسلامي نيست و گاهي تحريف ميكنند. مثلاً در همه واژهها تحريفاتي شده است كه من فقط اشاره ميكنم.
2- تحريف صبر و معناي واقعي صبر
صبر: زماني ميگفتند صبر به معناي تسليم در برابر زور است. تو سري ميخورد، ميگفتند صبر كن! يعني چه ميشود كرد، قضا و قدر است! خدا خواسته است! بني اميه و بني عباس از طريقي به مردم فهماندند كه هر چه به سر شمامي آيد، مقدرات خدا است يعني هر چه ديديد، هيچ نگوييد. روي حساب صبر تحريف شده است و حال آن كه قرآن ميگويد: (قُمْ فَأَنْذِرْ) (مدثر /2) (وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ) (مدثر /7) يعني اول بلند شو بعد ميگويد «اصْبِرْ» در كنار حركت و قيام ميگويد صبر كن، ميگويد حركت كن و صبر كن پس صبري كه در كنار حركت است، معنايش تسليم نيست بلكه معناي آن پشتكار است. قرآن در ارتش حق ميگويد سربازان حق به دشمن حمله كردند بعد گفتند (رَبَّنا أفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً) (بقره /250) خدايا نازل كن بر ما صبر را. قرآن ميگويد يك دست آنها شمشير بود و ميگفتند خدايا به ما صبر بده. صبري كه سرباز درميدان جنگ است و خودش هم در حال شمشير زدن است، معنايش تسليم زور بودن نيست، يعني پشتكار. در صدر اسلام وقتي مسلمانان به هم ميرسيدند، دست هم را ميگرفتند و احوال پرسي ميكردند و وقتي ميخواستند از هم جدا شوند، همين طور كه دستها در دست همديگر بود اين سوره را ميخواندند. (وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) (عصر /3-1) در قرآن 2تا تواصوا وجود دارد. يك جا ميگويد «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» به كار حق همديگر را سفارش ميكردند. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» به استقامت همديگر را سفارش ميكردند و در سوره ديگري داريم، (وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ) (بلد /17) صبر، حق، مرحمت. اين شعار مسلمانان است و برنامه آنها. پس صبري كه در كنار قيام است معناي تو سري خوردن نيست. صبري كه در زير لب سرباز است، به معناي استقامت است.
3- صبر غلبه و پيروزي ميآورد
قرآن درباره صبر آيات زيادي دارد. ميفرمايد: (إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ) (انفال /65) آيا ميشود صبر به جاي نفر باشد؟ بله! ميگويد: (فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ) (انفال /66) يعني اگر باشد از شما 100 نفر داشته باشيد كه صبر داشته باشند، اينها بر 1000 نفر پيروز ميشوند. 100 نفري كه صبر داشته باشد بر 1000 نفر پيروز ميشود يعني صبر ويتامين آدم دارد. 100 تا صابر پيروزمي شود بر 1000 تا يعني پشتكار ويتامين نفر را در خود دارد. يا مثلاً آيه ديگري دارد، اينها مال كساني بود كه خيلي پشتكار داشته باشند براي افرادي كه پشتكار كمتري دارند ميگويد: «فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» اگرشل شديد، صبرتان كم شد، باز 100 تا از شما بر 200 نفر پيروز ميشوند. پس ببينيد و عنايت كنيد، در قرآن، يك آيه داريم كه تا صابريد بر 1000 نفر پيروز ميشويد، اما اگر پشتكارمان كم بود، همان صبر كم هم لااقل بر 200 نفر پيروزمي شويد. پس معناي صبر در قرآن اين است كه قرآن ميگويد صبر كنيد، «يَغْلِبُوا» صبر در كنار غلبه است يعني با صبرغلبه ميكنيد نه اينكه با تو سري خوردن غلبه كنيد. خلاصه اين كه در معناي صبر خيلي تحريف شده بود البته حالايك مقداري در اثر همين سخنرانيها و در اثر همين درسهاي گويندهها و كتابها، مردم بصير شده اند.
4- تحريف تقيه و معناي واقعي تقيه
مثلاً گرچه ديگر حالا زمان تقيّه نيست، قبلاً هم نبود. ولي خوب ببينيد تقيّه را چطور معنا ميكردند؟ ! اين طور معنامي شد كه تقيّه يعني همهاش حرف نزن و حال آن كه معناي تقيه حرف نزدن نيست! تقيه يعني از پشت كار بكن، خنجرزدن از پشت به جوري كه طرف متوجه نشود. قرآن وقتي ميخواهد تقيه را معنا كند، صحنههايي كه از افرادي كه تقيه ميكنند نقل ميكند، اينها هيچكدام تقيه را در معناي تسليم به كار نبرده اند، باز كار ميكردند. توي دربار فرعون قرآن ميفرمايد «يكتم ايماناً» يعني يك نفر تقيه ميكرد از دربار ولي همان كه كتمان ميكرد تقيه ميكرد، يك مرتبه آمد وكارهاي حساسي توي دربار كرد و جلوي قتل موسي را گرفت. ميبينيم اگر ايمانش را كتمان ميكند در عوض يك جايي هم به درد ميخورد. معناي تقيه اين است كه در هر رژيمي، در هر اداره و كارخانه اي، هر چه ديدي نترسي و تقيه كني! تقيه معنايش نگفتن و نفهميدن نيست، هم ميفهميم و هم ميگوئيم منتهي سعي ميكنيم خودمان را زود لوندهيم.
5- تحريف انتظار و انتظار واقعي
مثلاً انتظار: منتظر امام زمان عليه السلام باشيد، خودش ميايد و درست ميكند! خوب واقعاً شما اگر منتظر ميهمان باشيد، خوب برايش پذيرايي هم ميكنيد لذا حديث داريم كساني كه منتظر حكومت حق جهاني هستند، يك آمادگي و يك خودسازيهايي بايد داشته باشند، بايد خودش را آماده فقر كند، الان همين جمهوري اسلامي در ملت ماافرادي هستند كه آمادگي همين جمهوري اسلامي را ندارند. يعني مثلاً فرض كنيد كه عقيده و علاقه به امام دارد، به شرطي كه هزار تومانش هزار و پانصد تومان شود. محكم ميگويد درود، بعد وقتي هزار تومانش100 تومان كم شود، شل ميشود. يعني فتيله تشويقش گاهي ممكن است با 100 تومان بالا و پايين شود. البته كم هستندها! خيلي كماند اما افراد اينطوري هستند. امام ميگويد هر كس انتظار دارد و منتظر است بايد آمادگي فقر را داشته باشد. يعني يك خورده بايد سطح زندگياش را كم رنگ كند. (تكرار مطلب) در بحث انتظار كلاه سرمان ميگذاشتند. يعني از صبر استفاده تخديري ميكردند، برو بابا خدا صبرت بدهد! از تقيه: به توچه، هر چه ديدي هيچ چيز نگو! باشدخود امام زمان ميايد و درست ميكند! يك زماني اينها كج معنا ميشد، حالا متأسفانه اينها كج معنا ميشود! پس بايدبگوئيم دو تا تحريف داريم، 1 – تحريف ديروز 2 – تحريف امروز
6- تحريف واژه قاطعيت و معني حقيقي قاطعيت
امروز هم در اين واژهها تحريف ميشود. مثلاً ميگويند فلاني قاطعيت دارد. قاطعيت كمال است مثل اين كه امام قاطعيت دارد. اما يك ذره يك ذره و يك وقت يك وقت ميبينيم كه افرادي را هم كه بي گدار به آب ميزنند، چون سفت ميگويد بايد اينطور بشود، گرچه دقت توي آن نيست، ميگويند خوب است. ما به فلاني رأي ميدهيم براي اينكه قاطعيت دارد. الان در آستانه اين هستيم، چون برخورد ميشود به افرادي كه به هركسي كه سفت بگيرد ولو بي گدار اگرچه دقت هم دركارش نباشد، ميگويند قاطعيت دارد. قاطعيت به معناي اين است كه وقتي انسان شناخت داشت، تحقيق كرد، دقت كرد، بعد بيايد سراغ قاطعيت؛ حال اگر كسي شناختش كم رنگ بود، تحقيقش نارسانا بود اما سفت حرف زد، اگر قاطعيت هم داشته باشد، قاطعيتش ارزش ندارد. الان در قاطعيت تحريف ميشود.
7- مرتجع به چه كسي ميگويند و دليل ارتجاع چيست؟
در ارتجاع: الان مثلاً اگر كسي خواسته باشد عبد باشد، بگويد آقا اين حكم، حكم خدايي است به او ميگويند، حالاانقلابي فكر كن، روشنفكر باش، ديگر فكر ارتجاعي نداشته باش. ارتجاع معنايش عقب گرد است. شاه ميگفت ارتجاع! به چه كساني ارتجاع ميگفت؟ به تمام كساني كه مسلمان بودند و در اختيار او نبودند. به هر مسلماني كه تسليم او نميشد، ميگفت مرتجع، چه روحاني و چه غير روحاني! كاري به لباس نداشت! عوام مرتجع! خوب عوام مرتجع چه كرده است؟ به اينهايي كه به مسجد ميرفتند، به اينهايي كه تسليم خدا بودند و بله قربان گو نبودند، به اينها مرتجع ميگفت. الان هم همين طور هست. شما خودت ممكن است در همين شهر درگير با يك مسأله باشيد، يك برنامهاي باشد. شمابگوئيد خوب حالا بايد ببينيم خدا چه ميگويد! برويم سراغ قرآن. پس من انسانم، انسان كه شد، راهش را بايد از خدا بگيرد و مكتب خدا قرآن است. من بايد راه خدا را بروم، مكتبم قرآن است و چون قرآن را بلد نيستم بروم از يك قرآن شناس درسم را بگيرم. پس اجازه بدهيد تلفن بزنم و از يك قرآن شناس بپرسم، ميگويد: ديگر ارتجاعي فكر نكن! جرم شما اين است كه راهت راه خدا است. اما اگر تسليم انسانها بودي، به شما مرتجع نميگويند! تسليم هوسها بودي، به شما مرتجع نميگويند! جرم مرتجع زمان قديم اين بود، بايدمواظب باشيم حالا اينطور نباشد. يك كسي ميگويد فلاني مرتجع است! بله، ممكن است مرتجع باشد، ممكن است مرتجع نباشد. اما دليل ارتجاع چيست؟ ارتجاع يعني عقب گرد. اگر كسي به نسبتهاي جاهلي، به برنامههاي بي منطقي بر ميگردد، ارتجاع است. اما اگركسي حرف منطقي راگرفت اين ارتجاع نيست. آيا بايد ببينيم ملل پيشرفته چه كرده اند؟ يا بايدببينيم غرب چه كرده است؟ استفاده ازغرب خوب است اما غرب زدگي بداست. فرق غرب زدگي واستفاده از غرب چيست؟ شما پرتقال را ميگذاريد توي يخچال، آب را ميگذاريد توي يخچال، سرد ميشود، يخ ميزند، استفاده از يخ ميكنيد، اما پرتغال يخ زده خوب نيست. استفاده از گرما خوب است، انسان ميرود روبروي خورشيد گرم شود، اما گرمازدگي خوب نيست. فرق است بين استفاده از يخ و يخ زدگي. استفاده از گرما و يا گرما زدگي. استفاده از غرب آري اما غرب زدگي نه. غرب زدهها اگر بگويند كه فلاني اين حرف را گفته، يك مغز انساني اين حرف را زده، ميگويد بله، بد نيست بايد ببينيم چه هست! تا گفتم فرمان خداست، ناراحت ميشود و قرآن درباره اين افرادچنين ميگويد: افرادي هستند كه (إِذا قيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ) (صافات /35) افرادي هستند كه وقتي ميگوئيم خدا، ناراحت ميشوند. آقا موسيقي حرام است، خدا راضي نيست، آقا اين روش غلط است، اين درآمد درست نيست، اين رفاقت درست نيست، بايد اين چنين كرد، بايد آنچنان كرد، تا يك دستور از خدا ميگويي، يستكبرون. وجدانش پس ميزند وروحش آمادگي ندارد. در برابر غرب تسليم است و لذا هر فرم غربي برايش فرم روشن است، هر برنامه الهي ارتجاعي است. ببينيد «إِذا قيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» وقتي گفته شود راه راه خداست، (مَلِكِ النَّاسِ) (ناس /2) فقط خدا است و كس ديگر «مَلِكِ النَّاسِ» نيست، (إِلهِ النَّاسِ) (ناس /2) فقط خداست و كس ديگر «إِلهِ النَّاسِ» نيست، «رَبِّ النَّاسِ» فقط خدا است و كس ديگر «رَبِّ النَّاسِ» نيست. تا ميگويي فقط او، «يَسْتَكْبِرُونَ» ميگويد: البته خدا هست و بايد ببينيم قوانين ديگر چه ميگويد! قرآن درباره اينها ميگويد ميدانيد چه ميكنند؟
8- التقاطيون و نظر قرآن درباره آنها
بعضيها التقاطي هستند. التقاطي به اين معناست كه يك چيزي از اسلام دارد و يك چيزي هم از غير اسلام، با هم جمع ميكند، يك مكتب نوي درست ميكند. مثلاًيك آيه از قرآن ميگيريم، يك چيزي هم از غير قرآن. كنارهم ميگذاريم يك چيزي درست ميكنيم. درباره التقاطيها قرآن يك آيهاي دارد كه باآن تطبيق ميشود. قرآن ميگويد: (خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً) (توبه /102) خلط ميكنند، مخلوط ميكنند يك عمل صالح را. مثلاًممكن است يك نفر واقعاً با ايدئولوژي اسلامي پاك و با تقوا شهيد شده است. شكنجه ديده، اين كار خوبي است وقبول داريم. عمل صالحي انجام داده است ولي (وَ آخَرَ سَيِّئاً) (توبه /102) يك كار آخري ميكنند كه آن كار آخر صحيح نيست. درزماني كه امام ميگويد تحصّن حرام است، اين ميآيد دربرابر امام متحصّن ميشود. براي تضعيف دولت اسلامي راهپيمايي راه مياندازد. بعد ميگويي آقا راه پيمايي شما در اين شرائط حرام است، گناه است، ميگويد آقا ما شهيدداده ايم! خيلي خوب، شهيد تو عمل صالح است اما راه پيمايي در اين زمان عمل سيئه است (خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً) (توبه /102) مثلاً در برنامههاي ايدئولوژي، ميبينيد ايدئولوژيهايي التقاطي هست. يك تكهاش از اسلام است، يك تكهاش هم از غير اسلام. اسلام و غير اسلام را قاطي كرده اند. قرآن درباره قاطي كردنها باز يك آيه دارد. ميفرمايد افرادي هستند كه «يُؤْمِنُ بِبَعْضٍ» يا از افرادي نقل ميكند كه (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ) (نساء /150) يعني به بعضي از قسمتها ايمان دارند، به بعضي ندارند. ميگويد: پدر طالقاني، شورا حرف پدر طالقاني است! پدر طالقاني نور چشم ما است و ماقبولش داريم اما پدر طالقاني نماز جمعه هم ميخواند، تو در عمرت پايت را در نماز جمعه نگذاشتي. شوراي طالقاني را قبول ميكند و نماز جمعهاش را شركت نميكند. نماز شب طالقاني را قبول ندارد اما مثلاً روحيه انقلابياش را قبول دارد. اگر واقعاً طالقاني هست، همه صفات طالقاني را جمع كنيم خوب ميشود. اما عرض كردم افرادي هستند كه ميگويد ما امام را قبول داريم، در مبارزه ضد امپرياليستي! فقط در اين كارش قبول داريم! يعني باقي كارهايش را قبول نداريم. خوب در باقي كارهايت چه كسي را قبول داري؟ بالاخره انسان در كارهايش يك الگويي ميخواهد. در مبارزه ضد امپرياليستي كه امام را قبول داري پس لابد در باقي كارهايت هم يك كسي را قبول داري! و چند رهبري در اين زمان سال اول انقلاب جز تضعيف حكومت اسلامي نيست و علاوه بر آن رهبران ديگر چه كساني هستند؟ برادران يك جمله به شما براي يادگاري بگويم! توهين به انسان است كه رهبرش كمتر از امام باشد! زشت است خلاصه اش، شمااگر طلا داشته باشيد، طلا را گردن هر انساني نمياندازي. ميگويي آدم بايد به كسي طلا بدهد كه ارزش داشته باشد! شما پولت را همه جا خرج نميكني! انسان در اختيار مكتب چه كسي باشد؟ ! توهين به شماست كه در اختيار مكتب غير خدا باشيد. چون غير خدا يك نفر است مثل شما! مثلاً آقا آمده است و گفته، ماركس در پيش بيني هايش گفته است اولين كشوري كه ماركيست ميشود، انگلستان است و دروغ بود! بعد ميگويد دين آمده است كه مردم را خواب كند! ما در كشور خودمان ديديم علاوه بر آن كه دين مردم را خواب نكرد، دين مردم را بيدار هم كرد. چند تا كشور راپيش بيني كرده بود كه اولين كشورهايي خواهند بود كه سوسياليست ميشوند، همه غلط از آب در آمد. وقتي ميبينيم پيش بينيها و شعارها دروغ است، اصلاً توهين به شما است كه زير بار غير خدا برويد، چون ممكن است شما خودتان بهتر از او بفهميد. بنابراين التقاطي غلط است. مرتجع هم كه به افرادي گفته ميشود، تحريف شده است. مثل زمان قديم كه صبر تحريف ميشد، در زمان ما هم ارتجاع تحريف شده است. مواظب واژهها باشيد و تسليم خدا باشيد نه غير خدا! فكرتان در اختيار قانون خدا باشد نه هيچ قانوني!
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2627