responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2647
1- وسواس، تكذيب عملي دين و احكام آن
2- سوء ظن به مردم در اثر وسواس
3- گوشه‌گيري از مردم و محروم شدن از خيرات
4- وسواس، عامل بدبين كردن ديگران به اسلام
5- خاطره‌اي از شهيد مظلوم دكتر بهشتي
6- وسواس، ترجيح سليقه‌ي خود بر رضايت خدا
7- وسواس، مانع رسيدن به روح عبادت و نماز
8- راه درمان وسواس، بي‌اعتنايي به شكيات

موضوع: وسواس، خطرات و راه درمان آن

تاريخ پخش: 18/06/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

تقريباً ما سي سال است كه در تلويزيون هستيم. حدود 17، 18 سال پيش، يك بحثي كردم راجع به وسواسي. بحث ما دهان به دهان‌ها پيچيد كه قرائتي در تلويزيون يك بحث وسواسي كرده، او به او زنگ زد. او به او زنگ زد. مرتب نوار خواستند. آمدند نوار، نوار، نوار، و بعد از اين ماجرا هنوز هم متأسفانه، جمعي در خانه‌ها در بسياري از فاميل‌ها، آدم‌هاي وسواسي هستند. حالا يا در فكرشان وسواسي هستند. يا در عقيده وسواسي دارند. يا در آب ريختن و نجس و پاكي وسواسي دارند. يا خيلي… من فكر كردم كه اين بحث وسواسي را يك مرتبه ديگر مطرح كنم، چون هم 15، 16 سال از اين ماجرا گذشته و هم يك سري آدم‌ها وسواسي‌ها از دنيا رفتند، يك سري تازه رشد كردند. باز وسواسي هستند. بحث امروزمان وسواسي است. اينكه الآن مي‌گويم، مي‌خواهم بگويم: اگر كسي مي‌خواهد ضبط كند براي همسرش، براي دختر خاله‌اش، پسرعمويش، اگر كسي مي‌خواهد ضبط كند قبل از اينكه من بحث را شروع كنم پاي تلويزيون ضبط كند. چون الآن ديگر هم بسياري از تلفن‌هاي همراه ضبط صوت دارد. هم در خانه‌ها ضبط صوت است. چون اين يك بلايي است كه هركسي هم، وسوسه در هر خانه‌اي بيافتد همه‌ي خانه را به عذاب مي‌كشد. موضوع بحث ما وسواسي است. يك صلوات ختم كنيد تا اينهايي كه قلم و كاغذ مي‌خواهند آماده كنند، نوار مي‌خواهند تهيه كنند، مي‌خواهند دقت كنند، مي‌خواهند تلفن كنند به دختر خاله‌اش، پسر عمويش كه آقا اين بحث امشب را گوش بده. اگر كسي مي‌خواهد زنگ بزند سريع زنگ بزند كه اين بحث را گوش بدهد. چون وسوسه يك بلايي است. خوب پس موضوع بحث ما وسواس و وسوسه است. (صلوات حضار) خوب، عرض كنم كه وسواسي حدود بيست خلاف از او سر مي‌زند. خطر وسوسه! بيست خطر براي وسواس.

1- وسواس، تكذيب عملي دين و احكام آن

خطر اول اينكه: 1- تكذيب دين و نبوت و امامت و مرجعيت. البته تكذيب عملي. تكذيب عملي. قلباً قبول دارد. وسواسي قلباً خدا و پيغمبر را قبول دارد. منتهي در عمل قبول ندارد. چون خدا مي‌گويد: پاك شد. وسواسي مي‌گويد: خدايا ببين دروغ مي‌گويي. پاك نشد. نبوت، نبي مي‌گويد: پاك شد. وسواسي مي‌گويد: يا رسول الله! دروغ مي‌گويي. پاك نشد. امامت مي‌گويد: پاك شد. وسواسي مي‌گويد: پاك نشد. مرجعيت مي‌گويد: پاك شد. امت مي‌گويند: پاك شد. مردم مي‌گويند: پاك شد. وسواسي مي‌گويد… وسواسي نمي‌گويد: من خدا را قبول ندارم. وسواسي‌هاي ما مسلمان هستند. متديّن هستند. آدم‌هاي خوبي هستند. در عقيده قبول دارد. در عمل قبول ندارد. خوب اين خيلي خطر است كه انسان…

دومين خلاف وسواسي اسراف است. وسواسي گرفتار اسراف مي‌شود. حالا اسراف در چه؟ اسراف در عمر،آب، مال، برق، خطر اسراف. در ساختمان، در اشيا، در هر چيزي اسراف مي‌كند. لباس را مرتب مي‌شويد. فرش را مرتب مي‌شويد. شيلنگ مي‌گيرد به سقف و به ديوار و به يخچال و به راديو و تلويزيون و… يعني اسراف در همه چيز است. عمرش را هدر مي‌دهد. آب را هدر مي‌دهد. ساختمان را خراب مي كند. چيزهاي در خانه را خراب مي‌كند. فرش را خراب مي‌كند. آنوقت هريك از اينها يك گناه كبيره است. امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) مي‌فرمايد: دور ريختن نصف ليوان آب هم اسراف  است و اسراف گناه كبيره است. وسواسي نصف ليوان آب كه دور نمي‌ريزد. يك وقت مي‌بيني يك حوض آب را … مي‌گويد: يك سوسك آمد رفت. مگر سوسك نجس است؟ يك موش آمد رفت. خوب مگر موش اگر از يك جايي برود، نجس مي‌شود؟ خوب موش آمد رفت. ديگر… بله اگر نجاستي از بدن موش خارج شد… گربه آمد رفت. خوب مگر گربه آمد از يك جايي رفت، نجس مي‌شود؟ وسواسي گناه كبيره مي‌كند. عمرش را تلف مي‌كند. و اين هم دو.

2- سوء ظن به مردم در اثر وسواس

3- يكي از گنا‌هاني كه وسواسي انجام مي‌دهد سوء ظن به مردم است. سوم گناهي كه مي‌كند بدبيني به مردم. چون مي‌گويد: مردم لا ابالي هستند. من پاك هستم. من تميز هستم. من كسي را سراغ دارم كه شوهرش مكه مي‌رود، عمره مي‌رود، مشهد مي‌رود، عقب شوهرش نمي‌رود. مي‌گويد: مي‌ترسم چادرم به اتوبوس‌ها ماليده شود، آن صندلي كه نشستم… حاجي سراغ دارم تا مكه آمد. اعمال حج را انجام نداد. گفت: مي‌ترسم منا و عرفات بروم، آنجا در بيابان شيلنگ نباشد. از مكه… يعني از ايران تا مكه مي‌رود، كنار كعبه از حج محروم است. چقدر… سوء ظن به مردم. قرآن هم مي‌گويد: سوء ظن به مردم، گناه است. («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ») (حجرات/12) سوء ظن گناه است. مردم را تحقير مي‌كند. مي‌گويد: مردم لا ابالي هستند. تحقير مردم گناه است. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِنا» روايت داريم اگر كسي، كسي را تحقير كند، نمي‌شود كسي را تحقير كرد.

چهارم: به مردم تهمت مي‌زند. چهارم: تهمت به مردم. تهمت به ديگران.

3- گوشه‌گيري از مردم و محروم شدن از خيرات

پنجم، انزوا، گوشه‌گيري. وسواسي گوشه‌گيري مي‌كند. چون مي‌ترسد در ميان مردم برود، ماليده شود، مادربزرگ هست، كه نوه اش كه در خانه‌اش مي‌آيد همه‌ي خانه را به شيلنگ مي‌بندد. مي‌گويد: اين بچه مثلاً لباسش آلوده شد. راه رفت. لابد، لابد، لابد، لابد، از پشت بام شروع به شيلنگ گرفتن مي‌كند. خوب…

وسواسي محروم مي‌ماند. محروم شدن، گوشه‌گيري، و محروم هم كنارش بگذاريم. گوشه‌گيري و محروم شدن. چون خودش را محروم مي‌كند. در مجالس، در كتابخانه، خيلي جاهايي كه مردم مي‌روند نمي‌رود. دائم خودش را كنار مي‌كشد.

حالا وسواسي التقاطي است. التقاطي يعني يك تكه از دين مي‌گويد. يك تكه هم از سليقه‌ي خودش قاطي مي‌كند. مي‌گويد: بله، دين گفته: بشوي، خوب بله دين مي‌گويد:… من هم سليقه‌ام اين است كه اينقدر آب بريزم. يعني دربست بنده‌ي خدا نيست. مي‌گويد: بنده‌ي خدا و بنده‌ي خودم. دين گفته: آب بكش. من هم مي‌گويم: اين مقدار آب بكش. يعني وسواسي دينش دين صاف نيست. ديني همراه با سليقه‌هاي شخصي است. التقاطي.

وسواسي گاهي به بدعت كشيده مي شود. چون مي‌گويد: اينكه من انجام مي‌دهم پاك است. چيزي كه جزء دين نيست جزء دين حساب مي‌كند. دين مثلاً مي‌گويد: با يك ليوان پاك شد. وسواسي مي‌گويد: نه! با يك ليوان پاك نشد. بايد با چهل تا ليوان پاك شود. آخر كسي كه چيزي را كه جزء دين نيست، جزء دين قرار بدهد. اين بدعت است. معناي بدعت اين است مي‌گويند: فلاني در دين بدعت گذاشت. يعني چيزي را كه جزء دين نيست آورد گفت: جزء دين است. دين اينطور مي‌گويد. چند تا شد؟ هفت تا!

4- وسواس، عامل بدبين كردن ديگران به اسلام

هشتم؛ بدبين كردن مردم به دين. مردم نگاه مي‌كنند دين اين است. اگر دين اين است ما اين دين را قبول نداريم. مردم از دين فرار مي‌كنند. طوري ما بايد عمل كنيم كه مردم خوش‌بين شوند. آخوند خوب آخوندي است كه طوري عمل كند كه اگر خواستگار براي دخترش آمد، دختر آخوند هم زن طلبه شود. اما اگر اين آخوند طوري زندگي كرد كه اين دخترش گفت: من ديگر زن آخوند نمي‌شوم، چون زندگي مادرم را ديدم. مادرم… بايد آدم طوري زندگي كند كه… مذهبي بايد… حجاب بايد طوري باشد، دين بايد چه طور باشد؟ اخلاق بايد طوري باشد كه به ديگران هم بگوييم: بياييد مذهبي شويد. طوري مذهبي نباشيم كه بگويند: اگر دين اين است ما نيستيم. يعني بايد قيمت تعاوني حساب كنيم كه مشتري شوند. نه از اصول كم كنيم. از اصول كم نمي‌كنيم. از سليقه‌هاي خودمان كم كنيم، دين به طور طبيعي پيش مي‌رود.

5- خاطره‌اي از شهيد مظلوم دكتر بهشتي

خدا شهيد مظلوم دكتر بهشتي را رحمت كند. سي سالي است كه تقريباً انقلاب شده است. ده سال قبل از انقلاب ايشان، نماينده آيت الله العظمي بروجردي بود در هانبورگ آلمان. چند سال آلمان بود و آمد. من هم حدود چهل سال پيش طلبه‌ي جواني بودم. تازه كاشان جوان‌ها را جمع كرده بود، تخته سياهي و تا شنيديم ايشان آلمان بوده، ديدنش رفتم. گفتيم: آقا شما براي جوان‌هاي آلمان چه مي‌گفتي؟ ايشان گفت: چطور؟ گفتم: من هم مي‌خواهم براي جوان‌هاي كاشان بگويم. يك جمعي آنجا خنديدند. ما فكر كرديم سوالمان بيخود بود. يك خرده عقب نشيني كرديم كه اين چه سوالي بود كرديم. يك مرتبه دكتر بهشتي خدا رحمتش كند. گفت: خنده‌ي شما بي‌ربط بود. سوال قرائتي درست بود. چون جوان‌هاي كره‌ي زمين نيازهايشان يكي است. مثل اينكه بگوييم: مثلاً آمريكا تشنه‌شان مي‌شود چه مي‌كنند؟ خوب آب مي‌خورند. خوابشان گرفت، چه مي‌كنند؟ مي‌خوابند. چيزهاي طبيعي كه شرق و غرب ندارد. گفت: نيازهاي همه‌ي مردم يكي است. من در اروپا، اين چند سالي كه بودم به نتايجي رسيدم. يكي از نتايج اين است كه ما اگر دو تا كار بكنيم اسلام پيش مي‌رود. يكي اسلام را از مسلمان‌ها جدا كنيم. بگوييم: اسلام خوب است. مسلمان خراب كرد. اسلام را از مسلمان‌ها جدا كنيم. چون خود اسلام خوب است. عمل ما خوب نيست. مثلاً ماشين خوب است. اما اگر يك چند نفر بي‌كله رانندگي كردند آدم از ماشين وحشت مي‌كند. ماشين كه بد نيست. بي‌كله رانندگي كردن بد است. سينما كه بد نيست. فيلم بد، بد است. تكنولوژي كه بد نيست. خيلي‌ها از اينترنت استفاده‌ي علمي مي‌كنند. خيلي‌ها هم نشستند دنبال هوس‌هايشان هستند. در اتاق پاي اينترنت دارد هوس بازي مي‌كند.خوب اين دارد جواني‌اش را در اتاق آتش مي‌زند. دلش هم خوش است. فردا مي‌بيند هيچ چيز در دستش نيست. جز اينكه به هوس خودش رسيده است. افرادي از اينترنت رشد مي‌كنند. افرادي از اينترنت عياشي مي‌كنند. برق خوب است. بعضي از اين برق استفاده‌ي خوب مي‌كنند. بعضي استفاده‌ي بد مي‌كنند. چاقو، مي‌شود در شكم مردم زد. مي‌شود در شكم هندوانه زد. امكانات خوب است. گفت: يكي اسلام را از مسلمان‌ها جدا كن. شنيدم يك كسي هم يك كتاب نوشته، اسم كتابش اين است. «الاسلام شي و المسلمون شي آخر» اين يكي. يكي هم خرافات را از اسلام جدا كن. ببينيد هركسي تشنه‌اش كه شد مي‌خواهد آب بخورد. اما اگر در اين ليوان مگس بود، شما به خاطر اين مگسي كه در ليوان افتاده از آب دست مي‌كشي. يعني آب را مي‌خواهي به خاطر اينكه اين مگس اضافه شد. دين را مي‌خواهي، به خاطر اينكه خرافات به دين اضافه شده، آدم به خاطر خرافات دست از دين مي‌كشد. عشق به امام حسين. چه كسي هست كه عاشق امام حسين نشود؟ اصلاً مي‌شود كسي مردانگي، شجاعت، اخلاص، ايثار، كمالات امام حسين را بشنود عاشق نشود؟ منتهي ما يك طوري عزاداري مي‌كنيم كه افرادي مي‌گويند: اين رقمي ما كه نمي‌توانيم. آنوقت كنار خيابان مي‌ايستند نگاه مي‌كنند. طوري عزاداري نمي‌كنيم كه همه كنار خياباني‌ها بيايند ملحق شوند. اگر ما عزاداري‌مان اينطور باشد، همان سخن خود امام حسين را در عزاداري مي‌گوييم. مي‌گوييم: «هيهات من الذلة» امام حسين مي‌فرمود: زير سم اسب مي‌روم، زير بار زور نمي‌روم. سر به ني مي‌دهم، اما سر پهلوي ناكس خم نمي‌كنم. اين رشادت، اين شهامت را هر تحصيل كرده‌اي، هر جاي كره‌ي زمين باشد مي‌گويد: بارك الله! درود بر اين مرد. اما طوري عزاداري مي كنيم كه خوب طرف، حالا يك وقت در قرآن آمده، حديث آمده، كه نيامده. سليقه‌ي شخصي است. پاي سليقه‌ي شخصي چرا من عقب سليقه‌ي شخصي شما بروم؟ گاهي هم مي‌آيند از من آخوند مجوز مي‌گيرند. شما اجازه مي‌دهي؟ جالب اين است كه آنوقت آخوند عقب عوام هم مي‌رود. به جاي اينكه عوام عقب علما بروند، گاهي علما عقب عوام مي‌روند. اين يك رقم خاصي عزاداري مي‌كند، به آقا هم مي‌گويد: بنويس جايز است! يا خوشش مي‌آيد. يا اصلش، اگر يك آقا بگويد: جايز است، يك آقا بگويد: جايز نيست، فتواي آن كسي را چاپ مي‌كند و پخش مي‌كند كه مي‌گويد: جايز است. چون اين آقا را براي خودش مي‌خواهد. اگر آقا بگويد: جايز نيست مي‌گويد كه: نه اين آقا هم ولايتش ضعيف است. آقا خوب است كه آن چه ما مي‌خواهيم. آقا را براي خودمان مي‌خواهيم. خودمان را براي دين نمي‌خواهيم. علماي دين را مي‌خواهيم، اگر فتوايشان به سليقه‌ي ما خورد عكسش را چاپ مي‌كنيم. قربانت بروم مي‌رويم. پايش را مي‌بوسيم. دستش را مي‌بوسيم. اما اگر اين آقا طبق سليقه‌ي من فتوا نداد، مي‌گوييم… خيلي مشكل است. يعني يك وقت‌هايي امتحان پيش مي‌آيد. آدم مي‌بيند كه كار گير است.

دكتر بهشتي مي‌گفت: اگر مي‌خواهيد اسلام پيش برود دو تا كار بكنيد. 1- خرافات را از دين جدا كنيد. 2- مسلمان‌ها را از دين جدا كنيد. اسلام ناب… امام (رضوان الله تعالي عليه) اواخر عمرشان دائم مي‌گفت: اسلام ناب، اسلام ناب، مي‌گفتيم: اسلام ناب چيست؟ اسلام ناب يعني اسلامي كه سليقه‌هاي افراد و خرافات و حواشي در آن نداشته باشد. خود اسلام، خود اسلام پيش مي‌رود. حالا…

6- وسواس، ترجيح سليقه‌ي خود بر رضايت خدا

9- برتري دادن هواي نفس بر رضاي خدا. اين هم يك اشكال وسواسي است. رضاي خدا اين است. وسواسي مي‌گويد: نه! من دلم پاك نمي‌شود. دلم! مي‌گويد: دلم! مي‌گوييم: خدا! مي‌گويد: دلم، به دلم نچسبيد. وسواسي دل خودش را و نفس خودش را بر خالق مقدم مي‌داند.

10- وسواسي به خودش ظلم مي‌كند. چون وسواسي ظلم به خودش مي‌كند. وسواسي‌ها رنجور هستند. مريض هستند. مرتب دستش را در آب فرو مي‌كند. مرتب آب مصرف مي‌كند. به خودش ظلم مي‌كند.

بعضي از وسواسي‌ها شهرت طلب هستند. هركاري كه شما را در جامعه از ديگران جدا مي‌كند، مي‌شود گفت: شايد حرام باشد. ببينيد در رساله‌ي مراجع تقليد نوشتند كه لباس شهرت حرام است. يعني من يك لباسي بپوشم كه همه نگاهم كنند. اين لباس حرام است. خوب ببينم اين لباس به خاطر اين پشم و پنبه حرام است. پشم و پنبه كه گناهي ندارد. اگر كسي موتور سوار است ولي يك طوري موتور سواري مي‌كند كه مردم خيابان نگاهش كنند، خوب اين هم حرام است. چون اين هم كار شهرت است. لباس شهرت حرام است، پشم كه گناهي نكرده، مي‌خواهد بگويد: كاري كنيد كه افكار عمومي را به خودت جلب كني. در عروسي اين رقم لباس بپوشيم كه همه در عروسي زنانه يا مردانه همه اوه… اوه! خانه را طوري بسازيم كه هركس مي‌آيد اوه…! طوري رانندگي كنيم سوت بكشند. هركاري كه شهرت طلبي در آن باشد، خواسته باشيم يك كاري بكنيم كه افكار ديگران را به خودمان جذب كنيم.

خوب وسواسي بنيانگذار يك خط كج در خانه است. چون مادر وسواسي ممكن است روي بچه‌اش اثر كند. همينطور كه پدر راننده بچه‌هايش هم راننده مي‌شوند، پدري كه اهل مطالعه است، بچه‌هايش هم اهل مطالعه مي‌شوند. پدر سيگاري، زمينه را براي سيگاري شدن بچه‌هايش فراهم مي‌كند، بالاخره مادر وسواسي يا پدر وسواسي هم در نسلش ستم مي‌كند. «مَن سَنَّ سُنَّةً سَيِئَةً» (بحارالانوار/ج71/ص204) روايات داريم كه اگر كسي يك خط كجي را ايجاد كرد در يك خانه يا قبيله يا امتي، هركس در طول تاريخ از آن خط برود گناهش را هم پاي خودش مي‌نويسند، كه دنبال اين خط رفته. هم پاي آن بنيانگذار مي‌نويسند.

7- وسواس، مانع رسيدن به روح عبادت و نماز

از لذت عبادت محروم است. به پوست اسلام مشغول است. وسواسي چون دائم دنبال نجس و پاكي و اينها هست نمازش با حال نيست. چون همه‌ي مخ و وقتش متمركز روي نجس و پاكي است. ولذا از اسلام، به پوست اسلام مشغول است و از مغز اسلام… قرآن مي‌فرمايد: نماز به خاطر مغزش است. («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ») (مؤمنون/1) چه كساني هستند؟ («الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون‏») (مؤمنون/2) نماز به خاطر خشوعش است. گردو به خاطر مغزش است. بعضي پرتقال‌ها بزرگ است ولي آب ندارد. لامپ بزرگ است اما سوخته است. كليد را مي‌زني روشن نمي‌شود. لامپ بزرگ است اما سوخته است. لامپ سوخته را به هر سرپيچي بزني روشن نمي‌شود. برق يك فاز و دو فاز و سه فاز ندارد. كسي از يك كسي پرسيد چند دفعه تا حالا مكه و عمره آمدي؟ جواب داد گفت: لامپ سوخته را صد بار هم به كعبه وصل كني روشن نمي‌شود. آدم‌هايي هستند يكبار مكه مي‌آيند هرچه بايد بگيرند مي‌گيرند. آدم‌هايي كه بنزيني هستند با كبريت اول آتش مي‌گيرند. آدم‌هايي كه خيس هستند هزار تا هم كبريت مي‌زني روشن نمي‌شود. خوب، از لذت عبادت محروم است.

آدم وسواسي ديد بلند ندارد. چون مشغول خودش است.چشم اندازش همين خودم، لباسم، كتم، شلوارم، خانه‌ام، فرشم، آدم وسواسي ديد بلند ندارد. يعني فقط تا نوك دماغش را مي‌بيند. چند تا شد؟ 14 تا…

15- آدم وسواسي اهل تعاون نيست. همكاري با كسي نمي‌كند. دائم فاصله مي‌گيرد. همكاري نمي‌كند. گاهي وسوسه خانواده‌ها را به طلاق كشانده مي‌شود. زندگي را تلخ مي‌كند. وسواسي زندگي را تلخ مي‌كند يا به طلاق… تلخي يا طلاق؟ يا «ت» دو نقطه‌ي تلخ، يا «ط» دسته دار طلاق؟! يا تلخي يا طلاق. همسر وسواسي، دختر وسواسي، پسر وسواسي، وسواسي كارهايش خنده‌آور است. مسخره است. مي‌خندند. اصلاً مردم كه نگاهش مي‌كنند و كارهاي خنده‌دار… و خيلي وسواسي‌ها گرفتار درد استخوان و رماتيسم و مرض‌هايي كه به خاطر وسوسه اين كار را كرده است.

خوب، ابعاد وسوسه، بعضي‌ها در نيت وسوسه مي‌كنند. اصلاً نيت نمي‌خواهد. مي‌گويد: حاج آقا آمدم نماز بخوانم يادم رفت بگويم: سه ركعت نماز مغرب، قربة الي الله! درست است. وقتي نماز مي خواندي بادمجان كه پوست نمي‌كندي. پياز كه سرخ نمي‌كردي. خوب نماز مي‌خواندي. نيت اين است كه اگر بپرسند چه مي‌كني بگويد: من چه مي‌كنم؟ شما وقتي مي‌خواهي كتت را بپوشي مي‌گويي كه: اينجانب محسن قرائتي، دست راستم را در آستين راست مي‌كنم. دست چپم را در آستين چپ مي‌كنم.اين حرف‌ها چيست؟ همينطور كه كتتان را مي‌پوشيد. لباستان را مي‌پوشيد، نماز هم بخوانيد. ما فكر مي‌كنيم حواست را جمع كن با تو هستم. سه ركعت، نماز مغرب…! چغندر نمي‌پزم. نماز مغرب! اصلاً گفتن ندارد. مگر پيراهن مي‌پوشيد نيت مي‌كنيد؟ بعضي‌ها در نيت وسواسي مي‌كنند. بعضي‌ها در عقائد وسواسي هستند. بعضي‌ها در طهارت و پاكي، بعضي‌ها در كارهاي عادي، در معاملات، هركسي يك گوشه‌اي، ابعاد وسوسه، شعاع وسوسه مختلف است. حالا چطور وسوسه مي‌شويم؟ اول امكانات داريم. شير آب دارد دائم مي‌ريزيم. اگر مي گفتند: برو اين آب را يك كوزه، يك كوزه بخر، مي‌گفتي: ننه! به خدا پاك شد. چون… آهان! چون اينها فرق مي‌كند. مرحوم مطهري مي‌گويد: آنهايي كه در سامرا كنار رودخانه بودند، مي‌گفتند: نه! وصل به كُر كن. چون كنارش دريا بود. آنهايي كه نجف يك كوزه يك كوزه آب مي‌‌خريدند، مي‌گفتند: نه نه! دفعه‌ي اول پاك شد. يعني يك خرده شكم كه سير است… گاهي چون امكانات زياد است، آب زياد است، هدر مي‌دهيم. خيلي وسواسي‌ها چطور هستند؟ بيكار است. چون بيكار است به وسوسه افتاده است. بعضي وسواسي‌ها چون دوستشان، دوست وسواسي دارند. بعضي وسواسي‌ها به خاطر عوام فريبي، مقدس نمايي، شهرت طلبي، اين كلكش است. حقه‌بازي‌اش است.‌ وگرنه تا مثلاً مي‌بينيد صدايش را عوض مي‌كند. دارد حرف مي‌زند. تا تلفن… بله! ببين، صبر كن ببينم قبل از گوشي چطوري حرف مي‌زدي؟همينطور كه با من حرف مي‌زدي به اين هم بگو: بله! چرا ژست مي‌گيري؟ يعني همين تا صداي تلفن را مي‌شنود، تن صدايش را عوض مي‌كند. اين، گاهي وقت‌ها، يك مرض‌هاي اين رقمي هم هست. مثلاً همه فلان نوشابه را مي‌خورند، مي‌گويد: براي من آن نوشابه را بياوريد. مي‌گوييم: ببخشيد! فرقي دارد؟ مي‌گويد: نمي‌دانم فرق دارد! چون ديدم همه پپسي مي‌خورند من مي‌گويم: كانادا! تا مي‌بينم همه كانادا، مي‌گويم: پپسي! همه چاي مي‌خورند، مي‌گويد: ببخشيد براي من آب جوش بياوريد. تا آب جوش مي‌خورند مي‌گويد: براي من يك چاي بياوريد. مريض است. يعني دلش مي‌خواهد كارهايش… آهان! اينها يك مرض است. امام كاظم فرمود: اينهايي كه دست به يك كارهايي مي‌زنند و الا خوب طبيعي برو. مثلاً حالا زلفت را اينطور مي‌كني كه چه؟ اين لباس را مي‌پوشي چه بگويي؟ اين كفش را پا مي‌كني كه چه؟ كمبود داري؟ يك سري اينهايي كه لُق لُق مي‌كنند دليل بر كمي‌شان است. ببين مشكي كه كم آب دارد، دائم لُق لُق لُق لُق، اين پيداست آب كم است.مشك پر سر و صدا ندارد. اين جرق جرق‌ها براي پول خرده است. اسكناس هزاري هيچ نمي‌گويد. يك سري آدم‌هايي كه دست به يك سري عمل‌هايي مي‌زنند يك كمبودي دارند، كمال ندارد. علم ندارد. امتيازي ندارد. آنوقت مثلاً فرض كنيد، با يك قيافه‌اي درست مي‌كند كه مثلاً بلكه با قيافه‌اش مردم را به خودش جلب كند. اينها مسئله‌ي مهمي است كه…

نداشتن مربي، گاهي افرادي كه وسوسه مي شوند مربي ندارند. مربي دلسوز ندارند. گاهي از خطرات وسوسه غافل هستند. از ياد خدا غافل هستند. اينها خيلي… اينطوري آدم وسوسه مي‌شود.

8- راه درمان وسواس، بي‌اعتنايي به شكيات

درمان وسوسه هم به اين است كه انسان تصميم بگيرد بر مخالفت. بگويد: دو ركعت نماز مي‌خوانم با… نه اينكه حالا بگويد. بگويد: با همين لباسي كه مي‌گويم: به دلم نچسبيد، با همين لباس الله اكبر! امام صادق گفت: وسواسي «يَمْضِي فِي شَكِّه‏» (الكافي/ج3/ص358) به شكش اعتنا نكند. اعتنا نكند. بگو: پاك نشد. ولي پاك شد. پاك نشد، الله اكبر! تصميم بگيريد دو ركعت نماز غلط بخوانيد. تمام مي‌شود. وسواسي دوايش در خودش است. تصميم بگيرد نماز غلط بخواند. قصه حل مي‌شود. با افراد عادي، كنار حوض برود. نگاه كند او هرچه آب ريخت، او هم آب بريزد. ببيند علما چقدر، امام وقتي وضو مي‌گرفت با يكي دو تا مشت وضو مي‌گرفت. اين مرتب آب مي‌ريزد. مرتب آب مي‌ريزد. بابا ببين هرطور امام وضو گرفت، امام چطور نماز مي‌خواند؟ مراجع چطور نماز مي‌خوانند؟ ايام فراغتش را پر كند. توجه به عمل بزرگان بكند. يك سري دعاها مثل «لا اله الا الله» «تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الْقَيُّوم‏» (بحارالانوار/ج83/ص132) بگويد. اسلام مي‌گويد: اگر چند تا غسل داري يك نيت كن كه آب مصرف نكني. مثلاً روز جمعه است. غسل جمعه هست. مثلاً حالا نياز به حمام هم دارد. غسل جنابت هم دارد، مي‌گويد: اگر ده تا غسل هم داري، همه را يك نيت كن. آب كم مصرف كن. به امام گفتند: فلاني وسواسي است، فرمود: در خمس و زكات هم وسواسي است يا در آب وسواسي است؟ اينكه تو مي‌گويي: پاك نشد، بگو: نه خمس هم پاك نشد. يك دو ميليون ديگر هم بده. بگو: نشد يك دو ميليون ديگر هم بده. چطور در پول دادن وسواسي نيست. در آب وسواسي است؟ پيداست كه… حالا، وسوسه خطرناك است. بعضي‌ها در انتخاب همسر وسواسي هستند. مي‌گويند: نه اين خوب نيست، باشد يكي ديگر بيايد. باشد يكي ديگر بيايد. ده تا خواستگار مي‌آيد رد مي‌كند، ديگر خواستگار يازدهم به بعد قفل مي‌شود. ديگر خواستگار نمي آيد. در انتخاب همسر وسواسي هستند. بعضي در انتخاب شغل وسواسي هستند. بعضي در انتخاب دوست وسواسي هستند. قرآن دائم گفته: («ناس» «أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاس‏») (بقره/199) همينطور كه مردم مي‌روند شما هم برو. عطسه‌ات مثل مردم باشد. سرفه‌ات مثل مردم باشد. افطاري‌ات مثل مردم باشد.نه مي‌خواهم يك طوري سفره بياندازم كه مشابه آن در فاميل نباشد. كارهاي من يكجا ديدم تابلو زدند كه ساندويچ 16 كيلويي! هركس در يك ربع اين ساندويچ را بخورد، سوييچ يك ماشين برنده است. از سر تا پا احمقانه! يعني اگر تصميم بگيرند كار احمقانه بكنند، آخر يك ربع مي‌شود 16… اصلاً كدام معده 16 كيلو غذا مي‌گيرد؟ چه كسي مي‌تواند 16 كيلو را يك ربع بخورد؟ جايزه‌اش احمقانه! ساندويچش احمقانه، خوردنش احمقانه، برندگي‌اش احمقانه، باختنش احمقانه، اصلاً يك ضرب در احمق،در احمق، در احمق، نتيجه‌اش اين مسابقه مي‌شود. آقا چند مي‌دهي با يك نفس سه كيلو آبغوره را در يك لحظه سر كشم؟ قُل، قُل، قُل، قُل قُل، قُل مثلاً اين چيست؟ اين چه كمالي است كه شما سه كيلو آبغوره را با يك نفس مي‌خوري؟ اين كجايش رشد است؟ يك سري كارها، كارهاي احمقانه است. وسواسي خودش را به خدا بسپرد. هركس  وسواسي دارد از همين الان يك دعا كنيم. بالاخره وسواسي‌ها بيمار هستند.

خدايا! همه‌ي وسواسي‌هاي ما را نجات بده. خواهرها و برادرهاي وسواسي تصميم بگيريد بگوييد: همينطور كه هست، هست. با يك ليوان آب وضو بگيريد، با يك آفتابه آب غسل كنيد. نمازتان را طبيعي بخوانيد. مثل باقي‌ها زندگي كنيد. خدا باقي‌ها را دوست دارد. نه شما!

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2647
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست