responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2659


1- ایمان به رسول خدا و اطاعت از آن حضرت
2- رجوع به حکم خدا و رسول، در اختلافات خانوادگی
3- ادای واجبات مالی مانند خمس و زکات
4- الگوگیری از زندگی رسول خدا
5- دوستی با اهل ایمان و دشمنی با اهل باطل
6- مطالعه کتب مفید برای شناخت سیره پیامبر
7- رعایت ادب و احترام نسبت به بزرگان دین
8-پذیرش آداب و رسوم پیشینیان، در چارچوب عقل و وحی

موضوع: وظایف ما در برابر رسول خدا
تاريخ پخش: 08/09/97

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثمان به مناسبت ماه ربیع که میلاد پیغمبر هست، یکی دو بحث داشتیم و این بحث هم در مورد پیغمبر است. وظیفه ما نسبت به پیغمبر چیست؟ موضوع این است و اینجا بنده پانزده وظیفه نوشتم. از آیات قرآن می‌خوانم که وظیفه ما چیست، اگر عمل کردیم که خوشا به حالمان و اگر عمل نکردیم عذرخواهی کنیم. موضوع بحث: وظیفه‌ی ما نسبت به پیامبر اسلام و اهل بیت!

1- ایمان به رسول خدا و اطاعت از آن حضرت

اولین وظیفه 1- ایمان است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمن واقعی کسی است که (آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ) (نور /62) ایمنان بیاوریم. ایمان یا از طریق معجزه است، یا از طریق جمع آوری قرائن است، یا از طریق خبرهایی است که کتاب‌های آسمانی قبل گفتند که بعد از ما شخصی می‌آید به نام احمد و این صفات را دارد.
مسأله دوم اطاعت است. ممکن است کسی ایمان بیاورد ولی اطاعت نکند مثلاً بگوید: پدرم را قبول دارم، ولی گوش به حرفش نمی‌دهد. عکس امام را می‌زند ولی خط امام را نمی‌رود. پیروی کنید. دو نفر سر آبیاری دعوایشان شد، نزد پیغمبر آمدند حضرت حرف‌های هردو را گوش داد و فرمود: حق با فلانی است. تا گفت: حق با فلانی است، گفت: بله، فلانی فامیل توست، پارتی بازی کردی. طرفدار فامیلت رأی دادی، پیغمبر خیلی ناراحت شد، آیه آمد که اینها ایمان ندارند. (فَلا وَ رَبِّكَ‌ لا يُؤْمِنُونَ) (نساء /65) به خدا قسم اینها ایمان ندارند. ایمان کسی دارد که هرچه پیغمبر گفت، بگوید: چشم. چطور شما در مقابل دکتر هرچه دکتر بگوید، می‌گویید: چشم! اگر گفت: این قرص را هر چهار ساعت بخور و این را شش ساعت و این را هشت ساعت، چانه نمی‌زنید و می‌گویید: چشم! اگر گفت: این قرص را دو تا بخور و این را نصف بخور و این را قبل و بعد از غذا، می‌گویی: چشم! چطور در برابر یک پزشک تسلیم هستی، چرا در مقابل خدا تسلیم نیستیم؟ پیروی کنیم. آقا نمی‌فهمم، خوب نفهمیم! مگر بنا است همه چیز را بفهمیم. برگ انار باریک است، چرا؟ نمی‌دانم چرا. برگ انگور پهن است. چرا؟ با برگ انگور دلمه درست می‌کنند و نازک است. برگ انجیر کلفت است. اصلاً ما چه چیزی بلد هستیم؟ ما چه بلد هستیم؟ اگر حرف، حرف دکتر است قبول می‌کنیم. شما وقتی مریض می شوی قشنگ اجازه کامل به دکتر می‌دهی که شما را بی هوش کند و شکم شما را پاره کند، قیچی کند، جراحی کند و جا به جا کند. چرا؟ می‌گویی: جراح است. چون جراح است در اختیارش هستم. ماشینت را به مکانیک می‌دهی و مکانیک دل اندرون ماشینت را ممکن است بیرون بریزد. شما هیچ غصه نمی‌خوری، آقا چه شد چه شد؟ آقا مگر من مکانیک نیستم؟ کنار بایست! چطور شما ماشینت را در اختیار مکانیک قرار می‌دهی و بدنت را در اختیار جراح قرار می‌دهی. یک دستوری هم هست که باید بفهمیم. گاهی هم ممکن است نفهمیم، نمی‌فهمیم.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: جهنم نوزده مأمور دارد. آیه‌اش این است (عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ) (مدثر /30) «علیها» بر جهنم، جهنم نوزده مأمور دارد. نوزده تا؟ خوب یکی دیگر بگذار بشود بیست تا! تو که فرشته کم نداری، یک جای قرآن هست می‌گوید: فرشته‌ها را فقط خدا می‌داند چقدر است. (وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ‌ إِلَّا هُوَ) (مدثر /31) جنود، جند است. جند یعنی لشگر، لشگر خدا را هیچکس جز خدا نمی‌داند. یعنی آمار فرشته‌ها را فقط خدا می‌داند. خدایا تو که میلیارد میلیارد فرشته داری، خوب یکی دیگر رویش بگذار بشود بیست تا. نوزده تا؟ اینقدر جیره بندی است؟ می‌گوید: بله مخصوصاً گفتم نوزده تا ببینم فضول کیست. (وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا) (مدثر /31)
یک کسی راه می‌رفت هی می‌گفت: شانزده، شانزده، شانزده، یک نفر رسید گفت: چقدر می‌گویی: شانزده؟ گفت: هفده! گفت: چرا گفتی هفده؟ گفت: فضول‌ها را می‌شمردم، دیدم یکی از فضول‌ها تو هستی. ما نمی‌دانیم. خدای حکیم که آثار حکمتش همه جا پخش است، به هرجا نگاه کنیم حکمت خدا را می‌بینیم. 1- ایمان 2- اطاعت.

2- رجوع به حکم خدا و رسول، در اختلافات خانوادگی

رجوع کنیم. (فَإِنْ تَنازَعْتُمْ‌ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ) (نساء /59) اگر نزاع بین دو نفر شد، ببینیم خدا چه می‌گوید؟ آقا، اختلاف بین دو مسلمان شد، ببینیم قانون خدا چیست و باید اطاعت کنیم. بگوییم: خدا و پیغمبر را قبول داریم اما ببینیم قوانین بین الملل چه می‌گوید؟ ما چه کار به بین الملل داریم؟ اصلاً این بین الملل تا به حال چه خدمتی به ما کردند؟ نمی‌شود شما بگویید؟ بد نیست حساب کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، سؤال: آیا این جلسات بین المللی تا حالا چه خدمتی به ما کردند؟ بین الملل الآن برای یمن چه کار کرده است؟ پنجاه سال است برای فلسطین چه کار کرده است؟ هشت سال ایران زیر بمباران بود بین الملل چه کرده است؟ بین الملل یک قهوه خانه قنبر است، منتهی قهوه خانه قنبر لات‌ها چای می‌خورند، اینها سیاسیون چای می‌خوردند. کاری نکردند.
پاسخ مثبت، قرآن می‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا» وظیفه ما (اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ) (انفال /24) یعنی اگر خدا یک چیزی گفت، استجابت کنید. چطور می‌گویی: (ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ) (غافر /60) دعا کنید من مستجاب می‌کنم. خدا هم که دعوت می‌کند شما مستجاب کن. استجابت پاسخ مثبت بدهید به چه کسی؟ به خدا و رسول، (إِذا دَعاكُمْ‌ لِما يُحْيِيكُم‌) (انفال /24) اگر خدا و رسول شما را به کاری دعوت می‌کند که حیات واقعی شما در اوست، بله بگویید و نه نگویید. به لطف خدا این هست. الآن در کشور ما هشت سال جنگ، امام خمینی فرمود: جبهه‌ها را پر کنید، ما هشت سال جنگیدیم با اینکه با چه قدرتی مثل صدام و با چه حمایتی مثل حمایت‌های دنیا، صدام با حمایت‌های دنیا با ما جنگید، فقط مردم ما می‌گفتند: امام گفته است و خلاص! اگر اطاعت از امام نبود ایران شکست می‌خورد. با تبصره و آئین نامه و اینها که مردم نمی‌روند جان بدهند. فرار می‌کنند! عشق به امام بود و استجابت بود.

3- ادای واجبات مالی مانند خمس و زکات

دیگر چه؟ خمس، درآمدت را، یک پنجم از درآمدت را بده. نگو: ما درآمد نداریم. بله هرکس درآمد ندارد که ندارد. آن کسی که دارد هرچه درآمد دارد بعد از یک سال اگر دید زیاد آورده است، البته الآن نود درصد مردم شاید فقیر باشند، ولی خوب هنوز هم هستند آدم‌هایی که درآمد دارند. هرچه درآمد داری خرج سالت که تمام شد بیست درصدش را بده. زکات است، پانزده کیلو گندم داری، یک کیلویش را بده. نگو خودم کاشتم، بله خودت کاشتی اما خورشید سهم نداشت. باد سهم نداشت، باران سهم نداشت. بالاخره خدا هم سهم داشت. در پانزده کیلو یک کیلو هم نمی‌خواهی به فقرا بدهی؟ بیست درصد، بعد هم نمی‌گویند: به چه کسی بده. می‌گویند: برو به مرجع تقلیدت بده. بعد هم نمی‌گویند: مرجع تقلیدت چه کسی باشد. هرکس که خودت قبول داری. ما از آزادی‌هایی که داریم این است که احدی به احدی نمی‌گوید: تو باید از کی تقلید کنی. باید نیست! از هرکس می‌خواهی تقلید کن. برو پیدایش کن. بعد هم نمی‌گویند: بازرس بیاید ببیند چقدر مالیات بده، خودت مالت را حساب کن. همه آزادی درونش است. خودت مرجعت را تعیین کن. با پای خودت برو، خودت حساب خودت را برس که چقدر داری، پارسال چقدر داشتی و امسال چقدر داری. همه آزادی است. بعد هم می‌گوید: باید به کسی بدهی که عادل باشد و دنبال هوا و هوس نباشد و خرج بیهوده نکند. با تقواترین، عادل‌ترین، باسواد ترین، اعلم ترین، حتی المقدور، این مالیات اسلامی است و با مالیات‌های کشورهای دیگر فرق می‌کند. مالیات در کشورهای دیگر زوری است. لازم نیست گیرنده عادل باشد، با آدم فاسق هم باشد می‌آیند می‌گیرند. با زور می‌گیرند، فاسق هم می‌گیرند و هرطور دوست داشتند خرج می‌کنند. خوب دیگر چه؟

4- الگوگیری از زندگی رسول خدا

الگوی ما باشد. (لَقَدْ كانَ‌ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ) (احزاب /21) چند شب پیش من داشتم این آیه را معنا می‌کردم. من نوشتم «و لَقد» تا گفتم «و لَقد» تلفن خانه ما زنگ زد، الو بفرمایید، آقا واو ندارد! «لَقَدْ كانَ‌ لَكُمْ» شما نوشتی «و لَقد» این واو کجا بود؟ گفتم: تشکر، مردم حواسشان جمع است. گاهی وقت‌ها یک چیزی هم پیگیری می‌کنند. لباس آخوندها زیر بغلش سوراخ است. یک بنده خدایی پای تلویزیون می‌نشست، تا من رفتم بنویسم می‌دید سوراخ است، می‌نوشت: آقا قبای شما سوراخ است. من گفتم: نمی‌داند این فرمش است. در یکی از این نامه‌ها دیدم یک سوزن و نخ فرستاده است. حاج آقا من فکر می‌کنم سوزن و نخ نداری یا زن شما غافل است، یا خودت غافل هستی، بنده خدا نمی‌داند. در مناجات داریم می‌گوید: «عصیتک بجهلی» خیلی کارهایی که می‌کنم نمی‌دانم. الگو بودن،«لَقَدْ كانَ‌ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ» الگوی شما پیغمبر باشد. آئین همسرداری، آئین تربیت بچه، آئین برخورد با دوست، با دشمن، با کافر، با منافق، با بچه، با بزرگ، خیلی عجیب است. یکبار پیامبر نمازش را زود خواند. گفتند: یا رسول الله تند نماز خواندی. فرمود: صدای جیغ بچه را نشنیدی؟ سر نماز بودم یک بچه جیغ زد من فهمیدم این بچه از مادرش جدا شده، سریع نماز خواندم که مادر برود بچه‌اش را بغل کند. این… یک حرکت مشابه این، یکبار پیغمبر نمازش را خواند (اللهم صل علی محمد و آل محمد) حضرت نمازش را طول داد. سبحان ربی الاعلی و بحمده، سبحان الله سبحان الله سبحان الله! طول داد، طول داد، مردم خسته شدند. بعد از نماز گفتند: خیلی طول دادید!؟ فرمود: این بچه‌ها رفتند روی کمرم بازی کنند، خواستم بازی بچه‌ها به هم نخورد. یعنی بخاطر بچه سجده را طول داد، بخاطر جیغ بچه سجده را سریع کرد. یعنی هم تندی و هم کندی! زنها این را بیشتر می‌دانند.
پیراهن عروس گرانتر است یا آرایش عروس؟ آرایش…؟ پیغمبر ما پول عطرش بیش از پول لباسش بود. یعنی آنچه عروس‌ها به آن رسیدند، پیغمبر ما 1400 سال پیش به آن رسیده است. پول عطر پیغمبر بیش از پول پیراهن پیغمبر بود. خیلی مهم است. الگو بودن!

5- دوستی با اهل ایمان و دشمنی با اهل باطل

تولی و تبری؛ طرفداران حق را دوست داشته باشیم. ما چهار رقم آدم داریم. دسته بندی کنم. آدم‌هایی که نه کار به خوبی دارند و نه کار به بدی دارند. اصلاً کار ندارند هر خبری شد، شد. اصول دین سه تاست، خوراک، پوشاک، مسکن. خانه، ماشین، تلفن. حقوق رسمی، استخدام رسمی و بازنشستگی! اصلاً کار نداریم هرکس می‌خواهد رئیس جمهور شود و هرکس می‌خواهد قانون وضع کند، یکسری از آدم‌ها بی تفاوت هستند، اینها سیب زمینی هستند، رگ ندارند. بعضی آدم‌ها مثل مگس هستند، مگس روی زخم می‌نشیند، هی باز می‌نشیند. هی عیب‌ها را می‌گوید و خوبی‌ها را نمی‌گوید. آنهایی که فقط عیب می‌گویند و انتقاد می‌کنند و خوبی‌ها را نمی‌گویند، اینها مگس هستند. قرآن وقتی می‌خواهد از شراب انتقاد کند می‌گوید: شراب خوبی‌هایی هم دارد. قمار هم خوبی‌هایی دارد. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «فِيهِما» یعنی در شراب و قمار (وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ) (بقره /219) منفعت دارد. شما می‌دانید در شراب چقدر آدم نان می‌خورد. کشاورزی که انگور می‌کارد، کارخانه‌ای که شراب می‌سازد، کارخانه‌ای که بطری می‌سازد، کارخانه‌ای که کارتن می‌سازد. ماشین‌های حمل و نقل، مغازه‌های شراب فروشی، دولت چقدر مالیات می‌گیرد؟ کار به ایران نداشته باشیم. بالاخره از شراب خیلی‌ها نان می‌خورند. قمار هم همینطور است. قمارخانه‌ها درآمد دارد. می‌گوید: بله ولی «وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ» اثم یعنی گناه، گناه شراب و قمار بیش از منافع آن است. نقش شراب روی چشم، دستگاه گوارش و روی چه و چه… خدا در مورد شراب ده گروه را لعنت کرده است. حدیث داریم «غَارِسَهَا» کسی که درخت بکارد، آن کسی که بسازد، آن کسی که حمل و نقل کند، آن کسی که بخرد، آن کسی که بفروشد، آن کسی که دلالی کند، ده گروه را حضرت لعنت کرد که اینها همه به نحوی در کار شریک هستند.
بعضی‌ها نه کار به خوبی دارند و نه کار به بدی، اینها که هیچی سیب زمینی هستند. بعضی فقط روی عیب‌ها می‌نشینند. اینها چه بودند؟ مگس. بعضی فقط خوبی‌ها را می‌گویند. آدم‌های متملق، یک کسی یک کار خوب کرد صد بار می‌گویند. بدی‌هایش را نمی‌گویند. اینها مثل زنبور عسل هستند، زنبور عسل فقط روی گل می‌نشیند. بعضی‌ها خوبی را خوب و بدی را بد می‌گویند و اینها انسان کامل هستند. خوبی را می‌گوید: اینجا خوب است و اینجا بد است. هم انتقاد، هم تشکر، ما اگر اسلام را قبول داریم باید خوبی‌های اسلام را نقل کنیم،

6- مطالعه کتب مفید برای شناخت سیره پیامبر

باید با مکتب پیغمبر آشنا شویم. من نمی‌دانم این شب‌های زمستانی شما چه می‌کنید؟ پنج و نیم غروب است و زودتر از ده و نیم نمی‌خوابید به طور معمول. پنج ساعت فیلم می‌بینید. یعنی ماهی 150 ساعت فیلم می‌بینید؟ چه چیزی از این فیلم‌ها گیرت می‌آید؟ هفته‌ای یک کتاب مطالعه کنید، این درسی که خواندید و دیپلم و لیسانس گرفتید را ول کنید. این مدر‌ک‌ها مثل کش تمبون است، واجب هست ولی ارزش ندارد. در لباس‌های ما واجب‌ترین لباس کش است. اما ارزشی ندارد. مثل گذرنامه، شناسنامه و کارت ملی، کارت ملی و گذرنامه واجب است اما ارزش ندارد، آقا سرمایه شما چیست؟ سرمایه من یک گذرنامه، یک کارت ملی و یک شناسنامه، این که ارزش نیست. دیپلم و لیسانس، یک چیزهایی خواندید و چقدر به درد می‌خورد و چقدر به درد نمی‌خورد خودتان می‌دانید ولی تصمیم بگیرید دور از چشم آموزش و پرورش و دور از چشم ترم و واحد و دانشگاه دور از چشم آنها خودتان مطالعه کنید. همین قوای مسلح ما نمی‌دانم جنگ‌های پیغمبر را دیده یا ندیده است. دو سه حدیث برای شما بخوانم.
یکبار حضرت در جبهه تشنه شد، اشاره کرد آب! دویدند ظرف آبی را آوردند و به حضرت امیر دادند. رفت بخورد ظاهراً ظرف چوبی بود و ظرف چوبی که ترک دارد چرک لایش می‌رود و بیرون نمی‌آید و آب هم بریزی آلوده می‌شود. تا رفت بخورد دید این ظرف ترک دارد. به قول امروزی‌ها گفتند: ظرف بهداشتی نیست. گفت: این ظرف آلوده است و نمی‌خورم. گفتند: آقا اینجا میدان جنگ است، فرمود: میدان جنگ باشد. علی در میدان جنگ هم کار خلاف بهداشت نمی‌کند. من چند حدیث می‌خوانم و هر حدیثی را یک الله اکبر بلند بگویید. علی در میدان جنگ هم کار خلاف بهداشت نمی‌کند. الله اکبر! بس است. چون طول می‌کشد باقی‌اش.
2- یکبار پیغمبر در جبهه بود، دید این کفار هی می‌خندند. به چه چیزی اینها می‌خندند؟ دید که پشت سرش سربازهای اسلام پیرمردها هستند. همه با ریش سفید آمدند، کفار می‌خندند و می‌گویند: لشگر اسلام پیر هستند. حضرت فرمود: فردا ریش‌هایشان را رنگ بزنید که دشمن به ریش ما نخندد. الله اکبر! بلند تر بگویید. الله اکبر!
حدیث سوم، یکبار حضرت داشت می‌رفت یکجایی که رسید کفش‌هایش را درآورد. پا برهنه شد. گفتند: یا رسول الله، چرا کفشت را کندی؟ گفت: اینجا زمینی است که سربازهای مسلمان در اینجا تیراندازی یاد می‌گیرند، به قول ما پادگان و زمینی که سربازها آموزش نظامی ببینند، این زمین مثل مسجد مقدس است. من به احترام این مسجد کفشم را کندم. الله اکبر!
حدیث چهار؛ حدیث داریم در صداها سه تا صدا را خدا دوست دارد. صدای قلم دانشمند، چون دانشمندان قدیم با نی می‌نوشتند، تق تق صدا می‌کرد. صدای پای سرباز که مجهز بند کفشش را بسته و آماده باش است. صدای پای سرباز، صدای فلم… صدای چرخ پیرزن، قدیم که کارخانه نبود پیرزن‌ها با چرخ دستی پشم نخ را نخ می‌کردند. صدای چرخ پیرزن، عوض چرخ پیرزن در زمان ما می‌گوییم: صدای کارخانه، عوض قلم دانشمند هم بگوییم صدای چاپخانه، عوض پای سرباز هم بگذاریم صدای توپخانه، یعنی در همه صداها سه صدا را خدا دوست دارد. صدای چاپخانه، توپخانه و کارخانه، یعنی هم قوای مسلح رو به رشد باشد، هم اقتصاد رو به رشد باشد و هم فرهنگ رو به رشد باشد. کارخانه، اقتصاد، چاپخانه، فرهنگ، توپخانه قوای مسلح! صدای قلم دانشمند، صدای چرخ پیرزن، صدای… در همه صداها خدا سه صدا را دوست دارد. الله اکبر!
حدیث پنجم؛ در وسط جنگ یک کسی آمد به امیرالمؤمنین(ع) گفت: یا علی توحید یعنی چه؟ رزمنده‌ها عصبانی شدند و گفتند: الآن که وقت توحید نیست. برو! حضرت فرمود: اصلاً ما بخاطر توحید می‌جنگیم! من برای ایشان توحید را معنا می‌کنم شما بجنگید و من به شما ملحق می‌شوم. گفت: پدر، معنای درست توحید این است. از این معلوم می‌شود وسط جنگ هم باید کلاس عقیدتی باشد که توحید یعنی چه. ما مشکلمان با وهابی این است که نمی‌فهمند توحید یعنی چه. وهابی‌ها بد نیست بگوییم، وهابی‌ها واسطه را شرک می‌دانند. می‌گویند: بگو یا الله! یا ابالفضل یعنی چه؟ یا حسین و یا فاطمه یعنی چه؟ صاف بگو یا الله، به کسی دیگر واسطه باشد شرک است. این حرف آنهاست و ما هم جوابمان پر از آیه قرآن است. یکی را برای شما بنویسم که در جریان باشید که وهابی‌ها چقدر احمق هستند.
[پای تخته می‌نویسند] در قرآن چند جا داریم می‌گوید: «یحیی» یعنی احیاء، زنده می‌کند. «یحیی الارض» چند آیه داریم خداوند زمین مرده را زنده می‌کند. چند آیه هم داریم می‌گوید: «یحیی به الارض» یعنی توسط او، او چیست؟ باران، می‌گوید: باران فرستادیم، قبل آیه می‌گوید: باران فرستادیم «یحیی» خدا زنده می‌کند «به» یعنی به واسطه باران، این واسطه است دیگر، اگر قرآن می‌گوید: «یحیی الارض» آیه دیگر می‌گوید: «یحیی به الارض» واسطه طوری نیست. به وهابی‌ها می‌گوییم: می‌فهمید توحید یعنی چه؟ می‌گوید: توحید این است «لا اله الا الله» فقط خدا، می‌گوییم: حتماً، حاشا نکنی! می‌گوید: نه، می‌گوییم: قرآن می‌گوید: (ما يُمْسِكُهُنَ‌ إِلَّا اللَّهُ) (نحل /79) امساک یعنی نگه داشتن، این پرنده را در آسمان نگه نمی‌دارد «الا الله» فقط خدا، آیه دیگر داریم (ما یمسکهن الا الرحمن) (ملک /19) فقط خدای رحمان، هم الا الله داریم و هم الا الرحمن. به وهابی‌ها می‌گوییم: الا الله توحید است، می‌گوید: این توحید است. «الا الله» یعنی فقط خدا، «الا الرحمن» یعنی فقط خدا، حتماً؟ حاشا نمی‌کنی؟ می‌گوید: آره. می‌گویم: پس چرا در آیه دیگر می‌گوید: (يَطِيرُ) (انعام /38) یَطیر، طیران، یعنی می‌پرد. «بِجَناحَيْهِ» یعنی این پرنده که می‌پرد پرشش بخاطر دو تا بال است، اینجا می‌گوید: خدا نگه داشته، فقط خدا نگه داشته، فقط خدا نگه داشته، ولی جای دیگر می‌گوید: اینکه خدا نگه داشته و پرواز می‌کند توسط دو بال است. پس توسل اشکالی ندارد. پروازی هم که می‌گوید فقط خدا، فقط خدا توسط دو بال است. اگر خدا زنده می‌کند توسط باران است. چه اشکالی دارد؟ ما می‌گوییم: یا ابالفضل یعنی تو نزد خدا آبرو داری. یا حسین یعنی حسین جان تو نزد خدا آبرو داری. از خدا بخواه. چه کسی گفته توسل…
پادشاه سعودی عید قربان یک مهمانی دارد. از فرقه‌های مسلمان نفرات اول را دعوت می‌کند. یک سال علامه سید شرف الدین جبل العاملی صاحب کتاب المراجعات از علمای درجه یک شیعه بود ساکن لبنان، به مکه رفته بود به عنوان نفر اولی شیعه مهمان شد. علامه سید شرف الدین عالم شیعه یک قرآن به پادشاه سعودی داد. پادشاه سعودی باز کرد دید قرآن است، تا دید قرآن است بوسید. تا بوسید گفت: تو مشرک هستی. گفت: چرا؟ گفت: جلد قرآن چرم است. چرم هم پوست گاو است، تو پوست گاو را بوسیدی؟ مشرک هستی. پادشاه سعودی گفت: کفش ما هم از چرم است. من هیچوقت کفشم را نمی‌بوسم. من چرم را می‌بوسم نه چون چرم است، چون جلد قرآن است. وگرنه کفشم هم چرم است اما هیچوقت نمی‌بوسم. گفت: ما هم که ضریح امام حسین را می‌بوسیم نه بخاطر آهن، در خانه خودمان هم آهن است و هیچوقت آهن را نمی‌بوسیم. این آهن را می‌بوسیم چون ضریح امام حسین است. گرفتید؟ طوری نگاه کنید من شک دارم گرفتید یا نه؟ مخاطب چند جور است. مخاطبان عاشق چنین گوش می‌دهند. مخاطبان بی تفاوت اینطور گوش می‌دهند. (خنده حضار) مخاطبان فراری چنین گوش می‌دهند. یکبار دیگر نصفش را من بگویم و نصفش را شما بگویید.
اینها می‌گویند: شما که ضریح می‌بوسید مشرک هستید. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: این آهن است، این طلاست، این نقره است. می‌گوییم: طلا و نقره هست ولی ما بخاطر طلا و نقره نمی‌بوسیم. زن و بچه خودمان هم ممکن است طلا و نقره داشته باشند. کفشمان هم چرم است و هر چرمی را نمی‌بوسیم. این چون جلد قرآن است. گفت: ما هم که ضریح امام حسن را می‌بوسیم قبرستان بقیع را خراب کردید و گفتید اینها شرک است، ما هم اگر در و دیوار را می‌بوسیم نه بخاطر آجر و آهن، بخاطر اینکه این آجر کنار امام حسین و امام حسن است. به لطف خدا چیزی برای گفتن ندارند.

7- مطالعه کتب مفید برای شناخت سیره پیامبر

وظیفه ما نسبت به پیغمبر، ادب، (إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ‌ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌) (حجرات /3) می‌آمدند در خانه پیغمبر می‌گفتند: یا محمد أُخرج! آیه فرمود: آقا، شما حق ندارید بگویید: پیغمبر از خانه بیرون بیا. بنشینید خودش بیرون بیاید. با زور شما حق نداری… الآن متأسفانه کار دارد با خانه، می‌آید در کوچه بوق می‌زند که بیا، بابا بوق که می‌زنی باقی همسایه‌ها اذیت می‌شوند. با چه کسی کار داری؟ ایشان پیاده شد در را بزن و بگو: من آماده هستم بیا برویم. در کوچه پشت فرمان بوق میزند و حساب نمی‌کند چهار نفر دیگر هم در این آپارتمان و خانه‌های دیگر، هر سی متر، چهل متر، پنجاه متر یک خانواده هست. ده تا خانواده را بیدار می‌کند، چه خبر است؟ ایشان می‌خواهد… ادب چیز خوبی است. قرآن می‌گوید: کسانی که آرام حرف بزنند اینها با ادب هستند. در حرم داد می‌زند. ادب! داد نزن.
تواضع، (وَ مَنْ يَقْنُتْ‌ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ) (احزاب /31) قرآن می‌گوید: خانم‌ها نسبت به پیغمبر متواضع باشید «وَ تَعْمَلْ صالِحاً» اگر شما زن خوبی بودید، «نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ» دو برابر باقی زن‌ها، زن پیغمبر خوب باشد اجرش دو برابر است. بد هم باشد (مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ) (احزاب /30) خانم‌های پیغمبر اگر شما خلافکار بودید،«يُضاعَفْ» جریمه شما دو برابر است. چرا؟ برای اینکه زن پیغمبر، زن پیغمبر است. یک گناه بخاطر اینکه گناه کرده و یک گناه بخاطر اینکه زن پیغمبر است. سیگار بد است، اگر آخوند سیگار بکشد، بد بد است. اگر آخوند در مسجد سیگار بکشد بد بد است. اگر در مسجد و در محراب سیگار بکشد، بد بد است. ضریب بدی هی زیاد می‌شود. زن و شوهر به هم حرف بد بزنند بد است. اما اگر این حرف بدی که زدند بچه هم بنشیند نگاه کند خیلی بد می‌شود. یعنی هم به همدیگر فحش می‌دهند، به همسرش و هم این فحش را به نسل بعد منتقل می‌کند. حدیث داریم خوبی‌ها را منتقل کنید. حدیث داریم اگر می‌خواهی به فقیر پول بدهی بده بچه‌ات بدهد و بگو: تو به فقیر بده. یعنی چه؟ یعنی کمک به فقرا به یک نسل منتقل کن. انتقال خوبی‌ها ارزش است نه انتقال بدی‌ها.

8- پذیرش آداب و رسوم پیشینیان، در چارچوب عقل و وحی

به بت پرست‌ها می‌گفتند: چرا بت می‌پرستی؟ می‌گفتند: (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا) (زخرف /22) پدران ما بت می‌پرستیدند. می‌گفت: بابا انتقال خرافه که ارزش نیست. حالا اسمش را میراث فرهنگی بگذارند. بسم الله، ما میراث فرهنگی در اسلام نداریم. اگر خوب است روی چشم و اگر خرافه است باید خراب شود. اگر می‌خواستیم مراعات میراث فرهنگی را بکنیم که بت‌ها باید باشد. حضرت ابراهیم بت‌ها را شکست و حضرت علی (ع) بت‌ها را شکست. بت‌ها همه هنری و قیمتی بودند و خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده بودند تا اینها را تراشیده بودند و حمل و نقل کرده بودند. میراث فرهنگی اگر باعث عزت علم و صنعت و رشد و فکر ماست، روی چشم، اما اگر یک کارهای غلطی می‌کردند، کار غلط هم باید منتقل کنیم. حضرت آمد خانه یکی از اصحابش و دید خانه خیلی تنگ است. گفت: این خانه تنگ خیلی تنگ است. گفت: بله خودم می‌فهمم تنگ است، پول هم دارم خانه‌ام را بزرگتر کنم، اما این خانه پدری است می‌خواهم آثار باستانی نگه دارم. فرمود: اگر پدرت احمق بود تو هم باید احمق باشی؟ گاهی هم باید با افراد تند حرف زد.
تسلیم، قرآن آیه دارد می‌گوید: (وَ ما كانَ لِمُومِنٍ‌ وَ لا مُومِنَةٍ) (احزاب /36) نه مرد با ایمان و نه زن با ایمان حق ندارند «إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً» وقتی خدا و رسول چیزی را فرمودند «أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» دیگر اختیار ندارند. وقتی خدا گفت و پیغمبر گفت، فضولی موقوف! خدا گفت در غدیر خم بعد از پیغمبر، امیرالمؤمنین. خدا گفت در غدیر خم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، دیگر بعد از آنکه خدا و رسول تعیین کردند شما به چه دلیل رفتی جای دیگر؟ «وَ ما كانَ لِمُومِنٍ‌ وَ لا مُومِنَةٍ» آیه قرآن است، مرد با ایمان و زن با ایمان حق ندارد«إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً» اگر خدا و رسول قضاوتی کردند و فرمانی دادند،«أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» دیگر اختیار ندارند. «خیَره» یعنی اختیار، وقتی دکتر می‌گوید: دوایت این است شما حق نداری خودت یک دوایی بخوری. ما باید تسلیم باشیم. به سلیقه ما خوب آمد یا به سلیقه ما بد آمد.
قرآن خیلی گله می‌کند که هروقت چیزی به نفعشان است، (وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ‌ الْحَقُ‌) (نور /49) اگر حق «له»‌شان بود، می‌گیرند. اما اگر حق علیه‌شان بود گوش نمی‌دهند. وقت تمام شد؟ تمام تمام… هیچی من حرف‌هایم تمام نشد.. خیلی خوب هیچی
خدایا تو را به آبروی پیغمبر و اهل‌بیت پیغمبر دستمان را بالا ببریم و ده مرتبه یا رب بگوییم. حدیث داریم دست که بالا بیاید، خدا می‌گوید: محروم نمی‌کنم و یک چیزی به او می‌دهم. یا همان چیزی که می‌خواهد می‌دهم، یا اگر صلاح نباشد مشابه می‌دهم. یا اگر صلاح نباشد یک بلا از جانش در می‌کنم. یا به نسلش می‌دهم یا برای قیامت او ذخیره می‌کنم. دست بالا بیاید محروم نمی‌شود. حدیث داریم اگر ده مرتبه یا رب بگویید، خدا می‌گوید: لبیک! چه می‌خواهی به تو می‌دهم. بسم الله الرحمن الرحیم، یا رب یا رب یا رب، یا رب یا رب یا رب، یا رب یا رب یا رب، یا رب! خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، نیت خالص، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت، سعه صدر، نسل پاک، رزق حلال نصیب همه ما بفرما. مشکلات فرد و جامعه و دولت و ملت و نسل و ناموس ما را حل بفرما. شر اشرار به خصوص آمریکا و اسرائیل را به خودشان برگردان. آنها برای ما ذلت می‌خواهند. روز به روز ما را عزیز و انواع ذلت‌ها را بر آنها نازل بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس قرآن، شرط تحقق ایمان چیست؟
1) ایمان به خدا
2) ایمان به رسول خدا
3) هر دو مورد
2- بر اساس آیه 65 سوره نساء، شرط ایمان به خدا چیست؟
1) اقامه نماز و زکات
2) تسلیم بودن در برابر رسول خدا
3) پرداخت خمس و زکات
3- آیه 24 سوره انفال به کدام وظیفه ما در برابر رسول خدا اشاره دارد؟
1) اجابت دعوت پیامبر
2) درود و صلوات بر پیامبر
3) زیارت مرقد پیامبر
4- بر اساس قرآن، چه کسانی الگوهای کامل برای زندگی انسان هستند؟
1) عالمان
2) عارفان
3) پیامبران
5- آیه 3 سوره حجرات، به چه امری تأکید دارد؟
1) رعایت ادب در برابر بزرگان دین
2) سکوت و خاموشی در برابر بزرگان دین
3) تجلیل و تکریم بزرگان دین

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2659
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست