نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2702
1- آمادگی پذیرش حق، حتی از مخالف 2- پیروی از بهترین سخن و بهترین عقیده 3- مقایسه اسلام ناب و اسلام آمریکایی 4- تکیه نکردن به اسباب دنیوی 5- آسیب سخنان لغو و بیهوده در قلب انسان 6- بنده خدا، نه بنده نفس و غریزه
موضوع: ویژگیهای قلب انسان در قرآن (3) تاريخ پخش: 22/03/97
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
دو جلسه در مورد روح و قلب صحبت کردیم. مسأله مهمی است. وقتی بیش از 130 بار در قرآن سخن از روح و قلب آمده است، قلب سلیم، قلب منیب، فِي قُلُوبِهِمْ مَرَض، قُلُوبَهُمْ قاسِيَة، وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُم، طهر قلبی من الشرک، أخرج حب الدنيا من قلبی» اینقدر قلب قلب در دعاها و قرآن آمده ماجرا چیست. مشکل همین است. مثلاً میگوییم: فلانی روحیه ندارد. دلش بدهکار نیست. روحش متحجر است، قفل شده و حق پذیر نیست. امراض هم زیاد است. لجبازی بیماری روحی است. کینه بیماری روحی است. دو جلسه صحبت کردیم ولی یادداشتهایی مانده است. بلکه انشاءالله امشب تمام کنیم. عواملی که روح، دل زنده است یا مرده، دل مردگی یا زنده دلی، آنچه در جلسه قبل گفتم این است. یکی عشق است. آدم وقتی عاشق شد دیگر درست فکر نمیکند. میگوید: من این غذا را میخواهم. میخواهم با این ازدواج کنم. این ماشین را میخواهم، این شغل را میخواهم. دیگر قدرت کم و زیاد کردن و تجلیلش از بین میرود. بنده خدا نیست، بنده نفسش است.
1- آمادگی پذیرش حق، حتی از مخالف
یک آیه به نظرم حفظ هستید. (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) (زمر /17) «بَشّر عباد» پیغمبر بشارت بده به بندگان که «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» حرفها را بشنوند، انتخاب کنند و هرکدام بهتر است را قبول کنند. نگویند این را فلانی گفته است. ممکن است فلانی گفته باشد، بیخود گفته است. فلانی گفته، خیلی هم مهم است. ولی حرفش بیخود است. بشارت بده به کسانی که عاشق کسی نمیشوند. مرید کسی نمیشوند. ما گاهی وقتها مرید کسی که میشویم همه کارهایش را فکر میکنیم خوب است. یکبار مرا نزد شخصی بردند، دیدم خیلی مرید او هستند و برایش میمیرند. من که پیش او رفتم دیدم مرتب سیگار میکشد. گفتم: اینجانب مرید این آقا نیستم. چون این سیگاری که میکشد 1- پولش را آتش میزند. 2- ریهاش را خراب میکند. 3- هوای عمومی را کثیف میکند. چهار ضرر به خودش میزند. اسراف هست، تبذیر هست، ضرر به خود هست، حالا ایشان شبی دو لیتر هم گریه میکند، بکند. ممکن است گریههایش او را وادار به توبه کند یا خدا به خاطر خوبیهایش او را ببخشد ولی این کارش غلط است. مرید کسی نشوید. اول میگوید: «فَبَشِّرْ عِبادِ» عباد یعنی انسان باید عبد خدا باشد. چون اگر بنده خدا نبودی و دنبال هوست بودی هرچه خوشت آمد عمل میکنی. خوشم آمده عمل میکنم. خوشم نیامد عمل نمیکنم. این دیگر خدا نیست. «فَبَشِّرْ عِبادِ» اول باید عبد باشد. «يَسْتَمِعُونَ» گفته، یسمعون نگفته است. «يَسْتَمِعُونَ» یعنی خوب دل بده. یسمعون یعنی شنید،«يَسْتَمِعُونَ» یعنی با دقت شنید. میگوید: «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نگفته «يَسْتَمِعُونَ القائل» نگاه نکن قائل کیست؟ گوینده کیست، هرکس میخواهد باشد. حرف چه حرفی است. یکوقت یک بچه حرف میزند پخته است. یکوقت یک پدربزرگ حرف میزند نپخته است. «يَسْتَمِعُونَ القول» نه «یستمعون القائل». 2- پیروی از بهترین سخن و بهترین عقیده «فَيَتَّبِعُونَ» چیزی گوش بدهید که قابل تبعیت باشد. حرفهایی که قابل پیروی نیست گوش ندهید. حرف باید قابل تبعیت باشد. خیلی چیزها قابل تبعیت نیست. مثلاً قبل از اینکه من بیایم، دیدم این بحث میشود که این آیه در سوره مزمل است یا مدثر یا در سوره … یا مزمل یا مدثر، اینکه قابل پیروی نیست. خود آیه را بخوانیم و عمل کنیم. اما جایش کجاست قابل پیروی نیست. مثلاً فلانی الآن کاظمین است یا نجف است یا کربلا است. ما که ایران هستیم، فعلاً… بله اگر عراق رفتی فامیلت بود میخواهی ببینی میتوانید همدیگر را آنجا ببینید یا نه؟ این قابل «یَتَّبعون» قابل تبعیت است. اما بعضی چیزها قابل تبعیت نیست. مثل اینکه بگوییم: بوعلی سینا شصت کیلو است یا هفتاد کیلو است. وزن بوعلی سینا را میخواهی چه کنی؟ حرفهای بوعلی سینا را بفهمیم و هرکدام قابل پیروی است، پیروی کنیم. «یَتَّبعون» یعنی بیخود… کوه هیمالیا چند متر است؟ ما چه خاکی به سرمان کنیم. این «یَتَّبعون» نیست، یعنی بدانی چند متر است قابل پیروی نیست. یعنی گوش به حرف کسی بده که بعد از شنیدن بتوانی دنبالش را بگیری. بعد دنبالش را بگیری. چیزهایی که زمان و تاریخش گذشته است، گوش نده. «أَحْسَنَهُ» یعنی از نظر علمی هم باید این آقایی که حرفها را گوش میدهد قدرت تشخیص احسن داشته باشد. بعضی از ما قدرت تشخیص احسن نداریم. به نظر خودمان یک چیزی غلط است، کج میفهمیم. من این را یکبار دیگر هم گفتم. یک بنده خدایی از عمره آمده بود خانه ما، گفت: حاج آقا امسال ماه رمضان عمره بودم. به به! به به! کیف کردم. بهترین ماه رمضان عمر من امسال بود. گفتم: خدا قبول کند. بعد همینطور که حرف زدیم، دیدیم اِ… عجب غلطهایی کرده فکر میکند خوب کرده است. گفت: آنجا نماز تراویح میخواندیم. نماز تراویح از نظر شیعه حرام است و بدعت است. حضرت امیر هم خواست جلویش را بگیرد هیاهو راه انداختند. گفت: سر نماز چقدر گریه کردم. گفتم: باسمه تعالی غلط کردی. گریهات غلط بوده است. نماز تراویح غلط است. حرام است. گفتم: دیگر چه کردی؟ گفت: لحظه افطار یک میلیون آدم در مکه در یک آن همه در مسجد الحرام افطار میکردند. گفتم: باید آن را هم از مراجع بپرسی، نماز مغرب آنها با مغرب ما فرق میکند. آنها میگویند: خورشید که پیدا نیست میشود افطار کرد. ما میگوییم: نه، خورشید که رفت، باید سرخیاش هم برود. بین مغرب و غروب فرق هست. معلوم شد این سی روزه هم روزهاش باطل بوده، هم نمازش غلط بوده است. ولی خودش قدرت تشخیص احسن را ندارد. «فَیَتَّبعون أحسَنَه» یعنی کسی حق دارد کتابهای مختلف را بخواند… آخر گاهی میگوییم: آقا فلان کتاب خواندنش حرام است. میگوید: شما با آزادی علم مخالف هستید؟ من میخواهم کتابهای مختلف مطالعه کنم و خودم انتخاب کنم. اگر قدرت تشخیص داری بله، اگر برق کش هستی دستت را به هر سیم میخواهی بگذاری، بگذار. اما اگر ناشی هستی، آدم ناشی دست به سیم برق گذاشتنش حرام است. قدرت تشخیص نداری. گاهی وقتها انسان روی جهل خودش کارهایی را خیال میکند. دو تا مثال بزنم. بنده خدایی میگفت: چرا اسم بچهتان را مهین میگذارید؟! مهین یعنی پست، «ماء مهین» چرا به دختر عزیزت میگویی: مهین خانم! یعنی پست خانم، پست است؟ خوب که روی منبر حرفهایش را پایین آمد. به او گفتند: آقا آن مهینی که به معنای پست است، مهین عربی است. «ماء مهین»من که اسم دخترم را مهین گذاشتم، مهین از ماه است. مهین فارسی است. مهین فارسی یعنی ماه پاره، یعنی دختر خوشگل! مهین عربی یعنی پست، تو مهین را عربی میبینی، انتقاد میکنی به مهین فارسی، مثل آدمی که دو شاخ تلفن را به برق میزند. کج میروی و متوجه نیستی. گاهی وقتها انسان اینطور میشود. یکی دیگر میگفت: بشر از آسمانها هم مهمتر است. چون خداوند همه آسمانها را با یک دست خلق کرده است، (وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ) (ذاریات /47) یعنی خدا آسمانها را با یک دست آفریده است. ولی انسان را دو دستی آفریده است. (خَلَقْتُ بِيَدَي) (ص /75) أید یعنی یک دست، «یدی» یعنی دو دستی. روی این خوب هم مانور داد. گفتند: آقا جان! قاطی کردی. أَیَدَ یک معنا دارد. «یَدَوَ» یک معنا دارد. یَدَوَ لغتش دو تاست. أَید یعنی قدرت، یَدَیَ یک معنای دیگر دارد، أَیَدَ یک معنای دیگر دارد. این دیده بود شکل هم است… به هر حال باید یک خرده دقت کرد. بسیاری از کارهای غلط ما غلط است. نمیدانم این را گفتم یا نگفتم. یادم نیست در تلویزیون بوده یا جای دیگر، یک صلواتی قاریها راه انداختند، این صلوات هیچجا نیست. نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید… «اللهم صل و سلم وزد و بارک علی رسول الله…» این در هیچ کتابی نوشته نشده است. هیچ حدیثی از شیعه و سنی این را نقل نکرده است. حالا از کجا قاریها این را آوردند، بیخود آوردند. از پیغمبر پرسیدند: وقتی آیه نازل شد (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً) (احزاب /56) (صلوات حضار) گفتند: یا رسول الله! کیف نصلی؟ چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود: اینطور بگویید «اللهم صل علی محمد و آل محمد» شیعه و سنی همین را گفتند. ما یک صلواتی خلق میکنیم. باید مواظب باشیم چیزی از خودمان رویش نگذاریم. دیروز کسی نزد من آمد، گفت: آقا ما یک طرحی داریم اسمش را طرح فلان گذاشتیم. گفتم: چه کسی گفته این اسم را بگذارید؟ گفت: خوب ببخشید. گفتم: چه هست؟ گفت: شصت روز به شصت رز در خانه فقرا غذا میدهیم مثل کمیته امداد. گفتم: چه کسی گفته: شصت روز؟ چرا پنجاه روز نه، هفتاد روز نه؟ گفت: آخر تصویب شده است. گفتم: بیخود تصویب کردید. تصویب باید مبنا داشته باشد. بعد گفت: زنگ میزنیم خانه فقرا که آیا کسی که برایت برنج آورد، به دستت رسید یا برد خانهاش دزدید؟ گفتم: یک مشت جوان میخواهند یک کاری برای فقرا بکنند، بلد نیستند. اسلام شناس ندارند. لذا طرحشان غلط است. اسمشان غلط است. ما صبح تا شب برخورد میکنیم با کارهایی که غلط است. یک کسی آمد به من گفت: من قرآن را از این طرف حفظ هستم. یعنی به جای اینکه از بسم الله الرحمن الرحیم بخواند تا والضالین، از آن طرف میخواند. «ضالین، نستعین، مستقیم» از این طرف میخواند. گفتم: همه قرآن را؟ گفت: بله. قرآن را باز کردم، هرجایش را گفتم، دیدم بله از این طرف میخواند. بهت زده شدم. چون از این طرف هم مشکل است. این اط این طرف میخواند. گفتم: چقدر زحمت کشیدی؟ گفت: بیست سال است و ضمناً من تیزهوش هستم! یک جوان تیزهوش کل جوانیاش را گذاشته و قرآن را از این طرف حفظ کرده است. گفتم: از من چه میخواهی؟ گفت: یک جایزه چشمگیر! گفتم: به نظر من جایزه شما این است که ببرند زندان و تو را شلاق بزنند. تو خل هستی! من نمیتوانم به تو الاغ بگویم. الاغ روز قیامت یقه مرا میگیرد و میگوید: من یک الاغ، الاغ هستم! تو چند تا خر، خر هستی! (خنده حضار) چه کسی گفته قرآن را از این طرف حفظ کنی؟ قرآن گفته، حدیث گفته، مراجع گفتند؟ میخواستی پز بدهی. مواظب پزها باشیم. رفتم جایی کسی سخنرانی میکرد. دیدم میگوید: این آیه در سوره شعرا، صفحه 274، سطر ششم، کلمه پنجم است. از پای منبر بلند شدم و بیرون رفتم. بگو: خدا در قرآن گفته است. مردم چه گناهی کردند، سوره شعرا باشد یا سوره لقمان باشد. سطر ششم باشد یا سطر هفتم، کلمه هجدهم باشد یا کلمه هفدهم، میخواهی پز بدهی، بده. ما آدمهایی داریم میخواهند خوب باشند، خل هستند. قرآن هم یک آیه داریم، دین دارد ولی خل است. آیهاش این است: «یا ایها الذین آمنوا» این رقمی باش، این رقمی باش، آخرش میگوید: (إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون) (آلعمران /118) به «یا ایها الذین آمنوا»ها میگوید: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون». یعنی اگر عاقل هستی باید اینطور باشی. معلوم میشود آمنوا هست، «تَعقِلون» نیست. میگوید: تو که ایمان داری باید این خط را بروی، اگر عاقل هستی! اگر عاقل هستی یعنی چه؟ به چه کسی میگوید: اگر عاقل هستی؟ به «یا ایها الذین آمنوا» میگوید«إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون». وقتی به یک مؤمن میگوید: اگر عاقل هستی یعنی چه؟ یعنی ممکن است مؤمن باشی اما کارت غلط باشد. من خواهش میکنم از همه، در زنها هم دیگر ماشاءالله… هفت تا بادام باید در سمنو بریزی. حالا اگر هشت تا شد، چه میشود؟ صبح بین الطلوعین یک قاشق روغنش کن. اگر این طرف بین الطلوعین شد چه میشود؟ یک دینهای غلطی در خانمها هست، بیخود نیست که میگویند: امام زمان که بیاید، مردم میگویند: دین تازه آورده چون بسیاری از چیزهایی که داریم از ما میگیرد و میگوید: نیست، نیست! دین ما یک چیزهای دیگر هست و ما یک چیزهایی رویش میگذاریم.
3- مقایسه اسلام ناب و اسلام آمریکایی
رضوان و سلام خدا بر امام. امام اواخر عمرش مرتب میگفت: اسلام ناب، اسلام ناب یعنی چه؟ اسلام آمریکایی، الآن ما امروز روز قدس است و شما راهپیمایی کردید. سعودی هم راهپیمایی نکرد. واقعاً اگر مقایسه کنیم قرآن در مورد مؤمن میگوید: (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه) (بقره /256) یعنی نسبت به طاغوت باید موضع داشته باشی، بعد میگوید: ایمان داشته باشی. آدمهایی که نسبت به طاغوت موضع ندارند، در خود ایران هستند، حالا یکوقت هوا گرم است، نمیآید. یکوقت روزه هست، نمیآید. یکوقت راهش دور است نمیآید، طوری نیست. اما آدمهایی هستند که واقعاً در راهپیمایی قدس در کل سالها شرکت نکردند. من در ایمان اینها شک دارم. چون شرط ایمان این است که «یَکفُر بالطاغوت» تو نسبت به اسرائیل به اندازه یک پشه تکان نخوردی. اینها دین ندارند. حالا دعای ندبهشان ترک نمیشود. در سرشان بخورد. قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید: ایمان این است، اول «یکفر بالطاغوت» نسبت به اسرائیل باید یک برخوردی داشته باشی. «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه» نسبت به آمریکا باید یک برخوردی داشته باشی. نسبت به گناه باید یک برخوردی داشته باشی. اینها دنبال امام غایب هستند نه امام قائم! یادتان نرود، یک عده هستند در ایران و غیر ایران، میگویند: ما امامی را قبول داریم به شرط اینکه نباشد. بیاید بگوید: این حلال است، آن حرام است. دست از این زن بردار، دست از این تجارت و خانه و زندگی بردار، نه، ما این امام را قبول نداریم. امامی که غایب باشد، همینطور به ما دعا کند. ما هم برایش شله زرد میپزیم و دعای ندبه میخوانیم. امام غایب را دوست دارند نه امام قائم را. یک حدیثی است معروف است. میگویند: کسی خدمت امام صادق آمد و گفت: چرا قیام نمیکنید. شما صد هزار تا شیعه داری. بلند شو حکومت بنی عباس را ریشهکن کن. خیلی که شعار داد، امام صادق فرمود: بفرما در این تنور! گفت: ما عرضی نکردیم. جسارتی نکردیم! هرکاری گفت، گفت: آقا ببخشید من جسارتی نکردم. نشست، یک بنده خدای دیگری آمد و گفت: سلام علیکم! امام صادق فرمود: سلام علیکم، در تنور برو. قشنگ کفشهایش را در آورد و داخل تنور رفت! این طرف گفت: اِ… سوخت سوخت! دید نه نسوخت. آن کسی که میگوید: درون تنور برو، خودش هم آتش را خاموش میکند. خدا به نوح گفت: کشتی بساز. کشتی باید کنار دریا ساخته شود که وقتی هول میدهی درون آب برود. وسط کویر گفت: کشتی بساز. گفت: به تو ربطی ندارد، کشتی با تو و آبش با من! من زمین و آسمان را دستور میدهم، همه زمین زیر آب برود. نوح گفت: خیلی خوب، کشتی را ساخت و مؤمنین را سوار کرد و به پسرش گفت: (يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا) (هود /42) پسرجان ایمان بیاور، تو هم سوار کشتی شوی! تمام کفار امروز غرق خواهند شد. گفت: من غرق نمیشوم. (قالَ سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ) (هود /43) پسر نوح گفت: ایمان نمیآورم، سوار کشتی هم نمیشوم، اگر هم دنیا زیر آب رفت، سر کوه میروم، «سأوِی» مأوا و منزل میگیرم «الی الجبل» جبل یعنی کوه، من سر کوه میروم. این قصه را خدا چرا نقل میکند؟ میگوید: هرکس در مقابل قدرت خدا به قدرت دیگر تکیه کند او هم مثل پسر نوح است. نوح میگفت: پسرم قهر خدا میآید، همه زیر آب میروید. ایشان میگفت: نخیر! کوه مرا نجات میدهد.
4- تکیه نکردن به اسباب دنیوی
الآن سعودی اینطور است. میگویند: آمریکا نمیتواند تو را نگه دارد. اگر آمریکا میخواست غلطی بکند، شاه را نگه میداشت. میگوید: نه من پرچم آمریکا را میزنم، از اقیانوسها عبور میکنم. «سآوی الی پرچم آمریکا» جوان که دنبال دختر پولدار میگردد، میدانی چرا؟ میگوید: من سآوی الی ارث پدر زن! دنبال یک دختری میگردم میلیاردی باشد، پیر باشد، دو تا سکته ناقص هم کرده باشد. من که داماد شدم او بمیرد، به یک ارثی برسیم و زندگی ما خوب شود. این جوان پسر نوح است. پسر نوح میگفت… نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید… پناه میبرم به… با هم بگویید… آمریکا میگوید: پناه میبرم به آمریکا. این پسر میگوید: پناه میبرم به ارث پدر زن! همه ما پسر نوح هستیم. او میگوید: دکترایم را بگیرم وضعم خوب میشود. اینقدر دکتر داریم که هزار و یک مشکل در زندگیاش دارد. دکتر که آدم را خوشبخت نمیکند. تکیه به جایی نکنیم. دو تا آخوند منزل ما آمدند، چند وقت پیش، گفتند: آقای قرائتی یک خاطره، گفتم: بفرما. گفت: منتظر تاکسی بودیم، یک ماشین گران قیمت ترمز کرد و ما را سوار کرد. گفتیم: هنوز هم مردم چه علاقهای به روحانیت دارند. گفتم: تازه نمیداند ما دکتر هستیم. اگر بفهمد استاد دانشگاه و دکتر هستیم، بیشتر ما را تحویل میگیرد. گفتیم: خوب پس طوری با هم حرف بزنیم که این که پشت فرمان است بفهمد ما دکتر هستیم. او گفت: زمانی که من پایان نامه را پاس میدادم، او گفت: زمانی که من برای دانشجوهای دکترا تدریس میکردم. هی به هم دکتر، دکتر گفتند. این آقای صاحب ماشین ترمز کرد. گفت: ببخشید آقا، شما دکتر هستید؟ گفتند: بله. گفت: پیاده شوید. پیاده شوید! من فکر کردم شما نوکر امام صادق هستید. حالا که دکتر هستید پیاده شوید با تاکسی بروید. میگفت: خواستیم از دکترها پز بدهیم، ضایع شدیم. خدا خواسته باشد تو را ضایع کند، مگر نمیتواند؟ اینطور نیست که اگر شما مدرکت را بگیری، خوشبخت شوی. فلانی همسرت شود خوشبخت شوی. اگر با فلانی شریک شوی، خوشبخت شوی. اگر خانهات فلانجا باشد خوشبخت شوی. «الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی» زمان قدیم لوله کشی نبود، هر محلهای دو تا محله، کمتر و بیشتر، یک چاه میزدند، آب چاه در خانهها تقسیم میشد. تهران یک کوچه به نام کوچه شترداران بود. میدان قیام، در این کوچه شترداران آخرین آب بود، آخرین محله بود، آبهای لجن به این خانهها میرسید و به این کوچه، مردم کوچه جمع شدند نزد آخوند روضه خوانی که روزهای عاشورا نزد ناصرالدین شاه روضه میخواند. گفتند: آقا تو میروی برای شاه روضه میخوانی. دستور بده خودمان در محله خودمان یک چاه بزنیم. گفت: امروز میگویم. این واعظ رفت روضه بخواند. ناصرالدین شاه نشسته بود. قصه نوح را گفت. نوح به پسرش گفت: ایمان بیاور سوار شوی. غرق میشوی! گفت: من غرق نمیشوم به آسیا میروم. گفت: آسیا هم زیر آب میرود. گفت: به ایران میروم. گفت: ایران هم زیر آب میرود. گفت: به تهران میروم. گفت: تهران هم زیر آب میرود. گفت: میروم کوچه شترداران. نوح گفت: خوب اگر کوچه شترداران میروی، به آنجا هیچوقت آب نمیرسد! بعد گفت: آقای ناصرالدین شاه محله ما محلهای است که آنجایی که همه دنیا را آب گرفت، آب به محله ما نرسید! مردم خندیدند و یک چاه آبی هم دادند. امان از آخوند که اگر بخواهد از ناصرالدین شاه چاه آب بگیرد، از سوره نوح زمین و آسمان را به هم میدوزد، این هنر است. من تقاضایم این است که خواهرها، برادرها، در ذکرتان، وردتان، نذرتان، تصمیمهایتان، گاهی هم باید عبادت را ول کند. امام داشت طواف میکرد، دید کسی دستش را چنین میکند. امام به این بغلی گفت: این چه کار دارد؟ گفت: کار به من دارد. گفت: برو ببین چه میگوید؟ گفت: در حال طواف هستم. گفت: طواف را رها کن. چه کسی گفته زیارت جامعه را تا آخر بخوانی؟ اگر یک مرتبه یک صفحه، دو صفحه را خواندی دیدی یک اولویت دارد، تعطیل کن. چه کسی گفته هر شب احیاء بگیری؟ چه کسی گفته تا صبح بیدار شوی؟ وقتی نمیتوانی خودت را نگه داری، یک چرت بخواب! بعضی میگویند: دکتر گفته: روزهات را بخور. میگوید: نه، من میخواهم خیلی باتقوا باشم. بعضی که خیلی با تقوا هستند، خیلی بی تقوا هستند. یک کسی همه لباسهایش را سبز کرد، ریشهایش را هم سبز کرد. گفتند: چرا ریشت را سبز کردی؟ گفت: من میخواهم یک ضرب چهارده معصوم شوم. اینها را پای حساب خدا نگذارید. بگویید: آقا نفس است، سلیقه است، قدرت انتخاب احسن باید داشته باشیم و بیخود برای خودمان دین درست نکنیم.
5- آسیب سخنان لغو و بیهوده در قلب انسان
جلساتی که چرت و پرت گفته میشود سنگدلی میآورد. او یک جوک میگوید، برای اینکه کم نیاورد، او هم یکی دیگر میگوید. او هم یک کار دیگر میگوید. مواظب باشید گفتگوهای لغو، قرآن میگوید: (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) (مؤمنون /3) علامت مؤمن این است که لغو نگوید. فکاهی طوری نیست، لبخند طوری نیست. اما ساعتها بنشینیم یکی او، یکی او، این دیگر دلی برای نماز نمیماند. چون پر شد از چرت و پرت، امام سجاد میگوید: «من مجالس البطالین» چرا سر نماز وضعم خوب نیست و خوابم میگیرد؟ برای اینکه از بس با بطالین، یعنی آدمهای باطل گو، با یاوه گوها نشستی، دیگر سر نماز حواست جمع نیست. «فقدتني من مجالس العلماء» (مصباحالمتهجد، ص 587) هریک از ما باید یک اسلام شناس را دوست داشته باشیم. شماه تلفن یک اسلام شناس داشته باشیم. اگر یک تلفن اسلام شناس را نداشته باشید، با یک شبهه ممکن است شما را بی دین کنند. با یک شبهه خیلی آسان. سی ثانیه، الآن شروع میکنم یک شبهه القاء میکنم، ببینید چیست؟ چرا اسلام دست دزد را قطع میکند؟ حالا یک بدبختی فقر به او فشار آورد و یک قالیچه و یک سکهای دزدید. شما چهار انگشت او را قطع میکنید، این تا آخر عمر کنار خانواده شرمنده است. دخترش را کسی نمیگیرد، به پسرش کسی زن نمیدهد. چرا اسلام بخاطر یک سکه و یک قالیچه، چهار تا انگشت را قطع میکند و تا آخر عمر این باید زجر بکشد؟ این قوانین خشن برای چیست؟ کمتر از یک دقیقه، دانشجوی شما، دختر و پسر شما، نگاه میکند میگوید: راست میگوید، چرا اسلام چنین کرده است؟ جواب: قرآن نگفته هرکس دزدی کرد دستش را قطع کنید. 26 شرط دارد. اگر هرکس یک قلم دزدی کند، دستش را قطع کنند که نصف ما بی دست هستیم. کدام یک از شما چیزی کش نرفتید؟ این خندهها یعنی آره. من خودم بچه بودم، میرفتم دهاتهای کاشان میوه میخوردم و فرار میکردم. خیلی میوه دزدی خوردم. میگفتم: پانزده ساله نشدم! پانزده سالگی طلبه شدیم. دیدیم نوشته: کسانی که مال مردم را خوردند، گرچه در کودکی باید صاحبش را راضی کنند. ای بابا، گرچه خواب باشد. خواب هستی در خواب پایت میخورد کوزه میشکند. بیدار شدی باید پول کوزه را بدهی. نمیتوانی بگویی: خواب بودم. پول برداشتیم رفتیم پای درختها، اکثراً پول نگرفتند، چند نفری هم گرفتند و راضی شدند. اگر چیزی کش رفتید، ممکن است خودت رویت نشود بگویی: اینجانب محسن قرائتی دزد هستم. اگر رویت نمیشود بگویی، صدایت را عوض کن. با تلفن بگو آقا یک حساب بده، من یک غلطی کردم، ده هزار تومان، دو میلیون تومان، کمتر، بیشتر، یک چیزی از ملک شما در زندگی من آمده است. حالا پشیمان هستم. شما یک شماره حساب بده، من یکباره یا تدریجاً به حساب شما میریزم. خواهش میکنم نپرس من چه کسی هستم. میخواهم خودم را معرفی نکنم ولی میخواهم دِین من آزاد شود. نمیدانم ده تومان است یا بیست تومان است. ده تومانش که قطعی است. در بیست تومانش شک داری. آن مقداری که قطعی است. 26 شرط دارد. میشود سه تا را بگویید؟ دست دزدی را قطع میکنند که قفل بکشد. لذا شما اگر از حرم یک چیزی را برداشتی و فرار کردی دزد هستی، میگیرند تو را زندان هم میکنند اما دست تو را قطع نمیکنند. چون قفل نکشیدی. همینطور چیزی را تا کردی و بردی. باید قفل بکشی، از پادگان، از دبیرستان، از حمام، مسجد، حسینیه، دانشگاه، هرجا قفل نکشیدی و چیزی بردی، دزد هست و میگیرند برخورد انقلابی میکنند ولی دستش را قطع نمیکنند. دوم اینکه دو تا شاهد عادل هم باید نگاه کنند. من اگر شاهد عادل هستم و میبینم دارد قفل میکشد، تو چه شاهد عادلی هستی که میبینی دارد قفل میکشد؟ خوب نهی از منکر کن. مگر بوشکه هستی؟ مگر بوق هستی؟ حرف بزن. آنجایی که عادل نگاه میکند و حرف نمیزند یعنی چه؟ یعنی دزد اسلحه دارد و جامعه خفقان است. کسی جرأت نهی از منکر ندارد. اگر نا امنی در جامعه به اینجا رسید، باید برخورد انقلابی کرد. سوم اینکه اگر دزد را گرفتند و گفت: این آیهای که در قرآن دارید (وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة) (مائده /38) به گوش من نرسیده بود. دنیای حقوق در دانشکدههای حقوق این را وارسی کردند. مجرمی جرم دارد که قانون تصویب شده باشد. اگر قانون تصویب شد، جرم است. تا تصویب نشده جرم نیست. اسلام میگوید: هم باید قانون تصویب شده باشد، هم باید قانون تصویب شده به گوش مجرم رسیده باشد. مجرم را گرفتند و گفتند: این قانون تصویب شده، «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَة» آیه قرآن است و قانون است اما به گوش من نرسیده است. به گوشش نرسیده باشد، دستش را قطع نمیکنند. 26 شرط دارد. در دو میلیون دزدی، دست یک نفر قطع میشود. بعضی مردم میگویند: آقا مگر اسلام نگفته دست دزد را قطع کن. دست چهار نفر را قطع کنید، مملکت امن شود. نمیشود! گاهی وقتها انسان در شعار خوب شعار میدهد ولی وقتی به عمل رسید، نمیتواند عمل کند. این است که خیلی… امروز حرفم یک مقدار پرت شدم، ولی جای بدی پرت نشدم. 1- «فَبَشِّرْ عِبادِ» بشارت بده به عباد. اول باید انسان عبد خدا باشد. عبد خدا میتواند حق و باطل را بفهمد. کسی که بنده شهوت و نفسش هست، این نمیتواند درست تشخیص بدهد.
6- بنده خدا، نه بنده نفس و غریزه
اول میگوید: عباد، یعنی تو باید بنده خدا باشی تا حق را تشخیص بدهی. کسی که بنده شکم است، دنبال شکمش است. به کسی گفتند: برویم روضه، گفت: من شام خوردم! یعنی چه؟ یعنی روضه هم میرود، میرود که شام بخورد. بعد هم میگوید: کجا شله میدهند؟ کجا برنج میدهند؟ کجا قیمه میدهند؟ کجا قرمه میدهند؟ اگر آدم شکمو باشد… یکوقت من به یک نفر از اینهایی که دور من بودند، گفتم: شما چند مدتی هست با من هستید، عیبهای مرا بگویید، خوبیهای مرا هم بگویید. گفتند: تو سالی یکبار خوب هستی. گفتم: سالی یکبار، کی؟ گفتند: روزهایی که عید، عیدی میدهی! آن کسی که بنده شکم و بنده شهوت است نمیتواند… «فَبَشِّرْ عِبادِ» «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ» نگفته یسمعون، «یستَمِعون» یادتان هست چه گفتم؟ فراموش کردید؟ فرق بین یَسمَعون و یَستَمعون… بارک الله…. «یسمعون» یعنی حق را بشنود، «یَستَمعون» یعنی دل بدهد. «یَستَمعون الْقَوْلَ» نه «یَستَمعُونَ القائل» نگاه نکند چه کسی گفته، حرف منطقی است یا نه؟ هرکس میخواهد باشد. «فَيَتَّبِعُونَ» یعنی درسی را حرف بزنید، به چیزهایی گوش بدهید که قابل تبعیت باشد. حالا اطلاعاتی که قابل تبعیت نیست، کوه هیمالیا چند متر است؟ هرچه میخواهد باشد. الآن من چه کنم؟ نمیتوانم پیروی کنم. گوش به حرفی بدهید که دنبال شنیدن تصمیم پیروی بگیرید. «أَحْسَنَهُ» یعنی قدرت تشخیص أحسن هم داشته باشید. یعنی از نظر علم قدرت اجتهادی داشته باشید. بتوانید حق و باطل را تشخیص بدهید وگرنه همان مهین فارسی را با مهین عربی قاطی میکند و روی منبر میگوید: چرا دخترت را مهین گذاشتی؟ باید قدرت تشخیص داشته باشید. بس است، درهای ماه رمضان دارد بسته میشود. اینهایی که بنزین ماشینشان یک لیتر بیشتر نمانده هی نگاه به عقربه میکنند، دیگر بیخودی مسافر سوار نمیکنند. میگوید: من دو لیتر بیشتر بنزین ندارم، یا زن زائو یا خونریزی مغزی! برای تخم مرغ و تخم کدو برنمیدارم این دو لیتر بنزین را در خیابانها پرسه بزنم. دو سه لیتر بنزین بیشتر از ماه رمضان باقی نمانده است. این شبهای آخر بیشتر قرآن بخوانید. بیشتر دعا کنید. به دیگران هم دعا کنید. «بسم الله الرحمن الرحیم، نسألک و ندعوک بسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و تسعه المعصومین من ذریه الحسین» ده مرتبه «یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب» خدایا در این ماه رمضان قلب ما را قلب سلیم، منیب، قلبی که (إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) (انفال /2) صدای اذان را شنید، دلش بلرزد. قلبی که (بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) آن روحها و قلبهایی که در قرآن سفارش کردی، قلبی که از دشمن نترسد، قلب شجاع، قلب مخلص که در آن کلک و ریا و حقهبازی نباشد، خدایا روح ما و قلب ما را قلب سلیم و منیب قرار بده. هرچه در این ماه رمضان به خوبها دادی، به خاطر خوبیشان، به آبروی آن خوبها همه آنها را به همه ما مرحمت کن. خدایا راهپیمایی برای اسرائیل شد. یک نفرین هم بکنیم. خدایا همه رقم نکبت و ذلت و تفرقه و وحشت بر سران اسرائیل و آمریکا نازل بفرما. خدایا هرکس برای مسلمین نقشه بدی دارد، طرح را خنثی و طراحش را نابود بفرما. دعا میکنند و میگویند: خدایا آرزومندان را قسمت کن. البته این یک دعای خوب است ولی بهترش هم هست. خدایا آرزومندان را قسمت بفرما. آنهایی هم که آرزو ندارند، صدها میلیون آدم هست آرزو ندارد مشهد و کربلا و مکه بیاید، قرآن بخواند. دین، خدایا منحرفین را هم هدایت بفرما. هدایت شدهها را حفظ کن. اموات ما را بیامرز. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیت خالص، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت، همسر خوب برای بی همسرها، مسکن خوب برای بی مسکنها، اولاد برای افرادی که اولاد دار نمیشوند، شفاء برای مریضها، صفا برای کدورتها و قهر و گلهها، نصیب همه ما بفرما. هر دعایی که به عقل و زبان ما جاری نشد اما خیر دنیا و آخرت ما در اوست، تأمین بفرما. غروب قدس است، خدایا سید حسن نصر الله را در لبنان، آیت الله سیستانی را در عراق، مقام معظم رهبری را در ایران، همه علاقهمندان اینها و تمام کسانی که در حق، در مرز اسلام هستند در پناه امام زمان حفظ و از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2702