نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2722
موضوع: همت و جوانمردي
تاريخ پخش: 71/03/07
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادرانى هستيم كه از هفت سال، شش سال، نه سال، ده سال، هفت، هشت، ده سال اسير بودهاند، آزادگان بزرگوار و الان مىخواهند بروند مكه و زيارت قبر پيغمبر و زيارت خانه خدا و اعلام وفا به جمهورى اسلامى و به مذهب اهل بيت، بحث ما راجع به همت است. يك مقدارى راجع به همت آيات و رواياتى را مىگويم و بعد از همتها و بى همتىها صحبت مىكنم، بحث همت بسيار بحث خوبى است، خدا كند كه انشاء الله اين بحث يك جرقهاى بشود كسانى كه پاى تلويزيون نشستهاند فكر كنند كه چه مشكلى دارند و همت كنند كه مشكلشان را حل كنند و چرا بريدهاند، نبرند و چرا خسته شدهاند، خسته نشوند و يك مطالب مفيدى خداوند به زبانمان جارى كند. موضوع بحث: همت.
1- ارزش انسان به همتش است
اميرالمومنين مىفرمايد(المرأ بالهمته) ارزش انسان به همتش است، اگر مىخواهيد بدانيد كه كسى چقدر مىارزد، ببينيد كه چقدر همت دارد. آن كسى كه آرزويش اين است كه به يك ماشين برسد، قيمتش هم، هم قيمت يك ماشين است. آن كسى كه آرزوش اين است كه به يك فرش برسد، همتش فرش است، قيمتش هم فرش است. اگر يك كسى همتش يك سكهاى بود، قيمتش يك سكه است. اگر يك كسى همتش صد تا سكه است، قيمتش صد تا سكه است. (المرأ بالهمته) يعنى خودتان را قيمت گذارى كنيد، همت شما چى است، اگر كسى همتش اين بود كه يك ديپلم بگيرد، ايشان نرخش ديپلم است، ليسانس، ليسانس است. به مقدارى كه آه دارى و آرزو دارى و همت دارى، مقدار همت ما ارزش ماست. ارزش امام چند است. امام فرمود شاه بايد برود، اسلام بايد بيايد، يعنى نرخ امام، نرخش اسلام است. بعضى از بسيجيان اسلام طلب مخلص در ايام جنگ با آنها مصاحبه مىشد، مىگفتند آرزويت چى است؟ مىگفتند آرزويم اين است كه پرچم اسلام در فراز كشورهاى دنيا به اهتزاز در بيايد. نرخ ايشان، يعنى كفش و كلاه اين بسيجى هزار تومان شايد نمىارزيد اما همتش مىگفت پرچم اسلام بر فراز كشورهاى دنيا، اين نرخ بسيجى اينقدر است. آدم هم هست، خانه و زندگى و ماشين و اتاق مهمانخوان و مد لباس و آرايش خانمش و پول باغ و نمىدانم، استخر و حمام سونا و نمىدانم سرويس و آدم هست كه دهها ميليون خانه و زندگى آن مىارزد ولى اگر كفشش تا به تا بشود روانى مىشود و اشك مىريزد، يعنى براى اينكه رنگ جورابش با رنگ كفشش به هم نمىخورد، اعصابش خورد مىشود، ايشان نرخش يك جوراب است، پس آدم ده ميليونى قيمتش يك جوراب است و آدم بى جوراب قيمتش كل كشورهاى هستى است، چون از آدم بى جوراب پرسيدند كه، بسيجى پا برهنه، گفتند كه آرزوى تو چى است. گفت مىخواهم كه پرچم اسلام در كشورهاى دنيا به اهتزاز در بيايد، اين است. «الشرف بالهمم العالية لا بالرمم البالية» (غررالحكم،ص448) «الشرف بالهمم العالية»حديث داريم، شرف به همتهاى بزرگى است «لا بالرمم البالية» نه به اينكه شما پدر بزرگتان فلان بن فلان بوده و الان استخوان پوسيده هايش هم در قبرستان خاك شده. آخه بعضىها مىگويند من آقا بزرگم، آقاجونم، گيرم پدر تو بود فاضل، شرف به همت است نه به آقابزرگ، نه به پدر و پدر زن و… خوب كار بزرگ نشان دهنده همت و خوب است، حساب كنيد روى همت.
2- كساني كه همتشان پست است
«من صغر الهمة حسد الصديق على النعمة» (غررالحكم،ص300)از پستى همت، آدم هايى كه همت آنها خيلى پائين است. مثلاً الان شما مىخواهى ببينى كه فلانى همت بزرگى دارد و يا خيلى آدم پائينى است. از پستى همت «حسد الصديق» اينكه آدم، دوست حسد بورزد، «على النعمة» نسبت به نعمتى كه به ديگران داده شده است. خدا به يك كسى يك چيزى داده است، آن نمىتواند ببيند. كسى كه نمىتواند نعمتى را در دست ديگرى ببيند، اين پيداست كه خيلى همتش پائين است. «من صغر الهمة» نشان دهند اينكه يكى همتش پست است اينكه تحمل اين را ندارد كه فلانى، معلوم نيست از كجا آورده. فلانى چقدر چاق است، از بس كه مفت خور است. عجب بيانى دارد، از بس كه پررو است. خوب مىنويسد، خود نويسش خوب است. عجب مقالهاى نوشته، از روى كتابها نوشته است. فاطمه خانم چه آشى پخته بود! زهرا خانم هم كمكش كرد. آقا چقدر قشنگ رانندگى مىكند! چه فايدهاى دارد بى كله مىرود. ببينيد علامت حسد اين است كه نيش مىزند و اين علامت پستى همت است. آدمهايى كه پست هستند با آنها رفيق نشو. كسى كه بناست كسى كه همتش پائين است. امروز عجب روز خوشى بود، چى، يك آبگوشت كلهاى صبح خورديم. اصلش اين كه روز خوش، روزى است كه شكمش خوش باشد. امروز روز نحسى است. چى است؟ امتحان فيزيك دارم. يعنى روزى كه چيزى مىفهمد، مىگويد نحس، روزى كه چيزى مىخورد. اميرالمومنين به آدمهاى شكمو مىگويند اينها الاغ هستند، بله، «هَمُّها عَلَفُها» در نهج البلاغه است، مىگويد افرادى كه همت آنها علفشان است، اين حيوان است «هَمُّها عَلَفُها» (بحارالانوار،ج33،ص474) آقا نمىروى؟ چيزى هست كه بخوريم. البته چيز خوردنى هم بايد خورد يك چيزى اما نه در حد اينكه آدم، آدمهاى كه روحشان شكم، ببينيد شكم يك جمله هست كه مال مرحوم مطهرى است، خيلى جمله قشنگى است «پول نوكر خوبى است، نه ارباب خوب» خيلى جمله قشنگى است. پول نوكر خوبى است اما ارباب خوبى نيست، يعنى اقتصاد را آدم بايد از آن استفاده كند اما نبايد اقتصاد و شكم و در آمد، سرنوشت، يعنى مخ من عقب شكم برود. كجا بروم؟ اونجا. كجا بروم؟ اينطرف، يعنى مغزها نبايد با شكم مشورت كنند كه، شكم بايد عقب مغز برود. نخ بايد عقب سوزن برود، سوزن كه نبايد عقب نخ برود. «هَمُّها عَلَفُها» كسى كه همتش پائين است. با آن مصاحبت نكن. اميرالمومنين على(ع) فرمود هر چه همت آن بلند است همه كشورها آن را با ديد عظمت نگاه مىكنند و مىگويند كه ايشان خيلى بزرگوار است. همت بلند يعنى چه؟ گاهى يك كسى مىگويد خودم، گاهى يك كسى مىگويد خودم و دوستم و همسايهام، اين يك خورده همتش بلندتر است، گاهى يك بار مىگويد مردم محله و مردم شهر. ما بچه بوديم و در كتاب مدرسه ما يك چيزى نوشته بودند و نمىدانم حالا هم در كتاب بچهها هست و يا نيست، ما آن زمانى كه كلاس ابتدايى مىرفتيم اين در كتابهاى ما بود كه به پيرمردى گفتند كه چرا درخت مىنشانى، تو كه دو، سه روز ديگر مىميرى، گفت بكاشتند و بخورديم و كاريم و خورند. پدران ما كشتند و ما خورديم، ما هم، اينرا مىگويند همت بزرگ، كه آدم يك كارى را كه مىكنند.
3- افراد بلند همت فردا و قيامت را هم ميبينند
پريروز يك جايى بودم، يك تاجر تهرانى را، من كه نمىدانستم ايشان چه كسى است، به من گفتند كه شما ايشان را مىشناسى، خانه يكى از علما. گفتم نه ايشان را نمىشناسم. گفت ايشان يك دانشكده باقرالعلوم را به شخصه اداره مىكند. دانشكده باقرالعلوم يك دانشكده، يك مدرسهاى است كه در قم، طلبههاى فاضل را مىگيرد، دوره تخصصى، تفسير و اقتصاد و مسائل سياسى و يعنى اونجا تربيت مىكند بهشتىهاى جوان را، قدوسىهاى جوان، چمرانهاى جوان، رجايىهاى جوان، بعد سوال كردم كه اين تاجر، ماهى چقدر خرج اينجاست، گفت اينقدر. فكر كردم ايشان وقتى بميرد و بگويند چه كار كردى. مىگويد آقا من سيصد تا اسلام شناس تحويل دنيا دادم و رفتم. بعضى از شاگردهايش هم الان دارند در بعضى از كشورها كار مىكنند و طلبه هايى كه دارد در اونجا تربيت مىشود براى جهان اسلام است و نه براى يك شهر و روستاى فقط براى ايران، براساس نياز كل جامعه اسلامى دارند فكر مىكنند، يك تاجر است. به مقدار همتها. افرادى كه مثلاً صدها سال هشتصد سال پيش، در شوشتر آمدند و يك مسجد جامع ساختند، مىبينى پايهها و سقفها جورى ساخته شده است كه بعد از هشتصد سال گلوله بزنى در آن فرو نمىرود، الان هم طبق مزايده و مناقصه، نمىدانم جمع بندى و هماهنگى و بى حسابى و استخدامى و چه مىدانم. . . . . . درد را حس مىكند و يك مشت به آن بزنى در پايهاش، يعنى هشتصد سال پيش جورى ساخته است كه امروز گلوله در آن نمىرود و الان جورى مىسازد كه با يك مشت خراب مىشود، همت. آبكى كارى كردن، سر هم بندى كارى كردن. خوب، اسلام براى اينكه همت ما را بالا ببرد، گفته است كه از دنيا بگذر، يعنى اينكه عميقتر فكر كن، بالاتر از دنيا فكر كن. بعضىها هستند، مثلاً اينجا هستند، فقط اينجا را مىبينند، اصول دين چندتا است؟ مىگويد سه تا است، خوراك، پوشاك، مسكن، همين. وضع چه جور است؟ آنچه كه مىگويد پهلوى آن مىنشينى همهاش از امروز حرف مىزند. بعضىها نه، يك خورده از امروز فردا را هم مىبينند. اصلاً بعضىها امروز را مىبينند، فردا را مىبينند، اصلاً قيامت را هم مىبينند. روشن فكر كسى است كه هم امروز را ببيند و هم فردا را ببيند و هم فرداى فردا را ببيند. قرآن مىگويد فرداى فردا مهم است (هِيَ دارُ الْقَرارِ) (غافر /39) آيه قرآن است «دارُ الْقَرارِ» يعنى همه از اينجا از آن عبور مىكنيد، آنچه كه مىماند قيامت است، اونجا ديگه قرارگاه است. (وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى) (اعلي /17) همت تو بالاتر از دنيا باشد، دنيا براى تو كوچك است. يك جمله را يكبار بخوانيم درست است، از آنطرف بخوانيم غلط است، اين جمله سه حرفى است، از اينطرف بخوانيم درست است(دنيا براى ما) از اينطرف درست است، از اينطرف بخوانيم غلط است، چى؟ (ما براى دنيا نيستيم، ما اگر همتمان دنيا باشد خيلى پست هستيم، چون ما انسان هستيم و دنيا جماد است، جماد بايد عقب انسان برود و نه انسان عقب جماد. پول نوكر خوبى است، ارباب خوبى نيست.
4- آخرت از مسير دنيا ميگذرد
(وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى) (اعلي /17) اونجا خوب است، «وَ الْآخِرَةُ» معناش اين نيست كه به اين دنيا نرسيم، هر كس كه مىخواهد به آخرت برسد بايد از مسير دنيا به آخرت برسد، «الدنيا مزرعة الاخرة» (بحارالانوار،ج67،ص225) منتها هدف اين نباشد كه، گاهى وقتها مىگوييم كه آقا چرا اين كشت را كردى؟ كشاورز مىگويد والله در آمدش بيشتر است، اين فقط كشاورز حساب مىكند كه درآمد آن بيشتر است، اين خيلى كشاورز همتش كم است، چون حساب مىكند كه اين جنس را بخرد، سى هزار تومان سودش است، آن جنس را بخرد پنجاه هزار تومان سودش است، اين سودنگرى كم همتى است. گاهى مىگويند آقا فكر نان كن كه خربزه آب است، ما اگر گندم بكاريم ايران يك زمانى، رئيس جمهورش بيايد و در تلويزيون بگويد، بسم الله الرحمن الرحيم، در سال فلان ايران يك كيلو گندم از كسى نخريد، آن روز، روز جشن اقتصادى ما است. گرسنه نمانيم، حالا گوجه و خيار و اينها. يك كسى را مىبينى فكر اين است كه كشور مستقل بشود، يك كسى فكرش اين است كه درآمدش بيشتر باشد. آقا قرائتى كجا سخنرانى مىكنيد؟ يك وقت مىگويم كه والله ما آمدهايم براى بزرگها حرف مىزنيم، خوب يك دهه كه صحبت كرديم يك پولى هم به ما مىدهند، خوب اين خوب است ولى خوب متوسطى است، يك وقت است مىگويم من مىروم در مدرسه حرف مىزنم، بچه مدرسهاىها پول نمىدهند اما عوضش حرف را بهتر از پدرهايشان ياد مىگيرند، يك مقدارى ديدها ريشه دارتر باشد.
5- سيماي دنيا و آخرت در قرآن
(دارَ الْمُقامَة) (فاطر /35) (الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان) (عنكبوت /64) قرآن مىگويد «دارَ الْمُقامَة» اينها را كه روى تخته مىنويسم همه آيه قرآن است، يك جا داريم كه (دارِ السَّلام) (يونس /25) خانهاى كه انواع سلامتىها اونجاست، آنوقت اين چهره آخرت است، چهره دنيا را هم برايت مىگويد تا همت تو را ببرد بالا، مىگويد دنيا چيست، اما سيماى دنيا، يك سيما براى دنيا، يك سيما براى آخرت، اين سيماى آخرت است، سيماى دنيا! قرآن مىگويد(مَتاعُ الدُّنْيا قَليل) (نساء /77) دنيا كم است براى تو، واقعاً دنيا كم است. بهترين فرش دنيا، قالى ابريشمى است، خوب شما عاقل هستيد، ابريشم جماد است، بهترين سليقهها طلاست، آدم از طلا بهتر است. بهترين سنگها، سنگ مرمر است، خوب آدم از سنگ مرمر بهتر است، گفته هر چى باشد كم است «مَتاعُ الدُّنْيا قَليل» اميرالمومنين(ع) قيمت تو بهشت است، ارزان فروشى نكنى. بعد مىگويد كه (الدنيا سجن) (كافي،ج2،ص250) دنيا هر چقدر هم كه خوب باشد نسبت به آن وسعت كه (وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض) (آل عمران /133) دنيا زندان است، كوچك است براى تو، مىگويد دنيا قرض است يعنى مىپرد، قرضى است، وامى است، عبورى است، سايه است، مىگويد (وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) (اعراف /152) آيه قرآن است، و اين دنيا غنچه است، يعنى معطلش نشوى اين غنچه براى هيچكس باز نمىشود، همه منتظر هستند. اينكه سيماى از دنيا گفته است، يعنى دنيا را اين رقمى وصف كرده، آخرت را اين رقمى وصف كرده است براى اينكه همت من را ببرد بالا، بگويد تو حيف هستى كه كم فكر كنى و كوتاه فكر كنى و لذا اميرالمومنين مىفرمايد: «اجعل همك و جدك لآخرتك» (غررالحكم،ص144)يك خورده، فراق و تمثيل مىشود، كدام فقدان مىشويم، والله، داروسازى حقوقش اينقدر است اما هروئين سازى، خوب بابا هروئين مىكشد ولى دارو خوب مىكند، من كارى به مرگ و حيات ندارم، درآمد كدامها بيشتر است. اصلش هر كارش هست به فكر سود است، هيچى، يك وقت يك طنزى گفتيم، يك كسى هم ناراحت شده بود، البته حالا آنها، مىگويند مرده را آوردند و به يك كسى گفتند كه بشور، اين فكر كه چه جورى بشورد كه درآمدش بيشتر است، گفت چاقها را كيلويي مىشويم، درازها را مترى و بچهها را عددى، يعنى مانده بود چه جور متر كند كه درآمدش، خوب اين، همت فقط. بابايي به بچهاش گفت اگر قرآن را حفظ كنى هر صفحهاى ده تومان و يا پنج تومان انعام به تو مىدهم، اين بچه هم، بچه كوچولو كلاه سر بابا گذاشت، سوره الرحمن را حفظ كرد، چون سوره الرحمن، فقط يك سى، چهل بار (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ) (الرحمن /13) تكرارى است و ديگه حفظ كردن نمىخواهد. نگاه مىكنيم كه چه جورى كنيم كه ارزانتر تمام بشود.
6- كوتاه همتان دلشان با دنيا آرام ميشود
«اجعل همك لمعادك تصلح» (غررالحكم،ص144) وقتى فكر مىكنى، آنطرفتر هم فكر كن، همهاش پيش پايت را نبين. ما طلبهها درس كه بخوانيم، يك درس مىخوانيم، مثلاً اگر روى قرآن محور ما باشد، يعنى هر طلبهاى يك درس قرآن هم داشته باشد، يك درس تفسير، حالا آيت الله بشود و يا نشود، قاضى بشود و يا نشود، دادستان بشود و يا نشود، امام جمعه بشود و يا نشود، هر چى باشد قرآن درسش حتمى است، اما مثلاً فكر مىكنيم و مىگوييم كه خوب آخه تفسير بلد باشيم كه الى آخر و اما اگر فلان علم را بلد باشيم الى آخر، مدرك گرايى، آقا بالاخره مدرك چى مىشود، ارزشها پائين مىآيد، حساب مىكنيم كه چه كارى مدركش بيشتر است و با كمال تأسف نظام ما هم، هى كشيده مىشود روبه همين مدرك گرايى، افرادى همت كوتاه. قرآن براى افرادى كه همت كوتاهى دارند مىگويد كه(رضو) همين راضى شدند به يك آدامس، (وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها) (يونس /7) به دنيا دلشان آرام شد. به هيچ چيزى نبايد دل آرام بشود مگر به خدا. حتى شما، كه در آستانه سفر به مكه هستيد و خيلى از آنهايى كه مىخواهند بروند مكه پاى تلويزيون نشسته باشند، بعضى مىگويند من كه الحمدلله همه كارهايم را كردهام، لباس احرام را خريدهام، دمپايى هم خريدهام، آمپولم را زدهام، گذرنامهام صادر شده است، آن پنج هزار تومان پول اضافه بار را دادهام، ارزم را گرفتهام، خوب اسمم را ثبت كردهام، ساكم را هم بستهام، خوب چى، دلت به اينها خوش نباشد، من خودم با اين چشمهاى خودم ديدم و شنيدم در فرودگاه جده كسى آمد و همان جا ديوانه شد. گاهى وقتها آدم ميوه را مىشورد و پوست مىكند، قاچ مىكند و توى دهانش مىگذارد، يك سرفه مىكند و اين ميوه از گلويش پائين نمىرود. حديث داريم كه اگر مىخواهيد كه ببينيد ايمانتان آبكى است و يا قوى، اگر به آنچه كه در دست خداست دل خوش داشتى، ايمانت قوى است و اگر به كارهايى كه خودت كردى، دلت خوش بود. من نبايد بگويم كه آقا من همه اينها را ديشب حديث هايش را ديدهام و در فيش نوشتهام، عرض كنم كه در پاكت گذاشتهام، در جيبم گذاشتهام، آب جوش هم خوردهام و نيم ساعت هم استراحت كردهام و الان درست درست آماده هستم براى اينكه بروم پشت دوربين، يك وقت مىبينى همه اينها را كه كردى، اصلش يك حرفت يادت مىرود و الى آخر «وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا» اينقدر همتت پائين است، به دنيا راضى شدهاى، (فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ) (غافر /83) به همين دو تا كلمه دلت خوش است.
7- قانع شدن به مقداري علم نشانه همت پايين است
آقا ما فارغ التحصيل هستيم، فارغ يعنى چه. زن حامله فقط فارغ مىشود، فارغ التحصيل، مگر تحصيل چيزى است كه آدم فارغ بشود. قرآن مسخره مىكند اينهاى را كه مىگويند ما فارغ التحصيل هستيم، مىگويد «فَرِحُوا» خوشى مىكنند، «بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» به همين مقدار كه سواد دارند دلشان، چقدر اينها همتشان پائين است كه به همين مقدار سواد. خدا در قرآن مىفرمايد(وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً) (طه /114) پيغمبر تو كه (مِنْ لَدُنَّا عِلْماً) (كهف /65) تو كه علمت لدنى است، تو كه علمت بند به علم الهى است، در عين حال «وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً» هيچ وقت قانع نشويد به مدرك، قانع نشويد به هيچ چيز، (يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ) (همزه /3) قرآن مىگويد خيال مىكند مال كه دارد ديگه كارش سفت است، ما اگر خواسته باشيم كه ذليلش كنيم به همين مال، قرآن يك آيه دارد كه مىفرمايد: (يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها) (توبه /85) اصلاً بعضىها را خدا براى اينكه بسوزند آنها را مال به آنها مىدهد، چون اگر مال نباشد زندگى آن راحت است، پول به آن مىدهد و آن را به فكر مىاندازد، اين يك شكنجهاى بشود. افرادى را مىخواهيم بسوزانيم به آنها مال مىدهيم، بواسطه مالشان مىسوزانيم آنها را. حضرت آمد برود از جايى، يك غذا خواست، به آن نداد. گفت خدا انشاء الله خيلى به تو بدهد. رفت جاى ديگر و چيزى خواستند، دادند، گفت خدا به اندازهاى به تو بدهد كه آبرويت محفوظ بماند، بستت باشد، زيادى نباشد. گفتند يا رسول الله به آن كسى كه چيزى به تو نداد گفتى كه خدا خيلى به تو بدهد، اما به اينكه چيزى به تو داد گفتى كه به اندازه بست به تو بدهد، به مقدارى كه زندگيت بگذرد. فرمود به آن كسى كه گفت خدا خيلى به تو بدهد، اينرا نفرينش كردم، منتها يكى از راههاى نفرين اين است كه آدم مىگويد كه خدا انشاء الله خيلى به تو بدهد كه خواب از سرت بپرد. قرآن باز انتقاد مىكند، چقدر ما قرآن را نبايد زمين بگذاريم، مىگويد (وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا) (نجم /29) انتقاد مىكند، بعضىها به قدرى همتشان پائين است، هيچى نمىدانند جزء همين دنيا، «وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا» خواستگار برايش مىآيد، – آقا نماز مىخوانيد. – كار به نمازش نداشته باش. مدرك و حقوقش چقدر است. من رفتهام يك كارخانهاى، مدير عامل آن گفته است كه پارسال توليد اينجا چنين بود، امسال توليد اينجا چنان شده است. گفتم خوب حالا وضع تقوا و نماز و اخلاق. گفت اينها وضعشان بد نيست. گفت خوب شما را خدا فرمان نكرده براى اينكه توليد را فقط ببرى بالا، «وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا» انتقاد مىكند از همتى كه فقط. آقا دبيرستان ما نود نفر از شاگردهايش مىروند كنكور. خوب حالا تارك الصلاة مىرود و يا نماز خوان، با تقوا مىرود توى دانشگاه و يا بى تقوا، پاك مىرود و يا ناپاك مىرود، امين است و يا خائن، خصلتهاى انسانى چى؟ «وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا» انتقاد مىكند از اينهايى كه همت هايشان، همتهاى پستى است. باز هم انتقاد مىكند، افرادى كه وقتى تصميم مىگيرند هنوز پيش پايشان را مىبينند.
8- نمونههايي از همت بلند
همت بزرگ. نمونه هايى را به شما بگويم از پيغمبر(ص)، در جنگ خندق پيغمبر كلنگ مىزدند براى اينكه خندق بكند دور مدينه را، كلنگ را كه مىزد، برق مىزد بيرون، مىفرمود اين برق يعنى اينكه ما روم را خواهيم گرفت. دشمن مىخواهد به تو حمله كند، جانت در خطر است، دارى گودى مىكنى كه اسب دشمن رد نشود، تازه حالا دارد مىگويد كه روم را مىگيريم، يك كلنگ ديگر زد و باز برق پريد، فرمود كه ايران را هم خواهيم گرفت، اين همت است. امام در مدرسه فيضيه فرمود كارى نكنيد كه بگويم گوشتان را ببرند، رئيس سواك، آن روزى كه امام را گرفتند، آمد پيش امام و گفت اخيراً دستور ندادهايد كه گوش كسى را ببرند. متلك گفت به امام و امام فرمود كه دستور خواهم داد، دير نشده است. همت مىخواهد. اصلش آدم هايى كه همت آنها بلند است اگر يك لحظه غير از اين باشند، خدا حال آنها را مىگيرد. يك تقويمى، سررسيدى دارد دفتر نشر آثار حضرت امام(رض) اين سررسيدى هست كه موسسهها و بنيادها و نهادها و ديگر حالا، اونجاها هم هست اما ويژگى اين، اين است كه خاطراتى از امام دارد. خاطرهاى اونجا نوشته بود كه جالب بود. شخصى از ياران امام به امام گفت كه آقا، دارند روى مرجعيت فلان مرجع تبليغ مىكنند، مىخواهند شما ديگر مرجع تقليد نباشيد. آخه يك قانونى بود، قانون اساسى زمان شاه، كه مرجع تقليد اگر انتقاد به شاه و دولت كرد كسى حق تعرض ندارند، يعنى مرجع تقليد مصونيت دارد. مىخواستند يك كارى كنند كه امام مرجع تقليد نباشد كه بتوانند بگيرندش و بكشندش، شهيدش كنند و زندانش كنند ولى اگر مرجع باشد كسى حق تعرض ندارد و لذا در آن زمان تلاشى شد كه ايشان مرجع باشد. يكى از دوستان امام به امام گفته بود كه آقا دارند روى مرجعيت فلان مرجع كار مىكنند. امام فرمود مرجعيت من را مردم قبول كردهاند. قصه گذشت و حادثهاى پيش آمد و امام را تبعيد كردند به تركيه و بعد هم به عراق و سالها كشيد و دوباره اين يار امام رفت به خدمت امام، امام گفت يادت هست كه من گفتم مرجعيت من را مردم قبول كردهاند، چند سال است كه ما كارمان عقب افتاد براى اينكه گفتم مردم، بايد كه مىگفتم خدا، يك لحظه به جاى خدا گفتم مردم، چند سال كار عقب افتاد. در سوره يوسف داريم كه يوسف زندان بود، يكى از زندانىها آزاد مىشد، به آن كه آزاد مىشد گفت كه پهلوى شاه كه مىروى به شاه بگو كه ما هم اينجا پوسيديم، يك فكرى بكند و ما را هم (اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّك) (يوسف /42) پهلوى شاه سفارش ما را بكن. قرآن مىگويد (فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ) (يوسف /42) سالها يوسف ماند بخاطر اينكه يوسف نگفت كه خدايا آزادم كن، گفت به شاه بگو كه من را آزاد كند. حالا اينست كه ما هى مىگوييم مردم مردم، خدا كارى ندارد، ديگه ما هم مثل بعضىها هستند كه چون با ميكروب بزرگ شدهاند، اينها كه خيلى بهداشتى هستند زود مريض مىشوند، آنهايى كه در خاك و خل، ما ديگر خدا گذاشته است براى امتحانات ثلث سوم، يكبارگى حسابمان را خواهد رسيد. مثل يوسفى كه عزيز است و امامى كه عزيز است، خدا عزيزان درگاهش را يك لحظه حالشان را مىگيرد ولى ما كه كاريمان ندارد معلوم است كه مثل لباسى كه سفيد است و تا لك برداشت، فورى مىبرند و با آب جوش مشت و مالش مىدهند اما لباسى كه چرك است، اين ديگر، مىگويند بابا هر جايى هم كه مىخواهند پاك كنند با همان، اين ديگر آب از سرش گذشته است. همت بلند. پيغمبر در خندق جرقه مىزند از نوك كلنگش، مىگويد روم را مىگيريم، ايران را مىگيريم، اين را مىگويند همت بلند. على بن ابيطالب مىگويند چى است؟ صد هزار تا هسته خرما بود. گفتند چى بر آنها آمده است. فرمود صد هزارتا درخت خرما، اينرا مىگويند همت بلند. صد هزار. آيه نازل شد (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214) پيغمبر بستگانت را به هوش بياور، هشدار بده كه بيايند و ايمان بياورند. پيغمبر يك جلسهاى و يك آبگوشتى و يك نهارى و سورى و بعد تبليغ كرد، ضمناً روزهاى اول پيغمبريش بود، فرمود كه هر كس كه به من ايمان بياورد، وصى من است. – اوه، راه به ده نمىدهند. يعنى پيغمبرى خودش لغو است دارد جانشينش را هم، مسخره كرده، ولى اين مسخره نيست، همت بلند است. امام حسين قطعه قطعه شد، در زيارت اربعين داريم «و بَذَلُو مُهَجَهُم» خون دادن و جان دادن. امت، گفت من خون مىدهم، جان مىدهم اما يك نسلى از انحراف، اينرا مىگويند همت. به زينب كبرى يك نيشى زدند، گفتند حالت چطور است، چطور بود كربلا، مىخواهند يك نيشى بزنند. گفتند كربلا چطور بود؟ فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» (بحارالانوار،ج45،ص115) هر چى ديدم زيبايى ديدم، اينرا مىگويند همت بلند. يعنى اينقدر هدف ما بالاست كه داغ برادر هم پهلوى ما چيزى نيست، «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» اينرا مىگويند همت بالا.
9- چگونگي دعا كردن ما و دعا كردن امامان (عليهمالسلام)
امام سجاد دعا كه مىكند مىگويد: بايستيد يك چيزى بگويم، ماه رمضان امسال ما يك كتاب دعا برداشتيم بخوانيم، يك چيزى گيرمان آمد كه گفتيم: اوه، اوه، اوه، كامپيوترى، اين را مىگويند دعا، آخه معمولاً ما كه همتمان پائين است مىگوييم خدايا موهاى سرم نريزد، دندانم نيفتد، نمىدانم خودكارم گم نشود، فوقش قرضم، تبم، قلبم، افرادى هستند كه خيلى دعا هايشان محدود است. روز عاشورا سينه مىزدند، يك نفر گفت بايستيد ظهر عاشوراست، وقت حساسى است، دستها بالا، دستها بالا، مىخواهم يك دعا كنم. همه دستها را بردند بالا. خدا اين مردم را به تب گرفتار نكن. ما يخ كرديم، گفتيم خوب يك آسپرين مىخورد خوب مىشود، اين همه، ظهر عاشورا برو بالا و بيا پائين كه تب نكنى، بعضىها اصلاً دعاهايشان، همينكه كفشش تابه تا نشود به نصف حاجاتش رسيده. بعد امام را نگاه كردند. خوب گفتند كه اين خيلى بالاست. ببينيد يك دعا ديگر دارد كه مىگويد: «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيض» (بحارالانوار،ج95،ص120)گفتيم خوب اين ديگر خيلى كامپيوترى است. يك جا ديگر ديدم كه اميرالمومنين زده است روى دست همه، حالا ببينيد دعايش را، خيلى بزرگ است. مىگويد خدايا آنچه كه از كمال در طول تاريخ پيشينيان به پيشينيان دادهاى و آنچه كمال الان به انسانهاى موجود دادهاى و آنچه كمال در تاريخ آينده به انسانهايى كه بعداً خلق خواهى كرد، خواهى داد، همه را يك جا به ما بده. اين را مىگويند دعا، اين را مىگويند دعا. حساب نيست كه حالا وضع من چه جورى است، نظام چه جورى است، در مسائل سياسى، افرادى هستند كه مىگويند به عجب كشورى داريم، رهبر ما براى همه دنيا پيام مىدهد، الحمدلله. امام ما به گورباچف پيام داد. رهبر انقلاب براى شوروى، به رهبران شوروى دستور مىدهد، يعنى خط مىدهد، اصلش كشورى داريم كه به فلسطين و لبنان و شوروى سابق و افغانستان و، اصلاً همه مسلمانها دوست دارند كه مثل ما باشند. البته حالا پنير هم گران است، تخم مرغ هم گران است، مشكلات داخلى هم داريم اما آنقدر آنها مهم است كه اينها چيزى نيست، اينها متن زندگى است. افرادى هم هستند كه مىگويند ما آقا كار نداريم كه دنيا مسلمان بشود و يا نشود، اصلاً فرق نمىكند كه امام باشد و يا شاپور بختيار، تخم مرغ چند است، اين خيلى. گاهى افراد همتشان همين است، زندگى خودش، هيچى نمىبيند، افرادى هم هست كه مىگويد امام حسين شهيد بشود بالاخره يك امتى خواهند فهميد كه بنى اميه نااهل است، يعنى تاريخ هزار سال ديگر را مىبيند و خون مىدهد و افرادى هم هستند كه تخم مرغ امروز را مىبيند، اصلاً رأى به نظام نمىدهد. يعنى افرادى هستند كه بخاطر يك تخم مرغ اسلام را رد مىكنند، افرادى هستند به خاطر اسلام هزار سال ديگر جان مىدهند امروز، اين مربوط به همت است.
10- همت آزادگان كه از اسارت آزاد شدند
و شما آزادگان عزيز، كسانى كه هشت، نه سال اسير بوديد، چند تا جمله هم از اينها شنيدهام، از خودشان شنيدهام كه برايتان بگويم. آزادهاى، اسيرى گفت حالا كه من اسير شدهام، من يك مدتى نماز هايم باطل بوده و نخواندهام، هر ماه در زندان يك سال نماز مىخواند، اين را مىگويند همت. آدم هم هست مىخوابد و به آن مىگوييم بلند شو و نماز صبح را بخوان، آدم هست كه دو ركعت نماز نمىتواند بخواند، هم سن ايشان يك ماه به اندازه يك سال نماز قضا مىخواند. باز از همين برادران عزيز شنيدهايم كه اينهايى كه خدمتشان هستيم، آزادهها و اسراى هستند كه آزاد شدهاند، هر كدامى هشت سال، نه سال، ده سال اسير بودند و الان مىخواهند بروند مكه، خوشا به حال شما كه دستتان پر است و مىتوانيد به رسول الله بگوييد كه يا رسول الله ده سال اسير بوديم اما از دين تو حمايت كرديم، دست شما پر است. در طول سال اسير داشتهايم كه روزه مىگرفته. هشت، نه سال هر روز روزه مىگرفته، به جز عيد فطر و عيد قربان، كه حرام است روزه گرفتن. اسير ديگرى داشتهايم، حالا اگر دوربين اينها را نشان بدهد، شما دوربين بگير و اينها را نشان بده. كسانى كه در زندان بغداد يك زبان غير فارسى ياد گرفته بودند، حالا يا عربى و يا انگليسى و يا آلمانى و يا فرانسه، حالا هر زبانى، كسانى كه غير از زبان مادرى، زبان ديگرى ياد گرفتهايد دستهايتان را بالا كنيد، بلند كنيد، راحت بلند كنيد، خواهش مىكنم بلند كنيد. تلويزيون هم نشان بدهد، دستها بالا، بالا، نشان داد، خيلى خوب، تشكر. هشت، نه سال اسير است و يك زبان هم ياد گرفته است، اين را مىگويند همت. آدم هم هست كه سوره حمدش را كه مىخواند بيست و دو تا غلط دارد. يعنى يك حمد و قل هو الله را نمىتواند بخواند، آدم نمىتواند، چقدر بعضىها همتشان پائين است و چقدر بعضىها همتشان بالا ست. امروز صبح يك جايى بودم، در خدمت آقاى ابوترابى، برادر بزرگوار، يك جوانى بغل ما بود، گفتند ايشان هفت سال اسير است، كل قرآن را هم حفظ كرده، نهج البلاغه را هم حفظ كرده. من يك خورده نگاه كردم، آنوقت فكر كردم كه بيست سالش است. خيلى. . . بود. بعد گفتند كه نه بيست سال بيشترش است، تمام قرآن را حفظ است، اين را مىگويند همت، آدم هم كه از اول عمرش تا به آخر عمرش به غير از سوره قل هو الله سوره ديگرى را بلد نيست كه از حفظ بخواند. بى سواد هايى كه با سواد شدند و آن هم نه روى قلم و كاغذ، همت، همت. افرادى هستند كه خودشان به آب و آتش مىزنند. در زندانهاى بغداد در درمانگاهها، يك نفر مسئول راديو بود و راديو را قايم مىكرد و بعد براى اينكه اخبار ياد بگيرد، مجبور بوده است كه خودش را، بلايى به سر خودش بياورد، مريض شود و ببرندش درمانگاه، اونجا برود در توالت، آنجايى كه راديو قايم كرده، گوش بدهد و برگردد و به بچههاى اسير بگويد، همت. افرادى خودشان را به آب و آتش مىزنند براى نجات نسل جوان. افرادى هستند، مىگويد آقا آب باران به خانه ما نرود ولو بگردانيم به تمام جوبهاى خيابان. ما كه در دكانمان را جارو كرديم، آشغالهايش را مىريزيم در جوب، بابا آشغال بريزى در جوب آب باران رد نمىشود، خانهها خراب مىشود. به ما چه، خانه ما جارو بشود. اصلش همتش دكان خودش است، شهر خراب بشود باكش نيست. چقدر افرادى هستند پائين، چقدر افرادى هستند بالا.
11- مطالعه زندگي افراد بلند همت و دوستي با آنها
حديث داريم، وقت تمام شد ولى اگر مىخواهيد همت خوب داشته باشيد با افراد بزرگوار و جوانمرد رفيق بشويد. مطالعه كنيد زندگى افرادى را كه همت بالاى دارند. ايمان داشته باشيد به وعدههاى الهى و ضمناً اگر كسى همت بلند داشته باشد، اگر رسيد كه رسيد و اگر هم نرسيد اجر آن را دارد. يكى از فايدههاى همت اينكه، اصلش آدم همت مىكند كه به همچين كارى برسد، اگر رسيد كه الحمدلله و اگر هم نرسيد چون شما اگر، چون قصد داشتهاى كه اين كار را بكنى، منتها نرسيدى، همت كن برو نماز جمعه، ولو مسئلهاى شد كه نتوانستى بروى نماز جمعه، اما چون همت دارى و نيت كردهاى اجرش را دارى. حالا، وقت تمام شد، خيلى خوب، رئيس ما مىگويد كه وقت تمام شد. شعرى اينجا نوشتهاند كه، من يادم نمىيايد كه شعر بخوانم، هر وقت هم كه مىخوانم، غلط است، ده، دوازده رقم شعر من اينجا نوشتهام از خواجه و سنايى و مكتبى و سعدى و از اينها يك مشت براى همت نوشتهام كه مىگويد كه: اگر گويى كه بتوانم قدم در نه كه بتوانى اگر گويى كه نتوانم برو بنشين كه نتوانى. مربوط به اين است كه چقدر اراده كنى، اراده، امام اراده كرد و فرمود كه شاه بايد برود. چه اراده قوى. آقا كوتاه بيا، آدم مستأجرش را هم نمىتواند از خانه بيرون كند، چى چى مىخواهى شاه را بيرون كنى. فرمود شاه بايد برود، نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر، اينرا مىگويند همت. برادرها همت كنيد، بى سوادها برويد و در كلاسهاى نهضت باسواد بشويد. زشت است كه در زندان عراق زبان خارجى ياد بگيرند و تو در شهر خودت زبان فارسى را هم بلد نباشى، اين ننگ است، بد است، نهضت سواد آموزى در خدمت شماست. يك لحظه صبر كنيد. آقايونى كه قرآن بلد نيستيد، تابستان تعطيل مىشود مدارس، يك سطر، ده سطر، روزى نيم ساعت برويد و قرآن ياد بگيريد. آنهايى كه خطتان بد است، برويد خطاطى. آنهايى كه هنرى نداريد، خياطى، نقاشى، مكانيكى، يك كارى و يك حركتى. شما عزيزان آزاده هم كه مىرويد مكه، و با دست پر مىرويد و رو سفيد هستيد، از همه شما التماس دعا. خدايا رهبر ما، كشور ما، ناموس ما، نسل ما، مرز ما، عقايد ما، آبروى ما حفظ بفرما. خدايا نيت خالص و همت بلند و فكر باز و قلب سالم و ايمان كامل و بدن سالم و علم مفيد و عمر مبارك و ذريه سيده و لقمه حلال نصيب همه ما بفرما. آن كسى كه بزرگترين همت را دارد، حضرت مهدى(عج) كه مىخواهد كره زمين يك پارچه حق بشود، آن آرزو و آن برنامه خدايا قلب مطهرش را از ما راضى و ما را از بهترين يارانش قرار بده. شما كه مىرويد مكه، خيلىها هستند آرزو دارند، خدايا همه آرزومندان حج را قسمت، آرزومندان كربلا را نصيب بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2722