نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2726
موضوع: هنر قرآن در آميزش موضوعات گوناگون
تاريخ پخش: 26/06/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
رمضان 86 عزيزان بحث را ميبينند.
در استان يزد هستيم خدمت عزيزان يزدي، خواهران و برادران يزدي.در دهه اول ماه رمضان،يکي دو بحث راجع به قرآن داشتيم، شايد امروز هم بتوانيم جمعش کنيم. چون ماه رمضان ماه قرآن است. («شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»)(بقره/185)
از امتيازات قرآن جملاتي را ميگويم: يکي اينکه قرآن و هر کتاب آسماني را ما مأمور هستيم که بايد جدي بگيريم. («خُذْ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ») (مريم/12) يعني قرآن را جدي بگيريد. متأسفانه به اين آيه عمل نشده است. الآن قرآن در ميان ما چه جوري است؟ بالاسر مسافر تا ماشين چپه نشود. روي کيف عروس، مراسم، به قرآن قسم ميخوريم. شب قدر قرآن را سر ميگيريم. با کاشي کاري هنر معماري خودمان را نشان ميدهيم. خانه نو ميخريم آينه و قرآن ميبريم. («وَإِنْ يَكَادُ»)(قلم/51) را به طلا نوشته به نوزاد آويزان ميکنيم. که عقرب او را نيش نزند. ايه الکرسي را به شاخ گاو ميبنديم که شيرش زياد شود. بعد ميبينيم که هنوز جمعيت براي مراسم نيامده اند، به قاري ميگوييم که بخواند تا مردم جمع شوند.
1– جدّي گرفتن قرآن در عرصه زندگي
برخورد با قرآن بدين گونه است؟ بايد آن را جدي گرفت معنايش اين است؟ در ايران چند نفر را داريم در عوام يا در خواص؟ حتي در خواص، من حالا کاري به عوام ندارم. در خواص چند نفر داريم که يک تفسير ديده باشد. بسياري از افراد با اسم سوره ها هم آشنا نيستند. اسم فوتباليست ها را بلد هستند. درصورتي که اسم چهل کشور را که بگويي، پايتختشان را حفظ است. تاريخ تولد بعضي ها را بلد هستند يا اسم کوهها را بلد هستند. اما وقتي ميگوييم سوره اسراء نگاهت ميکند. يعني نه با ظاهر آن و نه با باطن آن آشنا هستند. با اين حال که قرآن. هزارها رساله دکترا در قرآن است که بايد در مورد آنها تحقيق بشود. من به ياد دارم که اين را در يک زماني گفته ام که: چرا قرآن ميگويد: («وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ»)(تين/1)؟ چرا نميگويد «وَالتِّينِ وَالتَّمر» چرا؟ قسم به انجير و زيتون. چرا به قسم به انجيل و خرما نخورده؟ رابطه بين آنها چيست؟ علم غذاشناسي ممکن است از اين يک حقيقتي را کشف کند. اين خيلي مهم است. بايد قصه را جدي گرفت. کلماتي در قرآن است که مثلا رنگ لباس بايد شاد باشد، بخاطر اينکه رشتهاي است در دانشگاه روانشناسي رنگها. يعني رنگها در روح و روان اثر دارد. («لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ») (بقره/69) يعني رنگها ناظرين را مسرور ميکند. رنگ باعث سرور است. اين يک کلمه است ولي اين يک کلمه رشته دانشگاهي ميشود. خانم معلم سر کلاس لباس شاد بپوشند. در کوچه و خيابان لباس سياه بپوشند. اين دختر معصوم ما چرا بايد 5 ساعت در کلاس به خانم چادر مشکي نگاه کند که هيچ مردي وجود ندارد. کجاي اين دين است. چادر مشکي براي بيرون است که جاذبه نداشته باشد اما سر کلاس بايد رنگ روشن بپوشيد.
2– دعوت قرآن براي نظر به پديده هاي آسمان
هنر قرآن اين است که آميختگي در قرآن است که: («فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ») (بقره/178) آدم را گيج ميکند. با چفت و بند همه را به هم وصل ميکند. («أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ…») (غاشيه/17) خلق آيا نگاه نميکنند که چگونه آفريده شد. آيا نگاه نميکنند به آسمان چگونه برافراشته شد يک نگاه به شتر و آسمان مياندازد يعني تلفيقش مهم است. اميرالمومنين به استاندار ميگويد:اي استاندار يکوقت نگويي که من استاندار هستم و فقط به فکر کلان مملکت باشي نبايد از مسائل ريز غافل شويد. اگر شما رفتيدخدمت مقام معظم رهبري، ايشان پرسيدند پسرخاله تان، حسن آقا چطور است؟ شما ميگوييد ماشاءالله ايشان با اين همه مشکلات مملکتي، اسم پسرخاله من را هم ميداند. يکوقتي ايشان از پاسدارش پرسيده بود که شما که بچه دار شديد مادر بچه شير دارد يا شير خشک برايش ميگيريد؟ اين پاسدار ايشان کلافه بود. و ميگفت آقا با اين همه گرفتاري از شير خشک زن من هم احوالپرسي ميکند. آسمانها کجا شتر کجا. گاهي از کهکشان به دکان بقالي ميرود. مثلا («وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ») (رحمن/7) آسمان را برافراشت. («وَوَضَعَ الْمِيزَانَ») و توازن در آسمان ها برقرار کرد. فاصله ها حساب شده است. جاذبه ها، دافعه ها، گريزها. همه آسمان ها را برافراشت وبين ستارگان و کرات آسماني توازن برقرار کرد. («أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ») (رحمن/8) از آسمان به دکان بقالي ميآيد اين يک ميزان واين هم يک ميزان به بقالي ميگويد در کشيدن جنس در ميزان طغيان نکن. در فروش جنس در کشيدن طلا و زعفران و سيب زميني و پياز، در ميزانت طغيان نکن. شتر، آسمان. کهکشان، بقال.
3– توجه به مبدأ آفرينش انسان در قرآن
در افرينش ميگويد ميداني از چه هستي؟ در جايي ميگويد («مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى») (قيامه/37) آيهاي ديگر («مِنْ صَلْصَالٍ»)(حجر/26) آيهاي ديگر («مِنْ تُرَابٍ») (آلعمران/59) آيهاي ديگر («مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ») (سجده/8) آيهاي ديگر من مريون آيهاي ديگر («مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ») (طارق/6) سلسله وجودي را ميگويد سفال لجن خاک نطفه مني نطفه پست نطفه جهنده . وارد ميشود کجا فيه بعد از مرحله دوم («فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ») (زمر/6) در آيهاي ديگر («فِي قَرَارٍ مَكِينٍ») (مؤمنون/13). («فِي)(ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ») (زمر/6) از کجا در کجا برايت ميگويد به سوي کجا ميگويد («إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ») (بقره/156) کجا بودي کجا هستي کجا ميخواهي بروي؟ چگونه فکر کنم آيه داريم. چه بگويم آيه داريم. مقدار مطالعه آيه داريم. شرايط استاد آيه داريم. چه بخوريم آيه داريم. چه نخوريم با کي رفيق شويم. انتخاب همسر. زايمان. تغذيه زن زائو. شير دادن. مقدار شير دادن. چه کسي شير بدهد. مجاني باشد يا با پول. حق شير دادن بازي با بچه. تعليم بچه. تنبيه و تشويق بچه. تربيت بچه.
«شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن»
قرآن را بايد جدي گرفت. اساتيد دانشگاه و دانشجويان دير شده است يک درس جدي از قرآن بدون ترم و واحد. قرآن را مثل باقي درسها با ترم و واحد نکنيد. يک مخلوق هستيم تا بدانيم خالق چه گفته است. البته به لطف خدا يک جرقه هاي شاد آوري هست. من در دانشگاه تهران تفسير ميگويم استقبال خوبي هم ميشود و دانشگاه پر است. اساتيد دانشگاه تهران جلساتي دارم که همه استاد دانشگاه هستند و استقبال خوبي هم ميشود. يعني الآن هم فهميده ايم که سرمان کلاه رفته است هم ما فهميده ايم و هم اساتيد.
4– خطر تحريف حقايق در تاريخ و شعر
تاريخ را بايد شناسايي کرد مثل بعضي آبها که بايد ازمايش شوند. آب باران آزمايش نميخواهد ولي آبهايي که از زمين هستند بايد آزمايش بشوند. اين گوگرد دارد يا گچ دارد چه موادي دارند؟ شعرها سوراخ دارد. يکمرتبه شاعر اوج ميگيرد و شعر ميگويد. عبادت به جز خدمت خلق نيست. خدمت خلق يکي از عبادات است. حالا شما هيجاني شدي و ميگويي که عبادت به جز خدمت خلق نيست. نه اين دروغ است. ديد موسي آن شباني را به راه. آقاي مثنوي ببين يکبار دلتان براي يک چوپان نسوزد که نبوت را زير سئوال ببري. که خدا به موسي دعوا ميکند که برو بگو هر چه که ميخواهي بگو. پس هر کس هرچه که ميخواهد بگويد در نتيجه هر کس هر طور که ميخواهد نماز بخواند. هيچ دليلي ندارد که ما حمد و سوره مردم را درست کنيم. حاجيها هر طور که بخواهند بروند مکه. اگر يک لبيک يک حاجي غلط باشد گير ميدهيم يعني همه مراجع تقليد گير ميدهند. همه مراجع ميگويند که آدم بايد نمازش را درست بخواند. اصلاً موسي آمده که اگر يک چوپاني هم کج ميگويد… اسمانها تکه تکه ميشود از چرندي هايي که بعضي مردم ميگويند. ميگويند خداوند اولاد دارد و اولاد هاي خدا دختر هستند. پسرها براي ماست و دخترها براي خدا است. اگر آسمان بشکافد جا دارد. آنوقت موسي يک چوپاني يک حرف چرندي ميزند موسي که ميرود نصيحتش کند.. حالا بله يکوقت ميگوييم آرام بگو، دلش را بدست بياور. اين قبول است. اما اگر بگوييم هر چه دل تنگت ميخواهد بگو. اين حرف غلط است. زيبايي قرآن
5– طرح عفو و احسان در آيه قصاص
آيهاي در قرآن است که ميگويد بکش بکش است. ميگويد آدم قاتل را بايد گرفت و کشت. همان آيه بکش بکش به قدري لطيف است: («يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى») اي کساني که ايمان آورده ايد قصاص واجب است قاتل نبايد آزاد باشد. بايد آن را کشت. چطوري بايد کشت؟ ميگويد: («الْحُرُّ بِالْحُرِّ» )اگر انسان آزادي را کشت تو هم آزاد بکش. («وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ») برده با برده. («وَالْأُنثَى بِالْأُنثَى») (بقره/178) زن به زن. البته به معناي اين نسيت که مقام زن کمتر است. چون در طول تاريخ و به طور طبيعي، توليد اقتصادي مرد بيشتر از زن است. کما اينکه در تربيت مهر و عاطفله زن بيشتر از مرد است. براي تربيت زن بهتر است براي توليد و پول در آوردن مرد.
و لذا اگر کسي مرد را کشت در حقيقت يعني نان آور را کشته است. حالا شما نگو که آقا بعضي از زنها نان آور هستند. ما هميشه وقتي که ميخواهيم قانون وضع کنيم کاري به بعض نداريم. ميگوييم هواي تابستان گرم است بنابراين مدرسه ها تعطيل است. حالا شما نگوييد که آقا در روستاي ما يک روستايي است به نام تزرجان در آنجا هوا خنک است. ما وقتي که ميخواهيم قانون وضع کنيم نبايد فکر يک دماوند و همدان باشيم. قانون کلي است. در قانون ميگويند هواي تابستان داغ است و در هواي داغ مدارس تعطيل ميشود. در قانون مسائل جزئي را نبايد در نظر گرفت. وقتي بنا است که اين شهر خيابان داشته باشد نبايد بگوييم که اينجا يک خانه يتيم است يا يک مسجد است. اگر در خيابان کشي به خانه يک يتيم و يک مسجد هم که رسيد خرابش کنيد چون نميشود که يک مصلحت عمومي فداي يک مصلحت جزئي بشود.
6– اعتدال در احکام و قوانين اسلامي
قصاص: حالا اين بکش بکش است. حر را کشت حر را بکشيد. برده را کشت برده بکشيد. زن کشت زن را بکشيد. در همين آيه بکش بکش ببينيد که چقدر عاطفه است. («فَمَنْ عُفِيَ») (بقره/178) يعني اگر عفو شد. ببينيد يهود ميگويد حتماً بکش. مسيحيت هم بخشيدن را ترويج ميکند. يهود ميگويد فقط کشتن. مسيح ميگويد ترحم. و اسلام ميگويد اختيار با صاحب خون است. پدر مرا کشته است من پسرش هستم اختيار داري که يا بکشي يا هم ببخشي. و خون بها بگيري. اين يک امتياز است بر مکتب يهوديت. بعد ميگويد برادرت است با اينکه پدرت را کشته است از دايره برادري بيرون نرفته است. ببينيد خيلي مهم است که به قاتل ميگويد باز هم برادرت است. وقتي از صليب سرخ مسيحي ها آمدند عراق، بغداد و رفتند پيش اسرا و ابوترابي گفتند اينجا شکنجه هست يا نه ابوترابي نگفت. رئيس شکنجه گرها گفت من تو را شکنجه کردم چرا به صليب سرخي ها نگفتي؟ گفت صليب سرخي ها مسيحي بودند. تو ولو شکنجه گر و بعثي هستي ولي مسلمان هستي و قرآن ميگويد که («وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا») (نساء/141) قرآن اجازه نميدهد که من يک حرفي بزنم که کافران بر مسلمانان راه نفوذ داشته باشند. من بايد طوري حرف بزنم که کافران روي مسلمان ها نقطه فشار پيدا نکنند.
حالا اگر من قاتل پدرم را بخشيدم و گفتم من ميبخشم بايد سي ميليون يا چهل ميليون بايد بدهي. ميگويد اگر ميخواهيد 40 ميليون بگيريد آرام آرام بگيريد ممکن است يک مرتبه نداشته باشد به طور معروف در مقابل منکر. يعني چيزي که پسنديده است. آقايي که قاتل است بايد با احسان پول را بدهيد. نبايد طفره برود. آخر آيه ميگويد: («ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ») (بقره/178) ببينيد تخفيف، رحمت، احسان، معروف. تو را به خدا چه کسي ميتواند. ميداني چه کسي پاي تخته کيف ميکند؟ اگر دکتراي حقوق باشند، اساتيد دانشگاهي که رشته دانشگاهي آنها حقوق است. و عالي ترين درجات را گرفته اند. بعضي از آنها به منزل ما آمده اند و گفته اند که حقوق قرآن يک لطيفه هايي دارد. در کتاب هاي حقوق ميآيد تبصره فلان از ماده فلان. يا بند يک بايد. بند دو نبايد. خيلي قانون خشک است. اما قرآن در همان آيه بکش بکش ميگويد: عفو، برادر، پسنديده، محبت، تخفيف، رحمت، يعني در آيه بکش بکش چند واژه عاطفي جاسازي کرده است. اين مهندسي قرآن آدم را گيج ميکند. خيلي قشنگ است. مثل اينکه سرکه فروش در فروش سرکه ها مواد قندي هم به شما ميدهد.
7– جامعيت اسلام در نماز و نيايش
به مسجد که ميروي هم عبادت است. هم سياست هست. نماز جمعه اش ميتينگ است، عبادت هم هست، سياست هست. يعني همه با هم. سجده ميکنيد، بهترين حال در نماز سجده است، بهترين نوع خون رساني به مغز همان حالت سجده است. سجده براي بندگي است. اما در همان سجده بهترين وقتي است که خون به مغز انسان ميرسد. يعني قرب به خدا با سلامتي اش به هم جوش خورده است. ميروي که نماز بخواني، ميگويد مسواک بزن که يک رکعت برابر با هفتاد رکعت است. با آب سرد وضو بگير که هر چقدر که آب سرد روي پوست بدن باشد نشاطش بيشتر است. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة» همه حضور در صحنه. همه کنار هم بايستيد. ياد شهدا، مهر کربلا. در يک نماز از خونرساني به مغز تا ياد شهدا، ورزش کمر، تا مسواک، تا آب سرد، حقوق. اگر دگمه با نخ دزدي باشد نماز شما باطل است. سياسي، عمري نماز بخواني اما اگر رهبرت رهبر الهي نباشد نمازت قبول نيست. اگر همسر ها همديگر را اذيت کنند نمازشان قبول نيست. مشروبات الکلي بخوري نمازت قبول نيست. اگر بول خود را نگه داري نمازت قبول نيست. درست هست يا صحيح هست ولي نمازت قبول نيست. چون ضمن اينکه نماز ميخواني به خودت ضرر ميزني. زيبايي هاي قرآن: («خُذْ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ»)(مريم/12)، قرآن را جدي بگيريم. يعني يکخورده داخل قرآن برويم و از پوست بيرون بياييم. خدايا مزه قرآن را به ما بچشان و توفيق بده که به ديگران بچشنانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2726