نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2725
1- همسر فرعون، نهاد ایستادگی در برابر محیط فاسد 2- گذشت از زرق و برق دنیا 3- همّت بلند در انگیزه و عمل 4- نقش همسر فرعون در نجات حضرت موسی 5- وظیفه ما در دعوت اعضای خانواده به نماز 6- استقلال شخصیت زن در باورها و رفتارها 7- چهار رقم زن و شوهر در قرآن
موضوع: همسر فرعون، الگوی همهی مؤمنان تاريخ پخش: 24/11/98
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
زمانی بینندههای عزیز پای تلویزیون هستند که در آستانهی تولد حضرت زهرا(س) هستیم، یعنی شب جمعهای که بحث را میبینید شنبهاش، یکی دو روز بعدش تولد حضرت زهراست و من در مورد حضرت زهرا سالهای قبل حرفهایی زدم و در این جلسه میخواهم بگویم کسی که نمونه مردم عادی است، زن فرعون را بگویم و بعد بگویم: امام عسگری فرمود: زهرا الگوی ماست. الگوی مردم را بگویم چه مقامی دارد تا برسیم به الگوی امامان چه مقامی دارد. در سوره تحریم یک آیه داریم میفرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا» خدا مثل زده است. خدا میخواهد نمونه تعیین کند، چیه؟ «لِلَّذِينَ آمَنُوا» نمونه چیست؟ «امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» خانم فرعون، ای مردان با ایمان، نمیگوید: زن فرعون برای زنها نمونه است. زن فرعون برای «الذین» نه «اللآتی»، الذین یعنی مردها، یعنی یک زن میتواند الگوی یک مردم باشد، برای تاریخ خاص نه برای کره زمین، برای کی؟ در طول تاریخ، اوه اوه اوه… یک زن برای کره زمین در تمام زمانها الگو شود. این چیست؟«امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» میگوید: چه کاره بود؟ میگوید: فداکاری او را ببین. «إِذْ قالَتْ» زن فرعون گفت: «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» خدایا نزد خودت در بهشت برای من یک خانه درست کن. من دنیا برایم افتاده است، میخواهم به بهشت بروم. «وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ» از دست فرعون نجاتم بده. «وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» نه کاخ و نه پول و نه طلا و نه ناز را میخواهم، هرچه فرعون دارد برای خودش، مرا از این خانواده نجات بده. این نکاتی هست که خدمت شما بگویم.
1- همسر فرعون، نهاد ایستادگی در برابر محیط فاسد
1- محیط زده نبود؛ بعضی از دخترها و پسرهای ما، زن و مردهای ما یک فیلم میبینند فوری رنگ عوض میکنند. عروسی میرود، مهمانی میرود، پارک میرود، نگاه میکند فوری عوض میشود. زن فرعون محیط زده نبود و محیط او را عوض نکرد. او محیط را عوض کرد. کمونیستها یکوقت عقیده داشتند و میگفتند: اقتصاد انسان را میسازد. یعنی اگر طرف شکمش سیر بود خوب درس میخواند و اگر گرسنه بود بد درس میخواند. نخیر، ما خیلی آدم داریم گرسنه است ولی خوب درس میخواند. بسیاری از دانشمندان ما فقیر زاده بودند. خیلی از مراجع تقلید ما فقیر زاده هستند. اینکه آدم مغزش به شکمش بند است، اگر شکمش خوب خورد مغزش خوب کار میکند. غذا اثر دارد و منکر نیستیم اما انسان میتواند تاریخ را عوض کند نه تاریخ، انسان را عوض کند. یکوقت یک کسی به من رسید و گفت: انگشترت را به من بده. گفتم: میخواهی چه کنی؟ گفت: میخواهم یادگاری باشد. نگاهش کردم یادت بیافتم. گفتم: یادگاری لازم نیست بدهم، نمیدهم هروقت دیدی نیست بگویی: قرائتی هم انگشترش را به ما نداد. (خنده حضار) اگر میخواهی یاد ما بیافتی هم میشود با دست با انگشتر، هم دست انگشتر دار و هم دست بی انگشتر، آیا انسان تاریخ ساز است؟ امام خمینی تاریخ ساز بود. خیلی افراد تاریخ ساز هستند یعنی خودشان منشأ تاریخ میشوند. زن فرعون تاریخ ساز بود و تاریخ را عوض کرد. محیط زده نبود و جامعه شخصیت او را نساخته بود. با منطق در برابر رژیم فاسد ایستاد.
2- گذشت از زرق و برق دنیا
2- زرق و برق زده نبود و به تمام مظاهر دنیایی پشت کرد. کاخ، طلا، رفاه و مادیات، از همه گذشت. فضای سکوت و خفقان را شکست. خیلی سکوت بود. زمانهایی بر تاریخ گذشته که مشابهاش در دنیا هست. یک روز معاویه تصمیم گرفت چهارشنبه نماز جمعه بخواند. گفتند: امروز چهارشنبه است. گفت: میخوانیم ببینیم چه کسی جرأت دارد حرف بزند. قد قامت الصلاة گفتند و رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید: امروز چهارشنبه است. خفقان! ما اگر خواسته باشیم ببینیم انقلاب چه کرده، تلخیها را میبینیم، بنزین چرا اینطور شد؟ دلار چنین شد، سکه چنین شد، خودرو چنین شد. پوشک چنین شد. هرشبی پای تلویزیون یکی از این مسائل است و همه دلخراش است و آدم میشنود و غصه میخورد اما از آن طرف هم نگاه کنید. من یک خاطره نقل میکنم که از آقای لاریجانی است، رئیس مجلس. ایشان میگفت: آمریکایی ها که در عراق آمدند یک منطقهای از بغداد را برای خودشان در نظر گرفتند که این منطقه آمریکایی باشد، خانههای خوب یکجا، منطقه برای مسئولین آمریکایی است که مقیم بغداد هستند. یک چند تا خانه گذاشتند برای دانه درشتهای عراقی، کسانی که سران عراق هستند در پناه آمریکاییها خانه داشته باشند. آن آقا به آقای لاریجانی گفته بود: من یکی از سران بغداد هستم، یکی از سران عراق هستم، رفتم خانه بروم یکی از سربازان گفت: نمیگذارم بروی. باید بازدید شوی! گفتم: آخر… خیلی ناراحت شدم که آمریکاییهای لعنتی در خانه ما و در شهر ما آمدند، خودمان را در خانه خودمان راه نمیدهند. گفتم: میخواهی بازدید کنی بازدید کن! گفت: من که حال ندارم سگم باید بیاید بازدید کند! بیشتر تحقیر شدیم. یک مدتی ایستادم و کار داشتم، گفتم: خیلی خوب، به سگت بگو بیاید مرا بازدید کند. رفت برگشت گفت: سگم خواب است، صبر کن بیدار شود. ما زمان شاه اینطور بودیم. حالا پوشک و دلار و سکه و خودرو و اختلاس بعضی نامردها و جنایتکارها هست، امام زمان هم ظهور کند همه مردم آماده نخواهند شد. اگر فکر میکنید امام زمان بیاید دیگر کسی فحش نخواهد داد، امام زمان دیگر زبانها را قیچی نمیکند. انسانها هستند، غضب هم دارند، غیظ هم خواهند کرد، ممکن است دری وری هم بگویند. منتظر آن رقمی نباشید. به قول مرحوم دکتر بهشتی میگفت: در زمین دنبال فرشته نگردید. خود پیغمبر سوار مرکبی بود، اسبی شتری بود. این مرکب قوی بود. حضرت گفت: این مرکب خیلی قوی است. تو هم میتوانی دو پشته سوار شوی. آمد پشت پیغمبر سوار شد. دو تایی میرفتند، یک خانم آمد با پیغمبر صحبت کند، پیغمبر به خانم توجه کرد ببیند چه میگوید؟ این مرد که پشت سرش بود هی به خانم نگاه کرد ببیند این خانم زشت است یا زیبا؟ پیغمبر فهمید اینکه نزد پیغمبر است دارد نگاه بد میکند. وسیلهای که دستش بود را چنین کرد، یعنی نگاه نکن. این مرد که پشت سر پیغمبر بود چنین کرد. پیغمبر این را پایین کشید که… یعنی با پیغمبر سوار حیوان هستند و بدنش به بدن پیغمبر چسبیده اما او دارد چشم چرانی میکند. آخر بعضی فکر میکنند تا جمهوری اسلامی شد همه مردم از خواب بیدار شدند و عادل شدند. نه اینطور نیست. ممکن است از خواب بیدار شدند و نفت سه هزار تومان شود، بنزین ولی اینطور نیست که از خواب بلند شوند همه عادل شوند، نه اینطور نیست. قرآن جای دیگر هم نبوده، تک و تایی در قرآن هست که گفته: نمونه شما این… به پیغمبر میگوید: از انبیاء یاد بگیر. (اصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ) (احقاف /35) زن فرعون محیط زده نبود. جامعه شخصیت او را نساخته بود. با منطق در برابر رژیم فاسد ایستاد. زرق و برق او را گول نزد. فضای سکوت و خفقان را شکست. زیر شکنجه جان داد و شهید شد ولی دست از مکتبش برنداشت. حامی رهبر معصوم زمان خودش بود. حامی موسی بود. زن فرعون بود و در کاخ فرعون بود ولی حامی حضرت موسی بود. بلند همت بود. گفت: (رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ) (تحریم /11) عندکَ، یعنی خدایا من میخواهم نزد خودت باشم. بلند همت بود. این خیلی مهم است که آدم دعا هم میکند حساب کند… خیلی دین ما را بلند همت تربیت میکند. مثلاً در همین نماز شما اگر بگویی: «سمع الله لحمدی» یعنی خدا حمد و ستایش مرا میشنود. خوب شما یک نفر هستی. میگوید: نه، لحمدی نگو، بگو: «سمع الله لمن حمده» لمن حمده، من حمده کیه؟ تمام جن و انس و فرشته، «سمع الله لحمدی» فرد میشود، «سمع الله لمن حمده» میلیاردی میشود. یعنی چه؟ یعنی شما باید چشم اندازت بزرگ باشد.
3- همّت بلند در انگیزه و عمل
در دعاها مثلاً دعای عهد میگوید: خدایا سلام بر امام زمان و بعد میگوید: «عنی» از طرف خودم، «و عن والدی» من حفظ نیستم، کسی حفظ است. «عن جمیع المؤمنین فی مشارق الارض و مغاربها سهلها جبلها برّها بحرها» یک سلام میخواهد بکند میگوید: چرا از خودم؟ کل کره زمین کوهش، کویرش، دریایش، خشکیاش، خیلی مهم است. شما یک قران صدقه میدهی برای سلامتی خودت نده، بگو برای دفع بلا از هستی. اوه اوه اوه… دفع بلا از هستی، بله. ما در نیت که محدودیت نداریم، پول ما محدود است. سخاوت ما محدود است. عقل و علم ما محدود است. نیت محدودیت ندارد. شما میتوانید در نیت میلیاردی نیت کنید. السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، میلیاردی است. ایاک اعبد و ایاک استعین، نمازت باطل است. باید بگویید: نعبد، بابا من یک نفر هستم. بله یک نفر هستی، ولی وقتی حرف میزنی باید نماینده کل بشر باشی. همت بلند آر که مردان روزگار *** از همت بلند به جایی رسیدهاند زمانی که ما میگفتیم: جنگ جنگ تا پیروزی، امام فرمود: نه، جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از جهان. اوه اوه اوه! آقا نمیشود، شما نیت کن، شد شد و نشد نشد. از ما تلاش خواستند. از ما عمل نخواستند. اگر از ما عمل میخواستند، قرآن میگفت: «لیس للانسان الا ما عمل» عمل نمیخواهد. میگوید: (لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى) (نجم /39) سعی کن شد شد نشد نشد! دست میکنی به فقیر پول بدهی، یادت میآید که پولت را خرج کردی و پول نداری. همین که دست کردی و نیت کردی اجرش را بردی، چه بدهی و چه ندهی. یکوقت زمان شاه ما لباس نو پوشیدیم از قم به تهران بیاییم. در اتوبوس نشستیم شاگرد شوفر گفت: آقایان کرایههایشان را حاضر کنند. ما دست کردیم دیدیم ما قبای نو پوشیدیم و پول درونش نگذاشتیم. دویدم رفتم پیش راننده و گفتم: آقای راننده ببخشید، سریع مرا پیاده کن! گفت: چرا؟ گفتم: من برای تهران لباس نو پوشیدم و پول در جیبم نگذاشتم. الآن گفت کرایه حاضر کنید، دیدم هیچ پولی ندارم. آن موقع شهرت تلویزیونی نداشتم و یک طلبه گمنامی بودم. گفت: مهمان من برو بنشین. گفتم: من تهران هم پیاده شوم اول بدبختی من است. یا همینجا پیادهام کن یا خرجی تهران هم بده! (خنده حضار) گفت: چقدر میخواهی؟ آن زمان بیست تومان میخواستم، پنجاه سال بیش بود. بیست تومان از شوفر گرفتم. آخوند چه نژادی است! از شوفر پول گرفتن در بیابان،«رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» عندک یعنی میخواهم پیش خودت باشم. رضای خالق را بر رضای مخلوق مقدم داشت. منطق و عقل و وحی را بر مسائل خانوادگی ترجیح داد. گاهی میگویند: ما که… من آنجا نوشتم درسهایی که داریم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) بله نوشتم.
4- نقش همسر فرعون در نجات حضرت موسی
زن فرعون نهی از منکر کرد. فرعون کنار دریا نشسته بود، دید یک جعبه روی آب است. دستور داد جعبه را گرفتند، در را باز کردند دیدند یک نوزاد و بچه شیرخواره است. به فرعون گفته بودند: امسال زنی پسری میزاید و حکومت تو را زیر و رو میکند. ایشان دستور داد هر زنی پسر زایید بچهاش را بکشند. مادر موسی پسر زایید ترسید. این بچه باید از مادر جدا شود و معلوم نشود مادرش کیست؟ ایام عاشورا این را به عنوان روضه علی اصغر خواندم. روضه علی اصغر در قرآن، در قرآن روضه علی اصغر است؟ گفتم: من در آوردم. گفتند: چطوری؟ آنوقت این تکه را گفتم. برای اینکه بچه را از مادر جدا کنیم خدا چهار تا قلاب انداخت. قلاب اول، (وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِ مُوسى) (قصص /7) به مادر موسی وحی کردیم. یعنی این مادر، زن فرعون به وحی وصل شد. ببخشید… مادر موسی وصل به وحی شد. دوم، به موسی گفتیم: (رَبَطْنا عَلى قَلْبِها) (قصص /10) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِ مُوسى» یک آیه است. «رَبَطْنا عَلى قَلْبِها» یعنی قلب این مادر را به خودمان گره زدیم. ربطش دادیم. سوم «إِنَّا رَادُّوهُ» گفتیم ما بچه را در دریا بیانداز، ما برمیگردانیم. یک چیزی هم رویش میگذاریم. «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» اصلاً پیغمبرش میکنیم. یعنی شما یک بچه را خواستید از مادر بگیرید، چهار جمله، چهار منجنیق و جرثقیل، «أوحی، ربطنا، رادّوه الیک، جاعلوهُ من المرسلین» چطور روز عاشورا، علی اصغر را از ربابه گرفتید؟ آیا به رباب وحی شد؟ به رباب گفتیم: علی اصغر را بده پس میدهیم؟ گفتیم: علی اصغر را بده پیغمبر کنیم؟ برای گرفتن یک بچه با چهار قلاب تازه بچه یک روزه خیلی به مادرش علاقه ندارد. شش ماه است در بغل مادرش بوده است. تازه آب کجا و خون کجا، سیراب کجا و تشنه کجا، روی دست پدر کجا و دور از چشم پدر کجا؟ یک روضه علی اصغر از این آیات قرآن خواندیم. جلسه خیلی هوا رفت، یعنی خیلی گریه کردند. گفتند: تو میگویی من نمیتوانم روضه بخوانم. گفتم: حالا هم نمیتوانم ولی گاهی خدا بر زبانم جاری میکند و روضه میخوانم. این مسألهای که… وقتی فرعون خواست او را بکشد، بچه را گرفت و خواست بکشد، اینجا خانم فرعون نهی از منکر کرد. گفت: «لا تقتلوه» دو تا «لا تقتلوه» در قرآن داریم. یکی خواستند یوسف را بکشند، برادرش گفت: «لا تقتلوه» نکشید در چاه بیاندازید. دفع افسد به فاسد، یک «لا تقتلوه» جلو کشتن یوسف را گرفت، یک «لا تقتلوه» جلوی کشتن موسی را گرفت. فرعون خواست بچهای که روی آب گرفته را بکشد، زنش گفت: «لا تقتلوه» نهی از منکر، یعنی گاهی با یک نهی از منکر چه مسیری عوض میشود. آنوقت او یوسف را نجات داد، یوسف مردم را از قحطی نجات داد. او موسی را نجات داد، موسی که بزرگ شد، مردم را از رژیم فرعونی نجات داد. یعنی گاهی یک امر به معروف و نهی از منکر… بله گاهی هم اثر نمیکند ولی خوبیاش این است که اثر بکند یا نکند من اجرم را دارم. شما «حی علی الصلاه» را گفتی ثواب اذان را دارید. چه مردم مسجد بیایند و چه نیایند. نگو من گفتم و اثر نکرد. گاهی دفعه اول اثر نمیکند، دفعه دهم اثر میکند، مگر دعای ما همیشه اثر میکند، حضرت زکریا خیلی اولاد میخواست. اثر نکرد، آخر یکجا گفت: (هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا) (آلعمران /38) یکبار دعا کرد و گفت: حالا گرفت. (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (ذاریات /18) اسغفار… ولی سحر… گاهی وقتها در یک شرایطی دعا مستجاب میشود.
5- وظیفه ما در دعوت اعضای خانواده به نماز
نباید بگوییم: آقا من گفتم گوش نداد. اصلاً قرآن گفته نسبت به نماز بچههایتان نگویید من گفتم گوش نداد. (وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها) (طه /132) یعنی مقاومت کن، مقاومت که فقط در مقابل اسرائیل نیست. آقا دو بار گفتم، ده بار گفتم، مقاومت کن. نگفته سه بار بگو، چهار بار بگو. ده بار بگو. من مثل میزنم به تبری که میخواهید چوب بشکنید. تبر را میزنی چوب نمیشکند. نه چوب را دور میاندازی نه تبر را، میزنی تا بشکند. یک نوشابه درش سر سفره باز نمیشود، دست به دست میگردانیم تا یکی در این را باز کند. ممکن است حرف شما اثر نکند و حرف فلان دبیر اثر کند. امام در تحریر میفرماید: در امر به معروف و نهی از منکر ببینید حرف چه کسی اثر دارد. ممکن است من حرف بزنم اثر نکند، یک خلبان حرف بزند اثر کند. یک فوتبالیست صحبت کند اثر کند. خیلی وقتها بچهها گوش به حرف مادرشان نمیدهند. مادرش میگوید: من هرچه میگویم گوش نمیدهد. میگویم: آقا بچه شما چه کسی را دوست دارد؟ میگوید: فلانی، میگویم: اگر دوستش دارد، حرفش اثر دارد بگو زنگ بزن. این باید دید حرف چه کسی اثر میکند. اگر حرف او اثر میکند. یکوقت دانشگاه تهران بودیم، همانجایی که نماز جمعه هست، شنبه یکشنبهاش گاهی ما میرویم. یک جوانی آمد خیلی خوشتیپ بود. درشت، خوشتیپ، گفت: من دانشجوی دانشگاه شریف هستم. خوب دانشگاه شریف از دانشگاههای درجه یک ایران است. یک کاری داشتم، گفتند: برو پیش قرائتی! گفتم: کارت به من ربطی دارد یا نه؟ چون گاهی هم ربط ندارد. یکبار یک کسی گریه کنان نزد من آمد. گفت: دیشب خواب امام رضا را دیدم، گفته: چرا اینقدر گریه میکنی، بدهکار هستی برو پیش قرائتی (خنده حضار) گفتم: به امام رضا بگو: شما دیگر مثل بعضی بازاریها چک بی محل نده، اول پول بفرست بعد حواله بفرست. گفت: برو پیش قرائتی، گفتم: چه کاری که مربوط به من است؟ گفت: پدرم نماز نمیخواند و من غصه میخورم که چرا پدرم نماز نمیخواند؟ گفتم چه کنم؟ هرچقدر گفتم… گفتند: نزد قرائتی برو. گفتم: پدرت مرا قبول دارد یا نه؟ گفت: پای تلویزیون مینشیند و شما را قبول دارد. گفتم: تلفنش را بگیر. تلفن کردم و گفتم: الو، آقا من قرائتی هستم. تلویزیون، گفت: احوال شما چه عجب! گفتم: اگر نماز واجب نیست، شما باید نماز بخوانی ولو نماز واجب نیست. گفت: چرا من؟ گفتم: ما دیده بودیم پدرها غصهی نماز بچههایشان را میخورند، بار اول است که میبینم دانشجو غصه نماز پدرش را میخورد. به شکرانه اینکه یک چنین پسری داری که غصه میخورد از دانشگاه شریف به دانشگاه تهران آمده پیگیری میکند یک چنین پسری نماز دارد. شما نماز هم واجب نیست، مخصوصاً برای یک چنین پسری نماز بخوان. ایشان گفت: باشد. یک مدتی شد پسر آمد و گفت: الحمدلله پدرم نماز خوان شده است. حالا یک تلفن هم به مادرم بکن. (خنده حضار) گفتیم: تلفن مادرت هم بگیر صحبت کنیم. البته خیلیها هم گوش نمیدهند و خیلیها هم گوش میدهند. ولی انصافش این است که وجداناً آدم آرام نیست. خدا یک زبان به من داده با هرکس و ناکسی حرف میزنم ولی یک دقیقه با خودش حرف نمیزنم، این نامردی است. مثل نانوایی که به همه مردم محله نان میدهد و زنش گرسنه است. بابا تو به همه محله نان دادی، یک نان هم برای خانه خودت ببر. ده دقیقه با همین زبان با خدا حرف بزن. مگر خدا را دوست نداری؟ اگر خدا را دوست داری، آدم یک کسی را که دوست دارد… این مدیر کل آموزش و پرورش خوزستان آمد گفت: یک خاطره از یک دختر برایت بگویم؟ این خستگی من برطرف شد. گفتم: چه بود؟ گفت: یک دختر آمد به من گفت: آقای مدیر من مادرم نماز نمیخواند. امروز من مادرم را نمازخوان کردم. گفتم: بارک الله چه کردی که نماز خوان شد؟ گفتم مامان بنشین من چند جمله با شما صحبت کنم. مامان، بابا را دوست داری؟ بله، خواهرم را دوست داری؟ بله، بله همه را دوست دارم، من صبح تا شب در خانه برای رفاه شما زحمت میکشم. گفت: مامان سؤال آخرم این است که خدا را هم دوست داری؟ گفت: بله خدا ما را خلق کرده است. همه شما از خدا هستید، همه نعمتها از خداست، گفت: اگر خدا را دوست داری چرا با خدا حرف نمیزنی؟ اگر بابا بگوید: تو را دوست دارم ولی با من حرف نزن، قبول میکنی؟ بابا به شما بگوید: مادر من دوستت دارم ولی با شما حرف نمیزنم. این قبول نیست، کسی که کسی را دوست دارد میخواهد با او حرف بزند، تو چطور خدا را دوست داری و نمیخواهی با او حرف بزنی؟ مادر در جواب ماند و گفت: حق با شماست، بلند میشوم نماز میخوانم. میگفت: برای اولین بار مادرم نماز خواند و من مادرم را نمازخوان کردم. یک استعدادهای عجیب و غریبی هست منتهی باید کار کرد و این شیوه دعوت به نماز را همه معلمها باید ببینند. معلمها باید دوره مهارتی ببینند، اساتید دانشگاه همینطور، طلبهها همینطور، گاهی وقتها یک کسی یک چیزی را میگوید با یک بیانی میگوید، الآن نباید بگوید. یک چیزی را در یک زمان خاصی باید بگوید. الآن وقتش نیست. مثلاً من طلبه میروم یکجایی منبر بروم. ماه رمضان، اگر اول ماه رمضان بگویم که «من فطّر مؤمنا» اگر کسی مؤمنی را افطار بدهد چقدر ثواب دارد. اینهایی که بغل من هستند میگویند: حاج آقا دارد سی شب افطاریاش را جور میکند. «من فطر مؤمنا» هرکس به مؤمنین… این دارد سی شب خود را جور میکند. این را اگر شب اول ماه رمضان بگویم مردم متلک به من میگویند، اما شب هفدهم، هجدهم، نوزدهم، بیست و دوم و بیست و پنجم، بگویم: مردم ماه رمضان دارد تمام میشود. من هم دو سوم ماه رمضان رفته، این دو سه شب هم که هست من افطاری جایی قول دادم. من افطاری نمیتوانم جایی بروم. حالا شنیدید؟ اما شما اگر تا حالا جایی افطاری ندادید، افطاری بدهید. این اثر دارد. نمیگویند: آقا برای خودش میگوید.
6- استقلال شخصیت زن در باورها و رفتارها
گاهی وقتها حرف از یک زبانی در یک سنی و شرایطی… حالا، یکی از حرفهایی که میزنند میگویند: شخصیت زن مستقل نیست. نه اینجا معلوم شد که زن شخصیت مستقل دارد. زن فرعون ثابت کرد که من مستقل هستم و هیچ وابسته به شوهر و دربار و مال و طلا نیستم. من شخصیت مستقل هستم. در انتخاب راه من مستقل هستم. مثال میزنند میگویند: با مشت نمیشود به سراغ درفش رفت اما زن فرعون گفت: من یک نفر هستم و سراغ فرعون رفتم. یک شعر هست میگویند: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو! زن فرعون گفت: من همرنگ جماعت نمیشوم و رسوا هم نمیشوم. یک جمله هست میگویند: با یک گل بهار نمیشود، زن فرعون گفت: من یک گل هستم ولی بهار میشوم. خیلی از حرفهایی که میزنیم ریشه عقلی ندارد، همینطور میگوییم: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! با یک گل بهار نمیشود، با مشت که نمیآید سراغ… رفت. زن فرعون همه این فرهنگهای غلط را سیفونش را کشید. سیل آمد تمام پوست پرتقالها را برد. یکوقت هست یک معلم به یک دختر میگوید: آفرین، دختر خوشحال میشود. یکوقت سر صف میآورند میگویند: آفرین، خوب مدرسه خوشحال میشود. یکوقت در منطقه میگویند: آفرین، یکوقت در استان میگویند: آفرین، یکوقت در ایران میگویند: آفرین، یکوقت روی کره زمین آفرین میگویند. خدا وقتی به زن فرعون میگوید: آفرین، کره زمین میگوید در طول تاریخ برای همه انسانها «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا» الذین آمنوا شامل هم مرد است هم زن، یعنی حتی این زن برای مردها هم حجت است. گاهی وقتها یک زن یک کاری میکند، من خودم از یک پیرزنی یک چیزی را یاد گرفتم سالهاست به آن عمل میکنم، این را یک پیرزن یاد من داد. این هم نه مستقیم، فامیل یک جوانی بود در سفر مکه گفت: من مادربزرگی دارم، پیرزنی، خالهای، عمهای، ایشان شبها که میخوابد دو رکعت نماز میخواند و میخوابد. یک روز گفتیم: مادر این دو رکعت چیست؟ نماز شب که یازده رکعت است. نماز شب پنج تا دو رکعتی مثل نماز صبح است و یک یک رکعتی است. نماز شب یازده رکعت است این دو رکعت چیست؟ گفت: چه میدانم چیه؟ ولی میدانم هر روز یک عده میمیرند، این قطعی است و هر روز هم یک عده شب اول قبرشان است. من نماز میخوانم میگویم: خدایا نمیدانم چه کسی کجا مرده است، ولی هرکس هرجا مرده و امشب شب اول قبرش است خدا رحمتش کند. من همینطور وا رفتم و گفتم: عجب، این نماز شب خیلی بهاء دارد. چون نه اضافه کار است، نه استخدام است، نه ذی حسابی است، نه دوربین و تلویزیون است، نه میشناسند و نه هم لهجه و هم وطن و همشهریاش است. چقدر این زن با اخلاص است! یا الله. ما همه کارهایمان حساب شده است ولی به او میگویند: دعای سفره بخوان. میگوید: سفره چیست؟ حاضری است؟ «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» بس است. چلوکباب است؟ «اللهم اغفر…» یک خرده طول میدهد. مرغ و ماهی است؟ کباب است؟ «یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی…» یعنی نگاه میکنیم سفره چیست، براساس سفره دعا میخوانیم. این پیرزن نه آدم را میشناسد، نه لهجهاش را، نه مکانش را، نه زمانش را، نه شرایطش را، هیچی هیچی… خیلی اینها اخلاص دارند. گاهی وقتها یک پیرزن یک اخلاصی دارد که در خواص آن اخلاص نایاب است، نمیگویم نیست، کمیاب است. حضرت عباسی اگر مدرک به شما ندهند سر کلاس میآیید؟ اگر میآیید معلوم میشود شما اخلاص دارید. خیلی مشکل است، مدرک، من خودم گاهی وقتها بچهها میگویند: حاج آقا میشود با شما عکس بگیریم؟ میگویم: خسته هستم، اجازه بدهید بروم. اما اگر چهار تا دکتر و مهندس بیایند، حاج آقا میشود عکس بگیریم؟ بله بفرمایید، بفرمایید… صبحکم الله بالخیر! پردهها کنار برود یکوقت میبینی در ده میلیون سلام، دو تا سلام برای خدا نبوده است. همه پست و مقام و پول و زر و زور و تزویر، وگرنه اگر سلام ثواب دارد باید به بچهها هم سلام کنیم. چرا به بچهها سلام نمیکنیم؟ پیغمبر به بچهها سلام میکرد. ما عذرخواهی میکنیم اگر بزرگی بود عذرخواهی میکنیم، اما مثلاً کسی از رانندهاش هم عذرخواهی میکند؟ از نوکرش، رانندهاش، خادمش، کارگرش.. شما تا حالا یک سلام به یک رفتگر شهرداری کردید؟ رفتگرهای شهرداری من خیلی غصهشان را میخورم، پنج مشکل دارند که هیچکس ندارد. 1- اکثراً دور از وطن هستند. 2- باید بایستند. 3- باید گرد و خاک بخورند. بیداری، دور از وطن، گرد و خاک، حقوق کم، یک سلام… من خودم تا حالا سلام نکردم. گفتم: یک سلام برو بکن دیگر. رفتم کنار رفتگر و گفتم: سلام علیکم، این هم یک نگاهی کرد و گفت: سلام علیکم، ما جدا شدیم و رفتیم. یک صد متری، دویست متری رفتیم، دیدم این رفتگر عقب من میدود. گفت: حاج آقا حاج آقا، بایست! گفت: چطور شد تو به من سلام کردی؟ در عمرم کسی به من سلام نکرده است. خیلی غصه خوردم، روز قیامت پردهها کنار برود میبینی افطاریها پز بود. جلسه میرویم پز است. میگوییم: چون او جلسه ما آمده ما هم جلسهاش برویم. سوغاتی میآوریم پز است. هدیه میدهیم پز است. او برای من چیزی نیاورده، او برای عروسی من چیزی نداده که بدهم. این پیرزن دو رکعت نماز میخواند برای کسی که او را نمیشناسد. این خیلی مهم است. درسها مدرک نباشد، حالا… بعضی وقتها میگویند: نمک خوردی، نمکدان را نشکن. چرت و پرت است. زن فرعون نمک فرعون را خورد و نمکدان هم شکست. (خنده حضار) این یعنی چه که جایی که نمک خوردی… این فرهنگهایی است که در مغزها رسوخ کرده ولی زن فرعون همه را لایه روبی کرد. با یک گل بهار نمیشود، با مشت سر درفش نمیشود رفت. فلانی نمک خورده نمکدان را نباید… دیگر چه؟ چهار رقم خانواده در قرآن داریم. چون در آستانه تولد حضرت زهرا هستیم، تمام شد… یک دقیقه بگویم.
7- چهار رقم زن و شوهر در قرآن
سه مورد من میگویم و یکی شما بگویید. زن و شوهری که هردو در خوبیها همفکر هستند. هردو در بدیها همفکر هستند. 3- مرد خوب است و زن بد، 4- مرد بد است زن خوب. چهار رقم داریم و هرچهار مورد در قرآن آمده است. آنهایی که زن و شوهر همفکر هستند در خوبیها امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً) (انسان /8) آنجایی که زن و شوهر هردو همفکر هستند در بدجنسی و… ابولهب و امرأته. مرد خوب است زنش بد است، زن نوح و زن لوط، مردش خوب بود و زنش بد بود. مرد بد است و زن خوب است، زن فرعون. یعنی همه رقمش در قرآن هست. همه الگویی داریم. الگوی شهوت، الگوی اقتصاد، الگوی سیاست، الگوی جوانمردی، اینها همه الگو دارد. من جوانمردتر از یوسف ندیدم. این برادرها مرا در چاه انداختند دهها سال از پدرم جدا کردند، پدرم در فراق من آنقدر گریه کرد که نابینا شد. من در چاه افتادم و متهم شدم به اینکه قصد سوء به زلیخا داشتم، زندان رفتم، قحطی دیدم، همه بدبختیها را دیدم، تا برادرها گفتند: ببخشید، گفت: بخشیدم. نگفت: فردا… (قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ) (یوسف /92) یعنی همین الآن، همین الآن همه شما را بخشیدم. ولی ما مثلاً میبینیم چادرش مشکی است. روضه میرود، ختم صلوات میگیرد، عمره و حج هم میرود، مشهد میرود، همه عبادتها را میکند و مفاتیح میخواند اما در دلش کینه است. من از سر فلانی نمیگذرم، در عروسی زهره خانم به من گفتند: مینی بوس برو و به او گفتند: سواری برو. مینی بوس در شأن من نبود. یک کسی رفت سوهان بخرد، گفت: سوهانش خوب است؟ گفت: روغنش روغنی است که در شأن شماست. گفت: چیه؟ گفت: روغن حیوانی… (خنده حضار) ما گاهی وقتها میگوییم در شأن ما هست، در شأن ما نیست. سبک شد و سنگین شد. قرآن گفته: دعا کنید الگو باشید. نه فقط آدم خوبی باشید. الگوی خوب باشید. (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً) (فرقان /74) یعنی من برای افراد باتقوا الگو باشم. خدایا ما را الگوی خوبان قرار بده. مشکلات ما را حل بفرما. دختران و زنان ما را زهرا گونه قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- امام عسکری علیهالسلام، چه کسی را الگوی همهی امامان معرفی کرد؟ 1) امام حسین علیهالسلام 2) امام علی علیهالسلام 3) حضرت زهرا سلاماللهعلیها 2- قرآن در سوره تحریم، چه کسی را به عنوان الگوی همهی مؤمنان معرفی میکند؟ 1) همسر فرعون 2) همسر حضرت موسی 3) همسر حضرت نوح 3- در آیه 39 سوره نجم، خداوند از انسان چه خواسته است؟ 1) سعی در انجام وظیفه 2) عمل برای نتیجه 3) هر دو مورد 4- خداوند برای جداکردن نوزاد از مادر موسی، چه وعدهای به او داد؟ 1) بازگشت او به دامان مادر 2) پیامبر شدن او 3) هر دو مورد 5- چه کسی موسی را از خطر کشتهشدن توسط فرعون، نجات داد؟ 1) همسر فرعون 2) مادر موسی 3) خواهر موسی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2725