نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2732
موضوع بحث: ياد خدا
تاريخ: 28/07/67
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما ياد خداست چون انسان وقتي گناه ميكند كه از ياد خدا غافل ميشود و همين قرآن هم ذكر است. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ) (حجر /9) يعني ذكر هستم و شما را از خواب غفلت بيدار ميكنم. خداوند به پيامبر(ص) ميفرمايد: (فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ) (غاشيه /21) يا امام سجاد(ع) در دعا ميفرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) يعني خدايا! ياد خودت را در من زنده كن تاخواب نباشم. قرآن در مقام انتقاد ميفرمايد: بشر خيلي چيزها را كشف كرده است، ولي خودش را كشف نكرده بلكه خودش را گم كرده است. و اينقدر در زندگي غرق شدهاند كه خودشان را فراموش كردهاند و سر درگم هستند. چون زندگي پيچيدهتر شده و در زندگي پيچيده ياد خدا مهمتر است.
1- ياد بنده، ياد خداوند
قرآن ميفرمايد: (فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ) (بقره /152) يعني اگر شماياد من باشيد من هم ياد شما هستم. گويي خدا تواضع كرد. مثل اينكه رهبر انقلاب بگويد هركس به من نامه بنويسد برايش نامه مينويسم. آن وقت از تمام دنيا برايش نامه مينويسند، البته علاقمندان. چه برسد به پيامبر(ص) و يا خدا. (وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) (عنكبوت /45) را تفسير كردهاند كه اگر تو ياد خدا باشي خدا به ياد توست و ياد خدا خيلي مهمتر است. چون ما به خدا نياز داريم ولي او به ياد من نياز ندارد. مثل اينكه غني و فقير يا عالم و جاهل ياد يكديگر بكنند. ما اگر يك مسئولي برايمان سلام برساند سر از پا نميشناسيم. نميدانم بگويم خدا تواضع كرده، چون اين عبادت براي خدا غلط است. يا خدا ميفرمايد: (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً) (بقره /245) چه كسي به من قرض ميدهد در حالي كه همه چيز وحتي خود ما براي او هستيم. در حالي كه (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ) (فاطر /16) در يك لحظه همه چيز را نابود ميكند و از نو موجودات جديدي خلق ميكند. چند درس در اين آيه وجود دارد. يكي لطف خدا و ديگر اينكه چقدر لطف خدا به انسان ظرفيت ميبخشد و انسان را در حدي بالا ميبرد كه خدا ياد ما را ميكند و ياد خدا فقط با زبان نيست بلكه با دل و اعضا و جوارح و. . . است و حتي وقت گناه. قرآن ميفرمايد: يا خوب خوب باشد، يا نيمه خوب. زليخا وقتي آرايش كرده درها را قفل كرد و به يوسف گفت: من آماده هستم. (قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ) (يوسف /23) يوسف قبل از اينكه گناه كند، ياد خدا بود. اما برخي ممكن است قبل از گناه ترمز نكنند ولي بعد از گناه پشيمان بشوند. اينها هم خوب هستند (وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ) (آل عمران /135) يعني بعد از اينكه گناه و دسته گل به آب دادند، باز ياد خدا ميكنند. يعني مست مست هم نيستند. يعني يا ياد خدا قبل از گناه و يادخدا بعد از گناه.
2- آثار ياد خدا
آثار ياد خدا؛ يك زمان انسان ياد نعمتها را ميكند و عاملي است براي شكر و اين در دعاها فراوان است. ميفرمايد: (أَنْتَ الَّذِي، أَنْتَ الَّذِي) (بحارالانوار، ج2،ص170) يعني خدايا هيچ بودم. قرآن ميفرمايد: (وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً) (مريم /67) يعني هيچ هستي و در حالي ديگر ميفرمايد: چيزي بودي ولي چيز قابلي نبودي. (لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً) (دهر /1) يا جايي ميگويد: چيز بي ارزشي بودي ( أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ) (مرسلات /20) خدا به موسي گفت مردم را عاشق من كن. موسي گفت چگونه؟ خدا فرمود نعمتها من را برايشان بشمار. به ياد قدرت خدا بودن عامل توكل است. خدا كه نيرويي كم را در مقابل نيروي زياد پيروز كرد، يا يك كشور را با اين همه دشمن و مخالف بعد از 8 سال سربلند بيرون آورد. كشوري كه هيچ بدهكار ندارد. ياد لطف خدا عامل محبت است. ياد عدالت خدا (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) (زلزال /7) حتي سر سوزني (مِنْ خَرْدَلٍ) (انبياء /47) يعني خدا مو را از ماست ميكشد. پس عامل خوف است. اگر انسان به ياد امدادهاي غيبي باشد. مردم مكه هيچ نيرويي نداشتند ولي (تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5-4) يعني يك لشكر پرنده آمدند. يا ابراهيم صد ساله بود و خدا به او فرزندي داد. زكريا درپيري و در حالي كه زنش نازا بود خدا به او بچه داد يا مريم بدون شوهر بچه دار ميشود. يا فلاني بي اسلحه پيروز شد و. . . و اين عامل رجا است و باعث ميشود انسان اميد پيدا كند. ياد اينكه چقدر از دستورات خدا تخطي كرده است. در كاشان پير زني بود كه جمله زيبايي ميگفت. ميگفت هر كاري كردم عبث بود و هر كاري هم نكردم عبث بود، يعني كارهايي را كه ميبايد نكردم و كارهايي را كه نبايد، كردم. و پيرزني بود90 ساله كه پشت چرخ نشسته بود و ابريشم ميريست. يعني ياد تخلف از فرمان و دستورات خدا، عامل توبه ميشود. ياد مرگ باعث پايين ريختن تمام خيالات و هواها ميشود. چون انسان مست در خيالات است، پس ياد مرگ و لقاءالله عامل تواضع است. حضرت علي(ع) ميفرمايد: اول تو كه نطفه بوده، بعد هم كه ميميري و جيفهاي ميشود، پس چرا بين اين دو مرحله تكبر ميورزي و اينقدر باد در دماغت مياندازي. ياد سنتهاي الهي در تاريخ؛ قانون خدا اين است كه كسي را كه تكبر كند، پايين ميآورد و كسي را كه تواضع كند، بالا ميبرد و آزمايش ميكند. يعني خداوند شرح وظايف و كارنامهاي براي خودش در رابطه با ما تنظيم كرده است. ميفرمايد: (إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى) (ليل /12) بر ماست كه پيامبر(ص) بفرستيم و مردم را هدايت كنيم. (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها) (هود /6) يعني بر ماست كه روزي شما را بدهيم. پس سنتهاي الهي باعث عبرت ميشود. و ما هم اگر ظلم كنيم فرقي با فرعون يا پهلوي نداريم. خدا هم قرار داد خاصي با جمهوري اسلامي ندارد و اگر آدمها عوض بشوند خداوند لطف خودش را بر ميدارد. خدا ميفرمايد: عدهاي را هلاك ميكنيم و شما را به جاي آنها ميآوريم تا (كَيْفَ تَعْمَلُونَ) (اعراف /129) و اينگونه نيست كه اين پست را نگيريم. امير المومنين(ع) به والياش ميفرمايد كه نگاه كن پيشينيان چه كردند. ياد آفريدههاي خدا عامل ايمان ميشود. اگر عكس خروس نقاش ميخواهد، خود خروس خالق نميخواهد؟ خداشناسي مثل يك درياست كه هركس به هر گوشهاي از آن دست بزند دستش خيس ميشود، از دلايل ساده گرفته تا دلايل عميق. از كسي پرسيدند: چگونه خدا را شناختي؟ گفت: گاو سياه علف سبز ميخورد، شير سفيد ميدهد و اين خداشناسي اوست. يا از پيزني نخ ريس پرسيدند، گفت: دستم را از روي چرخ برداشتم ديگر كار نميكند. ولي ما چقدر ياد خدا هستيم؟ ما حتي در حين نماز خواندن كه ياد خداست از ياد خدا غافل هستيم، چه رسد به غفلتمان. امام حسين(ع) در روز عرفه در بيابان مكه ميفرمايد: (خدايا من خوبي هايم بدي است، بدي هايم كه هيچ و علمم جهل است، جهلم كه هيچ، من حقايقم ادعاست، ادعاهايم كه هيچ. «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ»(إقبالالأعمال، ص348) كسي گفت: بچهمان شهيد شد و رفت، ولي او نرفت! ما كه هستيم، نيستيم. چون او كه شهيد شد با خون خودش حجاب را آورد و مشروبات را برداشت. فيلم سينما و كتاب و فكرها را عوض كرد و اينها با خون خودشان كارهايي كردند، ولي ما كه هستيم چه كرديم. چون نفس كشيدن كه شرط نيست. امام حسين(ع) زير سم اسب است ولي در قله هستي است در حالي كه ممكن است كسي در قله هستي باشد ولي زير سم اسب است، چون شخصيت مهم است. كسي كه ياد خدا را بكند در ميان افرادي كه مست و غافلند 1- مثل درختي است در ميان كوير و بوتههاي تيغ 2- مثل زرمنده مخلصي است در ميان رزمندگان فراري 3- مثل زنده است در ميان مردگان. قال النبي(ص): «ذاكر الله في الغافلين كالشجرة الخضراء في وسط الهشيم»(شرحنهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج10، ص153) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «ذَاكِرُ اللَّهِ فِي الْغَافِلِينَ كَالْمُقَاتِلِ فِي الْفَارِّينَ وَ الْمُقَاتِلُ فِي الْفَارِّينَ لَهُ الْجَنَّةُ»(المحاسن، ج1، ص39) به كسي گفتم: آقا ندزد! گفت: همه ميدزدند. يا آقا كلك نزن! گفت: شما آخوندها گفتيد در جنگ كلك مهم نيست، در بازار هم جنگ است. آخر اين دليل است؟ نه حرفت درست است و نه تشبيهت. مثل كسي كه نزد دكتر رفت و گفت ريشم درد ميكند و يخ خوردم. پزشك گفت نه دردت مثل آدم است و نه غذا خوردنت. مؤمن يكي از معانياش كسي است كه امان ميدهد، يعني اگر ساده ترين مؤمن و رزمنده به بزرگترين دشمن امان نامه بدهد و او به نزد ما بيايد، بزرگترين اشخاص حق تعرض به او را ندارند. و احترام يك نامه سرباز ارزش دارد. هر چيزي حد دارد و تنها چيزي كه حد ندارد ياد خداست و خدا ميفرمايد: (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً) (انفال /45) اگر اف14 و اف16 و متخصص ترين خلبانها باشند، ولي ياد خدا نباشد همان چيزي ميشود كه جهان امروز شده است. خداوند ميفرمايد: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ) (علق /1) نصف جمعيت جهان نميتوانند بخوانند، چون سواد ندارند و آنهايي هم كه علم دارند ياد خدا در آنها نيست. در نتيجه هر چه آمار باسوادها بيشتر ميشود، آمار جنايات هم بيشتر ميشود. چون دزدي يك كفاش چند كوك است، ولي معلم و مهندس و روحاني، فكر و مملكت و دين را ميدزدند. و علت اينكه دنيا را به آتش كشيده، اين است كه علم هست ولي دين و ياد خدا نيست. پس علم و دين بايد در كنار هم باشد. نعمتهايي را كه خدا خصوصاً گفته به ياد بياوريد 12 تا است. 1- نعمت آزادي؛ (اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ) (ابراهيم /6) به بني اسرائيل ميگويد نعمت آزادي را كه شما را از دست فرعون نجات داديم شكر كنيد. 2- نعمت وحدت؛ (وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ) (آل عمران /103) يعني الفت بين قلبهاي شما ايجاد نمود. 3- نعمت؛ قدرت (وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (انفال /26) ياد خدا باشيد چون به شما قدرت و امكانات داد. 4- نعمت جمعيت؛ (وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ) (اعراف /86) چون شما كم بوديد و زيادتان كرد. 5- نعمت عزت؛ (فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ) (بقره /47) چون شما را كه زليل بوديد، عزيزكرديم و بر همه جهانيان فضيلت بخشيديم. 6- نعمت امداد غيب؛ ي (اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها) (احزاب /9) چون لشكري براي شما فرستادم كه شما نميديديد. يعني همان فرشتگان را. 7- نعمت هدايت؛ (وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ) (بقره /198) ياد خدا باشيد. چون شما را هدايت كرد. 8- نعمت رهبري (وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً) (مائده /20) شما را ملك قراد داد. 9- نعمت قانون، 10- نعمت امنيت 11- نعمت هلاكت طاغوت و اين نعمتها را خدا ميفرمايد به صورت ويژه شكر كنيد. براي كساني كه تازه تلويزيون را روشن كردهاند بگويم، بحثمان اين است كه چرا هر چه دانشگاه و تخصص در دنيا بيشترمي شود، آتشهاي فطري بيشتر ميشود؟ چون تخصص هست ولي ياد خدا نيست. به خلبان ميگوييم وقتي ميگويي تا چند دقيقه ديگر بر روي زمين مينشينيم، «ان شاءالله» هم بگو، ولي ميگويد: «ان شاءالله» ندارد. چون همه چيز كامپيوتري است. براي همين من دلم نميخواهد، حادثهاي پيش بيايد ولي از اين جهت كه همه وقتي سوار ماشين ميشوند دعا ميكنند و ان شاءالله ميگويند، ولي وقتي سوار قطار ميشوندمي گويند سر ساعت ميرسيم، چه خدا بخواهد چه نخواهد. خوب است قطار هم از ريل خارج شود تا اينطور نباشد كه وقتي قطار فرمولي شد ديگر نام خدا را نياورد. خدا ميفرمايد اگر بخواهيم آب را هم تلخ ميكنيم. (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً) (واقعه /70) (لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً) (واقعه /65) يعني همه درختها را خشك ميكنيم. و اگر بخواهيم آب را فرو ميبريم و هر چه بكنيم به آب نميرسيد، حالا شما بگو چاه عميق و نيمه عميق ميزنيم. ابتدا انسان بايد مراقبتهاي لازم را بكند ولي نه اينكه «ان شاءالله» نگويد. من خودم فقط يك شب نان گدايي خوردم وآن هم شبي بود كه نان در دست داشتم. 22 سال پيش طلبه نجف بودم و قرار بود با ماشين برويم مكه و گفتند 8-9 روز در راه هستيد و 2 روز هم در گمركها معطل ميشويد، چون سفر يك ماه طول ميكشد نان بگيريد و خشك كنيد. ماهم تا نان گرفتيم و در كيسه شكر گذاشتيم و خشك كرديم براي توي راه. آخر شب نانها را گرفتم و گفتم يك نان هم براي خودم بده ولي نانوا گفت خوب 40 تا نان داري، از همينها بخور ديگر وما هم آمديم و شب نانها را در حجره بقلي پهن كرديم تا خنك شود و وقتي شب خواستيم نان بخوريم، ديديم نان نداريم و حجره بقلي هم درش قفل بود و براي برنج هم روغن نداشتيم. خواستيم بيرون برويم در مدرسه را بسته بودند و از گرسنگي خوابمان نميبرد و چارهاي جزگدايي از حجرههايي كه چراغشان روشن بود نداشتيم، مجبور شديم تكه نان جمع كرديم. ياكسي ميگفت: شغل بلد هستم ولي گدايي ميكنم، چند تا شغل بلدم كه اولش شين است مثل شوفري، شاطري، شاعري و شهرباني و. . . ديدم شغل بلد است، ولي گرسنگي ميكشد پس ياد خدا را فراموش نكنيد. و براي همين خدا ميفرمايد: داستان ابرهه و مريم و زن نازا را كه چطور بچه دار شد بخوانيد. در اينجا چند نكته است؛ اگر كسي ياد خدا نباشد، خداوند ميفرمايد: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً) (طه /124) كسي كه از ياد من اعراض كند و ياد خدا را فراموش كند، مثل اروپا و آمريكا زندگي براي او سخت ميشود. سوره طه يعني در مضيقه زندگي ميكند نگوييد آمريكا خيلي هم وضعش خوب است چون نميگويد فقير است و زندگياش در مضيقه است. در كشور ما افرادي هستند مرفه، پولدار بي خيال. ولي حرص دارند چون در حديث تشبيه شده مال دنيا مثل آب درياست كه هر چه بخوري تشنهتر ميشوي. بخل مرض ديگري است كه نميخواهد به كسي بدهد و آدم پولدار حسود هم فراوان دارد و او را نميخواهند و دشمن زياد دارد. و ديگري فراق است، چون كسي كه پول دارد بايد مواظب اموالش باشد. مساله خوف كه ميترسد نابود شود. و مساله فراق كه بايد همه چيز را بگذارد و برود و يك پولدار اين مرضها را دارد. اگر مستضعفي ماشينش در جوب بيفتد همه كمك ميكنند، ولي اگر يك پولدار ماشينش درجوب بيفتد، همه خوشحال ميشوند. قرآن ميفرمايد: كسي كه ياد خدا نباشد به دنيا ميچسبد و اين مرضهاي دنياست و برعكس (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (رعد /28) يعني كسي كه ياد خداست دل آرامي دارد. در دزفول بيش از 180 موشك افتاده و كسي رواني نشد، ولي كسي هم داريم كه اگر كفشش تا به تا بشود رواني ميشود. زندگي هرچه سادهتر باشد آرامشش بيشتر است. ياد خدا در همه حال بايد باشد (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ) (آل عمران /191) افرادي هستند كه در همه حال به ياد خدا هستند، كسي گفت در مفاتيح براي هر ساعتي دعا هست، يعني بايد همه دعاها را بخوانيم و من گفتم: مگر اتوبوس در ترمينالها در هر ساعت حركت ميكند، بايد هر بار با آن بروي! اين به اين معناست كه تو هر وقت رسيدي اتوبوس برايت هست. اصولا حج ياد خداست (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ في أَيَّامٍ مَعْلُومات) (حج /28) يعني به حج بايد بروي تا ببيني ابراهيم چه كرد و چگونه ميخواست اسماعيل را قرباني كند. حج آزمايشگاه است، مثل محصلين كه ابتدا در كلاس فرمولها را ميبينند و سپس در آزمايشگاه آن را ميبينند. ما هم يك چيزهايي ميخوانيم و در حج ميبينيم. تاريخ خواندن يا تشييع جنازه همه ياد است. در تشييع جنازه شهري رسم بود كسي ميخواند (لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ) (صافات /61) براي چنين روزي به فكر باشيد. چون ما معمولا در تشييع جنازه (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) (بقره /156) و تشهد ميگوييم، ولي اين جمله خيلي جالب بود. در قرآن. . . بار گفتند (سيرُوا فِي الْأَرْضِ) (انعام /11) يعني برو ببين ديگران ساختند و رفتند. قرآن انتقاد ميكند كه چرا براي عدهاي ياد خدا تلخ است (وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ) (زمر /45) يعني تا اسم خدا ميآيد، مشمئز ميشوند و ناراحت ميشوند. مثل خانههاي طاغوتي كه بچهاي از خدا حرف بزند، ميگويند شيخ بازي در آوردي. اما «وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» يعني تا غير خدا شد، يعني به جاي تلفن خدا(اذان) تلفن دوستش زنگ بزند، همچنين ميرود كه سرش به پاشنه در ميخورد. ياد اولياي خدا ياد خداست، چون انسان با ياد اولياي خدا به ياد خدا ميافتد و در جامعه اثر سازندگي دارد. ذكر خدا در بازار؛ قرآن ميفرمايد: (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ) (نور /37) يعني بازاريها و مغازه داراني كه تا اذان ميگويد، در مغازه را ميبندند. و اگر واقعا ياد خدا در بازار باشد، كلاهبرداري از بين ميرود. البته اگر واقعي باشد نه براي كلاهبرداري باشد. دوست ما ميگفت: من رفتم بازار و ديدم كسي «سبحان الله» ميگويد. رفتيم از او استكان نعلبكي خريديم و گفت چون من شما روحانيون را دوست دارم، از شما سود نميگيرم. بعد ما راغب شديم و از او سماور خريديم و سر سماور سرما را كلاه گذاشت. اگر انسان طوري باشد كه تا اذان ميگويد، برود نماز بخواند و البته در بازار هم چنين افرادي هستند و حتي بازاريها هم اينها را قبول دارند و حجت خدا همه جا هست. بعضي مواقع ميگويند كه اينجا سازمان ملل است يا سازمان غير متعهدها است يا فلان كنفرانس است، ولي ميگويد رهايش كن و هر جا هست بلند شو و نمازت را بخوان (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتي وَ لا تَنِيا في ذِكْرى) (طه /42) يعني موسي بابرادرت وقتي رفتي دربار فرعون، نگويي اينجا دربار است و شل بشوي. چون برخي تا كت و شلواري ميبينند ميگويند اينجا نبايد «بسم الله» گفت بايد بگويي «مرسي». خدا رحمت كند مرحوم بهشتي را كه در جلسهاي از سران كشورها بود، ولي تا اذان شد، گفت: من با اجازه بايد نماز بخوانم. پس در هر حال ياد خدا باشيد. حرف من تمام نشد ولي نماز جمعه ياد خداست و قرآن ميفرمايد: (فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ) (جمعه /9) يعني با تلاش برو. خدايا به حق محمد و آل محمد به ما توفيق بده تا به ياد تو باشيم و يكي از چيزهايي كه بايد به ياد آن باشيم شهدا و جانبازان هستند. و كساني كه ميخواهند با پايشان خلاف كنند بدانند كه افرادي پايشان را در راه انقلاب دادند وآنهايي كه با چشمشان گناه ميكنند يا با دستشان و. . . بدانند كساني دست و چشمشان را هم براي انقلاب دادند و اگر ما ياد اينها باشيم گناه نميكنيم. خدايا ما را از خواب غفلت بيرون بياور. از برادران بنياد مسكن براي اينكه مزاحمشان شدم، تشكر ميكنم. ببينيد چقدر خوب است! چون ديروز از دانشگاه به من تلفن كردند كه دانشجويان خوابگاه ندارند و در شهرها پراكنده شدند، گفتند در تلويزيون بگو. من گفتم اگر بگويم، مردم ميگويند كه ما خودمان هم در خانه اجارهاي نشستيم يا دختر و پسر بزرگ دارند و نميشود، ولي يك طرحي در سال گذشته به علما داديم كه عالم هر منطقهاي نزديك مسجد خانهاي اجاره كند و به دانشگاه بگويد كه چند نفر را به اين خانه بفرست و آنها هم با مسجد و روحانيت آشنا ميشنوند و وحدت حوزه و دانشگاه همين است. و اينها شعاراست. وحدت واقعي همين است، البته همه علما پولدار نيستند ولي علمايي كه بتوانند يك خانه اجاره كنند هستند. آن وقت اين دكترها و مهندسين با علما تاب ميخورند و ما اين را گفتيم و علما تكبير گفتند، ولي فراموش شد و باز ميگوييم. الان دانشجوها جا ندارند. بنياد مسكن هم كه الان هستيم از اين. . . نفر5، 6 نفر مسكن داشتند و خودشان هم ندارند. و فكر ميكنم از طريق علما قابل حل باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2732