responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2734

موضوع: ياد مرگ

تاريخ پخش: 76/10/30

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»

انشاءالله كه خداوند توفيقاتي را كه داده است نگيرد. عبادات را قبول كند. دعاها را مستجاب كند. نيمه‌ي آخر ماه رمضان فرق مي‌كند. يعني ده روز آخر ماه رمضان با دهه‌ي اول و دوم حسابش فرق مي‌كند. داريم كه در دهه‌ي سوم ديگر اولياي خدا رختخوابشان را جمع مي‌كنند. پيغمبر ما دهه‌ي سوم معتكف مي‌شد. يعني در مسجد مي‌رفت و مي‌ماند. شب قدر در دهه‌ي سوم است. چون بيننده‌ها بحث ما را در روز شهادت اميرالمؤمنين(ع) تماشا مي‌كنند بحث ما راجع به مرگ و شهادت است.

1- مرگ و شهادت و كار براي خدا

آن چيزي كه به كارها ارزش مي‌دهد اين است كه مسير الهي باشد. حالا چه مرگ در راه خدا، چه شهادت در راه خدا باشد. اول من انواع مرگ را بگويم كه بعد به شهادت برسيم. اول اينكه در قرآن در سوره‌ي آل‌عمران آيه ‌ي 185 مي‌فرمايد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» از اين معلوم ميشود كه مرگ سنت خداست. يعني يكي از قوانين حتمي است كه مي‌گويد: «كل نفس» بي چون و چرا همه بايد اين مسير را طي كنيم. آيه‌ي 185 مي‌فرمايد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» همه بايد بميريم. به ريز و درشت پاداش هايتان مي‌رسيد. كسي كه از آتش غذب خدا دور شد به بهشت راه يافت اين فائز است. حضرت علي(ع) تا ضربت خورد فرمود: «فزت و رب الكعبه» (شرح نهج‌البلاغه/ج9/ص207) به رستگاري رسيدم.
فوز چيست؟ كسي كه از قهر خدا رفت و به بهشت رسيد اين فوز است. حضرت تا ضربت خورد فرمود: «فزت» يعني من به بهشت رفتم. من رستگار شدم. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» دنيا آدم را گول مي‌زند. دنيا چيزي نيست. يك قهرمان كه در ورزش قهرمان مي‌شود چند سال قهرمان است. بعداً يك نفر ديگر مي‌آيد و يك گلي مي‌زند و اين آدم قهرمان از رده خارج مي‌شود. يك خانه چند سال زيبايي دارد. بعد كه نقشه‌ي جديدي آمد اين خانه فراموش مي‌شود. زيباترين شكل‌ها چند سال است. نام‌ها، شهرت‌ها همه زودگذر است. سعي كنيم كه مثل يوسف قهرمان تاريخ شويم. علي بن ابي طالب قهرمان تاريخ است. يك سرمايه دار بهترين ماشيني كه سوار مي‌شود بعد از يك مدت ماشين بهتري مي‌آيد و ماشين ايشان از رده خارج مي‌شود. به هرچه فكر كنيم زود گذر است. چيزي كه مي‌ماند آن است كه رنگ الهي داشته باشد.

2- دنيا محل آزمايش و ترس از مرگ نشانه شناخت افراد

«وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» مي‌گويد: خداوند مرگ و حيات را آفريد كه شما را آزمايش كند. وسيله‌ي آزمايش است. تمام تلخي‌ها وسيله‌ي آزمايش است. تمام شيريني‌ها هم وسيله‌ي آزمايش است. مي‌دهد وسيله‌ي آزمايش است. مي‌گيرد وسيله‌ي آزمايش است. (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ) (بقره /155) قرآن مي‌گويد: شما را با گرسنگي، ترس، مرگ ومير و داغ و كمبود محصولات امتحان مي‌كنم. «وبشر الصابرين»، (وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْر) (انبياء /35) همه‌ي شرها وسيله‌ي آزمايش است. (الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ) (ملك /2) علامت كسي كه فكر مي‌كند خوب است اين است كه از مرگ نترسد. در سوره‌ي بقره آيه‌ي 94 داريم. هركس كه فكر مي‌كند آدم خوبي است بايد از مرگ نترسد. مثلاً به بنده مي‌گويند: شما سه روز ديگر از دنيا مي‌روي. اگر گفتند: سه روز ديگر از دنيا مي‌روي. من فوري نهضت سواد آموزي را، ستاد نماز، راديو وتلويزيون را همه را رها كردم و سراغ كارهاي ديگر بروم. توبه و عذرخواهي و حلاليت خواهي، كارهاي ديگر دكان است. در سوره‌ي جمعه داريم (إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ) (جمعه /6) يهودي‌ها مي‌گفتند: (نَحْنُ أَبْناءُ اللَّه‌) (مائده /18) ما فرزندان خدا هستيم. ما حبيب خدا هستيم. (لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ) (آل‌عمران /24) اگر جهنم هم برويم چند صباحي بيشتر نيست. بهشت مخصوص ما است. دائم پز مي‌دادند. قرآن مي‌گويد: «إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌» اگر راست مي‌گوييد: بايد از مرگ نترسيد. چون شما از مرگ مي‌ترسيد پيداست دروغ مي‌گوييد. حضرت علي توانست فزت بگويد. بنيانگذار جمهوري اسلامي توانست بگويد: من با دلي آرام مي‌روم. مي‌گويد: من آرام هستم. حضرت زهرا وقتي پدرش در گوش ايشان حرفي را زد، خنديد. فرمودند: چه گفت كه خنده كردي؟ فرمود: من كه رفتم اول كسي كه به من ملحق مي‌شود تو هستي. من شاد شدم. زهرا مي‌خواست كه به مرگ لبخند بزند. علي فقط مي‌توانست فزت بگويد. روايت داريم كه امام حسين در روز عاشورا هرچه به ظهر نزديك‌تر مي‌شد برافروخته‌تر و صورتش گل انداخته‌تر مي‌شد. يعني گونه‌هاي امام حسين سرخ شده بود، ضمن اينكه داغ مي‌ديد اما داشت وصل مي‌شد. اوليا خدا از مرگ نمي‌ترسند. هركس از مرگ مي‌ترسد پيداست كه كارش درست نيست. آرزوي مرگ و از مرگ نترسيدن مهم است.

3- ضرورت توجه به مرگ و قيامت و تنهايي آن روز

ما چه كنيم كه از مرگ فرار كنيم؟ سوره‌ي نسا آيه‌ي 78 مي‌گويد: برج بسازيد. خانه‌ي ضد بمباران بسازيد. (أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في‌ بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ) (نساء /78) «مُشَيَّدَةٍ» محكم است. يعني حتي اگر در برج‌هاي محكم باشي، «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ» نمي‌شود از مرگ فرار كرد. نمي‌شود از مقدرات هستي فرار كرد. در جاي ديگر داريم مي‌گويد: (إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ) (جمعه /8) مرگ كه شما از آن فرار مي‌كنيد شما را ملاقات مي‌كند.
مسئله‌ي ديگر اين است كه مرگ ناگهاني مي‌آيد. در قرآن 14 مرتبه كلمه‌ي «بَغْتَةً» داريم. يعني يكدفعه سراغت مي‌آيد. بعضي‌ها مي‌گويند: چرا شما بحث مرگ را مي‌كنيد؟ در روز شهادت اميرالمؤمنين بايد بحث مرگ و شهادت را كنيم. حدود هزار آيه در قرآن راجع به قيامت است. يك ششم قرآن راجع به مسائل معاد است. ما اگر بخواهيم كد بندي كنيم بايد يك ششم از تبليغات ما راجع به مرگ باشد. همه‌ي اينها كه گناه مي‌كنند، به خاطر اين است كه مرگ را فراموش مي‌كنند. ياد مرگ مسئله‌ي مهمي است.
قرآن مي‌گويد: (نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) (ص /26) يعني روز قيامت را فراموش كردند. هركجا كسي كه جرم مي‌كند فكر نمي‌كند مرگش نزديك است. اگر بداند كه مرگش نزديك است، گناه نمي‌كند. حساب و كتاب را فراموش مي‌كنيم. قرآن مي‌گويد: چرا كم فروشي مي‌كنيد؟ چرا مال مردم را نمي‌دهيد؟ بعد مي‌فرمايد: (أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ) (مطففين /4) نمي‌دانيد كه شما براي روز قيامت مبعوث مي‌شويد. يعني وقتي مي‌خواهد به كم فروشي بگويد: چرا كم فروشي مي‌كند مي‌گويد: قيامت را قبول نداري. در نماز بايد (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه /4) بگوييم. يكي از بركات نماز اين است كه انسان ياد معاد مي‌افتد. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» سر كار ما با تو است. حالا فرض كه شما توانستي با هر زد و بندي كارت را حل كني. ولي آنجا تنها هستي.
انسان در دنيا به چند چيز بند است. در دنيا انسان مشكلاتش را حل مي‌كند. يكي زبان دارد. با زبان پشت هم مي‌اندازد و زمين و آسمان را به هم مي‌دوزد. يكي دوست دارد. دوستانش كارش را راه مي‌اندازند. يكي پول دارد و با پول كارش را حل مي‌كند. يكي فرزند دارد و به فرزندانش مي‌گويد كمكش كنند. فاميل دارد و به فاميل مي‌گويد كه كارش را درست كنند. افرادي را پيدا مي‌كند و توسط آن افراد كارش را راه مي‌اندازد. قرآن مي‌گويد: بشر همه‌ي اين نخ‌هايي كه در دنيا به آن وصل هستي همه پاره مي‌شود. (يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ) (شعراء /88) اين دو نخ پاره مي‌شود. (لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم‌) (مجادله /17) (وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ) (مرسلات /36) اصلاً به تو اجازه نمي‌دهند كه حرف بزني. (وَ لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً) (معارج /10) «حمام» آب داغ است. «حميم» رفيق داغ است. رفيق داغ از رفيق داغ احوالپرسي نمي‌كند. (فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُم‌) (مؤمنون /101) نسب‌ها جدا مي‌شود. تو تنها هستي. در دنيا هستي كه با زد و بند كارهايت را حل مي‌كني. اما آنجا تنها هستي. (وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً) (مريم /95) اينجا خيلي هستيم اما هيچ ربطي به هم نداريم. مثل ديواري كه در آن ميخ مي‌كوبند. صد تا ميخ است. اما هيچ كدام به هم ربطي ندارد. (مَكاناً ضَيِّقاً) (فرقان /13) جاي هر ميخي تنگ است. ضمن اينكه هرچه ميخ مي‌كوبي باز هم ديوار جا دارد. به جهنم مي‌گويد: پر شدي. (وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزيدٍ) (ق /30) باز هم داريد؟ با اينكه جاي هر ميخي تنگ است اما ديوار جاي ميخ‌هاي زيادي دارد. پس هم جهنم بزرگ است. مثل ديواري كه جاي ميخ دارد و هم هر ميخي به خودي خود جايش تنگ است. مرگ ناگهاني مي‌آيد.

4- انواع مرگ و حياء و توجه به حقوق مردم

ما چند نوع مرگ داريم. يكي مرگ دل است. يكي مرگ جامعه است. يكي مرگ سرخ است. گاهي دل مي‌ميرد. (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌) (نمل /80) به پيغمبر مي‌گويد: بعضي از مردم دلهايشان مرده است. اينها دلمرده هستند. هرچه موعظه مي‌كني ديگر فايده ندارد.
سؤال: چطور بعضي دلها مرده است؟ لقمه‌ي حرام خورده‌اند. امام حسين در روز عاشورا موعظه مي‌كند ولي مردم به او نگاه مي‌كنند. امام حسين فرمود: مي‌دانيد چرا حرف من به دل شما نمي‌نشيند؟ دل شما مرده است. به خاطر اينكه لقمه‌ي حرام خورديد.
بچه‌اي سيرده ساله بودم. در باغ‌هاي كاشان مي‌رفتم و ميوه مي‌خوردم و فرار مي‌كردم. چون در ذهنم بود كه هنوز 15 ساله نشدم. چون هنوز به تكليف نرسيدم اشكالي ندارد. در چهارده سالگي طلبه شدم. يكي دو سال از طلبگي من گذشت. داشتم مطالعه مي‌كردم. ديدم نوشته كساني كه مال مردم راتلف كردند بايد صاحبش را راضي كنند. گرچه در كودكي باشد. كساني كه مال مردم را تلف كردند بايد صاحبش را راضي كنند گرچه خواب باشند. يعني اگر شما در خواب كوزه‌اي را بشكني وقتي بيدار شدي بايد خسارتش را بدهي. نمي‌تواني بگويي: خواب بودم. بفهميد يا نفهميد. بدانيد يا ندانيد بايد بدهي. دستت را به سيم برق بگذاري بداني برق دارد يا نداني برق شما را مي‌گيرد. گفتم: چاره‌اي ندارم. اما نميتوانم بروم و بگويم: من دزدي كردم. دو كلمه در تاريخ هست «يا عار يا نار» اگر عارت شد بايد به جهنم بروي. اگر از نار مي‌ترسي بايد خجالت را كنار بگذاري. حديث داريم دو نوع خجالت داريم. خجالت از روي عقل، خجالت از روي حماقت، «الْحَيَاءُ حَيَاءَانِ» (بحارالانوار/ج68/ص331) دو نوع حيا داريم. «حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْقٍ»(بحارالانوار/ج68/ص331) بعضي از روي عقل است. بعضي از روي حماقت است. گاهي بايد خجالت نكشد. پسر به پدرش مي‌گويد: پدرجان شما براي ازدواج من اقدام كنيد. خفه شو! اين حرف‌ها نيست. بايد بگويد. دختر بگويد: خواستگار را رد نكن. اينجا خجالت درست نيست. بنده اشتباه كردم مال شما را خوردم. اين پول را بگير و حلال كن. پولي را برداشتم و سراغ صاحبان آن باغ‌ها رفتم. پولي را دادم تا من را حلال كنند. خيلي‌ها هم پول را نمي‌گرفتند و حلال مي‌كردند. اما خيلي اثر تربيتي داشت. نمي‌شود كه شما بزغاله‌ات را راحت روي هر زميني بچراني. براي اينكه راهت ميان‌بر شود از روي هر زميني عبور كني. نمي‌شود براي اينكه خانه‌ي شما سالم باشد، نمي‌تواني شما برف‌هاي خانه ‌ات را در كوچه بريزي و مانع مردم شوند. براي اينكه خانه‌ي شما تميز باشد. نمي‌تواني چاهت را در كوچه بكشي و آب ناودان خانه ‌ي شما كوچه را خراب كند. نمي‌شود شما دوبله پارك كني. نمي‌شود شما زباله هايت را بدون كيسه بيرون بگذاري و كارمند محترم شهرداري كه مي‌خواهد زباله‌ها را بردارد در حلقش ميكروب برود. بايد كيسه‌ي زباله باشد و گرنه ظلم به مسلمان است. نمي‌شود شما در حمام سدر بزني و حمام ليز بشود و يك مسلمان زمين بخورد. ما بايد ببينيم با حق مردم چه كرديم؟ اگر انسان ياد قيامت باشد خيلي از خلاف‌ها كم مي‌شود. لقمه‌ي حرام خورديد دلتان مرده است. يكي از چيزهايي كه دل را از بين مي‌برد گناه است. گناه دل را مي‌كشد. يعني انسان طوري مي‌شود كه ديگر از گناه غصه نمي‌خورد.
مرگ جامعه يكي ديگر از مرگ‌ها است. گاهي جامعه مي‌ميرد. «فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين‌» (بحارالانوار/ج32/ص442) حضرت مي‌فرمايد: مرگ اين است كه شما توسري بخوريد. نفس نكشيد اما در سرتان بخورد مرده هستيد. شهيد شويد اما بله قربان گو نشويد زنده هستيد. امام حسين سر به ني داد اما تن به ذلت نداد. اين زنده است. جامعه‌ي فقير جامعه‌ي مرده است. «وَ الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ» (بحارالانوار/ج69/ص45)
يكي هم مرگ سرخ است. (وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لَّا تَشْعُرُونَ) (بقره /154) دو نوع مرگ داريم. مرگ روح كه روح مرده است. نفس مي‌كشد اما دل مرده است. مرگ جامعه كه جامعه ذليل است. ايران زمان شاه مرده بود. ذليل بود. در جمهوري اسلامي ايران عزيز است. ايران عزيز است و به همه‌ي ذليل‌ها هم مي‌تواند عزت بدهد. مرگ سرخ شهادت است. اميرالمؤمنين فرمود: قسم به خدايي كه جانم در دست اوست. اگر هزار بار شهيد شوم، بهتر است كه يك بار در رختخواب بميرم. هزار بار شهادت را دوست دارم اما مرگ در رختخواب را دوست ندارم.
پيغمبر فرمود: اين دلها زنگ مي‌زند. همينطور كه آهن زنگ مي‌زند. چطور آهن را زنگش را برطرف مي‌كني، دلها را هم با ياد مرگ و تلاوت قرآن زنگ دل را پاك كنيم. امام صادق فرمود: «ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَات‌» (بحارالانوار/ج6/ص133) اگر ياد مرگ بكني هيجان‌ها و شهوات كم مي‌شود.

5- مرگ چيست؟

اما مرگ چيست؟ راجع به مرگ چند جمله بگويم. يازده جمله از امام اول تا امام يازدهم درباره‌ي اينكه مرگ چيست مي‌گويم. پيغمبر فرمود: «الْمَوْتُ رَيْحَانَةُ الْمُؤْمِنِ» (بحارالانوار/ج79/ص168) مرگ گل مؤمن است. يعني مؤمن وقتي مي‌ميرد انگار كه گلي را بو مي‌كند.
حضرت علي(ع) فرمود: مرگ براي مؤمن خبر شادي است. مي‌گويد: اين دوستانم را از دست مي‌دهم و پيش سلمان و ابوذر مي‌روم. اما اگر بد باشد بشارت به عذاب است.
امام حسن(ع) فرمود: بهترين شادي مرگ است. براي كسي كه دل به دنيا بسته است.
امام حسين(ع) فرمود: مرگ پل است.
امام سجاد(ع) فرمود: «مَا الْمَوْتُ قَالَ لِلْمُؤْمِنِ كَنَزْعِ ثِيَابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَكِّ قُيُود» (بحارالانوار/ج6/ص155) مرگ كندن لباس كثيف است و پوشيدن لباس تميز است. مرگ باز كردن زنجيرها و آزاد شدن است.
امام باقر فرمود: مرگ مثل خواب است. نترسيد.
امام صادق(ع) فرمود: مرگ براي مؤمن بهترين بوي خوش است.
امام كاظم(ع) فرمود: «الْمَوْتُ هُوَ الْمِصْفَاةُ تُصَفِّي الْمُؤْمِنِينَ مِنْ ذُنُوبِهِم‌» (بحارالانوار/ج6/ص155) مرگ وسيله‌اي است كه شما از گناهانت تصفيه مي‌شويد.
امام جواد فرمود: «الْمَوْتَ قَالَ لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَحَبُّوه‌» (بحارالانوار/ج6/ص156) اگر شما بنده‌ي با تقوايي باشي مرگ را دوست داري.
امام عسگري(ع) فرمود: مي‌دانيد چرا از مرگ مي‌ترسيد؟ براي اينكه نمي‌دانيد مرگ چيست؟ مرگ نجات از غم و هم است.
به اميرالمؤمنين گفتند: چه كنيم كه از مرگ نترسيم؟ فرمود: اگر مي‌خواهيد از مرگ نترسيد واجبات را انجام دهيد. حرام‌ها را ترك كنيد. اين براي مرگ است.

6- توجه به مرگ و قيامت و بازخواست نعمت‌ها

پس مرگ براي همه هست. راه فراري هم نيست. سن مرگ هم تمام نشده است. ما در قبرستان كه مي‌رويم عكس جوان‌ها بيشتر از عكس پيرها است. بنابراين به ما گفتند: مرگ را فراموش نكنيد. به ما گفتند: كفنتان بين لباس هايتان باشد تا وقتي مي‌رويد لباس ديگري را برداريد كفن هم باشد. نترسيد. دير يا زود بايد اين لباس را بپوشيم. كفن در مقابل چشمتان باشد. به ما مي‌گويند: وقتي به حمام مي‌رويد آب داغ روي سرت مي‌ريزي ياد مرگ كن. به ما مي‌گويند: اگر آتش ديدي ياد كن. به ما مي‌گويند: در (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) (فاتحه /4) ياد كن.
به ما مي‌گويند: وقتي وضو مي‌گيري يك دعايي بخوان دعاي ياد مرگ است. خدايا يك روزي مي‌آيد كه صورت‌ها سياه مي‌شود. صورت من را سفيد كن. مس پا كه مي‌كشي بگو: خدا پاي من را در پل صراط نلرزان. وقتي دستت را مي‌شويي بگو: خدايا روز قيامت نامه‌ي اعمالم را در دست راست من بده. به ما گفتند: هميشه حتي روزه كه مي‌گيري وقتي تشنه شدي حساب كن در دنيا و قيامت تشنگي هست.
گاهي پيغمبر با نمايش براي مردم مجسم مي‌كرد. يك روز يك اجاق درست كرد، پايه‌ي كوتاه گذاشت و يك تخته سنگ روي آن قرار داد. اين تخته سنگ را داغ كرد. قبلش هم يك درهم به ابوذر و يك درهم به يكي از اصحاب ديگر داده بود. فرمود: اين پول‌ها را خرج كنيد. اينها رفتند و پول‌ها را خرج كردند. حضرت فرمود: روي اين سنگ برو و بگو: چه كردم؟ روي سنگ بالا و پايين مي‌پريد. ك پايش سوخت و گفت: چه كار كرده است. ديگري هم گفت: اين كار را كردم. بعد پيغمبر با اين نمايش و تئاتر و با اين آموزش عيني و عملي گفت: روز قيامت هم همينطور بايد جواب بدهي.
خيلي نگوييد: خوش به حال فلاني پولدار است. خوشا به حال كساني كه به مقدار كفايت دارند. حضرت با اصحاب بودند. آمدند بروند. شير مي‌خواست. به يك نفر گفت: مقداري به ما شير بده. گفت: نمي‌دهم. پيش يك نفر ديگر رفت. فرمود: مقداري به ما شير بده. مقداري شير داد. پيغمبر به آن كسي كه شير به او نداد، فرمود: خدا انشالله زياد به تو بدهد. به آن كسي كه شير داد، فرمود: خدا به مقدار نياز به تو بدهد. گفتند: يا رسول الله آن كسي كه به تو شير نداد، گفتي: خدا خيلي به تو بدهد. به آنكه به تو شير داد گفتي: خدا به قدري به تو بدهد كه برايت بس باشد. گفت: او را نفرين كردم. چون اگر بنده به مقدار خرجي‌ام داشته باشم هرچه گرسنه هست كنارش مي‌ايستم. اما اگر شما يك نان نياز داري و در سفره‌ات دو تا نان بود نان يك گرسنه در سفره‌ي تو است.

7- اداي حقوق الهي

روز بيست و يكم بحث را مي‌شنويد. بنده جدي مي‌گويم خيلي سرمايه دار داريم كه خمس نمي‌دهد. خيلي از افراد پول پس انداز دارند اما به فكر خمس نيستند. خمس مالتان را بدهيد. اگر كسي يك باغ انگور به شما ببخشد، بگويد: سالي دو جعبه انگور به ما بده. اگر شما دو جعبه انگور را ندهي چه آدمي هستي؟ خودت بگو چگونه آدمي هستي؟ بايد به شما چه لقبي داد؟ مي‌شود نامرد گفت؟ مي‌شود بي انصاف گفت؟ خدا مي‌گويد: من يك ميليون به تو دادم تو دويست هزار تومان بده. هزار تومان دادم. دويست تومان بده. چرا نمي‌دهي؟ مي‌ترسي بدهي و جايش پر نشود؟ ايمان به خدا نداري؟ فكر مي‌كني هرچه داشته باشي عزت است؟ فكر مي‌كني همه از گلويت پايين مي‌رود؟
به نماز توجه كنيد. به زكات توجه كنيد. به خمس توجه كنيد. به حقوق مردم توجه كنيد. من كه گفتم: در نوجواني به باغي رفتم و ميوه خورد غرض داشتم. بسياري از ما حقوقي را خورديم. برو ببين در بانك چقدر حساب دارد. به حساب او 50 هزار تومان بريز. اگر نمي‌داني حق چه كسي را خوردي نزد عالم منطقه برو و از او اجازه بگير، و صدقه رد كن. خودتان را پاك كنيد. طوري بشود كه هنگام مردن مرگ را مثل گل بو كنيم.
مگر ما شيعه‌ي علي نيستيم. علي تا ضربت خورد فرمود: رستگار شدم. بگذاريد ما هم رستگار شويم. دنيا چيزي نيست. همه‌ي طلاها به اندازه‌ي يكي از معادن طلا ارزش ندارد. پولدار بي دين گاوصندوق گوشتي است. ما انسان هستيم و گاو صندوق نيستيم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفيق بده يك تحولي در ما به وجود بيايد كه اهل تقوا باشيم. حقوق الهي را بدهيم. واجبات الهي را انجام دهيم. گناهان را دور كنيم. طوري باشيم كه اول مردن اول راحتي ما باشد. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد اول مرگ را اول راحتي ما قرار بده. روز قيامت كه شهدا يقه‌ي ما را گرفتند و گفتند: ما از جانمان گذشتيم. تو از هيچ چيز نگذشتي، ما را شرمنده‌ي شهدا قرار نده. به آبروي شهيد روز بيست و يكم رمضان اميرالمؤمنين ما را از بهترين ياران و شيعيان اميرالمؤمنين قرار بده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 2734
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست