responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 287

موضوع: امام خمینی(ره)، فرمان هشت ماده ای – 2

تاريخ پخش: 9/11/61

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

به مناسبت اعلاميه و فرمان امام كه براي ايجاد امنيت عرضي و آبرويي، ايجاد جو مسالمت، خوش بيني و مسئله عفو ازگذشته‌ها و مسئله‌ي تأليف قلوب و مسئله‌ي قبول عذر است.
اگر پيام امام را باز كنيم: 1 – عفو 2 – دلگرم كردن 3- حفظ آبرو 4 – جلوگيري از تندروي‌ها 5 – عفو و قبول عذر 6 -جلوگيري از تضييع حقوق مردم برقراري امنيت و حفظ آبرو 8 – عدالت

1- بدترين مردم كسي است كه عذر را قبول نكند

يكي از مسائلي كه در زندگي ما وجود دارد و همه بايد به آن توجه داشته باشيم عفو است و قبول عذر است ازكسي كه واقعاً پشيمان مي‌باشد. اميرالمؤمنين فرمودند: «شر الناس من لا يقبل العذر و لا يقيل الذنب»(غررالحكم، ص‌447) بدترين مردم كسي است كه عذر راقبول نكند. اگر شاگردي به معلمش، دختر و پسري به پدر و مادرشان و دو شريك و همسري به همسرش بگويدببخشيد و طرف مقابل نبخشد، آدم پستي مي‌باشد(ولي خلاف كارها توجه نكنند، چون يك و دو بار تصادفي است ولي هميشه نه) »و لا يقيل الذنب«
زمان‌هاي قديم رئيس فرهنگ يك شهري(كاشان) براي بازديد يكي از دهات كاشان مي‌رود. از آن جا هم سوار اسب شده مي‌رود براي بازديد يك مدرسه. به رئيس مدرسه مي‌گويند كه اين رئيس آمد و چون زمان طاغوت مردم از اين رئيس‌ها وحشت داشتند مي‌پرسند رئيس كجا مي‌آيد و براي چي و. . . كه رئيس فرهنگ مي‌رسد، گويا مدير مدرسه وحشت مي‌كند و با تعجب مي‌دود سر كلاس كه آن جا معلمي نداشتند يك مشت عباس خادمي بچه‌ها را آرام مي‌كرد وچپق مي‌كشيد. مي‌گويد رفتم سر كلاس و گفتيم بچه‌ها ساكت، مشت عباس بيرون چيق را خاموش كن! همه‌ي اين كارها انجام شد و مدير گيج شده بود. رئيس فرهنگ هم اسب را بست و صاف سر كلاس آمد، گفت: اتاق چقدر دوداست. مدير: آقا هر شب اتاق هوايش خوب بوده و دود نبوده امشب تصادف شده. رئيس قبول كرد و دستي كشيد روي دفتر و خاكسترها ريخته بود، گفت: اين‌ها چيه؟ مدير گفت: هر شب رو ميز خوب بوده امشب تصادف شده. يك باره ديديم بوي كهنه‌اي مي‌آيد كه آتش زده باشد. گفت: بو‌ي كهنه چيست؟ به خاطر اين بوده كه مشت عباس كه چيق راخاموش كرده خوب خاموش نكرده و توي پالتوي كهنه‌اش گذاشته و دارد مي‌سوزد و او متوجه نيست.
گفت: آقاي رئيس اين جا هيچ شبي بوي كهنه نمي‌آمده امشب تصادف شده. مي‌گفت: ما خيلي خيط شديم، چون اتفاقاً خيلي بد آمده بود و خجالت مي‌كشيد. رئيس به يك بچه گفت: بلند شو و آن بچه در كلاس از همه تنبل‌تر بود ووقتي رئيس پشتش را كرد بچه زرنگ تره را بلند كرد. رئيس آمد بپرسد كه به بچه‌ي زرنگ گفت: من به تو گفتم بلند نشو.
گفت: نه آقاي مدير گفت و رئيس فرهنگ به مدير گفت: اين هم تصادف شده است؟
هم بايد عذر را قبول كرد و او هم بايد كه گناه را تكرار نکند. اين بحث تصادف را در مورد خداشناسي هم مطرح مي‌كنند ومي گويند در خلق تصادف شده ولي چطوري مي‌دانستند كه اين مرد زن مي‌خواهد و بالعكس و چگونه تصادف نر وماده و اين نياز را به وجود آورد. تصادفاً تشنگي و آب درست شد. تصادفاً شير و مكيدن درست شد. ولي نمي‌توانيم بگوييم بچه تصادفاً باد كردن و فوت كردن را بلد نيست ولي مكيدن را بلد است.
«ما أقبح العقوبة مع الاعتذار»(غررالحكم، ص‌465) كسي كه مي‌گويد مرا ببخشيد، چقدر زشت است او را نبخشيم.

2- عاقل‌ترين مردم زودتر به خلافش اعتراض مي‌كند

«مَا أَذْنَبَ مَنِ اعْتَذَرَ»(غررالحكم، ص‌195) گناهي نيست برا يكسي كه عذر خواهي مي‌كند(اعتراف)
مثلاً در واليبال نمي‌تواند آبشار بزند و توپ بگيرد، به ديگري مي‌گويد: تقصير تو بود. ولي اين جا بايد اعتراف كند وبگويد كه تقصير من بود. اقرار به خلاف كردن بزرگ ترين نشانه‌ي مردانگي است. «شافع المجرم خضوعه بالمعذرة»(غررالحكم، ص‌447) شفيع مجرمي كه خضوع كرده، خضوعش(عذرخواهي)مي باشد.
«أعقل الناس أعذرهم للناس»(غررالحكم، ص‌52) هر كس زودتر اعتراف به خلاف كاريش كرد معلوم مي‌شود عقلش بيش‌تر است. زمينه‌ي دقت در اين مسائل (اعلاميه‌ي هشت ماده‌اي امام) را منافقين به وجود آوردند. یعني بعد از اين كه يك مسائل نفوذي مثل كشميري‌ها يا كلاهي‌ها در نهادها و مراكز حزب الله كشف شد، اين باعث سخت گيري شد. لذا ايشان(امام) به مسئولان و پسرانشان گفتند: اين چنين نكنيد ولي هميشه گناه از ديگران نيست.
وقتي يك نفر دو بار و سه بار در مسافرخانه‌هاي در راه غذا خورد و مسموم شد، اين باعث عدم تكرار اين قضيه خواهدشد. اگر اعلاميه دادند كه غذاي چلوكبابي‌هاي وسط راه را نخوريد، چلوكبابي‌ها ناراحت نشوند، تقصير چهار تاچلوكبابي خراب است. تحقيق‌ها و تفتيش‌ها و سخت گيري‌هاي نابجا به خاطر منافقين است و اگر سختگيري مي‌كنندبه خاطر گران است. براي اين است كه صد در صد حزب اللهي شود و آدم‌هاي خوبي هستند ولي مي‌گويند آدم مارگزيده از نخ سياه و سفيد مي‌ترسد. ولي بعضي‌ها هم خشك مقدسي در مي‌آورند به خواهر مي‌گويد چرا نماز جمعه نيامدي؟ مي‌گويد معذور بودم، مي‌گويد: شما اگر معذوريد بايد نوشته‌ي پزشك بياوريد و اين فرد با اين كارش يك نفررا به جمهوري اسلامي بدبين مي‌كند و اين خلاف شرع است و اسلامي نيست و اين حرف حقيقت دارد كه گفتيم درنامه‌اي خوانده شده است.

3- سخت‌گيري‌هاي نامشروع

اين سخت گيري غير اسلامي است و خلاف شرع است ولي بعضي سخت گيري‌ها لازم است، به خاطر آن عوامل نفوذي و زمينه‌اي است كه منافقين به وجود آوردند. ولي سخت گيري‌هاي ديگر به خاطرنداشتن اسلام درست و يا بدبين كردن مردم نسبت به اسلام است.
يكي از اصحاب پيامبر از سر خانه‌ي كسي بالا رفت و ديد در خانه مردي نشسته و مي‌خواهد شراب بخورد گفت: شراب مي‌خوري؟ و مرد گفت: من يك گناه كردم و تو سه گناه از ديوار بالا آمدي، قرآن مي‌گويد: (وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها) (بقره /189) از در بياييد داخل (و اين معناي عميق‌تري دارد و آن اين است كه كار را از راهش وارد شويد)
قرآن معناي ظاهري دارد و معناي باطني، مثلاً مي‌گويد: (فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ) (عبس /24) انسان بايد به غذايش نگاه كند. يك نفرمي گويد نگاه كن چه ويتاميني دارد. يك نفر مي‌گويد نگاه كن كه ريگ نداشته باشد. يك نفر مي‌گويد: ببين كه حلال است يا حرام. امام مي‌گويد: نگاه كنيد به غذاي علمي كه از چه كسي علم مي‌گيرد غذايي كه وارد معده مي‌شود چندساعتي است، ولي غذايي كه وارد مغز مي‌شود فكر شصت سال انسان را گاهي مي‌سازد. پس يعني نگاه كنيد كه چه مطالبي را از چه كسي مي‌گيريد. قرآن هفتاد بطن دارد، هر آيه‌اي مطالب زيادي در باطن خود دارد. گناه چرا تجسس كردي؟ گاهي انسان مي‌خواهد نهي از منكر كند ولي درست. يك وقت فردي با زباله‌هاي كنار خيابان روي ديوار نوشت نظافت را رعايت كنيد! (بدتر خراب كرد)
افرادي كه جاهلند و اطلاعات اسلامي آن‌ها ضعيف است وقتي مي‌خواهند دين داري كنند بدتر خراب مي‌كنند.
تو فرودگاه داشتم مي‌رفتم امت حزب الله آمدند من را با سلام و صلوات به جايي بردند. پاشنه‌ي يك نفر را كه به مكه مي‌خواسته برود سوراخ كرده بودند و يك گرم ترياك در آن مخفي كرده بودند، مي‌گفتند اين حاجي بي دين است.
گفتم اين حاجي دين دارد، ولي بي ديني او در اين است كه اول خودش را ترياكي كرده است ولي حالا كه خود را اسير وبدبخت كرده ولي شايد با خود فكر كرده است كه اگر اين يك ذره را با خود ببرد و مكه بخورد شايد بتواند اعمال حجش را انجام دهد و اگر نخورد آن جا وافور نيست، شايد از اعمال حجش باز بماند و احتمال اين وجود دارد كه بردن اين ترياك براي ايشان واجب باشد. اما تو كه كفش ايشان را سوراخ كردي قطعاً كار حرامي كردي. مثل اين كه تو خودت را پرت كرده‌اي و گناه كردي ولي ما بايد تو را به بيمارستان برسانيم درست است كه اين در كارش خلاف كرده ولي حالاكه خود را پرت كرده و در حال خون ريزي مغزي است بايد او را به بيمارستان رساند.
يك مسائلي هست كه اگر رژيم سعودي بفهمد براي ايران و حاجي‌هاي ايران بد است و آن‌ها نيز بايد در نظر گرفته شود. و اين كارهايي كه اين‌ها مي‌كنند تجسس‌هاي نابجا مي‌باشد.
سؤال: اگر كسي به سوي اسلام نمي‌آيد، احتمال اين كه دست ما باشد نمي‌دهيد؟ چرا ولي اين كه هجده ميليون رأي خبرگان دادند و نماز جمعه‌هاي ميليوني دليل اين است كه روز به روز اسلام ما خوب مي‌شود. رئيس جمهور اول مايازده ميليون و رئيس جمهور محبوبمان سيزده ميليون و رئيس جمهور محبوب ترمان شانزده ميليون، معلوم مي‌شودروز به روز جمهوري اسلامي جا باز مي‌كند.
شما تشنه هستيد و مي‌خواهيد آب بخوريد كه مگس در آن مي‌بينيد و آب را رها مي‌كني و گاهي آب مي‌خواهي وكسي با هيكل و وضعي برايت مي‌آورد كه پشيمان مي‌شوي. پس گاهي ما خودمان ناراضي درست مي‌كنيم.
يكي از چيزهايي كه باعث نماز نرفتن مي‌شود، در اداره نماز است. به مرحوم رجايي گفتند: ناهار بخوريد، ايشان گفتنداگر ناهار بخورم چون نماز اول وقتم مي‌رود مجبورم فردا روزه بگيرم و لذا وقتي رئيس دولت شدند نماز اول وقت را دراداره‌ها بخش نامه كردند و اين بسيار خوب است.

4- نماز جماعت بايد سريع خوانده شود

1- نماز را طولش ندهيد (در مسجد و اداره) كه كاري است جزئي ولي در ذوق مي‌زند. يك نفر در نماز جماعت به جاي قل هو الله سوره بقره خواند و يك نفر نيز فرادي كرد وپيش نماز بعد از نماز او را توبيخ كرد كه چرا وسط نماز قصد فرادي كردي؟ پس تو منافقي در نماز خواند و لذا مسئله راپيش پيغمبر بردند و امام فرمودند براي چه در نماز جماعت سوره‌ي بقره خواندي؟ كوچك بخوان، مي‌شود هرسوره‌اي غير از سجده دار خواند ولي حديث داريم كه نماز جماعت را سريع بخوانيد. درست است كه مردم مكتبي هستند ولي خسته مي‌شوند. نماز فرادي يتان را طولاني بخوانيد نه جماعت.
خطبه‌هاي نماز جمعه زمان پيغمبر بسيار ساده بودند. خطبه‌هاي نماز جماعت ما سه چهار ساعت است و اين نشان دهنده‌ي بهتر بودن مردم زمان ماست. در نماز جمعه مردم آماده‌اند، ولي در اداره همه اين گونه آماده نيستند. بعضي روحيه‌ها تشنه‌اند و تا حديث گفتي او مي‌نويسد و روحيه‌اي كه سير است نمي‌نويسد. بعضي افراد فراريند، بعضي عاشقند، و بعضي تشنه‌اند. بعضي طاغوتيند. پس بايد در اداره‌ها نماز را فوري خواند و اطلاعات غير لازم نبايد گفته شود.
زمان طاغوت بود و زماني مهندسي بود از دوستان و ما خواستيم او را به مشهد ببريم و در صفت مسافرت حرف بزنيم و جايي او را برديم كه نماز جماعت با عظمتي بود، گفت: بله زير گوش حضرت رضا و او خوشش آمد. ولي وقتي نمازتمام شد يك نفر بالاي چهار پايه رفت و گفت: آقايان توجه كنيد يك كفش ديروز گم شده! و در حالي كه ما در رساله خوانديم كه در مسجد نبايد گفت، چه چيز گم شده و اين كار بايد در بيرون مسجد باشد و نماز جمعه بايد سريع باشد، زيرا دين ما دين سهل (آسان) است و ما آن را مشكل مي‌كنيم و اگر در اداره‌اي چند نفر عذر داشتند و نماز نخواندند بايد كار و مشكل مسلماني را برطرف كند و بي كار نباشد و مي‌گويد مي‌خواهم از مرخصي‌ام استفاده كنم و اين جاحزب اللهي بودن معلوم مي‌شود.
مرد آنست كه غير از وقت ضروري هم گاهي كار بكند و اگر ابلاغ شده و مأموريت دارد كاري بكند كه كار او ارزشي ندارد، ارزش قصاب به اين است كه اگر پيرزني گفت: گوشت مرا چرخ كن و چربيش را بگيرد. . . تحمل كند و با مشتري راه بيايد. مسئله و سخنراني كم باشد.
يكسري افراد اشكال تراشي مي‌كنند (در اعلاميه امام تند روي مي‌كند) و نمي‌خواهند بپذيرند كه در ايران تحولاتي ايجاد شده است و خودشان را تطبيق نمي‌كنند. قرآن مي‌فرمايد عده‌اي هستند كه اشكال تراشي مي‌كنند (بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ) (قيامت /5) خاصيت انسان اين است كه جلوي خودش را باز كند. مثلاً مي‌گويند به جبهه برو، مي‌گويد: اين جا هم جبهه است. يك وقت واقعاً جبهه است و گاهي براي فرار از جبهه اين را مي‌گويد.

5- كوچك كردن و تمسخر ديگران در روايات

روايت‌هايي از اصول كافي:
قال الصادق : «مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ»(كافى، ج‌2، ص‌358) كسي كه نقل كند بر مؤمني روايتي را براي اين كه مؤمني را كوچك كند، خدا او را از ولايتش خارج كرد، شيطان نيز او را قبول نمي‌كند.
قال الباقر: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ زَلَّاتِهِ لِيُعَيِّرَهُ بِهَا يَوْماً مَا»(كافى، ج‌2، ص‌355) نزديك ترين افراد به كفر مثلاً اين است كه كسي با يك نفر دوست شود و از او حرف بكشد و در مغزش جاي دهد تا روزي از آن سوء استفاده بكند و اين جا ايمان انسان به كفرنزديك مي‌شود.
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ زَلَّاتِهِ لِيُعَيِّرَهُ بِهَا يَوْماً مَا» بر اساس اين كه حزب اللهي است با او دوست شود كه اثرات و گناهانش را بشمرد به كفر نزديك مي‌شود.
مثلاً مي‌گويد: فيلم بد است عكس مي‌گيريم و درست لحظه‌اي كه او مي‌خندد عكس مي‌گيرد و مي‌گويد: مردم درجبهه شهيد مي‌دهند و اين مي‌خندد، و اين جنايت است. گاهي فيلم بر مي‌دارند از زندگي كه در آن خنده و گريه وماست و آب گوشت و همه چيز هست و اين اشكالي ندارد. يا كسي در ماشين با خانمش تخمه مي‌شكند، مي‌گويند درجبهه شهيد مي‌دهند و اين جا سوء استفاده مي‌كند. اين مرد هر روز هفته در نهاد جبهه در حال كار است روز جمعه يك ساعت تفريح از او عكس مي‌گيرند و آبروي طرف را مي‌ريزند. اگر خواستيد فيلم برداري كنيد.
قال الصادق ع «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ»(كافى، ج‌2، ص‌356) اگر به خاطر يك گناه فردي را تعيير كند(نيش بزند) و سبك كند »لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ» نمي‌ميرد تا خودش دچار آن شود.
يك نفر بود در گفتن ولا الضالين وسواس داشت و نمي‌توانست بگويد و يك نفر به او گفت به جاي ولض، مرض، مرض. . . و خودش هم به آن مبتلا شد.
حتي به كسي كه كفتر باز است نبايد او را منع كرد زيرا عشقي كه در او وجود دارد اگ ردر تو هم به وجود بيايد همين كاررا مي‌كني. فقط گناه است، دلت بايد بسوزد و نهي از منكر كني. يك ارزش انساني و يك وظيفه‌ي شرعي.
قال الصادق ع: «مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»(كافى، ج‌2، ص‌356) اگر كسي كسي را تحقير كند، خداوند او را هم در دنيا و هم درآخرت تحقير مي‌كند. گاهي كسي شعر خوبي نگفته شعر نيست، نبايد او را ضايع كرد.
حديث است يك نفر جوك مي‌گفت و همه مي‌خنديدند، پيغمبر براي ضايع نشدن او با اين كه خوششان نمي‌آمدمي خنديدند ولي ما اينطور نيستيم.

6- سرزنش ترساندن ديگران در روايات

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه»(كافى، ج‌2، ص‌368) نبايد كسي را ترساند، مردم بايد از عدالت بترسند نه از ژست و هيكل و. . .
يك نفر به نانوايي رفت و گفت نان مي‌خواهم، نان نداشتند طوري كرد كه كلت زير كتش را به نانوا نشان دهد، نانوا به اونان داد و اين نان حرام بود. بدترين مردم كسي است كه مردم از او بترسند و احترامش كنند.
«مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه» كسي كه با نگاه كسي را بترساند، خداوند او را روز قيامت مي‌ترساند.

7- كارشكني و عيب‌جويي ديگران در روايات

قال الصادق ع: «مَنْ أَعَانَ عَلَى مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَتِي»(كافى، ج‌2، ص‌368) اگر كسي يك كلمه عليه مؤمني كارشكني كند، روز قيامت از رحمت خدا مأيوس مي‌باشد. در پيشانيش مأيوس بودن ازرحمت خدا در قيامت مكتوب مي‌شود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ»(كافى، ج‌2، ص‌369) آيا مي‌خواهيد بدترين شما چه كساني هستند؟ «الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ» يعني كساني كه كنجكاوي مي‌كنند و براي آدم‌هاي پاك عيبي پيدا مي‌كنند. پست ترين افراد كساني هستند كه تفتيش مي‌كنند تا براي افراد پاك پرونده‌اي درست كنند و اگر ديد حقي ضايع مي‌شود نبايد بنشيند.
قال الصادق ع: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَقْعُدَنَّ فِي مَجْلِسٍ يُعَابُ فِيهِ إِمَامٌ أَوْ يُنْتَقَصُ فِيهِ مُؤْمِنٌ»(كافى، ج‌2، ص‌378) اگر كسي به خدا ايمان دارد، اگر ديددر مجلسي به مؤمني وصله مي‌چسبانند حق نشستن ندارد.
قال الصادق ع: «إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِيمَانُ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ»(كافى، ج‌2، ص‌361) همانطور كه نمك در آب حل مي‌شود، ايمان كسي كه به فردي وصله‌اي مي‌چسبانند و او را متهم كند آب مي‌شود. قال الصادق ع: «مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِي دِينِهِ فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا وَ مَنْ عَامَلَ أَخَاهُ بِمِثْلِ مَا عَامَلَ بِهِ النَّاسَ فَهُوَ بَرِي‌ءٌ مِمَّا يَنْتَحِلُ»(كافى، ج‌2، ص‌361) و اين كه گفته شيعه‌ي امام صادق هستم دروغ گفته و مؤمن نيست.
و دعايم اين است كه اعلاميه‌ي هشت ماده‌اي كه انقلاب چهارم است در نماز جمعه‌ها خوانده شود. و در اداره هاچسبانده شود و امنيت و آبرو بوجود مي‌آورد و جلوي تندروي‌ها را گرفته و سوء ظن‌ها را برطرف مي‌كند، دل‌ها را گرم و به هم نزديك مي‌كند. نقاط ضعف ديگران را در پرده(پرده پوشي) قرار مي‌دهد. نبايد گذاشت فرمان امام شهيد شود.
اميدوارم ما با حرف زدن و شما با شنيدن و هر دو با عمل كردن قلب امام زمان و نائب بر حقش امام خميني را شادكنيم و ايراني شويم كه امنيت همه جانبه در آن برقرار است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 287
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست