نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 289
موضوع بحث: امام خميني(ره)، وصيت نامه – 2
تاريخ پخش: 08/04/68
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
ما در ماه تير، خاطرات مختلفي داشتيم. هفت تير بايد نامي از شهيد مظلوم بهشتي و هفتاد و دو تن ببريم كه اينها با چه وضعي شهيد شدند. باز در همين ماه تير بود كه سال گذشته در هواپيماي ايرباس حدود 300 شهيد مظلوم داديم. امسال در ماه تير در سوگ رهبر كبير انقلاب هم نشستهايم. موضوع زياد است اما بد نيست دراين جلسه كه درخدمت شما هستم، بحثمان دربارهي سطر اول وصيت نامهي امام باشد. اصولاً وصيت نامه نشان دهندهي چند چيز است: 1 – تفكر امام؛ اصولاً كلام و گفته و وصيت نشان دهندهي اين است كه چه چيزي در قلب طرف است. حالا چون در آستانهي سالگرد قبول قطع نامه هم هستيم، يكي از دوستان كلماتي كه امام بعد از قبول قطع نامه در پيامي فرمودند، بررسي كرده است. (پيامي مفصل بود، كه به نام پيام استقامت چاپ شده است) و من فقط فهرست اينها را برايتان ميخوانم.
1- ويژگي طاغوت ستيزي پيام امام بعد از قبول قطعنامه
امام در اين پيام كلمهي تهاجمي را استفاده كرده است. وقتي آدم نامهي كسي را ميخواند، حالا به عنوان اطلاعيه و پيام باشد يا وصيت نامه باشد، نوشته نشان دهندهي آن است كه بر روح او چه چيزي حاكم است. چهار مرتبه برابر ابرقدرتها هجوم آورده است. ده مرتبه كلمهي استكبار و مستكبر را به كار برده و كوبيده است، سه مرتبه هشدار داده و كلمهي بيگانگان به كار برده است. هفده مرتبه بيان كرده كه مواظب جهان خواران باشيد و هشدار داده است. ده مرتبه كلمهي جهان استكبار را به كار برده است. يك مرتبه گفته است: «جبار» يك مرتبه گفته است: «جبههي كفر» هفت مرتبه از سرمايه داري و سرمايه داران استفاده كرده است. چهار مرتبه از سلطههاي نامشروع استفاده کرده است. تازه وقتي ميخواهيم بگوييم جنگ نميكنيم و آتش بس را قبول داريم، يعني وقتي ميخواهيم بگوييم جنگ نيست، باز امام در نامهاش بر طاغوت پتك ميكوبد. روح انقلابي است و آن را نميشود كاري كرد. خداوند ايشان را ضد طاغوت خلق كرده است. يك بارهم كه ميگويد: «قبول ميكنيم» ميگويد: «زهر مينوشم» هجده مرتبه به قدرتهاي شرق و غرب حمله كرده است. چهار مرتبه شيطان و يك مرتبه صاحبان قدرت و پول و فريب را مورد تهاجم قرار داده است. پنج مرتبه ظلم و ظالم مود تحقير قرار گرفته است. يك مرتبه به واژهي كاخ هجوم بردهاند. پنج مرتبه كفر و شرك، چهار مرتبه فرموده دركمين شما هستند. يك مرتبه از لانهي گرگ استفاده كرده و يك مرتبه از مالكيتهاي بي حد و مرز، سيزده مرتبه نظامهاي استكباري، بيست و نه مرتبه امام سيلي به آمريكا زدهاند. چهارده مرتبه به شوروي و نه مرتبه به اسرائيل تشر زدهاند. اذناب امريكا و جهان خواران را چهل و سه مرتبه به كار بردهاند. مثل كشورهايي كه دنباله روي آمريكا هستند. هفده مرتبه از آل سعود گفتهاند كه آن را تحقير كردهاند. سه مرتبه عراق، يك مرتبه كويت، يك مرتبه مصر و سي و شش مرتبه از ليبرال و التقاط و گروهكهاي منافقين و اينها گفتهاند. در يك نامه امام تازه آن جا كه ميگويد: جنگ نميكنيم، دويست و نه مرتبه ميگويد: نامرد هستيد، متجاوزيد، شما به هوش باشيد كه اينها گرگ هستند. اين سيماي انقلابي امام است.
2- توجه به عبادت و نماز و مناجات در پيام امام
بعد يك سيماي عبوديت هم دارد. كه اگر وقت شود در اين راستا هم آماري خواهم خواند، كه تقريباً همين مقدار كه به طاغوت هجوم ميآورد، به عبادت و نماز و مناجات شعبانيه دعوت ميكند. در وصيت نامهاش كه ما مفتخريم، كلماتي را كه امام به كار برده است. اگر به كامپيوتر بدهيم و بعد جمع بندي كنند ببينند عقربهي روح امام به چه مسئلهاي بيشتر هشدار ميدهد؟ امام از چه بيشتر وحشت داشته و به آن هشدار داده است؟ اصولاً وصيت نامه، نامهاي است كه نشان ميدهد امام چه تفكري دارد. وصيت نامه نشان دهندهي عقايد است. يك دوره عقايد و به قول امروزيها جهان بيني و ايدئولوژي امام كه ما افتخار ميكنيم و به آن مفتخريم. دور انديشي امام كه دروصيت نامهاش بارها فرموده است كه اين وصيت نامه مربوط به ايران نيست. من هم به تمام مردم و ملتها مينويسم. حتي نوشته است وصيت نامهي من به تمام ملل اسلامي نه اسلامي بلکه مظلومان جهان، از هر ملت و مذهب، تعلق دارد. اين نشان ميدهد كه امام در وصيت نامهي حدود چهل صفحهاي، يك سطر براي خودش وصيت نكرده است. مالي دارم يا نه، قبر من كجا باشد، بچه هايم چطور ميشوند. يك كلمه نه خودش و نه بچه هايش و نه قبر و مالش را ديد. آن چه هست اسلام را ميبيند. وصيت نامه نشان دهندهي اين است كه چقدر ايشان ميسوزد. نشان دهندهي سوز و عشق و مسئوليت است. احساس مسئوليتي كه ميكند، نشان دهندهي علم امام است. اول وصيت نامه در «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ»(إرشادمفيد، ج1، ص231) چند كلمه از لاهوت و ناسوت و جبروت و ملكوت گفته است كه من كه چند سال آخوند هستم، اصلاً نميفهمم اينها چه معني ميدهد؟ گاهي امام پرواز ميكند و اوج ميگيرد كه آدم ديگر اورا نميبيند، بعد دوباره وقتي پايين ميآيد، تفسير سورهي حمدش جايي است كه ديگر ما نميفهميم. بعد دوباره وقتي ميبيند نميفهميم، پايين ميآيد تا بفهميم. اگر ما بتوانيم در اين جلسه فشردهاي از وصيت نامهي امام را بگوييم، خيلي خوب خواهد بود. ان شاءالله خدا توفيق بدهد ما اين را بگوييم.
3- اولين سطر وصيت نامه امام همان وصيت نامه پيغمبر است
اولين سطر وصيت نامه همان وصيت نامهي پيغمبر است، چون وصيت نامهي حضرت امام عين وصيت نامهي رسول خداست. پيغمبر اسلام در وصيت نامه فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»(إرشادمفيد، ج1، ص231) من رها ميكنم و شما را ترك ميكنم و بين شما دو چيز سنگين و گرانبها ميگذارم. يكي «كِتَابَ اللَّهِ»، كتاب خدا، يعني قرآن و ديگري و «عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» اهل بيتم را. بعد ميفرمايد: «وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا» اين دو از هم جدا نيستند و نميشوند. قانون از مقنن جدا نيست. طب، از پزشك جدا نيست. افتراق و جدايي بين قرآن و اهل بيت نيست. بعد ميفرمايد: «حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» تا اين كه در قيامت به هم برسند و «عَلَيَّ الْحَوْضَ» اين را هم امام يك معنا كرده كه باز نميفهميم كه در وصيت نامهاش نوشته است، از تعدد به وحدت. معناي فلسفي و عرفاني است كه من نميفهمم. بعد ميفرمايد: «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا» اگر شما به قرآن واهل بيت متمسك بشويد «لَنْ تَضِلُّوا» هرگز گمراه نميشويد. اولين سطر وصيت نامه اين است. هم وصيت رسول اكرم است و هم رهبر انقلاب.
4- قرآن و اهل بيت از هم جدا شدني نيست
من دارم از دنيا ميروم، من ميان شما دو چيز سنگين و گران بها باقي ميگذارم. كتاب خدا، قرآن، عترت و اهل بيت واينها از هم جدا نيست. درست مثل ريل آهن كه موازي و همراه هم هستند. تا ابد موازي هستند. اگر به اين دو متمسك شويد، يعني هم قانونتان قرآن باشد و هم رهبرتان لايق و معصوم، چون تمام آن چه بر سر مسلمين آمد اين بود كه يا قرآن را كنار زدند يا خط رهبري آنها كج شد يا سران كشورهاي اسلامي بد بودند، يا سران خوب بودند و قانون حق نبود. اگر قانون خوب باشد، مجري هم خوب باشد، اگر تمسك به هر دو بشود، هم قانون و هم رهبر الهي، هيچ گاه گمراه نميشويد. «لَنْ تَضِلُّوا» هرگز گمراه نميشويد. حالا در اين جا نكاتي است، اول اين كه اين كلمه را معنا كنم. كلمهي «لَنْ» به معناي هرگز است. مثل كلمهي «لا تَضِلُّوا» از همان مادهاي است كه در نماز در سورهي حمد ميگوييم (وَ لاَ الضَّالِّينَ) (فاتحه /7) اين يعني «ضالين نه» پس معناي «لا» و «لَنْ» يكي است. منتهي «لَنْ» يعني هرگز. اگر راه قرآن و اهل بيت را برويد گمراه نميشويد. پس شما كه در نماز ميگويي خدايا (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) يعني من را در راه مستقيم قرار بده. راه مستقيم كدام است؟ (صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) (فاتحه /7) مرا در راه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» قرار بده و در راه «مغضوبين» قرار نده. من نميخواهم جزء مغضوبين و غضب شدهها باشم. جزء ضالين هم نميخواهم باشم. پس هر مسلماني در نماز اينها را ميگويد. بنابراين «لَنْ تَضِلُّوا» و «وَ لاَ الضَّالِّينَ» يك حقيقت است. نميخواهم جزءشان باشم. يعني نميخواهم يا قرآن را بگيرم و اهل بيت را رها كنم و يا اهل بيت را بگيرم و قرآن را رها كنم.
5- محافظ قرآن مهمتر از حفظ قرآن است
حكومت آل سعود خيلي اصرار دارد كه حافظ قرآن داشته باشد. مثلاً ميگويند حجاز 20 هزار حافظ قرآن دارد. حافظ قرآن مهم نيست، محافظ قرآن مهم است. ممكن است كسي تمام قرآن را حفظ كند اما مثل فتيلهي چراغ در اختيار آمريكا باشد. اين درست مثل نوار است كه روي آن قرآن ضبط شده است. اگر بخواهي پاك ميكني و اگر بخواهي قطع ميكني. حفظ قرآن مهم نيست. محافظت از قرآن مهم است. اگركسي قرآن بخواند، اهل بيت نداشته باشد، مثل همان ميشود كه در حجاز پيش آمد. در كربلا پيش آمد. بعضي از لشگريان يزيد قرآن را مثل بلبل از حفظ ميخواندند، اما اهل بيت را هم كشتند. الآن قرآن با بهترين جلد و كاغذ در كشورها چاپ ميشود. اما همهي آنها هم در دست ابرقدرتها هستند. بنابراين قرآن تنها كافي نيست. اهل بيت تنها هم عيبي ديگر دارد. يعني ما عيبي داريم كه فقط ميگوييم حسين، حسين. بعد با قرآن بيگانه هستيم. آن هم يك نوع شرمندگي دارد. حالا از اين حديث نكاتي استفاده ميشود. چند نكته استفاده ميشود:
6- اهل بيت افضل هستند
اول اينکه؛ اهل بيت افضل هستند. به همين خاطر امام در وصيت نامهاش ميگويد: ما مفتخريم كه امام باقر از ماست. كه مهدي از ماست. كه امام ما علي بن ابيطالب است. چون اهل بيت افضل هستند، چون قرآن افضل بر كتاب هاست و آن كسي هم كه در كنار قرآن است، بايد افضل بر ديگران باشد. پيغمبري كه اهل بيت را كنار قرآن قرار داده است، چون «كِتَابَ اللَّهِ» افضل است. اهل بيت هم بايد افضل باشند.
7- اهل بيت اعلم هستند
دوم اينكه؛ معلوم ميشود علمشان هم از همه بيشتر است، اعلم هستند. بخاطر اين كه همهي علوم در قرآن هست. قرآن خود ميگويد: (لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ) (انعام /59) ريشهي همهي علوم كه مورد نياز و مورد ارشاد پيغمبران و امت است در قرآن هست. اگر اهل بيت آن علوم را نداشته باشند، از هم جدا ميشوند، چون اين جا ميگويد: «لَنْ يَفْتَرِقَا» يعني هرگز جدا نميشوند. اگر در قرآن علمي باشد كه اهل بيت آن را بلد نباشند، پس معلوم ميشود كه اين جا اين دو از هم جدا ميشوند درحالي كه پيغمبر فرمود: «لَنْ يَفْتَرِقَا» پس از اين جا پيداست اعلم هستند.
8- اهل بيت معصومند
سوم اينکه؛ معصوم هستند، چون در بارهي قرآن داريم (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ) (فصلت /42) قرآن يك حرف باطل و يك معناي انحرافي ندارد (وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً) (كهف /1) تحريف و بطلان در قرآن راه ندارد. چون قرآن كتاب كامل و معصومي است و محفوظ است. خدا ميگويد: من قرآن را فرستادم (وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) (حجر /9) قرآن را حفظ ميكنيم. چون در قرآن باطلي نيست و تحت حفاظت خداست. اهل بيت هم كه در كنارش هستند، همين طور هستند. چون اگر قرآن باطل نباشد و اهل بيت باطل باشند، از هم جدا ميشوند. اگر قرآن از هر خطا معصوم باشد و اهل بيت نقطه ضعف داشته باشند، اينها از هم جدا ميشوند. به دليل «لَنْ يَفْتَرِقَا» كه ميگويد: هيچ گاه از هم جدا نميشوند. يكي به تنهايي گمراهي است چون فرمود: اگر هر دو را داشتيد، گمراه نميشويد. يعني هر يك به تنهايي گمراهي است، بايد هر دو باشد. هيچ مسلماني حاضر نميشود به جاي «كِتَابَ اللَّهِ» كتا ب ديگري را قبول كند. پس هيچ مسلماني نبايد حاضر باشد به جاي اهل بيت، رهبر ديگري را قبول كند. يك مسلمان حاضر هست كه به او بگوييم به جاي قرآن كتاب ديگري را قبول كنيد؟ همين طور كه هيچ مسلماني حاضرنمي شود به جاي «كِتَابَ اللَّهِ» يك كتاب ديگر قبول كند. هيچ مسلماني هم نبايد حاضر شود به جاي اهل بيت كس ديگري رهبر شود. از همه گذشته، ما چند امام داريم كه اينها رهبر فكري فقههاي مسلمانان هستند. خط اهل بيت به چند دليل بهتراست:
9- دلايل برتري خط اهل بيت (ع)
– اهل بيت 1400 صد سال قبل از بقيه متولد شدند. يعني زماني اهل بيت بودند كه خبري از مادران ما هم نبود. صد سال سابقهي اهل بيت بيشتر است. اين يك (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ) (واقعه /11-10). – همهي اهل بيت (قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ) (آل عمران /169) علي بن ابيطالب، فاطمهي زهرا، امام حسن و امام حسين، همهي اهل بيت شهيد شدند و در وصيت نامهي حضرت امام هست كه ما مفتخريم كه امامان ما همه درمبارزه با طاغوت شهيد شدند يا در زندان يا با سم، يا با شمشير و كسي ديگر رهبري ندارد كه با سيلي هم مضروب شده باشد (فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ) (نساء /95) آن كس كه مجاهد و در راه خداست، آن كسي كه «قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ» كسي كه (أُوذُوا في سَبيلي) (آل عمران /195) كسي كه اذيت شد و در راه خدا شهيد شد و در راه خدا جهاد كرد. – سابقه شهادت؛ قرآن در بارهي اهل بيت ميگويد (وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) اينها مورد لطف خاص خدا هستند. معصوم هستند و دربارهي كس ديگر، عصمت، سابقه، شهادت بيان نشده است. به همين دليل امام در وصيت نامهاش ميگويد: ما مفتخريم كه در راه هدف علي بن ابيطالب هستيم. ما مفتخريم كه صحيفهي سجاديه داريم. ما مفتخريم نهج البلاغه داريم. چطور ما ميگوييم ما مفتخريم رهبر ما، رهبري واقعي است. يعني ابر قدرتها او را انتخاب نكردهاند. خودمان گفتيم «الله اكبر» خودمان گفتيم «خميني رهبر». خودمان تا آخر دوستش داشتيم. همين طور كه ما به چنين رهبري افتخارمي كنيم، رهبر ما در وصيت نامهاش ميگويد: ما مفتخريم كه رهبران ما اهل بيت هستند كه سابقهي آنها 1400 صد سال ازهمه بيشتر است حالا من سطر اول وصيت نامه را بخوانم؛ من با كمال جد و عجز، از ملتهاي مسلمان ميخواهم كه از ائمهي اطهار، فرهنگ سياسي، اجتماعي، اقتصادي، و نظامي درس بگيرند. از اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت، به طور شايسته و به جان و دل و جان فشاني و نثار عزيزان پيروي كنند. يعني ما واقعاً اهل بيت را بشناسيم. ما چقدر اهل بيت را ميشناسيم؟ الآن جوانان ما را در يك سالن جمع كنند و بگويند هركس چند دقيقه در بارهي امام جواد صحبت كند كه امام جواد كه بود؟ در بارهي امام هادي، اصلاً بپرسيد امام هادي كه بود؟ ما نسبت به اهل بيت و تاريخشان آشنا نيستيم واي كاش مساجد ما در اين تابستان اين كار را ميكردند. خدا رحمت كند شهيد باهنر را، ميگفت: تابستان، تعليم تعطيل ميشود، تربيت که تعطيل نميشود. واي كاش در مساجد ما رقابتي به وجود بيايد. جلساتي در مساجد باشد. اي كاش برنامهي متحدي بين ارشاد و صدا و سيما و سازمان تبليغات وجود داشت و در مساجد برنامهاي بود كه بين مساجد محلهها رقابتي بوجود بياورند واي كاش پولهايي كه صرف تزئينات ميشود، صرف افكار شود. حضرت امام در نامهاي كه در يكي از اين بولتنها فرموده بود: مصلي تهران را ساده بسازيد كه وقتي مردم وارد مصلي ميشوند، ياد مسجد زمان پيغمبر بيفتند. مسجد زيبا ساختن مهم نيست. هرچه مسجد زيبا باشد اما روح نداشته باشد، فايده ندارد و تابستان وقت خوبي است براي اين كه بچههاي ما با اين علوم آشنا شوند. خوب، در هر مسجد يك دوره سيرهي اهل بيت باشد. اين وصيت امام است و من با كمال جد و عجز ميخواهم كه با ائمهي اطهار، فرهنگ سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي ايشان آشنا شويد. امام اين را از ماخواسته است. هيئتها، روحانيون، مساجد در تابستان ايجاد رقابتي کنند. جوانان هر مسجدي جمع شوند و با يك پذيرايي و يك برنامهي شيرين بيش از 40 دقيقه هم طول نكشد، 20 دقيقه تعليم قرآن و 20 دقيقهي بعد درباره اينكه امام صادق كه بود؟ الحمد لله كتابهايي هم در اين زمينه هست. طوري باشد كه ما به اين وصيت امام عمل كنيم. تابستان وقت اين كاراست.
10- قرآن در ميان مسلمانان
در اين جا پيغمبر در وصيتش فرموده است «لَنْ يَفْتَرِقَا» از هم جدا نميشوند. حالا ببينيد قرآن ميان ما گونه است: 1- يك عده كه نميتوانند بخوانند. 2 – عدهاي ميخوانند، معنايش را نميدانند. 3 – ميخوانند و كج ميفهمند. همين حجاز، آل سعود، اين وهابيهاي بدبخت و به قول حضرت امام، ملحد، اصلا ًقرآن را نميفهمند. مثلاً وقتي ميگويد: توحيد، معناي توحيد را نميدانند. خيال ميكنند اگر من قبر پيغمبر را ببوسم مشرك هستم. ميگوييم: چرا؟ ميگويند: خاك و سنگ است. خوب، من آنها را كه نميبوسم. وقتي ضريح روي قبر امام است، مردم آن را ميبوسند. پس خاك و سنگ و آهن را نميبوسيم. به عشق امام و امام را هم به عشق خدا ميبوسيم. پس هر جا گنبد است، معنايش اين نيست كه شرك است، معنايش اين است كه يك مرد توحيد آن جا خوابيده است و نميفهمند. يك عده نميتوانند بخوانند، يك عده نميفهمند. يك عده كج ميفهمند. يك عده عمل نميكنند. قرآن را از اهل بيت و مفسر واقعياش جدا كردند. كسي داشت تفسير ميگفت. امام صادق فرمود: چه ميكني؟ گفت: دارم تفسير ميگويم. فرمود: والله قسم يك حرف از قرآن را بلد نيستي. اسمت مفسر است، اما والله قسم يك كلمه از قرآن را نميفهمي. مگر فهميدن قرآن آسان است. در تاريخ شنيدهايد در جنگ صفين قرآن را سر نيزهها كردند، زمان امام چهارم يكي از خلفاي بني اميه قرآن را باز كرد، تا باز كرد سطر اول آمد كه ما به حساب ظالمين ميرسيم، گفت: با من است. من به حساب تو ميرسم. قرآن را گذاشت به ارتشش گفت: تيرباران كنيد. سرنوشت قرآن بين ما چيست؟ استخاره ميكنيم، ميگوييم: «بك يا الله» بالاي سر مسافر ميگيريم. دركيف عروس ميگذاريم. «و ان يكاد» را روي شاخ گاو مينويسيم، شيرش زياد شود. چهارقل ميخوانيم كه ماشينمان چپ نشود. اصلاً استفادههايي كه ما از قرآن ميكنيم، همه در وصيت نامهي امام آمده است كه قرآن را سر قبر خواندند. قرآن براي زنده هاست، ما بالاي سر مردهها ميخوانيم و گاهي هم تحت عنوان هنر معماري چنان روي كاشي كاريها مينويسيم كه هيچ كس نميتواند يك مترش را بخواند. ميگوييم خط كوفي و ميخي و. . . است. بالاخره هر خطي هست، خط قرآني نيست. قرآن در ميان ما واقعاً مظلوم است. اهل بيت هم همين طورهستند. اين مقدار كه ايران سرافراز است، به خاطر وجود رهبر كبير انقلاب است و امام تربيت شدهي ميدان قرآن و اهل بيت است. يعني يكي از شاگردان قرآن و اهل بيت امام بود و ما همين مقدار كه به امام توجه كرديم، توانستيم با ابرقدرتها درافتيم. حالا اگر به خود قرآن توجه كنيم و به اهل بيت معصومين، چه قدرتي پيدا ميكنيم؟ ايران سرفراز شد به خاطر اين كه سراغ يكي از تربيت شدگان قرآن و اهل بيت آمد. حالا اگر سراغ خود اهل بيت و قرآن برويم، سر از کجا در ميآوريم؟ و اما قرآن را از صحنه خارج كردند. الآن در دبيرستان و در دانشگاههاي ما قرآن چقدر است؟ هنوز هم اگر كسي بگويد: قرآن را بياوريد داخل دانشگاه ميگويند: نه آقا، خيال ميكنيم هر علمي بايد بيايد، خدا ميداند رشتههايي را در دانشگاه تحصيل ميكنند كه من هر چه فكر ميكنم اين رشته كدام درد را دوا ميكند، نميفهمم. خيلي هم آدم بي خبري نيستم. رشتههايي فوق ليسانس و ليسانس ميدهند كه نميدانم چه مشكلي از مملكت را قرار است اين رشتهها حل كند. كجاي مملكت ما درگير اين رشته است. همين طور چيزي را ياد گرفتيم و آورديم درست مثل ميوهاي كه آدم از يك درخت بچيند و با نخ قرقره به يك درخت ديگر ببندد. اصلاً نميفهميم كه اين رشته واقعاً نياز است يا نه. شما فكر ميكنيد اين مسئوليني كه در مملكت ليسانس و دكتري دارند، چند درصدشان به آن رشتهاي كه وارد هستند الآن مشغولند؟ مثلاً مهندس ساختمان و برق است، چند درصد نياز ما با اين رشتهها تطبيق ميكند؟ چند درصد آنها كه تخصص دارند در رشتهي تخصصي خود به كار گرفته شدهاند؟ چند درصد دانشجو از روي نياز مملكت كنكور ميدهد؟ ميگويد: ما ديپلم گرفتيم و ميخواهيم كنكور بدهيم. جغرافي، حالا هر رشتهاي كه قبول خواهد شد، ميزند. از لحاف دوزي تا الهيات تا فيزيك. اصلاً نميداند ميخواهد چه كند؟ فقط ميخواهد به نحوي وارد دانشگاه شود. اين كار شد؟ اصلاً نميدانيم چه مشكلي داريم؟ و نه ميدانيم مملكت چه مشكلي دارد و نه ميدانيم چه ميخواهد و نه ميدانيم خدا به ما چه ذوقي داده است؟ همين طور كه ما فقط ميخواهيم برويم دانشگاه و آن وقت فارغ التحصيل هم اين طور است. يك ميليون ديپلمهي فلج، قرآن باز ميكند نميتواند بخواند. نهج البلاغه هم همين طور. معارفش ضعيف و علوم تخصصي او هم ضعيف است. اين طور نيست كه روي تخصص موفق شوند. بسياري از اينها كه موفق ميشوند، تصادفاً موفق ميشوند. البته عدهاي هم خيلي زحمت ميكشند. بايد طوري باشد كه حساب كنيم الآن گرهي مملكت ما كجاست؟ 1 – چه رشتهاي گره را بازمي كند؟ 2 – چه كسي ذوق اين كار را دارد؟
11- دين واقعي همان سياست است
سراغ قرآن بياييم. گفتند: دين از سياست جداست. اين يعني آيات قرآن حذف شود. چون بسياري از آيات قرآن، آيات سياسي است. وقتي ميگويند دين از سياست جداست، يعني دين بي خاصيت است. يعني شما اصلاً امام خميني را از سياست جدا كنيد. امام يك پيش نماز معمولي ميشود، از پيش نماز معمولي كسي نميترسد. علت اين كه امام خميني ميفرمايد: آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند، چون دين و سياست را با هم بلد است و دين همان سياست است و سياست همان دين است. نماز جماعت ما كه امر ديني است، سياسي هم هست. نماز جمعه سياسي هم هست و اجمالاً امام خميني بود که حج را حج واقعي كرد.
12- امام حج را حج كرد
دو سه روز پيش عكسي براي من آوردند. ان شاءالله اگر يادم باشد هفتهي ديگر در تلويزيون نشان ميدهم. خانمي است كه چهار بچهاش در جبهه شهيد شدهاند، شوهرش هم شهيد شده است وخودش هم رفت مكه و شهيد شد. آن وقت حرم، حرم است، اما حرم امن است براي آمريكاييها. امام حج را حج كرد. مهم نيست ما برويم دور سنگهاي مكه بگرديم يا نه. مهم اين است كه اگر از ابراهيم بپرسند، ملت ايران طرفدار خط تو هستند يا ديگران؟ ابراهيم بتها را شكست و ايران هم طاغوت را شكست. آيا ما با ابراهيم پيوند روحي داريم يا آل سعود؟ ما ابراهيمي هستيم. بگذار آنها دور سنگ هايش بگردند، ما چه مكه برويم و نرويم ابراهيمي هستيم و آنها دور كعبه ميگردند و مولود كعبه را كنار گذاشتند. مگر علي بن ابيطالب دركعبه متولد نشد؟ حضرت علي به گفتهي شيعه و سني دركعبه متولد شد. اينها علي را كنار گذاشتهاند و دورگهوارهاش ميچرخند. بچرخيد تا خسته شويد. دور گهوارهاي كه بچه در آن نيست بچرخيد تا خسته شويد. چند جمله از امام بگويم. «جنگ ما جنگ عقيده است، جغرافيا و مرز نميشناسد» ديروز يك مهمان داشتيم. ازهندوستان آمده بود. ميگفت: چهل تراكتور گرفتند و از 400 كيلومتر راه آمدند خانهي فرهنگ در دهلي عزاداري كنند. خيلي مهم است. چهارصد كيلومتر راه مردم با تراكتور بيايند. من زماني در تلويزيون گفتم 9 ميليون نفر در تشييع جنازه بودند، يكي از دوستانمان از يزد تلفن زد و گفت: آقاي قرائتي چرا ميگويي 9 ميليون. گفتم: آخر 9 ميليون بودند. گفت: نه! پنجاه ميليون بودند ولي بقيه نتوانستند و ماشين نداشتند تا بيايند. اگر وسيله بود و نميآمدند، آن وقت ميگفتي 9 ميليون درست بود. اما حالا 9ميليون توانستند خود را به تشييع جنازه برسانند و اگر ميشد پنجاه ميليون بودند. خدايا! به تمام خانوادههاي شهدا، خصوصاً شهداي هفتاد و دو تن و حدود سيصد شهيد كه در سالگردشان هستيم، ازمسافرين ايرباس كه سال پيش شهيد شدند، به همهي خانواده هايشان صبر و اجر كامل عطا بفرما. خدايا! به ما توفيق بده كلمه به كلمه وصيتهاي حضرت امام و خواستههاي او را لباس عمل بپوشانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 289