نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 311
موضــوع: امام زمان(ع)- دعاي ندبه
تاريخ پخش: 20/01/66
بسم الله الرّحمن الرّحيم
ايام اول سال است. نيمهي شعبان است. ميخواهم راجع به دعاي ندبه صحبت كنيم.
1- شرح دعاي ندبه
اصل دعاي ندبه دعايي با سند محكم است كه مربوط به يك قرن و دو قرن قبل نيست. در طول تاريخ ميخواندهاند و محققين علامه شوشتري، آيت الله صافي، تحقيقات مهمي درباره سند دعاي ندبه كردهاند. سند آن محكم است.
دعاي ندبه يك سوز است. يك شور است. يك عشق است. شما اگر يكي از بچههايت منحرف باشد چقدر مينشيني؟ اگر بچهاي را از دست بدهي، ميسوزي و زمزمه ميكني. دعاي انقلابي و سياسي است. همهاش زنده باد و مرده باد است. ما اين دعا را بررسي ميكنيم. در اين دعا اول اينكه گزينش خدا مطرح است. خدا چه كساني را پيغمبر ميكند؟ چه كساني اولياي خدا ميشوند؟ بعد مسئله خط انبياء مطرح ميشود. بعد مقام پيامبر اكرم را مطرح ميكند. بعد مزد رسالت را مطرح ميكند. بعد مسئله امامت را مطرح ميكند. بعد ميآيد ميگويد: مهدي كجاست. در ضمن اينها اشارهاي به جنايات تاريخ دارد. اين تابلوي دعاي ندبه است.
ندبه به معني گريه است. يعني جمع شويم و بسوزيم كه چرا خط رهبري كج شد؟ مهدي كجاست؟ بخاطر نداشتن امام در طول تاريخ چقدر كلاه سر مردم رفته است؟ چرا بايد طاغوتها حاكم باشند اين سوز دلي است كه در دعاي ندبه مطرح ميشود. حديث داريم حضرت مهدي(عج) در سجده هايش به ما دعا ميكند.
2- نبوت و برگزيدگان الهي در دعاي ندبه
خدايا پيغمبر فرستادن يك مسئله نيست. سنت خداست. جرقه نيست. جريان است. بعضي كارها جرقه است. يعني يكبار ميشود و يكبار نميشود. در بهار سبز شدن درختها جريان است. فرستان انبياء هم جريان است. منتهي چه كسي پيامبر ميشود؟ «َبَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّة» (بحارالانوار،ج99،ص104) خدايا هركس را ميخواهي به او مقام بدهي زهد را شرط آن ميكني. امام حسين زير سم اسب، قبول است؟ بله قبول است. مهدي جان، دربه دري قبول است؟ بله قبول است. شرط ميكني كه بايد مقاومت كني. تو هم علم داري كه اينها به شرطشان وفا ميكنند.
پس بيخود كسي امام نميشود. خداوند وقتي ميخواهد به حضرت ابراهيم درجه بدهد بعد از هر امتحاني يك درجه به او ميدهد. از بچه بگذر! قبول شدي. هر مقام معنوي بعد از يك آزمايش الهي است. «فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا»(بحارالانوار،ج99،ص104) اشاره به تاريخ حضرت آدم است كه به بهشت رفت و بخاطر گندم خوردن از بهشت خارج شد. «وَ بَعْضُهُمْ حَمَلْتَهُ فِي فُلْكِك»(بحارالانوار،ج99،ص104) اشاره به حضرت نوح است كه عدهاي را كه ايمان آورده بودند به كشتي آمدند و نجات پيدا كردند و عدهاي هم از كفار در آب غرق شدند. « وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلا»(بحارالانوار،ج99،ص104) بعضي هم مثل ابراهيم امتحانهاي الهي را خوب جواب دادند. مقام خليل الهي را گرفتند. «وَ بَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلِيما»(بحارالانوار،ج99،ص104) بعضي هم مثل حضرت موسي كه خداوند با او حرف زد و كليم الله شد يعني همدم و هم كلام با خدا «وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَب»(بحارالانوار،ج99،ص104) يعني بعضي هم بدون پدر كه حضرت عيسي از مريم به دنيا آمد. چرا انبياء آمدند؟ هر پيغمبري يك مدتي دارد چرا؟ «إِقَامَةً لِدِينِك» ميخواستند قوانين خدا را بياورند و نگذارند قانون ديگري مطرح شود. «وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِكَ» آمدند تا حجت بر مردم باشند. يعني مردم بدانند كه خودشان را مثل چه كسي درست كنند. «وَ لِئَلَّا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّه»(بحارالانوار،ج99،ص104) انبياء آمدند تا حق از مدار بيرون نرود. يعني هميشه چراغ حق روشن باشد. «وَ يَغْلِبَ الْبَاطِل» انبياء آمدند تا باطل مغلوب بشود. «وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لِئَلَّا يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا مُنْذِرا»(بحارالانوار،ج99،ص104) خداوند انبياء را فرستاد تا روز قيامت مردم نگويند: ما راه حق را تشخيص نميداديم. بايد يك كسي را بفرستي تا راه را به ما نشان بدهد. تا ما راه را گم نكنيم.
3- دعاي ندبه و پيامبر اكرم(ص)
اين قسمت از دعاي ندبه پاسخ نياز بشر به هدايت انبياء است. «إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِك»(بحارالانوار،ج99،ص104) قصه را به پايان برديم تا رسيدم به حضرت محمد(ص) «سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَه» اشرف مخلوقات «وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ»(بحارالانوار،ج99،ص104) بهترين برگزيده الهي «وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَه»(بحارالانوار،ج99،ص104) با فضيلت ترين منتخبين «ُ وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَه» آبرومند ترين انبياء «قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِيَائِكَ» از همه انبياء مقدم است. «وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَيْن مِنْ عِبَادِك»(بحارالانوار،ج99،ص104) پيغمبر اسلام بر جن و انس مبعوث است. «وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَك»(بحارالانوار،ج99،ص104) تاريخ انبياء را براي پيغمبر ما آوردي و پيغمبر ما را به معراج بردي. مشرق و مغرب عالم هستي را زير پايش گذاشتي. به امام سجاد(ع) گفتند: چرا پيغمبر را به آسمانها بردند؟ فرمود: براي اينكه آسمانها به گرد خاك كفش پيغمبر متبرك بشود. خداوند پيغمبر را به معراج برد. «وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ»(بحارالانوار،ج99،ص104) براق وسيلهاي است كه پيغمبر را به معراج برد. «وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَى سَمَائِك»(بحارالانوار،ج99،ص104) پيغمبر را به آسمانها بردي. البته بعضيها ميگويند: اينجا «بِرُوحِهِ» يكي روح پيغمبر به معراج رفت. ما ميگوييم: بشر با علم محدودش توانسته است هواپيما را به هوا بفرستد. پس خداي بشر هم انسان را بالا ميبرد. چيزي نيست. معراج جسماني است. مثل اينكه ميگوييم: «السلام علي الحسين و علي الارواح التي حلت بفنائك» يعني سلام بر حسين(ع) و اجسادي كه پيش او بودهاند. گاهي ميگوييم: روح اما مراد ما از روح جسم است. «روحي له الفداء» يعني همين جسم فداي تو بشود.
عوامل پيروزي پيغمبر «ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْب»(بحارالانوار،ج99،ص104) يعني دشمنان از آنها ميترسيدند. شاه همه چيزي داشت امام چيزي نداشت. اما از امام ميترسيد. آدم وقتي به قلّه كوه ميرود، كوه زير پايش است اما باز هم ميترسد. «وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل»(بحارالانوار،ج99،ص104) يعني پيغمبر را به فرشتهها امداد كردي. «ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتَابِك»(بحارالانوار،ج99،ص104) خدايا در قرآن گفتي: پيغمبر زحمتها كشيد. گفت: مزد من اين است. دارم از دنيا ميروم. مزد من اين است. قانوني كه آوردهام بعد از من اهل بيت را دوست داشته باشيد. در خط اهل بيت باشيد. پيغمبر ما مزد نميخواست. اين مزد پيغمبر هست. اما فايدهاش جيب خودمان ميرود. اگر پليس گفت: مزد من اين است كه شما رانندگان از خطي كه كشيدهام عبور كنيد. مزد به جيب راننده ميرود. اگر معلم گفت: مزد من اين است كه خوب درس بخواني. خوب درس خواندن به نفع شاگرد است.
4- دعاي ندبه و جانشيني پيامبر و معرفي علي(ع)
«فَلَمَّا انْقَضَتْ أَيَّامُه»(بحارالانوار،ج99،ص106) عمر پيغمبر تمام شد. «أَقَامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب»(بحارالانوار،ج99،ص106) قبل از پايان عمرش علي بن ابيطالب(ع) را مطرح كرد. «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ عَلَى آلِهِمَا هَادِيا»(بحارالانوار،ج99،ص106) قرآن ميفرمايد: هر امتي بايد يك رهبر داشته باشند. حالا رهبرش يا پيغمبر يا امام «فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَه»(بحارالانوار،ج99،ص106) در غدير خم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» فرمود: هركس رهبري من را پذيرفته است قائم مقام من علي بن ابيطالب است. آنوقت يك صفحه در مورد حضرت علي(ع) شروع به صحبت كردن ميكند. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه»(بحارالانوار،ج99،ص106) يعني خدايا هركس علي را دوست دارد او را دوست بدار و هركس با علي بد است او را دشمن بدار. «وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ»(بحارالانوار،ج99،ص106)هركس علي را نصرت ميكند او را ياري كن. «وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»(بحارالانوار،ج99،ص106) هركس علي را خوار ميكند او را خوار كن. ميگويد: يا علي! من و تو از يك درخت هستيم. يا علي تو جانشين من هستي. همچنان كه هارون جانشين حضرت موسي بود. يا علي علم و حكمتي كه خدا به من داده پيش تو وديعه هست. يا علي من شهر علم هستم. تو درگاه اين شهر هستي. يا علي تو وصي من هستي. يا علي «لَحْمُكَ لَحْمِي» گوشت تو گوشت من است. «وَ دَمُكَ دَمِي» خون تو و خون من يكي است. «وَ سِلْمُكَ سِلْمِي» هركس تو را بپذيرد من را پذيرفته است. «وَ حَرْبُكَ حَرْبِي» هركس روي تو شمشير بكشد روي من شمشير كشيده است. من و تو يكي هستيم. «وَ الْإِيمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَك»(بحارالانوار،ج99،ص106) ايمان با گوشت و خون من ادغام شده است. همچنان كه ايمان با گوشت و خون تو ادغام شده است. «لَا يُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِي رَحِم» هيچ كس از من به تو نزديكتر نيست. «وَ لَا بِسَابِقَةٍ فِي دِين»(بحارالانوار،ج99،ص106) در دين هيچ كس سابقهاش از تو بيشتر نيست. «ٍوَ لَا يُلْحَقُ فِي مَنْقَبَة»(بحارالانوار،ج99،ص106) در هيچ فضيلتي هيچ كس به پاي تو نميرسد. «يَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا»(بحارالانوار،ج99،ص106) پايت را جاي پاي رسول ميگذاري. مو به مو دستورات من را عمل ميكني.
5- دعاي ندبه و توجه به انحراف در مسير امامت
حالا اين همه پيغمبر مردم را جمع كرد. فرمود: من مزد نميخواهم. جز پيروي از اهل بيت! «لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّه» (بحارالانوار،ج99،ص106) امر پيغمبر اطاعت نشد. امتثال نكردند. يعني خطي را كه پيغمبر ترسيم كرده بودند آن خط را كور كردند. امامها همه هادي هستند. خط هدايت را كور كردند. «وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَة»(بحارالانوار،ج99،ص106) امت مصر بود كه خط اهل بيت را كور كند. اجتماع كردند و تار و مار كردند. در خانه را آتش زدند. چند نفر قليلي وفادار بودند. «فَقُتِلَ مَنْ قُتِل»(بحارالانوار،ج99،ص106) همه را كشتند. «وَ سُبِيَ مَنْ سُبِي»(بحارالانوار،ج99،ص106) بالاي منبر به اميرالمومنين جسارتها كردند. «وَ أُقْصِيَ مَنْ أُقْصِي»(بحارالانوار،ج99،ص106) بچههاي اهل بيت را تبعيد كردند. اينها كه در امامزادههاي روستاها هستند، اينها انقلابيوني بودند كه زمان خلفا از ترس جانشان بعنوان ناشناس فرار ميكردند. «وَ جَرَى الْقَضَاءُ لَهُم»(بحارالانوار،ج99،ص106) اين همه سفارش كرده بود، اينچنين شد.
هزار و چهارصد سال است كه انسان دستش از دست پدرش بيرون آمده است. انسانيت را از رهبر معصوم گرفتند. به رهبر طاغوت دادند. طاغوت هزار و چهارصد سال حاكم بود. بعد از اين همه سال جمهوري اسلامي نماينده امام است. يك چيزهايي خدا به ما داد. امام زمان عادل است. نمونهاش را ديديم كه رهبر انقلاب عادل است. مستضعفين ميآيند حاكم ميشوند. بچه بسيجيها را ديدم كه چه طور حاكم شدند. طاغوتيها فرار كردند. ترسوها شجاع شدند و شجاعها ترسو شدند. يعني آن خورشيدي كه ما منتظر او هستيم شمعاش را در جمهوري اسلامي ديديم. «فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ»(بحارالانوار،ج99،ص106) بياييد گريه كنيد. بياييد ناله كنيد. شما كه براي تصادف ماشين و حلقه طلا و بچه و كفش و كلاه گريه ميكنيد، بياييد دور هم بنشنيم كه خط معصوم و خط رهبري سالهاست كه از دست انسانيت خارج شده است.
دعاي ندبه يعني جمع شويم و بگوييم: مرگ بر حكومتهاي طاغوت! دعاي ندبه يعني دعاي اعتراض بر طاغوتهاي جهان و دعاي انتظار و اميد. منتظر حكومت حق! منتهي آدمي كه منتظر مصلح است، بايد خودش هم صالح باشد. كسي كه منتظر تابستان است، زمستان نميلرزد كه چرا تابستان نيامد. بله! ما منتظر تابستان هستيم. اما زمستان بايد بخاري را روشن كنيم. ما در شب منتظر روز هستيم. اما بايد شب يك لامپي را هم روشن بكنيم. انتظار خشك و خالي نميشود.
6- دعاي ندبه و امامت صالحان و اوصاف مصلح
جمع شويم ندبه كنيم. در فكر حكومت حق باشيم. اما در فكر تلاش هم باشيم. زمينه ساز آن حكومت هم باشيم. چون حضرت مهدي كه بيايد ميگويد: يك مقدار پولت را به آن فقير بده. شما كه الآن يك پنجم نميدهي، آن موقع يك سوم را هم نميدهي.
«أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْن»(بحارالانوار،ج99،ص106) حسن كجاست كه حاكم باشد؟ حسين كجاست كه حاكم باشد؟ «أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْن» چرا بچههاي امام حسين حاكم نيستند. «صَالِحٌ بَعْدَ صَالِح»(بحارالانوار،ج99،ص106) با اينكه همه يكي پس از ديگري صالح بودند، چرا صالحها رفتند؟ «وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِق» چرا رهبران راستي نيستند و رهبران دروغي آمدند؟ «أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيل»(بحارالانوار،ج99،ص106) راه خدا چرا كور شد و راه باطل وصل شد؟ «أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ»(بحارالانوار،ج99،ص106) خوبهاي جامعه چرا مطرح نيستند؟ بعد ميگويد: مهدي جان چرا تو نيستي؟ بعد كارنامه امام زمان را ميگويد كه بيايد چه ميكند؟ «أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة»(بحارالانوار،ج99،ص106) اي بقيه الله چرا نيستي؟ «أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة»(بحارالانوار،ج99،ص106) كمر ظلم را قطع ميكند. «أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَج»(بحارالانوار،ج99،ص106) كجيها را صاف ميكند. «أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَان» جور و عدوان را از روي كره زمين از بين ميبرد. «أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِض»(بحارالانوار،ج99،ص106) واجبات و مستحباتي كه از بين رفته است را دوباره زنده ميكند. «أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَة»(بحارالانوار،ج99،ص106) ديني كه فراموش شده است را مطرح ميكند. در كشورهاي اسلام كجايش به اسلام ميخورد؟ از اسلام چيزي جز اسم باقي مانده است؟ مثل ماشيني كه تصادف كرده است و هيچ چيز از آن باقي نمانده است. اما هركس بيايد ميگويد: اين ماشين است.
اي امام زمان كجا هستي تا بيايي اسلام واقعي را مطرح كني؟ آنوقت ميگويد: «أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاء»(بحارالانوار،ج99،ص106) اي امام زمان بيا اوليائت را عزيز كن. چطور علماي ما زمان شاه در زندان بودند. بچههاي انقلاب آمدند اينها را عزيز كردند. تو هم بيا همه انقلابيوني كه در كشورها هستند، در زندان هستند، در دنيا بچهها دلشان بنام حق ميتپد. ولي طاغوتها اينها را ميگيرند و ذليل ميكنند. «وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاء»(بحارالانوار،ج99،ص106) بيا دشمنانت را ذليل كن. «اين طالب بدم المقتول بكربلا» (اقبال،ص297) بيا انتقام خون حسين را بگير.
«بنفسي انت» قربانت بروم. تو نيستي اما در جامعه هستي. امام زمان(ع) فرمود: من در جامعه شما هستم و به شما دعا ميكنم. اگر نبود امدادهايي كه ما به شما ميكنيم دولتهاي ظالم شما را قورت ميدادند. همينطور كه چند تا شيعه هستيد و همه دنيا دشمن شما هستند كاري نميتوانند بكنند. اين بركات است. ميشود حضرت مهدي(ع) را ديد؟ بله! فقط بايد چشم گناه نكند. حضرت مهدي كه متكبر نيست. عارش نميشود پيش ما بيايد. مگر گل عارش ميشود كه پهلوي خار باشد؟ ما بايد خودمان را آماده كنيم. اگر ما شيشه باشيم نور از شيشه عبور ميكند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 311