نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 342
موضوع: امام علي(ع) در غدير و مباهله
تاريخ پخش: 75/02/20
بسم الله الرّحمن الرّحيم
1- روزهاي مهم در مدت نبوت پيامبر(ص)
يک روزي داريم به نام «الْيَوْمَ» که چهار پَر دارد: (الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينًا) (مائده /3)، «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينًا» امروز دين کامل است، امروز کفار مأيوسند، امروز خدا راضي است، امروز نعمت تمام است. هم چنين کلاهي داريم ميخواهيم سر يک کله بگذاريم؛ يعني يک روزي را بايد در تاريخ پيدا کنيم که اين کلاه قد آن باشد. مدت نبوت پيغمبر(ص) 23 سال بود. در اين 23 سال روزهاي فراواني بود. خداوند به پيغمبر(ص) ميفرمايد: امروز من از تو راضيام. من از دين راضيام. امروز نعمتم را بر شما تمام کردم. امروز دين کامل شد. حالا در اين روزهاي عمر مبارک پيغمبر(ص) بايد يک روزي را پيدا کنيم که اين کلاه قد آن باشد. يکي از روزهاي مهم روز بعثت است. اولين روزي که (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ) (علق /1)، نازل شد. يکي از روزهاي مهم روزي است که در سه سال، مخفيانه تبليغ کرد بعد آيه آمد: (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ) (حجر /94). حالا ديگر تبليغات را علني کن. بعد از سه سال، اين روزِ مهمي بود. دعوت علني 13 سال گذشت. روز هجرت. بعد از دو سال روز جنگ بدر پيروز شدند. در احزاب پيروز شدند. فاطمه زهرا(س) متولد شد. مکه فتح شد. روز جنگ حنين. حجةالوداع. غدير خم. اين روزها را بررسي ميکنيم، بعد کلاه «الْيَوْمَ»، سر هر کدام خورد کف ميزنيم. ميگوييم پيدا شد. سني و شيعه چارهاي جز قبول کردن ندارند؛ چون فرمول عقلي است.
2- زمان كامل شدن دين
از اول شروع کنيم و بگوييم. روزي که پيغمبر(ص) به پيغمبري رسيد، دين کامل شد؟ اين نميشود. پس اين نه. بعد از سه سال که آيه آمد دينت را علني تبليغ کن. کجا کفار مأيوس ميشوند؟ روز اول فرياد که کفار مأيوس نميشوند. روز هجرت هم نميشود؛ چون پيغمبر(ص) براي حفظ جان خودش هجرت کرد. کفار مأيوس نشدند. اگر مأيوس ميشدند نميرفتند که پيغمبر(ص) را بکشند. در جنگهايي که مسلمانان پيروز شدند، همان گروه شکست خورده مأيوس ميشدند نه همه کفار. قرآن نميفرمايد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ في البَدر، يا الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ في الأَحْزاب». ميفرمايد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا». تمام کفار مأيوس شدند. پس جنگها هم مرخص.
خود آيه ميفرمايد: گوشت خر و خوک نخوريد، بعد ميفرمايد: امروز دين کامل شد باز ميبينيم کمال دين ربطي به گوشت خر و خوک ندارد. در قرآن چهار بار «حُرِّمَتْ» آمده. (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ) (مائده /3). در سورههاي انعام، نمل، مائده و بقره. اين که امروز دين کامل است ولي گوشت خر نخور، خوب اين ربطي ندارد. اين تابلو به درد اين مغازه نميخورد. بگوئيم روز حجةالوداع هماني که برادران اهل سنت ميگويند، و روز عرفه چون همه مردم آمدند و در محضر پيغمبر(ص) حج را انجام دادند، مناسک حج را از پيغمبر(ص) ياد گرفتند. جمعيت مهم بود، خود پيغمبر(ص) توي کاروان بود. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا». ميگويد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» نميگويد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ حَجَّكُمْ». انجام دادن حج در خدمت پيغمبر(ص) بعض دين است. نميگويد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ بعضَ دينِكُمْ» ميفرمايد: تمام دين، و انجام حج تمام دين نيست.
بنابراين محال است روزي را پيدا کنيد که اين شعار به آن بخورد جز روز غدير خم. بخاطر اينکه کفار همه کاري کردند. از چند راه وارد شدند: 1- تهمت 2- جنگ 3- ترور 4- توطئه 5- تبعيد 6- شکنجه 7- محاصره اجتماعي و. . . هر کاري بود کردند و نگرفت. گفتند: يک بار ديگر مانده و آن اين است که پيغمبر(ص) پير شده، پسر هم ندارد ميميرد و خلاص. دختر هم که جزء اولاد حساب نميشد. تا ديدند در غدير دست امام علي(ع) را گرفت. گفتند: اَه! ! ! آن وقت «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا» دين وقتي کامل است که ماشين راننده داشته باشد، و روز نصب علي(ع) راننده پشت ماشين نشست. با وجود رهبر، همه کفار مأيوس ميشوند نه چيز ديگر. اگر خواستيم کفار مأيوس بشوند بايد رهبري را حمايت کنيم. با ولايت فقيه کفار مأيوس ميشوند.
امام(ره) از دنيا رفت. تا خبر فوت امام(ره) را ايرانيهاي فراري شنيدند، فوري در فرودگاه جمع شدند که بيايند ايران. دقايقي گذشت. راديو اعلام کرد: آيت الله خامنهاي به عنوان رهبر تعيين شد. شخصي که در فرودگاه شاهد بود گفت: اينها به همديگر نگاه کردند و دو مرتبه برگشتند. درست مثل اينکه بگويند: اين دختر و پسر صاحب ندارند. هر نگاه بدي سوء قصد دارد. همين که گفتند: پدر ومادر دارند، … اين خانه وقتي صاحب ندارد هر دزدي به آن حمله ميکند.
3- دين بدون رهبر كامل نيست
اگر رهبر غدير در جامعه باشد مسلمانان ترسي ندارند: (فَلا تَخْشَوْهُمْ) (مائده /3). و وقتي ميفرمايد: از دشمن نترسيد، که رهبرِ غدير باشد. علت اينکه الآن تمام مسلمانهاي کشورهاي اسلامي از آمريکا ميترسند چون رهبرِ غدير ندارند. قرآن در کنار رهبر غديرخم فرمود: «لا تَخْشَوْهُمْ» يعني: به شرطي نترسيد که رهبرتان علي(ع) باشد. (فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني) (بقره /150). از دشمن خارجي نترسيد. آن زماني که آمريکا هيچ غلطي نميتواند بکند ممکن است پارتي بازي و گناه، شما را از پاي در بياورد. مواظب گناهان دروني باشيد.
دين بدون رهبر کامل نيست «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ». اگر از طريق رهبري به نعمتها جهت داده بشود، نعمتها به کار ميافتند وگرنه همه نعمتها هدر ميرود. بچه هوش، فراست و نشاط دارد. اگر يک معلم خوب بود، بچهها را دانشمند ميکند. اگر نبود بچهها اول توي مدرسه ميگردند. «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» آشپزي خوب است که از پوست پرتقال هم مربا درست ميکند. آشپز ناقص برنج رشت را هم کوفته ميکند. مکتب بي رهبر مورد رضاي خدا نيست. «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينًا» کفار از دين کامل ميترسند و از مسلمانها مأيوس ميشوند. الآن کشورهاي اسلامي زياد است. زير پا نفت، روي پا کعبه، جمعيت يک ميليارد؛ اما آمريکا بر کشورهاي اسلامي حکومت ميکند. براي اينکه رهبرش تسليم است، جهادش تعطيل است، منابعش تاراج است، مردمش ترسو و متفرقاند.
نقش غدير خم را نميتوانيم بفهميم جز اينکه به جمهوري اسلامي نگاه کنيم. مردم زمان شاه مسلمان بودند و براي امام حسين(ع) ليتر، ليتر گريه ميکردند، چادر مشکي سر ميکردند، خمس و سهم امام را هم ميدادند، روزه هم ميگرفتند. همه چيز در زمان شاه بود. فقط چون امام نبود ايران ذليل بود. يک امام اضافه شد، آن وقت تمام عزاداريها و روزهها جهت پيدا کرد. الآن گير افغانستان چيست؟ آدم، شجاعت، دين، همه چيز دارد. گير توي رهبري است. عراق چرا بد بختي ميکشد؟ امام حسين(ع) که آنجا است. يک رهبر ميتواند جامعه را به عزت بکشاند و يک رهبر ميتواند جامعه را به ذلت بکشاند. واقعاً رهبري کليد همه چيز است.
4- مقام كعبه به رهبري است
مباهله چرا ميگويند؟ چون توي آيه ميفرمايد: (نَبْتَهِلْ) (آلعمران /61). مباهله يعني آدم تمايلات شخصياش را رها کند، توجه و تضرع به خدا کند و بر دشمنان لعنت کند. سال دهم هجري بود؛ يعني سال آخر عمر پيغمبر(ص). 30 نفر از مسيحيها وارد مسجد شدند. حالا چطوري؟ به مدينه آمدند براي تحقيق. اينها از نجران بودند و نجران از بلاد يمن بود. پيغمبر(ص) سال آخر عمرش، مبلّغ و طلبه فرستاد براي مسيحيها. آنها هم 30 نفر آمدند براي تحقيق. مسيحيها خيلي اهل تزئيناتند. طلاها به دستشان، با يک لباسهاي ابريشمي، با جلال و جبروتي دم طاووسي اينها وارد مسجد شدند. مسجد پيغمبر(ص) هم ده ستون از چوب خرما داشت. سؤال: چرا از مسجدي که ده پايه از ستون خرما دارد دنيا ترسيد و الآن از مسجدي که صدها پايه مرمري دارد کسي نميترسد؟ چون آن مسجد بود بعلاوه پيغمبر(ص) و الآن آن پايهها هست منهاي پيغمبر(ص). به کعبه ارزش ميدهد: (لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) (بلد /2-1). به کعبه قسم، چون «أَنْتَ حِلٌّ» تو در آن حلول کردي.
پادشاهي خواست با لشکر فيل سوار کعبه را خراب کند، (تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ) (فيل /4). پدرشان را در آورديم: (فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5). سنگريزههاي از نخود کوچکتر و از عدس بزرگتر افتاد توي کله اينها و پودر شدند. «عَصْفٍ» يعني كاه. «مَأْكُولٍ» يعني جويده شده. مثل کاه جويده شده.
يک ماجراي ديگر: يزيد کعبه را خراب کرد. «لا تَرْميهِمْ»، «لا بِحِجارَةٍ»، «لا کمَأْكُولٍ» چطور شد؟ يک پادشاه کعبه را خراب كرد خدا نابودشان کرد. پادشاه ستمگر ديگري کعبه را خراب کرد خدا خم به ابرويش نياورد؟ زماني که خدا غضب کرد کعبه، کعبه بود و لذا تا قصد بد کردند خدا (تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5-4). ولي زمان يزيد چون يک نفر ضد امام حسين(ع) رفته بود توي کعبه قايم شده بود. آن زمان سه نفر بودند: 1- امام حسين(ع) 2- يزيد 3 – عبدالله ابن زبير. اينها ادعاي رهبري داشتند. امام حسين(ع) هم که رهبر واقعي بود. عبدالله ابن زبير ميگفت: نه امام حسين(ع) و نه يزيد. من خودم کسي هستم. رفته بود توي کعبه قايم شده بود. چون توي کعبه قايم شده بود يزيد کعبه را خراب کرد و خدا دفاع نکرد. چون اين کعبه خانه تيمي شده بود. پناه گاه ابن زبير شده بود. کعبهاي که پناه گاه ابن زبير بشود، اين کعبه خراب ميشود و خدا هم غضب نميکند. به امام علي(ع) گفتند: شما هر کس را که در جنگ صفين فرار ميکرد، ميزديد. اما در جنگ جمل هر کس فرار ميکرد ميفرموديد: کاري نداشته باشيد. چه فرقي ميکرد؟ فرمود: چون در صفين رهبر بود. معاويه رهبر صفين بود. هر کس هم فرار ميکرد ميرفت دور رهبر. دوباره شير ميآمد به پستانش. باز شارژ ميشد و برمي گشت. اما در جمل رهبر از پا درآمد. در آن جنگ کسي هم که فرار ميکرد، پناه گاهي نداشت. فرق ميکند بين رفتن، که رفت، و بين رفتن، که برگردد.
دو برادر از مسافرت آمدند خدمت امام رضا(ع). امام فرمودند: تو نمازت را شکسته بخوان و تو کامل. گفتند: دو برادر از يک جا آمديم. چطور يکي نماز دورکعتي و يکي چهاررکعتي؟ امام فرمودند: تو به قصد زيارت مأمون آمدهاي و مأمون طاغوت است. کسي که سفر و زيارتش براي طاغوت باشد سفرش معصيت است، و نمازش هم چهاررکعتي. اما تو به قصد زيارت من آمدهاي. سفرت حلال است و نماز چهاررکعتي ميشود دو رکعت. دو برادر از يک مسافرت، منتهي انگيزهها فرق ميکند.
5- مباهله كردن پيامبر با مسيحيان نجران
سي نفر که وارد مسجد شدند مسلمانها به هم نگاه کردند که عجب لباسهايي دارند. آيه نازل شد که: زرق و برق، دل و چشم شما را نبرد. اينها عصر ميخواستند طبق دين خودشان مراسم عبادت انجام دهند. مسلمانها گفتند: اينها را بيرون کنيم. حضرت فرمود: نه. اينها در مسجد پيغمبر(ص)، مراسم عبادي خودشان را بجا آوردند. بالاخره استدلال فايده نکرد و بنا شد مباهله کنند. پيغمبر(ص) فرمود: من به شما نفرين ميکنم و شما به من نفرين کنيد و هر نفريني مستجاب شد معلوم ميشود حق با او است.
(فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْكاذِبينَ) (آلعمران /61). آنهايي كه زندگي ميکنند با اينکه ميفهمند حق با چه کسي است، «فَقُلْ تَعالَوْا» بگو بياييد «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ» بچهها و خانم هايمان را دعوت ميکنيم «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» جان خودمان را دعوت ميکنيم، بعد مباهله ميکنيم و لعنت خدا را بر کاذبين قرار ميدهيم. رهبرشان گفت: تا فردا اگر ديديم پيغمبر(ص) با اهل بيتش آمد، بترسيم. اگر ديديم تظاهرش زياد است، نميترسيم. بعد حضرت امام علي(ع) و فاطمه(س) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را با خودش آورد اينها عقب نشيني کردند. درسها:
6- درسهايي از داستان مباهله
1- استمداد از غيب بعد از به کارگيري توانائيهاي عادي است. يعني همه جا، جاي تمرين نيست. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» بعد از استدلال و برهان از امدادهاي غيبي استفاده کنيم. مثل کسي که فحش ميدهد. آقا چرا فحش ميدهي؟ اگر منطق داري از منطق بگو.
2- زن و مرد دوش تا دوش در کنار هم مطرحند. قرآن زن و مرد را مثل هم قرار داده ميگويد: اگر با هم اختلاف دارند (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ أَهْلِها) (نساء /35). اين جا حقوق مساوي دارند. يک داور از فاميل مرد و يک داور از فاميل زن. ببينند مشکل چيست. اين جا ارث نيست که مرد دو حکم و زن يک حکم. در دعا و نفرين زن و مرد حکم مساوي دارند (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ) (مريم /16)، (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ) (مريم /41). همان طور که تاريخ ابراهيم(ع) درس است. تاريخ مريم هم درس است. به پيغمبر(ص) ميفرمايد: «اصْطَفاکَ» به مريم ميفرمايد: (اصْطَفاکَ) (آلعمران /42). همان طور که به زکريا(ع) ميفرمايد: (فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ) (آلعمران /39). به مريم ميفرمايد: (فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَني) (مريم /24). يعني فرشته با مرد و زن حرف ميزند. خداوند مرد را انتخاب ميکند، خدا زن را انتخاب ميکند. در دعا کردن آن چه مهمتر است انگيزهها و شخصيت هاست نه تعداد. کيلويي نيست. امام علي(ع) جان پيغمبر(ص) است. وقتي فرمود: من جانم را ميآورم، بعد ديدند امام علي(ع) را آورد. جان پيغمبر(ص) جان علي(ع) است. اين مقام خيلي بالاست. در مجالس دعا بچهها را هم با خودتان ببريد. روايت داريم امام باقر(ع) وقتي ميخواست دعا بخواند، زن و بچهاش را جمع ميکرد و ميفرمود: من دعا ميکنم شما آمين بگوييد.
کسي که معجزه و استدلال، او را تسليم نميکند بايد او را تهديد به نابودي کرد (وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ) (بقره /63). کوه طور را بلند کرديم بزنيم توي کله يهوديها. گفتيم: قبول است؟ گفتند؟ بله، بله قبول است. يعني کسي که تسليم نشد بايد تسليمش کرد و لذا زور لازم است. ظلم بد است.
7- مذهبيها هميشه جلو هستند
آخرين برگ برنده مؤمن دعا است. قرآن ميفرمايد: در جبهه، شما ترکش ميخوريد، او(دشمن) هم ترکش ميخورد (إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ) (نساء /104). شما مصيبت داريد آنها هم مصيبت دارند. منتهي شما يک چيز داريد كه آنها ندارند. يعني ما هميشه يک قدم جلو هستيم. امام رضا(ع) فرمود: اگر با يک آدم بي دين و لاابالي سر و کارت افتاد، بگو: اگر هم قيامت نباشد، حق با مذهبي است، چون بالاخره هر دو رفتيم زير دوش؛ اما مذهبي قصد غسل کرد و تو قصد نکردي. هر دو صورت را شستند اما مذهبي نيت وضو هم کرد. اگر هم قيامت نباشد ما ضرري نکرديم. ماه رمضان ناهار را که ساعت 5 بعد ظهر خورديم. اما اگر قيامتي بود که به هزار و يک دليل هست، آن لا ابالي بيچاره چه خواهد کرد؟ مذهبي مثل مسافري است که صندوق عقب، چراغ قوه، جک، زاپاس و پيچ گوشتي برمي دارد. حالا اگر تصادف هم نشد که نشد. ما ضرري نکردهايم. حالا صندوق عقب يک خورده خرت و پرت است. بنابراين مذهبيها هميشه روشنفکرند. استدلال را بايد با استدلال پاسخ داد. اما لجاجت و مجادله را بايد سرکوب کرد. اگر محکم بايستيد دشمن عقب نشيني ميکند (فَقُلْ تَعالَوْا) (آلعمران /61) تا پيغمبر(ص) فرمود: بيا با هم تمرين کنيم، طرف تو زد. قوي ترين منطقها را ما بحمدالله داريم.
مسأله غدير فقط مربوط به شيعه نيست. علامه اميني 356 نفر از علماي درجه يک و اصحاب و تابعبن و نويسندگان و مفسرين و محدثين را، ايشان تک تک اسمشان را آورد که اينها همه غدير خم را قبول کردند و همه از بزرگان اهل سنتند.
8- رهبر بايد قاطع و به راهش ايمان داشته باشد
الآن هم مسجد مباهله در مدينه هست به نام «الاستجابة» قبلاً بيرون از مدينه بود. پيغمبر با اهل بيتش آمد. رهبر مسيحيها گفت: اين قيافههايي که ميبينيم، اگر نفرين کنند مسيحي روي کره زمين نميماند. از اين معلوم ميشود که رهبر امت چقدر بايد معتقد باشد. آخر کسي که معتقد نيست ميگويد جان تو، جان همه کساني که توي خيابان راه ميروند، نميگويد: جان خودم. اما کسي که معتقد است از خودش مايه ميگذارد. پيغمبر(ص) فرمود: شما نفرين کنيد ما نابود بشويم يعني اينقدر به راه خودش ايمان دارد. رهبر بايد قاطع و به راه خودش ايمان داشته باشد.
9- براي اصلاح بايد از خود شروع كرد
آدم وقتي معتقد به کار هست بايد اول خودش را عرضه کند. امام حسين(ع) در روز عاشورا اول علي اکبر را فرستاد جبهه، بعد جوانهاي بني هاشم را. قرآن ميفرمايد: اگر ميخواهيد اصلاح کنيد اول از خودتان شروع کنيد (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ) (احزاب /59). ما طلبهها هم اگر خواسته باشيم جامعه اصلاح بشود بايد اول خودمان را اصلاح کنيم. اگر نميتوانيم، لااقل چند روزي خودمان عمل کنيم.
من به شهيد محراب آيت الله مدني گفتم: آقا! من توي تلويزيون همه حرفهايي که ميزنم نميتوانم عمل کنم. بالاخره حالا بگوييم يا نگوييم؟ آيت الله مدني گفتند: مقداري عمل کن که وقتي ميگويي جزء دروغ گوها نباشي. مثلًا ميخواهي نماز شب را بگويي، ده شب يا پنج شب بخوان، بعد به مردم بگو: نماز شب خوب است. حالا لازم نيست که اگر کسي به کسي بگويد نماز شب بخوان، خودش هم در طول سال نماز شب بخواند.
به يک واعظ گفتند: هر چه ميگويي عمل ميکني؟ گفت: شغل شما چيست؟ گفت: کفاش. گفت: شما همه کفشها را خودت پا ميکني؟
شخصي از من پرسيد: آقا توي مفاتيح نوشته دعاي ساعت اول روز، دعاي ساعت دوم روز، دعاي ساعت سوم روز، اين يعني صبح تا شب بنشينيم دعا بخوانيم. گفتم: نه. اين مثل ترمينال است که ميگويد: اتوبوس ساعت هفت، ساعت هشت، ساعت نه، نه اينکه همهاش را برويم و بياييم. يعني هر کسي هر ساعتي خواست برود ماشين هست. اگر صبح ساعت اول دوم سوم کار داشتي، براي ساعت چهارم که بي کاري، براي ساعت چهارم هست.
الآن امکانات براي شما هست. ما وقتي رفتيم قم آب لوله کشي نبود. آب از توي جوب ميآمد داخل آب انبارها با چه موجوداتي. ته نشين ميشد، واقعًا آبش آشاميدني نبود. مگر اينکه بجوشانيم بعد بگذاريم سرد شود و بخوريم. مسخره ميکردند. الآن براي شما زمان خوبي است. کتک هايش را ابوذر خورد. سختي هايش را ديگران کشيدند.
شهيد محراب اشرفي اصفهاني بيست سال خانمش اصفهان بود و خودش قم. دو ماه سه ماه ميرفت ديدن و برميگشت. يعني پول نداشت يک اتاقي را اجاره کند. البته حقوق الآن باسوادترين طلبهها، اندازه حقوق يک کارگر جزء است. اکثر طلبه بگذريم از وعاظ و نويسندگي و… با حقوق کم، مقدس ترين کار را ميکنند. خدا را شکر که در خوب رشتهاي هستيم و دنيا آماده پذيرش است. ما چهل هزار طلبه خوب در خارج از کشور داريم که در دنيا پخشاند. شرايط خوبي داريم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 342