نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 35
موضوع: احکام، اخلاق، عقايد-6
تاريخ پخش: 11/4/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيدنا و نبينا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»
بحث ما طبق روال اين بود كه در هفتههاي گذشته مقداري دربارهي فقه گفتيم. مسئله را گفتيم. مقداري هم دنبالهي بحث توحيد و عبادت را بگوييم.
1- احكام نجس و پاك بودن اشيا
چگونه اشياء نجس ميشوند؟ نجس بودن يا از طريق علم است يا كسي كه چيزي را در اختيار دارد، بايد بگويد نجس است. گاهي آدم خودش ميداند، اين پاك بود و نجس شد. گاهي هم آدم نميداند. مثلاً همسر و آن كسي كه لباس را ميشويد، ميگويد كه اين لباس نجس است. ميگويد: اين ظرف نجس است. آن ظرف پاك نشده است. اگر نميدانيم چيزي نجس شده است، بايد بگوييم كه پاك است. اگر يك چيزي نجس است و نميدانيم پاك شده است يا نه، چون قبلاً نجس بوده است بايد بگوييم: هنوز هم نجس است. پس هميشه در اين كه نميدانيم پاك است يا نجس است، حكم قبل را اجرا ميكنيم. مثلا اگر صبح وضو گرفتهام و نميدانم الآن وضو دارم يا نه، چون صبح با وضو بودهام بايد بگويم: ان شاءالله وضويم هست. اگر قبلاً وضو نداشتم و شك دارم كه وضو گرفتم يا نه، چون قبلاً وضو نداشتم بايد بگويم هنوز هم وضو ندارم. لباس نجس است. آن را ميشوييد. نميدانيد با اين مقدار آب پاك شد يا نه؟ چون قبلاً نجس بوده است، بايد بگوييد هنوز هم نجس است. پس هميشه حكم ساعات قبل بايد براي ساعات بعد هم باشد. اين درميان طلبهها يك اصطلاحي هم دارد كه به آن استصحاب ميگويند. استصحاب يك اصلي است كه ريشه دارد و خيلي حرف دارد. گاهي وقتها چندين ماه در حوزه علميه يك طلبه با سواد بايد پاي اين بحث بنشيند و ريشهها و آيهها و حديث هايش را پيدا كند. وضو گرفتهاي خوابت ميبرد. بالاخره چشم هايت ميسوزد و بيدار ميشوي. نميداني كه آنقدر خوابت برده است كه وضويت باطل بشود يا نه؟ يا اينكه فقط چشم هايت گرم شده است. چون وضو داشتي و نميداني كه اين وضو را باطل ميكند يا نه، بايد بگويي ان شاءالله هنوز هم وضو دارم. خلاصه چيزي كه قبلا نجس شده است را بايد بگويي هنوز هم نجس است، مگر اين كه يقين كنيم كه پاك است. اين يك مسئلهي كلي است. راه نجس شدن چيست؟ فرض كنيد اين آستين من نجس است و آن آستين من پاك است. اگر خشك باشند و به هم برخورد كنند، اشكالي پيش نميآيد. اما اگر يكي تر باشد و به آن يكي برخورد كند، نجس ميشود. يا اين كه آن آستيني كه پاك است تر بشود و به نجس بخورد، آن هم نجس ميشود.
2- جامعه و دل پاك چگونه نجس ميشود؟
جامعه پاك چگونه نجس ميشود؟ يكي از اشياء دل انسان است. دل پاك چگونه نجس ميشود؟ سخن چيني دل را نجس ميكند. من شما را دوست دارم، يك كسي ميآيد و ميگويد: ميداني فلاني چه كرده است؟ غيبت ميكند. دل پاك من را نسبت به شما آلوده ميكند. دو به هم زني و شايعه سازي ميكند. مردم در اول انقلاب، بهشتي را دوست داشتند. آنقدر بني صدرها شايعه سازي كردند كه دل پاك مردم را آلوده كردند. آن چيزي كه باز دلها را شست، شهادت بود. شايعه سازي، سخن چيني، غيبت، سوءظن، هم همينطور است. قرآن ميگويد: (وَ لا تَجَسَّسُوا) (حجرات /12) تجسس هم همينطور است. من اول به شما خوش بين هستم. در كارهاي شما دقت ميكنم، به چه كسي نگاه كردي؟ چه گفتي؟ خوب كه دقت ميكنم يك نقطه ضعفي از شما پيدا ميكنم و ديگر صفا و محبت من نسبت به شما كم ميشود. دل پاك چگونه نجس ميشود؟ فرش پاك چگونه نجس ميشود؟ جامعهي پاك چگونه نجس ميشود؟ راه نجس كردن جامعه اين است كه الگوها را عوض كنيد. اگر گفتيد: محور رشد و سعادت در اين مملكت اين است كه آدم فلان هنرپيشه بشود، تمام دختران معصوم ميروند كه هنرپيشه بشوند. اگر يك دلقك در جامعه تشويق شود، مسير امت و اجتماع به سوي دلقك شدن تنظيم ميشود. اگر مطهري در جامعه الگو و مدل شود، سير مطالعات مردم ميرود كه مطهري بشوند. براي آلوده كردن جامعه يكي از راهها اين است كه مدلها و الگوهاي آن جامعه را عوض كنيم. اگر مدل خوب باشد جامعه خوب ميشود. اگر مدل بد باشد، جامعه بد ميشود. چيز نجس را بايد شست. جامعهي نجس را هم بايد پاك كرد. دل نجس را هم بايد تطهير كرد.
3- پاك كردن دل و جامعه نجس
چيز نجس با آب شسته ميشود. چشم گنهكار با اشك توبه پاك ميشود. در دعاي مكارم الاخلاق آمده است: «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا اگر زبانم فحش داد، به جاي توهين، به جاي تحقير، خوبيها را بگويم. حضرت عيسي(ع) با جمعيتي بودند. خواستند از كنار سگي بگذرند. يكي گفت: چه سگ سياهي است. يكي گفت: چه سگ لاغري است. يكي گفت: چه سگ بد بويي است. هركسي يك نقطه ضعفي را گفت. حضرت عيسي(ع) فرمود: چه دندانهاي سفيدي دارد. يعني همهي شما نقطه ضعفش را گفتيد، اما من نقطه قوتش را گفتم. اصولاً ابرقدرتها يكي از كارهايشان اين است كه ايجاد شك ميكنند. حضرت صالح(ع) آمده بود و مردم را هدايت ميكرد. دو سه نفر طاغوتي و ابرقدرت آمدند و به مردم گفتند: چرا به حرف صالح گوش ميدهيد؟ (أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ) (اعراف /75) از كجا معلوم كه اين پيغمبر باشد؟ ايجاد شك ميكردند. قلب انسان تعبيرات جالبي دارد. پيغمبر اسلام براي قلب سه مثال زده است. ميفرمايد: قلب انسان مثل گنجشك است. يعني هر ساعتي يك جايي است. امروز كه از مهر اين خوابش نميبرد، فردا چنان قهر ميكند كه حتي حاضر نيست يك نامه به او بنويسد. قلب انسان مثل گنجشك است. در جملهاي ديگر فرمود: قلب انسان مثل ديگ آب جوش است. يعني مدام زير و رو ميشود. در جملهاي ديگر فرمود: قلب انسان مثل پر كاه در مقابل باد است. يعني قلب انسان همينطور زير و رو ميشود و انسان بايد بسيار مواظب قلبش باشد. به اميرالمومنين علي(ع) گفتند: از كجا به اين مقام رسيدي؟ فرمود: دروازه بان گوش خود بودم. نميگذاشتم هر آهنگي دل من را به اين طرف و آن طرف بكشاند و به سمت خودش جذب كند. نميگذاشتم هرصدايي را بشنوم. در ارتش اسلام ميآمدند و شايعه سازي ميكردند كه به جنگ نرويد. اسرائيل نيروي هوايي قوي دارد. آمريكا پشتيبان اسرائيل است. صدام از تمام قدرتها كمك گرفته است. (إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً) (آل عمران /173) در ارتش پيغمبر ميآمدند و ميگفتند: جمعيت مردم زياد است. شما قدرت حمله نداريد. ميگفت: «فَزادَهُمْ إيماناً» اينها ميخنديدند و هرچه آنها ميگفتند: كه طرف قويتر است، ايمان اينها قويتر ميشد. جامعهي نجس راچگونه بايد پاك كنيم؟ اگر خواستيم جامعهي نجس را پاك كنيم، بايد مفسد في الارضهاي آن را برداريم. چون تا مفسد في الارض باشد، پاكي نميآيد. (تا ريشه در آب است اميد و ثمري نيست). بايد ريشه را از آب بيرون كشيد. براي تطهير جامعه، بايد هركسي كه فساد ميبيند، نهي از منكر بكند. اگر كسي فسادي را انجام ميدهد و همه بگويند: انجام نده! آن وقت است كه جامعه پاك سازي ميشود. افرادي كه علني گناه ميكنند بايد شلاق بخورند. البته كسي كه مخفي گناه ميكند، در باطن گناه ميكند، اسلام كاري به او ندارد. در رساله هم هست. ملاقات در باطن طوري نيست. مثلاً من آمپول را در رگ خود فرو ميكنم و بيرون ميكشم. اگر آمپول خوني نباشد، پاك است. گرچه اين آمپول در بدن من با خون نجس تماس داشته است اما چون بيرون خوني نيست، آمپول نياز به شستن ندارد. ملاقات درون اشكالي ندارد. اگر كسي گناهش دروني بود نبايد به او شلاق زد اما اگر علني شد و امنيت اجتماعي را به هم زد، بايد حكم را اجرا كرد. البته اين به اين معنا نيست كه آدم نگويد، نشنود، كيف نكند و نبيند. بالاخره آدم ميخواهد ديدنيها را ببيند. اين مسئلهي تعديل است. شما فرض كنيد اگر يك كپسول گاز را آزاد بگذاريم، منفجر ميشود اما اگر آن را محكم ببنديم، ديگر چراغي از آن روشن نميشود. انفجار مطلق درست نيست. بايد اينكه به داخل چراغ ميآيد، تعديل بشود. شهوت هم همينطور است مثل گاز ميماند. وقتي آزادش بگذاري منفجر ميشود، اما اگر آن را محكم ببندي، هيچ اتفاقي نميافتد. بستن مطلق ممنوع است. آزادي مطلق هم ممنوع است. بايد طبيعي باشد. ورود ممنوع براي چشم باشد. ورود ممنوع براي گوش باشد. يكي از چيزهايي كه جامعه را فاسد ميكند، خبر افراد بي اعتبار است. وزارت ارشاد بايد يك كارتي داشته باشد كه: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) اگر فاسق خبرنگار باشد، كارتش لغو شود. چون آدم فاسق با يك كلمه همه چيز را زير و رو ميكند. به اين جمله دقت كنيد. وقتي ميگويم: اسرائيل به لبنان حمله كرد، يك معنا دارد. وقتي ميگويم: اسرائيل متقابلاً به لبنان حمله كرد، يك معنا دارد. اگر يك كلمهي متقابلاً بگذاريم تمام تفسيرهاي سياسي را عوض ميكند. اين خبرنگار و روزنامه نويس است كه با نيش قلمش كاه را كوه ميكند.
4- خداوند به سه نفر مباهات ميكند
بحث قبلي بحث عبادت بود. يك سري از عبادتها را بايد با اجتماع انجام داد. مثل نماز جماعت و نماز جمعه. يك سري از عبادتها را بايد تنها انجام داد. مثلاً حديث داريم كه پيغمبر فرمود: خداوند به سه نفر مباهات ميكند. يعني سه نفر مورد نظر خدا هستند. كساني كه در بيابان تنهايي نماز ميخوانند. اين اثر دارد و خود ما هم اثرش را لمس كردهايم. مثلاً گاهي در جاده داريم ميرويم، ميبينيم يك راننده كاميون، ماشين باري، پيكان، ماشين را پارك كرده و كنار جاده تنها نماز ميخواند. آدم از ديدن اين صحنهها خيلي كيف ميكند. حديث داريم كسي كه در يك بيابان خلوت نماز بخواند، خداوند هفتاد هزار ملك ميفرستد و ميگويد: پشت سر اين نماز بخوانيد و تا صبح روز بعد اين هفتاد هزار ملك براي او استغفار ميكنند. اين يعني چه؟ يعني انسان در كارهايش نبايد هميشه دهن بين و چشم بين باشد. بعضي از آدمها هستند كه اگر جامعه نماز بخواند، او هم ميخواند، اما شهامت اين كه تنهايي نماز بخواند را ندارد. گفتيم كه خداوند به سه نفر مباهات ميكند: كسي كه در جبهه باشد، همه فرار كنند و او بماند. كسي كه سحرها بلند ميشود و نماز شب ميخواند. كسي كه در بيابان به تنهايي نماز ميخواند. خداوند به اين سه نفر مباهات دارد. در بحث عبادت رواياتي داريم. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «أَيُّمَا عَبْدٍ الْتَفَتَ فِي صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ يَا عَبْدِي إِلَى مَنْ تَقْصِدُ وَ تَطْلُبُ أَ رَبّاً غَيْرِي تُرِيدُ وَ رَقِيباً سِوَايَ تَطْلُبُ أَوْ جَوَاداً خَلَايَ تَبْغِي وَ أَنَا أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ وَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدِينَ وَ أَفْضَلُ الْمُعْطِينَ أُثِيبُكَ ثَوَاباً لَا يُحْصَى قَدْرُهُ أَقْبِلْ عَلَيَّ فَإِنِّي عَلَيْكَ مُقْبِلٌ وَ مَلَائِكَتِي عَلَيْكَ مُقْبِلُون»(تفسيرالإمام العسكري، ص524) هر انساني كه وقت نماز حواسش پرت ميشود، خدا به او خطاب ميكند، ميگويد: «إِلَى مَنْ تَقْصِدُ» كجا ميروي؟ «وَ تَطْلُبُ» دنبال چه كسي هستي؟ «أَ رَبّاً غَيْرِي تُرِيدُ» به سراغ خدايي غير از من ميروي؟ «وَ رَقِيباً سِوَايَ تَطْلُبُ» من رقيبي دارم كه تو به او توجه كردي؟ «أَوْ جَوَاداً خَلَايَ تَبْغِي» آيا كريمي و بخشندهاي جز من سراغ داري؟ «وَ أَنَا أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ وَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدِينَ وَ أَفْضَلُ الْمُعْطِينَ أُثِيبُكَ ثَوَاباً لَا يُحْصَى قَدْرُهُ» كجا ميروي؟ «أَقْبِلْ عَلَيَّ» به طرف خودم بيا «فَإِنِّي عَلَيْكَ مُقْبِلٌ» من به تو توجه دارم، كجا ميروي؟ «وَ مَلَائِكَتِي عَلَيْكَ مُقْبِلُون» ملائكهي من به تو توجه دارند. چرا حواس تو پرت است؟ «أَقْبِلْ عَلَيَّ» اگر يك قدري حواسش پرت شود و دوباره برگردد، خدا ميبخشد و اگر چند بار حواسش پرت شود، خداوند هم ميگويد: او را به معشوقهاي خيالي خودش رها كنيد. ديگر دل اين ارزش ندارد كه به من متوجه بشود. چگونه عبادت كنيم؟
5- عبادت و چگونگي آن
در اين كه چگونه عبادت كنيم يك مثال ساده ميزنم. آدرس خانه را بايد از چه كسي گرفت؟ آدرس را از صاحبخانه ميگيريم. اگر آدم خواست عبادت كند بايد از خدا بترسد كه چگونه عبادت كند. اين كه ميگويد: عبادت به جز خدمت خلق نيست. غلط كردي! اگر خواستي خدا را عبادت كني بايد ببيني صاحبخانه چه گفته است؟ عبادت هم دليل عقلي دارد. قرآن ميگويد: بايد خدا را عبادت كرد. (اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ) (بقره /21) عبادت خدا را بكنيد، چون او شما را خلق كرده است. به قول ما طلبهها علت موجده است. چون ما اصلاً نبوديم و بود شديم. ما نبوديم، خداوند ما را به وجود آورد. (هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ) (انعام /14) آخر گاهي وقتها يك كسي مثل ساعت ساز، ساعت را كوك ميكند. البته گردش ساعت با خود ساعت است. لطف خدا هم مثل برق است و مثل ساعت نيست. گاهي شما فقط ساعت را كوك ميكني. كوك كردن با شما است، اما كار كردن با خودش است. آيا خدا اين چنين است؟ فقط ما را راه انداخته است. خدا مثل برق است. اگر يك لحظه به لامپ برق نرسد، لامپ هيچ برقي ندارد. عبادت به انسان چه رشدي ميدهد؟ «عبد اطعني حتي اجعلك مِثلي، يا مَثلي» اگر كسي عبادت بكند، خداوند به روح او، به نفس او، به دم او، به وجود او، يك ولايتي ميدهد. دعايش مستجاب ميشود. معجزه به دستش جاري ميشود. از او كرامت ميبينند. عبادت فقط نماز و روزه نيست. فكر عبادت است. امام رضا(ع) فرمود: (لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ) (كافى، ج2، ص55) ببينيد سال12 ماه دارد. 9 ماه آن مثل هم است. 9 ماهي كه مثل هم است، شوال، ذي القعده، ذي الحجه، محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الثاني، جمادي الاول، جمادي الثاني است. سه ماه هم خيلي مهم هستند. رجب، شعبان، رمضان خيلي مهم هستند. ماه رمضان خيلي مهم است. در ماه رمضان شب قدر خيلي مهم است. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3) سحر شب قدر خيلي مهم است. در همان سحر شب قدر بهترين عبادت چيز فهميدن است. انسان در مسجد برود و يكي را صدا بزند. بگويد: آقا من شبهه دارم. شبهه من را برطرف كن. گاهي يك تيغ در پاي انسان ميرود و ديگر نميتواند راه برود. تيغ را كه بيرون كشيد ميدود. يك آدمهايي هستند، كه يك تيغي در مغزشان رفته است. يعني يك وسوسه، يك اشكال و يك شبههاي دارند. اين شبهه را بيرون بكشند و به راحتي به انقلاب، به جمهوري، به امام، به قرآن، به مكتب، به همه خوش بين ميشوند. بدبيني او به خاطر اين است كه يك اشكالي در مغز او وجود دارد. بايد اين اشكال را بيرون بكشند. سؤال علمي بپرسيد اما علمي كه مفيد باشد. اين كه ميگويند: سحر ماه رمضان بهترين عبادت، چيز ياد گرفتن است. ياد گرفتن آن علمي كه به من جهت بدهد. چون گاهي وقتها علم ارزش ندارد. دانشگاه خوب است اما فارغ التحصيلانش كه بيرون ميآيند، همه به آمريكا ميروند. فكرعبادت است. تحصيل علم عبادت است. حكومت حق عبادت است. حديث داريم اگر كسي دائماً روزه بگيرد و حج برود و تمام مالش را در راه خدا صدقه بدهد اما در خط امام و نائب بر حقش نباشد فايده ندارد. «لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ تَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ ثَوَابٌ»(المحاسن، ج1، ص286) بعضي آدمها را داريم كه نماز شب هم ميخوانند. قرآن هم ميخوانند. تفسير هم ميگويند اما آن طوري كه دلشان تسليم فقيه باشد، تسليم نيست. اينها كمبود دارند.
6- اهميت ولايت و رهبري
در وسائل الشيعه حديث داريم كه اگر كسي تمام اموالش را در راه خدا انفاق كند و تمام روزها روزه بگيرد و تمام شبها تا صبح عبادت كند اما در خط ولايت نباشد، هيچ ارزشي ندارد. اين مثالي كه ميخواهم بزنم، رئيس جمهور ما آقاي خامنهاي گفتهاند. ايشان حدود 10، 12 سال پيش، اين مثل را در مشهد كه خدمتشان بوديم دربارهي رهبري گفتهاند. ايشان فرمود: اگر رانندهي يك ماشين خوب باشد، اگر راننده عاقل و قوي و هوشيار باشد، جاده را بلد است و گيج نميشود. اگر راننده خوب باشد مسافرها را به مقصد ميرساند با اين كه مسافرها پرتقال و پوست خيار هم ريختهاند. يعني اگر رهبر حق باشد اين رهبر جامعه را به سعادت ميرساند، چون رانندهاش خوب است. حالا فرض ميكنيم چهار نفر حزب اللهي هم خلاف بكنند. . . اما اگر راننده مست باشد و افرادي مثل بني صدر، رجوي راننده باشند، چون راننده مست است داخل دره ميافتد. در تلويزيون خيلي از حرفها را نميشود گفت. يعني ما كه حرف ميزنيم مثل رانندهي تاكسي هستيم كه دائم به ما آدرس ميدهند. دائماً بايد حواسمان جمع باشد كه از داخل كدام خيابانها برويم. اگر رهبري حق باشد، قافله را به منزل ميرساند. حديث داريم: «حب علي حسنة لا يضر معها سيئة»(نهج الحق، ص259) بايد بگوييم كه ولايت و اهل بيت نبايد ما را مغرور بكند. ميگويند يك شاعري يك شعر گفت. معناي شعرش اين است كه روز قيامت علي بن ابيطالب(ع) براي شفاعت ميايد. اي مردم هرچه ميخواهيد گناه بكنيد. شفيع شما آدم قوي است. ايشان نجات غريق است. هرجاي دريا ميخواهيد برويد. ايشان شما را از غرق شدن نجات ميدهد. شاعر اين را به صورت شعر در آورده است. بعد خواب ديد كه حضرت علي(ع) به او گفته است تو كه ميگويي: اگر شفيع روز قيامت علي است، هرچه ميخواهي گناه بكن. اينطور شعر بگو. بگو: اگر شفيع روز قيامت علي است، شرم از رخ علي كن و هيچ وقت گناه نكن. يك كسي به يك نفر گفت: انگشترت را به من بده. گفت: ميخواهي چه كني؟ گفت: ميخواهم هر وقت نگاهش ميكنم به ياد تو بيفتم. گفت: حالا به تو نميدهم كه هر وقت ديدي نيست به ياد من بيفتي.
7- عبادت شاخههاي زيادي دارد
كارهاي اقتصادي عبادت است. از پيامبر(ص) حديث داريم: «الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ»(كافى، ج5، ص78) عبادت شاخه دارد. يكي از شاخههاي مهم عبادت اين است كه انسان دنبال حلال برود. پس فكر عبادت است. تحصيل عبادت است. كاسبي عبادت است. «لضربة عليٍّ يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين»(إقبال الأعمال، ص467) يك شمشير علي بن ابيطالب در جنگ خندق، شرفش از عبادت جن و انس بيشتر است. پس عبادت بعد نظامي دارد. بعد اقتصادي دارد. بعد سياسي دارد. بعد سياسي آن رهبري است. بعد اقتصادي آن كاسبي و طلب حلال كردن است. بعد نظامي آن «لضربة علي» است. بعد معنوي آن مناجات و اشك است. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «البكاء من خيفة الله للبعد عن الله عبادة العارفين»(غررالحكم، ص192) اگر كسي به خاطر اين كه از خدا دور شده است، اشكي بريزد اين عبادت عارفين است. بعد اجتماعي آن ايجاد عدالت است. ايثار عبادت است. حسن خلق عبادت است. محبت عبادت است. بنابراين عبادت يك شاخه ندارد. شاخهي سياسي، اجتماعي، خانوادگي و. . . دارد. اميدوارم خداوند به ما توفيق بدهد كه تمام شاخههاي عبادت را ياد بگيريم. ما مثل پزشكها نباشيم كه فقط در يك رشته متخصص هستند. بعضي از پزشكها متخصص حلق و بيني هستند. بعضي متخصص قلب هستند. بعضي متخصص چشم هستند. بعضيها هم ميبيني كه مسلمان متخصصي در انگشتر عقيق است. هيچ كار او درست نيست، فقط يك انگشتر دارد. بعضيها متخصص در راهپيمايي هستند. 16 سال است كه نمازش غلط است، ولي در همهي راهپيماييها شركت كرده است. بعضيها را هم ميبيني كه نمازش را درست ميخواند ولي در مسائل جهاد سازندگي هيچ كاري نميكند. حديث داريم كه علامت مؤمن اين است كه در تمام كارهاي خير يك سهمي داشته باشيد و شريك باشد. فقط در يك سري كارها تخصص نداشته باشيم. بعضيها شعار دارند، شعور ندارند. بعضيها شعور دارند، شعار ندارند. بعضيها اشك دارند، شمشير ندارند. بعضيها شمشير دارند، اشك ندارند. بعضيها ناله دارند، نعره ندارند. بعضيها نعره دارند، ناله ندارند. كرم داران عالم را درم نيست*** درم داران عالم را كرم نيست. اينطوري نباشد. حضرت علي(ع) هم منافق ميكشد و هم كافر ميكشد. هم اشك ميريزد و هم بچه يتيم بغل ميكند. هم بيل ميزند و هم سخنراني ميكند. هم كارگر است و هم قاضي است. اين شيعه علي است كه بايد مثل علي(ع) باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 35