نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 358
موضوع: امام علي(عليه السلام)، نامه به مالک اشتر – 23
تاريخ پخش: 6/2/69
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر مىخواهيد بدانيد ماه رمضان چه ماهى است, امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه دعايي دارد كه با ماه رمضان خداحافظى مىكند و خيلى خداحافظى عجيبى است سه مسأله ده دقيقه آخر بحث صحبت مىكنم يكى خداحافظى، يكى آزاد كردن بردهها در شب عيد فطر, يكى زكات فطريه و نماز عيد و جمع بندى خطبه. در اين نامه مىخواهد بفرمايد: آى استاندار، وزير، وكيل، رئيس آموزش و پرورش شهردار، فرماندار، مسئولين مملكتى، نماينده امام هى نگويد آقا توى جلسه است هفتهاى يك روز بيايد با مردم حرف بزنيد همانطورى كه خيلى از مسئولين همين كار را مىكنند.
1- حضور در ميان مردم و مردمي بودن
«وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَك»(نهجالبلاغه/ص439) قرار بده براى مردم گرفتار از زمانى را و فارغ كنى خودت را از كارهاى حكومتى و مملكتى و آزاد كنى خودت را و ببين مردم درد و دلشان چه هست. خودت را فارغ كن و يك زمانى را سهم بده به مردم كه مردم مستقيم با خودت تماس بگيرند. «وتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّا» پهلوى مردم بصورت عام بنشين و بگو هر چه مىخواهيد بگوئيد. «فَتَوَاضَعْ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَك» تواضع كن در آن مجلس براى خدايى كه تو را آفريد. «وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَك» لشكرت را بنشان يعنى به لشكرت بگو برويد كنار مىخواهم خودش با خودم حرف بزند. «وَأَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِك» بنشان از مردم لشكرت را و يارانت و پاسدارها و شرطهها را(پليس) همه را كنار بگذار و بگو مردم هر كس مىخواهد خودش با خودم حرف بزند. «حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُكَلِّمُهُم» تا متكلم و سخنگوى آنها حرفش را بزند «غَيْرَ مُتَعْتِع» بدون اينكه دلواپس از جايى باشد و بدون دلهره حرفش را بزند البته اينكه مىفرمايد «مُكَلِّمُهُمْ» يعنى مردم بايستى متكلم و سخنگو داشته باشند. وقتى نماينده مردم با تو حرف مىزند بايد همه جند، احراس، اعوان، لشكريان و علاقمندان، پاسدارها، پليس همه را بگو برويد كنار و يك نفر بلند شود و بگويد ما مردم منطقه فلان مشكلمان اين است قول داد عمل نكرد چنين و چنان.
2- احقاق حق مظلومان و پرهيز از زورگويي
«فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِن»(نهجالبلاغه/ص439) شنيدم از پيامبر(ص) در غير يك جا(بارها) فرمود كه «لَنْ تَقَدَّسَ أُمَّةٌ» مقدس نيست امتى، ارزش ندارد جامعهاى كه «لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ» جامعهاى كه حق ضعيف را نشود گرفت مقدس نيست جامعهاى ارزش دارد كه آدم بتواند حق ضعيف را از گردن كلفت بگيرد. دوره خان و قلدرى و گردن كلفتى تمام شد ديگر گذشت آن روزى كه كسى بتواند با اسلحه و امضا و به پسر عمويم مىگويد و هيچ كس هيچ كارى نمىتواند بكند خلاف قانون، اگر برسيم به حكومت حضرت على(ع). الان اگر زور و پارتى هست هنوز به حكومت حضرت على(ع) نرسيدهايم الان اگر دستت به مسئولين نمىرسد, مىروى دم در هُلت مىدهند و مىگويند آقا توى جلسه است پيداست كه به حكومت حضرت على(ع) نرسيديم. ما از حكومت شاهنشاهى در آمديم ولى به حكومت حضرت على(ع) هم نرسيدهايم ما هنوز توى راه هستيم. يك آقايى در تهران هست قسمتهاى جنوب شهر، نماز كه مىخواند مىنشيند و مردم دو ساعت هر چه مىخواهند به اين آقا مىگويند آقا خواب ديدم. آقا استخاره، آقا اين عروس با مادر شوهرش دعوايش شده، آقا اين پدرم چنين گفته من هم چنين حق با پدرم است يا با من. من يك بار به او گفتم آقا الله اكبر از حوصله تو اينقدر مردم دوستش دارند و اينقدر مردم به او پول خمس و زكات مىدهند البته خوشبختانه مىگفت من نه خمس مصرف مىكنم و نه سهم امام من يك ريال از اين پولها استفاده نمىكنم اما مردم قربانش مىرفتند مسجدش هم پر مىشود اين غير از آن آقايى است كه بعد از سلام نماز با ماشين در مىرود بنشين ببين مردم چه مىگويند البته گاهى هم چرت و پرت مىگويند، مثلاً مىگويند آقا يك دعا بنويس شيرگاو من زياد شود! به من چه آخر كه شير گاو تو زياد شود، برو به آن علف بده گاهى تقاضاهاى بى ربطى مىشود. «ثُمَّ احْتَمِل»(نهجالبلاغه/ص439) تحمل كن دَرى وَرى(چرت و پرت)ها را از مردم. مىآيد مىگويد تو چه آقايى هستى كه پياز گران است! خوب به من چه!
3- بردباري و تحمل و مدارا با مردم
«ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْق» تحمل كن خشونت را گاهى مىآيد داد و بيداد «وَالْعِي» يعنى گاهى مىآيد حرف بزند بلد نيست حرف بزند نگو برو اول حرف زدن ياد بگير بعد بيا اينجا گاهى جابجا مىگويد من فرمودم شما عرض كردى. تو هم نگو اقا مواظب كلماتتان باشيد. اگر خوشرفتار و باز شدى بر مردم خداوند به تو ثواب طاعت مىدهد و بر تو باز مىشود انواع رحمت خدا. اگر مىخواهى چيزى بدهى «فَأَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئا» گورا بده گوارا چطورى است؟ مثلاً پولى است بگذار توى پاكت به او بده همينطور ذره، ذره زجر كشش نكن. اگر مىخواهى چيزى بدهى كارى كن مردم راحت گيرشان بيايد اگر مىخواهى يك بن بدهى روغنش را ُ شهر و برنج را آنطرف شهر، قيچى جهيزيه را فلان جا، ساعت را آنطرف شهر، اينطورى نباشد مردم را زجر كش نكن. «وَ امْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَ إِعْذَار» اگر هم نمىدهى مسئول ستاد جهاز بيايد و بگويد به اين دلائل تا هشت ما به عروس خانمها جهيزيه نمىدهيم «تَوَاضَعْ» اگر نمىخواهى چيزى را بدهى با عذر خواهى و زيبا بگو «ثُمَّ إِنَّ أُمُوراً مِنْ أُمُورِكَ» يك سرى كارها در مملكت هست كه بايستى خودت جلو بياى دستور فايده ندارد «لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا»(نهجالبلاغه/ص439) خودت بايد مباشرت كنى «مِنْهَا» از جمله آن امورى كه خودت بايد تصميم بگيرى «إِجَابَةُ عُمَّالِكَ» كارهاى كارمندان را بايد رئيس تصميم بگيرد نگويد آقا برو پيش كارمند ديگر مثل تنبيه كردن كه معلم مىخواهد شاگرد را تنبيه كند، اگر لازم شد كه تنبيه كند، خود معلم بايد بزند. نه اينكه به شاگرد ديگر بگويد كه او بزند تنبيه معلم قابل قبول است اما تنبيه معلم از طريق شاگرد قابل قبول نيست.
4- اقدام شخصي، سريع و به روز بودن مناجات
«مَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ» گاهى رئيس دفتر و منشى عاجزند خودت بايد اقدام كنى و از آن كارها. «وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يوم ورودها»(نهجالبلاغه/ص439) «يوم ورودها» خيلى خيلى مهم است من كه داشتم مطالعه مىكردم تكان خوردم از اين جمله يعنى همان روزى كه ناله زد همان روز به كارهايش برس يك طورى باشد كه سريع جواب بدهيد. اگر نيرو كم است، نيرو بگيريد از جمله كارهايى كه بايد انجام دهى صادر كنى جواب مشكلات و گرفتارىهاى مردم را همان روزى كه مىگويند. «بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ» يعنى آن كارهايى كه يارانت نمىتوانند خودت انجام بده. «وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَه» عمل امروز را به فردا واگذار نكن كارهايت بايد به روز باشد هميشه از تاريخ عقب نيفتى. «فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ» نگو آقا باشد براى فردا چونكه كار فردا هست شب تمام كارهايت را تمام كن برو بخواب. وقتى براى اميرالمومنين(ع) زكات مىآوردند مىفرمود من ناراحتم فورى آنرا جمع مىكرد و آنرا تقسيم مىنمود جايش را جارو مىكرد و دو ركعت نماز مىخواند و بعد مىفرمود الحمدلله راحت شدم. حالا كه اين همه وقت براى مردم و مسئولين گذاشتى دعايى نماز شبى.
5- توجه ويژه به نماز و دعا
مىفرمايد: «وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ» بين خودت و خدا بايد يك ساعت مناجاتى هم داشته باشى اين هم «أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ»(نهجالبلاغه/ص439) نگذار آخر كار و دم غروب بخوانى مسئولين بايد اول وقت نماز بخوانند نگو حالا كار مردم را راه بياندازيم ثوابش بيشتر است. امام على(ع) در جبهه شمشير مىزد گاهى هم سرش را به هوا بلند مىكرد باز شمشير مىزد و سرش را به آسمان بلند مىكرد ابن عباس گفت آقا چرا سرت را هوا مىكنى؟ فرمود مىترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا ميدان جنگ است. فرمود على در جبهه جنگ هم نماز اول وقتش را مىخواند. اما طولش نده «أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَه» (كافي/ ج4/ص431) مستحباتش را حذف كن اما نماز را اول وقت سريع بخوان. خدا رحمت كند مرحوم شهيد بهشتى را خدمتش بوديم يك عده ازچند كشور آمده بودند با او صحبت مىكردند يك دفعه تا صداى اذان بلند شد گفت معذرت مىخواهم يك حصير انداخت نماز خواند. بعد گفت بفرماييد اين ارزش است. قرار بده بين خود و خدا بهترين وقتها را «وأَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّة»(نهجالبلاغه/ص439) گرچه همه كارها براى خداست خدمت به مردم هم ثواب دارد اگر حسن نيت داشته باشى، رسيدگي به مصالح مملكتى ارزش دارد كارهاى شما همه خوب اما اين باعث نشود كه از نماز غافل شويد، هيچ چيز كار نماز را نمىكند. كسى تمام كارهاى خوب را انجام دهد اما نماز نخواند مثل اينست كه كسى مدرك ديپلم ندارد اما مىگويد آقا من همه كارهاى ادارى را انجام مىدهم مىگويند آقا مدرك اصلاً اگر ديپلم نداشته باشى استخدامت نميكنند. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» (كافي/ ج3/ص268)
6- عيد فطر، سيره تربيتي امام سجاد
هر انسانى سه كيلو غذاى عمومى كه مىخورد، گندم، خرما، جو، برنج پول سه كيلو را بايد بعنوان زكات فطريه بدهد و اين واجب است. در نماز عيد شركت كنيد و اگر امر داير شد بين نماز عيد و نماز جمعه. حديث داريم نماز عيد مقدم است. در زمان حكومت امام على(ع) كه عيد روز جمعه بود مردم گفتند نماز عيد بخوانيم يا نماز جمعه كه امام فرمود نماز جمعه را تعطيل مىكنيم. يك خاطره از شب عيد فطر دارم(در يكى از مناجاتهاى خمسه عشر مىگويد الهى يك بابى را گشودى يك ماه هم اين در باز بود «فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَة»(بحارالأنوار/ج91/ص142) بابى را به نام باب توبه گشودى «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه»(بحارالأنوار/ج91/ص142) اگر كسى يك ماه در باز بود و نيامد خودش شرمنده. زمان امام سجاد(ع) خفقان عجيبى بود بخاطر اينكه امام حسين(ع) را كشتند، مردم مدينه را كشتند، مكه را خراب كردند. امام سجاد(ع) هيچ كارى نمىتوانست بكند يك راه برايش مانده بود و آن اين بود كه برده مىخريد و با آنها در خانه كار مىكرد و شب عيد فطر همه را آزاد مىكرد. شب عيد فطر همه برده هايى را كه خريده بود 90 يا 200 تا همه را جمع مىكرد و مىفرمود: شما در اين هفت ماهى كه در خانه ما بودهايد اين اشتباهات را داشتهايد شما 22 اشتباه، شما 72 اشتباه، براى هر كدام پروندهاى داشت هر چه نقطه ضعف بود امام مىنوشت همه مىگفتند قبول است بعد مىفرمود امشب چه شبى است؟ مىگفتند شب عيد فطر مىفرمود: من يك جمله مىگويم همه با هم بگوئيد اى زين العابدين همانگونه كه تو عيبهاى ما را نوشتى خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته (وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ) (زخرف /80) (وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا) (يس /12) آيات زيادى داريم (ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ) (ق /29) تمام كارهايتان ثبت مىشود. بعد مىفرمود شب عيد فطر همه بردهها را آزاد مىكرد، يعنى فارغ التحصيل مىشدند. امام در خانه با آنها كار مىكرد. بعد كه همه را آزاد مىكرد مىفرمود: خدايا شب عيد فطر است من بردههاى خودم را آزاد كردم, تو هم زين العابدين را از آتش جهنم آزاد كن. اين شيوه دانشكده سرى و مخفيانه امام زين العابدين(ع) بود. شب عيد به اينها لباس و خوراك مىداد. آنوقت مىگويند نماز عيد فطر را در صحرا بخوانيد. اين راهپيمايى كه اخيراً باب شده در قرآن و حديث است آن نمازى كه در حديث است اين است كه امام لباس سفيد بپوشد بيايد بيرون همه مردم بيرون بيايند بعد چند متر راه برود و بگويد: «اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ» ده متر، ده متر برود و مردم با هم شعار بدهند آن هم در صحرا. آنوقت در حديث داريم مردم كه براى نماز به صحرا مىروند بياد قيامت بيافتند، كسانى كه روزه خوردند با چه رويى مىآيند يك عده كه روزه گرفتهاند شاد، قرآنم در اين ماه را خواندم، روزهام را گرفتم. مواظب زبانم بودم وقتى مىآيد نماز عيد در نماز عيد كيف مىكند. حضرت ديد روز عيد دارند عدهاى بازى مىكنند، فرمود: مىدانيد چه روزى است كه داريد بازى مىكنيد شباهت به روز قيامت دارد و اينكه مىگويند عيد واقعاً عيد است. عيد واقعى عيدى است كه آدم خسته كن باشد. ببينيد ما دو گروه داريم يك حيوان كه طبق غريزه عمل مىكند فرشته طبق وظيفه عمل مىكند، اما انسان هم وظيفه دارد و هم غريزه اگر تابع غريزه بود ملحق به حزب حيوانها مىشود و اگر تابع وظيفه بود ملحق به فرشته مىشود. فرشتهها غريزه ندارند يعنى شهوت و غضب ندارد حيوانها هم عقل و شعور ندارند. سى روز غريزه گفت بخور وظيفه گفت نخور اين سى روز وظيفه بر غريزه پيروز شد بايد عيد گرفت. عيد قربان هم همينطور است حضرت ابراهيم(ع) مأمور مىشود بچهاش را ذبح كند، غريزه مىگويد نكش فرزند تو است فرمان خداوند مىگويد بكش، ابراهيم(ع) دست به چاقو برد كه بكشد، مىگويد امروز روز عيد قربان است, چون وظيفه بر غريزه پيروز شده است. هر وقت ميل به گناه دارى اما انجام ندادى آن روز عيد است. آن روز عيد است كه انسان وظيفهاش بر غريزهاش پيروز شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 358