نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 359
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امسال ماه رمضان بنا شد که ما نامه با عظمت حضرت امیر در نهج البلاغه نامه 53 که به فرماندارش مالک اشتر گفته چگونه حکومت داری کند این نامه را بخوانیم برادران و خواهران دم افطار بنشینند با متن این نامه آشنا بشوند نامه بسیار پرمایه و پرمطلب است. ای مالک! (وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى بِحُسْنِ ظَنِّ وَالٍ بِرَعِیَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ) بدان اگر مىخواهى كشور دارى كنى باید مردم را نگه دارى بدون مردم قدرت فایدهاى ندارد نخ اگر دنبال سوزن نباشد سوزن خالى هر چند تیز باشد كسى توى فاستونى فروش نمىكند. مانور سوزن صدقه سر نخى است كه با او هست. اگر مردم را نگه دارى باید به مردم خوش بین باشى اینطور نباشد كه بگویى این مردم دزدند، با مردم خوب رفاار كن این را امیرالمومنین(علیه السلام) مىگوید با مردم مصر، به مردم ایران نیست، مردم ایران واقعاً خوب مردمى هستند توى راهپیمایىها بیست و دوم بهمنش را دیدیم. روز قدسش را هم خواهیم دید، جبههشان را دیدیم، خانواده شهدا را دیدیم تشیع جنازه امام را دیدیم، پاى صندوقهاى رأى را بارها دیدیم، شریفترین مردم جهان مردم ایرانند. این مردم گلِ گُلند. البته توشان ناخاله هایى هستند كه باعث سوء ظن مىشوند. اگر مىخواهى حكومت دارى كنى باید حسن ظن داشته باشد مسئول به مردم. باید مردم باورشان باید كه دوستشان دارم. (البته شما چون دانشجوى تربیت معلم هستید) اگر شاگرد شما بداند كه شماى معلم دوستش دارید مىداند كه شما هر شغلى بروى در آمدش از معلمى بیشتر است، مىداند كه شما روى محبت درس مىدهى و زحمت مىكشى شاگرد شما اصلاً نگاه كه به شما مىكند دیدش فرق مىكند. مردم كه پاى منبر من نشستهاند اگر بدانند من دوستشان دارم اصلاً یك طور دیگر حرفهاى من را گوش مىكنند برخلاف اینكه بگویند دوستمان ندارد این. . . خرج مىكند كه پول روضهاش را بگیرد. اگر دید، دیدى باشد كه همه براى امرار معاش دارم كار مىكنیم نه من شما را دوست دارم و نه شما من را دوست دارید. اگر اینطور باشد اثرش خیلى كم مىشود اما اگر باورمان آمد مثل اینكه مردم باورشان شد كه امام(رحمة الله علیه) آنها را دوست دارد و امام(رحمة الله علیه) هم باورشان آمد كه مردم او را دوست دارند چون بین امام(رحمة الله علیه) و امت باورشان شد كه همدیگر را دوست دارند دیدیم چى چى شد. طرح براى ایجاد حسن ظن، : 1 –(مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ) به مردم احسان كنید. 2 –(وَ تَخْفِیفِ الْمُؤَنِ عَنْهُمْ) سبك بگیرید بر آنها. مىگوید ندارم مجانى اسم بچهاش را بنویس. مىگوید ندارم كوتاه بیا، نگو دروغ مىگویند، ده تا هم دروغ مىگویند. ده بار هم مردم به دولت دروغ بگویند ولى ایجاد محبت بشود بین مردم و دولت بهتر از این است كه احتیاطاً ما. . . در گرفت و بست هم همین طور است. ما احتیاطاً چهار نفر را كم بگیریم حالا شاید هم دزد نیست حالا احتیاطاً بگیریمش. (وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْیَكُنْ مِنْكَ فِی ذَلِكَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِكَ) یعنى اگر احسان كنیم، تخفیف بدهیم چیزهایى كه مردم برایشان سنگین است كوتاه بیاییم. اینها سبب مىشود كه ما در مجموع به مردم حسن ظن داشته باشیم و اگر حسن ظن داشته باشیم آنوقت از ضد انقلاب. . . یعنى ببینیم تا مىگوییم(قد قامت الصلوة) مردم به صحنه مىریزند و از دولت حمایت مىكنند، دولت بیمه است و كس دیگر نمىتواند كارى بكند. چقدر از زن و شوهرها به خاطر سوءظن زندگیشان تلخ است، زن به شوهر سوءطن دارد، شوهر به زن سوءظن دارد به بچه سوءظن دارند این مسأله سوءظن خیلى بلاى مهمى است. اقسام سوء ظن: 1 – سوءظن به خدا. 2 – سوء ظن به مردم. 3 – سوء ظن به خود. سوء ظن به خدا بد است كه قرآن مىفرماید افرادى هستند به خدا بدگمانند آنوقت بدگمانى به خدا عواملى دارد، سوء ظن به قدرت خدا عامل ترك توكل سوءظن دارد مىگوید از كجا خدا كمكم مىكند. مىگوئیم بابا برو جلو پایت را پیش بگذار خدا كمكت مىكند. مىگوید از كجا؟ فلذا داریم اگر كسى ازدواج نكند از ترس خرجى این پیداست كه سوء ظن به قدرت خدا دارد مىدانى چه مىگوید؟ مىگوید والله اگر یكى باشم خدا زور دارد كه خرجم را بدهد اما اگر دو تا شدیم زور خدا ته مىكشد. سوءظن به حكمت خدا، مىگوید بابا معلوم نیست خدا حكیم باشد این چیزها را بیخودى آفریده نسبت به هستى اشكال مىكند. مرد براى چه پستان مىخواهد، درختان براى چه جنگل مىشود، لوزتین چیه، كسى كه سوءظن به حكمت خدا دارد در توحید و ایمانش لنگ است. كسى كه سوءظن به لطف و عفو خدا دارد این مأیوس مىشود مىگوید مىدانى ما خیلى گناه كردیم دیگر خدا ما را نمىبخشد. مىگوید خدا تا سیصد گناه را مىبخشد اما من بیش از سیصد گناه دارم سوء ظن به علم خدا اگر داشته باشیم عامل گناه مىشود مىگوید بالاخره كسى كه نفهمید. كسى كه نفهمید، خدا كه فهمید. اگر كسى جاى خلوت گناه كند به هواى اینكه كسى نفهمید این پیداست كه خدا را شاهد نمىداند. اگر كسى سوء ظن نداشته باشد بگوید خدا مىبیند حیا مىكند، خدا كمك مىكند توكل دارد، خدا خرجى را مىدهد، خدا حكیم است اجمالاً سوءظن به خدا خیلى مهم است حالا سوءظن به كمالات و به صفات خدا حسابش زیاد است. سوءظن به مردم هم صحیح نیست آدم به زنش بد چشم به فرزندش بد چشم. آمد به خدمت امام گفت حرفهایى مىشنوم فلانى چه جوره از خودش مىپرسم مىگوید والله بالله اینطور نیست، چكار كنم، حرف خودش را قبول كنم یا حرف مردم را؟ امام مىفرماید حرف خودش را، بعد امام فرمود اگر 50 شاهد گفتند الف خودش گفت ب شما باید بگوئید ب. یك وقت جامعه اصلش فاسد است، یك وقت امت، امت طاغوتى است اصل فساد است مثلاً اگر آمریكا گفت آمدم آقا ببوسمت مىگوئیم آمده گاز بگیرد. اگر امت یا فردى خط فكرى و بافت اجتماعیشان فساد بود اینجا نباید آدم حسن ظن داشته باشد اما اگر نه بافت، بافت امت حزب الله بود، بافت، جو مذهبى بود كافیه. بازار، بازار مسلمان است اگر چهار تا هم غیر مسلمان در آن هست جو، جو اسلامى بود حساب جداست. سوءظن به مردم خوب نیست قرآن مىفرماید »إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ« الحجرات(12) بعضى از سوءظنها گناه است. اما سوء ظن به خود، این خوب است به خودتان سوءظن داشته باشید، نگوید آقا مىدانى من كه مخلصم خدا مىداند كه هیچ هدفى جز خدا ندارم آه، آه! چه حسن ظنى به خودت دارى، چطور جرأت مىكنى بگوى خدا مىداند من هدفى جز خدا ندارم، خیلى خودتان، خودتان را خوب ندانید مردم را خوب بدانید خودتان را خوب ندانید(فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ) یعنى خودشان به خودشان تهمت مىزنند علامت آدم با تقوا اینست كه خودش به خودش تهمت مىزند یعنى مىگوید معلوم نیست قبول شده باشد. معلوم نیست كارهایت صد در صد خالص باشد. عفو خدا زیاد است یك یا الله صادقانه بگویى خدا مىبخشد واقعاً اگر پشیمان بشویم خداوند خیلى از گناهان را مىبخشد روایت داریم یك وجب رو به طرف خدا بروید خدا یك گام طرف شما مىآید، آرام طرف خدا بروید خدا با سرعت طرف شما مىآید در دعاى كمیل داریم «یا سریع الرضا» خدایا تو زود راضى مىشوى. عوامل حسن ظن(احسان) همین ماه رمضان افرادى با شما كدرند مىگویند مىدانى فلانى با ما خوب نیست یك شب افطارى دعوتش كن یك افطارى بده و این را از دلش بیرون بیاور كه او خیال مىكند تو با او بدى و وقتى یك افطارى او را دعوت كردى مىگوید نه ما بیخودى فكر مىكردیم ایشان با ما بد است. نزدیكترین راه براى ایجاد حسن ظن احسان است یك گلى، سلامی، ماه رمضان است بگو آقا جان بین شاگرد و استاد، كارگر و رئیس كارگر و عمله و بنا، مدیر و شاگرد بگو آقاجان چونكه ماه رمضان است و شما روزه هستید من كمى به شما تخفیف مىدهم من مقدارى اضافه كار مىكنم تا تو برسى. وام دادن، مشورت، احسان، یك جایى كوتاه آمدن، یك سلام كردن، یك هدیه دادن، سوغاتى، احسان و آرام گرفتن و اینكه مردم چیزى ندارند كوتاه آمدن این ایجاد حسن ظن مىكند. كسى كه سوء ظن دارد واقعیات را نمىفهمد چرا چونكه ما به هم بد بینى داریم و همین باعث مىشود كه ما واقعیات را درك نكنیم. مثل آدمى كه عینك سرخ گذاشته و همه چیز را سرخ مىبیند شلغم را خیال مىكند لبو است. عینك سبز بزنى همه چیز را سبز مىبینى كاه را خیال مىكنى علف است. اگر سوء ظن باشد آن آقایى كه نشته مىخواهد مالیات تصویب كند چون سوءظن دارد به بازار و بازار هم سوءظن دارد به دولت هردو روى بغض هم آن فشار مىآورد و این هم فشار مىآورد. قهراً وقتى سوء ظن بود به همدیگر كمك نمىكنند. فسادهاى سوء ظن: 1- عدم درك واقعیات. 2- عدم تعاون، وقتى به شما بدبین هستم كمكت نمىكنم. 3- تجسس و دنبال این كینه پیدا مىشود، دنبال این غیرت نابجا بكار گرفته مىشود. مرد به خانمش سوءظن دارد و به خاطر سوءظن هى غیرت نشان مىدهد كجا بودى؟ به كى تلفن زدى؟ كى تلفن زد؟ و غیرت نابجا كه امام مىفرماید هر كس غیرت نابجا نشان دهد زن سالمش را فاسد مىكند. (فَإِنَّ ذَلِكَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى السَّقَمِ وَ لَكِنْ أَحْكِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَیْتَ عَیْباً فَعَجِّلِ النَّكِیرَ عَلَى الصَّغِیرِ وَ الْكَبِیرِ فَإِنْ تَعَیَّنْتَ مِنْهُنَّ الرَّیْبَ) گاهى مواقع ما باید سوء ظن داشته باشیم، نسبت به دشمنان بایستى سوء ظن داشته باشیم، نباید بگوئیم ظاهراً آمریكا با ما رفیق شد. (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) الانفال(60) نگو آقا فعلاً جنگ نیست نسبت به دشمن همیشه سوءظن داشته باش. نسبت به منافقین همیشه سوء ظن داشته باشید(فَحَذَّرَهُمُ) یعنى برحذر باش نگو آقا اینها دیگر دست به ترور نمىزنند و مدتى است انفجار دیگر نیست. سوءظن باعث عوارضى براى خود انسان نیز مىشود اول اینكه سوءظن باعث مىشود اعصاب آدم ناراحت بشود. آدم وقتى حسن ظن دارد آرام زندگى مىكند بانفسى مطمئن و قلبى آرام زندگى مىكند. سوءظن به مردم گاهى به سوءظن به خدا كشیده مىشود بعد مىگویم خدا من و او كه یكى هستیم چرا به من ندادى به او دادى؟ مایه غیبت مىشود. مىگوید فلانى چنین و چنان كرد روى سوءظن تحلیل مىكند روى تحلیل قضاوت مىكند. رفیقى كه بدبین است پهلوى شما اگر بنشیند شما را هم بدبین مىكند مثل سیگارى كه اگر پهلوى كسى بایستد او را سیگارى مىكند. گاهى سوءظن به خاطر بى خبرى است. امیرالمومنین(علیه السلام) مىفرماید آى مسئولین هر كارى كردهاید به مردم بگوید تا مردم نگویند این ادارهاىها مفت خورند. حتى گاهى اگر آدم خواب هم هست باید به كسى بگوید. زنگ مىزنند خوابه، به! این آقا هم كه همیشه خوابه مردم گرفتارند و اینها هم بى خیالند به حضرت عباس. آقا جان بیا یك آدم زنده چقدر باید بخوابد، خوب ما دیشب 4 ساعت خوابیدیم امروز هم یك ساعت كه پنج ساعت خوابیدیم حالا تصادفاً كه این ساعت ما خواب بودیم شما تلفن كردهاید و گفتند ایشان خوابه. گاهى نمىداند كه آقا چقدر خوابیده دارد فحش مىدهد. ایشان روزه مىخورد نمىدانم شاید هم مریض باشد شاید هم مسافر باشد میگوید دین ندارد من خودم دیدم دارد روزه مىخورد. بسیارى از سوءظنها به خاطر اینست كه خبر نداریم، بسیارى از سوءظنها به خاطر اینست كه رفیق سوءظنى بغلمان نشسته به همین خاطر قرآن مىفرماید »وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ« آنجا كه علم ندارى مانور نده. »إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً« الاسرء(36) استاد ما مىگفت زنى در حرم امام حسن(علیه السلام) مىرفت قبر مطهر را ببوسد یك مردى از عقب مىدوید و این زن را بغل مىكرد این زنه از زیر دست مرد در مىآمد مىرفت جاى دیگرى را ببوسد باز مرده نمىدانم چى. . این زنه هر جا مىرفت حرم را ببوسد این مرد همچین مىكرد. استاد ما مىگفت مرد را صدا زدم مىخواستم بزنم توى گوشش گفتم بى غیرت، گفت: چیه؟ گفتم: چكار دارى با زن مردم؟ گفت بابا زن خودمه او مىرود كه حرم را ببوسد من مىترسم مردها تنه بزنند من مىروم همچین مىكنم كسى تنهاش نزند! مىگفت ما همچین خجالت كشیدیم كه چطور همچین زود قضاوت كردیم. چرا امام(رحمة الله علیه) وقتى مىخواهد از دنیا برود مىگوید با قلبى آرام اینكه مىگوید با قلبى آرام یعنى اینكهمن به امت ایران خاطرم جمع است. اگر امام(رحمة الله علیه) با قلبى آرام از دنیا رفت و نسبت به مردم ایران خاطرش جمع است شما دیگر خیلى با مردم بدبین نباشید. مردم هم خوبست كه با دولت صادقانه برخورد كنند بیاید بگوید آقا ما اینقدر در آمد داریم و این هم باید نمونه هایش باشد یعنى اگر چهار نفر بیایند بگویند آقا ما درآمدمان اینقدر است راستش را بگویند آنوقت یك جورى شده همه به هم دروغ مىگویم. حتى به بنده آخوند گفتند مىروى توى مجلس دروغ بگو. گفتم چه بگویم، گفتند بگو بودجه نهضت سوادآموزى سه میلیارد، بگو سه میلیارد خود كمیسیون دو میلیاردش را قیچى مىكند. آخر بابا توى كمسیون آخوند من هم كه آخوندم دو تا آخوند توى جمهورى اسلامى به هم دروغ مىگویند گفتم بابا این نمىشود حكومت اسلامى برویم راست بگویم ببینیم چه مىشود یك چوب مىگیریم اگر آسمان افتاد پائین نگهاش مىداریم. خیال مىكنیم اگر دروغ نگویم كار از كار گذشته. رفتیم گفتیم آقا ما آمدیم راستش را بگوئیم ما هم خرجمان توى نهضت سوادآموزى اینقدر است دادید الحمدلله ندادید هم هیچى. جوانى آمد خواستگارى خانه پدر زنش گفت ما آمدیم دختر شما را بگیریم و داماد شما بشویم(ان تزوجنا) اگر دخترت را به ما دادى الحمدلله(وان تمنعونا) و اگر هم ندادى الله اکبر، خدا بزرگ است. نگفت من را به نوكرى بپذیز من را افتخار بده و اگر هم دخترت را ندادى اعصابم خورد بشود! ما بگوئیم این جنس رااینقدر خریدم مشترى هم بگوید متشكرم این هم سود. به خدا مىشود توى اداره و بازار راست گفت. پس امام(رحمة الله علیه) و امت به هم حسن ظن داشتند و امام(رحمة الله علیه) قلبش آرام است مىتوانیم در خط امام(رحمة الله علیه) باشیم. «والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 359