responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 432

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر – 22

تاريخ پخش: 75/03/24

بسم الله الرحمن الرحيم

1- وظيفه‌ي حكومت در امر به معروف و نهي از منكر

ابوذر نسبت به ولخرجي‌ها انتقاد مي‌كرد. نامه‌اي به عثمان نوشتند كه اگر مي‌خواهي حكومتي براي تو بماند، شام براي تو بماند، زبان ابوذر را بايد كوتاه كرد. مي‌خواستند ايشان را تبعيد كنند اما براي اين كه راهپيمايي و موجي راه نيافتد شِبهِ حكومت نظامي شد كه هيچ كس از ابوذر بدرقه نكند. حضرت امير(ع) فرمود: حالا كه گفته‌اند هيچ كس نبايد بدرقه كند ما بدرقه مي‌كنيم. امام علي(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) پنج، شش نفري آمدند بدرقه. درِ دروازه كه مي‌خواستند از هم جدا بشوند گفتند: «يَا أَبَاذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ» (نهج‌البلاغه/خطبه 130) شما براي خدا داد زدي. خيلي از ماها مي‌گوييم: اگر بگويم، نان خودم قطع مي‌شود. البته اگر مورد جزئي باشد براي يك ميخ كوچك لازم نيست آدم دست خودش را پاره كند. اما گاهي نان صد نفر هم قطع بشود، بشود. توطئه بايد كشف شود.
امام(ره) فرمود: حفظ نظام و حكومت اسلامي از نماز هم واجب‌تر است. اهم و مهم را بايد سنجيد و يك اسلام شناس و مجتهد بايد بسنجد. اگر معامله هروئين يا رابطه با آمريكا باشد، نه نان تو، هزارنفر هم قطع شود، بايد توطئه خنثي شود. در مسأله امر به معروف و نهي از منكر هميشه بايد سنجيد كه كار چيست و ضرر چيست؟ اگر كار مهم است ضرر جزئي را بايد تحمل كرد. گاهي وقت‌ها آبروي يك نفر را بايد ريخت. چرا؟ براي اين كه ارزش‌هاي انقلاب را از بين مي‌برد.
به امام علي(ع) خبر دادند كه نماينده‌ي شما در فلان شهر با طاغوتيان رفت و آمد مي‌كند و در ميهماني‌هايي كه همه اشراف و پولدارند و در آن ميهماني‌ها فقرا پايشان نمي‌رسد شركت مي‌كند. امام علي(ع) نامه نوشت كه: شنيده‌ام در ميهماني‌هايي شركت مي‌كني كه فقرا نيستند. و آبروي نماينده‌اش را برد. حالا اين نماينده چي خورده؟ هر چه خورد كوفتش شد. چون هزار و چهارصد سال است كه امام علي(ع) آبروي اين را برده. سؤال: مگر غيبت حرام نيست؟ چرا. آبروي يك نفر را بردن مگر حرام نيست؟ چرا. پس چرا امام علي(ع) آبروي اين را برد؟ مسأله اين است كه او به عنوان نماينده‌ي اسلام است. اگر امام علي(ع) اين خط را كور نمي‌كرد دوباره رژيم اموي بجاي رژيم علوي مي‌آمد. يكي خط ولخرجي است و يكي تقوا. گاهي فرد له بشود كه ارزش‌ها باقي بماند اين درست. اما متر كن چه كسي است كه عرضش چند متر است و آبروي اين چند متر است و چي فداي چي بشود. سنجش و كارشناسي كار هر كسي نيست. افرادي را مي‌آوردند خدمت امام و مي‌گفتند ايشان مجرم است. مي‌فرمود: بله مجرم است، اما يك موقعيت اجتماعي دارد كه بايد چيزي به او نگفت. اگر او را شلاق بزنند حكم خدا جاري شده اما يك دفعه مي‌بيني قبيله‌ها و افكاري به هم ريخته يعني سنگ روي سنگ بند نمي‌شود.

2- امر به معروف و نهي از منكر برخي افراد اثر دارد

كارهايي كه ابوذر مي‌كرد كس ديگري نمي‌كرد. يك حرف از حلقوم ابوذر خريدار دارد. اگر يك روحاني يا كت شلواري جوان بيايد توي تلويزيون و بگويد صيغه كردن زن‌ها مستحب است مي‌گويند به به، به به! اما اگر پيرمردي مثل آيت الله اراكي بيايد بگويد، اين ديگر متهم نمي‌شود. گاهي يك كسي چيزي را مي‌تواند بگويد و مورد تهمت قرار نمي‌گيرد و گاهي همين حرف را كس ديگري بزند همه چيز به هم مي‌ريزد «رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَرَفَ قَدْرَهُ» (غرر‌الحكم/جمله 4666) درود بر كسي كه بفهمد ارزشش چيست. اميرالمؤمنين(ع) آمد بدرقه و فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ» (نهج‌البلاغه/خطبه 130) تو براي خدا غضب كردي، از خدا اميد داشته باش. هر چه از خدا بخواهي به تو مي‌دهد. «إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ» مردم كه تو را تبعيد كردند ديدند تو اگر زبانت باز باشد دنياشان به هم مي‌ريزد. «وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ» تو هم اگر ساكت باشي روز قيامت گير باشي تو براي آخرتت ترسيدي و آن‌ها براي دنياشان. «وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً» در آينده معلوم مي‌شود برنده كيست؟ «وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً» اگر زمين و آسمان به هم چسبيده باشد اما انسان در بين همه‌ي فشارها تقوا داشته باشد خداوند لاي زمين و آسمان را باز مي‌كند و اين را از بن بست‌ها نجات مي‌دهد «لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ» ابوذر تو فقط عاشق حق هستي «وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ» و از باطل نگران. فرياد زدي، خوب هم زدي، درست هم گفتي، درود بر تو.
گاهي افرادي را به خاطر امر به معروف و نهي از منكر تحقير مي‌كنند. نيروهاي انتظامي بايد حمايت كنند. مشكل ما اين است كه الآن يك جوان حزب اللهي كاري مي‌كند و مردم عوض اين كه حامي او باشند حامي خلاف كارند. درست مثل مادري كه مي‌آيد توي كوچه مي‌بيند بچه‌اش با بچه‌هاي ديگر دعوا مي‌كند، عوض اين كه به بچه‌اش بگويد: بيا برويم كنار، به او مي‌گويد: برو گم شو، به تو چه، بابا صبر كن شايد حق با او باشد…
حمايت قوه‌ي قضائيه. مثل اين كه امام علي(ع) در اين جا با اين كه گفته بودند كسي به بدرقه ابوذر نرود، رفت بدرقه، امام حسن(ع) و امام حسين را هم برد آن را تشويق كرد، دلداري داد. فرمود: ابوذر تبعيدت مي‌كنند ولي برنده تو هستي. اگر زمين و آسمان به هم بچسبد راه براي تو باز مي‌شود.

3- محور برخي آثار براي نهي از منكر

يكي محو مراكز. يك جاهايي را بايد بست. در قرآن چند راه بندان داريم، 1- مسجد ضرار. منافقين مسجدي ساختند اسم واقعي‌اش خانه يتيمي بود ولي اسمش را گذاشتند مسجد. مي‌خواستند توي اين مسجد جمع شوند و توطئه كنند. پيغمبر(ص) رفت و مسجد را خراب كرد. از خراب كردن مسجد مي‌شود فهميد كه بعضي از ساختمان‌ها را بايد خراب كرد. 2- گوساله سامري. سامري يك مجسمه ساز هنرمند بود. از طلاها يك گوساله درست كرد. درون آن را هم طوري لوله كشي كرد كه مثل سوتك‌ها باد كه به آن مي‌خورد صدا مي‌كرد، و مردم را به گوساله پرستي دعوت كرد. گوساله طلايي بود ولي حضرت موسي(ع) اين گوساله را آتش زد. آقا طلاست، حرام است، به درك. 3- بت‌هايي كه حضرت ابراهيم شكست (فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً) (انبياء /58). قطعه، قطعه كرد. خوب، بت‌ها قيمتي است اما در نهي از منكر گاهي هم بايد اين كارها را كرد.
روز عاشورا قبل از انقلاب ما كربلا بوديم. روز عاشورا آن جا خيمه‌هايي درست مي‌كنند بعد نفتي و بنزيني مي‌كنند و ظهر عاشورا خيمه‌ها را آتش مي‌زنند. آن سال من در نجف رفتم خدمت يكي از مراجع و گفتم: اين خيمه‌هايي كه ظهر عاشورا آتش مي‌زنند اسراف نيست؟ فرمود: نه. گفتم: خيمه نو آتش مي‌زنند. فرمود: براي اين كه تاريخ كربلا را زنده نگه داريم و وحشي بودن بني اميه را در تاريخ ثبت كنيم و مظلوميت اهل بيت را بگوييم بايد سالي چند خيمه را هم آتش بزنيم. اين‌ها مسائل آموزشي است.

4- استفاده مفيد از اوقات فراغت

ايجاد نمايشگاه. در مملكت ما نمايشگاه خيلي كم است. در كشورهاي ديگر يكي از درآمدهاي‌شان نمايشگاه است. ما در اتريش تقريبًا شش ساعت رفتيم نمايشگاه سنگ. هجده هزار رقم سنگ داشت و در ايران هم اين سنگ‌ها هست و مصرفي هم نيست يعني خوراك و پوشاك نمي‌خواهد و مثل باغ وحش نيست كه بگوييم حيوان‌ها را بايد غذا داد و‌تر و خشك كرد، دامپزشك آورد… خرجي ندارد. نمايشگاه فرش، كتاب، كتاب‌هاي خطي. هرچه انسان ببيند فكرش بازتر مي‌شود. مسابقات ورزشي الحمدلله خوب است. كارگاه‌هايي كه آدم بتواند از نيروهاي پاره وقت استفاده كند.
براي اوقات فراغت قديم‌ها ما كه از مدرسه تابستان تعطيل مي‌شديم ما را دكان يك كسي مي‌گذاشتند. يك تابستان ما مثلًا شاگرد نقاش بوديم و اين شاگردي كار خوبي است. طرح كاد در آموزش و پرورش طرح موفقي نبود ولي طرح خوبي بود. مقام معظم رهبري فرمود: شما پاي تلويزيون نشسته‌ايد مي‌بينيد مثلًا تبليغات كولر، پفك نمكي، گاز و… را پخش مي‌كند و شما نه مي‌تواني گاز بخري و نه كولر. اين ده دقيقه‌اي كه ايشان دارد تبليغات مي‌كند شما مطالعه كن. و ايشان فرمود كه من چند جلد كتاب قطور را در زمان شاه در شركت واحد مطالعه كردم.
اگر هر طلبه تابستان يك كتاب را خلاصه كند خيلي كارها مي‌شود كرد. بنده وقت ندارم يازده جلد كتاب الغدير را مطالعه كنم ولي بايد خلاصه بشود. اين قدر آدم‌هاي بد خط هستند و مي‌شود آن‌ها را شب‌ها جمع كرد و به آن‌ها خطاطي ياد داد. اين قدر دخترهاي ديپلمه‌ي بي هنر هست كه فقط بلد است دور كيسه ماست را چرخ كند. در كاشان ما شايد دختري كه قالي بافي بلد نباشد را نداريم. هنر اشكالي ندارد. افرادي هستند كه مي‌گويند آقاي قرائتي ما هر چه مطالعه مي‌كنيم يادمان مي‌رود خوب بايد خلاصه برداري كرد. من بيست و دو سال پيش توضيح المسائل را ديده‌ام. در توضيح المسائل شصت مسأله هست كه مورد نياز است باقي مسأله‌ها اگري است؛ يعني گاهي مورد نياز است آن شصت تايي كه مورد نياز است نقطه بگذار سالي يك مرتبه آن شصت تا سطر را نگاه كن؛ يعني با مطالعه شصت سطر همه‌ي نيازمندي‌هاي فقهي‌ات را برطرف مي‌كني.
از نيروهاي زنداني چه قدر مي‌شود كار كشيد. ما مي‌خواهيم مسجدها را تميز كنيم. اين خانم نذر كند كه اگر مشكلش حل شد برود مسجد را تميز كند. ما الآن مي‌گوييم عطسه كن مي‌گويد رديف اعتبار، آقا يك سرفه كن، تأمين اعتبار. الآن مردم ما خيلي تنبل شده‌اند. در بلندگو الآن كسي حال ندارد اذان بگويد. خادم مسجد راديو را باز مي‌كند و آن را پشت بلندگو مي‌گذارد. فقط پيش نماز است كه پلاستيكي نيامده و گرنه همه چيزمان پلاستيكي شده. ايراني خيلي استعداد دارد. ايراني خواست، شاه را بيرون كرد. ايراني خواست، يك وجب خاكش را به صدام نداد.
هم زور داريم بدليل جنگ، و هم مغز داريم بدليل شركت در مسابقات علمي، هم بودجه داريم زير پايمان نفت است، هم دين داريم بدليل اشك‌هايي كه براي امام حسين(ع) مي‌ريزيم، هم ولايت داريم به خاطر غدير خم؛ گير اين است كه يك عده جان مي‌كنند و يك عده شل هستند.

5- راه‌هاي ترويج معروف متفاوت است

من گفتم هر پزشكي شب جمعه يك ساعت برود توي مسجد و بنشيند با كيف و يك سري امكانات دارويي، فقرايي كه نه بيمه هستند، نه بازنشستگي دارند نه وقت دارند و نه پول، بگويند: آقا خدا پدر دكتر را بيامرزد هفته‌اي يك بار مي‌آيد توي مسجد. اگر هر پزشكي هفته‌اي يك بار توي مسجد بنشيند ما مريض بي پزشك نداريم. گناه عشايري، روستايي و شهري كه نماز بلد نيست گردن من است كه توي تهران هستم. من سالي ده روز را بايد به منطقه‌اي كه روحاني ندارد بروم. اگر بخواهيم معروف گسترش پيدا كند بايد من هجرت كنم بايد دختر هنر داشته باشد بايد تابستان يك كتاب را خلاصه كنيم.
«يا مَنْ سَوَّي التَّوْفيقَ بَيْنَ الضَّعيفِ وَ الْقَويِّ» خدايا تو كسي هستي كه توفيق را مساوي قرار دادي بين ضعيف و قوي، يعني‌اي خدا تو براي آدم قوي و ضعيف هر دو برنامه ريزي كرده‌اي، مثلًا پول دارد مي‌رود مكه، ما كه پول نداريم برويم مكه بايد چه كار كنيم؟
حديث داريم: هر كس مشكل مسلماني را حل كند ثوابش از ده طواف بيشتر است و حديث داريم: هر كس بلند شود دنبال حل يك مشكل بيافتد قدم‌هايي كه برمي دارد انگار بين صفا و مروه قدم برمي دارد. مي‌گويد ايستاده نماز بخوان، پا نداري بنيشين، پا نداري بخواب، حتي آه مي‌كشي ثواب دارد. حديث داريم: هر كسي آهي بكشد براي اين كه كار خيري انجام بدهد اگر آهش صادقانه باشد خداوند تمام ثواب‌هاي كسي كه پول دارد و كار خير انجام مي‌دهد را به اين هم مي‌دهد. ما مي‌توانيم با يك سري كارها در همه‌ي خيرها شريك بشويم. بنابراين هيچكس نبايد غصه بخورد. از كارهايي كه مي‌توانيم بكنيم آشنايي با مفاخر است، شما فكر مي‌كنيد بچه‌هاي كاشان مي‌دانند فيض كاشاني چه كسي است؟ اكثرًا نمي‌دانند.
فيض كاشاني كسي است كه امام(ره) فرمود: اين مرد عالم بزرگوار عارف فقيه فيلسوف به قدري كتاب نوشته كه از ورق زدن كتاب‌هاي فيض مچ ما درد مي‌گيرد. يعني امام(ره) كه از خمين است فيض كاشاني را بهتر از بچه‌هاي كاشان مي‌شناسد. مثلًا بچه‌هاي تبريز مي‌دانند علامه طباطبايي يا علامه اميني كيست؟ يكي از مراجع مي‌گويد: اگر من علامه را نمي‌شناختم مي‌گفتم محال است كسي الغدير را تنهايي بنويسد. يك هيأت با عظمتي جمع شده‌اند و توانسته‌اند اين كتاب را بنويسند. اگر نبود مي‌گفتم نمي‌شود. هر شهري مفاخر دارد. اين‌ها را مي‌گوييم كه بعضي‌ها نگويند تابستان چه كار كنيم؟
كتاب‌ها بايد دو جور تقسيم شود: يك كتاب با بهترين كاغذ و بهترين جلد يكي هم كاغذ ساده و جلد ساده كه اگر كسي پول دارد از آن بخرد و اگر پول ندارد از اين بخرد… البته باسواد شدن نيازي به كتاب ندارد. حاج احمد آقا مي‌گفت: هيچ وقت كتاب‌هاي پدرم از دويست تا بيشتر نشد و بنده‌ي قرائتي كتاب هايم نزديك بيست هزار تا است. منتهي آدم تارك الصلاة مهر و تسبيح جمع مي‌كند. كچل‌ها شانه هايشان بيشتر است.

6- حركت غير طبيعي بيانگر كمبود در فرد است

مَشكي كه در آن آب كمتر است لق لقش بيشتر است. خيلي از دخترهاي فُكُلي بي مايه‌اند، هنر كه ندارند درسش هم شانزده تجديدي دارد، مي‌گويد: پس چه كار كنم كه نگاهم كنند مي‌گويد فُكُلم را بيرون مي‌گذارم، پشت ماشين قُراضه‌ها مي‌نويسند: بر چشم بد لعنت. بچه‌هايي كه تازه موتور سواري ياد مي‌گيرند ويراژ مي‌روند.
امام كاظم(ع) مي‌فرمايد: هر كسي را مي‌بينيد حركتش غير طبيعي است پيداست كه يك چيزي كم دارد، مشكلي دارد. من يك جواني را ديدم يك وجب ريش گذاشته بود. من گفتم: مشكلي داري؟ گفت: نه. گفتم: اين ريش‌ها چيه؟ من كه آخوندم از تو خجالت مي‌كشم، تو من را زدي گاراژ، خوب، ريش هم حساب و كتابي دارد. بعضي چون كمالي ندارند با يك سري ادا و اصول، نگاه‌ها را به خودش جلب مي‌كند. كشوري كه خليج فارس دارد مگر مي‌شود ارتشش شنا بلد نباشد. بعضي از سربازها وقتي مي‌افتند توي آب عين آجر مي‌رود پايين. تابستان بايد همت كنيم. ده دقيقه نمازتان را درست كنيد بيست ساعت قرآن خواني را ياد بگيريد بيست ساعت شنا ياد بگير چند روز تيراندازي ياد بگير.

7- بازرسي هرچيز و تهيه نسخه از هر نوشته‌اي

شركت و تماشاي مانورهاي رزمي. مانور چيز واجبي است. ميليون‌ها خرج بشود مانور بايد باشد. حضرت امير(ع) مي‌فرمايد: قبل از اين كه به جبهه بروي شمشيرت را هي توي غلاف بيار و ببر كه يك مرتبه اگر خواستي حمله كني شمشير توي غلاف گير نكند. زمان شاه، شاه رفته بود بازديد از يك پادگان، يك سرهنگ لوحي به شاه داد مثلًا براي گزارش. تا شاه آمد بگيرد باد آمد و از دست هر دو برد. فوري سرهنگ يك نسخه ديگر داد. شاه گفت: آن چي بود و اين چيه؟ گفت: آقا من پيش بيني كرده بودم كه اگر نسخه‌ي اول از بين رفت يك نسخه‌ي ديگر داشته باشم. فوري يك درجه از شاه گرفت. امام رضا(ع) فرمود: هر دستخطي كه من مي‌نويسم وقتي مي‌خواهد از پهلوي من برود بيرون عين آن نسخه را در خانه نگه داريد كه اگر آن نسخه يك كلمه‌اش زياد يا كم شد، نسخه‌ي دومي را هم داشته باشيد. حديث فتوكپي. ما هنوز اسلام را نشناخته‌ايم. در قرآن بيست و پنج كلمه‌ي لسان است و بيست و پنج كلمه موعظه. خدا زبان را نداده كه هر چي بخواهي بگويي. وعظ، يعني نصيحت؛ نه واعظ كسي كه روي منبر برود.

8- خجالتي از عقل و خجالتي از حماقت

آدم‌هاي خجالتي كلاه‌شان پس معركه است. حديث داريم: آدم‌هاي خجالتي رزق‌شان كم است. من يك زن ديدم در اندونزي. ما اصلًا خجالت كشيديم از اين زن. يك پاساژي بود هشت طبقه هر طبقه‌اي صدها مغازه. مهمترين پاساژ آن جا بود. اين خانم آمده بود جنس بخرد يك مرتبه نگاه كرد به ساعتش ديد وقت نماز عصر است. گفت: من مي‌خواهم نماز بخوانم آمد كنار يك گوشه‌اي از پاساژ كه خلوت بود يك روزنامه انداخت يك نماز خواند همه‌ي پاساژ هم نگاه مي‌كردند. من نگاهي كردم و گفتم آقاي قرائتي حضرت عباسي تو باشي نماز مي‌خواني؟ اصلًا اين زن اندونزيايي من را از رو برد. ديدم شهامت دارد.
شخصي داشت مي‌رفت رسيد به يك نهر آبي. نهر آب هم نيم متر آب در آن بود. خوب، اسب مي‌توانست از نيم متر آب رد شود هر چه شلاق زد نرفت. خود صاحب اسب رفت توي آب هر چه اسب را كشيد نيامد. يك نفر صحنه را ديد. گفت: چيه؟ گفت: اسبم نمي‌رود. گفت: آقا يك بيل بردار و آب را گلي كن مي‌رود. اين هم يك بيل برداشت و تكان داد آب گلي شد و اسب هم رفت. تا رفت آن طرف آب گفت: خدا پدرت را بيامرزد دليلش چه بود؟ گفت: اسب كه مي‌آمد آب تميز بود توي آب تميز خودش را مي‌ديد و هر كس خودش را ببيند حاضر نيست پا روي خودش بگذارد و هر كس خودش را ببيند و پا روي خودش نگذارد حركت هم نمي‌كند.
آقا سي ساعت شاگرد شوفري كن يك عمر رانندگي ياد بگير. چرا مسجد نمي‌روي؟ بنده تحصيل كرده‌ام. خوب همان مسجدي‌ها نان مفت دادند به تو خوردي و تحصيل كردي. يعني براي آن‌ها مدرسه نساختند براي تو دانشگاه ساختند. حالا تو صدقه سرت بايد به اين مسجدي‌ها خدمت كني. معروف ريخته است بايد يكي، يكي اين‌ها را حل كنيم. حديث داريم: خجالت دو نوع است: 1- خجالتي كه از عقل است. 2- خجالتي كه از احمقي است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الْحَيَاءُ حَيَاءَانِ حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْقٍ فَحَيَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَيَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ» (كافي/ج‌2/ص‌106) آدم مي‌خواهد داد بزند مي‌بيند پدر است، احترام دارد، استاد است، پيرمرد است. خوب اين‌ها احترام دارند و اين حياء از عقل است. بعضي حياها از احمقي است. مي‌خواهد بپرسد، حيا مي‌كند.
بهترين ورزشي كه زن‌ها و مردها هر كجا مي‌خواهند انجام دهند و وسايل يدكي هم نمي‌خواهد پياده روي است. ثابت شده اگر مملكت ما بخواهد خرج كند پول دارد. ديديد براي انتخابات چه كار كردند. هر مسئول مملكتي براي بچه‌هاي پرسنل‌اش پول كنار بگذارد و خرج استخر و اردوي آن‌ها كند. بعضي لباس‌هاي شنا هم به قدري كوتاه است كه واقعًا از منكرات است و افراد را بي حيا مي‌كند. امام رضا(ع) فرمود: هر كجا برويد مطلبي نيست جز اين كه ما براي آن حديث داريم. حديث شنا: امام حسن(ع) و امام حسين(ع) افتادند توي رودخانه براي آبتني. شخصي گفت: آقا لباس‌تان كمي بلند است و خراب مي‌شود. امام حسين(ع) فرمود: لباس من خراب شود بهتر از اين است كه حياء من خراب شود. در يكي از كشورهاي اسلام آمريكايي كه متأسفم اسمش را ببرم چون هيچ ارادتي به آن‌ها نداريم. اما وزير مسكن آن‌ها اجازه نمي‌دهد ساختمان‌هاي چند طبقه مشرف بر ديگري باشد، اما در جمهوري اسلامي همه ساختمان‌ها همه جاي همديگر را مي‌بينند. بايد تا چشم انداز اجازه‌ي ديد ندهند. شهرداري ما مي‌تواند با اين حركت جلوي ميليون‌ها چشم چراني را بگيرد. اين‌ها از حمايت‌هاي دولتي است. من يك وقت حديثي خواندم وزير مسكن دعوايم كرد و گفت اين حديث‌ها چيه مي‌خواني؟ گفتم: حديث داريم ويلا بهشتي است و آپارتمان جهنمي. جهنم روي هم هستند و بهشت پهلوي هم. اگر يك جا زمين نيست روي هم بسازيد اما معنايش اين نيست كه همه همديگر را ببينند.
ما را بردند براي سرود من ديدم اين قدر كه خرج آهنگ مي‌كنند اصلًا شعر سرود توي آن گم است. به رفقاي تواشيح گفتم: شعري بخوانيد كه معنايش را بفهميم. لااقل اسماء الحسني يا سوره‌ي حمد باشد. يك جملاتي به عربي مي‌خوانند كه نه خودشان مي‌فهمند و نه ما. تواشيح كج مي‌رود، وزارت مسكن و شهرداري ساختمان‌هايي كه اجازه‌ي ساخت مي‌دهند مردم را بي حياء بار مي‌آورد. معناي حمايت‌هاي دولتي اين هاست. تربيت بدني مي‌تواند براي شنا لباس ديگري طراحي كند. ورزش پسرها و دخترها طراحي دارد. مثلًا هر وزيري جلسه داشته باشد براي صرفه جويي.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 432
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست