responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 433

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر – 23

تاریخ پخش: 75/03/31

بسم الله الرحمن الرحيم

امام(ره) فرمود راديو و تلويزيون دانشگاه عمومي است دانشگاه يعني وقتي آدم مي‌نشيند يك چيزي به علمش اضافه مي‌شود. اگر اين‌هايي كه پاي راديو، تلويزيون، منبر، خطبه‌هاي نماز جمعه دل بدهند خيلي چيزها گيرشان مي‌آيد. شما توي خيابان اگر دل بدهيد خيلي چيزها گيرتان مي‌آيد اما اگر آدم دل ندهد هزار بار هم از آن خيابان رد شود بگويند قصابي كجاست؟ مي‌گويد نمي‌دانم. من اگر سي ساعت دل بدهم راننده مي‌شوم اما اگر چند هزار ساعت توي ماشين بنشينم و دل ندهم رانندگي ياد نمي‌گيرم.

1- تقيه از شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منكر

يكي از شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منكر تقيه است. پيغمبر(ص) ما در غدير خم فرمود من كه از دنيا مي‌روم جانشين و وصي من علي ابن ابي طالب است جمعيت حدود صد هزار نفر بوده‌اند پيغمبر(ص) كه از دنيا رفت از اين صد هزار پنج نفر ماندند بر طرف داري امام علي(ع) و مابقي گفتند خليفه‌ي اول ديگري پنج تا نسبت به صد هزار نفر مي‌شود يك بيست هزارم يعني يك نفر كه مي‌گفت امام علي(ع) است. بيست هزار نفر مي‌گفتند امام كس ديگري است الآن ما شديم تقريباً يك چهارم يا يك سوم يعني اين قدر آمار شيعه روز به روز افزايش يافته و اين به خاطر شيوه‌هايي بود كه امامان ما داشته‌اند يكي از شيوه‌ها، شيوه‌ي كسي نفهمد است يا تقيه و تقيه يعني قيافه‌اي، قيافه‌اي مي‌گيرد كه طرف نمي‌فهمد اما وقت حساس كار خودش را مي‌كند. البته معناي تقيه ترس نيست اما فكر مي‌كند اين رقمي بيشتر و زودتر به هدفش مي‌رسد يعني آدم خط را گم كند.
حضرت يوسف(ع) برادرهايي كه او را داخل چاه انداخته بودند بعد كه قحطي شد همان برادرها آمدند پيش يوسف(ع) گندم بگيرند منتهي از زماني كه او را داخل چاه انداخته بودند تا پادشاهي يوسف(ع) حدود سي، چهل سال طول كشيد و نمي‌دانستند اين كه شاه شده يك زماني برادرشان بوده يوسف(ع) مي‌خواست يكي از اين داداش‌ها را نگاه دارد ليواني را لاي يكي از كسيه‌ي گندم‌ها گذاشت بعد دم دروازه گفتند ليوان دربار گم شده در خورجين يكي از شماهاست و گفتند هر جا پيدا شد صاحب خورجين را زنداني كنيد يوسف(ع) مي‌دانست ليوان توي كدام خورجين است اما براي اين كه خط را گم كند شروع كرد از دم همه را گشتن. يعني گاهي آدم خط را گم مي‌كند.

2- تقيه جلوگيري از هدر دادن نيروها

حفظ اقليت صالح براي هدف سازنده، تقيه يعني جلوگيري از هدر دادن نيروها. تقيه يعني گرفتن اطلاعات صحيح از دشمن، شناسايي دشمن، پيدا كردن زمان و مكان مناسب.
فرعون شاه ستمگري بود خانمش زن باايماني بود به فرعون گفت بودند امسال پسري متولد مي‌شود كه كاخ تو را ويران مي‌كند او هم دستور داده بود هر زني پسر زائيد بچه‌اش را بكشند مادر موسي(ع) موسي را بدنيا آورد نمي‌دانست چه كار كند خداوند به او الهام كرد بچه را شير بده بگذار توي صندوق بيانداز توي رودخانه مادر موسي(ع) هم اين كا را كرد ولي بچه كه رفت دل مادر هم رفت (وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) (قصص /11) به خواهر موسي(ع) گفت به طوري كه كسي نفهمد عقب رودخانه برو ببين سرنوشت صندوق چه مي‌شود اين خواهر، اگر جيغ مي‌زد لو مي‌رفت كه بچه مال كدام خانواده است اين حركت خواهر موسي(ع) يك حركت وزارت اطلاعاتي است فرعون هم كنار رودخانه نشسته بود ديد جعبه‌اي روي آب مي‌آيد به شناگرها گفت جعبه را بگيرد جعبه را گرفتند و آوردند.
ديدند يك بچه است خواست بچه را بكشد زن فرعون كه ايمان داشت گفت او را نكش بگذار بچه‌ي خودمان باشد دو زن اين جا نقش داشتند يكي خواهر موسي(ع) و يكي زن فرعون چند زن آوردند موسي(ع) را شير دهند اما موسي(ع) قبول نكرد اين خواهر گفت (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ) (قصص /12) من يك زني را سراغ دارم بروم به او بگويم كه بيايد به او گفتند برو بياور. باز اگر دختره توي راه مي‌دويد لو مي‌رفت.
يواش، يواش رفت پيش مادرش و جريان را گفت بعد گفت من هم گفته‌ام يك زني را مي‌شناسم آن هم گفته‌اند برو بياور باز مادر، اگر مي‌دويد لو مي‌رفت جيغ مي‌زد لو مي‌رفت (فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها) (قصص /13) يعني ما موسي(ع) را به مادرش برگردانديم تا چشمش نوراني بشود ما گاهي مواقع اگر خواستيم امر به معروف و نهي از منكر كنيم لازم است قدري مماشات كنيم البته كار هركسي.
نيست مثل ابوطالب در مكه كفار كه پيغمبر(ص) را اذيت مي‌كردند ابوطالب از پيغمبر(ص) حمايت مي‌كرد اما به عنوان يك آدم بي طرف چون اگر مي‌خواست طرف داري جدي بكند ممكن بود براي او هم توطئه‌اي بريزند او را هم ترور كنند با اين كه قيافه‌ي بي طرف بود همه رقم طرف داري مي‌كرد.

3- براي برخي سخنان بايد زمينه چيني كرد

ابوطالب حمايت‌هاي بسيار مهمي از پيغمبر(ص) كرد و ايمان هم آورد اما در قيافه‌ي يك آدم بي طرف. من يك شب در تلويزيون مي‌خواستم بحث كفن كنم نيامدم بگويم امشب موضوع بحث كفن چون كه مردم پيچ تلويزيون را عوض مي‌كردند و او شيرين نگاه مي‌كردند آن وقت هم مي‌گفتند مگر ما مي‌خواهيم بميريم امام من گفتم موضوع بحث ما لباس اسلام براي لباس چند صد حديث گفته لباس نوزاد، لباس قرمز خوب نيست لباس احرام، لباس جنگ، لباس عروس و… مي‌گفت آمدم خانه‌ي امام صادق(ع) ديدم خيلي لباس سوپر دولوكسي پوشيده كه لباس داماد هم حديث دارد.
آمد خدمت امام ديد لباس به بدنش چسبيده گفت آقا اين لباست تنگ است فرمود لباس كار بايد به بدن بچسبد. حديث داريم پيغمبر(ص) در تابستان لباس هايش را توي ديگ مي‌جوشانده كه ضد عفوني بشود موضوع را با يك عنوان و يك حديث ادامه دادم بعد گفتم آخرين لباس كفن آن وقت حديث‌هاي كفن را هم گفتم يعني گاهي وقت‌ها آدم يك چيزي را بگويد بايد يك زمينه چيني بكند.
زمان شاه بعضي طلبه‌ها كه سوار اتوبوس مي‌شدند بعضي راننده‌ها يك موسيقي خيلي تندي روشن مي‌كردند يك از طلبه‌ها مي‌گفت ما هر وقت مي‌خواستيم برويم مسافرت مشكل داشتيم گاهي هم مي‌گفتند آقا شيخ پياده شو. يكي از طلبه‌ها مي‌گفت وقتي خواستم بروم مسافرت يك كيلو سوهان خريديم آن را خورد كرديم وقتي سوار شديم به همه‌ي مسافرها يك تكه داديم يعني دم همه را ديديم بعد گفتيم اين راننده يا به خاطر ما روشن نمي‌كند يا اگر روشن كرد ما به مسافرها مي‌گوييم كه كساني كه دوست ندارند راننده موسيقي را خاموش كند صلوات چون اين‌ها همه سوهان خورده‌اند يك صلوات مي‌فرستند.
و بالاخره راننده با چهل نفر طرف نمي‌شود. يكي از علما به من زنگ زد و گفت من در سه راه فلان كه با اتوبوس بودم در يك رستوراني نمازخانه ‌اش خيلي كثيف بود گفتم حضرت آقا وقتي ديدي نمازخانه كثيف است چه كار كردي گفت هيچي، گفته‌ام مي‌روم به قرائتي زنگ مي‌زنم گفتم نه آقا يك دويست توماني مي‌دادي به رستوراني مي‌گفتي اين را بگير و بده به يكي از شاگردهايت كه نمازخانه را جارو كند دوايش دويست تومان پول است نه تلفن به من. اگر ديدي نمازخانه تميز است بگو آقاي رستوراني از اين كه نمازخانه‌ي شما تميز است تشكر مي‌كنم اجازه بدهيد پيشاني شما را ببوسم. گاهي براي امر به معروف بايد پول خرج كرد.

4- بهايي‌ها براي تبليغ دين خود از قبل پول خرج مي‌كنند

شاه لعنتي بچه دار شد بهايي‌ها جلسه گرفتند كه زن شاه پسر آورده قانون زمان شاه هم اين بود كه اگر پسر شاه بيست ساله شود مي‌تواند شاه بشود گرگ زاده عاقبت گرگ شود. گفتند ما انجمن بهايي‌هاي ايران يك دكتري بفرستيم براي شاه و بگوييم اين دو تخصص دارد هم روانشناسي كودك و هم تغذيه شخصي كه دو تخصص دارد هديه كنيم و براي تربيت و غذاي بچه‌ي شاه بيست سال ديگر كه اين سن قانوني شاه شد بتواند بهائيت را به عنوان يك دين تبليغ كند. آن‌ها براي انجام منكر از بيست سال قبل پول خرج مي‌كنند. بچه‌ها در تابستان بايد تفريح‌شان تأمين بشود تا شلوغ نكنند. شما اگر يك افطاري به جوان‌هاي محله مي‌دادي حالا كه مي‌گفتي بچه برويم مسجد مي‌آمدند.

5- پيامبر براي دعوت خويشاوندان به اسلام خرج كرد

پيغمبر(ص) اولين روزي كه مي‌خواست دعوت كند به امام علي(ع) فرمود يك حيوان توي خانه هست حالا ميش يا بزغاله يا گوسفند فرمود برو آن حيوان را ذبح كن و يك آبگوشت درست كن فاميل‌ها را دعوت كن چون آيه نازل شده (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214) يعني فاميل را به حق دعوت كن بعد از خوردن آبگوشت هم من بگويم جبرئيل نازل شده شما بايد بت را كنار بگذاريد تبليغ مي‌كنيم. غذا را كه خوردند ابولهب بلند شد و رفت يك بازي‌هايي درآورد ابولهب كه ديگر موعظه اثر ندارد. گاهي وقت‌ها آدم يك كارهايي مي‌كند مثل اين كه بگويي من يكي شما را دوست دارم و يكي هم سوسك كه خراب كاري مي‌شود چون ابولهب جلسه را بهم زد حضرت فرمود اين آبگوشت كه از بين رفت آبگوشت ديگر چون گاهي وقت‌ها جلسه طوري است كه موعظه اثرندارد.
معلم وقتي نمره‌ي بيست مي‌دهد زير نمره‌ي بيست موعظه كند حرفش اثر دارد. اما زير نمره‌ي صفر نمي‌شود موعظه نوشت چون كه بچه عصباني است و برگه را هم پاره مي‌كند. بچه‌ها وقتي بيست مي‌گيرند مي‌گويند بيست گرفتم اما وقتي صفر مي‌گيرد مي‌گويد صفر به من داد.

6- امر به معروف و نهي از منكر در كنار محبت اثر دارد

امر به معروف بايد در كنار محبت باشد. آن شبي كه آدم براي دخترش گوشواره مي‌خرد اگر موعظه كند اثر دارد. حديث داريم زن و شوهر كه از هم جدا مي‌شوند براي مسافرت مرد وقتي مي‌خواهد برود مسافرت دم در خانه كلمه‌اي كه به خانمش مي‌گويد آن كلمه توي ذهن خانم مي‌ماند و لذا سفارش كرده‌اند مردها وقت سفر خانم‌شان را سفارش به تقوا و عفت كنند براي اين كه وقت جدايي محبت‌ها زياد مي‌شود دليل اين كه سوزن‌ها نمي‌دوزد چون نخ ندارد. درس معلم اگر بود زمزمه‌ي محبتي جمعه به مكتب آورد طفل گريزپا را.

7- شيوه علي‌بن يقطين در دربار عباسي

شخصي بود به نام علي ابن يقطين امام كاظم(ع) فرمود وقتي وضو مي‌گيري مثل ديگران وضو بگير نه آن طوري كه من گفته‌ام اگر مثل آن‌ها وضو بگيري آن‌ها روي تو حساس نمي‌شوند و اگر مثل ما وضو بگيري چون كه وزيري و در دربار بني عباس روي تو حساسند يعني گاهي امام كاظم(ع) به يك شيعه مي‌گفت تو مثل شيعه‌ها وضو نگير براي اين كه خط را گم كند. علي ابن يقطين جلوي خيلي از منكرات را مي‌گرفت منتهي نمي‌خواست در دستگاه خلافت بفهمند كه ايشان از عوامل نفوذي امام كاظم است.
يكي از كارهايي كه شاه كرد اين بود كه طلبه‌هاي جوان را مي‌گرفت حتي آقاي هاشمي رفسنجاني را هم به عنوان سرباز گرفتند امام(ره) فرمود ما از خدا مي‌خواهيم كه شما طلبه‌هاي ما را بگيرد و توي پادگان‌ها ببرد كه ما عواملي در پادگان‌هاي شما داشته باشيم شاه ترسيد و گفت نه آخوند‌ها را رها كنيد.
گاهي راه اين است يكي از حرف‌هايي كه به ماركسيسم‌ها مي‌زنيم مي‌گوييم آقا شما مي‌گوييد خدا نيست چيه؟ مي‌گويند ماده همين اتم مي‌گوييم ذرات اتم مي‌شود بيشتر بشود يا نه مي‌گويند بله مي‌گوييم مي‌شود كمتر بشود مي‌گويند بله ما هم مي‌گوييم. چيزي كه هم مي‌شود باشد و هم نباشد هم كمتر شود و هم بيشتر ان به درد خدايي نمي‌خورد. چيزي لايق است كه در معرض حوادث نباشد.

8- يكي از شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منكر سري و اطلاعاتي است

يكي از شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منكر نفوذ در دستگاه خلافت است ابوطالب در ميان كفار مكه عامل نفوذي بود عباس تا مدتي كه پيغمبر(ص) رفته بود مكه گزارش رد مي‌كرد. خود امام حسين(ع) كه رفت كربلا به محمد حنفيه برادرش گفت تو در مدينه باش براي اين كه ديد ما باشي. اصلاً ما در نهج البلاغه سه رقم جاسوس داريم «وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ» (نهج‌البلاغه/نامه‌53) ‌اي استاندار بايد در كشور داري بايد عيوني داشته باشي كه مسائل را به تو بگويد الآن هم بعضي از رجال مهم مملكتي افرادي را به جايي مي‌فرستند ناشناس و يك سري اطلاعات را مي‌گيرند. گاهي در امر به معروف و نهي از منكر بايد طرف نفهمد بعضي افراد در مقابل موعظه مستقيم حساسند.

9- در امر به معروف و نهي از منكر هديه، سوغات، كلمات زيبا مؤثر است

اگر پدر و مادر خودشان توي خانه نمازشان را اول وقت بخوانند بچه‌شان هم نمازخوان مي‌شود مگر كسي به ماهي شنا ياد مي‌دهد اما وقتي همه توي دريا شنا مي‌كنند… بچه‌هايي كه نوعاً پدرشان شوفر است رانندگي را ياد مي‌گيرند. بعضي اگر فضا، فضاي مذهبي شد بچه هم مذهبي مي‌شود با محبت صحبت كنيم حضرت ابراهيم(ع) نوجوان بود عمويش بت پرست بود چهار مرتبه گفت «يا أَبَتِ» حتي نگفت عموجان گفت باباجان اين بتي كه مي‌پرستي سنگ است از او كاري ساخته نيست اما اين عموي نامرد يك بار نگفت «يا بُنَيَّ» پسر كوچولو، پسر برادر. علامت مومن ادب است در يكي از جبهه‌ها يكي از ياران امام علي(ع) به يكي از ياران معاويه فحش داد حضرت فرمود چرا فحش دادي گفت آقا طاغوتند فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» (نهج‌البلاغه/خطبه‌206) من بدم مي‌آيد كه شما فحش مي‌دهيد آدمي كه منطق دارد فحش نمي‌دهد. كلمات زيبا مؤثر است، هديه مؤثر است، اطعام مؤثر است، سوغاتي مؤثر است، سلام كردن مؤثر است. شما براي گرفتن پول خورد از مغازه دار سلام بكني يا نكني مؤثر است.

10- اصل محبت است ولي گاهي خشونت لازم است

البته يك جاهاي هم بايد برخورد كرد و بزن بكوب راه انداخت، حضرت امير(ع) دور خانه كعبه طواف مي‌كرد ديد يك جواني هرزه‌اي نگاه بد به دختر مردم مي‌كند حضرت فرمود آقا اين جا كعبه است تو داري طواف مي‌كني چه كار به ناموس مردم داري؟ حيا كن نگاهي كرد و ظاهراً حضرت علي(ع) نشيند گفت به تو چه دو مرتبه نگاه كرد. تا حضرت ديد ايشان در حال طواف هم حيا نمي‌كند زد توي گوشش آمد از حضرت شكايت كرد پيش خليفه دوم(عمر) گفت: آن كه تو را ديد، چشم خدا ديده است. يعني علي(ع) چشم خداست. آنكس كه سيلي به تو زده دست خداست.
امام علي(ع) رفت وضو بگيرد قلدري آمد و همه را كنار زد با زور همه را كنار زد و خودش وضو گرفت در اين زمينه يك هولي هم به حضرت داد باز حضرت علي(ع) را نشناخت. حضرت چنان رفت كه بيفتند زمين كه مي‌فرمود اگر دست هايم را حائل نكرده بودم از صورت خورده بودم زمين. حضرت علي(ع) جوان را شناسايي كرد و چيزي نگفت وضويش كه تمام شد آمد بالا محكم زد توي گوشش و فرمود چرا وقتي وضو مي‌گيري به افراد ضعيف هل مي‌دهي بعد گفتند ايشان امام علي(ع) است و طرف هم جا خورد. امام علي(ع) سه بار به شخص خرمافروشي كه سد معبر كرده بود تذكر داد و طرف هم گوش نمي‌داد حضرت فرمود خيمه‌اش را به آتش بكشيد. يعني اصل دين ما محبت است اما در بعضي جاها هم بايد با خشونت رفتار كرد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 433
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست