responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 442

موضوع: امر به معروف و نهي از منكر – 9- شناخت منكرات

تاريخ پخش: 71/07/16

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

ده دوازده جلسه، تقريبا راجع به امر به معروف و نهي از منكر صحبتهايي شد در دو جلسه گفتيم كه اشاره كنيم به چيزهايي كه قرآن به عنوان منكر بيان كرده، يك چيزهايي را قرآن مي‌گويد اينها منكر است. اينها بد است. منكراتي كه در قرآن نام برده شده، قرآن رويش عنايت و توجه دارد، بعد اين را دسته بندي كرديم كه منكرات سياسي است، منكراتي است كه از نظر سياسي منكر است، منكرات حقوقي، منكرات اقتصادي، منكرات خانوادگي، اخلاقي، اجتماعي، زاويه‌ها و بعدش فرق مي‌كند.

1- هجرت نكردن از منكرات اجتماعي

حالا در اين جلسه منكرات اجتماعي را مي‌خواهيم بگوييم. منكرات اجتماعي. موضوع بحث دنباله بحث امر به معروف و نهي از منكر. يكي از منكرات اجتماعي هجرت نكردن است. يعني منكري است كه قرآن رويش عنايت دارد، كسي هم نمي‌گويد اين گناه است آخر يكسري گناه‌هاست آدم مي‌فهمد گناه است. گناهاني كه آدم بفهمد گناه است و اگر خداي نخواسته مرتكب بشود به نجات نزديك است. چون مي‌داند چه كرده. اما بعضي گناهان مي‌گويد من كه كاري نكرده‌ام گناه كرده، خودش هم مي‌گويد گناه نكرده‌ام. اين خيلي مهم است. گناهاني كه آدم خيال مي‌كند گناه نكرده.
يك روز پيغمبر ما(ص) فرمود از گناهاني بترسيد كه خدا نمي‌بخشد ولوله شد، زمزمه شد، هياهو شد، مگر گناهي هم داريم كه خدا نبخشد هر كسي يك چيزي گفت، گفتند از خود آقا بپرسيم. يا رسول الله، پيغمبرا، آن گناهي كه خدا نمي‌بخشد چي است؟ فرمود آن گناهي كه آدم انجام بدهد، بگويد چيزي نيست. يكوقت من يك سنگ يك كيلويي مي‌زنم توي كله شما، بعد مي‌گويم اين كه چيزي نيست. شما ممكن است سنگ يك كيلويي را ببخشي، بيست گرمي را نبخشي. گاهي آدم، «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه‌» (وسايل الشيعه،ج15،ص312) روايت داريم بدترين گناه آن گناه است كه آدم بگويد چيزي نيست. حالا دو تا مو است. بعضي‌ها اصلا حجاب ندارند. حالا ماهي صد تومان كلاه سرش گذاشتيم، بعضي‌ها ميليون، ميليون كلاه سرش مي‌گذارند، ‌اي بابا يك زنگ دوچرخه كه بيشتر ندزديده‌ايم. بعضي‌ها اصلا دوچرخه‌اش را مي‌دزدند، حالا با كفش آمديم روي فرش مسجد، بعضي‌ها اصلا فرش مسجد را مي‌دزدند، يعني اصلا گناهكار باشي بگويي گناه كردي، مي‌گويد چون ديگران گناهش مهمتر است پس گناه من چيزي نيست، اين گناه را كه مي‌گويي چيزي نيست خدا نمي‌بخشد. حالا يكي از گناهاني كه ما انجام مي‌دهيم و مي‌گوييم چيزي نيست ترك هجرت، هجرت نكردن، يكسري بايد هجرت كرد هجرت واجب است و ترك هجرت. اتفاقا خداوند بعضي گناهان را توي همين دنيا يقه آدم را مي‌گيرد، بعضي گناهان را هم دنيا، هم آخرت. و بعضي گناهان را فقط آخرت، يكي دو تا گناه داريم كه نه در دنيا يقه آدم را مي‌گيرد نه در آخرت، دم مردن يقه را مي‌گيرد.
قرآن بخوانم، قرآن مي‌گويد ملك الموت، عزرائيل مي‌آيد جان بگيرد، لحظه مردن به افرادي مي‌گويد (فيمَ كُنْتُمْ) (نسا /97) تو در جامعه چه خاصيتي داشتي، چه كاره بودي، (قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْض ِقالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها) (نساء /97)، ما مستضعف، ما طبقه دوازدهم، ما بدبخت بوديم، هشتمان گرو نهمان بود، نهمان گروي هشت. مي‌گويد «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها»، زمين خدا بزرگ نبود هجرت كني، خوب اگر مستضعف بودي چرا ماندي، بايد پا شوي بروي يكجايي كه مستضعف نباشي، نه آقا ما گير كرده بوديم، چرا گير كرده بودي، مي‌رفتي جاي ديگر، شريكت بد بود شركت را منحل مي‌كردي، تو مدرسه فاسد بود؟ فوري اعتراض مي‌كردي مي‌رفتي يك جاي ديگر. شغلت بد بود عوض مي‌كردي. زنت بچه‌ها را وادار كرد كه اينها هم تارك الصلوه شدند اين هر چي بدبختي بچه من دارد از زنم است. از شوهرم است، خوب زن و شوهري كه سرنوشت نسل را دارند عوض مي‌كنند خوب اين ازدواج را چرا ادامه دادي. بدترين چيزها طلاق است اما به شرطي كه نسلي فاسد نشود. بهرحال ترك هجرت از گناهاني است كه لحظه مردن. آنوقت شما حساب كنيد كه هجرت نكردن چه بلاهايي بر سر ما مي‌آورد. من چند بار تا حالا يك همچين فكري كرده‌ام. مثلا روز قيامت مي‌تواند خدا بگويد آقاي قرائتي تو غلط كردي توي تلويزيون بودي، تو بايد زبان روماني ياد بگيري بروي روماني، آخر تو بيخود قم و كاشان بودي تهران بودي، تو بايد زبان هندو ياد گيري بروي هندوستان. تو بايد زبان اسپانيايي ياد بگيري بروي اسپانيا. اصلا بيخود توي ايران بودي شما احتمال نمي‌دهي كه اگر من يك زباني بلد باشم، يك هجرتي مي‌كردم چند نفر را به اسلام دعوت مي‌كردم بهتر بود كه توي تلويزيون باشم، من خودم حديث مي‌خوانم، سر خودم را بند مي‌كنم، شما مي‌گوييد به به، چه چه، من ‌هم گول شما را مي‌خورم شما هم گول مرا مي‌خوريد هر دو كلاه سر هم مي‌گذاريم اصلا وظيفه ما همين است؟ روستايياني كه نمازشان غلط است گناهشان گردن افرادي نيست كه در حوزه‌ها هستند و هجرت نمي‌كنند؟ افرادي كه در روستاها مي‌ميرند گناهشان گردن دكترهايي نيست كه توي شهر بيست تايشان توي يك ساختمان جمع مي‌شوند؟ بهرحال يكخورده آدم دقت كند مايوس مي‌شود. ترك هجرت از گناهاني است كه، بسياري از عوام و خواص انجام مي‌دهند نمي‌دانند به هر كه بگويي گناه.
ديده‌ايد بعضي زنها و مردها پهلوي هم مي‌نشينند چه مي‌گويند؟ مي‌گويند الحمدلله بچه هايم خوب خوب. نه كفترباز است نه عرق خور است، يعني فقط گناه را توي كفتر بازي و عرق خوري مي‌بيند. مثلا نمي‌گويد، آنقدر آدم هست كه بچه هايش، مي‌داند چند تا پسر دارد، هيچكدام از بچه هايش هم اهل خمس و سهم امام و مكه و اينها نيستند. اصلا غصه هم نمي‌خورد، بچه هايش اگر چاقوكش بشود غصه مي‌خورد، يعني براي چاقوكشي غصه مي‌خورد اما براي اين كه مكه نمي‌رود غصه نمي‌خورد. براي اينكه خمس نمي‌دهد غصه نمي‌خورد، يعني يكسري گناه‌ها پهلوي ما گناه نيست. ترك هجرت، يكي غفلت از دشمن. ممكن است خود غفلت گناه نباشد، اما گناه زاست و مادر گناه-ها است.

2- تهمت زدن حتي به كافر از منكرات اجتماعي

قرآن مي‌فرمايد (وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُم) (نساء /102) سرگرمي‌هاي غفلت آور، ورزش خوب است اما غفلت چي؟ ورزش خوب است تا مرزي كه انسان غافل نشود، فكاهي خوب است تا تا مرزي كه انسان غافل نشود. تهمت از گناهان اجتماعي است. تهمت را مي‌دانيم، (وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً) (نساء /112)، حتي اگر تهمت به كافري بزنيم.
يك قصه برايتان بگويم، يكي از مسلمانها دزدي كرد. لو رفت، ديد حالا مي‌آيند بگيرندش اين چيزهايي كه دزديده بود انداخت خانه يك يهودي، كه بگويد دزد يهودي است، يك مشت هم شاهد آمد كه بله دزد ايشان نيست و يهودي دزد است. آيه نازل شد پيغمبر يهودي سالم است مسلمان خراب است، قرآن با كسي رودربايستي، مسلمان بد باشد مچش را مي‌گيرد، يهودي سالم باشد تعريفش را مي‌كند. باندبازي نيست حالا هيس، حالا اين خودي است، حالا، خودي و بيگانه ندارد. حق، حق است. باطل هم باطل است، اينطور نيست كه حالا خودي است بتواند.
اباذر وارد يك مجلسي شد زد به خنده، خوب معاويه و يك عده از سران بني اميه نشسته بودند، گفتند چرا خنديدي؟ اباذر هم يك چيزي گفت. اباذر گفت از پيغمبر خدا شنيدم كه، (حديث داريم اگر اسم پيغمبر برده شد كسي صلوات نداد جفا كرده) شنيدم از حضرت كه اگر سران مملكت از دودمان بني اميه بودند خاك توي سر مردم كنند، واي بر مردمي كه سران حكومت همه از بني اميه باشند. توي اين حديث يك حديثي است كه پدر بني اميه را در مي‌آورد، خوب اين حديث ريشه حكومت بني اميه را در مي‌آورد، گفتند خيلي خوب، يا بايد شاهد بياوري، يا الان مي‌كشيمت، تو با اين حديث ريشه حكومت ما را مي‌زني، گفت شاهدت كي است؟ ياالله يا اعدام يا شاهد، اباذر هم گفت حالا شاهدم حضرت علي، روي حساب اينكه خوب، اميرالمومنين از مومنين است اباذر هم يار حضرت علي است، گفت شاهدم حضرت علي، حضرت علي آمد، گفتند آقا شما شنيده‌اي؟ حالا اينجا ما باشيم چه مي‌كنيم؟ مي‌گوييم آره، شنيده‌ايم، چون اگر بگوييم نشنيده‌ايم يكي از دوستان عزيزمان را از دست مي‌دهيم اميرالمومنين فرمود نه، من يك همچين حديثي نشنيده‌ام، اما اين را شنيده‌ام كه رسول اكرم(ص)، اين را شنيده‌ام كه فرمود: اگر يكوقتي اباذر حرف زد، اباذر دروغ نمي‌گويد. نشنيده‌ام كه اگر رئيس حكومت از دودمان بني اميه بودند واي بحال مردم، اين را نشنيده‌ام كه پيغمبر گفته باشد، اما اين را شنيده‌ام كه پيغمبر فرمود اباذر درغگو نيست. بالاخره جان اباذر را نجات داد. اما خلاف نگفت.
يكروز به ما گفتند آقا، توي تلفن يك چيزي گفت، گفت شما يك نامه بنويسيد منتهي توي نامه‌ات بنويس ضروري است، لباس هم ضروري نيست فقط لنگ ضروري است. ضروري كه زود يك چيزي ضروري نمي‌شود كه. ساعت مچي ضروري است؟ پيكان ضروري است؟ گفت اگر ننويسي شصت تا پيكان از دست نهضت سوادآموزي مي‌رود، گفتم خوب برود گفت ديگران مي‌نويسند ضروري است مي‌گيرند، گفتم من زبان ديگران نيستم، شايد ديگران مي‌گويند ضروري است راست مي‌گويند، من نمي‌توانم بگويم ضروري نيست، ما اگر بدهيد برايمان مفيد است، داديد، داديد، نداديد، نداديد، هيچي شصت تا پيكان از دستمان رفت. ولي گفتند بنويس ضروري است. بايد مواظب باشيم حق را بگوييم.

3- نجوا و تنگ گوشي از منكرات اجتماعي

(لا خَيْرَ في‌ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ) (نساء /114)، نجوا از گناهان اجتماعي است. تنگ گوشي، فقط قرآن مي‌گويد دو جا تنگ گوشي خوب است، يكي اگر خواستيد كمكي به يك مسلمان آبروداري بكنيد، نگوييد آقايان، محسن قرائتي خيلي آدم بدبختي است بياييد يك پول جمع كنيم بهش بدهيم. آبروي مرا نريزيد. مثل عرض كردم، اگر خواستيد به فقيري كمك كنيد تنگ گوشي خوب است، اگر هم خواستيد امر به معروف كنيد تنگ گوشي خوب است، بگوييد آقاجان اين كار شما غلط است. نگوييد هوي، گناه كردي. امر به معروف را تنگ گوشي انجام بدهيد، كمك به مومنين هم تنگ گوشي، دو جا تنگ گوشي جايز است، باقيش تنگ گوشي، (لا خَيْرَ في‌ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاس) (نساء /114)، قرآن مي‌گويد تنگ گوشي ممنوع، دو جا فقط تنگ گوشي.
يك حديث هم داريم كه هشت جا بزن توي سر خودت، محكم، يكي از جاهايي كه بزن توي سر خودت آنجايي كه دو نفر حرف مي‌زنند شما مي‌روي گوش مي‌ايستي، اگر گفتند برو كنار، خيطت كردند، «من دخل موضعا من مواضع التهمه فاتهم لا يلومن إلا نفسه»(أمالي صدوق، ص‌497) يعني بزن توي سر خودت، بي دعوت رفتي يكجايي گفتند جنابعالي؟ اگر رسوا شدي، «لا يلومن إلا نفسه» بزن توي سر خودت، نجوا ممنوع، جلسه گناه، نشستن در جلسه گناه، عده‌اي قماربازي مي‌كنند شما مي‌نشيني نگاه مي‌كني نگاه كردن به قماربازي گناه است. گاهي آدم مي‌گويد ما الحمدلله در عمرمان قمار نكرده‌ايم. بله قمار نكرده‌اي، اما لبخند به قمارباز زدي، آدم نكشتي، اما يك كسي كه يك سيلي زد، گفتي دستت درد نكند. من وقتي فهميدم كتكش زدي جگرم حال آمد، دستت درد نكند. ما يكسري شريك در گناه مي‌شويم بدون اينكه خودمان هم توجه داشته باشيم.
قرآن دارد (فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ) (نساء /140)، اگر در يك جلسه‌اي نشستيد ديديد گناه است بايد پا شويد برويد. اصلا جلسه گناه را بايد بهم بزنيد.

4- انتقام از منكرات اجتماعي

انتقام از گناهان اجتماعي است، قرآن يك آياتي دارد كه مي‌گويد (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ) (مائده /2) اگر با يك كسي خورده حساب داريد انتقام نگيريد، بگوييد خيلي خوب. آن زماني كه آن خط حاكم بود ما را از اداره انداخت بيرون، حالا كه خط ما حاكم است ما آنها را بيرون مي‌كنيم. انتقام نگيريد. روز فتح مكه مسلمانها شعار مي‌دادند امروز تلافي مي‌كنيم. امروز تلافي مي‌كنيم، «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ»(شرح‌نهج‌البلاغه‌ابن‌ابى‌الحديد، ج‌17، ص‌272)، يعني امروز انتقام مي‌گيريم. شما سيزده سال خاكستر سر پيغمبر ريختيد، شكمبه شتر پرتاب كرديد. تهمت ساحر و مجنون و كاهن و شاعر و تهمت زديد. همه رقم اذيت كرديد امروز تلافي مي‌كنيم. پيغمبر فرمود نه، مسلمان نبايد انتقام بگيرد. نگوييد «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ» بگوييد «اليوم يوم المرحمة»(شرح‌نهج‌البلاغه‌ابن‌ابى‌الحديد، ج‌17، ص‌272) ما امروز رحمت مي‌كنيم. ملحمه نه، مرحمه، ملحمه نه، مرحمه. «اليوم يوم المرحمة» ما نمي‌خواهيم انتقام كنيم، انتقام مي‌گيريم، امام زين العابدين مي‌فرمايد خدايا يك خصلتي به من بده كه من انتقام نكنم.
آن خانه ما نمي‌آيد من خانه‌اش بروم، (صِلْ مَنْ قَطَعَكَ) (من‌لايحضره‌الفقيه، ج‌4، ص‌177)، حديث داريم هر كس با تو قطع رابطه كرد تو برو خانه‌اش، نگو آقا ايشان نمي‌آيد ما هم نمي‌رويم، او مي‌كشيد و من مي‌كشيدم، چي چي؟ او نمي‌رود و من هم نمي‌روم. انتقام نگيريد مرد آن است كه انتقام نگيرد، نه آن كه مرد آن است كه انتقام بگيرد. اصلا مرد آن است كه انتقام نگيرد. امام زين العابدين مي‌گويد خدايا روحيه‌اي به من بده كه هر كه پشت سرم حرف زشت مي‌زند، من پشت سرش حرف خير بزنم، «وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ»(صحيفه سجاديه، دعاى‌20)، كسي غيبت مي‌كند من خوبي‌اش را بگويم. «وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ»، هر كس قطع رابطه مي‌كند من وصل رابطه بكنم. «وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ»، قرآن داريم «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» (رعد /22)، يعني آدم خوب كسي است كه بديها را با خوبي جواب مي‌دهد.
يك عده از طرفداران شاه قبل از پيروزي انقلاب آماده تيراندازي بودند، امام دستور داد كه شما به اينها گل بدهيد، او آماده بود كه تيراندازي كند، همين كه اين راهپيمايي‌ها گل دادند، يكمرتبه اصلا اينها وامي رفتند، در يكي از راهپيمايي‌ها من ديدم كه بعضي از راهپيماها سلام مي‌كردند به آنها، اينها اصلا همه تار و پود وجودشان تو مي‌ريخت، يعني اصلا از تو آب مي‌شدند، بالاخره چون درونشان مسلمان بود، روح و ذاتشان مسلمان بود، ماموريت چيز ديگر بود، اما اين برخوردها اينها را از تو منقلبشان مي‌كرد. با خانم دعوا شده شب كه مي‌روي خانه اصلا انگار نه انگار كه صبح چه گفته‌اي، بگويي حالا كه صبح به من حرف زدي من اصلا اتاق خانم نمي‌روم مي‌روم يك اتاق ديگر. مرد آن است كه اگر زشتي ديد با خوبي دفاع كند، انتقام از گناهان اجتماعي است.

5- رييس دزدها كسي است كه از نماز بدزدد

حرام خواري، كه اين توي گناهان اقتصادي است. سرقت، دزدي، گاهي آدم دزدي مي‌كند توجه هم نمي‌كند دزدي است، يكي از چيزهايي كه اسلام مي‌گويد دزدي هست ولي، آن را دزدي نمي‌دانيم اين است كه آدم از نمازش كش برود، داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَسْرَقُ السُّرَّاقِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلَاتِهِ»(دعائم‌الإسلام، ج‌1، ص‌135)، يعني رئيس دزدها كسي است كه از نمازش بدزدد اما فرمود آقا اينها فلان جور نماز مي‌خوانند فرمود متاسفانه اينها بزرگترين آيه قرآن را دزديدند.

6- تقليد كوركورانه از منكرات است

از گناهان تقليد كوركورانه، آداب و رسوم. رسم ما اين است، فرهنگ ما اين است آداب و رسوم. آيات زيادي داريم كه ما چهار رقم تقليد داريم، تقليد عالم از عالم بد، جاهل از جاهل بد، فقط يك تقليد خوب است، آن تقليد چي است؟ جاهل از عالم، ما چهار رقم تقليد داريم، عالم از عالم، جاهل از جاهل، عالم از جاهل، شما بگوييد چهارمي‌اش را، جاهل از عالم. فقط جاهل از عالم تقليدش خوب است، رجوع به كارشناس، اما تقليد، اصل تقليد بد نيست. آدم كه خودش مي‌فهمد چه كار داريم كه ديگران چه مي‌گويند. پيروي از تمايلات مردم. مردم دوست دارند، آيات زيادي داريم كه (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ) (مائده /48)، مردم اينطوري راضيند، خوب مردم، اصولاً رهبر خوب رهبري نيست كه مردم را راضي نگهدارد، رهبر خوب رهبري است كه مردم را رشد بدهد، نه راضي نگهدارد، ممكن است مردم را خواسته باشي راضي نگه داري كه، راضي نگهداشتن مردم هنر نيست، رشد دادن مردم هنر است. وگرنه پزشك خوب پزشكي نيست كه هر چه بيمار دوست دارد بهش بدهد، پزشك خوب پزشكي است كه غذايي به بيمار بدهد كه بيمار را از مرض نجات بدهد. رشد مردم مهم است نه رضايت مردم.
گاهي وقتها مي‌گوييم آقاي فلاني، مي‌گوييم بله، مي‌گويد فلاني بسيار آدم خوبي است، مي‌گوييم به چه دليل، مي‌گويد همه مردم دوستش دارند، اگر همه مردم دوستش دارند بايد شك كرد، اين پيداست هيچوقت يك حرفي نمي‌زند كه مردم ازش ناراحت بشوند، خوب بايد آدم گاهي هم رك حرف بزند. ممكن است طرف هم توي ذوقش بزند ولي بايد رك حرف بزند.

7- شخصيت گرايي از منكرات اجتماعي

شخصيت گرايي از گناهان اجتماعي است، فلاني آدم خوبي است بله آدم خوبي است اما من، هيچوقت در هيچ معده‌اي هضم نشويم. امروز صبح يكجايي بوديم گفتيم آقا فلاني، گفتيم فلاني را ما مخلصشيم، اما حالا مثلا سيگار مي‌كشد، سيگار كشيدنش بد است. آقا ايشان خيلي مهم است، آقا گفتم من مخلصشم، يك دور تسبيح مخلصشم، اما سيگار كشيدنش بد است، ما گاهي وقتها شخصيت زده هستيم. يعني مثلا خيال مي‌كنيم اصلاح صورتمان، ژستمان، كيفمان، خانه‌مان، بنايي‌مان، رانندگي‌مان، اصلا تمام ادا و اطفارمان، تمام حركت و سكونمان، اصلا يكجوري خودمان را باخته‌ايم نسبت به ايشان، نه خوب ايشان كارش غلط است، باقي كارهايش درست است، درست نمي‌شود تسليم يكنفر شد، شخصيت زدگي از گناهاني است كه توي جامعه‌ها هست.
بي تفاوتي، گاهي آدم غصه مي‌خورد مثلا الان كه اين صربها حمله مي‌كنند مسلمانهاي بوسني را قتل عام مي‌كنند، جمعيت زيادي از بچه مسلمانهاي بوسني را مسيحيها مي‌برند توي خانه‌شان، پدر و مادرشان تار و مار شده‌اند، اين بچه‌ها مثلا مانده‌اند، بچه هايشان را مي‌برند و بچه‌ها را ارمني مي‌كنند. آن وقت ما اصلا فكر نمي‌كنيم كه اين هم يكي از گناهان است كه زماني كه ما حكومت دستمان است، زماني كه ما‌ام القري هستيم، مثلا مسيحيت بچه مسلمانها را مي‌برد توي خانه و اينها را تربيت مي‌كند و مسيحي مي‌كند و ما داريم لوستر اتاقمان را عوض مي‌كنيم، مدل ماشينمان را عوض مي‌كنيم. فكر دلار و سكه و نمي‌دانم. يك گناهاني آدم ممكن است انجام بدهد كه اصلش توجه نداشته باشد كه مثلا امروز اين يك منكري است يا يك معروف است.
بعضي‌ها خيلي فكرشان بالاست، شخصي وقف كرده بود يك مزرعه‌اي را درآمدش را گفته بود، اين درآمدش را هديه بخريد روزهاي جمعه برويد بيمارستان مريضهايي كه عيادت كننده ندارند، بدهيد به آنها. اين را مي‌گويند روشنفكر يعني يكجايي را دست مي‌زند كه كس ديگري توجه به آنها ندارد. چند روز پيش بحث بود راجع به اين كه توي جاده و سفرها رستوران‌هايي كه مي‌رويم چلوكبابي يا رستوران‌ها، نمازخانه هايشان بسيار كثيف و كوتاه، من گفتم آقا اين صاحبان رستوران‌ها را كسي توي اين ده سيزده ساله، ما اين همه سمينار داشتيم، يكجا، يك سميناري، گردهمايي، يكجا يك جايي شده ما اين رستوران‌دارها را دعوت كنيم، اينها صبح تا شام سر و كارشان با بيابان و مسافر و دور از زن و بچه و توي بيابان يك رستوراني بده براي زندگيش و امرار زندگيش، اصلا كسي با ايشان حرف زده تا حالا؟ ممكن است ما با ايشان حرف بزنيم، دو ساعت حرف بزنيم بگويد آقا من توجه نداشته‌ام، من نمازخانه را تميز درست مي‌كنم. خيلي¬هايشان هستند كه اگر باهاشان حرف بزني راه مي‌افتند. اصلا كسي با اينها تا حالا حرف نزده.
مثلا ما براي اين راننده‌ها تا حالا چقدر حرف زده‌ايم، بنده خدا صبح تا شام خودش است با يك مشت اثاثيه و بيابان. ما براي راننده چقدر حرف زده‌ايم. چه كار فرهنگي‌اي براي راننده تا حالا شده؟ خيلي كار مانده، اما مثلا فرض كنيد يك جلسه مي‌گيرند توي بازار سه تا واعظ درجه يك اين از منبر پائين مي‌رود آن يكي مي‌رود بالا، آن يكي، يعني يك بدن را شانزده بار صابون مي‌زنيم، يك بدن را هم سي و دو سال است صابون به بدنش نخورده، ما بد هستيم او بد نيست، اسراف اين نيست كه يكي دو پرس بخورد يكي هيچي نخورد، يكي از اسرافها اين است كه يكنفر را سه تا آقا برايش حرف بزند، يك كسي اصلا آقا نداشته باشد. در يك خيابان ديدم سه جا روضه، به واعظي كه مي‌رفت بالاي منبر گفتم واقعا امام زمان راضي است كه توي يك خيابان سه جا روضه باشد ولي فلان جا اصلش نباشد، آدمهايي هستند سال مي‌آيد و مي‌رود هيچكس را ندارند.

8- بي‌تفاوتي و تجسس و گوش ايستادن از منكرات اجتماعي است

گناه هجرت، يكي از گناهها بي تفاوتي است. يكي از گناهها تجسس است. توي خانه‌ها مساله تجسس هست. گوش دادن به تلفن، دو نفر با هم صحبت مي‌كنند شما تلفن را برمي داري، چه را گوش مي‌دهي، گوش دادن تلفن گناه است، دو نفر حرف مي‌زنند پشت اتاق مي‌ايستي گناه است، مستاجر با هم حرف مي‌زنند صاحبخانه مي‌ايستد گوش مي‌دهد، صاحبخانه حرف مي‌زند مستاجر گوش مي‌ايستد، اصلاًَ از اين گناهاني است كه ما انجام مي‌دهيم نمي‌دانيم هم گناه است، مي‌گويند آقا بيا شما. . . ، چه گناهكاري، مي‌گويد من گناهكارم؟ بابات گناهكار است، ننه و جد آبادت گنهكار است. من صبح تا حالا چه كار كرده‌ام؟ مال مردم را دزديده‌ام؟ عرق خورده‌ام؟ باز تا مي‌گوييم گناه مي‌گويد عرق خورده‌ام، دزدي كرده‌ام، نه آقا گوش ايستاده‌اي، گوش ايستادن هم يكي از گناهان است، گوش ايستادن گناه است.
ما حق نداريم گوش بايستيم، حتي اگر دو نفر با هم حرف بد مي‌زنند فقط اگر توطئه براي نظام است آن يك حرف ديگر است، دارند دو نفر با يكديگر قرار داد مي¬گذارند كه مثلا يك مسجدي را منفجر كنند. يكسري كارها اصلاً رابطه با جامعه اسلامي دارد، آنجا بايد از طرف دادستاني، از طرف وزارت، ممكن است مثلا فرض كنيد كه يك روابطي باشد كه اين روابط براندازي نظام اسلام باشد آن مربوط به نظام اسلام است، اما نه، حالا يك كسي با يك كسي حرف مي‌زند، ما نبايد گوش بايستيم، آقا حرف بد مي‌زنند، حرف بد مي‌شود گوش ايستاد ببينيم چي چي مي‌گويند؟

9- پخش اخبار تأييد نشده از گناهان است

پخش اخبار تاييد نشده از گناهان است. يك چيزي را آدم مي‌خواند پخش مي‌كند، مي‌دانيد دارم چه مي‌گويم؟ آقاياني كه دير پيچ تلويزيون را باز كرده‌ايد، گناهاني را كه مرتكبش هستيم، فكرش را هم نمي‌كنيم كه اينها گناه است، گناهان مخفي. يكي از گناهان پخش اخبار تاييد نشده، قرآن دستور داده كه (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6) خبر را كه مي‌شنويد تحقيق كنيد، آقا يك كسي گفت كه، گاهي وقتها ما يك چيزي را عامل مي‌شويم بدون اين كه ما توجه داشته باشيم.
ديروز يك جايي بوديم يكي از معاونان يكي از از وزرا مي‌گفت: مثلاً فلان كارخانه ماشين، مي‌گويد ما به كارمندها ماشين را به اين قيمت داده‌ايم قسطي، خوب حالا يك نامه مدير عامل نوشته به مديركل مثلا يا معاون فلان وزير، ايشان هم نامه را با كاغذ همان وزارتخانه پخش مي‌كند به همه دفاتر، دفاتر به معاونتها. يكوقت مي‌بيني به طور ناآگاه تمام كاغذهاي اين وزارتخانه براي تبليغات ماشين فلان مديرعامل شد. اين از گناهان است.

10- بي‌مطالعه حرف زدن از منكرات اجتماعي است

يكي از گناهان اين است كه آدم بي مطالعه حرف بزند. حرام كردن وقت مردم. از بين بردن زمان مردم. يكي از علما را گفتند صلوات ختم كنيد برود منبر، گفت من امروز مطالعه نكرده‌ام. گفتند هر كه مي‌خواهد آقا برود منبر صلوات دوم را بلندتر ختم كند، گفت آقا من مطالعه نكرده‌ام، گفت كه آقا من مطالعه نكرده‌ام، گفتند صلوات سوم بلندتر، گفت بابا من مطالعه نكرده‌ام آخرش اين آقا را با زور صلوات منبر فرستادند، گفت بسم الله الرحمن الرحيم، حالا كه بناست زوركي با زور صلوات منبرم كنيد، پس گوش بدهيد، بسم الله الرحمن الرحيم، بي مطالعه حرف زدن ظلم به افكار امت است، و ظلم به افكار است نظير ظلم به مال مردم، ظلم به جان مردم، ظلم به عمر مردم هم ظلم است، و السلام عليكم و رحمه الله. ما اصلا توجه نداريم كه بي مطالعه رفتيم سر كلاس اين هم جزء گناهان است، مديرعامل مي‌خواهد ماشينش را قسطي بفروشد يكمرتبه، گاهي وقتها يك چيزي را رونوشت مي‌دهيم براي آدمهايي كه هيچ كار اجرايي، پياز گران است. ايشان نامه نوشته به مسئولين كه آقا پياز گران است. بعدش نوشته است رونوشت: دفتر نهضت سوادآموزي، آقاي قرائتي جهت پيگيري. حالا مثلا بنده، مثلا پيگيري كنم كه چرا پياز گران است. بابا آخر اين كاغذ را چقدر رونوشت مي‌زني. رونوشت به كي، به كي، به چند نفر رونوشت: خيلي از اين كارها كارهايي است كه منكر است و ما توجه نداريم كه منكر است. خوب، حيله، گاهي وقتها به شوخي يك كسي را مي‌ترسانيم، چاله مي¬كَنيم يك كسي بيافتد، يك جايي پنهان مي‌شويم يك كسي را بترسانيم. يا يك شبي يك تلفن مي‌زنيم، مي‌خواهد شوخي كند يك تلفن مي‌زند به، بله، خانم مرد شما نيامده؟ نه، شايد هم رفته خانه آن خانمش، هيچي، مي‌خواهد خوشمزگي كند، يك تلفن مي‌كند به خانم، به آقا، تهديد، تشر، يكي از گناهان هم همين ترساندن‌ها است. حديث داريم «مَنْ أَخَافَ مُؤْمِناً» (كافي،ج2،ص368) اگر كسي يك مومني را بيخود بترساند خدا روز قيامت او را مي‌ترساند. ما عزت و ذلت را از جسم نبايد بگيريم.
زمان شاه يك كسي مي‌خواست برود منبر، آبادان. از قم كه مي‌خواست برود راحت مي‌توانست بنشيند توي قطار برود قم قطار مي‌نشت مي‌رسيد اهواز و آبادان، راحت مي‌آمد تهران چند ساعت مي‌خوابيد بعد با هواپيما مي‌رفت اهواز و آبادان. ما بهش گفتيم آقا اينطوري زودتر مي‌رسي، گفت تو حاليت نيست، گفتم مثلا چي چي است كه حاليم نيست، گفت آخر وقتي با قطار رفتي مي‌گويند اين از اين شيخ شعبانها و طلبه‌هاي عادي است، اما اگر آمدي تهران د و شب خوابيدي با هواپيما رفتي مي‌گويند آن هيات مي‌گويد آقا با هواپيما آمد، براي شما يك حسابي قائلند ما مثلا عزتمان را از پرواز مي‌خواهيم. ما با پرواز آمده‌ايم، عزتمان را از پرواز مي‌خواهيم.

11- جمهوري اسلامي امام كشورهاست، بايد مشكلاتش حل شود

وقتمان دارد تمام مي‌شود من يكي دو دقيقه آخر به مناسبت اين كه اوائل مهر است هر سال يك جمله‌اي مي‌گفتم امسال هم اين جمله را بگويم، برادرها و خواهرها توي دنيا ما الان امام شده‌ايم، نه امام، امام بود فقط، امام ما را هم امام كرد، يعني امام خودش امام بود، امام انسانها، ايران را هم امام كشورها كرد، به حق مي‌گويم اين را و بدون تملق و رودربايستي، تمام كشورها، مسلمانهايش كه جنب و جوش دارند به عشق ايران جنب و جوش دارند، يك زماني هرجا چپي، چپ مي‌زد به عشق ماركس و ماركسيسم بود، به عشق مائو و مائوئيسم بود، به عشق نمي‌دانم كشورهاي، الان اين كشورها الحمدلله سقوط كرده سر و كله اسلام پيدا شده و اسلام چون دين شخص نيست كه سقوط كند، خداوند توي قرآنش سه مرتبه گفته (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) (توبه /33)، (فتح/28)، (صف/9) سه بار اين آيه تكرار شده، يعني اسلام كره زمين را خواهد گرفت. نه يك كلمه كمتر، نه يك كلمه بيشتر، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» سه بار تكرار شده. اسلام دنيا را خواهد گرفت، (وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ) (حج /47)، خدا وعده داده و خلف وعده هم نمي‌كند، ما از نظر ايماني معتقديم اسلام دنيا را مي‌گيرد، براي دنيا گرفتن هم يك قانون جهاني مي‌خواهيم يك رهبر جهاني، يك آمادگي جهاني، همه‌اش را داريم، رهبر جهاني ذخيره است، حضرت مهدي(ع)، رهبر جهاني داريم امام زمان، قانون جهاني هم داريم بايد آمادگي جهاني پيدا كنيم، ما در دنيا امام كشورها هستيم.
در جمهوري اسلامي بايد مشكلات حل بشود. يكي از مشكلاتي كه بايد حل بشود مشكل اعتياد بايد حل بشود. مشكل تروريست و ناامني بايد حل بشود، حل شد، اعتياد بخش مهمي‌اش حل شده، يكي از مشكلاتي كه پارسال حل شد مشكل بي سوادي بود، ما از اول زماني كه ايران تاريخي داشته تا سال قبل، در طول تاريخ ايران، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هميشه رشد جمعيت با رشد بي سوادي يكجور بوده. يعني هر چه نهضت سوادآموزي مثلا يك ميليون آدم باسواد مي‌كرد دو ميليون بي سواد به نظام، مثل يك حوضي كه يك پارچ برمي داري دو تا پارچ مي‌ريختند تويش پارسال برعكس شده يعني ما تا حالا سربالايي مي‌رفتيم، پارسال نهضت سوادآموزي آمد سرپائيني بخاطر حمايت آموزش و پرورش و ائمه جمعه و استاندارها و فرماندارها و جناب آقاي رئيس جمهوري كه دستور بسيج عمومي دادند و يك حركت خوبي شد، پارسال دو سه ميليون آدم توي ايران باسواد شد. خواندن و نوشتن را ياد گرفتند البته اين نهضت سواد آموزي نيست، سواد نيست، ديپلمش هم سواد نيست. نهضت سواد آموزي جلوگيري از بي سوادي است نه سواد، مثل گوني، گوني كه فرش نيست، منتهي همين مقدار كه رويش مي‌نشيني خاكي نمي‌شوي. گوني نجات از خاكي شدن است و گرنه گوني فرش نيست.
آيت اللهي و حجت الاسلامي و پروفسوري و دانشمندي و اينها هيچكدامش، قرآن مي‌فرمايد (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء /85)، همه‌تان با هم كم سواديد. اما اينها سواد نيست فقط ما مي‌گوييم چهار ماه بيايند چهارصد كلمه ياد بگيرند، اينها از بي سوادي نجات پيدا كنند، مثل شنايي كه آدم بلد است، مي‌گويند شنا بلدي، گفت اينقدر بلدم كه غرق نشوم. وگرنه شنا كه نه، غرق نشوم. آقا پول داري؟ يك بخور و نميري. آب باريكي، بخور و نميري، ما يك بخور و نميري از سواد مي‌خواهيم ياد بدهيم.
امسال هم دو سه تا كار نو شده، يكي از كارهاي نو كه شده اين است كه شبكه دو روش آموزش به بزرگسال‌ها را ياد مي‌دهد. افرادي هستند دكتراند مهندس‌اند، بازنشسته‌اند، فرهنگي‌اند، كاسبند، بازاريند، كشاورزند، محصلند، سواد دارد اما بلد نيست چه جوري درس بدهد، چگونه با بزرگسال حرف بزنيم، روش تدريس را تلويزيون پخش مي‌كند، شما نگاه كن ببين چه جوري بايد درس داد. توي خانه كه نشسته‌اي نگاه كن ببين بعد طبق همان فرمول به بيسوادي كه توي خانه‌ات است درس بهش بده. ما مي‌توانيم بگوييم بسم الله الرحمن الرحيم، جمهوري اسلامي مشكل بي سواديش را حل كرد و اين افتخار است يعني حضرت مهدي خوشحال مي‌شود. امام و شهدا خوشحال مي‌شوند. شاد مي‌شوند كه عجب جمهوري اسلامي دارد مشكلاتش را حل مي‌كند. ما اگر بتوانيم با دانشگاه پيام نور و دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتي و ملي، اگر بتوانيم با اين دانشگاهها، بتوانيم ليسانسمان زياد بشود، ديپلمان زياد بشود. اصلا آدم بيكار نداشته باشيم، هر جواني يك هنري هم داشته باشد، اينها از افتخارات نظام است.
بهرحال چون وقت اسم نويسي نهضت سواد آموزي است آموزش و پرورش مي‌تواند كمك كند، كمك آموزش و پرورش به چهار دليل، من امروز جلسه‌اي بود مسئولين آموزش و پرورش تهران بودند. برايشان گفتم، گفتم شما اگر كلاس توي مدرسه باز كنيد به پنج دليل كمك خوبي مي‌توانيد براي ما باشيد. يكي اين كه به بچه‌ها وقتي گفتي به پدر و مادرهاي بيسواد بگو بيايند، بچه مي‌گويد باباجان خانم معلم گفته است بيا، مامان خانم معلم گفته است بيا، بابا آقا معلم گفته بيا، وقتي دعوت شما از طرف بچه شد شما احساس مي‌كني بايد بروي. بنابراين شما از طريق بچه‌ها مي‌توانيد پدر و مادرهاي بيسواد را دعوت كنيد توي خود مدرسه كلاس بگذاريد، ديگر تخته سياه و نفت و پنكه و موكت و نمي‌دانم مشكلات تداركاتي ندارد، معلم هم داريد، و حالا كه روز از اين مدرسه استفاده شد، اگر هر دبستاني كه توي جمهوري اسلامي است يك كلاس درست كند دهها هزار كلاس توي جمهوري اسلامي اضافه مي‌شود. هر دبستاني يك كلاس، دهها هزار كلاس اضافه مي‌شود. اگر هر باسوادي كه توي محله است يكنفر را باسواد كند مشكل حل مي‌شود.
امسال كار نويي كه نهضت سوادآموزي كرده اين است: روش تدريس بزرگسالان را تلويزيون نشان ميدهد. كتابش هم تهيه مي‌كنيم، ما مي‌توانيم با تشويق مشكل بي سوادي را حل كنيم. اول مهر آموزشيارها مي‌آيند در خانه، ما ديگر حالا يك افراد خيلي دير رسيده‌‌اند كه حالا بايد بيايند، چون الحمدلله خيلي‌ها آمدند و باسواد شدند. اگر شما پارسال مي‌آمدي امسال خواندن و نوشتن را بلد بودي، حالا دير نشده، اگر امسال نيايي سال ديگر غصه خواهي خورد كساني كه سواد ندارند در خانه‌شان زده مي‌شود، اينها آموزشيارها را جواب بدهند.
اين را چون اول هر سال، اول مهر مي‌گفتيم امسال هم بايد بگوييم. خدايا ما را از گناهان علني و آشكار و گناهاني كه خودمان هم نمي‌دانيم گناه است ما را از همه رقم گناه حفظ بفرما. به ما توفيق بده تمام مشكلات نظام را با لطف الهي و اراده امت يكي پس از ديگري مشكلات را حل كنيم و كشور ما را امام مسلمين قرار بده طاغوت را در ايران شكستني در دنيا طاغوت را بشكن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 442
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست