نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 453
موضوع: انتخابات؛ دقت در انتخاب
تاريخ پخش: 27/03/1400
عناوين:
1- استمداد از خداوند در انتخابات
2- ناامید کردن دشمن، با شرکت در انتخابات
3- معیارهای مثبت و منفی در انتخابات
4- توجه به توصیههای امام راحل و مقام معظم رهبری
5- به دنبال تکمیل باشیم، نه توجیه و نه تضعیف
6- دقت در انتخاب، در همه امور زندگی
7- انتخابات، راه حل است، نه راه حق
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
این بحث شب انتخابات پخش میشود، انتخابات 1400، ریاست جمهوری و همچنین شورای شهر و روستا و همچنین بعضی از استانها خبرگان. من دربارهی انتخابات یک حدود بیست تا برنامهی سه چهار دقیقهای برای شبکهی سه داشتهام و برای شبکهی قرآن هم داشتهام. حالا این درسهایی از قرآن را هم بگوییم ولی تکراری نیست. چند تا تذکر میخواهم بدهم:
1- استمداد از خداوند در انتخابات
1- اول از خدا غافل نشویم. فکر نکنیم اگر پوسترمان گران باشد، بیشتر باشد، یا پذیراییمان بهتر باشد، یا تبلیغاتمان، بنرمان بلندتر باشد، دل دست خداست. از کجا این حرف را میگویی؟ قرآن، قرآن میگوید: حضرت ابراهیم کعبه را که ساخت، گفت: خدایا دلها را خودت سمت مکه، اهل مکه، اهل بیت، دلها را هُل بده. آیهاش در قرآن را بخوانم: (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِم) (ابراهیم /37) خدایا دلها را به این سمت هُل بده، دل دست خداست. یک آیه دیگر هم بخوانم: (مَحَبَّةً مِنِّي) (طه /39). این آیه قرآن بود که خواندم. یعنی محبوبیت از خداست. یک آیه دیگر هم بخوانم: (وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة) (روم /21) خدا بین عروس و داماد محبت میگذارد، فکر نکنند چون مهریه دادند، نه، گاهی مهریه سنگین است، داماد هم خیلی خوشتیپ و خانه و ماشین و تلفن و استخدام، عروس زیبا، داماد پولدار اما همدیگر را دوست ندارند. این «جَعَلَ بَيْنَكُمْ» این گچ است که بین دو تا آجر را میچسباند. بنابراین از خدا غافل نشویم، اول خدا، وسط خدا، آخر هم خدا. این انشاءالله را بگویید. در قرآن میگوید انبیاء وقتی حرف میزدند میگفتند: انشاءالله. یک آیه داریم: «لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً * إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ …» (کهف/ 23 و 24) نگو من فردا چه میکنم، بگو انشاءالله، شاید فردا نتوانستی انجام بدهی. این یک مسئله. 2- مسئلهی دوم اینکه انتخابات خیلی ارزش دارد. در قرآن یک آیه داریم میگوید بهشت هم اگر انتخاب در آن نباشد، ارزش ندارد، در بهشت هم انتخابات است. آیهای که در بهشت انتخابات است، این است، میفرماید: (نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاء) (زمر /74). «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ» یعنی جایی میگیرم از بهشت، در بهشت که رفتیم آن جایی را انتخاب میکنیم، «حیث نشاء» یعنی آنجایی را که میخواهیم و گرنه اگر یک کاخی بدهند کاخ طلایی، منتها بگویند از این کاخ طلایی بیرون نیا، آن کاخ طلایی برای من زندان است. ارزش به این است که «حَيْثُ نَشاء». در بهشت هم نعمتهای بهشتی که خدا میشمارد، میگوید آزادی در بهشت، که اینجا میخواهی باشی یا آنجا. (فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ) (زخرف /71) هر چه میخواهی، «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ». این «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» خیلی معنا دارد، یعنی هر چه نگاهش کنی، کیف میکنی. ببین شما مثلاً سی و سه پل اصفهان را ندیدی، دفعهی اول میروی و چند دقیقهای نگاه میکنی، کیف میکنی، اگر عصری گفتند برویم یک بار دیگر سی و سه پل را ببینیم، میگویی: صبح دیدیم دیگر، خب حالا که اصرار میکنی، عصر هم برویم. فردا یک بار دیگر برویم سی و سه پل، دیگر شوفرهای تاکسی اصفهان هم از سی و سه پل اصفهان هم کیف میکنند؟، نه دیگر، بس که دیگر پهلویشان است … . ولی میگوید سی و سه پل است، اگر سی و سه پلی در بهشت باشد، هر دفعه یک لذتی میبرید. «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» یعنی چشمت دائماً لذت میبرد. یک بار نگاه میکنی، چوبی شد، شیشه شد، نمیدانم سنگ مرمری شد، سنگ چی چی شد، یعنی هر دفعه که به نعمتهای بهشت نگاه میکنی، تازه میبینی و لذت میبری، یعنی تکراری نیست. اینجا شما بهترین غذا را چند بار بخوری ، دیگر میگویی خب بَسَم است، بَسَم است آقا، بَسَم است. این یکی. پس حرف که میزنید، قول که میدهید انشاءالله بگویید، یک. دستورات خداست. انتخابات یک نعمت است حتی اگر در بهشت هم انتخابات نباشد، ارزشی ندارد. دو. آن وقت اینجا حالا من چند تا آیه نوشتهام انشاءالله های انبیاء. حضرت شعیب گفت: (إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحين) (قصص /27). حضرت شعیب به موسی دخترش را داد، گفت: مهریه را هم سبک میگیرم، (وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ) (قصص /27) مهر را کم میگیرم، خواهی دید من آدم صالحام. یعنی پدر زن اگر مهریه را کم بگیرد، این پدر زن صالحی است.
2- ناامید کردن دشمن، با شرکت در انتخابات
3- مسئلهی دیگر دشمن نباید شاد بشود. ما اگر در انتخابات شرکت نکنیم، چه کسی خوشحال میشود؟ آمریکا میخواهد ما شکست بخوریم. خب شما میخواهید همکار آمریکا بشوید که! از این تشییع جنازهی سلیمانی چه فهمیده میشد؟ یعنی مردم میگویند ما با شهداء، با انقلاب، با مخلِصین هستیم، ما سلیمانی را از عمق جان قبول داریم. خب این وفاداری ما بوده است، حالا اگر احیاناً شرکت نکنیم، این باز بیوفایی خواهد شد. بنابراین ما باید به نظام وفادار باشیم، کما اینکه تا حالا هم بودیم، بودید، نه اینکه من بودهام، بودید، شما بودید. باید نگاه کنیم دشمنشاد نشویم، شاد کردن دشمن، غم دادن به امام خمینیها و شهداست. چرا؟ به خاطر اینکه نتوانستند یک رب گوجه و یک مرغ و یک تخممرغ و دلار و خودرو و سکه و اینها را کنترل کنند. بله، حالا تقصیر بود، قصور بود، همچین فرض میکنیم که تقصیر باشد. من اگر تقصیر کردم، نباید سیلیاش را به نظام بزنیم که آمریکا از ما شاد بشود. 4- مسئلهی دیگر رأی امروز، به فکر پاسخ فردا هم باشید. قرآن آیهای دارد، میفرماید: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ) (إسراء /36)، چشم و گوش و دست، بعد میگوید: (كُلُّ أُولئِكَ) (إسراء /36)، یعنی چه؟ یعنی این چشم و گوش از باب نمونه گفتم، و گرنه «كُلُّ أُولئِكَ» جای دیگر میگوید: پوست هم حرف میزند، منتها اینجا سه تا را گفته است: «إِنَّ السَّمْعَ» گوش، «وَ الْبَصَرَ» چشم، «وَ الْفُؤادَ» قلب، (كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) (إسراء /36) همهی اینها مسئول هستند. شما امروز رأی بدهی، ندهی، مسئول هستی. هم رأی ندادن مسئول هستی که چرا نسبت به نظام بیتفاوت بودی، انقلاب امانت بود، به شما سپردیم. دو سه سال پیش یک تابلویی در خیابانهای تهران زده بودند، وصیتنامهی شهید است، نوشته بود که: «جسمم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، راهم را به شما سپردم.» به مردم گفته بود، خیلی جملهی قشنگی بود، من تحت تأثیر قرار گرفتم. «جسمم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، راهم را، انقلابم را به شما سپردم.» انتخابات باید همراه با بصیرت باشد، حالا بصیرت اگر خودتان دارید، که دارید خیلیهایتان و اگر هم احیاناً شناختی ندارید، از آدمهایی که به دینشان، به علمشان، به دلسوزیشان اطمینان دارید، مشورت کنید. در انتخابات چند تا نَه داریم، این نهها را هم برایتان بگویم:
3- معیارهای مثبت و منفی در انتخابات
انتخاب انتفاعی نباشد، که من ستاد انتخابی باشیم به نفع این، برای اینکه این اگر یک پستی بگیرد، مثلاً ما هم عرض کنم حضور جنابعالی که به یک نوایی میرسیم، ما هم یک پستی میگیریم. نیتتان این باشد، نباشد. انتفاع نباشد، یعنی به قصد این نباشد که من اینجا تلاش کنم برای اینکه ایشان مسئول باشد، در عوض ایشان هم، معامله کنیم. امیرالمؤمنین میگوید: بعضیها معامله میکنند: «يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ» (نهجالبلاغه، خطبهی 194)، «يَتَقَارَضُونَ» یعنی قرض میدهند، این تعریف او را میکند، او هم تعریف این را میکند. مثل اینکه در فارسی هم میگوییم: به هم نان قرض میدهند. اگر کسی را انتخاب میکنیم، نیتمان سود بردن نباشد، انتفاعی نباشد. این یک، انتفاعی نباشد. انتقامی نباشد. من از فلانی بدم آمد، به او رأی نمیدهم، انتقام میگیرم، فلان جا گوش به حرف من نداد، من هم به حرف او گوش نمیدهم. نه انتفاعی، نه انتقامی. [پای تخته] موضوع: انتخابات، انتخابات براساس بصیرت، نه انتفاعی، من به این رأی میدهم که فردا یک پُستی به من بده. نه انتقامی، من به این رأی نمیدهم چون این فلان جا به درد من نخورد، نه انتقامی. نه عاطفی، فامیل هستیم توقع دارد، به ما رو زده است. نه صنفی، ما دکتر هستیم، به دکترها رأی بدهیم، ما آخوند هستیم، به آخوندها رأی بدهیم. نه تعصبی، من فارس هستم، به فارس رأی بدهم، او ترک است، او عرب است، به عرب رأی بدهد. تعصب لهجهای، منطقهای، نه تعصبی. پیغمبر فرمود: «مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْإِيمَانِ مِنْ عُنُقِهِ» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج 2، ص 308) اگر براساس تعصب کاری را کردید، نخ ایمان را از گردن خودتان برداشتید، یعنی از فضای ایمان خارج شدید. نه تقلیدی. چون فلانی گفت خوب است، پس من هم میگویم خوب است! بله، اگر راهی نداری، از آدمها مؤمن مشورت کن، اما تقلیدی نباشد. حالا. این نههای انتخابات است. اما آرههایش چه باشد؟ آریهایش این است که خداوند حضرت ابراهیم را وقتی میخواهد ستایش کند، چند تا از کمالاتش را در یک آیه میگوید، میگوید ابراهیم چنین، چنین، چنین، ابراهیم، چنین، چنین، چنان. چند تا آیه داریم که کمالات ابراهیم را جمعی در یک آیه میگوید. یک آیه داریم فقط یک کمال میگوید، (إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى) (نجم /37) نمیگوید دیگر چه کار کرد، فقط وفاداری، یعنی یک آیه مخصوص وفا است. وفا خیلی مهم است، باید وفادار باشیم. با منت هم نباشد، نه با منت، این نه را کاش دیگر حال ندارم بلند شوم، نه با منت، منت هم نگذاریم، بگوییم من به تو رأی دادم که، منت هم نگذارید، برای خدا رأی بدهید. منت هم نگذارید.
4- توجه به توصیههای امام راحل و مقام معظم رهبری
به سفارشات امام. امام فرمود: باشم یا نباشم بین شما، در همهی انتخابات شرکت کنید. دو هزار و پانصد سال به قول خودشان، دو هزار و پانصد سال افرادی براساس زور بر ایران حکومت کردند، هیچ کس هم از اینها رأی نگرفت. در سایهی انقلاب و شهداء و امام و تلاش رزمندگان، حالا به شما میگویند تو بگو چه؟، حالا این انتخابات هم یک نعمتی است و اگر از این انتخابات استقبال نکنید، کفران نعمت کردید. نان نعمت است، نخوری کفران کردی. این هوا و لو حالا اردوگاه است، ولی همین اردوگاه که برای آموزش و پرورش است یک نعمت است، بالاخره از افرادی، همین اردوگاه زمان شاه چه بوده است؟ چه برنامههایی در این اردوگاه بوده است؟ چیزهای بدی من شنیدم، دختر و پسر با چه وضعی، با چه آهنگهایی، با چه ساز و نوازهایی، اصلاً غفلتکده بود، اردوگاه یعنی غفلتکده، الآن همان بچهها از دورترین نقاط گاهی جنوب شهر، از مناطق خیلی، میآیند اینجا چند شب میمانند، هم چیزی یاد میگیرند، هم تفریح میکنند، ورزش میکنند، استخر دارند، این اردوگاه دست عیاشها بوده است، الآن دست طبقهی محروم است. توجه به سفارشات مقام معظم رهبری. بالاخره ما باید حجت داشته باشیم. ما عقب هر کس برویم حجت باید داشته باشیم، به چه دلیل عقب این رفتی؟ ما باید تابع خدا باشیم، خدا گفته تابع رسول باشم: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه) (نساء /80)، (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ) (نساء /59) بعد هم (و أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) (نساء /59). حالا دست ما از امام زمان کوتاه است میگوید: فقیهِ عادلِ بیهوس. توجه به آرمان شهداء. توجه به قانون اساسی. توجه به اینکه مسئولیتها امانت هستند. امیرالمؤمنین فرمود: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ» (نهجالبلاغه، نامهی 5). پُست طعمهای نیست که بگویی یک لقمهی چربی است. رئیس میشویم، مدیر کل میشویم، شهردار میشویم، فرماندار میشویم، استاندار میشویم، وکیل، وزیر، سفیر. «ان عملک لیس لک بطعمه». عمل تو لقمهی چربی نیست که کیف کنی؛ «وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة» (نهجالبلاغه، نامهی 5) به گردنت امانت است. ما خائن هستیم؟ قرآن میگوید علامت مؤمن این است که (وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون) (مؤمنون /8) رستگار مؤمنین هستند و یکی از صفات مؤمنین این است که مراعات پیمانها و امانتها را بکنند. و یک شعار هم هست که من بارها گفتهام، الآن هم چون شب انتخابات است، میخواهم تکرار کنم، آرزویم این است که این شعار را همه حفظ کنند.
5- به دنبال تکمیل باشیم، نه توجیه و نه تضعیف
یکی از علماء، پدر شهید، این کلمه را از او یاد گرفتم، خیلی جملهی قشنگی است، گرچه احتمال میدهم من این را گفته باشم ولی انتخابات تکرار میشود، ما هم تکرار کنیم، این سه تا کلمه را از من معلم به یادگار داشته باشید: «توجیه حماقت است» توجیه کنید. یعنی بگویید مملکت ما همه کارهایش درست است، آدمها هم همه آدم خوبی هستند، خیلی آدم باید آدم حماقت، یعنی احمق، خیلی آدم باید احمق باشد که عیبها را نفهمد. توجیه احمقی بودن، حماقت است. تضعیف چه طور؟ بگوییم حالا که مملکت ما عیبهایی دارد، ضعفهایی دارد پس حالا دیگر باید در انتخابات شرکت نمیکنیم. «تضعیف جنایت است». چرا؟ میدانی صدها هزار شهید و جانباز و اسیر تکه تکه شدند تا این نظام درست شد، حالا بیاییم تضعیف کنیم برای اینکه فلان مسئول بد عمل کرده، یا فلان بازاری یا فلان مسئول بد عمل کرده، تضعیف جنایت به خون شهداست. «تکمیل رسالت است». یعنی تا این جایش خوب شده، از این به بعدش برو درستش کن، تکمیلش کن، یعنی کمالش کن، یعنی ضعفهایش را برطرف کن، خیلی جملهی قشنگی است. واقعاً حکمتِ حکمتِ حکمت است. «توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است، تکمیل رسالت است.» ما باید برویم پای صندوق، حواسمان را جمع کنیم. البته این هم هست میگوید اگر نیتت خوب باشد، برای خدا قیام کنی، «اصلح بالهم» (محمد، 2) عیب هم داشته باشی، درستش میکنم. امام خمینی برای هوس قیام نکرد، برای خدا قیام کرد. حالا یک وقت ممکن است یک کسی را یک جایی امام خمینی تعریف کرده که کاش تعریف نمیکرد. خود امام خمینی در پیامش فرموده، در وصیتنامهاش فرموده اگر من یک کسی را تأیید کردم، از کسی تعریف کردم، آن برای زمان خودش بوده، ممکن است بعداً آدم بدی شده باشد. ما در قرآن آیه داریم که آدمهای خوب، بد شدند. آدمهای خوب هم بد میشوند؟ بله، (آمَنُوا) (نساء /137)، بعد میگوید: (ثُمَّ كَفَرُوا) (نساء /137) اول «آمَنُوا» بود، ایمان داشت، بعد «كَفَرُوا» کافر شد. (ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ) (بقره /51) خداپرست بود، گوسالهپرست شد. ( عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ) (روم /10) از بس پشت سر هم گناه کرد، یک مرتبه زیرش زد. گناه، گناه، گناه، یک مرتبه همه چیز را منکر شد. (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ) (توبه /77) میدانید چرا اینها منافق شدند؟ (بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ) (توبه /77) چون حرف زدند، عمل نکردند، به قولشان عمل نکردند، کسی که وفادار نباشد به قولش عمل نکند، قول بدهد، زیرش بزند، قرآن میگوید: تخم نفاق را در دل او برای همیشه نگه میداریم، یعنی یک منافق دائمی میشود. مواظب باشیم که این سفارشها را عمل کنیم. به هر حال هم شرکت کنیم، هم دعا هم کنیم چه اشکال دارد، من الآن خودم یک دقیقه دعا میکنم، شما آمین بگویید ان شاءالله. خدایا تو را به حق همهی شهدای تاریخ، تو را به حق شهدای مسلمین، تو را به حق شهدای انقلاب، تو را به حق شهدای حرم، شهدای فلسطین، تو را به حقِ هر کسی که در راه حق شهید شده، کشور ما را قانونش را، رهبرش را، مسئولینش را، جوانهایش را، تمام نیازهایی که کشور ما را روز به روز رشد و به درجهای که رضای امام زمان باشد، برسان و از همهی توطئهها کشور را حفظ بفرما. ما را از کسانی که تضعیف میکنند، قرار نده. ما را نسبت به انقلاب خائن قرار نده. اگر افرادی بد کردند، بدی افراد را به حساب نظام نگذاریم. یک بازاری کلاهبرداری کرد، نگوییم بازاریها. یک ادارهای رشوه گرفت، نگوییم ادارهایها. یک آخوندی بد بود، نگوییم آخوندها. اعمال فرد را به حساب نظام نگذاریم. انتخابات برای نظام است، عملکرد بد برای آدمها است، حساب آدمها از حساب نظام جداست.
6- دقت در انتخاب، در همه امور زندگی
به هر حال، حالا این بحث هم فقط برای شب انتخاب نیست، ما همیشه در حال انتخاب هستیم؛ انتخاب همسر، انتخاب دوست، انتخاب شغل، انتخاب رشتهی تحصیلی، اصلاً خدا ما را آزاد قرار داده، انتخابگر خلق کرده است، موجودات دیگر آزادی ما را ندارند. یعنی تخمه هندوانه، هندوانه میشود، راه دیگری ندارد. این گیاه از آن درمیآید. این میوه برای این گیاه است، کار دیگری نمیتواند بکند. این انسان است که میتواند صد و هشتاد درجه عوض بشود. به همین خاطر هم چون همیشه همهی ما سر و کارمان با انتخاب است، باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». هر مسلمانی هفده رکعت نماز میخواند، ده رکعتش حمد است، در حمد هم میگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» یعنی روزی ده بار ما باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» چه هست؟ چون چه غذایی باید بخوریم؟ اینهایی که مریض شدند، انتخاب غذایشان بد بوده است. اینهای که میروند طلاق میگیرند، انتخاب همسرشان بد بوده است. آنهایی که معتاد میشوند، انتخاب رفیقشان بد بوده است. مسئلهی انتخاب یک چیزی نیست که برای وکیل و وزیر باشد، آن یک انتخابات سیاسی ملی است، اما همهی ما همیشه در حال انتخاب هستیم. این کلمه را بگویم یا نگویم؟ حالا. این یک مسئله. انتخاب راهنما، انتخاب کتاب، انتخاب فیلم، انتخاب کانال. این یکی. دوم اینکه فکر هم نکنید که شما همیشه انتخاب میکنید. یک زمانی میشود که دیگر فرصت هیچ چیز را ندارید. قرآن یک آیه دارد میگوید که: (رَبِّ ارْجِعُونِ) (مؤمنون /99) مؤمن هم لحظهی مرگ، هم قیامت میگوید خدایا مرا برگردان، از نو خوب انتخاب میکنم. میگوید: نه، «کَلّا». انتخابت را دیگر کردی. انتخاب هم یک چیزی نیست که حالا نشد، فردا، نشد پسفردا، یک لحظهای را باید انسان انتخاب کند، انتخاب نکردی دیگر خبری جایی نیست. گاهی هم یک عده کج میروند. قرآن هم راجع به کجروها هی گفته حواست را جمع کن، (أَنَّى تُصْرَفُونَ) (زمر /6) به کجا کشیده میشوی؟ (أَنَّى تُؤْفَكُون) (غافر /62) به کجا گرایش پیدا میکنی؟ «أَنَّى تُؤْفَكُون»، (َأَنَّى يُؤْفَكُون) (زخرف /87)، (كَيْفَ تَحْكُمُونَ) (قلم /36)، «أَنَّى تُصْرَفُونَ»، (َأَيْنَ تَذْهَبُونَ) (تکویر /26). آیات زیادی داریم میگوید چرا کج میفهمید؟ چه چیز را با چه چیز مقایسه میکنید؟ انتخاب مسکن. حساب میکنیم که مثلاً حالا اینجا، این مجموعهی این ساختمان مثلاً این رفاهیات را دارد، فروشگاهی دارد، استخری دارد، زمین ورزشی دارد، اینها را حساب میکنیم، خب این حسابها را بکن، اما نباید حساب بکنی که این منطقه مسجد ندارد، شما در این محله زندگی کنی، بچههایت مسجدی نمیشوند. به هر حال مسئلهی مدرسه، مسئلهی مسجد، کتابخانه. یا این خانواده گفتند: «الجار ثُمَّ الدَّار» شما اینجا خانه میخرید همسایههایش چه کسانی هستند؟، بچهی شما با بچهی همسایهها چه رابطهای میتوانند برقرار کنند؟ نه حالا این خانه آیندهاش گران میشود! در انتخابات مواظب باشید فقط به پول فکر نکنید. حالا خود انسان آزاد است؟ بله، انسان آزاد است. بد نیست اینجا یک سؤالی هم من جواب بدهم. میگویند کارها دست خداست یا دست مردم؟ یک عده میگویند دست خداست، یعنی ما از خودمان ارادهای نداریم، هر چه خدا گفت مجبوریم این کار را بکنیم. بله، بعضی چیزها دست خداست، من شکلم دست خداست، من نمیتوانم دندانهایم آبی باشد، قدم چهقدر باشد، گوشم، بله، یک سری چیزها دست خداست، این برگ درخت دست خداست، ما نمیتوانیم رنگش را عوض کنیم. یک سری کارها دست خداست، اما یک سری از کارها هم دست ما هست، من مثل خوبی زدم که به نظرم بهترین مثل شاید باشد این هست: تعلیم رانندگی. شما در تعلیم رانندگی نه مجبور هستی، نه آزاد. مجبور نیستی، برای اینکه عقل داری، چشم داری، گوش داری، جاده را میبینی، ترمز داری، گاز داری، پس میتوانی تصمیم بگیری ماشین را برانی یا قفل کنی یا ترمز کنی ولی ضمناً همهکاره هم نیستی، ممکن است تو گازش میدهی، اما معلمی که دارد به تو آموزش بدهی، ترمز کند، شما ترمز کنی، او گازش بدهد. یعنی ما عقل و هوش داریم، اما همهکاره هم نیستیم. ما میتوانیم خانهمان را از لامپ نورانی کنیم، برقکشی کنیم، اما همهکاره هم نیستیم، مممکن است سازمان برق از ادارهی برق، برق را خاموش کند. یعنی هم نه جبر، نه اختیار. حالا دلیل بر اختیار هم دلیل قرآنی داریم که نمیگویم، دلیل حدیثی هم داریم که نمیگوییم، یک دلیل داریم که بچهی پنج ساله هم بفهمد. به بچهی پنج ساله میگویم که تا حالا پشیمان شدی؟ البته پنج ساله کم است، مثلاً بچهی ده ساله، میگویم کاری کردی که پشیمان بشوی؟ هر کس که پشیمان بشود پیداست که اختیار داشته است. میگوید؟ آخ! چرا این کار را کردم؟! یعنی چه؟ یعنی ای کاش این کار را نمیکردم، یعنی میتوانستم نکنم. همین که انسان پشیمان میشود، پیداست که آزاد است، میتواند انجام بدهد، میتواند انجام ندهد، میگوید: آخ! چرا انجام دادم؟! پشیمانی دلیل بر اختیار است. دوم شک تا حالا نکردی؟ چرا. این غذا را بخوریم یا نخوریم، این سفر را برویم یا نرویم، این حرف را بزنیم یا نزنیم. همین که شک داری که این کار را بکنی، یا نکنی، پیداست که آزاد هستی. چون آدم مجبور که شک ندارد. مثلاً دست من که میلرزد، این شک ندارد که دیگر، دست من نیست که، میلرزد. این که میگویی بزنم، نزنم، پیداست که دست من است. پس شک، دلیل بر آزادی است. پشیمانی، دلیل بر آزادی است. انتقاد. تا حالا از کسی انتقاد نکردی؟ چرا فلانی همچین شد؟ چرا همچین شد؟ این چرا، چرا یعنی چه؟ یعنی میتوانست نشود. اگر کسی مجبور باشد آدم به قدبلند نمیگوید چرا قدت بلند است؟ به قد کوتاه نمیگوید چرا قدت کوتاه است؟ چون قد کوتاه و بلند دست من نیست. این که انتقاد میکنی چرا همچین کردی؟ یعنی چه؟ یعنی تو میتوانستی همچین نکنی. یکی هم تعلیم و تربیت. شما بچهات را میفرستی مدرسهای که خوب درس بخواند، این انتخاب مدرسه یعنی چه؟ یعنی بچه میشود خوب بشود، میشود بد بشود، پس او را به یک مدرسهای بفرستم که خوب بشود. چهار تا دلیل داریم دلیل فطری، نه دلیل عقلی، نه دلیل وحیای. عقل سوایی دلیل دارد، وحی هم سوایی دلیل دارد، من دلیل فطری را گفتم، یعنی لازم هم نیست که انسان مسلمان باشد، هر کس که دین هم نباشد، میفهمد. شما شک میکنی، پس آزاد هستی. شما انتقاد میکنی، پس مردم آزادند. شما پشیمان میشوی، یعنی آزادند. این انتخابات یعنی آزادی. از این آزادی باید استفاده بکنیم، حواسمان را جمع کنیم. حالا قرآن هم هست میگوید (مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً) (فرقان /57). «مَنْ شاءَ» یعنی هر کس میخواهد، (مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ) (کهف /29). (إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً) (انسان /3)، هر کس میخواهد بیاید، هر کسی میخواهد نیاید، هر کس میخواهد هدایت را بپذیرد، هر کس میخواهد هدایت را نپذیرد. به هر حال این هم یکی. مقایسه هم دلیل بر این است که انسان آزاد است. میگوید: (أَرُوني ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِه) (لقمان /11)، «هذا خَلْقُ اللَّهِ» (لقمان/ 11». یک پوستر دیدم خیلی قشنگ بود. عکس یک طاووس را کشیده بود، خیلی زیبا بود، زیرش نوشته بود: «هذا خَلْقُ اللَّهِ»، این را خدا خلق کرده، «فَأَرُوني ما ذا خَلَقَ» دیگران چه چیزی خلق کردهاند؟ شما یک عکس طاووس را میخواهی بکشی، بهترین نقاش را باید بیاوری تا عکس را بکشی، آن وقت خود طاووس خدا نمیخواهد؟ یعنی عکس طاووس از خود طاووس مهمتر است؟ یک وقت رفته بودیم کرهی شمالی، آن طرف چین. ما را بازدید از یک موزه بردند. در آن موزه یک عکس خیلی قشنگی به نظرم طاووس بود. به این مترجمی که کمونیسم بود و زبانش هم نمیفهمیدیم چی هست، به او گفتم به این بگو این خودش درست شده یا نقاش داشته است؟ گفت: نخیر، خودش که نمیشود درست شود، نقاش میخواهد. گفتم چهطور شما میگویید عکس خروس نقاش میخواهد، آن وقت خود خروس نقاش نمیخواهد؟! یعنی عکس خروس از خود خروس مهمتر است؟! یک خورده فکر کرد و یک سری تکان داد. ما عکس خروس را میگوییم بینقشه نمیشود، آن وقت خود خروس را چی؟ (هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُوني ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِه) (لقمان /11) عرض کنم حضور شما که ملاکهای انتخاب کودتا که غلط است. حالا مثلاً شما پای صندوق رأی نیایی، میخواهی، نیایی چه میشود؟ اگر پای صندوق نرویم مملکت بیرهبر که نمیشود؟ الان ده سال هست این قذافی را کشتهاند، الآن وضع لیبی خوب شد؟! امیرالمؤمنین فرمود: رهبر لازم است ولو رهبر فاسد باشد: «لابُدَّ للنّاسِ مِن امیرٍ» جامعه رهبر میخواهد، حالا چه خوب الحمدلله، بد بودند چه خاکی بر سرمان کنیم. رهبر بد از بیرهبری بهتر است.
7- انتخابات، راه حل است، نه راه حق
دنیا چه جوری تعیین میکند؟ انتخابات دنیا. خیلی جاها انتخابات نیست، کودتا است. کودتا حق است؟ نه، کودتا زور است. بعضی جاها اکثریت است. اکثریت حق است؟ ضمناً من این را باز هم بگویم اینکه پای صندوق رأی میرویم معنایش این نیست که حق با چه کسی هست، این یک مشورت است که قرآن گفته مشورت کنید ما از راه رأی شما مشورت میکنیم که نظر شما چه هست؟ این باشد یا او؟ این یک مشورت است اما معنایش این نیست که مشورت همه جا بهجا باشد، خود پیغمبر با اصحاب مشورت کردند که در داخل مدینه سنگر بگیریم، یا برویم استقبال دشمن بیرون شهر؟ مشورت کردند، خود پیغمبر نظرش داخل شهر بود، گفت: اگر داخل شهر باشد از زنها و بچهها و پشتبامها هم میتوانیم برای دشمن استفاده کنیم، اما اگر برویم در بیابان همین هستیم، دیگر عقبه نداریم. خود پیغمبر نظرش داخل شهر بود، ولی جوانها گفتند: نه آقا، زشت است ما بنشینیم دشمن بیاید در شهرمان، ما میرویم به استقبالشان. بالاخره با مشورت پیغمبر رفتند جنگ احد، شکست هم خوردند، اما در عین حال که شکست خوردند، پس ببینید معنای مشورت این نیست که حتماً ما درست میرویم، ممکن است که اکثریت هم رأی هم بدهند، ولی باز هم یک نکات کوری در قصه باشد. کودتا غلط است، چون نشانهی زور است. اکثریت و اقلیت. اکثریت راه حل است، نه راه حق. این را با هم فرق بگذارید، فرق است بین راه حق و راه حل. قرعه راه حق نیست، ولی راه حل است. یک ماشین داریم، مثلاً یک جاروبرقی داریم، دو تا خانم میگویند به ما بده. جارو برقی را که نمیشود نصفهاش کرد. میگوییم قرعه میکشیم. این قرعه ممکن است به نام یکی بیاید، منتها همان خانمی که جاروبرقی به اسمش آمده، ممکن است سه تا جارو برقی دیگر هم داشته باشد. اگر قرعه به نام کسی آمد، معنایش این نیست که حق با این است. اکثریت 51 نفر میگویند آقای الف، 49 نفر میگویند آقای ب. این 51 نفر دلیل بر این نیست که حق با آقای الف است. اکثریت راه حل است، مثل قرعه میماند. قرعه برای این هست که از بنبست بیاییم بیرون. آخر مملکت را چه جوری باید ارائه کرد؟ در راهها اکثریت، عیبش کمتر است. انتخابات، عیبش کمتر است وگرنه ممکن است انتخابات. شما که از حضرت موسی بالاتر نیستید که، حضرت موسی هفتاد نفر را از بنیاسرائیل گلچین کرد، گفت با هم برویم کوه طور عبادت کنیم و تورات بگیریم، آنجا که رفتند گفتند: ما میخواهیم خدا را با چشم ببینیم. یعنی یک، حتی الله اکبر. حضرت موسی به امر خدا عصایش را به دریا زد، دریا خشک شد، یارانش از وسط دریا رفتند، فرعون هم آمد عقب اینها برود، فرعون که آمد، آبها روی هم سوار شد و فرعونیان غرق شدند. آن طرف آب بنیاسرائیل نجات پیدا کرده بودند. دیدند اِ دارند یک جایی بت میپرستند، اینهایی که میخوانم آیه قرآن است، عربی میخوانم، قرآن هم میخوانم، شما معنایش را میفهمید: (يا مُوسَى) (اعراف /138) ای موسی، (اجْعَلْ لَنا إِلهاً) (اعراف /138) یک خدایی، ما هم بت میخواهیم، (كَما لَهُمْ آلِهَة) (اعراف /138). ببین اینها چهطور بتپرستی میکنند، برای ما هم یک بت درست کن. به پیغمبر خودشان حضرت موسی گفتند برای ما بت بساز. از پیغمبر بتتراشی خواستند: (يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَة) (اعراف /138) یعنی مردم چه کسانی هستند؟ مردم کسانی هستند که بعضیهایشان الآن نیم ساعت پیش، یک ساعت پیش، با کم و زیادش با چشمشان دیدند دریا با معجزه خشک شد، با چشمشان دیدند فرعون غرق شد، باز آن طرف آب چپه شدند، گفتند: ما هم بت میخواهیم. بنابراین محیط آدم را عوض میکند. یعنی نگاه به بتپرست آدم را عوض میکند. شما یک عروسی میروی، برمیگردی، خانمت بداخلاق میشود. شوهر شما یک صحنه میبیند، شوهر بداخلاق میشود. انسان قابل تغییر است، واقعاً «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» یک دعای عجیبی است. من هر چه فکر میکنم، اشکال ندارد آدم در قنوتش هم بگوید که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». چون هر لحظه ممکن است یک کلمه، در یک نگاه، یک نامه، یک امضاء، مستقیم نبود این امضاء را کردی، این غذا، غذای مستقیم نبود، این رفیق، رفیق درستی نبود. یعنی همهی ما، همیشه، در همه چیز در انتخابات هستیم. حالا منتها اوج انتخابات ریاست جمهوری و وکیل مجلس و شورای شهر و اینهاست، اینها انتخابات سیاسی است و گرنه همهی ما، در همه چیز، همیشه در حال انتخابات هستیم. خدایا همیشه، همهی ما را، در همه چیز به راه مستقیم هدایت بفرما. کمبودهای نظام و امت ما را حل بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 37 سوره ابراهیم به چه امری اشاره دارد؟
1) دلها به دست خداست 2) انسانها تغییر میکنند 3) پیامبران، واسطه خدا هستند
2- آیات 23 و 24 سوره کهف، به چه امری تأکید دارد؟ 1) توکل بر خدا در کارها 2) توسل به اهلبیت علیهمالسلام 3) گفتن انشاءالله در کارها 3- بر اساس سخن رسول خدا، چه چیزی انسان را از مدار ایمان خارج میکند؟ 1) ارتکاب گناه 2) تعصب نابجا 3) نگاه نابجا
4- آیه 8 سوره مؤمنون، به کدام ویژگی اهل ایمان اشاره دارد؟
1) اقامه نماز 2) احسان و انفاق 3) حفظ امانت 5- رسول خدا در جنگ احد، از چه طریقی شیوه دفاع از مدینه را انتخاب کردند؟ 1) مشورت با جوانان 2) مشورت با پیران با تجربه 3) مشورت با عموم مردم
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 453