responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 474

موضوع: انفاق، آثار و آداب (3)

تاريخ پخش: 70/01/10

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما درباره‌ي كمك رسانى بود. هر كسى كمك كند همسايه به همسايه، در جاده، در مسافرت، در بيمارستان، در اداره، در بازار، در كارخانه،… كمك كردن خيلى خوب است. بحث عمومى است چون گاهى وقت‌ها آدم سنگ دل و بى‌تفاوت مى‌شود راجع به كمك رسانى نكاتى را عرض كرديم و نكاتى هم ماند. حالا نكاتى را كه مانده مى‌خواهيم خدمتتان بگوييم. در اين جلسه آثار و آداب انفاق را مى‌خواهيم بگوييم. انفاق و كمك رسانى هم آثارى دارد، هم آدابى.

1- آثار انفاق

در قرآن داريم كه (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ) (سبأ /39) هر چيزى كه كمك كنى خدا جايش را پر مى‌كند. خيال نكنند آن‌هايى كه نمى‌دهند پول دارند و آن‌هايي كه مى‌دهند كم مى‌شود. خدا جايش را پر مى‌كند «وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ» خدا قول داده كه من جايش را پر مى‌كنم.
ديشب در تفسير برهان من حديث جالبى گيرم آمد. خداوند فرشتگانى را مأمور كرده است و اين طور دعا مى‌كنند «اللَّهُمَّ أَعْطِ كُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ كُلَّ مُمْسِكٍ تَلَفاً» (وسائل‌الشيعه/ج‌7/ص‌391) خدا به فرشته‌هايش مأموريت داده و گفته اين طور دعا كنيد. خدايا آن‌هايي كه مى‌دهند جايش را پر كن. آن‌هايي كه نمى‌دهند مالشان را آتش بزن.
مال آن كسى را كه نمى‌دهد تلف كن. و مال آن كسى را كه انفاق مى‌كند جايش را پر كن. اين حديث در تفسير برهان است و از امام صادق(ع) است.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ» (كافي/ج‌4/ص‌9) افرادى بدهكارند و ندارند بدهند. امام(ع) مى‌فرمايد: اگر اين‌ها شروع كنند به كمك رسانى، خدا يك راهى برايشان باز مى‌كند كه اين مشكل آن‌ها حل شود.
«وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ» خدا بركت به او مي‌دهد. من به يك كسى گفتم: خدا طول عمرت دهد، گفت: خدا عرض عمرت دهد من اول خنديدم و خيال كردم متلك است، بعد ديدم عرض عمر مهم است، طول عمر مهم نيست. آدم هست كه از يك روز فوائد زيادى دستش مى‌آيد و آدم هست از عمرش قايده‌اى گيرش نمى‌آيد.
بركت: ممكن است مال كسى بركت داشته باشد. زمين در كره‌ي زمين خيلى است، اما خدا به اين زمين جمكران يك نظرى كرده است به اين حسينيه جمكران يك نظرى كرده است، آن زمينى كه بدن امام(ره) در آن دفن مى‌شود در بهشت زهرا(س)، آن بدنى كه تحويل گيرنده‌ي بدن امام(ره) است با آن زميني كه تحويل گيرنده‌ي هويدا و شاه است، هر دو زمين است، چوب، چوب است. يك چوب درب حرم امام(ع) مى‌شود، يك چوب درب طويله‌ي گاو. فرق مى‌كند كه اين چوب كجا به كار رفته باشد.
به ما گفته‌اند كه اگر در راه خدا بدهى، خدا به عمرت، به نسلت بركت مى‌دهد. خود سخنرانى‌هاى ما، گاهى وقت‌ها ما پنج دقيقه با كسى حرف مى‌زنيم ممكن است سرنوشتش عوض شود. گاهى هم ممكن است ده ساعت يك جايى حرف بزنيم و كسى هم تكان نخورد. حديث داريم «وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ».
آثار انفاق: 1 – «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» جايش پر مى‌شود.
2 – «بِالْبَرَكَةِ» اگر هم مال است بارش زياد مى‌شود. من بارها تار عنكبوت را مثال زدم. تار عنكبوت خيلى شل است، فوت كنى از بين مى‌رود، اما پيامبر(ص) شب هجرت وقتى در غار بود، محافظ غار، تار عنكبوت بود. تار عنكبوت شل است ولى وقتى خدا به آن نظر مى‌كند اشرف المخلوق را با «أَوْهَنَ الْبُيُوت» حفظ مى‌كند. تار عنكبوت قدرت ندارد، ولى وقتى خداوند اراده كند با يك چيز بى قدرت جلوى قدرت‌ها را مى‌گيرد. اين را مى‌گويند بركت.
بركت نه اين كه 100 تومان، 200 تومان شود. گاهى 100 تومان مى‌شود 80 تومان، اما اين 80 تومان اثرى دارد.
فايده‌ي ديگر دفع مرگ ناگوار است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ» (كافي/ج‌4/ص‌2) آدم اگر كمك كند، انفاق كند، بد مردن را از انسان دفع مى‌كند، آدم هايى كه پول به كسى نمى‌دهند و اهل گذشت نيستند خيلى بد جان مى‌كنند.
حديث ديگرى مى‌گويد: قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ تِسْعِينَ مِيتَةَ السَّوْءِ» (كافي/ج‌4/ص‌2) يعنى فقر را از بين مى‌برد.
آثار صدقه:
در حديث ديگر «يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ» انفاق عمر را زياد مى‌كند.
روايت داريم: دوا بدهيد به مريض‌ها قَالَ الصَّادِقُ(ع): «دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ» (كافي/ج‌4/ص‌3) مريض‌هايتان را با انفاق از خدا شفايشان را بخواهيد. پول بدهيد، با پول دادن مريضهايتان شفا پيدا مى‌كنند.
«إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ» (نهج‌البلاغه/حكمت 258) با خدا معامله كنيد با صدقه حديث ديگر داريم «تُهَوِّنُ الْحِسَابَ» (كافي/ج‌4/ص‌8) اگر شما صدقه بدهيد خداوند روز قيامت با شما حساب آسان مى‌گيرد.
حديث ديگر داريم «تَمْحُو الذَّنْبَ الْعَظِيم» (كافي/ج‌4/ص‌8) اگر شما صدقه بدهيد گناهان شما محو مى‌شود.
اين‌ها يك سرى آثار انفاق است. اين‌ها آثار اجتماعى آن است. حديث ديگر داريم مى‌گويد: كسى كه صدقه مى‌دهد قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع): «من كثر إحسانه كثر خدمه و أعوانه» (غررالحكم/ص‌386) انفاق دوستان آدم را زياد مى‌كند.
در يك روايت ديگر داريم برادرهايش (مومنان) خيلى دوستش دارند.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «من أحسن إلى الناس استدام منهم المحبة» (غررالحكم/ص‌386) محبت عميق و كشدار مى‌شود.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «بالإحسان تملك القلوب» (غررالحكم/ص‌385) در يك روايت ديگر داريم. شما با بريز و بپاش قلوب مردم را تسخير مى‌كنيد. مالك قلوب مردم مى‌شويد.
هر يك از اين‌ها حديثى است در ميان ده‌ها حديث.
آثار و آداب پول خرج كردن:
آثارش: 1 – خداوند جايش را پر مى‌كند. نترس اگر صد تومان هم پولت كم شد آن مقدارش كه مانده بركت دارد.
گاهى وقت‌ها آدم پنج ريال مى‌دهد يك مهر مى‌خرد. اين مهر پنج ريالى بين او و خداوند در سجده رابطه برقرار مى‌كند. و گاهى وقت‌ها هم يك دزد مى‌آيد خانه‌اش را مى‌زند بعد هم آن كسى كه دزدى كرد مى‌رود قمار مى‌كند. مى‌بينى يك وقت پول اين طور هدر مى‌رود. يك وقت مال انسان نصيب دزد مى‌شود و دزد هم قمار باز در مى‌آيد. گاهى وقت‌ها هم صد تومان پول يك كتاب مى‌شود. از اين كتاب كلى رشد پيدا مى‌كند و خط مى‌گيرد.
خداوند قول داده كه اگر در راه خدا پول خرج كنى، خدا جايش را پر مى‌كند. مقدارش كم شود به كيفيتش اضافه مى‌شود. بد مردن برطرف مى‌شود. فقر برطرف مى‌شود. عمر اضافه مى‌شود. با صدقه مريض خوب مى‌شود. يك معامله‌اى است با خدا. روز قيامت حساب را آسان مى‌كند. گناه را برطرف مى‌كند. ياران آدم در جامعه زياد مى‌شود. علاقه‌ها عميق مى‌شود. آدم مالك دل‌ها مى‌شود. اين‌ها گوشه‌اى از آثار انفاق است.

2- اهداف انفاق

در پول خرج كردن گاهى هدف‌هاى مختلفى هست. گاهى هدف‌ها مثبت است گاهي هدف‌ها منفى است. ما انشاءالله در مورد اين هدف‌ها از متن روايات اسلام يك كمى صحبت مى‌كنيم.

3- اهداف خوب و مثبت و منفي

اهداف مثبت:
1 – پول خرج مى‌كند (لِوَجْهِ اللَّه‌) (انسان /9) كارى ندارد فقط مى‌خواهد خدا بداند.
زمان طاغوت كلاسى در تهران بود، اصول عقايد. يازده جوان در امتحان خوب امتحان دادند. يك كسى گفت: من اين يازده جوان را با هواپيماي دوسره به مشهد مى‌فرستم، يك هفته پذيرايى شوند. گفتند: اجازه بدهيد در روزنامه‌هاى آن وقت روزنامه‌هاى كيهان و اطلاعات از شما تشكر كنيم. گفت: مى‌ترسم در روزنامه بنويسيد و خدا روز قيامت پاك كند. بگويد تو پُزَت را در دنيا دادى. افرادى هستند «لِوَجْهِ اللَّه» نمى‌خواهند كسى بفهمد. اين يك هدف مثبت است.
2- هدف بعضي رشد است: (تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (بقره /265) قرآن مى‌فرمايد: پول كه مى‌دهى شخصيت خودت را تثبيت مى‌كنى مثل كسي كه مى‌رود خودش در بازار خريد مى‌كند مي‌گويد: من مرد هستم. مى‌گويد: پول كه خرج كنى يك رقم شخصيت انسانى خودت را ثابت كردى. يك رقم رشد درونى است.
3 – يكى ديگر از اهداف مثبت پر كردن خلأ. اصلاً به انفاق مى‌گويند انفاق. انفاق يعنى شكاف. پر كردن شكاف‌هاى فقرى كه در جامعه است. گاهي وقت‌ها كاروان انسانيت مثل يك ماشين در جاده در حال حركت است، در مسير داريم مى‌رويم، يك وقت گذرمان مى‌افتد به جايى كه مى‌بينيم اين جا كمبود است. فورى با انفاق و خمس و زكات بايد اين پر شود.
مى‌رسى به اين جا مى‌بينيم به دزد رسيديم، فورى بايد با شمشيرِ جهاد، دزد را برداريم. بعد مى‌رسيم به اين جا مى‌بينيم دو سه نفر واماندند اين‌ها را بايد بكسل كنيم. باز مى‌بينم اينجا شكاف ايجاد شد، باز بايد تعاون… اصلاً زندگى يك حركتى است، يعنى كاروان انسانيت به سوى خدا دارد مى‌رود. زندگى در يك حركت است ما جاده مى‌خواهيم (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) رهبر مى‌خواهيم، امام است، هدف مى‌خواهيم (وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌) (نجم /42). (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) (بقره /156). هدف، خدا، رهبر، از طرف خدا، مسير، راه مستقيم تنهايى هم نبايد برويم. بايد با هم برويم در كاروان هستيم.
گاهى بايد در وسط جاده جمع شويم مشورت كنيم، چه كنيم؟ حج يك سمينار و يك كنگره‌اى است كه سال به سال در مسير كاروان انسانيت مستطيع‌ها جمع مى‌شوند مشكلات را بررسى مى‌كنند. حج سمينار اين حركت است. خمس و زكات پر كردن چاله‌هاست. جهاد برداشتن دزدهاست.
امر به معروف و نهى از منكر. گاهى در كارواني كه در آن به سمت خدا مى‌رويم. يك نفر از آن طرف مى‌گويد بچه نيفتى. حداكثر سرعت 20 كيلومتر. آهسته، خطر، يواش، جاده لغزنده است. اين‌ها امر به معروف و نهى از منكر است. يعنى بكن نكن‌ها…
پس ببينيد، كل ما همراه با هستى داريم در جاده راه خدا مى‌رويم. رهبر ولى خدا، تابلوى ما قرآن، پليس راه علما، بازرس، محتسبين. در نظام اسلامى گروهى داريم به نام محتسب يا عريف كه حضرت رسول(ص) براى هر ده نفرى يك عريف قرار داد. عريف يعنى بازرس. هر چند تاى اين‌ها را به يك ده تاى ديگر، مثلاً اين‌ها ده تا هستند يك بازرس دارند. اين‌ها ده تا هستند. يك بازرس دارند. اين‌ها ده تا هستند، يك بازرس دارند. باز خود اين بازرس‌ها را به هم گره مى‌زند. يك بازرس براى اين‌ها و همين طور بازرس براى آن بازرسى‌ها همين طور كارها تشكيلاتى است. يعنى زمان پيامبر(ص) براى تشكيل حكومت اسلامى يك نفر را مسئول مى‌كرد مى‌گفت: تو مسئول اين 10 تا، بعد خود رؤساى اين ده تا شبكه وار… بعد مى‌گفت: هر كس از دنيا رفت به من خبر بدهيد. هر كس هم به دنيا آمد به من خبر بدهيد. من هميشه آخرين اخبار را داشته باشم.
(وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ) (بقره /143) عده‌اى از مسلمان‌ها شاهد و ناظر هستند. مثل پليس راه.
راه ما راه خدا (إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (هود /56) راه، راه مستقيم، رهبر، امام، ولى خداست. چاله‌هايى كه در مسير راه است فقر و بدبختى است كه بايد با زكات و خمس پر شود. به دزدهايى كه در مسير راه مى‌رسيم با شمشير جهاد حسابشان را مى‌رسيم. بكن نكن‌ها تابلوهاى امر به معروف و نهى از منكر است. هدف نهايى، رسيدن به رضاى خدا. اصلاً كل كاروان اين است.
4- يكى ديگر از اهداف مثبت انفاق دوست‌گيرى است.
چرا پول خرج‌ مى‌كنى؟ مى‌خواهم با او رفيق شوم. البته دوست‌گيرى مثبت.
5- يكى ديگر از اهداف مثبت انفاق كنيه زدايى است. چرا پول خرج مى‌كنى؟ يك مهمانى مى‌دهيم براى آشتى كنان يا يك خرده از من بدش آمده با يك مهمانى كه مى‌دهم مشكلات حل مى‌شود.
كينه زدايى هدف خوب و مثبتى است (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) (توبه /60).
6- چرا سور مى‌دهى؟ مى‌خواهيم بگوييم، بخنديم. مسلمان‌ها با هم بگويند بخندند يك ارزش است (ادخال سرور)
7- چرا سور مى‌دهى؟ براى رفع تهمت. از بس مردم گفتند: فلانى كنث و بخيل است گفتيم يك سور بدهيم.
اين‌ها هدف‌هاى خوبى است. اين خوب‌ها يك جور خوب نيست درجه بندى دارد.
پشم را قالى مى‌كنند ولى يك قالى پالان خر مى‌شود و يك قالى را قاب مى‌كنند و به ديوار مى‌زنند. وجه الله، درجه يك است.
شكوفا كردن، يك كسى مى‌خواهد خودسازى كند. افرادى هستند مى‌گويند: آقاى قرائتى، ما چه كنيم كه خودسازى كنيم؟ يكى از راه‌هاى خودسازى اين است كه به هر كسى سلام كنيم. و هر چه دارى به ديگران بدهى. و… آقاى قرائتى يك كتاب عرفان براى من معرفى كن.
كتاب خيلى است و عرفان رشته‌اى است كه من سر در نمى‌آورم. اما اين قدم‌هاى اولش را برو تا به آن كلاس‌هاى بالايش برسى. اين آقا شنيده كه مثلاً فلانى عارف است و مى‌خواهد روز اول عارف شود.
عرفان تو به اين است كه روح سخاوت را در خودت زنده كنى. مى‌ترسى، برو جبهه. روح شجاعت را در خودت زنده كن. روح تحصيل را، روح عبادت را در خودت زنده كن. اين اهداف مثبت بود.
اهداف منفى:
1 – چراخرج مى‌كنى؟ چطور خرج كرد؟ چشم هم چشمى.
تشريفات، قهرمان شدن، اصلاً يك سور و جشن و افطارى مى‌گيرد يك تالار عروسى راه مى‌اندازد كه مى‌خواهد در شهر نمونه‌اش نباشد.
2- كلاه بردارى. يك افطارى مفصل مى‌دهد كه فردا بتواند در بازار بچاپد.
سور مى‌دهد كه بگويند حزب اللهى است كه فردا يك پستى بگيرد.
3- دسته گلى آب داده مى‌خواهد سرپوشى كند. دسته گلى آب داده گفتند: آدم بدى است فورى يك پولى خرج مى‌كند، روضه خوانى مى‌كند كه بگويند آدم خوبى است (سرپوشى)
اين‌ها اهداف منفى است.
پس بايد دانست هر پولى كه آدم خرج مى‌كند به خدا نزديك نمى‌شود. اگر هدف مثبت باشد يك اثر دارد، هدف منفى باشد… قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» (تهذيب‌الأحكام/ج‌1/ص‌83)
چاقوكش و جراح هر دو شكم پاره مى‌كنند منتها از چاقوكش 30 هزار تومان مى‌گيرند ولى به دكتر 30 هزار تومان مى‌دهند. هر كس شكم پاره كرد ارزش ندارد.
هر كس سور داد مهم نيست. اين سور بر چه اساسى است؟ بر اساس خدا و ايجاد سخاوت و پر كردن خلأ در جامعه و كينه زدايى و ادخال سرور و اگر بر اهداف مثبت باشد يك خاصيتى دارد. اگر بر اساس منفى باشد يك خاصيت ديگر دارد. خلاصه كارهايمان را با نيت مى‌توانيم عوضش كنيم. گاهى يك كسى مى‌گويد: بخوريم خوشمزه است. يك وقت مى‌گويد: بخوريم كه جان داشته باشيم. تازه جان داشته باشيم، يكى مى‌گويد: بخوريم جان داشته باشيم. جان داشته باشيم خوب خدمت كنيم. بعد حالا جان داشته باشيم، جان را براى چه مي‌خواهد؟ اين‌ها اهداف انفاق است.
در مورد آداب در اين دو سه دقيقه‌ي آخر مواردي را ذكر كنيم، در آن جلسه قبل چند تا آداب گفتيم؟ نه تا. براى انفاق آدابى و آثارى است كه نه تاي آن را در آن جلسه گفتيم. كه منت در آن نباشد، براي خدا باشد. زياد نباشد. كم نباشد. چون بعضى از افراد گاهى زياد انفاق مى‌كنند. به حضرت رسول(ص) گفتند: فلانى هر چه پول داشته، در راه خدا داده. حضرت فرمود: اگر من مى‌دانستم نمى‌گذاشتم او را در قبرستان مسلمان‌ها دفن كنيد. مگر ايشان بچه ندارد؟ گفتند: چرا ايشان بچه دارد ولى همه را در راه خدا داده است. فرمود: بيخود كرده است. كسى كه اولاد دارد، براى اولادش بايد يك چيز بگذارد. حضرت در خانه نشسته بود، پيراهنى پوشيده بود. يك خانمى پسرش را فرستاد خانه‌ي پيامبر(ص) گفت: برو سلام مرا به پيامبر(ص) برسان و بگو من يك زنى هستم در خانه، دوست دارم پيراهن پيامبر(ص) را به عنوان تبرك داشته باشم. پسرش آمد، به پيامبر سلام داد و پيغام مادرش را به ايشان داد.
پيامبر(ص) هم پيراهن خود را در آورد داد. پيراهن ديگر نداشت، برهنه شد. ظهر شد «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» پيامبر پيراهن نداشت در خانه ماند. آيه نازل شد يا رسول الله چه كسي گفت تو اينگونه پول خرج كنى؟! گفتيم: انفاق ولى نه اين طور. (وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً) (اسراء /29) نه دست به گردن باش كه هيچ وقت در جيب نرود. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» اين رقمى ما نگفتيم اندازه مى‌خواهد.
افرادى هستند وقتى رفيق مى‌شوند با هم مى‌روند سلمانى با هم مى‌روند حمام، با هم ساندويچ مى‌خورند، با هم مى‌گويند، با هم مى‌خندند. به قدرى با هم رفيق هستند كه از هم جدا نمى‌شوند. يك وقت هم مى‌بينى 22 سال است كه به هم نامه ننوشتند.
هر چيزى اگر كنترل شود اين كه ما مى‌گوييم (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) راه مستقيم حتى در قدم به قدم جايگاه زندگيمان بايد به آن آيند باشيم. رفيق شدن، دوست شدن هر كدام اندازه دارد. راجع به ترك انفاق هم رواياتى داريم. كسى اگر انفاق نكند حالا يا انفاق واجب يا مستحب.
از نظر عبادى كه اگر كسى لباس بپوشد كه دكمه‌ي لباسش از پول خمس نداده باشد نمازش باطل است. يعنى لباس پوشيدى دكمه‌اش از پولى است كه شما خمس آن را ندادى.
از نظر آثار وضعى، حضرت فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا» (كافي/ج‌3/ص‌505) همش ما مى‌گوييم آقا، اين وزارت كشاورزى نمى‌تواند بيايد سمپاشى كند. آن وقت آن كشورهايى كه سمپاشى مى‌كنند در آن جا ملخ و آفت و اين چيزها پيدا نمى‌شود. والله بالله سمپاشى يك كانال است به خدا، به پير، به پيغمبر(ص)، يك كانال ديگر هم هست. كسى كه زكات ندهد خداوند اجازه نمى‌دهد زمين بركتش را صادر كند. رسول خداست ما كه قبول داريم پيامبر (ص) را، پيامبر (ص) ما فرمود: «إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا» زكات نمى‌دهيم، آن وقت بركت… آن وقت به دست و پا مى‌افتيم. آقا نان نيست. آب نيست بارندگى نشده ملخ خورده، آفت گرفته. همه‌ي وزارت‌ها را به هم مى‌زنيم يك كسى نمى‌گويد شايد گير درخودمان است. شايد من زكات ندادم. گاهى وقت‌ها خداوند بدبختى را براى كسى مقدر مى‌كند به خاطر آزمايش. اما چون طرف اهل بريز و بپاش هست خداوند حل مى‌كند. يادتان نرود قصه‌اى كه از امام رضا(ع) شنيديد.
امام رضا(ع) يك قصه‌اى نقل كرد كه فرمود: در بنى اسرائيل يك كسى بود آدم خوبى بود خواب ديد كه به او گفتند شما شصت سال عمرى كه دارى سي سالش بايد خوش باشى، سي سالش بايد بدبخت باشى. حالا مى‌خواهى اول عمرت شاد باشى آخر عمرت به نكبت و بدبختى، مى‌خواهى سي سال اول بدبخت باش سي سال آخر خوب شوى.
او گفت: اجازه بدهيد با خانم مشورت كنم. با خانمش مشورت كرد، خانمش گفت: فعلاً حالا سي سال اول خوش باشيم، جوانى است حالا تا آخرش. او گفت: خانم گفته سي سال اول. سي سال اول خوش بودند. سي سال بعد هم ديدند خوش هستند گفتند: چى شد؟
خداوند فرمود: ما سي سال اول كه به او نعمت داديم او خيلى بريز و بپاش داد. هر چه فقير بود مى‌داد ما وقتى ديديم او اين قدر آدم سخى‌اي است، گفتيم: حيف است چنين آدم خوبى را سي سالش را برايش تلخ كنيم.
گاهى خدا مى‌دهد چون شما مردانگى نشان مى‌دهى تا آخر لطف مى‌كند. گاهى مى‌دهد كه از تو بگيرد.
اگر زكات ندهيد. آن وقت هى دست و پا مى‌زنيد كود شيميايى و تراكتور و چى و چى… آقاجان تراكتور درست، كشاورزى هم درست، علم كشاورزى هم درست اما شكر هم هست. ناله هم هست. نماز و باران هم مهم هست. توبه هم هست. آخر بابا! ما قرآن را هم قبول داريم. قرآن مى‌گويد: شما اگر ديديد باران نمى‌آيد گناه كرديد توبه كنيد خدا برايتان باران بفرستد. (ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً) (هود /52) قرآن كه دروغ نيست. يك خرده برو در صف نماز جماعت شايد صف تخم مرغ كم شود. از آن صف نماز جماعت در مى‌آيى در صف نان مى‌ايستى. جزاى كسى كه در آن صف نباشد بايد برود در اين صف.
گاهى ما همه‌اش روى كانال يك هستيم تز، آنتى تز، سنتز. يك خرده فرمول‌هاى علمى درست است اما دو كانال دارد نظام هستى. يك كانال مادى، يك كانال معنوى. كانال معنوى اين است كه وقتى فلان گناه زياد مى‌شود، فلان حادثه رخ مى‌دهد. ما بايد برگرديم به سمت خدا.
حديث است: اگر انسان‌ها گناه تازه‌اى كنند خدا برايشان يك بلاى تازه‌اى مى‌فرستد. منكر علم و حقايق نيستم. اما ناراحتى من از اين است كه چرا علم زده شديم و احساس نمي‌كنيم كه در اين عالم بين عمل من و بارندگى يك خطرى است كه مى‌گويد: اگر تو دست از اين عملت بردارى باران مى‌آيد.
خدايا در همه‌ي كارها، هدف‌هاى ما را هدف‌هاى مثبت و مقرب قرار بده.
حالا كه عمرمان صرف مى‌شود، پولمان خرج مى‌شود، اميرالمؤمنين(ع) فرمود: دنيا بازار است، مجبورى در اين بازار عمرت را بفروشى. ما فروشنده‌ي اجبارى هستيم. بخواهيم يا نخواهيم بايد عمرمان را در اين بازار بدهيم. حالا كه بنا است عمرمان صرف شود، پولمان صرف شود. نيروي‌مان صرف شود، خدايا ما را در اهداف مثبت توفيق بده نيرويمان و عمرمان را صرف كنيم. عمرمان را خرج خيال و وهم، چشم و هم چشمى، تشريفات، قهرمان شدن.
خدايا ما را در تمام كارها از اهداف مادى كه روز قيامت يك مرتبه بگوييم اى كاش حيف شدم، خراب كردم. خدايا ما را اهل حسرت و خسارت در قيامت قرار نده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 474
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست