responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 473
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی

بحث در آستانه شهادت آقا امام باقر (علیه السلام) پخش می‏شود امام باقری که اساس فرهنگ اهل بیت را ایشان پایه‏ریزی کرد چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) حکومت دستش نبود سه چهار سال حکومت دستش بود چند نوع جنگ و مشکلاتی که داشت کسی از علوم امیرالمؤمنین (علیه السلام) استفاده نکرد آنگونه که باید امام حسن (علیه‏السلام) امام حسین (علیه‏السلام) همینطور امام سجاد (علیه السلام) همینطور در زمان امام باقر (علیه السلام) بود که یک مقدار فشار بنی امیه کم شد توانستند یک نفسی بکشند.

نقش امام باقر (ع) در نشر فرهنگ اسلامی

 امام باقر (علیه السلام) شاگردانی را دور خودش جمع کرد و بعد از آن هم امام صادق (علیه السلام) و لذا بیشترین روایات ما از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) است که می‏گویند مکتب جعفری بخاطر اینکه بیشترین حدیث ما از امام جعفر صادق (علیه السلام) است این حوزه علمیه امام باقر و امام صادق (علیه السلام) یعنی ما هر چه داریم از آنها داریم بیشترش را شاید 90% روایات ما از این دو عزیز بزرگوار است باز امامت که به امام جواد (علیه السلام) رسید هی محدودیت شد امام هادی (علیه السلام) محدودیتش بیشتر شد امام عسگری (علیه السلام) اصلاً توی پادگانش کردند هم عمرشان کوتاه بود 25 ساله 29 ساله 40 ساله و هم حوزه علمیه نبود تحت تعقیب، کنترل، شرائط حکومت‏های بنی امیه و بنی عباس هر دو امام کشی بود توی آن منتهی بنی امیه چند تا امام کشت بنی عباس امامان بیشتری را شهید کردند ولی یک فرصتی پیش آمد بین سقوط بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس این فرصتی که بنی امیه غروب او بود و هنوز هم او خوب طلوع نکرده بود بین آن غروب و آن طلوع یک فرصتی بود که امام باقر (علیه السلام) توانست حوزه علمیه درست بکند و در اینها

نیاز جامعه به طلاب جوان و کوشا

من این جمله را بگویم که ما از نظر حوزه علمیه خیلی باید کار بکنیم ما الان دانشجو بحمدالّله یک میلیون و نیم تقریباً دانشجو داریم حالا آمار دقیق نمی‏گویم حدود می‏گویم پیام نور و دولتی و آزاد شاید بیشتر باشد ولی مثلاً کلِ طلبه‏های ما من نمی‏دانم به 70، 80 هزار نفر می‏رسد یا نمی‏رسد طلبه‏های قم که دیگر مرکز هستند و بیشترین طلبه در قم هست دوروبر 35 هزار نفر شهرستانها هم 100 تا 200 تا 500 تا 40 جمعاً 70 هزار تا و لذا الان بسیاری از روستاهای ما روحانی ندارد خیلی جاها امام جمعه نداریم خیلی جاها قاضی نداریم حالا تازه این توی خود ایران هستیم اگر یک زمانی ما خواسته باشیم برویم اسلام را منتقل کنیم مثلاً یک میلیارد و خورده‏ای جمعیت در چین است آیا ما یک طلبه داریم به زبان چینی حرف بزند ولی من چین که رفته بودم 300 نفر را تربیت کرده بودند که ایرانی حرف بزنند یعنی آنها برای 50، 60 میلیون ما 300 نفر را تربیت کرده بودند که ایرانی حرف بزنند یعنی آنها برای 50، 60 میلیون ما 300 نفر را تربیت کرده‏اند ولی ما برای یک میلیارد آنها یک نفر را نداریم به بسیاری از زبانها هنوز قرآن ترجمه نشده کل ترجمه‏های قرآن حدوداً 42 چهل و دو سه تا بیشتر ترجمه نشده قرآن به چهل و دو سه زبان ولی انجیل کتاب مسیحی‏ها به حدود 2 هزار زبان ترجمه شده یعنی مادر تبلیغات عقب هستیم و اگر بشود افرادی که هوششان خوب است استعدادشان خوب است برای فهم دین و عمل به دین و نشر دین بیایند طلب بشوند اینرا من سفارش می‏کنم آقایانی که پسر دارند و بچه هایی که خوش استعداد هستند احساس می‏کنند که آمادگی دارند ما… منتهی‏ اینرا هم به شما بگویم وضع طلبه‏ها از نظر اقتصادی وضع خوبی نیست شما از روحانیون که مثلاً یک درصد شان مسئول هستند یا حالا با اینهایی که در پادگانها و نمی‏دانم جهاد و نهضت و ارگانهال و همه هستند جمعاً مثلاً فرض کنید شاید بشود 5 درصد ولی 90% بدنه طلبه‏ها زندگی شان روی شمعک است یعنی بالاترین حقوق یک روحانی در قم بالاترین حقوق روحانی باسوادترین طلبه ما در قم 60 هزار تومان میگیرد باسوادترین طلبه‏های قم که سابقه 20 سال تحصیل دارد امتحان کتبی شفاهی حالا یک کسی اگر دستش به منبر رسید یا به قلم رسید یا سخنرانی از طریق منبر و قلم یا مثلاً از طریق یک جاهایی از غیر از دنیای آخوندی بتواند زندگی اش را تأمین کند حسابش جداست ولی بدنه طلب‏ها حالا… وضع اقتصادیشان کم رنگ است اما عوضش رنگ معنوی اش خیلی پررنگ است و من خیلی دعا به پدرم می‏کنم که من را طلبه کرد حالا چه توی تلویزیون باشم چه نباشم چون هر شبی که می‏خوابم یک چیزی اضافه می‏شود… محدودیت نداریم که 4 سال درس بخوانیم یا 6 سال یا 8 سال درس بخوانیم بنده که الان ریشام هم سفید شده دیشب مثلاً من 6 ساعت مطالعه کرده‏ام هی لذت می‏برم هی مطالعه می‏کنم چیزی گیرم می‏آید هی نکته در می‏آید طلبگی باید آدم خودش عاشق درس باشد اینکه ترم و واحد و خواسته باشی با 4، 5 سال سروته‏اش را هم بیاوری بعد هم یک مدرکی و حقوقی این خبرها نیست باید چشم ات را هم بگذاری برای فهم دین عمل به دین اگر افرادی می‏توانند این کار را بکنند بکنند بخصوص از خانواده هایی که پدرشان می‏تواند زندگی بچه شان را تأمین کنند که دیگر آن دغدغه اقتصادی هم نداشته باشد بگوید آقا جان من وضعم خوب است تو برو درس بخوان.
 یک بچه هایتان را وقف امام باقر (علیه السلام) کنید وقف امام صادق (علیه السلام) کنید وقف دین پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کنید بعد هم این را به شما بگویم که خلاصه ما طلبه کم داریم پنجاه و چند کشور آفریقایی است ما دو سه دور آفریقا رفتیم هر کشوری می‏رفتیم یک چیزهایی می‏گفتند که ما خنده مان میگرفت آخر ما یک شعار دادیم که آمریکا توی چه فکریه ایران پر از بهشتیه می‏گفتند آقا 20 تا دکتر بهشتی برای ما بفرستید یک 40 تا هم مطهری ما می‏گفتیم حالا ببینیم ولی به هر حال ولی خوب محال نیست بچه‏های خوش استعداد بیایند طلبه بشوند درست می‏شود… شهادت امام باقر (علیه السلام) را تسلیت عرض می‏کنم.

داستان باغی که سوخت، در سوره قلم

 این جلسه می‏خواهم یک قصه‏ای از قرآن برایتان بگویم این قصه توی کتاب بچه دبستانی‏ها هم آمده اما من می‏خواهم امروز تفسیری بگویم سوره‏ای است در قرآن بنام سوره نون و القلم «ن و القلم»، «مایسطرون» حالا خود این ارزشی که خدا به قلم خورده ولی به بیان قسم نخورده قلم ارزانترین چیزی است که تمدنها را به هم گره می‏زند فرهنگ‏ها را به هم گره می‏زند قلم چیزی است که اگر خیانت کند بزرگترین خیانت را می‏کند و اگر خدمت کند بزرگترین خدمت را می‏کند من راجع به این یک خدمتی است که برایتان می‏گویم «بسم الّله الرّحمن الرّحیم» سوره «ن و القلم» تفسیر قرآن تفسری داستان باغی که سوخت این آمده منتهی به نحو تفسیریش می‏خواهم بگوید. قرآن می‏فرماید که: «انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنه اذ اقسموا لیصرمنها مصبحین ولا یستثنون» قصه‏اش اینست بابایی باغ خوبی داشت پر میوه هر سال میوه‏اش را به فقرا می‏داد مُرد این بابا، بچه هایش آمدند دیدند این باغ خیلی پر میوه است گفتند بابامان پیر شده عقلش نمی‏رسید هستند پدرانی که می‏خواهند کار خیر بکنند بچه‏هاشان نمی‏گدارند گفتند بابامان پیر شده و عقلش نمی‏رسد ما از این میوه‏ها به کسی نمی‏دهیم گفت آخر خود فقرا می‏فهمند می‏آیند سر باغ گفت سحر میوه‏ها را می‏چینیم این‏ها شب خوابیدند سحر همدیگر را صدا زدند یواش یواش پاورچین پاورچین رفتند سراغ باغ دیدند باغ شان یک تخته خاکسر شده گفتند گم کرده‏ایم کوچه را یک کسی گفت نه کوچه را گم نکرده‏ایم فکرمان گم شد تصمیم گرفتیم ندهیم خدا هم به ما نداد این اصل قصه اما این قصه چند تا نکته دارد توی این 5، 6 برادر یکی از این برادرها گفت بابا پدرمان می‏داده به فقرا ما هم به فقرا کمک کنیم دیگر این در اقلیت قرار گرفت و کتک خورده و نخورده تسلیم اش کردند آنوقت آن کسی که دیروز کتک خورده بود آمد گفت به شما نگفتم که تصمیم خطرناک برای مردم نگیرید اگر برای تصمصم خطرناک گرفتید خدا هم برای شما تدبیر می‏کند این اصل قصه.

آزمایش انسانها، سنت قطعی خداوند

 حالا نکاتی که توی این آیه هست اینست که یکی اینکه «انّا بلوناکم» (بلا) بعنی آزمایش ما… یکی از سنت‏های خدا اینست که آزمایش می‏کند همه را امتحان می‏کند با سیل با زلزله با قحطی با پولدار شدن با فقیر شدن با عزت با ذلت با فقر با غنا با شهرت با گمنامی با زیبایی با زشتی هر کسی را با همان چیزی که دستش است خدا امتحانش می‏کند آزمایش… منتهی امتحان خدا برای این نیست که چیزی یاد بگیرد امتحان خدا برای اینست که عملی از ما سر بزند چون تا عملی از ما سر نزد ما مُزد نمی‏گیریم تا لحاف دوز لحاف ندوزد شما پولش نمی‏دهید تا بنا نسازد شما پول به او نمی‏دهید بله ایشان بنا هست ولی چیزی که نساخته خدا می‏داند کی چکاره است مثل اینکه ما می‏دانیم این آقا لحاف دوز است این آقا بناست ولی تا از او کاری سر نزده به او پول نمی‏دهیم خدا می‏داند که ما… چکاره‏ایم امتحانی که می‏کند نه برای اینکه خودش چیزی یاد بگیرد خدا بلد است می‏داند که ما چکاره‏ایم امتحان می‏کند تا از ما یک کاری سر بزند وقتی کار سر زد آنوقت مزدمان می‏دهد خدا آزمایش می‏کند بعد می‏گوید که در گفتگوها به تاریخ مفید… استفاده از تاریخ مفید است می‏گوید ما مردم مکه را امتحان می‏کنیم همانطور که صاحبان آن باغ را امتحان کردیم تاریخ تکرار می‏شود خوب.

نذر و قسم، در کارهای درست ارزش دارد

این چه بود «اذ اقسموا» قسم خوردند که چی؟ گفتند قسم خوردند که امسال به فقرا نمی‏دهیم این خودش یک نکته است آیا هر قسمی درست است می‏گوئیم آقا با خانمت آشتی کن می‏گوید نه من قسم خورده‏ام که طلاقش بدهم خوب بیخود قسم خوردی روز اولی که شاه فرار کرد سرانِ رژیم شاه را گرفتند گفتند ما قسم خورده‏ایم به اعلیحضرت وفادار باشیم حالا اگر شما قسم خوردی سرت را بگذاری زمین راه بروی و پاهایت را هوا کنی اصلاً قسم خوردهی که کله‏ات را بزنی به دیوار قسم خورده‏ای که بچه ات را بزنی باید عمل کرد؟ اصلاً نذر و قسم در جایی ارزش دارد که کار کارِ… نذر کنی که نماز بخوانی نه بگو من قسم خورده‏ام که نماز نمی‏خوانم ِاه!! اگر یک کاری درست بود قسم و نذر شما درست است ولی اگر کاری درست نبود که… «اقسموا» قسم خوردند قسم غلط خوردند هر قسمی که ارزش ندارد خوب. اینها قسم خوردند یکی از نکات اینست که می‏گوید اصحاب باغ نمی‏گوید باغ چند متر بود صاحبش کی بود وارثین چند تا بودند این خودش یک نکته است یعنی وقتی می‏خواهی اختلاط کنی خلاصه‏اش را بگو آقا یک باغی تصمیم گرفتند میوه هایش را ندهند خدا هم میوه هایشان را سوزاند گفت حالا که شما می‏خواهید فقرا را محروم کنید من خودتان را محروم می‏کنم محروم کنی محروم می‏شوی.

انفاق، مال را زیاد می کند، نه کم

یک مثل می‏زنند می‏گویند اینهایی که سقف ضربی می‏زنند آجر می‏گیرد از کارگر اگر این آجر را چسباند یک آجر دیگر به او می‏دهند اگر این آجر را همینطور توی دستش نگه داشت او هم پایین آجر را نگه می‏دارد اگر آجر را زدی به سقف یکی دیگر به تو می‏دهند اما اگر تو همینطور آجر را نگه داشتی او هم آجر نگه می‏دارد اگر بچه سینه مادرش را مکید دو مرتبه شیر می‏آید توی جایش اگر نمکید شیر جدید نمی‏آید فکر نکنید که اگر بُخل کنید خدا می‏دهد جایش پُر می‏شود خیل هم قشنگ جایش پُر می‏شود. مدینه بودم بمناسبت عیدی مقداری آجیل داشتم گفتیم این آجیل را شب عید است تقسیم کنید همه را تقسیم کردیم هیچی اش دیگر برای خودمان نماند از مدینه آمدیم مکه طواف کردم خسته شدم یکی دو تا طواف کردم دیگر زانویم حال نداشت به ذهنم آمد که اگر یک خورده آن آجیل را برای خودمان نگه می‏داشتیم حالا دو سه تا دانه کشمش می‏خوردیم یک طواف دیگر می‏کردیم دیگر الان پایم هیچ رمق ندارد این توی ذهنم آمد به احدی هم نگفتم آمدم بیرون دیدم یک کسی اشاره می‏کند که بیا گفتم فرمایشی داری؟ فکر کردم سوالی دارد گفتم سوال… گفت من مقداری آجیل داشتم دارم از مسجدالحرام می‏روم ولی تو را توی طواف دیدم گفتم بنشینم اینجا طوافش که تمام شد آجیل‏ها را به او بدهم اگر این دو سه تا کشمش بخورد یک طواف دیگر می‏کند اصلش من ماندم گفتم خدایا قربانت بروم که چه جوری لطف می‏کنی چه جوری لطف می‏کنی خیلی عجیب است. شب نیمه شعبان بود در مدینه گفتم چه اشکال داشت اینجا که بودیم زیرش یک بازارچه بود روی آن هم خوابگاه مسافرها نشسته بودیم توی خوابگاه و توی… توی نهارخوری گفتم که چی می‏شد من پول می‏داشتم امشب شب نیمه شعبان است می‏رفتم طبقه پائین پهلوی آشپزها می‏گفتم امشب شب تولد آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است یکی یک چیز عیدی می‏خواهم بدهم به شما یک چند تا خودنویس زیر پیراهنی پیراهنی می‏خریدیم به این آشپزها می‏دادیم به ذهنم آمد که چرا من پول ندارم ولی خوب توی ناهار خوری به ذهنم آمد و شروع کردیم به نهار خوردن یک نیم ساعتی گذشته و نگذشته نیت من این بود که اگر من پول داشتم می‏رفتم همین زیر غذاخوری پاساژ بود دو سه تا پیراهنی، خودنویسی، زیرپیراهنی می‏خریدم و به آشپزها می‏دادم چون اینها پای دیگ غذا می‏پزند خیلی اذیت می‏شوند غذا خوردم یک کسی آمد گفت حاج آقا گفتم بفرمائید گفت این آشپزها ممکن است بیایند از شما تشکر کنند شما دسته گُلی آب نده گفتیم چرا؟گفت من اینجا نشیته بودم به دلم برات شد که بروم توی این مغازه‏های پائین چند تا زیر پیراهنی و خودنویس بخرم بروم پای دیگ بدهم به آشپزها بگویم اینرا قرائتی داده شب نیمه شعبان است تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اینها ممکن است بیایند از شما تشکر کنند شما نگو من نبودم خبر ندارم آبرویم را نریزی خیلی اصلش کلافه شدم از این… اشتباه می‏کنیم که…
هر چه هست بده بعد هم وقتی نداری بگو خدایا ببین ندارم هر کاری می‏کنی بکن بعضی از این بازاریها می‏گوئیم پول خُرد دارید می‏گوید نه خیر می‏گوئیم خوب بده می‏گوید ببین اگر الان به او بدهم ممکن است دو ساعت دیگر خودم خواسته باشم حالا بده دو ساعت دیگر هم بگو من ندارم کار مردم را راه بینداز خدا کار تو را راه می‏اندازد میلیاردها خدا فرشته دارد به دو تای آنها می‏گوید برو کار اینرا حل کن حدیث داریم کسانی که توی مسجد هستند تا مادامی که توی مسجد هستند کارهایشان راه می‏افتد کسانی که تا نماز می‏خوانند می‏روند کارشان را حل کنند… حدیث داریم کسانی که حج بر آنها واجب است نمی‏روند برای اینکه کارشان راه بیفتد حاجی‏ها می‏روند کارشان انجام می‏شود و هنوز این کارش راه نیفتاده با خدا تیزبازی نکنید با هر کس می‏خواهید تیز بازی بکنید با خدا تیزبازی… امام جواد (علیه السلام) گفت من امام جوادم قول می‏دهم که اگر خمس بدهید مال تو کم نشود ما می‏گوئیم اِه! 5 میلیون یک میلیونش را بدهیم؟ کم می‏شود! بابا امام جواد (علیه السلام) گفت بده من قول می‏دهم ضامنم که کم نشود ما خیلی بعضی هایمان ایمانمان قوی نیست می‏گوئیم نه کم می‏شود بابا امام جواد (علیه السلام) می‏گوید کم نمی‏شود. اگر یک کشاورزی آمد گفت آقا من قول می‏دهم این شاخه انگور را قیچی کنم درخت انگور را قیچی کنی من قول می‏دهم انگورش کم نشود می‏گوئین نه خیر شاخه به این بزرگی تو می‏خواهی قطع کنی؟ می‏گوید بابا کار به درازی و کوتاهی اش نداریم من اگر شاخه را قیچی کنم انگورش بهتر می‏شود اگر یک کشاورز بگوید ما به حرف کشاورز گوش می‏دهیم اما امام جواد (علیه السلام) را چه عرض کنم… کلی گریه می‏کنیم چیه؟ می‏گوید آخر فدک که حق زهرا (علیهما السلام) را غصب کردند خوب تو هم حق امام زمان (عجل‏ الله تعالی فرجه الشریف) را نمی‏دهد آن هم حق زهرا (علیهما السلام) را نداد چه فرقی دارد یک مقداری با خدا و پیغمبر صافتر باشیم البته خیلی‏ها صافند ولی بعضی‏ها گیر می‏دهند گیر می‏دهند مثلاً می‏آید مکه خمس نمی‏دهد از آنطرف هم می‏خواهد حج اش درست باشد می‏گوید آقا خمس احرامی مرا درست کن خوب مثلاً اگر احرامت درست شد مثل آدمهایی که توی خانه شان فقط سجاده شان پاک است همه خانه‏اش نجس است فقط یک سجاده‏اش پاک است بابا اگر یک لاستیک درست باشد که ماشین راه نمی‏رود باید چهار تا لاستیک درست باشد تا راه بروند حالا قسم خوردند ندهند محروم کردی محروم شدی اینها نیت کردند به فقرا ندهند حالا اینجا یک سوال مطرح می‏شود آیا نیت گناه گناه است؟

نیت گناه، اثر سوء دارد

نیت گناه اگر فقط خطور ذهنی باشد گناه نیست اما اگر دنبال آن خطور ذهنی دست به یک عملیاتی هم بزنیم مقدمات را جور کنیم… این هم که می‏گویند گناه نیست یعنی قیامت با تو کاری ندارند اما دنیا حالت را می‏گیرند اینها نیت کردند که به فقرا ندهند بخاطر همین نیت شان باغ شان سوخت یعنی نیت گناه گناه نیست نیت گناه قیامت جریمه ندارد اما در دنیا حال‏گیری دارد یعنی یک شن می‏اندازی می‏گویی این شن را بیندازم توی دیگ هر که بخورد برود زیر دندانش آنوقت ما بیرون می‏خندیم هستند افرادی که پشت ماشین هستند یک بوق می‏زند طرف می‏پرد بالا پشت ماشین می‏خندد اصلاً کیف می‏کند که یک نفر را ترساند و حال اینکه حدیث دارم «من اخاف مومنا» اگر یک مؤمنی را کسی بترساند «اخاف الّله» خدا روز قیامت او را می‏ترساند ما گاهی لذت می‏بریم از اینکه شن انداختیم حدیث داریم اگر شن انداختی همان شن زیر دست خودت می‏رود زیر دندان خودت یا نسل ات می‏رود اگر هم یک کار خیری بکنی خودت یا نسل ات خیر می‏بینی. خلاصله آقا اینها خوابیده بودند «فطاف علیها طائف من ربک» طائف یعنی طواف می‏کند یک بادی چرخید آمد باغشان را یک تخته خاکستر کرد عجب! باغ سوخت أ؟ بله سوخت «طائف من ربک» چون خدا می‏خواهد تربیت ات کند این باغ سوخت ببینید یک کسی را که دوستش ندارند می‏گویند هر کاری می‏خواهد بکند، بکند مثل مریضی که مُردنی است بگذار هر چه می‏خواند بخورد، بخورد.

حکمت تأخیر در کیفرهای الهی

 یک کسی را که دوستش دارند تشر به او می‏زنند اگر قبا سیاه بود هر چه هم سیاه باشد شما دیگر کاریش نداری اگر عمامه سفید لکه سیاه برداشت می‏گوئید حاج آقا عمامه تان یک لکه سیاه دارد یعنی آنجایی تذکر می‏دهند که طف خوب باشد آدمهای بد را خدا کارشان ندارد آدمهای خوب را خدا حالشان را می‏گیرد اصلاً بعضی‏ها را خدا فوری حالشان را می‏گیرد بعضی هارا می‏گذارد برای بعد اینرا من یکبار دیگر هم گفتم اجازه بدهید تکرار کنم ببینید شما یه قطره چای می‏ریزد روی…. عینک ات گاهی همین قطره چای می‏ریزد روی پیراهنت گاهی همین قطره چای می‏ریزد روی فرش شما سه جور عمل می‏کنید اگر روی عینک ات، چکید فوری دستمال در می‏آوری و پاکش می‏کنی فوری،چرا؟ برای اینکه عینک شفاف است قطره چای چکید فوری پاک می‏کنید اگر همین قطره چای روی پیراهنت چکید دیگر پیراهنت را همچین نمی‏کنی می‏گویی خیلی خوب می‏روم خانه عوض می‏کنم اگر همین قطره چای روی فرش چکید قالی می‏گویی باشد شب عید که شد یکبار دیگر می‏شوریم پس ببینید فوری مثل عینک فردا مثل پیراهن شب عید مثل قالی شما خودت هم همینطوری آدمهای خوب که خلاف کنند خدا فوری حالشان را می‏گیرد مثل عینک با او رفتار می‏کند آدمهای متوسط را خدا می‏گذارد برای چند روز دیگر «جعلنا لمهکم موعدا» برای هلاکتشان یک موعدی قرار داده‏ایم مثلاً چند روز دیگر آدمهایی که خیلی بدجنسند می‏گذارد برای ثلث سوم «انما نملی لهم» می‏گذاریم برای آخر سال منتهی هر چه آخر باشد خطرش بیشتر است و. لذا قالی را با دسته بیل حالش را می‏گیرند!!! شیشه را با دستمال کاغذی پیراهن را مشت و مال قالی را با دسته بیل یعنی هر چه عقب بیفتد کیفرش سنگین‏تر است و لذا در دعا داریم خدایا خلاف‌های ما را به قیامت حواله نکن هر کاری می‏کنی همین جا ما را پاک کن.

نقش تلخی‌ها در رشد و حرکت جامعه

 خدا برای اینکه افراد را پاک کند حالگیری می‏کند چون می‏بیند اگر زیر پایت را داغ نکنند نمی‏روی همین زلزله بم سوز داشت نمی‏دانم کسی بود پای تلویزیون گریه نکند به نظرم 50، 60 میلیون گریه کردند اما این اشکها 50 میلیون گریه عاطفی خیلی رشد است یعنی یکمرتبه 50 میلیون آدم یکمرتبه همه متعهد بشوند همه با غیرت بشوند همه دلسوز بشوند همه رحیم می‏شوند گاهی وقتها یک چوب می‏سوزد اما یک دیگ هم جوش می‏آید گاهی وقتها یک چیزی فدای یک چیزی می‏شود مثلاً رگ پا را قطع می‏کنند به قلبش می‏زنند گاهی یک شهر عبرت می‏شود برای همه شهرها بچه من می‏افتد توی حوض همه همسایه‏ها روی حوض شان نرده می‏گذارند که بچه شان… یک زلزله می‏شود کل وزارت مسکن و تمام مهندس‏ها در برنامه ریزی ساختمانی تجدید… تجدید نظر می‏کند اصلاً سیاست کلان توی هیئت دولت و رهبر… اصلاً همه مسئولین و… غیر مسئولین همه اصلش شیوه کارهایشان عوض می‏شود یعنی گاهی یک چیزی تلخ است اما همین چیز تلخ یک چیزی می‏شود برای دیگران این می‏رود زیر ماشین جاده درست می‏شود او می‏افتد توی حوض نرده می‏گذارند او بمباران می‏کند سنگر درست می‏کند او توطئه می‏کند نمی‏دانم، وزارت اطلاعات راه می‏افتد صدام حمله می‏کند بسیج درست می‏شود سپاه درست می‏شود موشکهای سپاه درست می‏شود یعنی تا این تلخی‏ها و اینها نباشد انسان به کفر دفاع و به فکر نبوغ و ابتکار نمی‏افتد تلخی‏ها را همه‏اش را از زاویه تلخی نگاه نکنیم یعنی لیمو ترش را نگو این لیمو ترش به چه دردی می‏خورد از همین لیموترش دست آشپز بیفتد لیمونات درست می‏کند تازه این زلزله بم با همه این سختی اش یک گوشه زمین تکان می‏خورد حالا اگر همه زمین تکان بخورد چه می‏شود اذا زلزلت… همه زمین تکان می‏خورد

زلزله بزرگ قیامت را فراموش نکنیم

امیرالمؤمنین (علیه السلام) دندانش درد کرد خیلی اذیتش کرد گفت خدایا یک ذره استخوانم درد گرفته حالا اگر همه استخوانهای بدنم درد بگیرد چه می‏شود؟! یک دندان من را کلافه کرد حالا اگر همه استخوانها… این یک گوشه بود «اذا ذلزلت الارض زلزالها» بابا زلزله بم درختهای روی پا بودند قرآن می‏گوید زلزله قیامت کوهها از زمین کنده می‏شوند «واذ الجبال سُیرت» کوه کنده می‏شود راه می‏افتد چنان کوهها به هم می‏خورد «اذا دکت الارض دکاً دکا» چنان کوهها به هم می‏خورد قطعه قطعه می‏شود چنان سنگها به هم می‏خورد «کثیباً مهیلا» یعنی مثل شن می‏شود چنان شن‏ها به هم فشار می‏آورد «کالعهن المنفوش »مثل پنبه می‏شود اُه اُه اُه!!! چی خدا با ما می‏گوید؟ چی خدا به ما می‏گوید؟ «اذا زلزلت الارض زلزالها» آنوقت شما یک تکه زلزله دیدی احساساتت… آیه اول سوره حج می‏فرماید ه «یا ایهاالناس»، ای مردم «اتقوا ربکم» تقوا داشته باشید «ان زلزلة الساعة شی‏ء عظیم» زلزله قیامت خیلی بزرگ است یعنی خوشا بحال کسی که از این لیموهای ترش لیمونات درست کند از این… یک دندان که درد می‏کند یاد این بیفتد که اگر همه استخوآنهادرد کرد چی می‏شود؟ اگر یک خلاف اینقدر حالگیری است یک لحظه حضرت یونس (علیه السلام) مردم را رها کرد خدا خوراک نهنگش کرد آنوقت اگر ما همیشه مردم را رها کنیم چی می‏شود؟ ما باید از این حوادث از این جرقه‏ها باید جریان درست کنیم چطور شما اگر یکمرتبه ناگهان میهمان برای تو بیاید آبرویت بریزد گیج می‏شوی دیگر همیشه مقداری نان خشک و تن ماهی… همیشه یک مقدار چیزهای ذخیره… می‏گویی یکبار نصب شبی بی وقتی… الان این فریزر که درست شده سبزی را درست می‏کنند می‏گذارند توی فریزر بخاطر اینکه یکمرتبه اگر میهمان آمد طرف گیج نشود خوب اگر واقعاً برای یک میهمان آنوقت «بغتةً»می‏دانید توی قرآن 14 مرتبه گفته «بغتةً» «بغتةً» چهارده مرتبه توی قرآن آمده یکمرتبه می‏بینی عجب! دهها هزار نفر از دنیا رفتند خوب اگر آدم هر لحظه احتمال بدهد خوب من هم شب می‏خوابم… ما تا حالا می‏خوابیدیم فکر می‏کردیم باید بخوابیم می‏بینیم عجب! ممکن است امشب سقف خراب بشود خدایا ما را ببخش اگر انسان یاد قیامت بیفتد یاد مظلومین بیفتد عواطفش جور بیفتد از نظر… علم و ابتکار و خانه سازی رشد علمی کند یعنی توجه به فقرا به همنوع توجه به قیامت توجه به ساختمان سازی یعنی گاهی یک حوادث تلخ انواع برکات علمی و ایمانی و عاطفی همراهش است.
 مریض شدن تعمت است امام سجاد (علیه السلام) وقتی مریض می‏شد می‏گفت خدایا نمی‏دانم واقعاً مریضی به نفع من است یا سلامتی چون مریضی یک برکاتی دارد که سلامتی ندارد امام (رحمةالله علیه) اگر از اول رهبر می‏شد نمی‏شد تحریرالوسیله بنویسد یک سال توی اتاقش کردند در را هم روی آن بستند توی ترکیه آن زمان توانست یک دور تحریرالوسیله بنویسد یک شرایطی پیش می‏آید که گاهی در آن شرائط انسان می‏تواند خیلی استفاده کند. تصمیم گرفتند به فقرا ندهند باغشان سوخت تصمیم غلط برای کسی نگیریم (نه من… حتی در وقت ازدواج داریم که اگر داماد می‏گوید بنویس 200 سکه 300 سکه نیتش اینست که نخواهد داد اگر داماد از لحظه عقد نیتش این باشد که تصمیم غلط برای دختر مردم بگیرد بگوید مهر را بنویسید ولی کیه که بدهد هر دفعه که این داماد پهلوی خانم می‏رود انگار زنا می‏کند حدیث داریم اگر کسی از روز اول تیتش این باشد که مهر را ندهد خیلی خطرناک است تصمیم بد علیه هیچکس نگیرید علیه هیچکس ما گاهی وقتها می‏گوئیم فلانی آدم زرنگی است اصلاً چک را می‏نویسد جمعه می‏نویسد که بانک بسته باشد اصلاً از مخ تا کف پایش شیطنت است خوب آنوقت اینها به کجا می‏رسند؟ اصلاً ما آماری داریم آدمهایی که همه‏اش شیطنتند زندگی شان تاب می‏خورد یا نه خوب که جمع کردند یک دختر نا اهلی پسر نا اهلی داماد نااهلی همسایه نااهلی شریک نااهلی همه را… نه معتاد می‏شود دود می‏شود یعنی پول جمع می‏کند بعد تریاک می‏کشد دود می‏کند دود می‏شود دود می‏شود اینها تصمیم گرفتند ندهند مالشان دود شد برای کسی تصمیم بد نگیرید. خدایا اگر تا حالا فکر بدی تصمیم بدی… گاهی وقتها مثلاً دختر و پسر عاشق هم می‏شوند تصمیم بد می‏گیرند بعد همدیگر را رها می‏کنند آبروی همدیگر را می‏ریزند یا یک عکسی بر می‏دارد می‏گوید این عکس باشد یک روز بتوانم این عکس را نشانش بدهم آبرویش را بریزم حرفهایش را نوار می‏کند تلفن اش را گوش می‏دهد اصلاً سرتا پا برای اینست که علیه یک مسلمانی نقشه بکشد اینها علیه کسی نقشه کشیدند خدا مالشان را دود کرد.
خدایا! دانه دانه ما را در همه فکرها اعمال گفته‏ها رفتارها همیشه در همه کار ما را حفظ بفرما
 ما را خائن و توطئه گر برای احدی قرار نده
 کسانی که برای افراد ما، امت ما، کشور ما، انقلاب ما، آبروی ما، نسل و ناموس ما، توطئه می‏ریزند فرمول اف 16 را یاد ما نمی‏دهد که بیائید اینطوری اف – 16 بسازید اما عکس سکسی می‏آورد لب مرز رها می‏کند می‏رود عکس سکسی هر چه می‏خواهی رها، هفت سی دی مجانی همه رقم عیاشی هایشان را مجانی می‏گذارند اما یک سی دی که فرمول اف 16 باشد یاد بچه‏های ایران… یعنی عکس هرزه‏گی شان را نشان می‏دهند اما فرمولهای علمی شان را پنهان می‏کنند حتی فرمول پپسی فرمول پپسی شان را یاد ما نمی‏دهند که پپسی موادش چیه؟ آخر اینرا کسی هست نفهمد که اگر آمریکا دوستمان دارد چطور آنچه که هرزگی است سی دی اش مجانی است آنچه علمی است سی دی اش ممنوع است.
 خدایا! آنهایی که نمی‏خواهند ما عزیز باشیم نمی‏خواهند ما عزت و آبرو داشته باشیم ما رادشمن شاد نکن
 معرفت، راجع به امامت من سه تا حرف دارم معرفت، مودت، اطاعت، خدایا روز به روز معرفت ما را نسبت به خودت و اولیائت معرفت ما و مودت ما را و اطاعت ما را نسبت به خودت و اولیائت بیشتر بفرما
 اینهایی که مکه هستند ایام حج، حج شان قبول و همه آرزومندان را نصیب بفرما
 مشکلات همه کشورهای اسلامی را حل بفرما
 به خانواده‏های گرفتار صبر کامل و اجر کامل مرحمت بفرما
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 473
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست