responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 472

موضوع: انفاق

تاريخ پخش: 76/12/21

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- انفاق و كمك‌رساني

بيننده‌هاي عزيز بحث را در آستانه عيد نوروز تماشا مي‌كنند. من مي‌خواهم يك مقداري در اين جلسه در مورد كمك صحبت كنم. كمك به دوستان، كمك رساني، انفاق چون در ايام عيد بالاخره همه بچه‌ها لباس نو مي‌پوشند اين اثر مي‌گذارد. يك مقداري جلوي مصرف‌ها را بگيريم كه به ديگران هم برسيم.
بحث ما بحث انفاق است. در خدمت عزيزاني هستيم كه خانواده شهدا هستند. خداوند انشاء‌الله روح شهدا را از ما راضي كند. وقتي ما مي‌بينيم شهدا جان دادند ديگر حالا بحث انفاق و كمك مالي چيزي نيست. شهيد جان داد. اينكه ما بگوييم: آقا حالا شما كمك مالي بكن، اين چيزي نيست. شغل شما خيلي شغل مقدسي است. روح شهدا از شما كه چندين هزار نفر از بچه‌هاي آنها را تحت پوشش گرفتيد، راضي است. در دانشگاه‌ها در بين بيست وچهار نفر دانشجو يك بچه‌ي شهيد نفر اول مي‌شود. قرآن بيش از دو هزار نفر از بچه‌هاي شهيد را دارد حفظ مي‌كند. همين كه صدها نفر از آنها طلبه شدند. دهها هزار نفر دانشجو شدند. همين كه بالاي صد و بيست مركز فرهنگي برايشان ساختيد. همين كانونها، كلاسها، جلسات، خدمات فرهنگي روح شهدا را از شما راضي مي‌كند. خدا كند روح شهدا از همه ما راضي باشد.

2- اهميت كمك به ديگران در قرآن

راجع به انفاق و كمك به محرومين و كمك به ديگران صحبت مي‌كنيم. اين كمك به ديگران مثل نخ در همه دانه‌ها تاب خورده است. مثلا كمك به ديگران در نماز، كمك به ديگران در روزه، حج، خمس و زكات، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، در همه اينها كمك به فقرا هست. در قرآن بيست و هشت مرتبه كمك به ديگران آمده است. در قرآن مي‌فرمايد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ» كنار آن مي‌گويد: «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» بيست و هشت بار زكات در كنار نماز و حتي كمك به فقرا در نماز قرار داده شده است. نه كنار نماز بلكه در نماز آمده است.

3- در انفاق عجله كنيد

حضرت امير در نماز انگشتر خود را به فقير داد. يعني صبر نكرد نمازش تمام شود. يعني مسئله عجله است. گاهي وقت‌ها مي‌گويد: خيلي خوب بعداً كمك مي‌كنيم. چند تا چيز هست كه عجله در آن خوب است. يكي كمك كردن است. اين كه مي‌گويند: عجله كار شيطان است. اين حرف دروغ است. همه جا در كمك بايد عجله كرد. شيطان مي‌گويد: حالا پيري داري. كوري داري. حالا باشد تا بعد ببينيم. اينقدر مي‌گويد: باشد تا بعد كه ديگر فراموش مي‌شود. در روزه عيد فطر شما كه سي روز روزه گرفتي بايد متناسب با خوراكي كه در اين ماه خورده‌اي فطريه بدهي. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى) (اعلي /14) «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ»‌ (اعلي/15) رستگار است كسي كه زكات فطريه بدهد. «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ» بعد هم به مصلي برود و نماز عيد فطر بخواند. كمك به فقرا در حج هم هست. بر هر حاجي واجب است كه در عيد قربان حيواني را بكشد و ذبح كند. بعد كه ذبح كرد مي‌گويد: (وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ) (حج /28) (وَ كُلُوا مِنْها) (اعراف /161) از حيواني كه ذبح شده بخوريد و بعد به فقرا هم كمك كنيد. يكي از واجبات حج است.
عيد قربان حاجي‌ها در حج سه تا كار بايد بكنند. يكي به جاي شيطان به علامت تنفر و برائت سنگ بياندازند. اين سنگ، سنگ را درد نمي‌آورد. منتهي اين رمز تنفر است. مثل اينكه شاه به خارج مي‌رفت و دانشجوهاي انقلابي گوجه مي‌انداختند. آن گوجه در آن ماشين ضد گلوله اثر نداشت. دردش نمي‌آمد. ولي اين تنفر بود. به خاطر تنفر سنگ پرتاب مي‌كنند. دومين كار اين است كه گوسفند بكشند. سومين كار تراشيدن سر است. در گوسفند كشتن چند چيز لازم است كه يكي همين است كه گوشتش را به فقرا بدهند. البته سالها گوشت‌ها هدر مي‌رفت. برنامه‌هاي غلطي بود كه همان جا يك كوره روشن مي‌كردند و گوشت‌هاي حيوانات را در كوره مي‌سوزاندند و خاكستر مي‌كردند. بعد هم فوري غروب همان روز مرغ يخي مي‌دادند. اخيراً يك حركاتي شده است كه هم صعودي‌ها و هم ايراني‌ها يك كارهايي مي‌كنند. اصلاً خمس و زكات همه‌اش كمك به فقراست. منتها براي زكات اگر ديمي كاشتي زكاتت بيشتر است. اما اگر با كشت آبي بود زكاتش كمتر است. اگر گوسفند و شتر بچرند بايد زكات داد. اما اگر پول علف بدهد ديگر پول زكات بر اينها واجب نيست. به شرطي زكات مي‌دهيم كه علف بيابان را بخورد. برنامه‌هاي مالياتي اسلامي طوري است كه فشار به طرف نيايد. خدا به تو داده است. گوسفندت علف بيابان را خورده و چاق شده است. خوب حالا تو هم زكات بده. اگر پول علف دادي زكات نده. اما اگر مجاني بوده زكات بده. خوب دستور طبيعي است. البته سهم امام نصف خمس است. يعني از هزار تومان دويست تومان خمس است. اينها را براي بچه‌ها مي‌گويم. چون بزرگترها كه مي‌دانند. بعضي‌ها نمي‌دانند و نمي‌خواهند بدانند. اما ما مي‌گوييم كه روز قيامت نگويند: ما نمي‌دانستيم. هركس خرجي سالش را تمام كرد شب عيد است. حساب كند كه پارسال چقدر داشته است. يازده ميليون امسال داري. عده‌اي دارند. حالا يك عده هم پارسال يازده ميليون داشتند اما امسال هيچ ندارند. بحث من همين است.
يك گردش كاري بكنيم. يازده ميليون پارسال داشته است. شب عيد امسال پانزده ميليون دارد. چهار ميليون سود كرده است. هر يك ميليون، دويست هزار تومان خمس است. هشتصد هزار تومان بايد بدهد. خمس هم دو قسمت مي‌شود. يك قسمت سهم سادات است. يعني از اين هشتصد هزار تومان چهارصد تومانش براي سادات است. چهارصد تومان ديگرش براي اسلام است كه اختيارش دست حكومت اسلامي است. آن چهارصد تومان ديگر هم لازم نيست طرف فقير باشد. حالا مسائل اين را نمي‌خواهم بگويم. به درد همه نمي‌خورد. اين براي خمس و زكات بود.

4- سير كردن شكم فقرا يك معروف است

درباره‌ي جهاد هم چيزي ندارم كه بگويم. درباره امر به معروف هم يكي از معروف‌ها پر كردن شكم فقراست. يك وقت اگر كسي در محله پول ندارد ولي اگر دور بيفتد مي‌تواند پول جمع كند. در قرآن براي اينها يك آيه داريم. (وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ) (حاقه /34)، «يَحُضُّ» يعني اگر پول نداري بلند شو و از ديگران پول بگير. «يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ» يعني ديگران را تشويق كن. در جلسات زنانه بعضي از اين حاجيه خانم‌ها حسابي پول جمع مي‌كنند و براي چند جهازيه مي‌دهند. «يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ» يعني بلند شو از ديگران كمك بگير. ممكن است يك پيرمرد نتواند شمشير بزند. اما مي‌تواند شمشير را تيز كند و به بك جوان بدهد و بگويد: بزن. يعني لازم نيست هر شمشير سازي شمشير زن هم باشد. شمشير ساز غير از شمشير زن است. بعضي‌ها شمشير زن هستند. شمشير ساز نيستند. بعضي‌ها هم الحمدالله هم شمشير ساز هستند و هم شمشير زن هستند. بعضي‌ها هم شمشير خور هستند. يعني نه شمشير ساز و نه شمشير زن هستند. اين‌ها فرق مي‌كند.

5- به هشت گروه زكات را بدهيد

راجع به امر به معروف بگويم. همين كمك امر به معروف است. كمك به ديگران كه آدم محبت كند امر به معروف است. قرآن مي‌گويد: زكات كه جمع شد به هشت گروه بدهيد. يكي از گروه‌ها افراد ضعيفي هستند كه اگر به آنها زكات بدهيد و شكمشان سير شود به حرفت گوش مي‌دهند. شكمشان را سير كن تا به حرفت گوش بدهند. آيه نازل شد (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ) (شعراء /214) ‌اي پيغمبر به بستگان نزديك حرفت را بزن. هشدار بده. حضرت حيواني را ذبح كرد و آبگوشتي راه انداخت و فاميل‌ها را دعوت كرد. حدود چهل نفري بودند. غذا كه خوردند پيامش را داد كه من پيغمبر شدم. مامور هستم كه به شما هشدار بدهم. بت‌ها را بايد كنار گذاشت. خداي شما خدايي يكتاست. بالاخره وقتي پيغمبر مي‌خواست سخنراني كند يك آبگوشتي به مردم داد. بي مايه فتير است.

6- اهميت قصد قربت در كار خير

يك وقت نزد يكي از بزرگان رفتم و گفتم: حضرت آقا شما يك پولي براي اقامه نماز در اختيار ما بگذاريد. ايشان گفت: آقا قرائتي نماز براي خداست. حرف پول نزن. گفتم: ابوالفضل هم براي خدا جنگيد. اما اسبش جو مي‌خواست. اين كه نمي‌شود. بي پول نمي‌شود. به اين آقا گفتم: قصد قربت كن. براي سخنراني خودم قصد قربت كنم. سرم كه نمي‌تواند قصد قربت كند. جو مي‌خواهد. افرادي هستند كه اگر شكمشان سير شود گوش مي‌دهند. اگر شكمشان سير نشود گوش نمي‌دهند. البته نمي‌شود گفت: اين دين فايده ندارد. چون ابتداي كار غير از بعد كار است. چون انسان براي غير خدا كار را شروع مي‌كند بعد به سمت خدا كشيده مي‌شود.
ما بچه بوديم. پدر ما يك قران مي‌داد و ما نماز مي‌خوانديم. آغاز كار اگرچه براي غير خداست. اما شروع كنيد كه در بعضي از دستورات سفارش داريم نگوييد: اين براي خدا نيست. وارد نمي‌شوم. آغاز كنيد بعد كم كم به سمت خدا كشيده مي‌شويد. چون مشكل است لحظه اول قصد قربت بكند. لحظه اول مي‌خواند كه بگويند: صدايش خوب است. ممكن است دفعه اول ناخالصي هم داشته باشد ولي كم كم اشباع مي‌شود. به هر حال اين‌ها يك مقدار كه بگذرد انسان مي‌تواند قصد قربت كند. دفعه اول كه انسان جلو دوربين مي‌رود قصد قربت كردن خيلي مشكل است. مي‌خواهد خودش را نشان بدهد. بعد ممكن است دوربين برايش آسان شود. طبيعي شود. ديگر برايش مهم نباشد. از ترس اينكه كار براي خدا نيست كار خير را ترك نكنيد. كار خير را انجام بدهيد. اگر هم براي خدا نيست شروع كنيد. بعد انشاء‌الله به سمت خدا كشيده مي‌شويد.

7- زكات را از مسلمان‌ها بگيريد و به افراد ضعيف بدهيد

خيلي خوب پس ببينيد در كنار نماز زكات آمده است. در روزه فطريه آمده است. در حج گوشت قرباني آمده است. كل مال كمك به فقراست. امر به معروف مي‌گويد: شما بخشي از زكات را به فقرا بده و اينها را به معروف دعوت كن. (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) (توبه /60) اسمش در قرآن آمده است. يعني از مسلمان‌ها زكات را بگير و به غير مسلمان‌ها يا به افراد ضعيف بده. از خوب‌ها بگير و به آدمهاي بد و متوسط بده كه بخورند. تا آنها هم زمينه جذبشان به معروف پيدا شود. «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» اين بخش اول حرفم بود.

8- ايجاد انگيزه براي كمك

مسئله دوم را بگويم. قرآن براي اينكه به كمك دعوت كند راه‌هاي زيادي را به ما معرفي كرده است. ايجاد انگيزه براي كمك يكي از راه‌ها است. قرآن راهي دارد كه ما را تشويق كند كه ما پول خرج كنيم. انگيزه در ما بوجود بياورد. البته شما مي‌گوييد: آقاي قرائتي اين حرفها به درد ما نمي‌خورد. ما فقير هستيم. اصلا حقوقمان تا دهم ماه هم نمي‌رسد. اصلاً اين حرف‌ها براي كساني است كه سير هستند. من مي‌خواهم بگويم: وقتي مي‌گويم: انفاق، معناي آن دادن يك ميليون و دو ميليون نيست. يك برگ زرد وقتي در حوض مي‌افتد چيزي نيست. اما همين برگ زرد كشتي پنجاه تا مورچه مي‌شود. يعني يك جفت جوراب يك بچه را مي‌خنداند. بچه‌اي كه جوراب ندارد با ديدن يك جوراب كلي خوشحال مي‌شود. الآن در مملكت ما هر كارگر فقيري و هر كارمند فقيري پول يك جوراب را دارد. اگر بگويد: ندارم. دروغ مي‌گويد. با همين پول سيگار مي‌كشد. با همين پول تاكسي سوار مي‌شود. مي‌تواند يك جفت جوراب بخرد. حالا اگر كسي باشد كه آه در بساطش نباشد. او ديگر غريب است. بسياري از مغازه دارها وضعشان ميزان نيست. همين كسي كه وضعش ميزان نيست به اندازه‌اي كه دارد مي‌تواند كمك كند.

9- كسي كه رزقش تنگ است هرآنچه برايد كمك دارد بدهد

قرآن براي كساني كه وضعشان ميزان نيست آيه دارد. (وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ) (طلاق /7) يعني قدرتش تنگ شده است. يعني رزقش تنگ است. يعني پول فراوان ندارد. (فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه‌) (طلاق /7) يعني هماني كه به تو دادم. در زمان جنگ ما افرادي را داشتيم كه يك شيشه كوچك آبليمو كه نصفش را خورده بود، مي‌داد. مي‌گفت: خدايا تو شاهدي كه من مي‌خواهم به جبهه كمك كنم. پولي كه يك شيشه آبليمو بخورم ندارم. همين نيم كيلو آب ليمو را فرستاده بود. قرآن مي‌گويد: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ» اگر كسي رزقش تنگ است و وضعش خوب نيست، هر آنچه دارد بدهد. «مِمَّا آتاهُ اللَّه» يك برگ زرد كه داري. همين برگ زرد كشتي پنجاه تا مورچه مي‌شود. همين جوراب، يك بچه‌ي بي جوراب را مي‌خنداند. وقتي مي‌گوييم: كمك كنيد. يعني براي كمك بسيج شويم. شما فكر مي‌كنيد وقتي پيرزن‌ها به جبهه مي‌رفتند همه آرپي چي مي‌زدند. پير زن بود كه عدس پاك مي‌كرد. همين كه عدس پاك كرده به جبهه مي‌فرستاد خودش كمك است. وقتي روز قيامت بپرسند: چه كردي؟ بگويد: بنده نيم كيلو شن از اين گوني بيرون آوردم. همين مقدار به انقلاب خدمت كرديم.
ما در زمان جنگ قبل از انقلاب يك هيپي ديديم كه موهايش را در راه انقلاب داد. موهاي عجيب و غريبي داشت. پدرش گفت: برو سرت را اصلاح كن. گفت: موهايم را دوست دارم. پدر گفت: اگر اصلاح كني يك پيكان برايت مي‌خرم. گفت: موهايم را بيشتر از پيكان دوست دارم. پدر گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: با موهايم در قبر مي‌روم. اين پدر فكر مي‌كرد كه چه كار كند؟ فكر كرد كه ديگر دست بردارد و چيزي نگويد. اين آقا گفت: يك روزي به خانه رفتم. ديدم پسرم سرش را ماشين كرده است. گفتم: حتماً دوستانش به او گفتند: برو موهايت را كوتاه كن. گفتم: حالا چطور شد تو ماشين كردي؟ گفت: حضرت امام از پاريس دستور دادند كه سربازها از پادگان فرار كنيد كه لشكر شاه ضعيف شود. سربازها كه فرار كردند دژبان اين‌ها را مي‌گيرد. چون سربازها سرشان را ماشين كردند ما زلفي‌ها هم تصميم گرفتيم كه سرمان را ماشين كنيم. ما هم در خيابون برويم و اينها در جمع ما شناخته نشوند. دولت شاه اين‌ها را نگيرد. بالاخره من ديدم با موهاي بلندم مي‌توانم به انقلاب خدمت كنم. ببينيد اينطور نيست كه حالا كه ما پول نداريم خدمت نكنيم. به هر حال مي‌شود كه انسان اگر خواسته باشد كاري را بكند، حتماً انجام دهد.
آقاي كوثري كه در حسينه جماران روضه مي‌خواند يك پدري داشت كه حدود نود و چند سال داشتند. در آستانه صد سالگي زمين گير بود. ديگر نمي‌توانست بلند شود. نمازش را نشسته مي‌خواند. اصلاً نمي‌توانست بلند شود. پيرمرد صد ساله شده بود. خدا رحمتش كند. ما ديدن ايشان رفتيم. گفت: آقاي قرائتي پيرمردي مثل من كه نمي‌تواند بلند شود مي‌تواند به انقلاب خدمت كند؟ گفتم: بله! شما دعا كنيد. گفت: به غير از دعا هم مي‌توانم كمك كنم. گفتم: چطور؟ گفت: چون من پير هستم شبها هم خوابم نمي‌برد. راديو عراق را گوش مي‌دهم و قلم و كاغذ مي‌آورم. ايراني‌هايي كه در عراق اسير مي‌شوند در راديو مي‌آورند. در راديو اسم و نشاني خود را مي‌گويند. مثلاً مي‌گويند: كه در عمليات كجا اسيرشدند. من هم تند تند مي‌نويسم. بعد شماره تلفنش را مي‌نويسم و صبح به پدرش زنگ مي‌زنم و مي‌گويم: پسرت ديشب ساعت دو نيم در راديو صحبت كرد. خيلي از پدر و مادر‌ها كه فكر مي‌كنند بچه هايشان شهيد شدند با خبر من خوشحال مي‌شوند. من با بي خوابي نيمه شب به انقلاب خدمت مي‌كنم. كساني كه كاري نمي‌كنند خيلي رو سياه هستند. اين پيرمرد زمين گير اين كار را كرد. تو چه كردي؟ اين نصف آب ليمو داد. تو چه كردي؟

10- كاري كنيد كه روز قيامت حسرت نكشيد

يكي از اسم‌هاي روز قيامت (يَوْمَ الْحَسْرَةِ) (مريم /39) است. اين آيه در قرآن آمده است. قيامت روز حسرت است. يعني غصه مي‌خورد. اين كه پا نداشت اين كار را كرد. من كه پا دارم هيچ كار نكردم. يك عكسي را در ستاد نماز آوردند. عكس عزيز جانبازي بود كه دو دستانش را از بالاي مچ از دست داده بود. آن وقت ايشان وقتي نماز مي‌خواند قنوت را اينچنين مي‌خواند. واقعا آدم وقتي نماز اين را مي‌بيند تعجب مي‌كند. مي‌گويد: اين دو تا چشم هايش را داده است. دو تا دست‌هايش را داده است. تو دو تا چشم داري و دو تا دست داري يك الله اكبر نگفتي. و لذا حديث داريم روز قيامت افرادي مي‌گويند: خدايا زودتر جهنم ما را بفرست. اينقدر سؤال نكن. اصلاً از من سؤال نكن. هيچ حرفي براي گفتن نداريم. چه اشكال دارد هر خانه‌اي به يك خانه كمك كند؟ حالا شما چهار نوع شيريني نگير. سه نوع بگير. تو در خانه‌ات سه نوع شيريني داشته باش. او يك نوع داشته باشد. چه مي‌شود؟ نگذاريد يك افرادي بسوزند. وقتي آنها مي‌خندند خيلي شيرين است. يك كسي كه آب آشاميدني را در خانه مي‌برد، آن كسي كه ندارد دلش مي‌سوزد. به خاطر همين وقتي به آب آشاميدني مي‌رسند اولين دفعه كه شير آب را باز مي‌كنند بچه‌ها مي‌خندند. خوشي مي‌كنند. آيه قرآن است.
خداوند به دو تا پيغمبر مي‌گويد: در اين روستا مجاني كارگري كنيد. ديواري را صاف كنيد. براي اينكه گنجي زير اين ديوار است كه اگر ديوار را نسازيد، خاك‌ها كنار مي‌رود و گنج پيدا مي‌شود و مردم آن را مي‌دزدند. شما دو پيغمبر گرسنه مجاني كارگري كنيد. ديوار را بسازيد. براي اينكه اين بچه‌ها يتيم هستند. بزرگ كه بشوند خودشان گنج را در مي‌آورند. يعني خدا به خاطر اينكه پدر صالح بوده است، دو پيغمبر گرسنه را به كارگري مجاني وا مي‌دارد. يك كار صالح بكن خيرش را مي‌بيني.
خانم‌ها بلند شويد با اجازه شوهرتان لباس‌هاي نو خود را كه به هر دليل نمي‌پوشيد به ديگران بدهيد. اين هنر نيست كه آنها را نگه داري. يكي از اين لباس‌هاي نو را كادو پيچ كن و به خانه يك نيازمند بفرست. اگر هر زني كه وضعش خوب است و چند تا لباس نو دارد يكي را كادو پيچ كند و در هر خانه‌اي كه نياز دارند، بفرستد. ما ديگر دختر و جوان و پيرزني نداريم كه لباس نداشته بااشند. همين كه مي‌گويد: خدا خيرت بدهد. برايت بس است. بعد متوجه مي‌شوي كه به خاطر اين كار چه گره‌هايي از كارت باز مي‌شود؟ با خانم به مسافرت مي‌رويد. جا هم كه داريد. فلان شخص را هم با خودت ببر.

11- دنيا ارزشي ندارد

قرآن راجع به دنيا مي‌گويد: (مَتاعُ الدُّنْيا قَليل‌) (نساء /77) دنيا كوچك است. چيزي نيست. آخه وقتي مي‌گوييم: طلاست. دو دستي مي‌گيرد. ولي وقتي مي‌گوييم: حلبي است، نمي‌گيرد. قرآن مي‌گويد: دنيا چيزي نيست. آياتي داريم كه دنيا كوچك است. دنيا غنچه‌اي است كه براي كسي گل نمي‌شود. همه مي‌نشينند كه انشاء‌الله گل شود. او مي‌گويد: چه موقع مي‌شود كه بزرگ شوي؟ چه موقع مي‌شود كه داماد شوي؟ چه موقع مي‌شود بچه دار شوي؟ همين طور نشستند كه اين دنيا گل شود و هيچ وقت اين دنيا براي هيچ كس گل نمي‌شود. همه به اميد اين غنچه نشستند. دنيا غنچه‌اي است كه همه را مرگ مي‌دهد و براي هيچ كس گل نمي‌شود. نگو: آقاي قرائتي ما سراغ داريم و ديديم براي خيلي‌ها گل شده است. پيش او برو و مشاهده كن. همان كسي كه شما مي‌گويي اينقدر مشكلات دارد. وقتي مي‌ نشيني با او صحبت مي‌كني مي‌فهمي عجب مشكلاتي دارد. منتها خوب هركسي كه يكي را مي‌بيند با ديدن او سوت مي‌كشد. ما سال هاست كه ديگر از زمان امام سوار بنز نمي‌شويم. الآن در كشور ما چهار، پنج نفر به خاطر حفاظت ماشين‌هاي حفاظتي سوار مي‌شوند. الآن هم كه ديگر الحمدالله خبري نيست. اكثراً همه سوار ماشين عادي مي‌شوند. گاهاً بعضي از افراد هستند كه سوار ماشين گران مي‌شوند. از زمان امام بنز را كنار گذاشتيم. چون فرمان امام بود. اما يك زماني يادم هست كه سوار بنز بوديم. بنزهاي ضد گلوله هم شيشه هايش طوري است كه ما آنها را مي‌بينيم. اما آنها ما را نمي‌بينند. به يك شغلم فروشي رسيديم. ترافيك بود. كنار خيابان يك كسي شغلم مي‌فروخت. يك نفر هم شلغم گرفته بود و با چنگال مي‌خورد. يك نفر كنار ما نشسته بود. گفت: خوشا به حال اين كه راحت شلغم مي‌خورد. هيچ دلش به هول و هوا نيست. من او را مي‌ديدم. ولي او من را نمي‌ديد. ديدم شلغم فروش گفت: چه موقع مي‌شود كه من سوار بنز شوم. اين كنار دستي من هم مي‌گفت: چه موقع مي‌شود كه من خيالم راحت شود و يك شلغم راحت بخورم. اين دنيا براي اين است كه همه بايستيم و از دور يكديگر را ببينيم و بگوييم: خوش به حال اين. خوش به حال او!
در همان ايام يادم نمي‌رود در مازندران سخنراني داشتيم. از مازندران كه آمديم يكي از برادرهاي سواد آموزي ديد كه ما يك بنز داريم. به دوستان گفت: اين كه دارد به تهران مي‌رود من هم با او مي‌روم. وسط راه يك ماشين‌هايي بودند كه دائم سرعت مي‌گرفتند. چند تا جوان در آن ماشين‌ها بودند كه دائماً سرعت مي‌گرفتند. آن زمان، زمان ترور بود. مشكوك بود. اين پاسدار ما هم دائم مي‌گفت: از كركس به عقاب. اين ماشين را مسدود كرد. اين بنده خدا كه با ما آمد همينطور مي‌لرزيد. چند كيلومتري كه آمد بعد گفت: گور پدر هرچه شخصيت است. مرا رها كنيد بروم. من با ميني بوس راحت‌تر مي‌رفتم. يك فحشي هم به من داد و گفت: دلت خوش است. گفتم: نه! خدا مي‌داند كه من را در اين ماشين گذاشتند. حالا آن كسي هم كه پايين نشسته است مي‌گويد: خوشا به حال اين! ما مي‌گوييم: خوشا به حال تاجرها! اگر بداني كه تاجرها چه مي‌كشند؟ وقتي قيمت سكه بالا و پايين مي‌شود قلبشان مي‌ايستد. خيلي هيجان دارند.
آقاياني كه وضعشان خوب نيست نگويند: خوشا به حال فلاني! وقتي مي‌گويم: دنيا براي هيچ كس گل نمي‌شود. مي‌گويند: خبر نداري. دنيا براي خيلي‌ها گل شده است. مي‌گويم: وقتي يك مقدار با او حرف بزني تازه مي‌فهمي كه او يك دردهايي دارد كه تو مي‌گويي: درد خودم بهتر است.
يك ديوانه در كاشان بود كه حرف خوبي مي‌زد. چون ديوانه‌هاي كاشان عاقل هستند. مي‌گفت: هركس يك غصه دارد. اگر غصه‌هاي مردم را بگيريم همه مردم جامعه بي غصه مي‌شوند. اگر غصه‌ها را در يك ميدان ببريم و بگوييم: ‌اي مردم ببينيد دنيا جاي غصه است. انبياء غصه داشتند. امامان غصه داشتند. اوليا غصه داشتند. دانشمندان غصه داشتند. مگر مي‌شود آدم بي غصه باشد؟ خودتان برويد يك غصه را برداريد. مي‌گفت: تمام مردم بي غصه دور فلكه جمع مي‌شوند كه يك غصه بردارند. هركس كه نگاهش به تمام غصه‌ها افتاد. مي‌گويد: تو را به خدا غصه خودم را بده. يعني وقتي نگاه به غصه ديگران مي‌كني مي‌بيني كه غصه خودمان سبك‌تر است.
آيت الله بهجت دل درد داشت. به خودش مي‌پيچيد. گفتم: آقا شما به دكتر برويد. گفت: من سالها است كه با اين درد رفيق شدم. مي‌ترسم خدا اين درد را بگيرد و يك درد بدهد كه ناشي باشم. دنيا كوچك است. به آن دل نبند. غنچه است براي كسي گل نمي‌شود.
بعد مي‌گويد: انسان تو بزرگ هستي. تو خليفه خدا هستي. مثلاً يك دانشجو اگر در خيابان دنبال ته سيگار مي‌گردد. مي‌گويي: آقا جان تو دكتر هستي. مهندس هستي. دانشجو هستي. دنبال ته سيگار مي‌گردي؟ قرآن گفته است: دنيا ته سيگار است. تو خليفه خدا هستي. به دنيا راضي شدي؟ اگر كسي پول داشته باشد و رحم نداشته باشد، انسان نيست. اين گاو صندوق است. گاو صندوق گوشتي است.
دو نوع گاو صندوق داريم. فلزي و گوشتي! كيفش پر پول است. ولي به كسي نمي‌دهد. بعد قرآن مي‌گويد: مردم برادر تو هستند. بني آدم اعضاء يكديگرند. من از تو هستم و تو از من هستي. رييس بانك كه راحت پول را به مشتري‌ها مي‌دهد مي‌داند براي خودش نيست. آدم بايد بفهمد براي خودش نيست. تو لخت آمدي و با يك كفن مي‌روي. بعد مي‌گويد: اگر جاي بدي پر مي‌شود، جبران مي‌شود. درخت انگور را قيچي كن. نگو: شاخه هايش كم مي‌شود. انگورش زياد مي‌شود. مي‌گويد: اگر ندهي مي‌سوزانيم. در دنيا نابود مي‌شود. اگر ندهي در دنيا نابود مي‌شود. قارون با گنج هايش در زمين فرو رفت. مي‌گويد: اگر ندهي در آخرت همين فلز را به پيشاني و پهلويت مي‌زنيم. مي‌گوييم: اين همان پولهايي است كه پنهان كردي. گناه كردي؟ اگر كمك كني خدا گناهانت را مي‌بخشد. خلاصه براي ايجاد انگيزه اين سبكها در قرآن هست.
اما شرايط انفاق را بگويم. در انفاق نكاتي هست كه بايد اشاره كنم.

12- شرايط انفاق

اول گفتم: هر كس دارد از خودش بدهد و هركس ندارد با دلالي كمك كند. هركس هم در يك منطقه ‌ي محروم است كمك كند. همين كه نامه‌ي رزمنده‌اي را به پدر و مادرش برساند. جبهه نبوديم اما كمك به خانواده شهدا بكنيم. معلم نيستم اما به كساني كه تجديد آورده‌اند كمك كنيم. خودش كمك است.

13- در عبادت ميانه‌روي باشد

زني بچه‌اش را نزد پيغمبر فرستاد. گفت: من پيراهنت را براي تبرك مي‌خواهم. حضرت يك پيراهن داشت كه به او داد. ظهر وقت نماز شد. موذن اذان داد. پيغمبر مي‌خواست به مسجد برود اما لباس نداشت. مردم منتظر بودند كه آقا بيايد. همه گفتند: آقا بفرماييد. فرمود: من پيراهن ندارم. آيه نازل شد. ما گفتيم: انفاق كن. اما نه اين طور! بايد متعادل بود. اگر شب جمعه دعاي كميل رفتي. فردا صبح هم نماز جمعه رفتي. بعد از ظهر هم بهشت زهرا رفتي. عصرش هم دعاي سماء رفتي. اينطور خوب نيست. يعني در عبادت هم بايد ميانه روي باشد. اگر در عبادت ميانه روي باشد دوام دارد. حديث داريم چيزي كه دوام داشته باشد بهتر است.
بعضي افرادي كه حزب اللهي مي‌شوند مثل بته‌هاي نازك يكدفعه شعله ور مي‌شوند. بعد ده دقيقه هم خاكستر مي‌شوند. اما تنه درختي كه وزن دارد آرام آرام مي‌سوزد. انفاق بايد به اندازه باشد. آيه نازل شد پيغمبر چه كسي گفته بود كه يك پيراهن خود را بدهي؟ چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است. اين جا مصداق دارد. قرآن تعريفي كه از مومنين دارد اين است كه اينها كمك مي‌كنند اما كمكشان به اندازه است. هر چيزي اندازه دارد. عاشورا هر شبكه را باز مي‌كني يا سينه مي‌زنند. يا زنجير مي‌زنند. عيد نوروز همه شبكه‌ها دلقك بازي مي‌كنند. يعني يك طوري است كه هميشه دوغش يك سمت است. كره‌اش يك سمت است. يك شير چرب معمولي پيدا نمي‌شود. نبايد اين طور باشد. لذا حديث داريم اگر در جلسه‌اي بلند بلند خنديدي، فوري برويد و اين دعا را بخوانيد. فارسي آن اين است. خدايا ما را به عذاب نگير. خيلي جلسه بد مستي بود. از غروب مي‌نشينيد تا دو بعد از نصب شب هفت ساعت مي‌خنديد. يك طوري باشد كه كارهايتان را تنظيم كنيد.
شخصي وصيت كرد كه همه اموالش را به فقرا بدهند. پيغمبر فرمود: مگر ايشان اولاد ندارد؟ گفتند: چرا اولاد دارد. ولي به اولادش محل نگذاشت. همه را در راه اسلام داد. فرمود: خيلي كار غلطي كرد. اگر من مي‌دانستم نمي‌گذاشتم در قبرستان مسلمان‌ها خاكش كنند.

14- كمك‌هايتان با منت نباشد

مسئله دوم اين است كه كمكتان همراه با منت نباشد. خانم خيلي زحمت مي‌كشد. اما يك وقتي مي‌گويد: اين همه زحمت مي‌كشم به چشمت نمي‌آيد. آقا اين همه زحمت مي‌كشد. يك مرتبه به خانم مي‌گويد: اين همه من اين لباس را خريدم. تو را به اين سفر بردم. اين عبادت شما را خراب مي‌كند. منت نگذاريم. من جهازيه دادم. من كمكش كردم. در قرآن داريم كه كمك از مال حلال باشد. به امام صادق گفتند: فلاني خيلي آدم خوبي است.
امام صادق آن شخص را كه خيلي از او تعريف مي‌كردند ديد. ديد همين طور كه مي‌رفت از مغازه دو تا انار برداشت و دزديد. از نانوايي دو تا نان دزديد. جلوتر رفت و به يك فقير داد. گفت: آقا بيا. چه كردي؟ گفت: مؤمن بايد زرنگ باشد. دو تا انار دزديدم. دو تا گناه كردم. دو تا نان دزديدم دو تا گناه كردم. دو ضرب در دو، چهار تا مي‌شود. قرآن مي‌گويد: هركس كار خير بكند ده تا ثواب به او مي‌دهم. چهار تا به فقير دادم. چهار ضرب در ده چهل تا ثواب كردم. چهار تا گناه از آن كم مي‌شود سي و شش تا برايم مي‌ماند. امام فرمود: شنيدي كه يك كار خير يكي ده تا ثواب دارد. اما به شرطي كه مال حلال باشد. اين آقا گران فروشي مي‌كند. كم فروشي مي‌كند. رشوه مي‌گيرد. كلاه برداري مي‌كند. شب عيد در هر خانه‌اي دو كيلو شيريني مي‌دهد. بابا جان نه اين شيريني را بده. نه كلاه برداري بكن.
يك كتابفروش كتاب براي ما مجاني مي‌فرستاد. كتابهايي كه چاپ مي‌كرد براي ما مي‌فرستاد. البته او مي‌فرستاد كه من در تلويزيون بگويم. من در تلويزيون نمي‌گويم. من كه تبليغاتي نيستم. يكي آنجا نشسته بود. گفت: آقاي قرائتي يك وقت نگويي: اين كتابها را براي من مجاني فرستاده است. اين كتابها را به تو مجاني مي‌دهد. اما پولش را مي‌كشد روي پول آن بدبخت‌هايي كه مي‌خواهند كتاب بخرند. يك وقت احساس نكني اين آدم خوبي است. سوال: من يك مقدار گران مي‌فروشم. اما خمس بدهم. چه اشكالي دارد؟ نه خمس بده و نه گران بفروش.
يك قاچاقچي كه بچه‌ي كاشان بود، نذر كرده بود كه اگر ترياكش به فلان منطقه رسيده باشد شب تاسوعا شله زرد بدهد. آخه چه شله زردي؟ تو ترياك مي‌آوري جوان‌هاي مردم را نابود مي‌كني. آن وقت شب تاسوعا شله زرد مي‌دهي؟ به خاطر همين است كه مردم عوام بايد از عبادت‌هايشان توبه كنند. يعني ما به عبادت‌هايمان نگاه كنيم. ما رفتيم اينجا عبادت كنيم، ماشينمان را دوبله پارك كرديم، ترافيك شد. نماز جمعه را خوانديم بعد سجاده‌مان را تكان داديم. همه‌ي گرد و خاك‌ها در حلق كنار دستي‌مان رفت. يعني اگر عبادتمان را تحليل كنيم بايد بگوييم: خدايا عبادت‌هاي ما را ببخش. گناهانمان را ببخش. بنابراين منت نگذاريم. از مال حلال باشد. در راه خدا باشد. هدف درست باشد.

15- هدف‌هاي مثبت

راجع به هدف‌ها، هدفهاي مثبتي داريم كه من فهرستشان را مي‌گويم. هدف براي خدا، براي خودسازي، براي پر كردن خلاء‌ها در جامعه، براي اينكه رفع كينه از دوستان قديم شود. حالا يك نفر از دست ما ناراحت است. يك رفتاري داشتيم كه از ما گله دارد. يك كارت تبريك برايش بفرستيم. يك هديه‌اي يك عيدي برايش بفرستيم. حالا با اين عيدي كينه‌ها از بين برود. درست نيست آدم در آستانه سال تحويل خانه تكاني كند اما روح تكاني نكند. اگر يكجا تار عنكبوتي باشد تميز مي‌كند. ولي در قلبش شيطان تار عنكبوت دارد. چند سال است كه با اين قهر هستي؟ همان طور كه شير را باز مي‌كني و خاك‌هاي لاي موزاييك را مي‌شويي. هر چند كار غلطي است. بايد جارو كرد و آب مصرف نكرد. همانطور هم كينه‌ها را بشوي. يك وقت‌هايي هست يك برگ را مي‌خواهيم برداريم، خم نمي‌شويم. شلنگ را بر مي‌داريم و همه حياط را مي‌شوييم. مي‌گويد: پولش را مي‌دهيم.

16- وسواس حرام است

سؤال: اگر كسي آب زياد مصرف بكند و پولش را هم بدهد باز هم گناه كرده است؟ بله! گرچه پول آب را بدهي باز هم گناه كردي. افرادي هستند به خاطر اينكه يك برگ را از حياط بردارد هر روز با آب جارو مي‌كند. خيلي از زنهايي كه خيال مي‌كنند با تقوا هستند و زياد آب مي‌ريزند و وسواسي هستند جزء زنان مجرم هستند.
وسوسه حرام است. عمل وسواسي قبول نيست. آدم اگر وسواسي است چه خاكي بر سر كند؟ بگويد: دو ركعت نماز باطل مي‌خوانم. الله اكبر! نماز باطل بخواني حل مي‌شود. با همان لباس نجس بخواني گناهش هم گردن من بنده است. اينجانب پشت تلويزيون گردن مي‌گيرم. چون يكي از مراجع گفت: گناهش گردن ما است. وسواسي‌ها طبق معمول عمل كنند. گناهش گردن ما است. تو تا چه وقت مي‌تواني وسواسي باشي؟ آقا به دلم نچسبيد. خوب تو خدا پرستي يا دل پرستي؟ ما كه تابع دل نيستيم. اسلام گفته: پاك است.
به هر حال اميدوارم كه خدا كمك كند. ما در اين عيدي كه پيش رو است هركس پيراهن نويي دارد، لباس نويي دارد بدهد. هركسي از هرچه كه دارد به ديگران بدهد. يك كمكي به عزيزان همسايه هايش يا از بستگانش بكند. امام صادق فرمود: اگر فاميل فقيري داري به بقيه كمك كني كمكت قبول نيست. خدايا به آبروي شهداي اسلام و شهداي انقلاب به ما توفيق بده رفتارمان طوري باشد كه روز قيامت حسرت نخوريم. ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده. رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما، عقايد و افكار ما، مرز و بوم ما، حفظ بفرما. توطئه‌هاي استكباري درهم بشكن و همانطور كه در ايران طاغوت را شكستي طاغوتهاي جهان را بكشن. همين طور كه به ما رهبر عادل دادي رهبر عادل جهان، امام زمان(ع) را به جهان عرضه بدار. نماز جمعه يادمان نرود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 472
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست