responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 478
1- کعبه همچون خورشید برای همه است
2- رضایت آمریکا و اسراییل از آل سعود
3- انفاق در نماز، ویژگی منحصر به فرد علی(علیه السلام)
4- ویژگی‌های علی(علیه السلام) در قرآن، به جای نام آن حضرت
5- کمک به فقرا، در نماز و روزه و حج و خمس و زکات
6- استمرار نماز و زکات در طول زندگی
7- تعلیم و تبلیغ علم مفید، نه هر دانش و آگاهی
8- ولایت علی(علیه السلام) در راستای ولایت خدا و رسول
9- مسجد، مکان رسیدگی به فقرای محل

موضوع: انفاق در نماز، نشان ولایت علی (علیه‌السلام)
تاريخ پخش: 16/07/94

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بینندگان عزیز بحث را به مناسبت بیست و چهارمین دوره مسابقات درسهایی از قرآن که چند سؤال بعد از پایان بحث در تلویزیون مطرح می‌شود، چند نفر عزیز فرهنگی بیست و چهار سال قبل، خودجوش، بدون مأموریت، بدون ابلاغ حکم، همین طور خودجوش، همکاری در دستگاه‌های مختلف بوده است، آموزش و پرورش بوده است، شهرداری بوده، تاجرها بوده‌اند، صدا و سیما بوده است، همه با هم شریک شده‌اند، و یک کلاس نیم ساعته که بدون خرج در همه خانه‌ها هست، دو و نیم میلیون مخاطب شریک می‌شوند، بعد هفته‌ای ده نفری هم یک جوایز مختصری می‌گیرند، بیست و چهار سال است که این کار می‌شود و مخاطبین شوخی به مخاطبین جدی تبدیل شده‌اند. ببینید من چندهزار ساعت در ماشین نشسته‌ام، اما هنوز رانندگی بلد نیستم، اگر سی ساعت جدی دل می‌دادم راننده شده بودم. اگر کسی دل بدهد خیلی چیزها یاد می‌گیرد. هم بیست و چهارمین سالگرد افتتاح این تشکیلات و دفتر ترویج است، و هم وقتی هستیم که در شهرها جنازه‌های جانباخته‌های مکه را تشییع می‌کنند. من پنج دقیقه راجع به مکه، پنج آیه قرآن می‌خواهم بخوانم. شعار هم نیست، سنی و شیعه، عرب و عجم، همه می‌توانند این آیه‌ها را حفظ کنند.

1- کعبه همچون خورشید برای همه است

یکی اینکه کعبه ملک کسی نیست. کعبه ملک احدی نیست. دلیلش چیست؟ قرآن می‌گوید: (سَوَاء الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ) (حج /25) عاکف همان است که می‌گوییم معتکف شده است. در مسجد معتکف شده است یعنی ماندگار. مساوی هستند آن‌هایی که مانده‌اند و ماندگار در مکه هستند… باد، یعنی بادیه نشین‌ها. یعنی مکه‌ای‌ها و غیر مکه‌ای‌ها در مکه مساوی هستند. مکه ملک کسی نیست. این حرف اول!
حرف دوم. عبور خصوصی در مکه ممنوع است. خیابان‌ها را خلوت کنیم، ببندیم، فلان شاهزاده می‌خواهد برود، دلیل این چیست؟ دلیل قرآن این است. می‌گوید: «أَفِيضُواْ» حرکت کنید، (أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ) (بقره /199) در مکه عده‌ای می‌گفتند چون ما از قریش هستیم یا مردم مکه هستیم، باید یک خط ویژه برویم. آیه نازل شد، شما حق خط ویژه ندارید. «أَفِيضُواْ» حرکت کنید، «مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» از همان راهی که همه می‌روند، بروید. نباید یک خیابان را راه‌بندان کنید. این هم مورد دوم.
سوم. مکه محل امن است. حتی اگر چاقوکشی به شما چاقو کشید، رفت مکه. شما حق نداری او را بگیری. باید صبر کنی، از مکه بیرون بیاید بعد او را بگیرید. قاتل را هم اگر به مکه پناه برد، نباید به او تعرض کرد. قرآن می‌گوید که: «وَمَن دَخَلَهُ» هر کس داخل مکه و مسجدالحرام بشود، (كَانَ آمِنًا) (آل‌عمران /97) یعنی در امان است. این هم یک نکته.
نکته‌ی دیگر. قرآن می‌گوید: تولیت مسجدالحرام برای فرد یا قبیله و خاندانی نیست. «إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ» تولیت مسجدالحرام فقط، کلمه‌ی فقط را هم قرآن می‌گوید. فقط با گروه باتقوا است. آیه‌اش کدام است. من آیه‌ها را می‌نویسم که اگر برادرهای طلبه، معلمین، مربیان، اساتید دانشگاه‌ها، یک وقتی خواستند، مقاله‌اش کنند، حرف شعاری نباشد. مکتبی باشد. قرآن می‌فرماید: «إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ» این آیه مربوط به مسجدالحرام است. (إِلاَّ الْمُتَّقُونَ) (انفال /34) حق تولیت مسجدالحرام را کسی ندارد، جز افراد باتقوا. خوب.

2- رضایت آمریکا و اسراییل از آل سعود

این‌ها، الان آل سعود تنها گروهی که از ایشان راضی است، اسراییل است. امام به سعودی گفت، اسلام آمریکایی، در این ماجرا باید اضافه کنیم، اسلام آمریکایی و اسراییلی! چون تنها کسی را که ما شنیدیم، گفت من از سعودی راضی هستم، نخست وزیر اسراییل بود. قرآن می‌گوید: بعضی‌ها یهودی هستند. (هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ) (آل‌عمران /167) یعنی بیست درصد مسلمان هستند، هشتاد درصد یهودی! نه از نظر آمار و افراد. بلکه تفکرشان. نسل نو هستید. گناه یا ندارید، یا کم دارید. خدایا آل سعود را نابود کن. (الهی آمین) انتقام مظلومیت این‌ها را بگیر. (الهی آمین)
یک چیز دیگر هم بگویم که آیه‌ی پنجم باشد. در مسجدالحرام، ملخ را نمی‌شود شکار کرد. بزغاله را نمی‌شود گرفت، گیاه آن‌جا را حق نداری بشکنی. بوته‌ی درخت را حق ندارید بشکنید. و بداند آل‌سعود که ما نمی‌گذاریم که این تمام بشود. تازه محرم شروع می‌شود، اربعین شروع می‌شود. ما اینقدر شاعر و مداح و عزادار داریم که از این یک آشی بپزیم که آل‌سعود در این آش بسوزد. مگر می‌شود آشی پخت که بسوزد؟ بله! امام سجاد(ع) آش پخت. یک تسبیح تربت دست امام سجاد(ع) بود، اگر اشتباه نکنم. مرتب می‌گرداند. در جلسه‌ی ابن زیاد گفت: این چیست؟ گفت: تو حسین(ع) را کشتی و فکر کردی که تمام شد؟ ما دستور می‌دهیم به طرفدارانمان که از خاک کربلا، تسبیح درست کنند و بچرخانند. یعنی ای حسین! کشته شدی ولی خاکت در دست‌ها می‌چرخد. نمی‌گذاریم تو فراموش بشوی. اینکه می‌گویند: ‌در نماز سرت را روی مهر کربلا بگذار یعنی حسین(ع) فراموش نشود. کربلا فراموش نشود. این ماجرای چندصد شهید و عزیزی که جان‌باختند، نباید فراموش بشود. هفته و چهل ندارد. اینقدر باید گفت و گفت تا این‌ها بفهمند در همین آشی که پختند، خودشان سوختند. این برای آل‌سعود.
یک چیز دیگر هم بگویم برای ایران و آل‌سعود و هر جای دیگر. اصلاً شاهنشاهی هیچ دلیل عقلی و علمی ندارد. تمام شد و رفت. اگر من را به عنوان معلم قرآن می‌پذیرید، قرآن دوازده راه برای امتیاز دارد.
یک ایمان، (أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا) (سجده /18) ایمان یک ارزش است. آل‌سعود ایمانش بیش‌تر از بقیه است؟
دو تقوا، قرآن می‌گوید: منتظرم شما بگویید: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) (حجرات /13) باتقواترین هستند؟ نه!
سه شجاعت، (وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا) (احزاب /39) شجاع هستند؟ نه!
چهار سابقه، (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ) (واقعه /10) این‌ها سابقه‌شان بیش از دیگران است؟ نه!
به چه دلیل رضاشاه باید شاه شود؟ یک قرادادی گاوبندی کردند، با یکی از این انگلیس یا آمریکا، رضاشاه مدتی شاه بود و بعد هم پسرش، اصلاً دلیل اینکه این باید رئیس باشد چیست؟ یا باید باسوادترین، با ایمان‌ترین، یا باید یک کمالی داشته باشد. یک کمالی باید داشته باشد. یا باید مردم به او رأی بدهند. نه مردم به ایشان رأی دادند… خبرخوشحالی! ای ایرانی‌ها، قدر ایران را بدانید. سالی یک بار پای صندوق رأی می‌آیید، در حجاز، از روز تولد تا روز مرگ، صد سال اگر عمر کنند، یک بار پای صندوق نمی‌آیند. اصلاً انتخابات در حجاز… هیچ شاخه‌ای انتخابات ندارد. شما برای شورای شهرتان، وکیلتان، شهردارتان، رهبرتان، رئیس جمهورتان، دائم پای صندوق می‌آیید، از روز تولد تا روز مرگ یک حجازی یک مرتبه پای صندوق رأی نمی‌آید. جالب این است که حقوق بشر چقدر رسوا هستند. اگر از من مصاحبه کنند، بزرگ‌ترین دروغ‌گوهای کره‌ی زمین چه کسانی هستند؟ می‌گویم: حقوق بشری‌ها!!! این‌هایی که در مکه شهید شدند، بشر نبودند؟ یکی از این حقوق بشری‌ها یک عطسه کرد، یک سرفه کرد؟ از دم دروغ می‌گویند. وای بر ما که خیال می‌کنیم غرب برای ما مکتب است، شرق برای ما مکتب است، سگ زرد برادر شغال است. صلوات بفرستید.
خوب بیاییم سراغ کار خودمان. من وارد سیاست نمی‌شوم، مگر اینکه قرآن هلمان بدهد. با مقاله و اینترنت و سایت و این‌ها هم من داغ نمی‌شوم. این قرآن را که آدم می‌خواند داغ می‌شود. ما حدود پانصد آیه سیاسی در قرآن داریم و این پتک در دهان کسانی است که می‌گویند: سکولارها که می‌گویند: اسلام برای مسایل شخصی و فردی است. کاری به حکومت نداشته باشید. یعنی باید پانصد آیه از قرآن را حذف کنیم. اگر می‌خواهید آخوندهای وهابی را هم بشناسید، بشناسید. ببینید یکی از این پیشنمازهای حجاز، یک کلمه برای این چندهزار شهید می‌گوید؟ چندهزار شهید در مکه از بین می‌روند یکی از این پیشنمازهای نامردشان یک کلمه نمی‌گوید. یعنی چهره‌ی آمریکا روشن می‌شود، این‌ها کلاس است. آمریکاشناسی، غرب‌شناسی، وهابی شناسی، کلاس است که آدم بفهمد. این حرکت‌ها، بغض دشمنان اسلام را در نسل ما زنده می‌کند. من خواهش می‌کنم که دانشجو، طلبه و هر کجا که هستید، این آیات نمونه بود. چون تلویزیون را باید یک چیزی گفت که خیلی رقیق باشد. این رقیق‌ترین بحث بود. حالا سراغ بحث خودمان برویم.

3- انفاق در نماز، ویژگی منحصر به فرد علی(علیه السلام)

من چند تا بحث داشتم. این آیه را می‌خواهم معنا کنم با سی نکته در بیست دقیقه. حالا هر چقدر توانستیم می‌گوییم. من تقریباً سی نکته نوشته‌ام. یک صلواتی ختم کنید. یک آیه داریم که مربوط به امیرالمؤمنین(ع) است. خیلی‌ها هم بلد هستند. از رو بخوانم. غلط نخوانم. آیه‌ی 55 سوره‌ی مائده. خوب یک صلواتی بفرستید. چشم‌هایم نمی‌بیند. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» فقط ولی شما خداست. «وَرَسُولُهُ» و رسول خداست. دیگر چه کسی؟ «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ» این آیات آسان است، خیلی‌ها هم ترجمه‌اش را می‌فهمند. «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَوَ هُمْ رَاكِعُونَ» ترجمه: ولیّ شما فقط این‌ها هستند، کس دیگر ولی نیست. چون آیات قبلش گفته است، (لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء) (مائده /51) یهودی‌ها نباید سرپرست شما باشند، نصاری نباید سرپرست شما باشند. پس چه کسی سرپرست باشد؟ سرپرست شما خدا و رسول است، کسانی که نماز می‌خوانند و زکات می‌دهند، در حال رکوع! قصه‌اش را شنیده‌اید، فقیری در مسجد آمد، از مردم کمک خواست. کسی کمکش نکرد، گله‌مند شد، گفت: خدایا! در مسجد پیغمبر هیچ کس به من کمک نکرد. حضرت امیر(ع) اشاره کرد که بیا و انگشترش را داد. آیه نازل شد که ولی شما خدا و رسول است، و همان کسی است که در رکوع انگشتر می‌دهد. حالا نکاتی که می‌خواهم خدمت شما بگویم.
یک: اول اینکه این آیه قبل از غدیر خم بود. چون در غدیر خم که پیغمبر می‌خواست بگوید: «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه» دلیل اینکه می‌خواست بگوید: علی ولی شماست، این آیه را خواند. این آیه قبل از غدیر خم است. معین کرد که ولی شما علی بن ابی طالب است. یعنی همان کسی که انگشتر داد. هم پیغمبر در غدیر خم به این آیه استشهاد کرد، هم چندبار خود حضرت امیر(ع) برای حقانیت خودش این آیه را معرفی کرد.

4- ویژگی‌های علی(علیه السلام) در قرآن، به جای نام آن حضرت

دو: گاهی می‌گویند که اسم علی(ع) چرا در قرآن نیست؟ خوب اسم علی(ع) در قرآن نیست، اسم ابوبکر هم در قرآن نیست. خوب نه این و نه آن. حالا که اسم علی(ع) نیست باید او باشد؟ می‌گویند: ابوبکر پیر است. می‌گوییم این هم دروغ است. به خاطر اینکه پدر ابوبکر هم زنده بود. اگر روی سن است، چرا سراغ ابوبکر برویم؟ برویم سراغ پدرش. می‌گویند: اصلاً چرا اسم علی(ع) در قرآن نیست؟ می‌گوییم: کمال به این است که صفات را بگویند، خود مردم تعیین کنند. مثلاً بگوییم: آقا! رئیس جمهور باید کسی باشد که سابقه‌ی علمی، سیاسی، انقلابی، آن قدر شرایط بگوییم تا مردم خودشان انتخاب کنند. رشد در این است که خود مردم بروند و انتخاب کنند. بروید و ببینید که چه کسی در رکوع انگشتر داد؟ اگر می‌گفت ولی شما علی بن ابی طالب(ع) است… و در ثانی اگر کسی کینه‌ی علی(ع) را داشته باشد. علی(ع) هم باشد برمی‌دارد. مگر اسم علی(ع) را برنداشتند؟ حدیثی داریم که شیعه و سنی نقل کردند. پیغمبر فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» من شهر علم هستم و علی باب آن است. گفتند: این علی حضرت علی(ع) که نیست. این علی یعنی بلند است. «عَلِيٌّ بَابُهَا» یعنی در بلندی دارد. یعنی اگر کسی کینه داشته باشد، علی را هم به این معنا نمی‌کند که اسم شخص است. می‌گوید صفت است، برای بلندی در است نه چیز دیگر. خوب عرض کنم به حضور جنابعالی که قرآن در آیه‌ی بعد از این می‌گوید: که حزب الله غالب هستند. معلوم می‌شود که شیعه غالب می‌شود. یعنی طرفداران حضرت علی(ع) غالب می‌شوند.

5- کمک به فقرا، در نماز و روزه و حج و خمس و زکات

کمک به فقرا بعد از نماز نیست. در نماز است. این هم خیلی مهم است، رسیدگی به فقرا! حالا این را من یک بحثی دارم، یک جایی خواهم گفت. در همه‌ی دین ما کمک به فقرا وجود دارد. کنار «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ»، «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» است. این یک مورد. نماز. روزه. اگر روزه خوردی، شصت تا فقیر را سیر کن. کمک به فقرا است. حج، روز عید قربان گوسفند کشتی، (وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ) (حج /28) مقداری از گوسفند را به فقیر بده. کل زکات که برای فقراست. بخشی از خمس که برای فقیر است. یعنی هر کجای دین که دست می‌گذاری، کمک به فقراست. قسم خوردی و به قسمت عمل نکردی، ده نفر را لباس و غذا بده. یعنی کمک به فقرا در همه‌ی… مثل آب که در همه‌ی قطعات میوه هست، مثل شکر که در همه‌ی شیرینی‌ها هست، کمک به فقرا هم در همه‌ی دین هست. آن وقت کمک به فقرا در نماز است. حضرت علی(ع) نگفت: بنشین، نمازم تمام شود و بعد به تو انگشتر بدهم. در نماز انگشتر داد. یعنی کمک به فقرا داخل نماز است.
یک سؤال؟ شما که می‌گویید: حضرت علی(ع) حواسش جمع نمازش بود، تیر را که از پایش می‌کشیدند، متوجه نمی‌شد، چطور اینجا متوجه شد که این فقیر، دست خالی می‌رود و اشاره کرد؟ ببینید از خدا به خدا مانعی ندارد. از خدا به غیر خدا مانع دارد. کمک به مردم کمک به خداست. قرآن بخوانم. ما به خدا قرض می‌دهیم یا به مردم؟ ما به مردم قرض می‌دهیم، اما آیه می‌گوید: (مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ) (بقره /245) نمی‌گوید: «يُقْرِضُ الناس» ما به ناس و مردم وام می‌دهیم. اما خدا می‌گوید: وام به مردم وام به خداست. چرا؟ یک مثال بزنم. شما که مشهد می‌روید، در راهتان، گرمسار و ایوانکی و سمنان و دامغان و شاهرود و سبزوار و… این‌ها را هم می‌بینید. انسان در مسیر مشهد این‌ها را هم می‌بیند. علامت شرک «دون الله» است، یعنی ضد خدا. کمک به فقرا مورد رضای خداست. نماز رضای خداست. کمک به فقرا هم رضای خداست. حواس حضرت علی(ع) از این رضای خدا به آن رضای خدا رفت. مثل این که آدم یک بچه‌ای در بغل دارد، گاهی این طرف صورتش را می‌بوسد، گاهی آن طرف صورتش را می‌بوسد. هر دو یکی است.
یک پیرمردی کاشان بود. زن‌ها و نوه‌ها همه دورش ریختند و او را بوسیدند. این هم همه را بوسید و گفتند: آهای! این نامحرم بود. گفت: یادم نبود. بیا پس بده. حالا گاهی وقت‌ها یک چیزی مثل بوسیدن است. بوسیدنش و پس دادنش هر دو کیف دارد. از خدا به خدا طوری نیست. از خدا به غیر از خدا اشکال دارد.
توجه به محرومین در نماز، یعنی نماز مانع توجه به محرومین نیست. یعنی توجه به محرومین به قدری مهم است که نماز هم مانعش نیست. مسلمان نباید دست خالی برگردد. این هم یک درس است. نگو شاید داشته باشد. شاید هم نداشته باشد. قرآن گفته است، (وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ) (ضحی /10) کسی که سؤال می‌کند و می‌گوید یک چیزی کمکم کنید، ردش نکنید. نگویید شاید داشته باشد. شاید هم نداشته باشد.
یک کسی گفت: انگشترت را به من بده. گفتم: می‌خواهی چه کنی؟ او گفت: می‌خواهم تا نگاهش کردم، یادت بیفتم. بگویم: یادگار قرائتی است. گفتم: به تو نمی‌دهم، هر وقت دیدی نیست، یاد من بیفت. تو اگر می‌خواهی یاد من بیفتی، همینطور که از دیدنش یاد من می‌افتی، وقتی نگاه کردی، بگو قرائتی هم این انگشتر را به من نداد. خدایا یک جو سخاوت به او بده.
قرآن نگفته است: «وَأَمَّا السَّائِلَ المؤمن فَلَا تَنْهَرْ» من در حرم امام رضا(ع) که می‌روم، برای امام رضا(ع) هم همین آیه را می‌خوانم. با امام رضا(ع) هم همینطوری حرف می‌زنم. می‌گویم: یا امام رضا! بگویم: عالم هستم، باتقوا هستم، این ستادهایی که آقای امرودی گفت: قرائتی درست کرده است، نماز و زکات و تفسیر، این‌ها ستاد است، یکی از رفقا می‌گفت: تو اگر بمیری، می‌آیند سر قبرت و می‌گویند: «اشهد انک قد اقمت الستاد» دو رکعت نماز باحال خوانده‌ای یا مرتب ستاد درست کرده‌ای؟ ستاد قوطی خالی است. من اول که طلبه شدم و قم رفتم. این سوهان فروشی‌های قم را فکر کردم قوطی‌ها پر از سوهان است. یک بار ریختم و دیدم همه خالی است. یک کسی می‌گفت: به عدد موهای سرم کمکت می‌کنم. کلاهش را برداشت دیدم اصلاً کچل است. حالا یک وقت ممکن است، همه‌ی ستادها را درست کردیم، اما بگویند: آقای قرائتی، بیا! ستادها را ول کن. دو رکعت نماز باتوجه خواندی یا نخواندی؟ راستش را بگو. من معلم قرآن هستم. اما آیاتی را که در قرآن عمل نکرده‌ام، باید حساب کنم و بگویم این‌ها را عمل کردم، یا نه!

6- استمرار نماز و زکات در طول زندگی

نماز و زکات باید پایدار باشد، نه لحظه‌ای. فعل ماضی برای گذشته است. گذشت. ولی فعل مضارع برای آینده است. نگفته است، «اقاموا الصَّلاَةَ»، «آتوا الزکاة» می‌گوید: «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ»، «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» یعنی کارشان نماز است.
یک روحانی سید و پیرمردی بود، در تاکسی اصفهان نشسته بود، رفت پول بدهد، دید قبایش را عوض کرده است، پول در جیبش نیست، به شوفر گفت که ببخشید من قبایم را عوض کردم و پول در آن نگذاشتم و … گفت: خوب بخشیدمت برو! نمی‌خواهد مهمان من. سال‌ها گذشت، دوباره همین سید سوار همین تاکسی شد، باز پول در جیبش نبود. گفت: آقای راننده بخشید، پول در جیبم نیست. گفت: سید کارت است. سید کارت است. سید کارت است. حالا خدا گاهی وقت‌ها می‌خواهد مشت باز کند، بعد از چند سال همین باز سوار همین تاکسی شد و همین مشکل را داشت، گفت سید کارت است. باید آدم کارش باشد. مسجد کارمان باشد. نه اینکه حالا شب عاشورا رفتیم مسجد. این مسجدهایی که گاهی سالی یک بار می‌رویم، فایده ندارد. روضه باید کارمان باشد. نه اینکه حالا امشب شام می‌دهند، برویم. به یک کسی گفتند: برویم روضه، گفت من شام خورده‌ام. خوب این روضه‌ها فایده ندارد. باید کارمان باشد. «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ»، «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» فعل مضارع برای استمرار است.
کسی که نسبت به فقرا بی‌تفاوت باشد، نباید حاکم باشد. چون می‌گوید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ» ولی شما و حاکم شما کسی است که باید کمک کند. اگر کسی بی‌تفاوت و بی‌درد است، این نباید حاکم باشد. مرفهان بی‌درد. امام خمینی گاهی در پیام‌هایش می‌گفت: مرفهین بی‌درد.
یک بار یک کسی از من پرسید: آقای قرائتی! تو جزء مستضعفینی، یا جزء مستکبرینی یا جزء… ؟ گفتم: من جزء مرفهین بادرد هستم. امام خمینی به مرفهین بی‌درد حواله داده است. گفته است مرفهین بی‌درد. من مستضعف نیستم، فقیر نیستم، الحمدلله وضع مالی‌ام می‌چرخد، ولی بادرد هستم. و من چند روز پیش برای طلبه‌ها صحبت می‌کردم، می‌گفتم: اگر هم نیاز مالی ندارید باید باز هم تبلیغ بروید. اگر مشکل مالی داشتید و منبر رفتید که هنر نیست. هنر این است که اگر احیاناً یک روحانی هیچ نیازی ندارد، باز هم بلند شود و برود. دلیلش هم قرآن است. ذوالقرنین را خدا می‌گوید: (إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا) (کهف /84) یعنی ذوالقرنین همه‌ی امکاناتی داشت. اما می‌گوید: (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً) (کهف /89) بلند شد و به مشرق رفت. «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا» بلند شد و به مغرب رفت. یعنی با اینکه شکمش سیر بود، بلند شد و راه افتاد. اگر من نیاز داشتم و رفتم…
یک تاجری رفته بود و در خانه نشسته بود. امام گفته بود چرا در خانه نشسته‌ای؟ گفت: وضعم خوب است، اینقدر داریم که این آخری بخوریم. در خانه نشسته‌ام دیگر، امام فرمود: داری کم عقل می‌شوی. اگر برای پول مغازه بروی که مهم نیست. یک بار هم برو مغازه برای اینکه مشکل مردم را حل کنی. یک واسطه گری کنی، چهار تجربه را بروی و به چهار جوان بگویی. چون شکمت سیر است، بازار نمی‌روی؟ امام فرمود: کم عقل شده‌ای. اگر من شکمم سیر باشد و تبلیغ نکنم، پیداست آن وقتی هم که تبلیغ می‌کنم، برای شکم خودم است، نه برای دین! تبلیغ خیلی مهم است. در آستانه محرم بحث را گوش می‌دهید. زیادی گوش بدهید. این کلمه را زیادی گوش بدهید. دو خاطره می‌خواهم بگویم، زیادی گوش بدهید. همه‌ی مردم ایران گوش بدهند. روحانیون هم حتماً گوش بدهند، به بقیه هم تلفن کنند و بگویند. چون این دو خاطره در کتاب‌ها نیست.

7- تعلیم و تبلیغ علم مفید، نه هر دانش و آگاهی

رئیس همه‌ی مراجع آیت الله العظمای بروجردی است. یعنی تمام علما، آیت الله نمی‌دانم صافی، مکارم، سبحانی، آملی، فاضل لنکرانی، تمام مراجع، آقای نوری، تمام مراجع شاگرد آقای بروجردی هستند. استاد مراجع بود. سالی یک بار صحبت می‌کرد، غیردرسی‌اش. این را آیت الله امامی کاشانی می‌گفت. می‌گفت: آن روزی که آقا صحبتی که می‌کرد، غیردرسی بود، نصیحت بود، من آن روز مشکلی پیدا کردم، به درس نرسیدم، از آیت الله مشکینی پرسیدم، آقا امروز چه گفت؟ استاد مراجع سالی یک بار حرف می‌زند، من هم نرسیدم که ببینم چه گفته است. چه گفت؟ آیت الله مشکینی گفت امروز آیت الله بروجردی گفت: تمام آیات و روایات علم برای علمی است که به مردم بگویید و مفید باشد. علمی را که پژوهش کنید و مفید نباشد، آیات و روایات علم، شامل این علم نمی‌شود. «و علماً نافعا» علم مفید ارزش دارد. خیلی وقت‌ها آدم تحقیق می‌کند. اینقدر در کتاب‌های آموزش و پرورش حرف‌هایی هست که بدانیم جایی آباد نمی‌شود. ندانیم، جایی خراب نمی‌شود. باید در این دیپلم گرفتن و در این دوازده سال، یک هنر و یک مهارتی دختر و پسر یاد بگیرند، که فردا اگر استخدام شدند، الحمدلله! اگر استخدام نشدند، نگویند من فلج هستم. دستش به یک کاری بند باشد. دانشگاه باید در این چهار سال در کنار درس‌هایش یک هنری یاد بدهد، که دانشجو منتظر استخدام نباشد. بابا استخدام نیست، نیست، نیست، تمام شد و رفت. یک بار دیگر بگویم: نیست، نیست، نیست! سالی دوهزار نفر و پنج هزار نفر و یک جایی و یک آزمونی… ما هشت نه میلیون تحصیلکرده بی‌کار داریم. باید یک هنری یاد بگیرید. این خاک آموزش و پرورش را باید عوض کرد. خاک دانشگاه را هم باید عوض کرد. باید نهالی نشاند که هر دیپلم یک هنر و یک مهارت. حوزه هم همینطور است. من خدمت آیت الله العظمای مکارم رسیدم. گفتم: آقا طلبه‌ی سال اول یک هنر یاد بگیرد. چه؟ آموزش قرآن، سی ساعت کارش است. سی ساعت می‌شود شصت تا نیم ساعت در شصت هفته. یعنی اگر کسی یک سال هم طلبه شد و از طلبگی بیرون رفت، حداقل بلد باشد در کوچه و محله بچه‌ها را جمع کند و قرآن درس بدهد. سال دوم قصه‌گویی یاد بگیرد. سال سوم مسأله گفتن یاد بگیرد. یعنی طلبه باید ده سال که در حوزه است، ده مهارت داشته باشد که این را هر کجایش رها کردند بتواند کار بکند. منتظر نباشد که استخدام بشود. هم خاک حوزه را هم خاک دانشگاه را… درس‌های واجب باشد، درس‌هایی که بدانیم جایی آباد نمی‌شود، ندانیم جایی ویران نمی‌شود. کوه هیمالیا چند متر است؟ اصلاً به تو چه؟ به من چه؟ پایتخت کجا کجاست؟ خوب من چه خاکی بر سرم کنم؟ خیلی از علم‌های ما مثل جدول روزنامه است. خیابان دو حرفی قدیمی تهران؟ خیابان قدیمی دوحرفی تهران؟ می‌گوید: خیابان ری! خوب قبل از اینکه بفهمی و پرکنی، مشکلی داشتی؟ حالا که فهمیدی، مشکلی حل می‌شود؟ نه دانستنش مفید است و نه ندانستنش ضرر دارد. خیلی علم غیرفایده داریم. منتهی یک مرد تحول می‌خواهیم. این طرح تحول هم که آموزش و پرورش می‌گوید، من قبول ندارم. چون طرح تحول مهم نیست. مرد تحول مهم است. مرد تحول خود امام است. امام مرد تحول بود. دویست تا کتاب داشت، دنیا را عوض کرد. قرائتی هفت هزار جلد کتاب دارد و هیچ کاری نکرده است. مرد تحول می‌خواهیم، نه طرح تحول… حالا چهل تا جامعه شناس… من رفتم در جلسه‌ای که طرح تحول نویس‌ها همه جامعه‌شناس، روانشناس، همه آدم‌های تحصیلکرده و فرهیخته بودند، گفتم: آقایان، اگر باران بیاید روی کفشتان، کفشتان زیر باران خیس بشود، حاضر هستید با دمپایی به دانشگاه بروید. همه به هم نگاه کردند. گفتم: ببینید اگر شما، با یک دمپایی تر کلاس و دانشگاه را تعطیل می‌کنید، پیداست که مرد تحول نیستید. مرد تحول این است که بزند و جلو برود. کفش بود، بود، نبود، نبود. من یک آخوند مرد تحول دیده‌ام، برایتان بگویم. حالا اسمش را نبرم، می‌ترسم شما بشناسید. خانم ایشان همفکر رضاشاه بود، رضاشاه عمامه‌ها را برمی‌داشت، خانم این شیخ هم می‌گفت عمامه‌ات را بردار. این هم می‌گفت: نه گوش به حرف رضاشاه می‌دهم، نه گوش به حرف تو. یک بار این آقا به حمام رفت. خانم این آقا کت و شلوار و لباس را پیچید در بقچه و رفت درب حمام و گفت: آقا لباس‌هایش را قاطی کرده است. این را بگیرد و لباس‌ها را بده. خوب حمامی خبر نداشت. عمامه و قبای آقا را در بقچه پیچید و به خانم داد و خانم برد و آقا از حمام بیرون آمد. دم حمام دید که کت و شلوار است. گفت: لباس‌های من کجاست؟ گفت: یک خانمی آمد و گفت که شما لباس‌هایت را اشتباه کرده‌ای.گفت: این خانم همفکر رضاشاه است. می‌خواهد من از آخوندی بروم. من نمی‌روم. لنگ را بست و با لنگ در خیابان آمد. حاج آقا… حاج آقا… حاج آقا… گفت: نمی‌شود که زن من بر من در لباس حاکم باشد. خوب گاهی وقت‌ها که زن حرف حق می‌زند، باید آدم گوش بدهد. خدایا شاهد باش از ترس زنم می‌گویم. گاهی وقت‌ها اینکه زن من خواسته باشد همفکر رضاشاه باشد و من را خلع لباس کند، من زیر بار نمی‌روم. این را مرد تحول میگویند. لنگ بست و در خیابان‌های اصفهان حرکت کرد. عالم بود. این را مرد تحول می گویند. ما طرح تحول نمی‌خواهیم. مرد تحول می خواهیم.

8- ولایت علی(علیه السلام) در راستای ولایت خدا و رسول

ولایت‌ها در طول یکدیگر هستند. ببینید اینجا در قرآن یک نکته آخوندی است، ولی شما متوجه می‌شوید. نگفته است که «إِنَّمَا اولیاؤکم»، نگفته است اولیاء شما خدا است و رسول است و امیرالمؤمنین! نگفته اولیاؤکم، گفته است: «وَلِيُّكُمُ». اگر می‌گفت: «اولیاؤکم» یعنی چند تا ولی. یکی خداست. یکی رسول، یکی هم حضرت علی(ع) که در رکوع انگشتر داد. می‌گوید: «وَلِيُّكُمُ» یعنی همه‌شان یک ولایت دارند. یعنی چه؟ یعنی ولایت فقیه، همان ولایت امام زمان(ع) است. ولایت امام زمان(ع) همان ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. ولایت امیرالمؤمنین(ع) همان ولایت پیغمبر است. ولایت پیغمبر همان ولایت خداست. یعنی جنسش یکی است. اگر جنسش متفاوت بود، می‌گفت: «إِنَّمَا اولیاؤکم» می‌گفت: شما چند تا ولی دارید. خدا یک، رسول دو، مؤمنون سه! اینکه می‌گوید: ولی شما یعنی یک ولی بیش‌تر ندارید. عوض «اولیاؤکم» گفته است«وَلِيُّكُمُ» یعنی روح ولایت یکی است.
می‌گویند علی یکی بود، که انگشتر داد. خدا می‌گوید: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ» نگفته است «الَّذِي» گفته است «الَّذِينَ» اگر حضرت علی بود باید بگوید: «الذی یقیم الصلاة» چرا می‌گوید: «الَّذِينَ» جمع است؟ در قرآن موارد زیادی داریم که مصداق مفرد است، شیعه و سنی گفته‌اند، ولی قرآن جمع گفته است. مثل اینکه در آیه مباهله پیغمبر فرمود: زنانمان را بیاوریم. خوب زن‌ها نبود. «نِسَائنَا» یعنی زن‌ها!یک زن بیش‌تر نبود، حضرت زهرا(س) بود. مواردی در قرآن هست که طرف یکی است ولی خدا جمع گفته است. عرض کنم به حضور جنابعالی که…
یکی دیگر اینکه صیغه جمع گفته است که منافقین تحریک نشوند که خیال کنند که دیگر آن‌ها برای همیشه مرخص هستند. یعنی یک طوری گفته است که راه برای شما هم باز است، ولی شما از این در وارد شو، نیستید. یعنی یک طوری خدا حرف زده است که… یک صلوات دیگر بفرستید.
خوب مسأله دیگر این است که تبلیغ باید علنی باشد. اینجا امیرالمؤمنین(ع) حدیث نخواند که به فقرا کمک کنید. در عمل انگشترش را داد. تبلیغ عملی اثرش بیش از تبلیغ سخنرانی است.
مسأله‌ی دیگر اینکه دست برداشتن از زانو در رکوع خللی وارد نمی‌کند. کارهای جزئی… مثلاً حضرت امیر دستش بر روی زانویش بود و چنین کرد. یعنی در رکوع باید طوری خم بشویم که دست به زانو برسد، ولی لازم نیست که حتماً دست هم بر روی زانو باشد. کارهای جزئی اشکال ندارد. ما داریم که پیغمبر یک بار سر نماز بود. محیط زیست گوش بدهد. بهداشتی‌ها گوش بدهند. پزشک‌ها و پرستارها گوش بدهند. مالک یوم الدین. ایاک نعبد و ایاک نستعین. چشمش افتاد به دیوار و دید که جای آب دهان یک کسی است. حرفش را قطع کرد. جلو آمد. یک شاخه‌ی نخل را برداشت و مالید جای آب دهان را پاک کرد. پشت پشت بدون اینکه از قبله روی برگرداند به سر جایش برگشت. ایاک نعبد و ایاک نستعین. یعنی پیغمبر در عمرش یک بار در نماز راه رفت، آن هم برای نظافت و نشاط بود. عجب دینی ما داریم. کسی نمی‌تواند یک حرف بزند که نو باشد. هر کس که هر حرفی بزند، نو نیست. بهترش را ما داریم.

9- مسجد، مکان رسیدگی به فقرای محل

مسجد محل کمک به فقراست. بعضی آقایان می‌گویند که اینجا که گداخانه و گداپروری نیست. فقرا را کمیته‌امداد بفرستید و جای دیگر بروند. بابا اصلاً مسجد جای فقرا است. اصلاً داریم که قرآن می‌گوید: مسجد می‌روید زینت ببرید. (خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ) (اعراف /31) این آیه‌ی قرآن است. مسجد می‌روید، زینت ببرید، خوب زینت چیست؟ (الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (کهف /46) یعنی مسجد که می‌روی زینت ببر، یعنی پول در جیبت بگذار، دست بچه‌ات را هم بگیر و ببر. حرفم تمام. در کار خیر عجله کنیم. رهبر جامعه باید از مردم جدا نباشد. دردآشنا باشد. در کمک به فقرا منتظر دیگران نباشیم. اگر هیچ کس هم کمک نکرد، شما کمک کن. گاهی وقت ها می‌گوییم ببینیم دیگران چه می‌کنند. چه کار به دیگران دارید؟ خودتان تصمیم بگیرید. حضرت امیر(ع) تنهایی اقدام کرد. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» شیعه و سنی نقل کرده‌اند که این آیه مخصوص امیرالمؤمنین(ع) است، قبل از غدیر خم بوده است. دوم. این هم که می‌گویند که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را. این نگین پادشاهی زیادی است. یک انگشتر داده است. حضرت علی(ع) انگشتر پادشاهی هیچ وقت دست نکرده است و نمی‌کند. یک وقت یک کسی از نمایندگانش رفت سر سفره‌ای که همه‌ی پولدارها بودند و فقرا نبودند، یک نامه نوشت و گفت شنیده ام که سر سفره‌ای رفته‌ای که همه پولدار هستند؟ تو حق نداری؟ آبروی طرف با یک سیخ کبابی که خورد، رفت. هزار و چهارصدسال است که حضرت امیر نماینده‌ی خودش را بی‌آبرو کرده است که چرا رفته است، اشرافی زندگی کرده است. آن وقت خود حضرت علی که نگین پادشاهی… حالا شاعر یک چیزی گفته است. ما مخلص همه‌ی شعرا هم هستیم. اما بنا نیست که ما دینمان را از شعراء بگیریم. شاعر به اندازه شاعر می‌ارزد. هر کسی به اندازه‌ی خودش می‌ارزد. با مقام معظم رهبری، آن زمانی که ایشان رئیس جمهور بود، رفتیم چند تا از کشورهای خارج. پاکستان 21 توپ زدند، من هم کاشی و شجاع، گفتم: چه بود؟ گفتند: رئیس جمهور که می‌آید، به احترامش 21 توپ می‌زنند. گفتیم: قانون است؟ گفتند: بله این مراسم دیپلماتیک است. گفتیم: مثلاً حالا اگر رئیس جمهور نباشد، نخست وزیر باشد، گفت: مثلاً 18 توپ می‌زنند، رئیس مجلس باشد… گفتیم: ببین آقا ما تنهایی چند تا؟ گفتند: تو یک تیر و کمان! حالا شاعر هم به اندازه‌ی شاعر روی چشممان است. نه اینکه بنا باشد دینمان را از شاعر بگیریم. نه دینمان را نه از شاعر می‌گیریم، نه از عارف می‌گیریم، نه از فیلسوف می‌گیریم. نه از سیاسی می‌گیریم. دینمان را از مرجعیت می‌گیریم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 97 سوره آل‌عمران بر چه امری تأکید دارد؟
1) لزوم عبادت در شهر مکه
2) لزوم امنیت در شهر مکه
3) رعایت اخوّت در شهر مکه
2- چه تعداد آیات قرآن درباره‌ی مسایل سیاسی اجتماعی است؟
1) حدود یکصد آیه
2) حدود سیصد آیه
3) حدود پانصد آیه
3- ماجرای بخشیدن انگشتر به فقیر در کدام آیه از آیات مربوط به حضرت علی(علیه السلام) آمده است؟
1) آیه تبلیغ
2) آیه اکمال
3) آیه ولایت
4- در قرآن، کدام عمل به منزله وام دادن به خداست؟
1) پرداخت خمس
2) پرداخت زکات
3) کمک به فقرا
5- بر اساس قرآن، مراد از زینتی که باید همراه خود به مسجد برد، چیست؟
1) مال و ثروت
2) فرزندان
3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 478
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست