نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 479
موضوع: انفاق، شرائط انفاق(2)
تاريخ پخش: 70/01/08
بسم الله الرحمن الرحيم
1- شرايط انفاق
بحث ما در اين جلسه که ماه رمضان سال 70 است و تقريباً در پايان دهه اول ماه است. راجع به شرائط انفاق است. در جلسه قبل در مورد کمکرساني گفتيم اما در اين جلسه موضوع بحثمان شرائط کمکرساني است. چون وقتي به کسي ميگوييم انسان خانه ميخواهد معنايش اين نيست که هر جايي ميتواند خانه بسازد. با هر تير آهني و با هر مصالحي. خانه کلي است اما اين خانه هزار تا فوت و فن دارد. پايههايش، آهنش، نمره آهنش، سقفش. يک طبقه است يا چند طبقه. زيرزمين ميخواهد يا نه. منطقه گرمسير است يا سردسير، رو به خورشيد باشد يا پشت به خورشيد، رو به قبله باشد، چه جور باشد و… مسئله کمک رساني کلي آن را گفتيم. در قرآن انفاق داريم كه «أَنْفِقُوا»، «يُنْفِقُونَ» خيلي است. «احسن» خيلي است و خيلي از آياتي که تعريف انفاق شده و يا کارهاي خير ديگر. اما حالا شرائطي هست. من در اين جلسه يک مقدار از شرائط انفاق را برايتان ميخواهم بگويم.
2- اخلاص
شرط اول: براي خداوند باشد: چون وقتي براي خدا نباشد انفاق نيست. چون انفاق يعني از خودت بکن، يعني خودت را کم کني، يعني تنظيم باد کن يعني تورم خودت را، غرور خودت را، پول پرستي خودت را، عشق به ماديات را در خودت کم کن. اما اگر 100 تومان دادي ولي 200 تومان پس گرفتي از خودت کم نکردي به خودت اضافه کردي. آقا اينکه ميگويند غذا بخور براي اينکه گرسنهات نشود حالا اگر آدم يک چيزي بخورد که بيشتر گرسنهاش شود اين که غذا نيست. اصل غذا اين است که آدم غذا بخورد که گرسنگي نکشد. حالا اگر 100 تومان دادي و 200 تومان پس گرفتي که اين انفاق نيست. فندق دادي، گردو گرفتي اين که انفاق نيست، بايد براي خدا باشد يعني (لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً) (دهر /9) اهل بيت ما وحي انفاق ميکردند ميگفتند «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً» ما از شما جزا نميخواهيم نه از شما جزا ميخواهيم «وَ لا شُكُوراً» تشکر هم نميخواهيم ما فقط براي خدا ميخواهيم و به همين خاطر ميگويد: (الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ) (بقره /262) خيلي آيه در قرآن داريم که بايد در راه خدا باشد. اصولاً اگر کار براي خدا نباشد ارزش ندارد در جبهه يک کسي کشته شد. حضرت فرمود به او بگوييد «قتيل الحمار» شهيد راه خر. چون او براي خدا نرفته جبهه، ايستاده بود تماشا ميکرد يک خر خوبي ديد. گفت من بروم او را بکشم و خرش را بردارم ولي وقتي رفت بکشد خودش کشته شد که در راه خر کشته شد. به هر حال آن چيزي که به کارها رنگ ميدهد اخلاص است.
3- رعايت اولويت در انفاق
شرط دوم: رعايت اولويتها و سلسله مراتب: در انفاق آدم بايد به سلسله مراتب توجه کند. (يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ) (بقره /215) پيامبرها از شما ميپرسند چه کمک کنم؟ «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ» بگو اگر خواستيد چيزي بدهيد اول «فَلِلْوالِدَيْنِ»، «سلسله مراتب» ميخواهي کمک کني اول پدر و مادرت. بعضيها ميآيند بيرون ميگويند مرگ بر آمريکا. درست است مرگ بر آمريکا. اما خوب آمريکا جرمش چه بود؟ جرمش اين است که تمام دنيا را استثمار ميخواهد کند براي منافع خودش. تو در خانه پدر و مادر و خانوادهات را استثمار ميکني ميگويي ببينند، بشويند، بياورند من بخورم کسي که در خانه ميگويد همه کار کنند من بخورم اين هم يک رگي يک مويرگي از خصلتهاي آمريکايي دارد. ليکن شما فرد به فردي ولي آمريکا امت به امت است. يعني نژاد آمريکايي ميگويد همه نژادها فداي من و ليکن شما ميگوييد تمام اعضاي خانواده فداي من. اگر بنا باشد بايد کلي باشد اگر ميخواهيم انفاق کنيم اول پدر و مادر «فَلِلْوالِدَيْنِ»، «وَ الْأَقْرَبينَ» (بستگان) بعد «وَ الْيَتامى» و فلان.
4- سرعت در كار خير
شرط سوم: سبقت و سرعت: يکي از چيزهايي که در انفاق هست سبقت و سرعت است. طولش ندهيد، آخر بعضيها ميگويند حالا پير شويم. حالا تا ببينيم، جان ميکند يک عمري پول جمع کرده نميخواهد خرج کند و طفره ميرود. آيه نازل شد که خدا گناه گناهکار را ميبخشد. شيطان ناراحت شد گفت ما کلي زحمت کشيديم يکي يکي مردم گناه ميکنند خوب که گناهکار شدند يک شب خدا همه را ميبخشد پس چي شد؟ يک کنگره يک سميناري راه انداخت همه شياطين جمع شدند و شيطان بزرگ ناراحت شد، گفت يک آيه نازل شده که خداوند گناهکارها را ميبخشد پس ما هر چي نخ کنيم پنبه ميشود، يکي از شيطانها گفت مگر نه اين است که بايد توبه کند تا خدا او را ببخشد تا ميخواهد توبه کند به او بگوييم حالا که پير نشدي برو کيفهايت را بکن، صفا کن. جواني، پير شدي توبه ميکني. هر وقت خواست تصميم خير بگيرد ميگوييم حالا زود است و اين شد جزء مواد قطعنامه. دوستي داشتيم براي ما نقل ميکرد ميگفت يکي از تجار تهران خيلي پول داشت يکي منشي داشت در تجارتخانه که اين منشي حزب اللهي بود اين تاجر پولدار وقتي مريض شد منشي گفت چند سال است در مغازه او هستيم حالا که مريض شده پير شده يک خدمتي به ايشان بکنيم. منشي رفت خدمت يکي از علماي بسيار مهم آيت الله العظميخوانساري مرجع تقليد در بازار تهران رحمه الله عليه. منشي به ايشان گفت آقا فلاني تاجر است. در عمرش هم اهل خمس و زکات و اينها نبوده خيلي آدم پولداري است. آيت الله خوانساري گفتند: من که به خاطر پول خانه کسي نميآيم. گفت بالاخره ايشان مريض است در حال مرگ است، من فکر کردم که اگر شما بياييد خانه ايشان، ايشان قيافه ملکوتي شما را ببيند بالاخره رگههاي اسلامي که در او هست من فکر ميکنم يک نفر را از جهنم نجات ميدهيد. آيت الله خوانساري جايي نميرفت ولي وقتي ديد منشي اين حرف را زد گفت يک نفر را از جهنم نجات ميدهي. گفت خوب ميآيم. بنده خدا يک مرجع تقليد رفتند خانه ايشان. منشي ديد که آقا آمده. گفت آقا پيري، مريضي، در آستانه مرگي. آيت الله العظميخوانساري است از علمايي است که امام(ره) در مسئله شطرنج فرمود که در زهد و تقوا و دقت ايشان شکي نيست. ايشان است بالاخره هي تصميم گرفت نتوانست تصميم بگيرد آخرش اين تاجر گفت: آقا من اين سرمايه را پنج ريال، پنج ريال با جانم در آوردم من معذورم نميتوانم در راه خدا بدهم. آيت الله العظميخوانساري از خانه رفتند بيرون و آن تاجر هم به درک واصل شد. ديشب يک آيهاي را يک مرتبه متوجهاش شدم. حضرت موسي(ع) گفت: خدايا نابود کن پول اينها را (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) (يونس /88) خدايا نابود کن مال اينها را. موسي(ع) نفرين کرد گفت: خدايا مال قارونها و فرعونها را نابود کن و الآن آدم ميبيند که امير کويت چطور يک عمري پول جمع کرد حالا يک خوردهاش در دريا نابود ميشود و يک خوردهاش در هوا، سي هزار تومان حق محرومين را نداد خانه ساخته. خانم ميآيد ميگويد من اين خانه را نميپسندم دو مرتبه آقا خانهاش را عوض ميکند. يک خانمي گيرت ميآيد بهانه گير 100 هزار تومان، 100 هزار تومان کلاه سرت ميگذارد. چشمش کور شود کسي که مال محرومين را ندهد بله قربان گوي مدها ميشود و من فکر ميکنم اينهايي که سيگاري هستند يک نفرين يک کسي به اينها کرده. گفتند انشاء الله مالت آتش بگيرد وليکن فرق امير کويت با سيگاري چيست؟ امير کويت يک مرتبه چند ميليون دلارش آتش ميگيرد اين يک دلار يک دلار دود ميزند. يعني فرقش مثل ليوان آبي است و سرم. آن قطره قطره است و آن يکجا. چرا آدم پولش را آتش بزند مگر پيامبر اولوالعزم به سيگاريها نفرين کرده که خدا انشاء الله مالت را آتش بزند. تازه موسي به خدا ميگويد مال آنها را آتش بزند ولي سيگاري خودش مال خودش را آتش ميزند، يک قدم جلوتر، نکنيم و ميشود هم نکنيم. اگر بناست کاري کنيم سريع انجام بدهيم نگذار براي بعد. همين الآن که بحث ما را گوش دادي يک عمل انقلابي يک مبارزه با نفس. حساب کن چقدر پول داري سرمايهات چقدر است هر چقدر سرمايه داري يک پنجم آن مال محرومين است. يک پنجم پول خيل ميشود اگر پولدارها همهشان يک پنجم پول خود را بدهند اصلاً… امام يک زماني فرمود: خمس يکي از (آن زمان اسم بغداد را آورد) بازارهاي بغداد براي کل فقرا کافي است. تا چه رسد به خمس همه بازارها. حديث داريم: اگر پولدارها زکات بدهند شکم گرسنهاي باقي نميماند. قرآن ميفرمايد که: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ) (بقره /254) مسلمانها پول بدهيد «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ» آيه ديگر ميگويد (وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خِلالٌ) (ابراهيم /31) قبل از آنکه مرگ بيايد پول بدهيد. (لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ) (حديد /10) آنهايي که قبل از فتح مکه پول دادند آنها زنده باد. آنهايي که شاه بود گفتند مرگ بر شاه مهم است حالا که ديگر شاه به درک واصل شده هي بگو مرگ بر شاه فايده ندارد. هنر نيست که. مرد آن است آن موقع که شاه بود بگويد مرگ بر شاه که ويتامين 30 سال نماز شب داشت. «لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين» (إقبالالأعمال/ص467) «يوم الخندق» آن مهم است پس سبقت مهم است يعني زود يک کار خير را انجام دهيد.
5- انفاق كننده مؤمن باشد
شرط چهارم: ايمان بايد باشد. اصولاً در قرآن چند تا آيه داريم که اگر کسي کار خيري کند و ايمان داشته باشد: (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً) (نساء /124)، (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ) (نحل /97)، (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً) (طه /112)، (فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ) (انبياء /94)، (مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ) (غافر /40) آقا ميگويد من آب ميخورم به شرط اينکه ليوان باشد شما حالا آب را بکن در سفال ميگويد: نميخورم. آب را بريز در آفتابه نميخورد يا با پارچ بياوريد. بابا اگر ميخواهيد من آب بخورم بايد در ليوان باشد. اداره پست نامهاي را ميرساند که پشت آن يک تمبر باشد و در اين پاکت باشد. در چند تا آيه فرمود شرط ايمان است، شرط قبولي ايمان است «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»، (فَالَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبيرٌ) (حديد /7) ولذا افرادي هستند که ايشان مسلمان نيست اما يک کمکهايي به مردم ميکند، قبول نيست به همين اندازه که کمک ميکند ممکن است در دنيا از او دفع بلا شود ولي چون براي خدا نيست قبول نيست.
6- از بهترين انفاق كنيد
شرط پنجم: از بهترين جنس باشد. (يا ايها الَّذينَ آمَنَُوا انفَقُوا مِن طَيبات ما کَسَبتُم) (بقره /267) يعني از جنس خوب بده، پيراهنش تنگ شده در راه خدا ميدهد، آيا اين هنر است؟ يک کسي ميگفت: بيا غذا بخور اگر بماند بايد بدهيم به گربهها. آيا اين انفاق است؟ پيراهن اگر تنگ شده، گشاد شده، از مد افتاده، مدش را دوست ندارد، دوختش را دوست ندارد، جنس آن را دوست ندارد، بدهد اين که هنر نيست. قرآن ميگويد يک چيزي بدهيد که طيب باشد. طيبات يعني خوشش بيايد از آن. (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ) (آلعمران /92) از آن که دوست داري بده نه از آنکه بنجل است.
7- با رغبت و بدون منت باشد
شرط ششم: اگر ميخواهي بدهي با رغبت باشد و بدون اذيت باشد: قرآن ميگويد: «کساني که در راه خدا انفاق ميکنند (ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) (بقره /262) انفاق کنيد ولي با ميل و رغبت. اگر ميروي يک جور است، اگر ميبرند يک جور ديگر. بايد آدم با پاي خودش برود. ميگويند يک بلندي بود که گفتند هر کس بپرد يک مبلغي جايزه دارد، مسافت هم خيلي بلند بود يک وقت ديدند يک کسي پريد تا رفتند برايش کف بزنند آن شخص گفت کدام فلان فلان شده هل داد، معلوم شد نپريده هل دادند او را. بايد با رغبت باشد. حتي در نماز جماعت داريم ميگويد پيش نماز يک جايي آقاست مردم محله نميخواهند او را و ماندند چه کنند. حديث داريم نماز اين آقا قبول نيست. آقا وقتي تو را نميخواهند برو يک محل ديگر. پيامبر ما را هم در مکه نميخواستند رفت مدينه. البته معنايش اين نيست که آقا بد است، ممکن است آقا خوب باشد و مردم بد و ممکن است نه آقا بد باشد. حتي پهلوي قاضي که ميروي در روايت داريم: (مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ) (بقره /282) پهلوي قاضي برويد که دوستش داشته باشيد و از او راضي باشيد. اساس اسلام بر محبت است، يعني بايد خودت مرجع تقليد را قبول کني. امام جمعه را بايد خودت قبول کني، وکيل را بايد خودت قبول کني، آگاهانه، عالمانه، عاشقانه با رغبت. اصلاً کارهايي که با رغبت نباشد خدا ميگويد قبول نيست. بگذاريد يک قصه بگويم، زيادي گوش دهيد. بدني سر بريده در خيابان بود ولوله شد که چه کسي اين را کشته دو تا قبيله هم با هم درگير بودند اين قبيله گفت آن کشته، آن قبيله گفت اين قبيله کشته. جنگ و دعوا شعله کشيد که قاتل کيست؟ رفتند پهلوي حضرت موسي(ع). حضرت موسي(ع) گفت: خدايا من هم نميدانم. خداوند به موسي گفت: به مردم بگو گاوي را ذبح کنند گاو کشته را به اين کشته بزنند اين کشته با اراده خدا زنده ميشود و ميگويد قاتل من کيست. تا موسي اين را گفت مردم گفتند مسخره است و شروع کردند به متلک گفتن. موسي(ع) گفت: اين فرمان خداست. بعد گفتند گاو چه رنگي باشد؟ زرد باشد. چه سني داشته باشد؟ نه پير باشد نه جوان. هي گفتند و گفتند و جان کندند. آخرش قرآن ميگويد (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ) (بقره /71) جانشان در آمد. ذبح کردند گاو را اما کار انجام ندادند. از اين آيه معلوم ميشود که اگر فرمان خدا را انجام دهي ولي با نق و نوق خدا قبول نميکند. مثلاً کسي ميخواهد خانه کسي برود صاحبخانه بگويد من ميخواستم جايي بروم، ديگر به خاطر تو نرفتم، پول نداشتم از همسايه قرض کردم وقتي ديدم شما آمديد، يا به همسرم گفتم چيز ساده درست کن ولي او پلو خورشت درست کرد. آن مهمان کوفتش ميشود و او جان ميکند تا يک مهماني بدهد. نبايد به مهمان بگويي نرخ غذا چند است. اصلاً بعضي از صاحبخانهها قلقلکشان ميآيد که آدم از آنها تعريف کند يعني وقتي آدم افطاري ميخورد (مهمان) و چيزي نميگويد صاحبخانه ميگويد اگر غذا کم و کسري است ببخشيد و مهمان ميگويد نه دست شما درد نکند خيلي زحمت کشيديد. صاحبخانه از اين طريق حال ميآيد دوباره شروع ميکنيم غذا خوردن. ميبيند که چيزي نگفتيم باز ميگويد آقا از غذاي خانه خودتان هم مانديد. ميگويد خواهش ميکنم شما خيلي زحمت کشيديد و او دوباره جگرش حال ميآيد و تا غذا تمام شود هي چيزي ميگويد که ما از او تعريف کنيم و ما را وادار به تجليل ميکند. پس جوري باشيم با رغبت. به يک کسي گفتند اين کاغذهاي کادو اسراف است پارچه را همين طور بده، چرا ميپيچي در کادو که او کادو را پاره خواهد کرد. گفتند اين درست است بايد در کادو پيچيده شود و او هم کادو را پاره ميکند چون اين علامت رغبت است. شما که نامه ميدهيد در پاکت، پاکت را آدم پاره ميکند ولي نامه بي پاکت معنايش اين است که طرف رغبت ندارد. و لذا قرآن ميگويد افرادي (وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ) (توبه /54) با کراهت ميدهد. يک صلوات بفرستيد.
8- هم آشكارا و هم پنهان انفاق كنيد
شرط هفتم: هم آشکارا، هم پنهاني: انفاقها را اگر همهاش را پنهاني بدهي غلط است چون مردم نميفهمند ميگويند فلاني خسيس است، خمس نميدهد، زکات نميدهد، مال فقرا را نميدهد. اگر کارها پنهاني باشد برايت حرف مفت ميزنند، اگر همهاش هم آشکارا باشد ريا ميشود. ولذا داريم: (سِرًّا وَ عَلانِيَةً) (رعد /22) يعني هم بايد مخفي باشد و گاهي بايد آشکارا باشد. البته آن وقت هم که مخفي است، مخفي را مخفي کنيد. يک کسي آمده بود ميگفت آقاي قرائتي من آدم با اخلاصي هستم. گفتم چطور؟ گفت سالها در جبهه بودم هر وقت دوربين تلويزيون آمده قايم شدم. گفتم حالا که به من گفتي من هم در تلويزيون ميگويم پس چه جور قايم شدي. پس اگر بناست نگويي تا آخر نگو. ميگويند يك عدهاي سر نماز ايستاده بودند يک کسي هم تازه مسجد آمده بود. هستند آدمهايي که ماه رمضان تازه ميآيند مسجد (ولي قديميها بايد به اينها احترام بگذارند). اين تازه آمده بود و نميدانست نبايد سر نماز حرف بزند و سرنماز حرف زد. او هم گفت حرف نزن نمازت باطل ميشود. اينها با هم حرف زدند، آن کسي که رياکار است، ريا کار است. آن کسي هم که مخفي کار است بعد مخفياش را ميگويد. ميگويد مرا ميبيني نميگذارم کارهايم را کسي بفهمد خوب به من که گفتي من که فهميدم. اگر بداني کارهاي ما چقدر خراب است. جانم به فداي امام حسين(ع). امام حسين(ع) شب عيد قربان در مکه يک دعائي دارد به نام عرفه (دعاي عرفه) يک جمله در آن است که آدم را ميسوزاند. خيلي جمله عجيب است. ميگويد: (مناجات امام حسين) «إلهي من كانت محاسنه مساوي فكيف لا يكون مساويه مساوي» (إقبالالأعمال/ص348) خدايا من محاسن و خوبيهايم بد است من خوبيهايم خراب است، خرابيهايم که ديگر هيچي. ما آنجايي که خيال ميکنيم مخلص هستيم، مخلص نيستيم، گاهي آدم شرمنده ميشود. ديروز يک کسي به من ميگفت آقاي قرائتي تو ميداني وقتي در تلويزيون حرف ميزني چند ميليون چشم، مغز، دل در اختيار توست، يک مرتبه جا خوردم. گفتم بله خداوند چشم و دل را در اختيار من گذاشته اما من يک دل در اختيار خدا نگذاشتم. خدا اين همه دل به من داد، ولي من يک دل به خدا ندادم.
9- در همه حال انفاق كنيم
شرط هشتم: هم در تنگ دستي، هم در گشايش: آن وقت هم که داري بده، آن وقت هم که نداري بده، نداري کمرنگ بده اما بده. داريم: (مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه) (طلاق /7) اگر ديديد وضع ماليتان بد است «فَلْيُنْفِقْ» پول بدهيد.
10- زيادهروي نكنيم
شرط نهم: دور از اسراف: در انفاق بايد مواظب باشيد مسرف نباشيد. قرآن ميگويد مؤمن کسي است که وقتي خرج ميکند: (لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا) (فرقان /67) نه زياد بدهيد نه کم. گاهي آدم يک خودنويس 500 توماني را جايزه ميدهد گاهي هم يک توماني ميدهد به فقير ميگويد آقا ببخشيد پنج ريال آن را بده. گاهي سر 5 ريال ميايستد و گاهي 500 تومان ميبخشد. علامت مؤمن اين است که (وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا) (فرقان /67) وقتي انفاق ميکند نه زياد خرج ميکند و نه کم (دور از اسراف) اين حرف ادامه دارد، دنباله حرف را انشاء الله به شما خواهم گفت. آقاياني که دير تلويزيون را روشن کردند بحث ما چه بود؟ بحث ما جلسه اول در مورد انفاق بود و جلسه دوم در مورد گوشهاي از شرائط انفاق بود که اين بحث ادامه دارد. براي خدا باشد نه براي پز. اولويتها: اول پدر و مادر، خواهر و برادر بعد غريبهها. سريع بدهيد. بايد بر اساس ايمان باشد هر کسي پول خرج کرد بايد ايمان داشته باشد به خدا و براي خدا باشد تا قبول شود. مشرکين پول فرستادند براي ساختن مسجد الحرام. آيه آمد که پول آنها را رد کنيد، چون آنها مشرک هستند و ايمان ندارند، مثلاً آمريکا پول بدهد بگويد حسينيه بسازيد. از بهترين جنس باشد. بار غيبت باشد. هم آشکار باشد که ديگران ياد بگيرند هم پنهاني باشد که براي اخلاص. هم وقتي داري بده هم وقتي نداري بده، آدم فقير هم افطاري بدهد ولو يک نفر، دو نفر و دور از اسراف باشد ادامه بحث جلسه بعد. خدايا همه چيز را خودت را، اوليائت را، راهت را، به ما ياد بده و توفيق بده که اطاعت کنيم. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 479