نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 481
موضوع بحث: انفاق و صدقه
تاريخ: 01/04/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما فروع دين بود، نماز و روزه را گفتيم و قرآن را نيز بحث كرديم در دو جلسه و حال ميخواهيم وارد بحث خمس وزكات شويم. از آن جايي كه خمس و زكات مربوط به يك گروه از مردم است و بحث تلويزيوني مربوط به كل مردم است، فكر كرديم در اين زمينه دربارهي اصل كمك رساني و اصل امداد و انفاق و صدقه و تعاون، كمك رساني و اهميت و كليات آن را بگوييم و بعد نيز مقداري راجع به خمس و زكات صحبت كنيم. در جلسه قبل مقداري بحث كرديم، روايات زيادي دربارهي انفاق داريم، البته هر چه و هر عبادتي در ماههاي ديگر ارزش است، در ماه رمضان ارزش آن عبادت بيشتر است، يعني آب هر چقدر قيمت آن يكي باشد، ولي در ظرف گران قيمت ارزش آب را نيز بالا ميبرد.
1- گستره انفاق و صدقه
انفاق: روايات زيادي داريم كه چند مورد را مينويسم. «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ»(كافى، ج4، ص9) به درستي كه صدقه، وقتي ميگويند: صدقه، در ذهنتان 1 قران، 2 قران كه به فقير ميدهيم، نيايد، در فرهنگ ما خيلي چيزها صدقه است، حتي لبخند به يك مؤمن صدقه است، خار را اگر از جاده برداريم صدقه است، اين پليسهايي كه در خيابان ميايستند و دم چهارراه مسافران را راهنمايي ميكنند(نمونههايي را برايتان ميگويم) «ارشاد ضال» يعني كسي كه گم شده است يا گمراه است يا جاده را بلد نيست، صدقه است. تابلونويس جادهها كه نوشته است اين دو راهي يا سه راهي نشانهي شهر را نوشته است. راهنماييها همه صدقه است، كما اين كه اذيت كردن مسلمانها نيز هر جوري باشد اشكال دارد. يك وقت من بچه بودم و داشتم جايي ميرفتم، بلد نبودم، پرسيدم: آقا چگونه به اين جا بروم؟ گفت: از اين طرف برو و اين چون ميخواست سر به سر من بگذارد و مرا بيشتر گمراه ميكرد و من گيج ميشدم. «ارشادالضال» صدقه است. وقتي يك كسي را به يك سمت راهنمايي ميكني. لبخند، صدقه است، آموزش و چيزي ياد دادن بهترين صدقه است «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ»(كافى، ج4، ص9) كسي اگر بدهكار است و كمك كنيد دينش ادا شود. ديد ما با ديد خدا فرق دارد. ديد ما اين است كه مشت جلو تانك نميتواند برود، اما خدا قول داده است كه اگر متحد شويد و براي خدا قيام كنيد با هر كمبودي جلوي هر قدرتي را ميتوانيد بگيريد. نظر خدا و قرآن و تربيت اسلام با ديدهاي ما و محاسبات ما فرق دارد. دليل اين امر نيز اين است كه ايران كه در دامن اسلام در اين چند ساله قرار گرفت، تمام محاسبات ديگران را به هم زد. اين محاسبات ما درست نيست. غير از اين محاسبات مالي، محاسبات ديگري نيز بايد داشته باشيم. در محاسبات قرآن و حديث اين است كه پول بدهي راه باز ميشود، مثلاً خمس و زكات كه ميدهيم كم ميشود، اما كم شدن آن به قول سعدي كه ميگويد مثل درخت انگور است. درخت انگور وقتي شاخه هايش را ميكنند، ظاهراً اين گونه به نظر ميآيد كه شاخهها كم شده است ولي انگورش زياد ميشود. خمس و زكات نيز اين گونه است، ظاهر اين است كه چند تومان آن از دست رفت، ولي باطن اين است كه خداوند جبران ميكند «وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَكَةِ» يعني كمك رساني، اگر شما 100 تومان داري و 20 تومان ميدهي در آن 80 تومان بركت قرار ميدهد، كه كار 100 تومان و چند صد تومان از آن برآيد.
2- آثار و بركات صدقه
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ»(كافى، ج4، ص5) صدقه «تدفع» دفع ميكند «ميتة السوء» بد مردن را. آخر مردن نيز شانس ميخواهد و توفيق ميخواهد. يك كسي در حال سجده ميميرد و يك كسي در چاه مستراح ميميرد(در چاه ميافتد). يكي سيزده به درمي رود تصادف ميكند و يك فردي در راه كربلا ماشينش تصادف ميكند. بالاخره راهها و هدفها، بد مردن، جاي بدمردن، وقت بدي مردن، در حال معصيت مردن(خداي نكرده) «الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ»(كافى، ج4، ص2) صدقه فقر را از زندگي شما برطرف ميكند. «أَنَّ الصَّدَقَةَ تَزِيدُ فِي الْمَالِ»(كافى، ج4، ص9) صدقه مال را زياد ميكند. روايات زيادي داريم «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةَِ»(كافى، ج4، ص10) يعني اگر خواستيد روزيتان زياد شود، صدقه بدهيد. در كارهاي علمي نيز همينطور است. يك وقتي روحانياي بود و يادداشتهايي در يك دفتري داشت، به او گفتم اين يادداشتها را براي استفاده به من بده و اوگفت: من يادداشت هايم را به كسي نميدهم، گفتيم اين بخل است و اين كار را نكنيد و بدهيد ببينيم چه در آن هست؟ ما چون چانه زديم دفتر را داد ولي گفت نگاه كن ولي راضي نيستم از روي آن بنويسي. من نگاهش كردم وچيزهاي جالبي داشت، مدتها دفتر نزد من بود، هر كاري كرديم كه آقا مطالب جالبي دارد، اجازه بده از رويش بنويسم، گفت راضي نيستم. دفتر را پس دادم، اين آقا كه شايد 20 برابر من سواد دارد، كتاب هايش را كه چاپ ميكند، به سختي آنها را ميفروشد و آخرش خودش زوركي به افراد مجاني ميدهد. آدم نيز داريم كه يك يادداشت نيز كه دارد در اختيار افراد قرار ميدهد. يادداشت را ميدهد و ميگويد برو فتوكپي كن و ببر، آن وقت چنان خير و بركت بر اين فرد قرار ميدهد. ما خيال ميكنيم كه اگر ندهيم، داريم. خدا ميگويد: اگر بدهي داري، ديد ما فرق ميكند. ما خيال ميكنيم شهدا نيستند و حال اين كه ما نيستيم، شهدا هستند. مراد از بودن، خوردن وخوابيدن نيست، بودن يعني اثر وجودي، الآن اثر وجودي شهدا بيشتر است يا زندهها؟ شهدا نماز 200 نفري را يك ميليوني كردهاند. نماز جماعتها 100 نفر 200 نفر بود الآن اگر نماز جمعه يك ميليون نفر در تهران كمتر و بيشتر به نماز ميروند و نماز 100 يا 200 نفري يك ميليوني ميشود اين به خاطر شهدا است. زندهها نتوانستند بي حجابها را با حجاب كنند، ولي انقلاب و شهادت بي حجابها را باحجاب كرد. زندهها نتوانستند جلوي مشروبات الكلي را بگيرند ولي انقلاب و خون و قيام گرفت. زندهها نتوانستند كتابخانه درست كنند ولي خون، ترسوها را شجاع كرد. بنابر اين آنچه را كه خيال ميكنيم نيست، هست، و آنچه كه خيال ميكنيم هستيم، نيستيم. مهم اين نيست كه چه كسي نفس ميكشد، هوا در شش برود و بيايد مهم نيست، آدم ميتواند لولهاي را براي اين كار درست كند، خوردن وخوابيدن نيز مهم نيست. ارزش وجودي انسان به مقدار هنر و كار و بركت اوست. اسلام به ما ميگويد، شما پول بده و كاري نداشته باش «تو نيكي ميكن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز» كسي ميگفت: «تو نيكي ميكن و در دجله انداز خودم شيرجه ميرم درش ميآرم» اگر كسي كمك كند، ديگر نگران نباشد «تَزِيدُ فِي الْمَالِ» نگاه نكن كه مالت كم شده است (الصَّدَقَةُ جُنَّةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ النَّارِ لِلْمُؤْمِنِ) (خصال صدوق، ج2، ص634) هرتعبيري در يك حديثي است، سپر آتش است «دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ»(كافى، ج4، ص3) «دَاوُوا» دوا كنيد «مَرْضَاكُمْ » مريض هايتان را «بِالصَّدَقَةِ» با صدقه. يعني يكي از چيزهايي كه در مداواي مريض به آن معتقد هستيم دعا و صدقه است. در ضمن اين كه به دارو و دكتر و پزشك و تخصص نيز معتقد هستيم. پرواز ما دو بال دارد، بال تلاش و بال مدد. تلاش خودمان و مدد غيبي «تُهَوِّنُ الْحِسَابَ»(كافى، ج4، ص8) حديث داريم صدقه حساب را روز قيامت آسان ميكند، زيرا در روز قيامت يك سري افراد سخت حسابرسي ميشوند (حِساباً شَديداً) (طلاق /8) در قرآن داريم (يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ) (رعد /21) در قرآن داريم كه بعضيها را خداوند با دقت حسابرسي ميكند، مو را از ماست ميكشد، بعضيها را بد خداوند حسابرسي ميكند. بعضيها را نيز خداوند با مهرباني و بزرگواري و عفو از آنها حسابرسي ميكند (يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً) (انشقاق /8) بعضيها را خداوند آسان حسابرسي ميكند و بعضيها را خيلي سخت از آنها حساب پس ميگيرد. آنهايي كه در دنيا آسان ميگيرند، خداوند نيز در روز قيامت با آنها آسان ميگيرد و اگر با مردم سخت بگيرند با آنها خدا در قيامت سخت ميگيرد. (روايت ميگويد) كساني كه در اين جا پول بدهند در آن جا راحت رد ميشوند. روايت داريم پدران داغدار براي فرزندان ديگر خويش صدقه بدهند. اگر يك وقت بلايي آمد و دفع بلا شد، خطري آمد و دفع خطر شد، فوري صدقه بدهيد.
3- آداب و شرايط انفاق و صدقه دادن
صدقه را با دست خودتان بدهيد و از سائل بخواهيد كه در حقتان دعا كند. آن قدر صدقه بدهيد كه مردم بگويند زيادش است، اسراف كردي. بعضي وقتها 2 ريال ميدهند ميايستند و ميگويند 1 ريال آن را بده، بده و برو. يعني جوري صدقه بده كه در ذهنت بيايد كه زيادش است. نگو آقا خودم عيال وار هستم، پيري و كوري دارم، افرادي هستند كه يك عمر گدا هستند براي اين كه يك وقت گدا نشوند. يعني يك عمري براي پيري نگه ميدارند، شصت سال زندگي فقيرانه ميكنند، شصت سال فقير هستند از ترس فقر. آن قدر صدقه بده كه گمان شود اسراف است، ولي در صدقه نگاه نكن كه مال كم است يا زياد، آخر گاهي وقتها فرد ميگويد ما كه نميتوانيم افطاري بدهيم، ما كه وضعي نداريم، هر چه داري، نسبتها مهم است. همين كه داري صدقه بده. مي گويند وقتي يوسف را آوردند كه بفروشند يك پيرزني مقداري نخ آورد و گفت من هم ميخواهم يوسف را با همين نخ بخرم. به زن گفتند برو پي كارت با اين نخ هايت. گفت: ميدانم كه به من او را نميدهند ولي ميخواهم جزو مشتريها حساب شوم. مسئله اين است كه آدم بايد گامي براي انقلاب بردارد، حالا فرض كنيد خون دارد براي انقلاب خون ميدهد. پول دارد، پول ميدهد. يك كسي ميگفت من براي انقلاب كاري نكردم و خيلي ناراحت هستم، ميگفت: البته اتاق طبقه بالا داشتهام كه به جواني انقلابي دادهام و از او اجاره نميگيرم. اين آقا هم به انقلاب اينگونه كمك كرده است، بالاخره آن كسي كه جبهه ميرود و ميآيد بايد فكرش از زن و بچهاش راحت باشد. من اتاق دارم وبه زن و بچهي آن فرد انقلابي ميدهم تا فرد با خيال راحت برود. هر كس با يك زيلويي، اتاقي، هر كس هر گونه كه ميتواند كمك كند. هيچ وقت نگوييد كه اين كم است، شايد خدا تو را به وسيلهي همان كم نجات داد و همان خير كم باعث نجات شد. گناه را نيز هيچ وقت كم نشماريد، شايد خدا توسط همان گناه كوچك تو را چپه كرد. يك روز پيغمبر(ص) سخنراني ميكرد، فرمود: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ»(كافى، ج2، ص287) بترسيد از گناهاني كه خدا نميبخشد. گفتند گناهي كه خدا نميبخشد چيست؟ هر كس حرفي زد و رفراندم شد، گفتند از خود ايشان بپرسيم. گناهي كه خدا نميبخشد چيست؟ فرمود: «الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ» آن گناهي كه آدم انجام ميدهد و ميگويد اين چيزي نيست. همان گناهي كه ميگويي اين چيزي نيست آن را خدا نميبخشد. هيچ وقت نگو اين گناه چيزي نيست، گاهي گناهي را كه هيچ ميداني، خدا همان را دقت ميكند و يقهات را براي آن ميگيرد. و عبادت نيز همين طور است، لذا به ما دستور دادهاند كه هيچ عبادتي را كوچك نشماريد، شايد خدا به وسيلهي همان نجاتتان داد و هيچ گناهي را نيز كوچك نشماريد كه ممكن است به وسيله همان هلاك شوي. در اين كه صدقه را اول صبح بدهي سفارش شده است. سخاوت واقعي از واجبات است. آدمهايي داريم كه خمس و زكات نميدهند ولي يك افطاريها و سورها و مهمانيهايي ميدهند. براي امام حسين(ع) هزارتومان خرج ميكند ولي هزار تومان خمس نميدهد. قبول نيست، درست نيست. حديث داريم سخي كسي است كه مال واجب را بدهد، اگر كسي مال واجب را بدهد و مال مستحب ندهد، عيبي ندارد. اما اگر كسي بريز و بپاشهاي مستحب را انجام بدهد ولي واجب را ندهد قبول نيست و باز هم مسئول است. از طرفي هم كساني هستند كه كار مستحب نميكنند، ميگوييم آقا كمك كن، ميگويد: من سهم امام و خمس و زكاتم را دادهام. ميگوييم آقا فعلاً اين بدبخت بيچاره است بايد به او كمك كنيم و نجات دهيم، ميگويد: بله! برو ببين اگر آقا از خمس حساب ميكند من ميدهم، من خمس را دادم و بدهكار نيستم. آقا جان خمس و زكاتت را دادهاي، ولي اين فرد نالهاش به هوا بلند است «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»(كافى، ج2، ص164) بيچارهاي و دردمندي را ميبيني و به دادش نميرسي، مسلمان نيستي. چه خمس داده باشي، چه نداده باشي. بعضيها ميگويند من خمسم را دادهام و نبايد بدهم، خمس را نيز كه داده باشي الآن كه اين ناله ميزند بايد به فريادش رسيد. خمس دادهام يعني چه؟ پس نميشود خمس را ندهيم و افطار بدهيم، افطاري و سور بدهيم، براي كجا و چه پولي را بدهيم. اگر كسي صد تا قنات نيز در بياورد تا خمس ندهد قبول نيست.
4- چه چيزي را چگونه انفاق كنيم؟
مسئلهي ديگر در انفاق: قرآن ميگويد (مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ) (بقره /267) گاهي وقتها افراد پولي گيرشان ميآيد نميدانند حرام است يا حلال، ميگويند خوب صدقه ميدهيم. خير قرآن ميگويد: «مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» يعني هم بايد طيب و پاكيزه و حلال و دلچسب باشد و هم بايد با زحمت به دست آمده باشد. پولي را كه از راه زحمت كشي و حلال به دست آوردهاي آن ارزش دارد، زيرا با زحمت و از راه حلال است (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) (آل عمران /92) آنچه را كه دوست داري بايد بدهي، ارزش بايد داشته باشد، دوست بايد داشته باشي، كاسبي بايد كرده باشي و حلال باشد. با ارزش باشد، مال بي ارزش به كسي ندهيد. اين آب گوشت را ميترسم بخورم مسموم بشوم، خوب بدهيم به فقير. معده فقيرمسموم نميشود؟ مثلاً ميگويد: آقا اگر خواستي منبر رفتنت خوب شود اول براي فلان افراد منبر برو بعد كه خوب شد، فلان جا برو. يعني چه؟ بايد سلماني را از سر ديگران ياد گرفت. مهم اين است كه بايد ارزش داشته باشد، حلال باشد، بايد از راه زحمت كشي و كسب به دست آمده باشد. چون در صدقه عمده اين نيست كه شكم پر شود، عمده اين است كه من هم رشد كنم. گاهي انفاقها رشد آور نيست. يك مطلبي از امام حسن مجتبي(ع) برايتان بگويم: در صدقه بايد آدم سعي كند شكمها سير شود و كسي نيز بله قربانگو بار نيايد. شخصي نزد امام حسن آمد و از وضع بدش ناليد و گفت چنين و چنان است. امام حسن مجتبي 100درهم به او داد. آمد نزد امام حسين(ع) و وضعش را گفت، امام حسين از او پرسيد امام حسن چقدر به تو داد؟ گفت: 100 درهم. ايشان فرمودند پس من 99 درهم به تو ميدهم، اگر تنهايي بودم 100 درهم ميدادم، ولي حال كه تنها نيستم بايد احترام برادر بزرگم را نگه دارم و چون ايشان 100 درهم داده است با رعايت احترام برادرم بايد 99 درهم بدهم. چقدر اينها درس است. شخصي آمد نزد اميرالمؤمنين(ع) كه كمك بخواهد و وضع حضرت علي(ع) طوري نبود كه بتواند كمك كند يا نداشت ويا نميتوانست، فرمود: برو از پسرم امام حسن(ع) كمك بخواه او خيلي سخي است. امام حسن مجتبي(ع) در سخاوت زبان زد بود. شخصي نگاه به اسب امام حسن(ع) كرد، فرمودند: چرا اين قدر نگاه ميكني؟ گفت: اسبتان خيلي جالب است، پياده شدند و گفتند مال تو. امام حسن مجتبي(ع) چند مرتبه تمام اموالش را در راه خدا داد. چون پسر كسي است كه معاويه در حقش ميگويد: اميرالمؤمنين علي(ع) اگر يك اتاق پر كاه باشد يا پر طلا برايش فرق نميكند، اينقدر بزرگ است و سخي است و سخاوتمندانه ميبخشد، اگر يك كسي پول خرج ميكند و سوءظن براي افرادي ايجاد شده است، اين بايد سعي كند بگويد پولها را از كجا به دست آورده است، چون افرادي هستند بريز و بپاش ميكنند كه اين بريز و بپاش ايشان در جامعه بيشتر مسئله به وجود ميآورد، كه اين پولها را از كجا ميآورد؟ بخصوص اگر كسي است كه مردم ميخواهند با او كار كنند. يا مدير يا رئيس، يا پيش نماز، يا امام جمعه است و يك كسي است كه مردم ميخواهند به حرف او گوش بدهند. اين پول خرج كردن ايشان بايد توجيه شود و اگر توجيه نشود ميگويند اين پولها را از كجا ميآورد؟ نكند بند به يك چنين و چناني است، اين دقت نيز بايد بشود. در پول خرج كردن همهاش افراد را بغل نكنيم، آخر افرادي هستند كه به طور مستمري پولي به افرادي ميدهند و ميگويند ماهي 100 تومان 200 تومان بيا از من بگير. ماهي 300 تومان بيا بگير. اين فرد گدا بار ميآيد و يك عمري گدا است. يك دفعه پولي به او بدهيد، پا به او بدهيد، خودش برود، نعلش نكنيد. كسي را اگر بغل كردي، اگر سطل بردي؟ همه را بايد سطل ببريد، آب انبار يك كاري كنيم كه خود چشمه بشود. پا به او بدهيم، يعني خياطي يادش بدهيم، چرخ خياطي به او بدهيم، يك پولي به او بدهيم كه خودش برود و دست به كاري بزند. و بسياري از پول خرج كردنها ميتواند جلوي گناه را بگيرد. افرادي كه از گناه واقعاً ناراحت هستند بايد با پول خرج كردن جلوي گناه را بگيرند. ما داشتهايم افرادي كه(زن فاسد و بد بوده است و از راه بد پول گير ميآورده است) پول حسابي اولياي خدا به آنها ميدادند و به خاطر اين پول توبه ميكردند و ازدواج ميكردند و از مسير انحراف دست برمي داشتند. جوانهاي هرزهاي در تاريخ بودهاند كه راه درآمد آنها باطل بوده است و مرد خدايي با يك قلم پول اينها را نجات داده است. گاهي يك پول، يك قلم پول سنگين، يك شغل، يك وسيلهي كار، ما بايد وسيلهي كار در اختيار مردم بگذاريم، حالا هرچه ميتوانيم، چرخ خياطي، ماشين و يا هر چه كه ميتوانيم. يك فقيري نزد رسول خدا آمد و گفت كمكم كنيد، وضعم خيلي خراب است. پيغمبر(ص) فرمود: اين تبر و طناب را بگير و برو هيزم بكن و بيا و بفروش، در زمان پيغمبر تبر وطناب به فقير داده، يعني بايد در اختيار فقير وسيلهي توليد گذاشت. در زمان ما يعني بايد براي افراد بي كار ابزار توليد در اختيار بگذاريم، تا خودش برود و كار كند. حديث اين است. افرادي هستند كه هر كس خانهي نو و زايمان و. . . دارد كادو ميبرد، سوغاتي ميآورد، خيلي كار ميكند اما خمس نميدهد. امام صادق(ع) فرمود: «لَيْسَ السَّخِيُّ الْمُبَذِّرَ الَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لَكِنَّهُ الَّذِي يُؤَدِّي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا فَرَضَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ مِنَ الزَّكَاةِ وَ غَيْرِهَا وَ الْبَخِيلُ الَّذِي لَا يُؤَدِّي حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَالِهِ»(أمالى طوسى، ص475) بخيل كسي است كه حق خدا را نميدهد. اگر به تمام مردم سور و افطاري ميدهد، روز عاشورا خرج ميدهد، اما خمس نميدهد بخيل است. و اگر كسي هيچ يك از كارهاي مستحبي را نميكند ولي خمس ميدهد سخاوت دارد.
5- به چه كساني انفاق كنيم؟
دربارهي اين كه به چه كسي انفاق كنيم و پول بدهيم، قرآن ميفرمايد: (لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ) (بقره /273) به آنهايي بدهيد كه به خاطر اقدام و قيام در راه حق درآمدشان كم شده است، افرادي هستند حضرت عباسي لياقت دارند پول خوب درآورند ولي اكنون، چون در جبهه و پشت جبهه هستند، چون در فلان كار هستند، آن پولها گيرشان نميآيد «أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ» علت اين كه كم پول هستند به خاطر رفتن در راه خداست، بايد به اين گونه افراد كمك كرد، چون راه خدا را رفتند به اين بن بست رسيدهاند والا اگر راه غير خدا را ميرفتند، پول داشتند، آنها ارزش دارند (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ) (بقره /273) لذا ميگويند: كسي كه سوار بر اسب است نگو چرا به او پول ميدهي چون اسب دارد، اسب داشته باشد. آخر ما كه به كسي كمك ميكنيم، بايد طرف همين امشب از گرسنگي بميرد، اينگونه نيست. حديث داريم كه يك مقدار ديدت وسيعتر باشد. به يك كسي ميگويم كمك فلان فرد كن، ميگويد: برو بابا! نديدي كفش هايش برق ميزد، خيال ميكنيم فقير حتماً بايد كفشش پاره باشد. آدمهايي هستند گرفتار هستند، شايد خانه و زندگي نيز داشته باشند، آدمهاي گرفتار را بايد كمكش كرد و نبايد بر سرش كوبيد. يك فردي به كسي كمك كرد، فردي به دنبال او آمد و گفت چرا به او كمك كردي؟ گفت چطور؟ گفت: آخر ترياكي است. گفت: عجب! ترياكي است! برگشت چند تومان ديگر نيز به او داد و گفت: من خيال كردم گداي معمولي است، حالا كه ترياكي و گرفتار است. البته نميخواهم بگويم اين كار درست است يا خير. ميخواهم بگويم اگر يك فردي بدبخت است توي سر او نزنيد. اين ممكن است گرفتار شده است و بايد نجاتش داد و نه اين كه بگوييم چشمت كور شود. روايت داريم افرادي كه وضعشان به هم ميخورد، نبايد خانه خود را بفروشند. يكي از ياران امام صادق(ع) طلبي از كسي داشت و آن طرف نداشت كه بدهد تا اين كه خود اين طلب كار نيز بي پول شد. خود كسي كه پول داده است بي پول شده ولي طرف نيز بي پول است. هر دو طرف ندارند. يك كسي رفت چلوكبابي و غذا خورد. طرف گفت: پولش را بده. گفت: درست ميگويي. گفت: پس بده. گفت: درست ميگويي. هي گفت: پولش را بده و اين ميگفت درست ميگويي. يك كسي غذا ميخورد، گفت آقا مردم آزاري نكن، خوب به او بده، گفت: خوب تونيز درست ميگويي، يك نفر گفت: شايد ندارد، گفت: بله! تو نيز درست ميگويي. حالا يك فردي پول داد به يك نفر وخودش كه پول داده بود، بي پول شد و آن فرد نيز بي پول بود، بالاخره در فكر بودند كه چه كنند. آقاي بدهكار مجبور شد خانهي خويش را بفروشد تا بتواند قرض خود را بدهد. فروخت و پول آورد از او پرسيد: پول را از كجا آوردهاي؟ حقيقت را گفت، طلبكار گفت: والله به يك درهم اين پولها نياز دارم ولي چون اسلام گفته است بدهكار را نبايد در شرايطي قرار دهيد كه خانهاش را بفروشد، لذا برگرد و خانهات را پس بگير. نبايد كسي را مجبور كنيم كه ماشينش را بفروشد براي پرداخت قرضش، مگر اين كه ماشيني دارد كه در شأنش نيست. ماشينش سلطنتي است و يا با يك ماشين سبكتر كارش راه ميافتد و الا اين كه ميگوييم پرده دارد، اتاق دارد و قالي دارد آخر مگر ميشود كه قالي را بفروشد. خلاصه در كمكها نبايد تنگ نظر بود. ضمناً آدمهايي هم كه پول دارند نبايد دستشان را دراز كنند. آدمهايي هستند كه دارند ولي لبشان را پاك ميكنند، باز هم ميگويند بده. آنقدر آدمهايي بودهاند كه در عمرشان فقير بودهاند وبعد از مرگشان معلوم شده است كه پول دار بودهاند. حديث برايتان بخوانم كسي اگر پول داشته باشد و نزد مردم دست دراز كند، پولي كه ميخورد مثل اين است كه شرب خمر ميكند، آب جو ميخورد. اگر كسي پول دارد و دست گدايي دراز ميكند گويا خمر ميخورد. آدمهايي داريم كه ماشين خود را در خانه پارك ميكند و ميآيد از ماشين دولتي استفاده ميكند، اين خوردن آب جو است. بحثي نيز در آينده راجع به گداپروري ميكنم. آدم داريم كه غذا دارد ولي ميگويد: امشب برويم خانهي فلاني، شب ديگر زن خويش را جايي ميفرستد و خود جاي ديگر ميرود و بالاخره دلش ميخواهد هر چه ميتواند از ديگران بكند.
6- شرايط انفاق كردن
پول دادن هم سرّي باشد و هم علني (سِرًّا وَ عَلانِيَةً) (بقره /274) هر دو تا سفارش شده است. قانون كلي در عبادات اين است كه پنهاني و سري باشد. اين اصل است كه اگر پنهاني باشد ارزش آن بيشتر است. يك سري جاها گفتهاند كه علني باشد، نمونه: حج، نماز جماعت. يك سري كارها كه در آن نياز به تظاهر است كه تظاهر در اينها نيز ارزش دارد، والا اصل در عبادت سرّي است. اگر يك كسي متهم شد، اگر پنهاني كمك به ديگران كند، متهم است و ميگويند: فلاني پول خرج كن نيست، اين جا بايد علني بدهد. گاهي اگر يك نفر علني پول بدهد، ديگران تشويق ميشوند كه آنها نيز كمك كنند، اين جا نيز بايد علني پول بدهي تا ديگران تشويق شوند. حديث داريم «تُعِينُهُمْ بِمَا عِنْدَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَبِجَاهِكَ»(أعلام الدين، ص127) اگر كسي پول ندارد بدهد اما آبرو دارد بايد با آبرويش كمك كند. يعني بنده ممكن است پول نداشته باشم ولي به وسيلهي آبرويم بتوانم پول بگيرم و برسانم و حديث داريم كه اگر صد نفر در پول رساندن كمك كنند و دخالت كنند، اگر من به شما بگويم و شما به ديگري بگويي و ديگري به ديگري و در اين كار هر چند نفر براي كمك رساني كمك كنند و جان بكنند و زحمت بكشند و آبرو گرو بگذارند و يك كمكي برسانند، تمام 100 نفر بدون اين كه ثوابي از آنها كم شود در اجر شريك هستند. حديث داريم كه قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ صَدَقَةُ اللِّسَانِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا صَدَقَةُ اللِّسَانِ قَالَ الشَّفَاعَةُ تَفُكُّ بِهَا الْأَسِيرَ وَ تَحْقِنُ بِهَا الدَّمَ وَ تَجُرُّ بِهَا الْمَعْرُوفَ إِلَى أَخِيكَ وَ تَدْفَعُ بِهَا الْكَرِيهَةَ»(عدةالداعي، ص71) گاهي اوقات با زبان انسان ميتواند شفاعت كند، اگر پول نداري، زبان كه داري. بهترين صدقهها تعليم تخصص است، يك كسي مكانيك است به ده تا بچه مسلمان مكانيكي ياد ميدهد. اين بزرگ ترين صدقه است، از هرصدقهاي بزرگتر است. نجاري يادش ميدهد، قرآن يادش ميدهد، خياطي، اصول عقايد و حديث يادش بدهد، بهترين صدقات اين است كه آدم آنچه را كه بلد است به ديگران بگويد. خطاط است، خط ياد بدهد. بنا است بنايي ياد بدهد، بنابراين صدقه معنايش اين يك تومان، دو تومان، يا ده تومان نيست. بهترين و عميق ترين و پر دوام ترين صدقهها همين است كه انسان تخصصي كه دارد به ديگران ياد بدهد و اين كار بايد در جامعه بشود و يك مقدار نيز خود جوانها بايد آمادگي داشته باشند كه كارهاي مختلف را ياد بگيرند.
7- تشويق به خودكفايي و عدم نياز
خانهاي داريم كه جوان در آن زندگي ميكنند، آب گرمكن را ميبرند پيش كسي كه آقا اين را درست كنيد، كه هر جواني 60 كيلو، 70 كيلو هستند و يك آب گرمكن بلد نيستند درست كنند. اين هيكلها به چه درد ميخورد؟ يك لاشهها و هيكلهاي 60 يا 70 كيلويي هيچ هنري ندارد، همين طور ايستاده است، اگر دستش را جلو صورت و دراز كند ميشود صبو، جاي ديگر آفتابه وجاي ديگر سماور، يعني منتظر است كه به كاري او را بگمارند. از خودش طرحي ندارد و اينكه با مغز خويش دست به كاري بزند، خير نميتواند و نميكند. باغچه دم اتاقش است ولي سبزي را ميخرد، بايد تو سر اين جوان زد و بعد هم ميگويد: گراني است، خوب چشمت نيز كور نشود. كسي كه دم باغچه هست بي انصافي است كه در آن سبزي نكارد و ما بايد فرهنگمان، فرهنگي شود كه اگر يك گلدان نيز داريم از آن استفادهي توليدي كنيم. بايد با چنگ و دندان گندم توليد كنيم. نبايد به مرحلهاي برسيم كه اگر گندم به ما ندادند پاي خويش را رو به قبله دراز كنيم. اين براي ما زشت است، بايد برسيم به جايي كه يك سري درختها را درخت دكوري نكاريم و از آنها استفاده نيز بكنيم، مثل همين پادگان كه در آن هستيم، فيلمهاي ماه رمضان را در اين پادگان پر ميكنيم، همين پادگان انصافاً چند هزار درخت بيخودي دارد؟ البته يك سري درختها در خيابان و براي تصفيه هواست و بلند بايد باشد و درخت انار كوتاه است و براي تصفيه هوا خوب نيست، يك سري درخت براي تصفيه هواست و بلند بايد باشد و درخت بلند است به درد ميخورد و خانههاي 2 يا 3طبقه نيز ميتوانند از آنها استفاده كنند. اما هزاران درخت بي خودي ما داريم، بعضي از شهرها را در ايران كه درخت خيابان آن نيز درخت نارنج است و قسمتهايي از شهر شيراز اينگونه است. ما اگر ميتوانيم توليد كنيم و از نيروهايمان استفاده كنيم، آن مقداري كه توان داريم هنوز به كار نگرفتهايم. خلاصه كنم، بارها گفتهام كه اگر از ما به طورعادي بخواهند و بپرسند كه چقدر ميدويد؟ ميگوييم: 5كيلومتر در حالي كه اگر گرگي دنبال ما بكند 40 كيلومتر ميدويم، يعني ما چند برابر آني كه خيال ميكنيم توان داريم، يعني اگر صدام به ما حمله نميكرد، ما اين همه بسيجي آماده باش نداشتيم. بايد يك مقداري در فشار قرار بگيريم كه احساس كنيم بايد با چنگ و دندان حتي از يك متر زمين گندم توليد كنيم. بايد رو به اين فرهنگ برويم و همه نيز بايد بسيج شوند براي اين مطلب.
8- بهترين صدقه آشتي دادن و آموزش دادن
بهترين صدقات انسان اين است كه اصلاح ذات البين كند يعني دو نفر قهر هستند آنها راآشتي بدهيم. حديث اين است «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ يَعْلَمَ الْمَرْءُ عِلْماً ثُمَّ يُعَلِّمَهُ أَخَاهُ»(منيةالمريد، ص105) بهترين صدقه اين است كه مكانيك، مكانيكي ياد بدهد، راننده رانندگي ياد بدهد. خلاصه ما تمام كارهايمان عبادت است، اگرقدرش را بدانيم و به قصد عبادت كار كنيم. يعني خلاصه در اين كه مكانيكي عبادت است يا نماز خواندن مربوط به قصد است. نماز اگر براي غير خدا باشد، عبادت نيست و مكانيكي اگر براي خدا باشد عبادت است. بهترين صدقات نيز اين است كه ما چند صد جوان داريم، جوانهايي كه همين تابستان و همين ماه رمضاني كه سخنان مرا گوش ميكنيد – تو را به خدا چقدر در خانهها بي سواد هست؟ و چند هزار جوان با سواد داريم؟ در خانه خواهرت بي سواد است، مادرت بي سواد است، پدر بي سواد است و يك كتاب از نهضت بگير و خواهر و برادرت را شبها درس بده. يك ساعت نيز كافي است. عوض قرآن خواندن، آدمهايي هستند كه تند تند شبي يك جزء 2 جزء قرآن ميخوانند، عوض قرآن خواندن، بيا خواندن و نوشتن ياد بده. مقداري از بعضي كارهايتان كم كنيد و به اين كارسوادآموزي بپردازيد. حديث داريم كه خداوند همانطور كه به جاهل ميگويد: چرا نرفتي ياد بگيري؟ به با سواد ميگويد: چرا نرفتي ياد بدهي؟ اين مسئوليت عالم است و ما بايد دنبال اين مطلب باشيم، نگوييم رفتيم و نيامدند، بايد آن قدر بگوييم تا بيايند، ديديد اين واكسيها كنار خيابان، شروع به واكس زدن ميكنند، ميبينند كسي كفشش كهنه است، سلام و احوالپرسي ميكنند، ميداني ميخواهد چه بگويد، بالاخره با اين سلام و عليك كفشهاي او را درميآورد. او دنبال كفش كهنه و محتاج به واكس است و ما اگر با سوادهايمان به هر بي سوادي كه رسيد، سلام عليكم، كلاس نميروي، خوب بيا سر كلاس، من حاضرم روزي نيم ساعت به تو درس بدهم، بيا و. . . نگو چهار بار گفتم نيامد، خوب چهار بار ديگر بگو، اينهايي كه جنسشان را ميخواهند بفروشند، كنار خيابان ميگويد: پرتقال، پرتقال خوب كيلويي. . . تومان، اين ميآيد و نميخرد، باز دونفر ديگر پيدا ميشوند براي آنها ميگويد و آن قدر ادامه ميدهد تا بفروشد، نميگويد 6 بار گفتم نشد، برود منزل باز ميايستد و ادامه ميدهد. آن قدر ميگويد تا پرتقالها را بفروشد، او آنقدر سلام و عليك ميكند تا كفشها را در آورد. خدا ميداند آن حرصي كه در پرتقال فروش و واكسيها هست، در باسوادهاي ما نيست. اگر آن چيز و حسي كه در مغز آن هاست، آن را در رگ با سوادهاي ما با آمپول بزنند، باسوادها با چنگ و دندان بي سوادهاي ما را جمع ميكنند. تابستان است، دختر و پسر دبيرستاني بي كار هستند و درس نيز ندارند. شبي نيم ساعت يا يك ساعت بنشينيد و كتاب هم كه الحمدلله هست، نميخواهيم، اگر بخواهيم ميشود. خدايا تو را به حق آبروي امام حسن مجتبي(ع) توطئهها را عليه مسلمين خنثي و توطئه گران را نابود بفرما. رهبر عزيز انقلاب را سلامت بدار. خدايا هر لطفي را كه در اين ماه رمضان در اين ماه شريف به بندگان خوبت ميكني همه را در حق همهي ما مرحمت بفرما. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 481