responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 482
1- بهره‌گيري از فرصت ديد و بازديد
2- كمك به ديگران، عامل خشنودي خدا و محبت مردم
3- اقدام پيامبر براي اشتغال يك بيكار
4- انفاق، عامل كاهش حسادت‌ها و رقابت‌ها
5- بخل در اوقات عمر و اموال عمومي
6- آداب انفاق در قرآن
7- انفاق از اموال حلال
8- خانه‌تكاني دل از كينه‌ها و دشمني‌ها

موضوع: انفاق و كمك به ديگران

تاريخ پخش: 25/12/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزاني كه بحث را پاي تلويزيون مي‌بينند، آخرين شب جمعه سال 90 هست. در عيد ديد و بازديدها زياد مي‌شود، و فرصت خوبي براي خيلي كارها هست. فقط من يك نكته بگويم از غربي‌ها. يكي از مراجع تقليد مي‌فرمود: تاجر پيرمردي، بيمار شد. قديم هم وضع طبابت ايران مثل الان نبود، ايران الان از خيلي از كشورها جلوتر است. قديم ايران دكترهايمان از هند و پاكستان بودند، خيلي‌هايشان. يادتان هست حالا جوان‌ها يادشان نيست. بسياري از دكترهاي ما از هند و پاكستان بودند به خصوص در بخش‌ها و روستاها. الان طبّ ما خيلي رشد كرده است، دستشان درد نكند، باعث عزّت شدند، خدا عزتشان بدهد. يك دعا مي‌كنم، چون بيننده‌ها شب جمعه گوش مي‌دهند، آمين بگوييد. خدايا! شركت مردم ايران در انتخابات به ايران عزت داد، خدايا به اين مردم عزت بده! دكترها عزت دادند، پيشرفت‌هاي طبي، خدا به ايشان عزت بدهد.

آن زمان كه آن مرجع تقليد مي‌فرمود، مي‌فرمود: آن زمان طب ايران ضعيف بود، يك پولدار اگر مي‌توانست برود خارج، خارج مي‌رفت. او را بهترين بيمارستان فلان كشور بردند و خواباندند و اين پيرمرد ساعت 2 بعد از نصف شب از خواب بيدار شد و ديد يك كارتي بالاي سرش گذاشته شده است. نوشته: بيمار عزيز! به زبان فارسي! چنانچه نصف شب از خواب بيدار شدي، شماره بگير با تو حرف مي‌زنيم. مي‌گفت: شماره تلفن را گرفتم، تا فهميد من ايراني هستم، گفت: مشكلي داري؟ گفتم: نه من مشكلي ندارم، شما نگفتي اگر بيدار شدي و مشكلي داشتي، گفتي اگر بيدار شدي! من هم بيدار شدم و زنگ زدم. گفت: خوابت نمي‌برد؟ گفتم: فعلاً نه! گفت: مي‌خواهي پنج دقيقه برايت صحبت كنم؟ گفتم: نمي‌دانم چه مي‌خواهد حالا بگويد، ساعت دو بعد از نصف شب، در كشور اروپايي، دو بعد از نصفه شب براي يك پيرمرد مريض ايراني، چه مي‌خواهد به زبان فارسي بگويد؟ گفتم: بگو! گفت: چقدر؟ گفتم: پنج دقيقه بگو ببينم چه مي‌خواهي بگويي! مي‌گفت: يك شعر فارسي خواند، يك جك گفت و خنديديم، و بعد دو دقيقه از مسيحيت تبليغ كرد.

1- بهره‌گيري از فرصت ديد و بازديد

از وقتي من اين را شنيدم، خيلي غصه مي‌خورم كه عجب! آن‌ها روي پيرمرد بيمار ما كه برود آنجا، بيمار باشد، دو بعد از نصفه شب از خواب بپرد، پنج دقيقه وقت داشته باشد، از آن پنج دقيقه‌ها استفاده مي‌كنند. ما چند ميليون ملاقات عيد داريم؟ چندصدهزار ملاقات عيد داريم؟ اين ملاقات‌ها را حرامش نكنيم. ديد و بازديد خوب است، صله‌ي رحم خيلي خوب است. شام و ناهار و پذيرايي و … همه‌ي اين چيزها خوب است. فقط به اينها اكتفا نكنيم. يك قدم جلوتر برويم. حالا كه فاميل دور هم جمع مي‌شويم، چهار تا پسر را داماد كنيم. جهازيه‌ي چند دختر را راه بياندازيم. دو نفر را كه با هم قهر هستند، آشتي‌شان بدهيم. يك كاري بشود.

من ديروز يك نامه‌اي نوشتم به دانشجوها و طلبه‌هاي جوان، نوشتم: فرزند عزيزم! حالا ما اجازه داريم بگوييم، فرزندم، چون ديگر در آستانه‌ي هفتاد سال مي‌رويم. عيد است و شما دانشجو هستيد و يا طلبه! دو كتاب به شما هديه مي‌كنم، اين عيدي من به شما! شما هم در جلسات فاميل كه يك ساعت دو ساعت بيش‌تر جمع مي‌شوند،‌ آخر جلسه كه شد، بلند شويد و بگوييد: دو دقيقه به من وقت بدهيد. دو ساعت ديد و بازديدها و هر ديد و بازديد ميانگين دو ساعت است. حالا بعضي صبح مي‌روند تا شب. بعضي‌ها نه! نيم ساعت نيم ساعت! هر ملاقاتي را اگر حساب كنيم دو ساعت، از دو ساعت دو دقيقه! از روي ساعت دو دقيقه به من وقت بدهيد. آخر جلسه بلند شويد و يك صفحه از اين را بخوانيد كه جلسه‌تان از علم و رشد و بصرت و معنويت خالي نباشد.

قرآن از بعضي بازاري‌ها تعريف مي‌كند، مي‌گويد تجارت مي‌كند، اما تا صداي اذان بلند شد، نمازش را مي‌خواند. (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ) (نور/37) قرآن مي‌گويد مرداني هستند كه سرگرم معامله كه شدند، از خدا غافل نمي‌شوند. الهي، نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ‌ الْغَفْلَة (صحيفه سجاديه، دعاي مكارم الاخلاق) عيد سبب غفلت نشود. باعث حل مشكل شود. يعني سبب حل مشكل شود. يكي از كارهاي خيلي خوب، همين عيدي‌هايي است كه مي‌دهند. بعضي فاميل هستند به هر حال نياز به كمك دارند، اگر كمكشان هم كنيم، ناراحت مي‌شوند، به خصوص پدر و مادرهاي پير، هم نياز دارند و هم اگر بچه‌شان پول به ايشان بدهد، اذيت مي‌شوند، بچه پول از پدرش مي‌گيرد، خجالت نمي‌كشد. پدر كه پول از پسرش مي‌گيرد، خجالت مي‌كشد. اين را به عنوان عيدي مشكل را حل كنيد.

من يك خرده راجع به پول خرج كردن و عيدي مي‌خواهم صحبت كنم. بخشش چه چيزهايي را زياد مي‌كند و چه چيزهايي را كم مي‌كند. اولين بخشش اين است كه آدم واجباتش را بدهد. واجباتش را بدهد.

يك وقت خيرين مدرسه‌ساز يك جايي جمع شدند، ما از اينها تشكر كرديم. متنهي يك مسأله هم گفتيم. گفتيم: اگر كسي خمس ندهد و زكات ندهد، صدتا مدرسه هم بسازد، در قيامت بايد جواب بدهد. مثل كسي كه جنب است و مرتب در دريا شيرجه مي‌رود. باز جنب است. بايد نيت غسل كند تا پاك بشود. شما اگر وضو نداري، يك ساعت هم سرت را در آب تاب بدهي، باز اين وضو نمي‌شود. وضو چيز ديگر است. بنابراين ما صحبت مي‌كنيم براي كساني كه خمس و زكات داده‌اند، يا حساب سال دارند. پول دادن يك چيزهايي را زياد مي‌كند، يك چيزهايي را كم مي‌كند.

خوب! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌». بحث ما در اين چند دقيقه بحث: كمك به ديگران!

2- كمك به ديگران، عامل خشنودي خدا و محبت مردم

گاهي كمك، كمك علمي است. دانشجو است رفته صله رحم، پسرخواهرش است، پسر برادرش است، يك سؤالي دارد از كتاب‌هاي درسي، كمكش كند، يك دو ماه ديگر، دو ماه بعد از عيد مي‌خواهد امتحان بدهد، رفوزه نشود. كمك علمي است. كمك فكري است. كمك اقتصادي است. كمك بدني است. انواع كمك!

بخشش، چه چيزهايي را زياد مي‌كند. 1- آنچه را زياد مي‌كند. 2- آنچه را كم مي‌كند. چه چيزهايي زياد مي‌شود:

1- محبت خدا، كسي كه كمك به مردم كند، خدا او را دوست دارد. (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) (بقره /195) خدا را شكر ملت ايران به اينجا رسيدند، آيه‌اي را كه مي‌خواني، باقي‌اش در ذهنشان هست. خدا دوست دارد آدم نيكوكار را.

2- محبت مردم، روحيه‌ي سخاوت، آجري را كه روي هم مي‌گذاري، اگر بندش را كشيدي، آجر سفت مي‌شود، ديوار سفت مي‌شود، وگرنه مي‌ريزد. قرآن مي‌گويد: اگر مي‌خواهي سفت شوي، (وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (بقره /265) «تَثْبيت» يعني اثبات. «تَثْبيت» يعني خودت را ثابت كن. «وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

يك كسي يك مسأله‌اي برايش پيش آمده بود، خودش را كانديدا كرد، گفتند: مي‌داني رأي نمي‌آوري، گفت: مي‌دانم رأي نمي‌آورم، مي‌خواهم شوراي نگهبان من را تأييد كند، كه به مردم بگويم آنچه را شما پست سر من مي‌گفتيد، آن اين نيست. من براي تثبت خودم. بالاخره شوراي نگهبان امضاء كرد، حالا نمي‌خواهيم بگوييم، شوراي نگهبان معصوم است. ولي بالاخره چند مجتهد عادل نشسته‌اند، مي‌گويند فلاني قابليت دارد. مي‌گفت: من يقين دارم رأي نمي‌آورم. ولي براي اينكه تهمتي كه به من زده‌اند و براي تثبيت خودم.

در انفاق، رونق ازدواج، رونق ازدواج… اينقدر چيز است كه در خانه‌ها زيادي است، حضرت عباسي! چقدر چيز زيادي در خانه‌ها داريم؟ هر خانه‌اي يك ساك لباس… خانه‌ي فقراي ما يك ساك لباس زيادي هست. اغنيا كه چند ساك كفش اضافي هست. كتاب زيادي، داروي زيادي، لحاف زيادي، پتوي زيادي، پيراهن عروس زيادي، اوووه… اگر همه‌ي اينها را خانه تكاني كنيم، شايد چند صد قطار، چند صد قطار لباس، همه هم كهنه نيست، لباس خوب است، تنگش شده است. مال مادر بوده است، حالا كس ديگر مي‌تواند بپوشد.

رونق ازدواج، جهازيه‌ي عروس درست مي‌شود. همه‌ي فاميل دور هم جمع شويم، آقا! شما يك پتو نو داري؟ بله من يك پتو مي‌توانم بدهم. شما چه؟ شما چه؟ گاهي وقت‌ها فكر مي‌كنيم نمي‌شود. جمع شويم مي‌شود.

3- اقدام پيامبر براي اشتغال يك بيكار

يك قصه برايتان بگويم. اين قصه را سابقاً هم گفته‌ام. در ذهنم است كه گفته‌ام. يك كسي آمد نزد پيغمبر، گفت: آقا من نه پول دارم كه تجارت كنم… و يك كمكي به ما كن! حضرت فرمود: تو مي‌تواني كار بكني، گفت: آقا ابزار كار هم ندارم. گفت: برو در خانه‌ات يك چيزي بياور و بفروش. گفت: آقا چيزي در خانه‌ي من نيست. گفت: حالا برو يك نگاهي بكن. اين رفت و يك پلاس و حالا به قول امروزي‌ها و به زبان امروز يك موكت پاره، يك پلاس آورد و گفت آقا: اين است. خيلي همچين هيجاني، حضرت به كسي فرمود: اين چقدر مي‌ارزد. گفت: آقا چيزي نمي‌ارزد. گفت: حالا بگو چقدر مي‌ارزد؟ يك درهم، گفت: خوب يك درهم بده. گفت برو با اين يك درهم كله‌ي تبر، نه چوبش را! سر تبر را بخر. يك سر تبر خريدند و به اصحاب گفت: اصحاب من! كسي هست در خانه‌اش يك دسته تبر زيادي داشته باشد؟ گفت: آقا ما داريم. يك دسته‌ي تبر زيادي! مثلاً نصف دسته بيل! گفت برو بياور! خود پيغمبر هم نجار شد. اين دسته تبر رو در كله‌ي تبر ميخكوب كرد و به فرد گفت: اين يك تبر و اين ابزار توليد! برو هيزم بكش و بفروش و گدايي نكن. ببين! پلاس آمد جلو، سر تبر آمد جلو، دسته تبر آمد جلو، تلاش پيغمبر آمد جلو، يك ابزار توليد براي يك كارگر پيدا شد. ميشه!

يك كسي مي‌گفت من نمي‌توانم مكه بروم. گفتيم: چرا؟ گفت: با چند تا كشور معامله دارم، اصلاً يك روز نمي‌توانم مغازه را ببندم. تجارت من سنگين است، نمي‌شود من بيست روز بروم مكه! نميشه! پول مكه را بگو، پول مكه را بگو به هر فقيري مي‌خواهي مي‌دهم. گفتم: اگر پدرت مرد چه مي‌كني؟ گفت: پدرم بميرد مي‌نويسم به مناسبت فوت ابوي… گفتم: بعد از دور روز تا آمدي باز كني، مادرت از دنيا برود، گفت: اي بابا! ديگر چاره‌اي نيست. گفتم: تا بروي باز كني، خانمت از دنيا برود، تا بعد از دو سه روز بروي بازكني… اگر پنج تا فامليت، پشت سر هم از دنيا بروند… گفت: چاره‌اي نيست مي‌بندم. پس مي‌تواني مكه بروي، برو! برو!

يك خانمي آمد و گفت: من نمازم را نمي‌توانم درست كنم، زبانم نمي‌گردد، به او گفتم اگر اين كلمه را درست بگويي، مي‌برمت مكه! گفت: يك روز به من فرصت بده، گفتم: پس مي‌تواني! اينكه مي‌گويي زبانم نمي‌گردد… بعضي خانم‌ها يا آقايان، وقتي مي‌خواهند نماز بخوانند، مي‌گويند: نمي‌توانم، زبانم نمي‌گردد. اما مكه كه مي‌روند، تمام ريال و دلارشان را با عرب‌ها عربي حرف مي‌زنند. تو كه عربي بلد نبودي! چطور حالا اينقدر درب اين مغازه‌ها راحت و با چنگ و دندان حرف مي‌زني؟ ما مي‌توانيم.

ازدواج رونق پيدا مي‌كند. اصلاح ذات البين رونق پيدا مي‌كند. اصلاح فاميل ذات البين، حديث داريم كسي دو نفر را آشتي بدهد، از همه‌ي نمازهاي مستحب و روزه‌هاي مستحب ثوابش بيش‌تر است. اصلاح ذات البين.

آرامش! آرامش در دنيا، بالاخره وقتي بخشش داشتي، آن‌ها دوستت دارند، وقتي بخشش نكردي، لات‌ها فحشت مي‌دهند، مذهبي‌ها نفرينت مي‌كنند، بخشش كن، آن‌ها هم دلشان خوش باشد. يك آرامش است، اصلاً وقتي مي‌خوابد، بفهمد مردم فحشش مي‌دهند، يا بفهمد مردم دعايش مي‌كنند. خوب فرق مي‌كند.

در قيامت! آرامش در دنيا، آرامش در آخرت! (لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) (بقره /112)

درود پيغمبر! خدا در قرآن مي‌گويد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» از مردم كه كمك مي‌گيري، زكات مي‌گيري، (وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ) (توبه /103) به ايشان صلوات بفرست. حديث داريم، امام رضا(ع) فرمود: ما نياز به خمس شما نداريم، اما كساني كه حق ما را نمي‌دهند، ما به آن‌ها دعا نمي‌كنيم و حيف است به خاطر دو فلس پول خودتان را از دعا محروم مي‌كنيد.

هدايت! قرآن مي‌فرمايد: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ … أُولئِكَ عَلى‌ هُدىً‌» (بقره/4و6) آن‌هايي كه بخشش دارند، «عَلى‌ هُدىً‌» اين‌ها هدايت را دريافت مي‌كنند.

فلاحت! رستگاري! (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى‌) (اعلي /14) رستگار است كسي كه زكات مالش را بدهد. اين چيزها زياد مي‌شود.

4- انفاق، عامل كاهش حسادت‌ها و رقابت‌ها

اما چه چيزي كم مي‌شود؟ شاخه‌ي دوم پول دادن چه چيزهايي را كم مي‌كند:

1- اختلافات طبقاتي كم مي‌شود. يك كسي صد تومان دارد و يك كسي هيچي! خوب خيلي فاصله است. از اين صد تومان بيست سي تومان، سي چهل تومانش را داد، يك خورده اختلافات كم مي‌شود. آنچه كه كم مي‌شود.

2- حسادت‌ها كم مي‌شود. اگر من دارم مي‌خورم، به شما ندادم، شما نگاه كه به من مي‌كني، حسودي مي‌كني. اما اگر يك بخشش را هم دادم به شما، شما هم خوردي، حسادت‌ها كم مي‌شود.

3- رقابت‌ها كم مي‌شود. آه و نفرين‌ها كم مي‌شود. سرقت‌ها كم مي‌شود. خيلي‌ها به خاطر فقر دست به دزدي مي‌زنند. اگر كمكشان كنيم، سرقت كم مي‌شود. توطئه‌ها كم مي‌شود. فحشاء و منكر كم مي‌شود. بسياري از گناهاني كه مي‌شود، به خاطر فقر است. فحشاء و منكر كم مي‌شود.

بحثم چيست؟ بحث اين است كه بخشش چه چيزهايي را كم مي‌كند، چه چيزهايي را زياد مي‌كند.

راجع به بخل! انواع بخل! بخل در مال! بخل آدم را به هر بدبختي مي‌كشاند. بعضي‌ها مال ندارند، بعضي‌ها مال ندارند، ولي هنر كه داري، بعضي‌ها علم كه دارند، مال نداري، اتاق خالي كه داري كه به يك نفر بدهي، كتاب كه داري؟ كتاب را به او بده!

يك سوره داريم به نام سوره‌ي ماعون، (أَرَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّين‌) (ماعون /1) (فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيم‌) (ماعون /2) و تا آخرش مي‌گويد: (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُون‌) (ماعون /7) اين ماعون يعني چه؟ ماعون، معن، چيزهايي كه در بعضي خانه‌ها هست و در بعضي خانه‌ها نيست. مثل مثلاً بيل! مثل نردبان! مثل ديگ هيأت، ديگ بزرگ! يك سري چيزها بعضي خانه‌ها، در همه‌ي خانه‌ها نيست. مي‌گويد خوب اين خانه‌ي همسايه مشكل دارد، مي‌آيد مي‌گويد: آقا ديگت را به ما بده، فرشت را به ما بده، نردبانت را به ما بده، مي‌گويد: آن كسي كه نمي‌دهد، «وَ يَمْنَعُونَ الْماعُون‌» به اين مي‌گويند: ماعون! يعني از ماعون منع مي‌كند. نمي‌دهد. كمك نمي‌كند. «وَ يَمْنَعُونَ الْماعُون‌» آن وقت مي‌گويد…

5- بخل در اوقات عمر و اموال عمومي

يك جايي هم بايد البته بخل كرد. از جاهايي كه بايد بخل كرد اين است كه ما در عمرمان، … عمرمان را به كسي ندهيم. بنشينيم با هم گپ بزنيم. ببين! يك ربع گب مي‌زني، اما اگر تو مي‌خواهي سه ساعت بنشيني و حرف بزني، آخر عمر من را كه گربه نبرده است. حيف است عمرمان سه ساعت بنشينيم و چه بگوييم؟ يك مقدار در عمرمان و اتلاف عمر…

من اين را گفته‌ام، باز هم بگويم. نقل شد اميرالمؤمنين(ع) صورتش را اصلاح مي‌كرد، آن كسي كه صورتش را اصلاح مي‌كرد، آرايشگاهي، پيرايشگاهي، گفت يا علي، لبت را نگهدار، موي روي لبت را قيچي كنم، فرمود: لبم را نگه دارم، يك «سُبْحَانَ اللَّه‌» بايد كم بگويم. يعني از ثانيه‌ها بايد استفاده كرد. عمرمان را تلف نكنيم. در گفتگوها هم مي‌توانيم حرف‌هاي مفيدي انجام بدهيم. ريش‌سفيدها از ريش‌سفيديشان استفاده كنند، حاج خانم‌ها از حاج خانميشان استفاده كنند، دور هم جمع شويم كه اين روستا چه چيزي كم دارد؟ اين فاميل چه چيزي كم دارد؟ اين محله چه چيزي كم دارد؟ خوب!

از بيت المال نبايد گذشت. اين كه مي‌گويند بخشش… خوب عيد است، در آستانه‌ي عيد است، خوب خيلي خوب، پول داريم، يكي فلان مبلغ بده به اينها، شما اجازه داري اينطور پول دولت را بريز و بپاش كني؟ بعضي‌ها فكر مي‌كنند وقتي مي‌گوييم سخاوت، يعني از بيت المال سخاوت! از بيت المال نگفتند سخاوت! از جيب خودت سخاوت! بعضي‌ها زيارت عاشورا مي‌خواهند بخوانند، وقت اداري! چه كسي گفته است شما در وقت اداري بنشيني و زيارت عاشورا بخواني؟ شما كارمند دولت هستي، مي‌خواهي زيارت عاشورا بخواني نيم ساعت زودتر بيا! نه اينكه وقت اداري مي‌آيي،

كسي وقت اداري… حتي قانون دولت اين است كه نماز ظهر بيست دقيقه بيش‌تر نبايد طول بكشد. بيست دقيقه، پنج دقيقه وضو، پنج دقيقه نماز اول، پنج دقيقه نماز دوم، پنج دقيقه هم حالا بين دو نماز يك تعقيبي و دعايي، حالا اگر آقا خواست صحبت كند، در حد يك حديث طوري نيست.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌». پيغمبر فرمود: مؤمن آينه‌ي مؤمن است، «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن‌» (تحف‌العقول/ص173) آينه عيب را بي‌سر و صدا مي‌گويد، شما هم عيب مردم را بي‌سر و صدا بگو، آينه عيب را بزرگ نمي‌كند، شما هم عيب را بزرگ نكن. آينه وقتي عيب را مي‌گويد كه خودش گرد زده نباشد، تو وقتي حرفت اثر مي‌كند كه خودت آن عيب را نداشته باشي، آينه مراعات پست و مقام را نمي‌كند، آيت الله و سپهبد و تيمسار، هر كه باشد مي‌گويد اينجايت سياه است. آينه فقط زشتي را نمي‌گويد، زيبايي‌ها را هم مي‌گويد. مؤمن آينه‌ي مؤمن است. تو عيب مردم را بگو، منتها روي صفا باشد، بي‌سر و صدا باشد، عيب مردم را برجسته نكن. «وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ»!

سخنراني يك دقيقه‌اي! سخنراني دو دقيقه‌اي! اين كه ما خواسته باشيم وقت اداري زيارت عاشورا بخوانيم، وقت اداري مثلاً… حتي متأسفانه يك كار… نمي‌دانم كار بدي است. روزهايي هم كه اداره باز مي‌شود، باز مسئولين بالا باز نشستن دارند. تازه بعد از سيزده به در تازه بعضي از بزرگان مي‌نشينند، در اداره تازه پرسنل حالا مي‌آيند و او را مي‌بينند، حالا اين ديگر چهارده به در و پانزده به در و آن طرف مي‌رود. يعني تعطيلات عيد هم كافي نيست. خوب اگر بناست ديدن آقا برويد، «بِسْمِ اللَّهِ‌»! در همين ايام تعطيلي برويد. ديگر حالا روزي كه بناشده است كار بكنيم، روز كار ديگر نبايد ديد و بازديد بشود. اين خلاف مي‌شود.

از آبرو نبايد گذشت، از منطق نبايد گذشت، از عزت نبايد گذشت، اين‌ها چيز‌هايي است كه… آخر بعضي جاها بخل خوب است. حديث داريم زن بخل داشته باشد، خوب است. چون اگر زن سخي باشد، مرتب مال شوهرش را تاراج مي‌كند. بخل براي زن خوب است. ترس براي مرد بد است. براي زن ترس خوب است. چون اگر دختر شجاع باشد، اصلاً بلند مي‌شود و مي‌رود بندرعباس، تنهايي! سوار دوچرخه مي‌شود، برود ژاپن! خوب اين اينطور نيست كه! يك جاهايي ترس خوب است. يك جاهايي بخل خوب است. يك جاهايي كتمان خوب است. يك جاهايي كتمان بد است. اين‌ها مورد دارد.

خوب حالا اگر مي‌خواهيم انفاق كنيم، چطوري انفاق كنيم؟ انفاق آدابي دارد. آداب انفاق!

6- آداب انفاق در قرآن

1- اول اينكه منت نگذاريد، كسي اگر يك كاري بكند، من جهازيه درست كردم، من به او وام دادم، من، من، من، من، هي من، من مي‌گويي، خلاص! قرآن بخوانم. (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌) (بقره /264) كسي كه كمك مي‌كند و بعد مي‌گويد: من كمكش كردم، ثوابش از بين رفت. هر كس كمك مي‌كند، من نگويد. اين يك مورد.

2- اذيتش هم نكند. حالا يك دست لباس برايش آورده‌اي، خوب ببخشيد، بلند شويد و اين ظرف‌ها را هم بشوييد، بلند شويد و اين كار را هم بكنيد، ما داريم بعضي از پولدارها افطاري كه مي‌دهند، به چهار نفر فقير هم مي‌گويند: بيا! منتها مي‌گويند: استكان‌ها را بشور، پاي سماور بنشينى، اينجا را جارو كن، بابا…

خود بنده طلبه جواني بودم، يك تاجري افطاري دعوتمان كرد، خوب ما هم طلبه‌ي نويي بوديم و رفتيم افطاري خورديم، بعد ديدم جزء جزء قرآن آوردن و گفتند: قرآن بخوانيد. گفتيم كه مگر قرار بود قرآن بخوانيم؟ ما افطاري آمده بوديم. گفت: نه! بايد براي مرحوم فلاني يك سوره هم بخواني، گفتم: من قرآن نمي‌خوانم. گفت: دعوتت كرده‌ايم. گفتم: بايد به من بگويي كه براي قرآن خواندن مي‌آيي، قرآن خواندن افتخار است، اما شما اينكه افطاري مي‌دهي و به قرآن مي‌نشيني، اين اسارت و من قبول نمي‌كنم. گذاشتم كنار. گفت: مديوني! گفتم: مديون هستم؟ بيا بخور! يك سور داده‌اي، يك سورت مي‌دهم. وقتي من را براي افطاري دعوت مي‌كني.

حديث داريم:اخْدُمْ‌ أَخَاكَ خيلي حديث قشنگ است.‌ خيلي حديث قشنگ است. اخْدُمْ‌ يعني خدمت كن، اخْدُمْ‌ أَخَاكَ به برادر ديني‌ات خدمت كن. كفش‌هايش را جفت كن، در بارش كمكش كن، مسافر است مي‌تواني برساني، برسانش. اما فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ» «فَإِنِ يعني اگر اسْتَخْدَمَكَ اگر تو را استخدام كرد، گفت بيا اين كار را براي من بكن، فَلا نه! نه! نه! نه! ديگر قبول نكن. من كفش‌هايت را جفت مي‌كنم. اما اگر شما گفتي كفش‌هايت را جفت كن، جفت نمي‌كنم. من دست شما را مي‌بوسم، اما اگر شما گفتي… عزتت را نشكن. دست آقا را مي‌بوسيم، اما اگر آقا گفت دست من را ببوس، نمي‌بوسيم. اذيتش نكنيد.

امام رضا(ع) مهماندار شد. چراغي كه در اتاق بود، فتيله‌ي چراغ ناميزان شد، مهمان دستش را دراز كرد فتيله را درست كند، امام رضا(ع) فرمود دستتان را بكشيد، خودم درست كنم. گفت: آقا مگر كاري است؟ گفت: نامرد است كسي كه از مهمانش كار بكشد. اين علامت نامردي است. كه آدم يك كسي را مهمان كند، بعد بگويد، اين كار را بكن و اين كار را نكن. گفت: آقا كاري نيست. گفت: همين مقداري كه شما نشسته دستت را دراز مي‌كني، اين علامت نامردي است. مهمان، مهمان است. خودش مي‌خواهد كار بكند، طوري نيست. اما شما اذيتش نكن.

انفاق آدابي دارد، منت نباشد، اذيت نباشد، اعتدال باشد. قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: (وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا) (فرقان /67) هر چه پول داري، خرج نكن. حتي اجازه به ما نداده‌اند كه اگر، كسي سي ميليون پول دارد، سي ميليون را وقف كند يا وصيت كند. ده ميليونش را حق دارد. ثلث! بيست ميليونش را بايد ورثه بخورند. اگر وارث اجازه داد، شما حق داري همه‌اش را مثلاً خيرات بدهي، اما اگر بچه، دختر و پسر اجازه ندادند، پدر و مادر اجازه ندادند، شما حق نداري خرج كني. آقا بچه‌هايم وضعشان خوب است. بچه‌هايت وضعشان خوب باشد. اگر اسلام اجازه بدهد كه كسي كه ولو پسر و دختر وضعشان خوب است، مثلاً پسر و دختر من حالا وضعشان خوب است حالا، مي‌گويم حالا كه وضعشان خوب است، من هر چه دارم را در راه خدا بدهم. خوب اصلاً آن‌ها به اين دين بدبين مي‌شوند. يعني يك نسلي بدبين مي‌شود. كه اين چه ديني است كه پدرمان يك عمري زحمت كشيد، يك كبريت براي ما نگذاشت كه ما خودمان را آتش بزنيم. حق داريد يك سوم! يك سوم!و ثلث خيلي كار خوبي است. خوب!

7- انفاق از اموال حلال

جنس خوب بدهيم. (أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُم‌) (بقره /267) جنس حلال بدهيم. بعضي‌ها درآمدشان حرام است هي عيدي مي‌دهند. هر جا مي‌روند بريز و بپاش مي‌كنند. از كجا آورده‌اي؟ يك كسي دو تا انار دزيد و دو نان دزديد، رفت و به يك فقير داد. گفتند: چه مي‌كني؟ گفت: دو تا انار دزديدم، دو تا گناه، دو تا نان دزديدم، دو تا گناه، دو تا و دو تا، چهار تا! دادم به فقير، قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: هر كس كار خوب بكند، ضربدر ده مي‌شود. چهار ضربدر ده، چهل! چهل تا ثواب كردم، چهارتا از آن كم بشود، سي و شش تا مي‌ماند. گفت: عجب رياضي‌ات خوب است! دو تا انار، دو تا گناه، دو تا نان، دو تا گناه، دو تا و دو تا چهارتا، چهار تا داديم به فقير، ضربدر ده چهل تا، چهارتا كم مي‌شود، گفت رياضي‌ات خوب است، ولي قاطي كرده‌اي و دوشاخ تلفن را در برق زده‌اي! قاطي كردي!

يك كسي داماد شد، عروس سه ماهه زاييد، اين گيج شد و رفت خانه‌ي پدر عروس و گفت: دختر شما سه ماهه زاييده است. گفت: كي بايد بزايد؟ گفت: نه ماهه! گفت: بنشين، گفت: چندتا سؤال مي‌كنم، جواب بده، گفت: بگو! گفت: چند ماه است تو دختر من را گرفته‌اي و داماد ما شده‌اي؟ گفت: سه ماه است. گفت: چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه است. گفت پس ببين، سه ماه تو شوهر دختر من شده‌اي، سه ماه هم دختر من زن تو شده است، چند ماه است با هم زن و شوهر شده‌ايد؟ گفت: سه ماه است. گفت: خوب سه تا سه ماه، نه ماه! سه ماه است تو شوهر او شده‌اي، سه ماه است كه او زن تو شده ‌است، سه ماه هم با هم زن و شوهر شده‌ايد. خوب سه تا سه ماه، نه ماه! گفت: والا رياضي شما درست است، ولي سوء ظن من هم سرجايش است.

يك كسي رفته بود سخنراني كند، آخر سخنراني‌اش گفته بود من به سه دليل خوشحالم، يك من شما را ديدم، دو شما من را ديديد، سوم من و شما هر دو همديگر را ديديم. خوب اينكه…

بايد آنچه كه آدم مي‌دهد، پول حلال باشد. و الا انار بدزديم و قاچاقچي با ترياك مردم و جوان‌ها را نابود مي‌كند، آن وقت درآمد ترياك را برمي‌دارد و در راه خدا مي‌دهد. پول حلال باشد. پول حلال باشد.

در مورد خوب باشد. نياز واقعي باشد. مخفيانه باشد. هميشه باشد. قرآن مي‌گويد: «ينفقون»، «ينفقون» از نظر ادبيات فعل مضارع براي استمرار است. «و يطعمون الطعام»، «ينفقون»، «كانوا يعملون»، «كانوا…» اين كارها يك كار تصادف نباشد. يك حقوق مستمري، مثلاً اگر يك فاميل پيري داري، بگويي آقا مثلاً من ماهي اينقدر برايت مي‌فرستم. مستمري باشد، اينطور نباشد كه امسال عيد برويم تا سال ديگر عيد. يك حقوق مختصري ولو يك نخ باريك هم هست، كه اين بتواند روي آن حساب بكند.

8- خانه‌تكاني دل از كينه‌ها و دشمني‌ها

خوب خانه‌ها را تكان مي‌دهيم، قلب‌هايمان را هم تكان بدهيم. آستانه‌ي سال 91 هستيم. سالمان را در جاي مقدس افتتاح كنيم. سال تحويلمان در مسجدي، خدمت امامي، امامزاده‌اي، در محضر قرآني باشد. اين يك مورد.

عيد معنايش اسرافكاري نيست. در جلسات ديد و بازديد دختر و پسر قاطي نشوند. يك جا دخترها باشند، يك جا پسرها باشند، عيدمان را با گناه آغاز نكنيم. در ديد و بازديدها نماز اول وقت يادمان نرود. نماز اول وقت يادمان نرود. اگر مسجد محله‌مان رنگ و رونق ندارد، همانطور كه خانه‌ات را تكان دادي، مسجد را هم بتكانيم. آغاز سالمان را با…

همينطور كه گرد تكاني از فرش‌ها كرديم، اگر كينه‌ي كسي را در دل داري، كينه‌ي او را برطرف كن… من يك چيزي مي‌گويم در تلويزيون، شما هم نيت كنيد، هر كس پاي تلويزيون نشسته‌ است، نيت كند. خدايا وارد سال 91 مي‌شويم، فلاني فحش داد، فلاني توهين كرد، فلاني به من جسارت كرد، فلاني من را تحقير كرد، ولي بگذار كينه‌ي من در دلش نباشد، قرآن يك آيه دارد مي‌فرمايد: ( رَبَّنَا… لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا) (حشر /10) كينه‌ي كسي در دلم نباشد.

بعضي‌ها مي‌گويند: من روز قيامت يقه‌اش را مي‌گيرم. تو خيلي آدم بي‌خودي هستي! خيلي آدم بي‌خودي هستي! چون قرآن مي‌گويد: كينه‌ي كسي در دلت نباشد، تو مي‌خواهي كينه‌اي اين را تا قيامت با خودت ببري؟ تازه آنجا يقه‌اش را بگيري؟ مردم اينقدر در قيامت گير هستند كه گير تو يك نفر نباشند. مردم در قيامت خيلي گير هستند. گير تو يكي ديگر نباشند. حالا يك فحش داده است، قورتش بده، پس اين آيه چيست؟ (وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ) (آل‌عمران /134) غيظت را قورت بده. «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاس‌» پس چه مي‌گويد؟ (خُذِ الْعَفْو) (اعراف /199) پس چه مي‌گويد؟ (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً) (فرقان /72) با كرامت رد شو. به روي خودت نياور. نه من ديدنش نمي‌روم. من خانه‌ي اين نمي‌روم. بابا برو! صِلْ‌ مَنْ‌ قَطَعَكَ‌ آن كسي كه به تو بد كرده است برو! مردانگي اين است. اگر هر كس دوستت دارد، عيدي‌اش دادي و ديدنش رفتي كه هنر نيست. مرد آن است كه دوستش هم نداري، به ديدنش بروي! هنر اين است. هنر اين است. خلبان خوب كسي نيست كه هواپيما را بلند كند، خلبان خوب اين است كه هم هواپيما را بلند كند، و هم هواپيما را بنشاند. مرد اين است كه انسان…

آقا با فلاني قهر هستيم، عيد برويم ديدنش! اصلاً حرفش را هم نزن، وقتي هم كه به ديد و بازديد مي‌رويد، ديگر نبش قبر نكنيد. پريروز چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، چه كسي چه گفته است، شتر ديدي نديدي! «وَ لْيَصْفَحُوا» صفحه را برگردان «يَصْفَحُوا» از صفحه است، صفحه يعني ورق بزن! هم ديدن آن‌هايي برويم كه با آن‌ها قهر هستيم، هم آن‌ها را ببخشيم، هم كمك پولي بكنيم، بي‌منت، بي‌اذيت، در حد اعتدال، با ميل و رقبت، جنس خوب بدهيم، به افراد نيازمند بدهيم، يواشكي بدهيم، كمكشان كنيم، عرض كنم به حضور جنابعالي كه هر چه كمك كنيم، كمك مي‌شويم. خدايا! يك دعا مي‌كنم، آمين بگوييد، خدايا همه‌ي بركاتت را بر امت اسلامي و بر امت ايران و بر امت‌هاي اسلامي و بر امت ايران همه‌ي بركاتت را نازل بفرما! عيدتان مبارك، جلسه‌ي بعد «إِنْ شاءَ اللَّه‌» آغاز سال 92 اگر ما زنده بوديم و توفيق داشتيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- قرآن در آیه 37 سوره نور از چه كسانی تجلیل می‌كند؟
1) بازاریانی كه به هنگام نماز، كار را ترك می‌كنند.
2) عالمانی كه همواره به ذكر خدا مشغولند.
3) مجاهدانی كه در میدان جنگ، نماز را اقامه می‌كنند.
2- كسانی كه زكات خود را پرداخت می‌كنند، مشمول درود چه كسی واقع می‌شوند؟
1) خداوند
2) فرشتگان
3) رسول خدا
3- چه كاری، صدقه و انفاق را باطل می‌كند؟
1) منت گذاردن
2) سخنان آزاردهنده
3) هر دو گزینه
4- آیه 67 سوره فرقان از چه كاری نهی می‌كند؟
1) اسراف در مصرف
2) اسراف در انفاق
3) اسراف در عمر
5- توصیه قرآن در برخورد با خطای دیگران چیست؟
1) كظم غیظ
2) عفو گذشت
3) كظم و عفو

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 482
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست