responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 484

موضوع: انفاق و كمك رساني (1)

تاريخ پخش: 70/01/07

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي والهمني اتقوي»

1- اهميت كمك رساني

در اين نيم ساعتي که خدمتتان هستيم، بحث ما درباره‌ي خدمات به مردم است. موضوع بحثمان انفاق، کمک رساني، کارگشايي، کمک و … است. من ديشب فکر مي‌کردم. يک نگاه اجمالي به يک سري برنامه‌هاي اسلامي که کردم ديدم مثل نخي که در دانه‌هاي تسبيح هست، نخ انفاق در همه دانه‌هاي اسلام است. يعني نماز يک دانه، روزه، حج، جهاد، زکات، خمس، امر به معروف، نهي از منکر اگر فرض کنيم اينها يک دانه است، نخ انفاق در همه اينها غلتيده است. اما نماز! از نماز شروع کنيم. اکثر جاها قرآن مي‌گويد «يُقيمُونَ الصَّلاة» مي‌گويد: نماز با زکات، حتي اميرالمؤمنين در رکوع چه داد؟ انگشتر داد. اميرالمؤمنين در رکوع بود. سائلي وارد مسجد شد. از مردم کمک خواست. کسي کمک او نکرد. شکايت کرد گفت: خدايا تو شاهد باش! من در مسجد آمدم. از مسلمان‌ها کسي به من کمک نکرد. حضرت امير در رکوع بود. به فقير اشاره کرد. در حال رکوع انگشترش را به فقير داد. يعني پول دادن به فقير با نماز مخلوط است. حتي در رکوع! اين براي نماز. روزه را بگويم. اگر کسي سي روز روزه بگيرد، اگر شب عيد فطر زکات و فطريه او سه کيلو گندم و خرما و جو باشد، ندهد روزه‌اش قبول نيست. روزه هم با کمک به مردم مورد قبول است.
حج! قرآن به همه حاجي‌ها دستور مي‌دهد حج که مي‌رويد يک گوسفند بکشيد. «أَطْعِمُوا الْبائِسَ» يعني از اين گوسفندي که در مکه مي‌کشيد به فقير بدهيد. حالا حکومت سعودي لياقت نداشتند. به جاي سردخانه کوره خريده و گوسفندها را مي‌سوزانند. اين كار عدم لياقت وکفايت آنها است. وگرنه قانون قرآن اين است. هرحاجي يک گوسفند به نفع محرومين بکشد. (وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ) (حج /28) اين هم براي حج است.
جهاد! هر کجا قرآن مي‌گويد: به جبهه برو. قرآن مي‌گويد: «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ» و بعد مي‌گويد: (وَ أَنْفُسِهِمْ) (انفال /72) جهاد با مال. زکات پول دادن است. خمس پول دادن است.
امر به معروف و نهي از منکر! قرآن دستور داده است از بودجه زکات يک سهمش را براي جاذبه پيدا کردن نظام اسلامي صرف کنيد. (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) (توبه /60) يعني پول خرج کنيد تا محبوبيت پيدا کنيد. حتي براي کفار! مسلمان‌ها به کفار پول بدهند تا محبوبيت داشته باشند. تا بتوانند آنها را به اسلام دعوت کنند يا از يک سري کارها بازدارند. چه گفتم؟ اگر کسي دوليتر گريه بکند اما وقتي مي‌گويي: پول بده. مي‌خواهد جان بدهد. مي‌گويد: هرچه مي‌خواهي روزه مي‌گيرم. قرآن هم برايت مي‌خوانم. ولي پول براي من مشکل است. کسي پيش يک بازاري آمد. گفت: شما يک خدمت به ما بکن. گفت: چه خدمتي؟ گفت: صد هزارتومان پول با شش ماه مدت به ما بده! گفت: مدت هرچه مي‌خواهي مي‌دهم. ولي پول نه! حالا هرچه مي‌خواهي قرآن برايت مي‌خوانم. حرف اولم تمام شد. اين يک مورد بود.

2- كمك نكردن به نيازمندان، كمك نكردن به مكتب است

ديشب باز يک حديثي ديدم. اين حديث براي من تازه بود. يعني تا به حال نشنيده بودم. اين حديث خلق آدم را تنگ مي‌کند. عرض کنم به حضور شما که چون حديث خيلي حال گير است به خصوص حال کارمندهاي دولت را مي‌گيرد، از رو مي‌خوانم. اين حديث از امام صادق(ع) است. «قَالَ لِنَفَرٍ عِنْدَهُ» امام صادق به جمعيتي که نزد ايشان بودند، فرمود: «وَ أَنَا حَاضِرٌ مَا لَكُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا» چقدر شما من را خوار مي‌کنيد. امام صادق به شيعيان فرمود: شما من را خوار کرديد. «قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ» يک نفر از اهل خراسان که آنجا بود، بلند شد، ايستاد. «فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّه‌» گفت: پناه بر خدا! «أَنْ أَسْتَخِفَّ بِك‌» (كافي/ج8/ص102) پناه بر خدا که ما امام صادق را خوار کنيم. ما امام صادق را خوار کنيم. «نفسه بک او بشي من امرک» خدا آن روزي را كه ما شما را خوار كنيم نياورد. خدا نياورد آن روزي را که مردم خراسان دستوري از دستور شما را کم بشمارند. امام صادق فرمود: «إِنَّكَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِي» (كافي/ج8/ص102) تو خودت از آن‌هايي هستي که من امام صادق را خوار کردي. دو مرتبه گفت: پناه بر خدا! استغفرو الله! اين را نفرماييد. «َفَقَالَ لَهُ وَيْحَك‌» فرمود: واي بر تو! «أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَة» (كافي/ج8/ص102) يادت مي‌آيد كه به مكه رفته بوديم؟ نزديک مکه «الْجُحْفَة» يک کسي پايش درد گرفته بود. به تو التماس کرد. «احْمِلْنِي قَدْرَ مِيلٍ» دو کيلومتر من را با الاغت، با شترت، با اسبت ببر. «وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ» به خدا قسم ديگر پايم طاقت ندارد. دوکيلومتر من را سوار کن. «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْسا» سرت را بلند نکردي. يادت مي‌آيد کسي گفت: من را تا نزديك اين چهار راه ببر؟ اصلا سرت را از روي فرمان بلند نکردي؟ زير باران بود. پيرمرد بود. مضطر بود. حتي بچه‌اش نياز به دستشويي داشت. اجازه خواست. يك مقدار پول براي تلفن خواست. يادت مي‌آيد؟ گفت: يک مقدار من را سوار کن. من ديگر پاهايم توان ندارد. «وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ» به خدا قسم از رمق افتادم. پاهايم ديگر توان ندارد. يك مقدار من را سوار کن. «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْسا» سرت را بلند نکردي. «وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِه‌» او را سبک کردي. هر کس يک مؤمني را سبک کند «وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ» من امام صادق را سبک کرده است. «وَ ضَيَّعَ حُرْمَةَ اللَّه‌» (كافي/ج8/ص102) حق خدا را ضايع کرده است. چقدر کارمندهاي دولت هستند که پشت ميز هستند. وقتي به آنها مي‌گويي: آقاجان! قربانت شوم اين را امضا کن. مي‌گويد: برو برگرد! برو! برو! اصلاً سرش را بلند نمي‌کند نگاه به اين کند. بعضي از اداره‌اي‌ها کارهاي که مي‌توانند در دو دقيقه انجام بدهند، طول مي‌دهند. کاري ندارد! يک آقايي بالاي منبر گفت: همت کنيد! صلوات ختم کنيد. يک کسي پايين منبر گفت: صلوات که همت ندارد. «اللهم صل علي محمد وآل محمد» اين ديگر همت ندارد! اين حديث حديث تکان دهنده‌اي است. سرش را بلند نکرد. امام صادق فرمود: اگر هر مسلماني بتواند به يک مسلمان کمک کند، کمک نکند من را خوار كرده است. اگر در بازار يا اداره بتواند کمک کند، کمک نکند، امام صادق فرمود: من را خوار کرده است. خيلي تلخ است. پناه بر خدا! پناه بر خدا! استغفار کنيم. خدايا! تو خود مي‌داني كه افراد زيادي از من کمک خواستند. من مي‌توانستم کمکشان كنم، اما نکردم. شامل همه‌ي ما مي‌شود. خود بنده هم هرچه مي‌گويم که بوي نصيحت دارد، اين را من خودم هم مبتلا هستم.
يک بچه گريه مي‌کرد. يکي از دوستان به او رسيد و گفت: چه شده است؟ گفت: مي‌خواهم زنگ در خانه را بزنم. اما دستم نمي‌رسد. گفت: خوب من برايت مي‌زنم. بچه گفت: نه! من مي‌خواهم خودم زنگ را بزنم. زار زار گريه مي‌کرد که خودم مي‌خواهم زنگ بزنم. ايشان مي‌گفت: دل من سوخت! او را بغل کردم. گفتم: تو زنگ بزن. مي‌گفت: بچه زنگ را زد. او را به زمين گذاشتم. بعد گفت: بيا با هم فرار کنيم. حالا من هر وقت يک حديث مي‌خوانم بايد با هم فرار کنيم.
در نهضت سواد آموزي هم خيلي به من مراجعه کردند که گفتم: وقت ندارم! البته سرم را بلند مي‌کنم ولي وقت نمي‌دهم. به هر حال بياييد با هم توبه کنيم. امام زين العابدين در تسبيح يک دعا دارد. مي‌گويد: خدايا سيد سجاد را بيامرز. کمک رساني مسئله مهمي است.
ممکن است افرادي پاي تلويزيون باشند و بگويند: آقاي قرائتي بحث امروز تو به درد ما نمي‌خورد. اين را به اداره‌اي‌ها بگو. اداره‌اي هم مي‌گويد: برو به پولدار بگو. ما وقتي حرفي مي‌زنيم به مشكل مي‌خوريم. اين مي‌گويد: برو به او بگو. او مي‌گويد: برو به او بگو. هيچ کس نمي‌گويد: به من بگو. به ما بگو. من ابعاد کمک رساني را بگويم تا ببينيد که همه مي‌توانيم يک کارايي داشته باشيم. اينطور نيست که مخصوص يک عده خاصي باشد. يک صلواتي بفرستيد.

3- ابعاد كمك رساني

يکي از ابعاد کمک رساني اين است كه کسي حرفي را به يک مسئولي برساند. اين خودش يک کمک رساني است. اين سلام صبح بخير ديگر چيست؟ ديگر الان در همه استانها صبح هست. همين که ناله مردم را به مسولين مي‌رساند، اين خودش يک کمک رساني است. چون حديث داريم کسي که نمي‌تواند به فلان رئيس دست پيدا کند، يک کسي پيدا شود که اين ناله را برساند. رسول الله(ص) فرمود: کسي که قدرت ندارد ناله‌اش را به مسئول برساند، يک دستگاه پيدا شود ناله‌اش را به دستگاه برساند. تلويزيون اين نقش را دارد. راديو اين نقش را دارد.
گاهي با آبرو! ممکن است کسي پول نداشته باشد. حديث داريم اگر پول نداريد، آبرو که داري. با آبرويت کمک برسان.

4- آموزش

آموزش! بهترين کمک رساني اين است که بچه‌هاي خوش استعداد و نابغه و نمره بيست‌ها به بچه‌هايي كه نمره ده دارند، کمک کنند. «أَفْضَلُ الصَّدَقَة» بهترين صدقه اين است که ماه رمضان يک کسي که مي‌تواند قرآن بخواند، به پنج نفر که نمي‌توانند قرآن بخوانند ياد بدهد. شب‌ها قرائت قرآن بگذارند و شبي نيم ساعت قرآن را ياد بگيرند. اين بهترين است. «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ يَعْلَمَ الْمَرْءُ عِلْماً ثُمَّ يُعَلِّمَهُ أَخَاهُ» (بحارالانوار/ج2/ص25) ياد بگيريد و ياد بدهيد. اين حديثي که من براي شما مي‌خوانم اين صدقه است. منتها اين صدقه براي خودم نيست. کتابش را مجلسي، حلي و کليني نوشته‌اند. رهبر انقلابش هم امام بوده است. شهيدها هم پرپر شدند، ما اين وسط مثل جوي هستيم که آ ب را مي‌گيرند و مي‌رسانند. منتها خدا نکند كه جوي سيماني باشيم. اين جوي آب را به مزرعه مي‌رساند ولي آب در خودش نفوذ نمي‌کند. آخوندي که عمل نکند، جوي سيماني يعني آب را عبور مي‌دهد يا لوله آهني آب را عبور مي‌دهد اما در خودش نفوذ نمي‌کند.

5- آشتي دادن

دو نفر با هم قهر هستند. اگر شما آنها را آشتي بدهي، «أَفْضَلُ الصَّدَقَة» از بهترين صدقات اين است که آدم دو نفر را كه با هم قهر هستند آشتي بدهد. مهلت به بدهکار! بدهکار مي‌گويد: ندارم! قرآن مي‌گويد: اگر طرف نداشت. آيه‌اش اين است. آيه‌اي که مي‌گويد: به بدهکار مهلت بدهيد. (فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ) (بقره /280) اگر به طرف گفتي پول را بده! گفت: ندارم. «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» يعني منتظر باش تا برايش ميسر شود. صبر کن تا پولدار شود. چک او را برگشت نزن. اقدام اداري نکن. مي‌گويد: ندارم يعني ندارم! البته اگر هم کسي دارد و ندهد، اگر دارد و نمي‌دهد و طفره مي‌رود هر شبي که بخوابد گناه يک دزد را برايش مي‌نويسند. اگر داري و ندهي دزد هستي. اما اگر نداري و من به شما فشار بياورم جرم است. اگر دارد بايد بدهد. اگر ندارد طلبكار صبر کند. «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» البته دنبال آن يک آيه ديگر هم هست. (وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا) (تغابن /14) اگر مي‌تواني از او نگير و براي هميشه به او ببخش.
ما خدمت مقامات بالاي مملکتي کشوري رفتيم. آن مقام عالي به رييس جمهور آن کشور گفت: شما پول نفت را به ما نمي‌دهي. او هم خيلي قرآن بلد بود. رئيس جمهور آن کشور گفت: چرا پول نفت را نمي‌دهي؟ چه موقع پول نفت را مي‌دهي؟ گفت: «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» يعني جمهوري اسلامي صبر کند تا پولدار شويم. بعد اين آقا گفت: خيلي خوب! خواهش مي‌کنم بعدش را نخوان. چون بعدش «وَ إِنْ تَعْفُوا» يعني از او نگير! تا همينجا بس است. چون بعد «فَنَظِرَةٌ إِلى‌ مَيْسَرَةٍ» مي‌گويد: اگر نداري کلش را ببخش! گفت: خيلي خوب! تا اينجا بس است.

6- تبسم كردن

خوش رويي صدقه است. اگر کسي پول ندارد و يک لبخند به يک مسلمان بزند ثواب صدقه را برده است. اينها حديث است و از خودم نيست. تبسمي که به مردم داري، لبخند شما صدقه است. ارشاد، امر به معروف ونهي از منکر صدقه است. اگر جلوي راه مسلمان‌ها سنگ يا تيغ يا استخواني بود بر داشتي و کنار گذاشتي، صدقه است. اگر در جاده سنگي بود و آن را برداشتي و کنار گذاشتي اين صدقه است. صدقه فقط آن پولي نيست که در قلک مي‌اندازيم. يک روز پيغمبر فرمود: هر مسلماني اينجا يک کار خيري بکند، حضرت فرمود: هر مسلماني هر روز يک کار خير بکند، يعني اگر يک ميليارد مسلمان داريم، روزي يک ميليارد کار خير انجام شود. يك نفر گفت: آقا! چه کسي طاقت دارد؟ نمي‌شود هر روز کار خير کرد؟ فرمود: منظور از يک کار خير «امامتک عزاء» همين جاده آسفالت کردن، خوار از سر راه مردم برداشتن، يک کسي ايستاده است و راه را نمي‌داند. به او مي‌گويي: از کدام طرف برود. عيادت مريض، تشيع جنازه، نهي از منکر، جواب سلام صدقه است. حضرت فرمود: وقتي مي‌گويم: صدقه بده! نه اينکه پول بده. کار خير بکنيد. خلاصه اينکه اسلام مي‌خواهد مسلمان‌ها دست و پا خير باشند. صبح که از خانه بيرون مي‌ايد به قصد اين نيايد که بروم يک لقمه نان پيدا کنم. بروم يک گره‌اي باز بکنم. منتها اگر کسي گره‌اي باز بکند، خودش هم به نان مي‌رسد. يك وقت مي‌گويند: آقاي قرائتي! شما چرا به منبر مي‌رويد؟ مي‌گويم: والله خرج زن و بچه دارم. يك وقت مي‌گويند: چرا به منبر مي‌روي؟ مي‌گويم: والله مردم نمي‌رسند مطالعه کنند يا همه که عربي بلد نيستند. من عربي خوانده‌ام. مي‌روم چهار حديث براي مردم بگويم. هيچ فرقي نمي‌کند که من براي زندگي تبليغ کنم يا يک حديث ياد شما بدهم. هردو به روزيم مي‌رسم. مي‌توانيم تمام کارهايمان عبادت باشد. يک کسي که نزديك مرز ايستاده است يا در شهر گشت مي‌زند. يك وقت مي‌گويند: چرا در کميته ژاندارمري يا ارتش آمدي؟ اصول دين وفروع دينش خرجي است. اين مي‌خواهد ماهي هفت تومان، شش تومان، ده تومان کمتر بگيرد. يك وقت هم مي‌گويد: مگر در مملکت نبايد امنيت باشد؟ اگر امنيت نباشد، عبادت نيست. چون قرآن مي‌فرمايد: ( مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) (نور /55) پشت سر امن مي‌گويد: «يَعْبُدُونَني‌» خوشا به حا ل اينها که مسئول امنيت در مملکت هستند. قرآن مي‌گويد: اگر خوف مردم تبديل به امنيت شد حالا وقت اين است که عبادت کنند. يعني تا مملکت امن نباشد، هيچکس عبادت نمي‌کند. بايد «خَوْفِهِمْ» يعني خوف مردم تبديل به امن و امنيت شود. اگر خوف امنيت شد حالا عبادت مي‌کنند. پس من در کميته يا سپاه يا ارتش يا ژاندارمري يا شهرباني مسئول امنيت هستم. يعني مي‌خواهم يک منطقه را امن کنم. وقتي امن شد آن وقت مملکتي که امن است مردم به نماز جمعه مي‌روند. به دانشگاه مي‌روند. به دبيرستان مي‌روند. دنبال کار مي‌روند. پس هر عبادتي از امن است. چون قرآن «يَعْبُدُونَني» را پشت سر کلمه «امن» گفته است. «أَمْناً يَعْبُدُونَني» حيف ما که پليس راه هستيم. ما که لب مرز هستيم. ما که در روستا هستيم. ما که در جاده‌ها هستيم. ما که پشت شهرها در گلوگاه‌ها هستيم، نمي‌رسيم به مسجد برويم. به سخنراني نمي‌رسيم. ولي مي‌رسي که مملکت را امن کردي! قرآن مي‌فرمايد: «سيرُوا فيها» مردم بلند شويد، راه بيفتيد. (سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ) (سبأ /18) خدا وقتي مي‌خواهد، منت بگذارد مي‌گويد: ‌اي مردم! در زمين شبها و روزها خير کنيد. «آمنين» در امنيت «آمنين» کسي کاري با شما ندارد. شبها و روزها بلند شويد و برويد مملکت امن ايجاد كنيد. در ميان اين همه نعمت‌ها قرآن نعمت امنيت را گفته است. ايجاد امن بزرگترين صدقه است. امام سجاد فرمود: اگر کسي مشکلي را از مسلماني کم کند، کمک رساني و کار گشايي کند، خداوند اول اسم مردم، اسم خودش را گفته است. مثلا مي‌خواهد بگويد: « مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ الناس» به جاي اين كه بگويد: چه کسي به مردم قرض مي‌دهد؟ مي‌گويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» الله اکبر! خدا به جاي اينکه بگويد: به مردم قرض بدهيد. گفته است: به خدا قرض بدهيد! (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا) (حديد /11) به جاي «يُقْرِضُ الناس» گفته است: «يُقْرِضُ اللَّهَ» يعني قرض دادن و وام دادن به مردم، وام دادن به خداست. اين آيه که نازل شد يک عده از يهودي‌ها متلک مي‌گفتند. مي‌گفتند: معلوم مي‌شود كه خدا فقير شده است. خدا فقير است و ما غني هستيم. براي اينکه خدا اخيرا آمده تا وام بگيرد. مي‌گويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» چه کسي است که به خدا قرض بدهد؟ همين که آيه نازل شد چه کسي به خدا قرض بدهد؟ يهودي‌ها گفتند: خدا فقير است و ما غني هستيم. چون آمده از ما وام بگيرد. خدا که نياز ندارد. اينکه آمده است از ما قرض بگيرد، مي‌خواهد تو را نجات بدهد.
ابعاد کمک رساني! پيغمبر(ص) فرمود: اگر صدقه بدهي، صدقه ده تا ثواب دارد، اگر وام بدهي هجده تا ثواب دارد. يعني ثواب وام از ثواب صدقه دادن بيشتر است. مي‌دانيد چرا؟ چون وقتي طرف صدقه مي‌گيرد، خجالت مي‌کشد. والا وام را پس مي‌دهد. وام پس دادن خفتي ندارد. ولي پس ندادن خيلي شرمندگي دارد. شايد دليلش اين باشد. صدقه ده تا اجر دارد. اگر به برادران ديني بدهي بيست تا اجر دارد و اگر به فاميل کمک کردي بيست و چهار تا اجر دارد. چون داريم تا زماني كه فاميلت نياز دارد به غريبه نمي‌رسد. چراغي که به خانه روا است. به مسجد حرام است. ابعاد صدقه را هم گفتيم.
حالا درباره کمک رساني بگوييم. قرآن مي‌فرمايد: (وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك‌) (قصص /77) خدا به تو داده است. تو هم کمک کن. به خصوص در ماه رمضان و به خصوص شب قدر! وقتي قرآن مي‌گويد: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (قدر /3)، «أَلْفِ شَهْرٍ» يعني هزار ماه و هزار ماه تقسيم بر دوازده ماه هشتاد و سه سال مي‌شود. شب قدر مساوي با هشتاد و سه سال است. يعني يک شب قدر ارزش يک عمر را دارد. در قرآن داريم كه شب قدر اندازه هزار ماه است و عبادت در اين ماه به اندازه‌ي هزار ماه است. ولذا ما داشتيم آدم‌هايي که شب قدر يک مقداري را يکجا کنار مي‌گذارند و بعد در طول سال هم اگر بخواهند کمک کنند از همان پولي مي‌دهند که شب قدر كنار گذاشته‌اند. يعني مي‌خواهد کارهايش چند برابر شود.

7- اهميت زكات

وقت ما تمام شد ولي حرف ما تمام نشد. يکي دو جلسه ديگر هم داريم. آقاياني که دير تلويزيون را روشن کردند، بحث امروزمان درباره‌ي کمک رساني بود. گفتم: مسئله کمک رساني در همه مثل نخي است که در دانه‌هاي تسبيح است. کمک رساني در همه دانه‌هاي اسلام است. در نماز کمک است. «يُقيمون الصَلّوة» پشت سر مي‌گويد: «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» من اين حديث را برايتان خواندم که يک روز حضرت آمد نماز بخواند. نه نفر را از مسجد بيرون کرد. بعد نماز خواند. گفتند: يا رسول الله! چرا اين نه نفر را بيرون کردي؟ فرمود: اينها فقط مي‌آيند نماز مي‌خوانند. اهل زکات نيستند. روايت داريم کسي که نماز بخواند و زکات ندهد نمازش باطل است و من بايد اين تذکر را بدهم. من نمي‌دانم در جمهوري اسلامي خبر ندارم. اما حالا اين را مي‌گويم. هرکس مسئول و غير مسئول است توجه کند. شايد به اين حرفي كه مي‌زنم عمل شده باشد. من خبر ندارم. در جمهوري اسلامي براي زکات برنامه‌اي نداريم. کشاورزهاي ما بايد زکات بدهند. اينهايي که گندم زياد دارند، گندم را خريدند و سيلو کردند. آمار دادند كه امسال خريد گندم چقدر شد. چقدر پايين رفت و بالا آمد؟ اين مهم نيست. بايد زکات بدهيم و زکات مايه برکت است. اگر زکات گندم را بدهيم، مردم نان حلال مي‌خورند. اگر مردم نان حرام بخورند دعايشان مستجاب نمي‌شود. شخصي آمد گفت: چه کنم كه دعايم مستجاب شود؟ گفت: لقمه‌ات را حلال کن. با لقمه حرام دعا مستجاب نمي‌شود. کشاورزها بايد زکات بدهند. قرآن پيغمبر را مامور مي‌کند. برو سراغ کشاورزها! ببين چقدر گندم دارند؟ يک مقدار از مالشان را زكات بگير. مثلا هر صد کيلو گندم فلان قدر زكات دارد. زکاتشان را بگير. اگر کميته امداد يا جهاد سازندگي براي نرخ گذاري يک دفتر داشته باشد، براي اينکه حساب کند و تخمين بزند كه فلان کشاورز بايد اينقدر زكات بدهد. مسئله زکات احيا شود. مسئله‌ي زکات را شايد يک درصد از کشاورزهاي ما مي‌دانند و زكات را مي‌دهند. بسياري هم گندم دارند و زکات نمي‌دهند. خودش نان حرام مي‌خورد و به ما هم نان حرام مي‌دهد. آن وقت دعا مستجاب نمي‌شود. نمي‌گويم: اين زکات را به حوزه علميه قم بدهند. زکات براي محرومين است. بايد خرج همان فقراي منطقه بشود. منتها يک گروهي باشد كه بگويد: شما صدتن گندم داري. اين مقدار از زکات خرج درمانگاه و مدرسه است. از همان روستا بگيرند و خرج همان روستا هم بکنند. به هر حال مسئله زکات در جمهوري اسلامي کم رنگ شده است. خدايا به ما توفيق بده كه زکات علممان را، زکات جانمان را، زکات مالمان را، آبرويمان را قربتاً الي الله بپردازيم. لقمه‌هاي ما را حلال كن. دعاهاي ما را مستجاب بگردان. عبادتهاي ما را قبول بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 484
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست