responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 486

موضوع: انقلاب، دستاوردها

تاريخ پخش: 74/06/02

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- ياد خدا دو گونه است

بيننده‌ها در آستانه هفته دولت بحث را مي‌شنوند، يكي از دستوراتي كه قرآن به ما داده مسأله ذكر و ياد است. مثالي از قبل توي ذهنم بود و مي‌گفتم آن را بگويم، شخصي رفت زغال بخرد. گفت: زغال كيلويي چند، گفت دو رقم زغال داريم، زغال گران و ارزان، زغال يك نفري داريم و دو نفري، زغال يك نفري ارزان است، دو نفري گران است. مشتري گيج شد گفت چه مي‌گويي، گفت زغال يك نفري زغالي است كه وقتي روشنش مي‌كني و روشن شد و روي قليون گذاشتند خودش تا آخر مي‌سوزد اين گران است. زغالي داريم دو نفري يعني يكي بايد قليان بكشد يكي هم بايد تندتند بادش بزند. يعني يك لحظه بادش نزني خاموش مي‌شود. مردم هم گاهي وقتي روشن شدند، هميشه روشن هستند و بعضي‌ها اگر يك لحظه تذكر بهشون ندي، انسان فراموش كاِر، به همين خاطر هم خدا هِي گفته: صبح نماز، ظهر نماز، عصر نماز، شب نماز، اين هي يادت نرود، مثل بچه‌اي شدي كه وقتي عقبِ باباش مي‌رود بابا هر دو قدم مي‌گويد بيا، باز مي‌رود چرخ و فلك مي‌بيند مي‌ايستد باز ميگويد بيا، مثلاً يك آدامس و آلاسكا مي‌بيند مي‌ايستد باز مي‌گويد بيا، يعني اين بچه‌هاي بازيگوش را دائماً بابا هي بايد بهش بگويد بيا، بعضي انسانهاي خوب غافل هستند و اين توجه به نعمت‌ها مهم است. قرآن مي‌گويد يادتان نرود، (وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‌ ضَلالٍ مُبينٍ) (آل‌عمران /164) ياد نعمت‌ها در قرآن زياد داريم، البته ياد نعمت‌ها مال آدمهاي عادي است. خداوند توي قرآن به آدمهاي عادي مي‌گويد (وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ) (مائده /7)، ياد نعمت‌ها باشيد به آدمهايي كه يك كمي درجه‌شان بالاتر است مي‌گويد (وَ اذْكُرُوا اللَّهَ) (انفال /45) و به بچه‌ها مي‌گويند بابا خوب است براي اينكه كفش خريد، شكلات خريد به بزرگ نمي‌گويند بابا خوب است براي اينكه كفش خريد و دوچرخه خريد. مي گويند بابا خوب است براي اينكه بابا است.
خداوند در قرآن به يك سري گفته «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ» و به يك سري گفته «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ»، كدِ اينها فرق مي‌كند، كد «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ» براي شكموهاست مال بچه‌ها ست كه مي‌گويند بابا كفش و لباس و… كد «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ» مال كلاسِ بالاتر است حالا ماه هر دوي آنها را مي‌گوييم، چون پاي تلويزيون افرادي هستند مثل من كه بايد و ذكر وانعمه الله باشد و افرادي هم هستند كه «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ»، «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ» ياد نعمت‌ها باشيد.
چون هفته دولت است اين ياد نعمت‌هاي خدا بحث خوبي است. البته نمي‌خواهم توجيه كنم، اگر كسي خلافي را ديد و زير سبيلي رد كرد نامرد است. اگر كسي گناهي را شنيد و به آن گناه راضي بود شريك جرم است. اگر كسي نيم كيلو را يك كيلو گفت متملق است، تملق حرام، توجيه حرام، منتها آن مقداري كه هست نگفتنش هم حسادت است. نامردي است كه آدم يك سري چيزها را نگويد، نگفتنش هم نامردي است. يعني ما چند تا گناه داريم بايد حواسمان را جمع كنيم، گناه كتمان داريم، گاهي وقت‌ها آدم كتمان كند، حرام است. گناه تملق داريم كه آدم نيم كيلو را بكند يك كيلو، آن هم گناه است، بين كتمان و تملق انصاف است، ما در مرز انصاف راه برويم،

2- يكي از فوايد دين اسلام

در نماز مي‌گوييم (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) (فاتحه /6) انصاف داشته باشيم نه مو را بگوييم طناب است و نه كتمان كنيم اصلاً هيچي به هيچي، خوب اين بي انصافي است. قرآن مي‌گويد و نهج البلاغه هم همين را مي‌گويد حضرت در نهج البلاغه مي‌گويد: مردم، حضرت امير مي‌گويد: يادتان رفت: «تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ» (نهج‌البلاغه، خطبه 26) آب آلوده مي‌خورديد نان خشك يا چوب خشك مي‌خورديد. بهداشت نداشتيد در كل مكه يك با سواد نبود. يادتان رفت در كل جزيره العرب با سوادي نبود جز هفده نفر. يك زن با سواد پيدا كردند در طي 23 سالي كه پيغمبر پيامبر بود. آوردنش، آهاي آهاي آهاي… چه شده؟ يك زن پيدا شده كه با سواد است. حالا پيغمبر هم چه قشنگ فرمودحالا كه با سواد است بيا به زنهاي من درس بده من نمي‌خواهم زن من بي سواد باشد يعني معلم سر خانه گرفت كه زن پيغمبر بي سواد نباشد. يك زن با سواد بود آن هم چقدر برايش اسفند و گوسفند دود كردند. اميرالمؤمنين در رعايتي مي‌گويد پنج سال من بيشتر حكومت نكردم توي اين پنج ساله براي هر كدام از شما آب آشاميدني وسرپناه درست كردم يعني حضرت امير هم گاهي مي‌گفت كه چه كردم، نگويي كتمان است، زيادي بگويي: تملق است، عدالت خوب است، انصاف خوب است.

3- حكومت صالحان

ما يك مقداري در هفته دولت به ياد و گرامي داشت دو شهيد عزيز باهنر و رجايي كه مناسبت شهادتشان هفته دولت و خدمات دولت گفته مي‌شود تا آن مقداري كه لمس كرده‌ايم، بگوييم، حالا، قرآن يك وظيفه‌اي براي حكومت صالحين تنظيم كرده كه حكومت اسلامي وظيفه‌اش چيست؟ مي‌فرمايد كه (الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) (حج /41) اگر در زمين امكانات در اختيارشان گذاشتيم مردم مؤمن اگر قدرت پيدا مي‌كنند چه مي‌كنند. «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»، «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» ديگر چه مي‌كنند «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» اين شرح وظايف است، باقي چيزها هم ظرف اين هاست، پل ساختن و جاده اين‌ها چيزهاي خيلي مهمي است ولي اين‌ها هم ظرف است براي آن چيزي‌هاي بالاتر يعني آزمايشگاه و كلاس و دفتر و دبير و خودكار و تخته سياده و زنگ و برنامه همه براي اين است كه بچه درس بخواند، آنها همه مقدمه درس است، حالا يك سري كارهايي شده خوب بود: پنج تا شهر گازكشي بوده و حالا 200 تا شده است. خوب حالا مي‌خواهيم چه كنيم. روستايي را آب آشاميدني لوله كشي كرده بودند، وزير كشور قبل را برده بودند براي افتتاح خوب جناب وزير محترم هم راجع به آب بهداشتي و آب آشاميدني و خدمات جمهوري اسلامي صحبت كرد. يكي از دوستانش، خود وزير كشور براي من مي‌گفت. مي‌گفت يكي از دوستانم كنار من بود، مي‌گفت، آقا اجازه بدهيد دو دقيقه هم من صحبت كنم. گفتيم خوب شما هم دو دقيقه صحبت كن بعد از آنكه آقاي وزير صحبت كرد، آقاي وزير مي‌گفت دوست من مي‌گفت بگذار من صحبت كنم، گفتيم خوب. البته دوستش هم از رفقاش بود و از دوستان من، داماد شهيد آيت الله مدني، شهيد محراب، امن دوست آن وزير، گفت: مردم آب آشاميدني شد، مبارك باشد حالا اين رقمي وضو بگيريد، شير را باز كرد. گفت ببينيد وضوي درست اين است غسل اين است والسلام عليكم، گفت بابا آب آشاميدني كه… هم هست ما وقتي بعنوان وزير آمدي آب آشاميدني افتتاح كني ضمن اينكه راجع به آب بهداشتي بايد صحبت كني بايد دستهات را بالا كني وضو هم بگيري بگويي وضو اين است وگرنه آب آشاميدني كه… هست ما اصلاً هدفمان اين است يعني اگر سمينار و كنفراس و… نيروهاي انتظامي و ارتش و سپاه و همه اين‌ها جمع شدند براي چي، همه اين‌ها مسئول امنيت شد، «أَمْناً»، قرآن مي‌گويد، قرآن مي‌گويد (مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‌) (نور /55) ما مي‌خواهيم خوف را تبديل به امن كنيم حالا امن كه شد توي پارك بنشينيم آلاسكا نجوريم، مي‌گويند نه، «يَعْبُدُونَني‌»، يعني حالا كه امن شد يك كاري كن كه عبادت باشد، البته عبادت فقط نماز نيست، تحصيل هم عبادت است، خدمت به مردم هم عبادت است، كار هم عبادت است، كشاورزي هم عبادت است. يعني حالا كه امن شد برو دنبال يك كاري كه رنگ خدايي داشته باشد. يعني امنيت ظرف است قبول است، اين خدمات را بايد ناديده نگيريم. واقعاً وضع شهرها بهتر شده است، اين را اگر كسي نگويد كدام شهر است كه پل و اتوبانش و كمربنديش، كدام شهر است كه نظافتش و بهداشتش، كدام شهر است كه كتابخانه‌هايش بيشتر نشده، كدام دبيرستانها آزمايشگاهش بيشتر نشده. اينها تملّق نيست، نگفتنش نمك به حرامي است، حالا، قرآن مي‌گويد اينها براي چه درست شد «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ» حكومت را دست شما داديم براي اقامه نماز براي اقامه نماز يعني چه، همين كاري كه دارد مي‌شود با سرعت بايد بشود ما در كشور امام زمان(ع) يك تارك الصلوه نبايد داشته باشيم.

4- خوبي را تشويق كنيم

بعضي‌ها بلد نيستند ما بايد نوار كاست داشته باشيم، بهش بدهيم، يكي از برادرها يي كه توي عقيدتي سياسي بود يك حرف قشنگي زد حالا نمي‌دانم خودش به خاطر اينكه توي نيروي زميني بود اين كار را كرده بود يا نه. برنامه اصلاً از طرف نيروهاي مسلّح است. اين آقا مي‌گفت من كه مسئوول اين حركت هستم در نيروهاي زميني براي هر سربازي يك كارت درست كرديم، توي پوشش است، روز ورود مي‌پرسيم اين سربازي كه از فلان منطقه آمده، وضع نمازش چطور است، تيراندازي يادش بدهيد، خوب اتريش هم ياد مي‌دهد تمام فوت و فن‌ها را كشورهاي ديگر هم ياد مي‌دهند، هنر ما اين است كه تمام اين‌ها را ياد بدهيم يك چيزي هم اضافه‌تر و اضافه ترش اين است يك كارت براي نماز مي‌گذاريم، آقا جان شما نمازت درست است، آفرين، آقا جان شما نمازت يك غلط دارد، شما نمازت 3 تا غلط دارد، شما نمازت درست است در وضو يك گير داري. مي‌گفت گيرهايش را مي‌گذاريم بيرونش. مي‌گوييم تا اين گيرها درست نشود پايان خدمت بهت نمي‌دهيم، منتها هر چي زودتر درست كني تشويقي مي‌گيري. مي‌گفت هر سربازي كه يك حمد و سوره درست بخواند يك روز تشويقي بهش مرخصي مي‌دهيم، بعد يكي نمازش خوبه چند نفر را به او مي‌دهيم، مي‌گوييم آقا اين ده نفر را به تو مي‌دهيم. درستشون كن، ده روز مرخصي، مي‌گفت از اهرم مرخصي و اينها مي‌دانند كه اين هم جزء كارش است اين هم رويش است، يك قصه بگويم: مي گويند يك آقايي محرم براي ده شب دعوتش كردند. خوب ده شب سخنراني كرد، شب عاشورا گفتند فردا تعزيه است بايد امام حسين بشوي گفت بابا من بلد نيستم، گفتند نه اين با منبر با هم است. هر كس ده شب منبربرود روز عاشورا توي تعزيه بايد امام حسين بشود، گفت خيلي خوب. گفت بعد آنجا لشكر عمر سعد، سنگ بارانت مي‌كنند و يك سنگ هم به پيشاني‌ات مي‌خورد، گفت: آخ، گفت: اين هم رويش است يعني اين، گفت بعد شما از اسب مي‌افتي، اسب‌ها از روي بدنت مي‌گذرند، گفت: آخ گفت: اين هم رويش است، يعني هر كس اينجا ده روز منبر مي‌رود، اين كه ده روز سخنراني كند اين كه كاري ندارد.
اين طور نيست كه دو سال همه رقم آموزش ببيني يك سرباز جوان آموزش اجباري جايز است: بسم الله الرحمن الرحيم، بله، نماز هم اجباري است، بله، بعد كه ياد گرفت مي‌خواهد بخواند، مي‌خواهد نخواند، ما ضامن خواندنش نيستيم، خواندن بايد براي خدا باشد با زور كسي را ببري نماز بخواند، نمازش باطل است، چون آن بايد با عشق باشد.
يكي از برادرهايي كه مسئوول خريدن گندم است، تعاوني روستا، گفت آقا كيلويي 33 تومان مي‌خواهيم بخريم. كيلويي 30 تومان مي‌خريم، 3 تومانش را به قصد زكات بر مي‌داريم، گفتم نه، 3 تومان را به قصد زكات بايد داد اگر ازش بگيري كه زكات نيست. از بالا اگر پريد برايش كف مي‌زنيم، هلش داديم كه كف ندارد. هر بشكه‌اي را هلش بدهند مي‌افتاد.

5- فرق زكات با ماليات

زكات عبادت است و عبادت قصد غربت مي‌خواهد و آدم بايد خودش بدهد. اين كه خوب هنر نيست ما بايد برسيم به جايي صف مجله را پول بدهيم بخريم، از حقوقمان كم مي‌كني مي‌گويند زوركي فايده ندارد، كتاب را بايد خريد و خواند اگر عاشق علم نيست ولش كن يا آنقدر برايش بگو تا عاشق‌اش بكني. چرا؟ عاشق علم نيستي؟ يك كشاورز روي زمين كار مي‌كند از زمين انگور برداشت مي‌كند. تو نمي‌خواهي هفته‌اي يك ساعت روي مغز خودت كار بكني 4 تا اطلاعات كسب كني چرا بايد مجله بدهي. يعني واقعاً مجله را طوري طراحي كنيم كه هم مطالب شيرين باشد هم محتوا داشته باشد. هم بگوييم چرا روي مغز خودت كار نمي‌كني و شرمنده‌اش بكنيم و گاهي وقت‌ها بايد شرمنده كنيم، يك استاندار كار خيلي قشنگي كرده. حالا نمي‌گويم كدام استان است، آبروريزي است. از همه اداره‌هاي كل فيلم گرفته مثلاً سازمان آب، سازمان غله، بهزيستي، بهداري، اداره كل، كجا، اداره كل كجا از همه فيلم گرفته بعد استاندارها هر چند مدتي يك بار مدير كل‌ها و روساي سازمان‌ها را دعوت مي‌كنند به نام شوراي اجتماعي اداري. بعد آخرش آقاي استاندار گفته ضمناً يك فيلم است كه مي‌خواهيم ببينيم فيلم را آوردند. سازمان فلان، پرسنل 234 نفر، عدد نمازخوان‌ها در نمازخانه 27 نفر، اداره كل فلان، پرسنل چقدر است، نمازخانه چقدر است، آقا به قدري اين مدير كل‌ها خجالت كشيدند گفتند مقصر تو هستي.
قرآن مي‌گويد حكومت اسلام، (الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ) (حج /41) هر مدير كلي كه براي استخر پرسنل، بيمه پرسنل، بهداشت پرسنل، لباسشان و خوراكشون، حقوقشان براي همه كارها، جلسه داشته اما يك جلسه نداشته براي اين كه بابا توي اين پرسنل من 4، 5 نفر هستند كه نماز بلد نيستند، يا نسبت به نماز كاهل هستند بيائيد ببينيم كه اينها را چطور هدايت كنيم اگر واقعاً تا به حال رئيس براي نماز نشسته فكر كند اين رئيس به درد جمهوري اسلامي نمي‌خورد، چون قرآن مي‌گويد، مسئول جمهوري اسلامي كسي است كه همين كه پشت ميز نشست، اول به فكر نماز باشد، به فكر نماز باشد، توليد هم بالا مي‌رود، بابا اگر آدم بنده خدا شد. خوب كار مي‌كند، تمام دزدها آنهايي هستند كه از خدا جدا شدند. هر چي به خدا بچسبد براي اداره شما هم، يك آدم امين، يك آدمي كه از جهنم مي‌ترسد از خدا پروا دارد، توي تشكيلات هم حواسش را جمع مي‌كند، مي‌گويد حالا رئيس نفهمد، خداي رئيس كه هستش، اين به نفع خود شماست. «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ»، دست شعرا درد نكند انصافاً خيلي شعر توي اين سال‌ها براي نماز گفتند.

6- قدرداني از نيكوكاران

تعمير مساجد مخروبه، از كارهاي ايمان است. يكي از امام جمعه‌ها، مي‌داند امام‌هاي جمعه سالي يك اجلاس دارند. به قول امروزي‌ها سمينار، امسال به دو تا از امام جمعه‌ها تشويقي دادند، يعني توي اين 400 تا امام جمعه، دوتاشان خيلي گل كرد. يكي از اينها كارش اين بود كه گل كرده بود يعني چند تا كار داشت. يكي اين بود كه مي‌گفت من توي شهرم امام جمعه هستم. مي‌روم مي‌بينم مسجد خرابه كجاست، مردم را برمي‌دارند و توي مسجد خرابه گوني مي‌اندازند، نماز مي‌خواندند همسايه‌ها مي‌گويند امام جمعه آمده، مردم مي‌آيند، پا مي‌شوند مسجد را جارو مي‌كنند بعد پول جمع مي‌كنند موزاييك مي‌كنند، آنقدر آنجا نماز مي‌خوانند تا آنجا آب و برق و تميز شود. بعد آنجا يك طلبه نسب مي‌كنيم مي‌رويم يك مسجد ديگر. مي‌گفت از وقتي كه من امام جمعه شدم همه مسجدهاي خرابه را آباد كردم، خوب اين مهم است. هنر اين است كه يك پولدار دخترانش را بدهد به چهار تا بچه فقير، كه بچه فقيرها هم مثل مسجد خرابه احيا شوند و گرنه پولدار به پولدار كه خيلي زحمت نكشيدي و هنر نيست، احياي دخترهاي فقير و احياي پسرهاي فقير.
باز از يكي از علماء يك خاطره شيرين بگويم: در ميانه، يك عالمي بود خدا رحمتش كند. ايشان مي‌گفت بابا اين جا زباله نريزيد، هر چي مي‌گفت اين جا محل مسكوني است زباله نريزيد مردم گوش نمي‌دادند. مريض شد وصيت كرد كه اگر من مردم وسط زباله‌ها مرا دفن كنيد، بعد هم كه مرد ديدند بله وصيت كرده، خلاصه آقا را وسط زباله‌ها دفن كردند زباله‌ها را برداشتند، فوري خاكش را عوض كردند و آنجا را سنگ مرمر كردند و بالاخره محل مسكوني از زباله پاك شد، گفت من با زنده بودنم نتوانستم مردم را اصلاح كنم بلكه با مردنم.
گاهي وقت‌ها آدم زنده بودنش حريف نمي‌شود مگر بلكه مرگ يك اثري بكند، يك كسي يك كفن آورد پهلوي من كه امضاء كنم، آخر يك حديث داريم كه اگر چهل مومن به كفن بنويسند كه ايشان آدم خوبي است، خدا هم اگر بداند كه اين مجرم است خدا هم كه مي‌داند اين چه كاره است ولي به خاطر اينكه ايشان چهل تا مومن امضاء كردند، خدا آبرو و حيثيت مومن را مي‌خرد.
يكي آمد گفت امضا كن، گفتم ولله كه من از اهل مومن‌ها نيستم ولي خوب چشم، بعد وقتي كه امضاء مي‌كردم يك جوكي برايش گفتم امضاي ما تو بانك‌هاي دنيا اعتبار ندارد بلكه تو عالم قبر اعتبار داشته باشد، حالا اين آقا، در دنيا كه مي‌گفت من زنده بودنم كه نتوانستم بگويم بابا زباله نريزيد حالابا مردنم توانستم.

7- براي احياي فرهنگ ديني از بچه‌ها شروع كنيم

تعمير مساجد مخروبه، «أَقامُوا الصَّلاةَ»، احياي فرهنگ اذان، چه اشكالي دارد توي همه پادگان‌ها، بچه‌هاي خوش صدا را ما تشويق به اذان گفتن كنيم توي مدارس همين طور، يك حركتي را مدير كل صدا وسيما كرده، تو استانش اعلام كرد، هر محصلي خوب اذان بگويد، مي‌آوريمش توي تلويزيون، اذان بگويد. آقا بچه‌هاي خوش صدا افتادند توي رقابت، حدود هزار محصل خوش صدا توي آن استان پيدا شد كه اذان بگويد. فقط يك مدير كل مي‌خواهد كه اين استعدادها را كشف كند. ما اين ماشيني كه كه سوارش مي‌شويم پنج تا كار روي آن شده است. اين پنج تا كار بايد براي آدم‌ها بشود. 1- معدن كشف شود، كشف معدن. 2- استخراج معدن، 3- بعد ذوب معدن، 4- قطعه سازي، 5- مونتاژ. اين پنج تا كار مي‌شود ماشين، كشف، استخراج، ذوب، قطعه سازي، مونتاژ، اين پنج تا كار را بايد روي آدم‌ها بكنيم كشف استعدادها، آدم‌هاي خوش صدا، آدم‌هاي خوش خط، آدم‌هاي نابغه. الان وقتي دختر ما پسر ما در رياضي در كره زمين، نفر اول مي‌شود. كشف نشده بود. كشف آنها كه در مسابقات جهاني چهره مي‌شوند، كشف آن قاري كه در حفظ و قرائت قرآن در چهل تا كشور نفر اول شد كشف اين‌ها، بعد استخراج اين‌ها. اين‌ها را از خانه‌ها بكشيم بيرون، بعد ذوب كنيم اينهارو، بعد اگر فكر آلوده‌اي از رفيقش از خانه‌اش دارد، بازسازي فكري بشود. بعد قطعه سازي يعني خودسازي، بعد اين قطعات ساخته شده به هم مونتاژ مي‌شوند، مي‌شوند يك جامعه الهي، كشف نيروها، استخراج نيروها، ذوب نيروها، قطعه سازي و بعد هم قطعات ساخته شده به هم مونتاژ بشوند تا بشود يك جامعه اسلامي. «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» شناسايي تارك الصلوة‌ها، اين وظيفه من است آقا، وزارت فلان، هفته دولت است، وزير مي‌آيد در تلويزيون مي‌گويد ما به همه خانه‌ها، مثلاً امكانات چي داديم، مثلاً به همه جاده‌ها، خانه‌ها، در همه جاده‌ها شما اتوبان كشديد و بزرگترين، پروژه دنيا را شما افتتاح كرديد دستتان درد نكنداين راه قطار بندرعباس خيلي مهم است. اما خوب كنار «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» من يادم نمي‌رود كه وزير راه مدير كل‌هايش را دعوت كرد. فرمود هر كجا ما جاده مي‌سازيم در گلوگاه‌ها بايد يك نمازخانه هم بسازيم.
امسال جناب آقاي هاشمي رفسنجاني خيلي كار قشنگي كرد دستور داد به وزير نفت كه در كنار هر پمپ بنزيني كه توي بيابان است بايد يك اتاق كوچك به قصد مسجد ساخته بشود. بالاخره وقتي پياده مي‌شوي گازوئيل مي‌خواهي هست، نفت مي‌خواهي هست، بنزين مي‌خواهي هست، پيپسي مي‌خواهي هست، كوكا هست، بيسكويت هست، نماز نيست، بابا اين‌ها كه اتريش هم بود. ما كنار پمپ بنزينمان بايد نمازخانه باشد. «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» ببين آقا ما يادمون نرود مسأله اصلي را هدف اصلي ياد خداست. اگر آسفالت مي‌كنند براي اين است كه زود به هدف الهي برسيم، اگر كتابخانه هست براي اينكه درس بخوانيم، خوب آقاي مدير كل، آقاي استاندار، آقاي وزير، شما دستت درد نكند، انصافاً خوب كار كرديد، عرض كردم هر كه نگويد اين‌ها كار كردند.

8- نيمه خالي ليوان را نبينيم

رفيق داشتم، زمان رژيم قديم، آدم خوبي بود. بعد گفتند توي انقلاب، ضد انقلابي شده. گفتيم اِ اين رفيق ما بود يك بار رفتيم خانشان، گفتيم چته، شروع كرد آقا اين را زدند، اين را گرفتند، اين جا را مصادره كردند، آنجا رشوه گرفتند، او را بيخود عزل كردند، او را بيخود نسب كردند، گفتم خوب اين‌ها را بنويس. گفت تو چه مي‌كني؟ گفتم الان حل مي‌كنم، او خيال كرد يك كسي هستيم الان مشكلات مملكت را حل مي‌كنيم نوشت و گفتم اين 22 تا كه بيشتر نيست گفتم تو 22 تا مي‌داني نصفش هم تو يادت رفته پس 42 تا، گفتم من هم دو برابر تو مي‌دانم مي‌شود 88 تا، بابا درجمهوري اسلامي 88 تا دست گل آب داده شد اما كارهاي خوبش را هم بگذار بشمارم، آن وقت من شروع كردم كارهاي خوب را شمردن، گفتم يك جمع و تفريق كن، يك كم هم انصاف داشته باش، بدي‌ها را بشمار، خوبي‌ها را هم بشمار بعد جمع و تفريق كن، ببين آقا، خداوند وقتي مي‌خواهد انسان را خلق كند، فرشته‌ها گفتند بابا از خيرش بگذر نمي‌خواهد اين انسان را خلق كني، (أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) (بقره /30)، اين در زمين فساد مي‌كند، خونريزي مي‌كند، فرشته‌ها هم مثل آدم‌هايي كه نق مي‌زنند، براي خدا نق زدند، خدا گفت «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»، آخر من يك چيزي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد، اگر اين جا كار بد شد، كار خوب هم هست. شما چرا يك شب كه سحري نمي‌خوري، مي‌گويي فهميدي چي شد؟ ما ديشب سحري نخورديم، خوب يك بار بگو خوب فهميدي چي شد ما 28 شب سحري خورديم، آخر بي انصاف تو 28 شب را خوردي نمي‌گويي. آن يك شب كه نمي‌خوري مي‌گويي فهميدي چي شد؟ ما سحري نخورديم، گير ما همين است. حتي چاق ها وقتي مي‌خواهند لاغر شوند. نمي‌گويند: چي نخورند كه لاغر شوند؟ مي‌گويند چي بخوريم كه لاغر شويم؟ باز مي‌خواهد بخورد. حالا نگوييد قرائتي خودش هم چاق است. راست مي‌گوييد، بنده هم چاق هستم، بله به يك كسي گفتند اينقدر برنج نخور چاق مي‌شوي گفت چاقي چه ضرري دارد اين‌ها كه زير تابوت هستند فحش خواهند داد اگر منم كه هر چي مي‌خواهند بگويند.

9- مصلحت جامعه مهمتر از فرد است

ببين آقاجان انصاف اين است كه ما بايد همه را نگاه كنيم آقا شهرداري من را جريمه كرده، خيلي خوب تو را جريمه كرده شهر را آباد كرده، ضربه به تو خورد اما شهر آباد شد، عمومي نگاه كنيد البته نمي‌خواهم بگويم همه كارهاي شهردار درست است، من ضامن نيستم، هر كاريش خوب الحمدالله هر كاريش بد استغفرالله، ولي انصافش اين است كه كسي جريمه شهرداري را ببيند اما خدماتش را نبيند اين كتمان است، اين بي انصافي است. ماليات گرفتن را ببيند، خدمات را نبيند، آخر ببينيد اين‌ها يك چيزهايي است كه خوب اگر خواسته باشي حساب كني، امام هم بايد پاريس بماند نبايد بيايد ايران چون وقتي كه امام وارد شد استقبال چند ميليوني، پنج شش تا بچه هم آن شب گم شد. حالا مادر بچه بگويد كاش كه امام نمي‌آمد، به خاطر اين كه بچه من گم شده. يك مصلحت عمومي را فداي بچه تو كند؟ خوب اينكه، اصلاً وجود ارتش چيست؟ ارتش مي‌گويد: من لب مرز فدا مي‌شوم كه مملكت امن باشد، اين فرد فداي امت مي‌شود و دين ما همين است كه فرد فداي امت مي‌شود، براي همين گفتند كه شب جمعه پياز نخور براي اينكه بوي پياز تا فردا جمعه مي‌ماند و اگر خواسته باشي بروي نماز جمعه بوي پياز از دهانت بيرون مي‌آيد پس از شب جمعه پياز نخور، نگو آقا پياز ويتامين دارد، مصلحت عموم اين است كه بوي پياز از دهان شما نيايد. مصلحت عموم مهم‌تر از ويتامين فرد است.
هميشه اگر برخورد شد بين فرد و جامعه، فرد بايد فداي جامعه بشود اگر اين طور نباشد اصلا نبايد بارندگي بشود چون بارندگي كه مي‌شود خير است، باران خير است، رود خير است، نهرها خير است، آب‌ها خير است، كشاورزي هم خير است، همه اين‌ها خير است، اما در وسط خيرها لانه يك مورچه هم خراب مي‌شود مورچه بيايد بگويد مرگ بر خورشيد با تابشش، مرگ بر ابر با بارانش، مرگ بر زمين با جاذبه‌اش، ضد انقلاب‌ها اين طور مي‌گويند. به ابر و باد و مه و خورشيد و فلك مي‌گويي چرا آب رفت، مي‌گوييم مورچه جان بيا، بابا لونه تو خراب شد اما آبياري خوب است، كشاورزي خوب است خورشيد خوب است
ما اگر ببينيم يك خيابان به مسجد مي‌خورد با نظر ولي امر حق مسجد را هم خراب مي‌كنيم، چون اين مسجد مصلحت مردم محله است اما اگر اين جا يك اتوبان باز بشود اين جا مصلحت مردم شهر است، مصلحت يك شهر ترجيح دارد به مصلحت محله، خوب اگر اين طور باشد هيچ كسي نبايد كشيك بدهد براي اين كه خوب كشيك مي‌خواهد برود بخوابد كنار زن و بچه‌اش، مي‌گوئيم آقا جامعه شب‌ها مريض مي‌شوند بايد در بيمارستان پزشك باشد، توي جاده‌ها بايد پليس باشد، لب مرز بايد نيرو باشد، فرد مي‌سوزد براي اينكه جامعه راحت باشد…
دي ما همين است آقاياني كه نق مي‌زنند قضاوتشان مثل قضاوت مورچه است، چون آب رفته و لانه او خراب شده، ابر و باد و مه وخورشيد را زير سئوال مي‌برد.

10- جاهل داريم اما مغرض نداريم

انصاف اين است كه ما بايد معنويت را فراموش نكنيم، كنار پل‌ها، كنار جاده‌ها، تارك الصلوة را بنشانيم و با آنها حرف بزنيم آنها لجباز نيستند بسياري آدم داريم كه نماز نمي‌خواند اما آدم بدي هم نيست. باهاش حرف بزني مي‌خواند، من خودم آنقدر با آدم‌هاي تارك الصلوة حرف زدم و نمازخوان شدند، گفت آقا كسي كه به من نگفته بود، لجباز كم داريم، شايد 2% در جمهوري اسلامي لجباز داشته باشيم، اما بي‌تفاوت داريم، باهاشان حرف بزني، منطقي حرف بزني گوش مي‌دهند. خلاصه‌اش كنيم كنار رودها، پل‌ها و روخانه‌ها انرژي اتمي و نمي‌دانم پتروشيمي و… نماز را بهش برسيم. زكات هم بهش برسيم، امر به معروف و نهي از منكر جلوي فساد هم بايد گرفته شود خانواده شهدا مي‌بينند بچه‌شان شهيد شد، وضع بي‌حجاب بد است غصه مي‌خورد. اينها را بايد با يك برنامه ريزي جلوي فساد را گرفت. خوب‌ها را بايد تشويق كرد. كارگر خوب ارتشي خوب، آخوندي خوب، بالاخره آن روحاني كه در طول سال صبح‌هاي تاريك، اول صبح مسجد مي‌رود بايد حساب آن روحاني با روحاني‌اي كه فقط شب‌ها مسجد مي‌رود، درطول سال مسجد صبح‌ها درش بسته است خوب بايد وقتي مي‌روند مكه بايد آن روحاني را ببرند كه صبح‌ها در مسجدش باز است، يك آخوند خوب يك ارتشي خوب، البته همه خوب هستند.
امر به معروف يكي اين است كه الگوسازي كنيم اين كارگرنمونه، اين كشاورز نمونه، اين محصل نمونه، خوبي‌ها را تشويق كنيم. جلوي مفاسد را بگيريم در كنار انرژي اتمي و پل و درمانگاه و آمار در كنار اين آمارهايي كه دولت مي‌دهند بايد به اين‌ها هم رسيدگي كرد و گرنه به همه خانه‌ها تلفن بدهيم ولي تارك الصلوة داشته باشيم، روز قيامت گير هستيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 486
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست