responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 491
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزانی که بحث ما را پای تلویزیون می‏بینند در دهه فجر هستند، دهه فجر 82 بحث را می‏بینند و شب تولد امام هادی (علیه السلام) است و در آستانه غدیر خم هستیم. تقریباً ربع قرن از انقلاب گذشت، چه شیرینی‏هایی گیر آمد و چه حوادث تلخی را پشت سر گذاشتیم ولی خوب خیلی زندگی پرهیجان این ربع قرن این 25 سال… و… زندگی پر هیجانی را دیدیم. یعنی خوب شد دیدیم فرار شاه و گریه شاه را و خیانت‏های لانه جاسوسی را، خوب شد دیدیم وضع صدام را، این تاریخی است که مفسر قرآن است. یکی از مفسرهای قرآن که قرآن تفسیر می‏کند خود تاریخ است. تاریخ، مفسر خوبی است قرآن را تفسیر می‏کند چون در قرآن می‏خوانیم: «والعاقبة للمتقین» این آیه قرآن است یعنی پایان نیک مال متقین است و ما دیدیم صدام پایان نیکی نداشت. شاه پایان نیکی نداشت.

گرامیداشت یاد شهدا در دهه فجر انقلاب

آن کسی که به عشق صدام و به خاطر رضای صدام اسرای ما و جان.. و آزادگانمان را شکنجه کرد یعنی میخ را گذاشتند روی سر ابوترابی و میخ را کوبیدند توی سر ایشان، آنها چه شدند؟ آن وقت ابوترابی چه شد؟ ابوترابی رفت کنار امام رضا (علیه السلام) خوابید. قبر ابوترابی چند متری قبر امام رضا (علیه السلام) است. تقریباً شبانه روز مردم آنجا فاتحه می‏خوانند. آن وقت صدامی‏ها، آن کسی که ابوترابی را شکنجه کرد کجاست؟ صدام کجاست و امام (رحمة الله علیه) کجاست؟ یزید کجاست و امام حسین (علیه السلام) کجاست؟ «والعاقبة للمتقین و العاقبة للاهل تقوی‏» حوادث تلخی آمد و دیدیم بار سنگین است دیروز میهمان یک عزیزی بودم گفت بله، گفتم پدر شما چرا چشم‏هایش نمی‏بیند؟ گفت می‏دانی توی شکنجه با او چه کردند؟ تا 80 تا سیلی‏اش را شمرد دیگر نفهمید بعدش چه شد. توی شکنجه‏های شاه بعد هم می‏گفت مادرم بچه‏دار شد، بچه را آورد پدرم ببیند. این ساواکی بچه را گرفت چنان این بچه قنداقی را پرت کرد که می‏گفت یک نفر روی هوا او را گرفت بالاخره آن سنگدلهایی که این رقمی شکنجه کردند، تمام شد، امت حزب الله پیروز شد. البته خوب خیلی بارمان سنگین است. کتک‏هایش را آنها خوردند، حالا ما وارث شکنجه‏ها و خون‌ها هستیم.
 خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هر کس به این انقلاب و به این کشور و به این امت خدمت می‏کند تمام مددهای غیبی را بر او سرازیر بفرما.. هرکس با قصد و نقشه و رابطه با خارج یا داخل با برنامه‏ریزی می‏خواهد بشکند خدایا آنها را درهم بشکن.. هر کس نمی‏خواهد بشکند اما چون عاقل نیست یا عقلش نمی‏رسد یا به خاطر خط سیاسی، قبیله‏بازی، حزب‏بازی، باندبازی برای اینکه خودشان را نگه دارند، می‏گوید مردم هر چه شدند، شدند. ما وضع‏مان خوب باشد، حرامزاده نیست، خائن هم نیست، اما خودخواه است، دلش می‏خواهد خودش پست‏اش را نگه دارد ولو به هر قیمتی که شد، خدایا آنها را هم از این خودخواهی نجات مرحمت بفرما.
 دهه فجر را به همه بینندگان تبریک عرض می‏کنم و به روح امام (رحمة الله علیه) و همه شهدا سلام و صلوات می‏فرستیم. بحث ما تولد امام هادی (علیه السلام) است مقداری راجع به آقا امام هادی (علیه السلام) صحبت می‏کنم و خودتان را هم آماده کنید برای غدیر خم. کشور ما نمی‏دانم چگونه است یک جایش خیلی خوبند، یک جاهایی کم خوبند یک جایش ضعیف‏اند، متوسطاند. آنکه خیلی خوب است عاشورا است واقعاً مردم نسبت به امام حسین (علیه السلام) حق‏اش را ادا می‏کنند. انصافاً ادا می‏کنند ولی راجع به آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) البته آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) هم مقدار زیادی حقش ادا می‏شود. الان من توی لغت‏نامه دهخدا شمردم به نظرم (چون چند سال پیش شمردم) به نظرم 300 تا علی‏آباد داشتیم توی ایران 300 تا علی‏آباد داریم و بیشترین اسم توی ایران اسمی است که توی آن علی باشد، مانند علیرضا، علی‏محمد، علی‏رجب، علی‏صفر، علی‏یار، رجب‏علی، شعبان‏علی، علی، اصلاً کلمه علی، حسین‏علی، حسن‏علی، بیشترین کلمه توی ایران کلمه علی است و… ولی خوب عید غدیر کمرنگ است. بیایید این را پررنگ کنید نه با یک چراغانی، یک حرکت‏هایی الحمدالله شده یک ستاد غدیری راه افتاده. یک حرکت‏هایی شده ولی مثلاً اشکال دارد که ما مثلاً عیدی‏مان را منتقل کنیم به غدیر لباسی که برای بچه‏هایمان می‏خریم به خاطر غدیر اصلاً حدیث داریم عید غدیر لباس نو بپوشید.
 امام رضا (علیه السلام) عید غدیر کفش و انگشتر و غذا می‏داد در خانه‏ی یارانش مثلاً هدیه‏ها، نظافت‏های خانه، سرگردهایی که سرهنگ می‏شوند، سرهنگ‏هایی که تیمسار می‏شوند. پایان، گواهینامه فارغ التحصیلان دانشگاه، لیسانس‏ها، فوق‏لیسانس‏ها، سردوشی درجه‏دارها عرض کنم که پلو دادن، سور دادن‏ها، مسئله غدیر را راه بیندازیم.

عناوین و القاب عید غدیر در قرآن

 غدیر خیلی مهم است. چهار تا لقب غدیر توی قرآن دارد. القاب غدیر در قرآن «الیوم» یعنی امروز، روز غدیر «الیوم یئس الذین کفروا» روز یأس کفار چون خیلی می‏خواستند، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نابود بشود، جنگها، نشد، ریختند توی خانه، نبود. حضرت علی (علیه السلام) جای او خوابید، موفق نشدند. توطئه کردند، نشد. هر کاری کردند نشد. تهمت زدند شاعر است نگرفت، ساحر است نگرفت، کاهن نگرفت، مجنون نگرفت. هر چه گفتند حل نشد، آخرش گفتند بابا ولش کنید این خودش خاموش می‏شود. چون پسر ندارد یک دختر دارد، دختر جزو اولاد نبود آن زمان، خلاص یک مرتبه در غدیر خم دیدند علی (علیه السلام) را معرفی کرد که اگر هم پسر می‏داشت بهتر از علی (علیه السلام) نبود. گفتند عجب! پس ما منتطر بودیم تا بمیرد و تمام بشود. پس این هنوز از دنیا نرفته جانشین تعیین کرد. مأیوس شدند همچین یخ کردند. روز یأس است «الیوم اکملت لکم دینکم» کمال دین، دینم کامل است چون ماشین خوب، اگر راننده هم پشت آن نباشد فایده ندارد، ماشین اسلام به شرطی خوب است که راننده‏اش هم امیر المؤمنین (علیه السلام) باشد والا دیگران پشت فرمان نشستند هی تق و توق این طرف و آن طرف زدند. عوض اینکه بدهند صافکاری آن را دادند دست کسی که او هم بدترش کرد. ماشین خوب ماشینی است که راننده‏اش هم معصوم باشد. «و اتممت علیکم نعمتی» نعمتت تمام چون همه نعمت‏ها را داشته باشی، یعنی یک مدرسه، آزمایشگاه داشته باشد، آب، برق، تلفن، اینترنت، کامپیوتر، همه امکانات را داشته باشد اما استاد خوب سر کلاس نرود نعمت تمام نیست «رضیت لکم الاسلام دینا».
 روز غدیر 4 تا لقب دارد در قرآن. این لقب‏های قرآنی‏اش است یکی از یهودی‌ها به یکی از مسلمانها گفته بود شما یک روزی در قرآن دارید که 4 تا لقب دارد، اگر در بنی‏اسرائیل یکی از این لقب‏ها را یکی از روزها داشته باشد ما آن روز را روز عید می‏گیریم. اگر کسی روز عید غدیر ناهار بدهد به یک نفر، به یک نفر مسلمان ناهار بدهد، انگار به تمام انبیاء ناهار داده. خیلی روز مهمی است بنابراین روز غدیری که بیننده‏ها در پیش دارند هر چه می‏توانید تجلیل کنید، این نشانه مودت است، مزد رسالت است. حالا برای شادی روح آقا امیرالمؤمنبن (علیه السلام) صلوات ختم کنید.

ایران، پاسدار ولایت اهل بیت (ع)

خدا را شکر کنید که در دنیا تنها کشوری که در اذان آن می‏گویند (اشهد ان علیاً ولی الله) ایران است. تنها کشوری که رهبرش عادل است روی کره زمین ایران است. تنها کشوری که آمریکا توی آن گیر کرده، توی همه کشورها، همه را یا ترسانده یا خریده یا پخته یا خورده. تنها کشوری که مثل استخوان توی گلوی آمریکا گیر کرده است ایران است. تنها کشوری که توی این 25 ساله نسبت به همه کشورهای مشابه رشد علمی‏اش، رشد ابتکار و اختراع و صنعتش پیش رفت ایران است. بله مشکلات داریم، او برد، او خورد، او رشوه گرفت، او پارتی‏بازی کرد، او دروغ گفت، هنوز غلط‌های… دانه دانه غلط‌هایی توی زندگی‏ها هست اما بد نه خوب می‏رود، مثل مسافرتی که ماشین خوب می‏رود، جاده هم خوب است، راننده هم خوب است. منتهی این مسافرها یکی ویشگون می‏گیرد، آن یکی پوست پرتقال می‏ریزد، او سیگار پرت می‏کند، توی اتوبوس با هم دعوا دارند. یعنی مسافرها با هم مشکل دارند آن به آن تنه می‏زند، آن به آن سوزن فرو می‏کند. ولی بالاخره ماشین سالم است، دغدغه از موتور نیست، دغدغه از راننده هم نیست، چون موتورش اسلام است، راننده‏اش هم امام (رحمة الله علیه) است، جاده هم جاده اسلام است. منتهی این مسافرها هم ای کاش به همدیگر سوزن فرو نمی‏کردند. آرام بودند.

لقمه حرام، ریشه فسق و فجور و انکار حق

خوب چرا کم‏فروشی می‏کنی مثلاً حالا که چی؟ کلاهبرداری کرده‏ای که چی؟ آن وقت لقمه حرام که خوردی می‏دانی چه می‏شود. قرآن می‏گوید لقمه حرام خورده‏ای. بسم‏الله «ویل للمطففین» وای بر کم‏فروش، لقمه حرام خورده‏ای می‏دانی نتیجه‏اش… پشت سر «ویل للمطففین» می‏گوید: «ان کتاب الفجار» یعنی کم‏فروشی شما را فاجر می‏کند، یعنی فاسق می‏کند، فاسد که شدی پشت سر «ان کتاب الفجار» می‏گوید: «ویل یومئذٍ للمکذبین» اصلاً دین را قبول نداری. همین طور آدم ذره ذره… یک کسی می‏گفت هواپیمای به این بزرگی را چطور می‏دزدند. گفت: اول می‏برند توی هوا آنجا که کوچک شد بعد آنجا می‏دزدند. اول آدم لقمه حرامی می‏خورد. می‏گویند یک قت یک خلیفه جنایتکاری، یک دانشمندی را احضار کرد گفت: سه تا کار بایستی بکنی، یا باید معلم بچه‏هایم بشوی، یا باید قاضی بشوی، یا باید یک ناهار پهلوی من بخوری. دانشمند کمی فکر کرد و گفت: معلم بچه‏هایش بشوم، گرگ‏زاده عاقبت گرگ شود. بالاخره بچه شاه می‏شود شاه. شاه این کار را نمی‏کنم. قاضی بشوم باید طبق فرمان اعلیحضرت قضاوت کنم، حق و ناحق کنم. حالا یک ناهار می‏خورم که این از همه خطرش کمتر است. آقا این دانشمند یک ناهار پهلوی خلیفه جنایتکار خورد، عجب غذایی بود، خوشمزه بود. این غذا لقمه حرام، گفت آقا اگر اجازه می‏فرمائید هر دو را قبول می‏کنم، روزها قضاوت می‏کنم، شب‏ها هم به بچه‏هایتان درس می‏دهم. یعنی لقمه حرام کار خودش را کرد. مواظب لقمه حرام باشید به بچه‏هایتان لقمه حرام ندهید. حدیث داریم آجر غصبی توی خانه این مایه خرابی خانه است. امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا فرمود: لقمه حرام توی شکم‏تان است که هر چه من امام حسین حرف می‏زنم شما گوش به حرف من نمی‏دهید.

دوران سخت زندگی امام هادی (ع)

درباره امام هادی (علیه السلام) مقداری صحبت کنیم. مادرش کنیز بود. این درس اول، یعنی نگویید اِه! دختر از دهات گرفته‏ای. دختر فلانی را گرفته‏ای. یک وقت می‏بینی آن دختر دهاتی شرف دارد به صد تا دختر شهری. ما 12 تا امام داریم که مادر 6 نفر از آنها کنیز بوده، یعنی وقتی خدا اراده کند از زن کنیز گمنام امام معصوم… بعد آن آقا هم دست و پا می‏زند که دختر فلانی را بگیرد. سرش به تن‏اش می‏ارزد، پدرش فلانی است، عمویش فلانی است. داداش‏هایش، دائی‏هایش، همه‏اش به این فکرها هستند، بعد هم می‏بینیم در انتخاب همسر فقط ریشه خانوادگی را دقت کنیم، اصلاً روی نام و نان فکر نکنیم. مادرش کنیز بود، ولی خانم باکمالی بود، به نام سمانه، زن وارسته‏ای بود در یکی از روستاهای کنار مدینه به دنیا آمده بود. 33 سال مدت امامت آن حضرت بود که با 6 نفر از خلفا هم زمان بودند، روزها کشاورزی، شبها عبادت، با زبان‌های مختلف با مردم صحبت می‏کرد. یک روز ایشان را بردند توی جلسه متوکل، متوکل یک چیزی بود از آن جنس‏هایی مثل جمع بین معاویه و یزید و اینها، خیلی ستمگر بود. 17 مرتبه قبر امام حسین (علیه السلام) را به شخم بست، که این مزرعه بشود. نام امام حسین (علیه السلام) محو بشود. 17 بار، ولی مسجد می‏ساخت. به او گفتند تو چرا مسجد می‏سازی، ولی قبر امام حسین (علیه السلام) را خراب می‏کنی. می‏گفت: امام حسین (علیه السلام) مردم وقتی می‏روند، جوش می‏آورند، آدمی اگر جوش بیاورد، من حریفش نمی‏شوم، اما مسجد چرت می‏زنند، همه مسجدها هم پر بشود من نمی‏ترسم، توی مسجد چرت می‏زنند. آنجا سینه می‏زنند من از آنها می‏ترسم ولی از اینها نمی‏ترسم. 17 بار. یک روز امام هادی (علیه السلام) را آوردند توی جلسه‏ای که متوکل شراب آورد، امام تا نگاهش به شراب افتاد، در جلسه‏ای که شراب هست نشستن‏اش حرام است ولو شما نخوری، جایی که قماربازی می‏کنند نگاه به قمار هم حرام است تا امام جلسه شراب را دید، مطالبی گفت، چنان جلسه تحت تأثیر قرار گرفت که حتی آن خبیث متوکل هم شروع کرد به گریه کردن و جلسه را به هم زد.

پاسخ سخت خداوند به توهین و تحقیر متوکل

یک روز می‏خواستند امام را تحقیر کنند، خیلی برنامه‏ها بود برای اینکه امام را بشکنند گفتند که امام را احضار کنید، وقتی امام وارد می‏شد، آخر پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، امام معصوم است، شخصیت مهمی بود، برده‏ها پرده را کنار می‏زدند، هی در را باز می‏کردند، گفتند: امام را دعوت کنید ولی هیچکس برایش پرده را کنار نزند، بگذارید همین‏طور خودش بیاید مثل اینکه مثلاً کسی می‏آید می‏گوییم هیچکس جلوی پایش بلند نشود، کمی خوار بشود. خوب درهای زیادی بود امام به هر دری که می‏رسید، باد می‏آمد پرده را کنار می‏زد، می‏رفت دوباره فکر کردند این تصادف است، دو سه بار امام را آوردند و بردند دیدند اِه! آخرش امام فرمود: چرا شک می‏کنید، قرآن می‏فرماید: «و سخرنا له الریح تجری بامره». آیه قران است یعنی باد در اختیار حضرت سلیمان بود و مقام من پهلوی خدا از سلیمان (علیه السلام) بیشتر است چون شما نیت کردید،
 حالا من دست دارم پرده را کنار می‏زنم، چون شماها.. آخر گاهی وقت‌ها انسان خودش حرفی نمی‏زند، ببینید می‏گویند «أخدم اخاک» یعنی خدمت کن به برادرت، یعنی داری می‏روی کفش برادرت را هم واکس بزن، می‏روی نان بگیری یک نان هم برای همسایه‏ات بگیر، بگو حالا که نانوایی خلوت است من هم که آمده‏ام دو تا نان… «اخدم اخاک» تو به برادرت خدمت کن. اما می‏گوید: «فان استخدمک فلا» اگر او گفت دو تا نان برای ما بگیر، بگو خوب مگر من نوکر شما هستم. خودت برو بگیر، اگر او خواست تو را به نوکری بگیرد، نوکرش نشو. اما اگر او چیزی نگفت انجام بده. ببینید یک وقت من می‏گویم دستم را ببوس (اشاره به دست دارد) اگر من گفتم ببوس، نبوس، اما اگر او دستش را پیش گرفت حتماً دستش را ببوس، یعنی اگر تواضع کرد بالایش بیاور، اما اگر خودش متکبر بود، پائین‏اش بیاور. هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. خود امام توی خانه‏اش کار هم می‏کند، پرده را هم کنار می‏زند، ولی چون آنجا برنامه ریخته‏اند که امام هادی (علیه السلام) بیاید و کسی برایش احترام قائل نشود، خرابش کنند، چون توطئه حکومت این بود که خرابش کنند، خداوند هم علیه اینها هی باد می‏آمد به هر دری دو سه بار امتحان کردند، دیدند بله.
 بعد آیه خواند امام هادی (علیه السلام) قرآن خواند و فرمود: «و سخرنا له الریح تجری بامره» باد به امر سلیمان (علیه السلام) حرکت می‏کند ولی ما که از… یک مرتبه گفتند که چکار کنیم امام دهم را بشکنیم. گفتند متوکل یک حرکتی بکند سوار اسب بشود و به مردم بگوئیم همه بیائید عقب اسب پیاده بروید به امام هادی (علیه السلام) هم بگوئیم، شما هم باید بیائید آن وقت امام هادی (علیه السلام) عقب اسب متوکل، متوکل خلیفه عباسی سوار بشود، امام هادی (علیه السلام) قاطی مردم. امام هادی (علیه السلام) را آوردند، گفتند شما باید قاطی جمعیت عقب اعلی حضرت بروید. امام هادی (علیه السلام) رفت و این آیه را خواند: «فتمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام» این ماجرای توهین به ناقه صالح (علیه السلام) است، مردم به حضرت صالح (علیه السلام) گفتند راستش را بخواهید ما نمی‏دانیم تو پیغمبر هستی یا نیستی، اگر از همین کوه یک شتر سرخ بیرون آوردی ما می‏فهمیم که پیغمیری، همین الان هم باید بیرون بیاوری. گفت: خدایا! از قدرت غیبی یک حیوان آمد بیرون، یک شتر بیرون آمد. گفت حالا که دعای شما مستجاب شد این شتر را کسی به آن دست نزند، نابود می‏شود، توهین به این شتر، این شتر دیگر قداست دارد، چون این شتر دیگر با باقی شترها…«هذه ناقة الله» این ناقه مال خداست، این خط ویژه برایش گذاشتند، اگر شما قصد بدی نسبت به این شتر داشتید «یاخذکم بعذابٍ الیم» به عذاب دردناک گرفتار می‏شوید.
 امام هادی (علیه السلام) فرمود: خدایا! من از آن شتر ناقه کمتر نیستم. اینها دارند به من اهانت می‏کنند، آن وقت آیه نازل شد آنهایی که به شتر ناقه اهانت کردند سه روز بعد نابود شدند. آن وقت «فتمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام» سه روز بیشتر دیگر زنده نیستید، گفتند عجب آیه‏ای را امام هادی (علیه السلام) می‏خواند، گفتند امام هادی (علیه السلام) پیغام داد، گفت سه روز دیگر متوکل بیشتر زنده نیست، توی همین سه روز ریختند و تکه تکه‏اش کردند، هواداران معتصم او را قطعه قطعه کردند. اینها هم روز خوشی ندیدند، امام اینهایی که در کربلا امام حسین (علیه السلام) را کشتند به یک فلاکتی افتادند اصلاً حرمله که تیر زد گلوی علی اصغر را پاره کرد توی مستراح خانه‏اش زیر سبد قایم شد، آوردند بیرون آهن را داغ کردند و به پوست بدنش می‏گذاشتند، یعنی فکر نکنید عُمرِ سعد که امام حسین (علیه السلام) را کشت تا فرماندار ری بشود. فرماندار ری شد، اینطور نیست آنهایی که جنایت کنند برای اینکه به دنیا برسند، جنایت می‏کنند به دنیا هم نمی‏رسند. «خسر الدنیا و الاخرة» قرآن می‏فرماید: کسانی که خلاف می‏کنند برای اینکه به دنیا برسند فکر نکنند می‏رسند «ما نشاء لمن نرید» «ما نشاء» یعنی آنکه می‏خواهیم این هم «لمن نرید» هر کس را ما اراده کنیم ممکن است عقب دنیا برود، به دنیا هم نرسد، افرادی هم ممکن است هیچ به فکر دنیا نباشند، هدفشان رضای خدا باشد، هم آخرت گیرشان بیاید و هم دنیا گیرشان بیاید.

امام هادی: دنیا بازار است

امام هادی (علیه السلام) یک حدیث دارد برایتان بخوانم، می‏فرماید: از کلمات امام هادی (علیه السلام)، شب تولدش این حدیث را گوش می‏دهید. امام هادی (علیه السلام) فرمود: «الدنیا سوق» سوق یعنی چه؟ بازار، دینا بازار است، حالا می‏دانید چرا به سوق می‏گویند سوق، چون سوق از سَوق است آدم… می‏گویند فلانی به فلان کار سوق دارد، یعنی کشیده می‏شود. اینکه به سوق می‏گویند سوق چون انسانها به سمت بازار کشیده می‏شوند. مثلاً طلا را یک عده نگاه می‏کنند. می‏گویند کسی چادر سر کرده بود در قالب لباس زنان داشت می‏رفت، این را گرفتند خلاصه گفتند تو زن نبوده‏ای، چرا چادر سر کرده‏ای، چه نیت بدی داشتی. گفت راستش را بگوئید از کجا فهمیدید که من زن نیستم. گفتند برای اینکه از دکان طلافروشی رد می‏شدی و نگاه نمی‏کردی. مگر می‏شود زن رد بشود و نگاه نکند ما فهمیدیم این چیزه… حالا طلا برای زن جاذبه دارد، یک سری چیزها برای مرد جاذبه دارد، مردها هم همینطورند، مثلاً آخوند به کتابفروشی که رسید می‏ایستد اصلاً پایش گیر می‏کند. یکی به کتاب، یکی به قلم، یکی به طلا، یکی به چیزهای لوکس. هر کسی یک چیزی «الدنیا السوق» یعنی انسان کشیده می‏شود.
 حالا دنیا بازار است، ما توی بازار چهار چیز نیاز می‏خواهیم، فروشنده می‏خواهیم توی بازار، توی بازار خریدار هم می‏خواهیم، توی بازار جنس هم می‏خواهیم، توی بازار سخن از نرخ هم هست، فروشنده کیست؟
 انسانها، همه انسانها فروشنده هستند. خریدار کیست؟ خریدار دو تاست یا به خدا می‏فروشند «قربة الی الله» یا به هو‌س‌ها می‏فروشند. هوس‌های خودشان یا هوس‌های دیگران. چرا این کار را کردی؟ وقتی می‏گویند چرا این کار را کردی، یا می‏گوید چون خدا گفته بود، برای خاطر خدا، یا می‏گوید چون دوست داشتم، یا می‏گوید دیگران این کار را دوست داشتند، خوشم آمد یا مردم خوششان آمد. بالاخره خریدار ما حالا یا خداست یا خلق. جنس چیست؟ آن جنسی که می‏فروشیم عمر است، قدرت است، عمرمان را می‏دهیم. نرخ چند است؟ این نرخ مربوط به این است که مشتری‏ات چه کسی باشد، اگر به خدا بفروشیم نرخ بهشت است، اگر به خلق بفروشیم یا کف می‏زنند یا سوت می‏کشند، یا صلوات می‏فرستند، مشتری‏ات کیست؟ خدا «ان الله اشتری‏» خدا مشتری است، به بهشت «فأن لهم الجنة» خلق یک خیابانی به اسم شما می‏کنند، بعد هم یک آدم بهتر از تو پیدا می‏شود تابلو را برمی‏دارند تابلوی آن آقا را می‏زنند. امام هادی (علیه السلام) فرمود: «الدنیا سوق» دنیا بازار است فلذا بحث سود و زیان حسابی توی قرآن مطرح است. چند رقم نرخ توی قرآن است نرخ‌های قران را هم برایتان بگویم: یک نرخ داریم می‏گوید: «اضعاف» ضِعف مثل ضعف است یعنی دو برابر یک، آیه داریم: «اضعاف» یعنی چند برابر، یک آیه داریم: «عشر امثالها» 10 برابر یک آیه داریم. یک آیه داریم: 700 برابر. جمله دیگر بیش از 700 برابر.
 یک آیه دیگر داریم احدی نمی‏داند که چقدر است «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم» کسی که از رختخواب خودش را بکند برای نماز شب می‏گوید مسئله این نیست که دو برابر یا ده برابر «فلا تعلم نفس» هیچکس نمی‏داند «ما اخفی لهم» چه برای او مخفی کرده‏ایم، یعنی هیچ کس نمی‏داند که ثواب نماز شب چیست؟ دو برابر «ضِعف»، چند برابر «اضعاف»، ده برابر «عشرء امثالها» 700 برابر، کسی اگر در راه خدا یک پولی را خرج کند، مثل دانه‏ای است که بکاری و 7 تا خوشه بیرون بیاید «فی کل سنبلة مائة حبة» در هر خوشه‏ای 100 تا پشت سر 100 تا می‏گوید: «والله یضاعف» گاهی بیش از 700 تا به نماز شب که می‏رسد، می‏گوید کسی نمی‏داند. ندان و نپرس دنیا بازار است. (بعضی‏ها به این می‏فروشند، اما از آن طرف بعضی‏ها سقوط نرخ‌های سقوطی هم برایتان معنا کنیم.
 یک آیه داریم می‏فرماید: «فما ربحت» ربحی نکرد، سودی نکرد. یک جا می‏گوید: کاش سودی نمی‏کرد، بدمعامله‏ای بود «یئس ما اشتری‏» خیلی بد معامله کردند. «یئس» یعنی خیلی بد. بعضی‏ها می‏گوید که خاسر است. «قل ان الخاسرین» خاسر است. گاهی می‏گوید کاش خاسر بود، غرق در خسارت است «ان الانسان لفی خسر» غرق در خسارت است، یک جا می‏گوید: «خسران مبین» خیلی خسارتش آشکار است. یک جا می‏گوید: «أخسرین» از همه خسارتش بیشتر است. ببینید نرخ‌های متعدد، ضررهای متعدد، دینا هم بازار است. این ما هستیم که… برای چه کسی نماز می‏خوانی؟ برای چه کسی کار می‏کنی؟ برای چه کسی تبریک می‏گویی؟ برای چه کسی تسلیت می‏گویی؟ برای چه کسی؟ به چه کسی می‏فروشی؟ تا حالا این مقدار عمری که از ما رفته برای چه کسی خودمان را فروختیم. محسن قرائتی حدود 25 سال است که توی تلویزیون است برای چه کسی کار کرده‏ام؟ بعد از 25 سال دیگر باید فکر کنم، ریش‏ام مشکی بود، حالا ریش‏ام سفید شده، برای خلق؟ الان بگویند قرائتی مرد چه می‏شود؟ یک عده می‏گویند قرائتی مردها! اِه! یک عده می‏گویند قرائتی مرد اِه اِه!! شما می‏گویی دیروز پهلوی ما بود اِه اِه اِه!!! این خلاصه 25 سال عمر است. این خلاصه عمر من است. اگر من برای شما کار کرده باشم. خیلی قیامت حسرت است. زن و بچه‏ات تا چهلم بلوز مشکی می‏پوشند، 2 نسل بعد قبرت را نمی‏دانند کجاست.
الان بنده و خود شما قبر بابا و پدر بزرگ و پدربزرگ را می‏دانیم، اما جد پنجم‏مان را هیچکس توی ایران من پیدا نکردم که قبر جد پنجمش را هم بداند کجاست. چند سال دیگر قبر ما هم معلوم نیست). مواظب باشید مفت نفروشید، اگر کاری می‏کنید در انتخابات، به کسی رأی می‏دهید برای خدا باشد به کسی سلام می‏کنید برای خدا باشد، کمک کسی می‏کنید برای خدا باشد، وقتی برای خدا باشد، عقده‏ای نمی‏شوید، می‏گوئید والله ما برای خدا کاندیدا شدیم، حالا مردم نخواستند، رأی ندادند، این مردم ناآگاه! بابا حالا چطور اگر مردم به تو رأی می‏دادند آگاه بودند، حالا که به تو رأی ندادند همه ناآگاه شدند. ببینید بازی می‏کنند با مردم، اگر برای خدا منتخب شدیم، رأی دادند الحمدالله. خدا عرض کنم که رحمت کند این پدر رئیس جمهور را آیت الله خاتمی بود. امام جمعه یزد بود، ایشان توی خبرگان کاندیدا شده بود، یک شب توی تلویزیون چیزی گفت، ما خیلی خندیدیم. گفت والله من که حال ندارم، آمده‏اند می‏گویند وظیفه شرعی‏ات است، کاندیدا شوید، توی خبرگان، حالا ما کاندیدا می‏شویم، اگر رأی دادید که می‏شویم. اگر هم رأی ندارید چه بهتر! الحمدالله، خدا رحمتش کند.
 خدا رحمت کند آیت الله العظمی خوانساری از مراجع تقلید بود، توی بازار تهران اول رساله‏اش نوشته مؤمنین اصرار کردند من رساله بنویسم. مؤمنین اگر خواستند تقلید کنند، اگر هم نخواستند که… هیچ، تلاش بکنند که مردم از من تقلید بکنند، یا مردم به من رأی بدهند، آدمی برای خدا کار کند، راحت است فهمیدند، نفهمیدند، تعریفش را کردند یا نکردند اسمش بود، نبود. با خدا معامله می‏کند.
 خدایا! تو را به حق آبروی امام هادی (علیه السلام) ایمانی به ما بده که از این به بعد همه کارهایمان 100% برای خدا باشد.
 خلافهای ما را ببخش و بیامرز.
 رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و عقائد و افکار و انقلاب و عزت و دین و آئین و دنیا و آخرت و هر چه که به ما داده‏ای در پناه آقا امام زمان (علیه السلام) برای ما حفظ بفرما
 توی این بازار دنیا تا حالا هر چه خسارت کرده‏ایم بس است، از این به بعد ما را خاسر و زیانکار قرار نده..
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست