نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 491
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزانی که بحث ما را پای تلویزیون میبینند در دهه فجر هستند، دهه فجر 82 بحث را میبینند و شب تولد امام هادی (علیه السلام) است و در آستانه غدیر خم هستیم. تقریباً ربع قرن از انقلاب گذشت، چه شیرینیهایی گیر آمد و چه حوادث تلخی را پشت سر گذاشتیم ولی خوب خیلی زندگی پرهیجان این ربع قرن این 25 سال… و… زندگی پر هیجانی را دیدیم. یعنی خوب شد دیدیم فرار شاه و گریه شاه را و خیانتهای لانه جاسوسی را، خوب شد دیدیم وضع صدام را، این تاریخی است که مفسر قرآن است. یکی از مفسرهای قرآن که قرآن تفسیر میکند خود تاریخ است. تاریخ، مفسر خوبی است قرآن را تفسیر میکند چون در قرآن میخوانیم: «والعاقبة للمتقین» این آیه قرآن است یعنی پایان نیک مال متقین است و ما دیدیم صدام پایان نیکی نداشت. شاه پایان نیکی نداشت.
گرامیداشت یاد شهدا در دهه فجر انقلاب
آن کسی که به عشق صدام و به خاطر رضای صدام اسرای ما و جان.. و آزادگانمان را شکنجه کرد یعنی میخ را گذاشتند روی سر ابوترابی و میخ را کوبیدند توی سر ایشان، آنها چه شدند؟ آن وقت ابوترابی چه شد؟ ابوترابی رفت کنار امام رضا (علیه السلام) خوابید. قبر ابوترابی چند متری قبر امام رضا (علیه السلام) است. تقریباً شبانه روز مردم آنجا فاتحه میخوانند. آن وقت صدامیها، آن کسی که ابوترابی را شکنجه کرد کجاست؟ صدام کجاست و امام (رحمة الله علیه) کجاست؟ یزید کجاست و امام حسین (علیه السلام) کجاست؟ «والعاقبة للمتقین و العاقبة للاهل تقوی» حوادث تلخی آمد و دیدیم بار سنگین است دیروز میهمان یک عزیزی بودم گفت بله، گفتم پدر شما چرا چشمهایش نمیبیند؟ گفت میدانی توی شکنجه با او چه کردند؟ تا 80 تا سیلیاش را شمرد دیگر نفهمید بعدش چه شد. توی شکنجههای شاه بعد هم میگفت مادرم بچهدار شد، بچه را آورد پدرم ببیند. این ساواکی بچه را گرفت چنان این بچه قنداقی را پرت کرد که میگفت یک نفر روی هوا او را گرفت بالاخره آن سنگدلهایی که این رقمی شکنجه کردند، تمام شد، امت حزب الله پیروز شد. البته خوب خیلی بارمان سنگین است. کتکهایش را آنها خوردند، حالا ما وارث شکنجهها و خونها هستیم. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هر کس به این انقلاب و به این کشور و به این امت خدمت میکند تمام مددهای غیبی را بر او سرازیر بفرما.. هرکس با قصد و نقشه و رابطه با خارج یا داخل با برنامهریزی میخواهد بشکند خدایا آنها را درهم بشکن.. هر کس نمیخواهد بشکند اما چون عاقل نیست یا عقلش نمیرسد یا به خاطر خط سیاسی، قبیلهبازی، حزببازی، باندبازی برای اینکه خودشان را نگه دارند، میگوید مردم هر چه شدند، شدند. ما وضعمان خوب باشد، حرامزاده نیست، خائن هم نیست، اما خودخواه است، دلش میخواهد خودش پستاش را نگه دارد ولو به هر قیمتی که شد، خدایا آنها را هم از این خودخواهی نجات مرحمت بفرما. دهه فجر را به همه بینندگان تبریک عرض میکنم و به روح امام (رحمة الله علیه) و همه شهدا سلام و صلوات میفرستیم. بحث ما تولد امام هادی (علیه السلام) است مقداری راجع به آقا امام هادی (علیه السلام) صحبت میکنم و خودتان را هم آماده کنید برای غدیر خم. کشور ما نمیدانم چگونه است یک جایش خیلی خوبند، یک جاهایی کم خوبند یک جایش ضعیفاند، متوسطاند. آنکه خیلی خوب است عاشورا است واقعاً مردم نسبت به امام حسین (علیه السلام) حقاش را ادا میکنند. انصافاً ادا میکنند ولی راجع به آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) البته آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) هم مقدار زیادی حقش ادا میشود. الان من توی لغتنامه دهخدا شمردم به نظرم (چون چند سال پیش شمردم) به نظرم 300 تا علیآباد داشتیم توی ایران 300 تا علیآباد داریم و بیشترین اسم توی ایران اسمی است که توی آن علی باشد، مانند علیرضا، علیمحمد، علیرجب، علیصفر، علییار، رجبعلی، شعبانعلی، علی، اصلاً کلمه علی، حسینعلی، حسنعلی، بیشترین کلمه توی ایران کلمه علی است و… ولی خوب عید غدیر کمرنگ است. بیایید این را پررنگ کنید نه با یک چراغانی، یک حرکتهایی الحمدالله شده یک ستاد غدیری راه افتاده. یک حرکتهایی شده ولی مثلاً اشکال دارد که ما مثلاً عیدیمان را منتقل کنیم به غدیر لباسی که برای بچههایمان میخریم به خاطر غدیر اصلاً حدیث داریم عید غدیر لباس نو بپوشید. امام رضا (علیه السلام) عید غدیر کفش و انگشتر و غذا میداد در خانهی یارانش مثلاً هدیهها، نظافتهای خانه، سرگردهایی که سرهنگ میشوند، سرهنگهایی که تیمسار میشوند. پایان، گواهینامه فارغ التحصیلان دانشگاه، لیسانسها، فوقلیسانسها، سردوشی درجهدارها عرض کنم که پلو دادن، سور دادنها، مسئله غدیر را راه بیندازیم.
عناوین و القاب عید غدیر در قرآن
غدیر خیلی مهم است. چهار تا لقب غدیر توی قرآن دارد. القاب غدیر در قرآن «الیوم» یعنی امروز، روز غدیر «الیوم یئس الذین کفروا» روز یأس کفار چون خیلی میخواستند، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نابود بشود، جنگها، نشد، ریختند توی خانه، نبود. حضرت علی (علیه السلام) جای او خوابید، موفق نشدند. توطئه کردند، نشد. هر کاری کردند نشد. تهمت زدند شاعر است نگرفت، ساحر است نگرفت، کاهن نگرفت، مجنون نگرفت. هر چه گفتند حل نشد، آخرش گفتند بابا ولش کنید این خودش خاموش میشود. چون پسر ندارد یک دختر دارد، دختر جزو اولاد نبود آن زمان، خلاص یک مرتبه در غدیر خم دیدند علی (علیه السلام) را معرفی کرد که اگر هم پسر میداشت بهتر از علی (علیه السلام) نبود. گفتند عجب! پس ما منتطر بودیم تا بمیرد و تمام بشود. پس این هنوز از دنیا نرفته جانشین تعیین کرد. مأیوس شدند همچین یخ کردند. روز یأس است «الیوم اکملت لکم دینکم» کمال دین، دینم کامل است چون ماشین خوب، اگر راننده هم پشت آن نباشد فایده ندارد، ماشین اسلام به شرطی خوب است که رانندهاش هم امیر المؤمنین (علیه السلام) باشد والا دیگران پشت فرمان نشستند هی تق و توق این طرف و آن طرف زدند. عوض اینکه بدهند صافکاری آن را دادند دست کسی که او هم بدترش کرد. ماشین خوب ماشینی است که رانندهاش هم معصوم باشد. «و اتممت علیکم نعمتی» نعمتت تمام چون همه نعمتها را داشته باشی، یعنی یک مدرسه، آزمایشگاه داشته باشد، آب، برق، تلفن، اینترنت، کامپیوتر، همه امکانات را داشته باشد اما استاد خوب سر کلاس نرود نعمت تمام نیست «رضیت لکم الاسلام دینا». روز غدیر 4 تا لقب دارد در قرآن. این لقبهای قرآنیاش است یکی از یهودیها به یکی از مسلمانها گفته بود شما یک روزی در قرآن دارید که 4 تا لقب دارد، اگر در بنیاسرائیل یکی از این لقبها را یکی از روزها داشته باشد ما آن روز را روز عید میگیریم. اگر کسی روز عید غدیر ناهار بدهد به یک نفر، به یک نفر مسلمان ناهار بدهد، انگار به تمام انبیاء ناهار داده. خیلی روز مهمی است بنابراین روز غدیری که بینندهها در پیش دارند هر چه میتوانید تجلیل کنید، این نشانه مودت است، مزد رسالت است. حالا برای شادی روح آقا امیرالمؤمنبن (علیه السلام) صلوات ختم کنید.
ایران، پاسدار ولایت اهل بیت (ع)
خدا را شکر کنید که در دنیا تنها کشوری که در اذان آن میگویند (اشهد ان علیاً ولی الله) ایران است. تنها کشوری که رهبرش عادل است روی کره زمین ایران است. تنها کشوری که آمریکا توی آن گیر کرده، توی همه کشورها، همه را یا ترسانده یا خریده یا پخته یا خورده. تنها کشوری که مثل استخوان توی گلوی آمریکا گیر کرده است ایران است. تنها کشوری که توی این 25 ساله نسبت به همه کشورهای مشابه رشد علمیاش، رشد ابتکار و اختراع و صنعتش پیش رفت ایران است. بله مشکلات داریم، او برد، او خورد، او رشوه گرفت، او پارتیبازی کرد، او دروغ گفت، هنوز غلطهای… دانه دانه غلطهایی توی زندگیها هست اما بد نه خوب میرود، مثل مسافرتی که ماشین خوب میرود، جاده هم خوب است، راننده هم خوب است. منتهی این مسافرها یکی ویشگون میگیرد، آن یکی پوست پرتقال میریزد، او سیگار پرت میکند، توی اتوبوس با هم دعوا دارند. یعنی مسافرها با هم مشکل دارند آن به آن تنه میزند، آن به آن سوزن فرو میکند. ولی بالاخره ماشین سالم است، دغدغه از موتور نیست، دغدغه از راننده هم نیست، چون موتورش اسلام است، رانندهاش هم امام (رحمة الله علیه) است، جاده هم جاده اسلام است. منتهی این مسافرها هم ای کاش به همدیگر سوزن فرو نمیکردند. آرام بودند.
لقمه حرام، ریشه فسق و فجور و انکار حق
خوب چرا کمفروشی میکنی مثلاً حالا که چی؟ کلاهبرداری کردهای که چی؟ آن وقت لقمه حرام که خوردی میدانی چه میشود. قرآن میگوید لقمه حرام خوردهای. بسمالله «ویل للمطففین» وای بر کمفروش، لقمه حرام خوردهای میدانی نتیجهاش… پشت سر «ویل للمطففین» میگوید: «ان کتاب الفجار» یعنی کمفروشی شما را فاجر میکند، یعنی فاسق میکند، فاسد که شدی پشت سر «ان کتاب الفجار» میگوید: «ویل یومئذٍ للمکذبین» اصلاً دین را قبول نداری. همین طور آدم ذره ذره… یک کسی میگفت هواپیمای به این بزرگی را چطور میدزدند. گفت: اول میبرند توی هوا آنجا که کوچک شد بعد آنجا میدزدند. اول آدم لقمه حرامی میخورد. میگویند یک قت یک خلیفه جنایتکاری، یک دانشمندی را احضار کرد گفت: سه تا کار بایستی بکنی، یا باید معلم بچههایم بشوی، یا باید قاضی بشوی، یا باید یک ناهار پهلوی من بخوری. دانشمند کمی فکر کرد و گفت: معلم بچههایش بشوم، گرگزاده عاقبت گرگ شود. بالاخره بچه شاه میشود شاه. شاه این کار را نمیکنم. قاضی بشوم باید طبق فرمان اعلیحضرت قضاوت کنم، حق و ناحق کنم. حالا یک ناهار میخورم که این از همه خطرش کمتر است. آقا این دانشمند یک ناهار پهلوی خلیفه جنایتکار خورد، عجب غذایی بود، خوشمزه بود. این غذا لقمه حرام، گفت آقا اگر اجازه میفرمائید هر دو را قبول میکنم، روزها قضاوت میکنم، شبها هم به بچههایتان درس میدهم. یعنی لقمه حرام کار خودش را کرد. مواظب لقمه حرام باشید به بچههایتان لقمه حرام ندهید. حدیث داریم آجر غصبی توی خانه این مایه خرابی خانه است. امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا فرمود: لقمه حرام توی شکمتان است که هر چه من امام حسین حرف میزنم شما گوش به حرف من نمیدهید.
دوران سخت زندگی امام هادی (ع)
درباره امام هادی (علیه السلام) مقداری صحبت کنیم. مادرش کنیز بود. این درس اول، یعنی نگویید اِه! دختر از دهات گرفتهای. دختر فلانی را گرفتهای. یک وقت میبینی آن دختر دهاتی شرف دارد به صد تا دختر شهری. ما 12 تا امام داریم که مادر 6 نفر از آنها کنیز بوده، یعنی وقتی خدا اراده کند از زن کنیز گمنام امام معصوم… بعد آن آقا هم دست و پا میزند که دختر فلانی را بگیرد. سرش به تناش میارزد، پدرش فلانی است، عمویش فلانی است. داداشهایش، دائیهایش، همهاش به این فکرها هستند، بعد هم میبینیم در انتخاب همسر فقط ریشه خانوادگی را دقت کنیم، اصلاً روی نام و نان فکر نکنیم. مادرش کنیز بود، ولی خانم باکمالی بود، به نام سمانه، زن وارستهای بود در یکی از روستاهای کنار مدینه به دنیا آمده بود. 33 سال مدت امامت آن حضرت بود که با 6 نفر از خلفا هم زمان بودند، روزها کشاورزی، شبها عبادت، با زبانهای مختلف با مردم صحبت میکرد. یک روز ایشان را بردند توی جلسه متوکل، متوکل یک چیزی بود از آن جنسهایی مثل جمع بین معاویه و یزید و اینها، خیلی ستمگر بود. 17 مرتبه قبر امام حسین (علیه السلام) را به شخم بست، که این مزرعه بشود. نام امام حسین (علیه السلام) محو بشود. 17 بار، ولی مسجد میساخت. به او گفتند تو چرا مسجد میسازی، ولی قبر امام حسین (علیه السلام) را خراب میکنی. میگفت: امام حسین (علیه السلام) مردم وقتی میروند، جوش میآورند، آدمی اگر جوش بیاورد، من حریفش نمیشوم، اما مسجد چرت میزنند، همه مسجدها هم پر بشود من نمیترسم، توی مسجد چرت میزنند. آنجا سینه میزنند من از آنها میترسم ولی از اینها نمیترسم. 17 بار. یک روز امام هادی (علیه السلام) را آوردند توی جلسهای که متوکل شراب آورد، امام تا نگاهش به شراب افتاد، در جلسهای که شراب هست نشستناش حرام است ولو شما نخوری، جایی که قماربازی میکنند نگاه به قمار هم حرام است تا امام جلسه شراب را دید، مطالبی گفت، چنان جلسه تحت تأثیر قرار گرفت که حتی آن خبیث متوکل هم شروع کرد به گریه کردن و جلسه را به هم زد.
پاسخ سخت خداوند به توهین و تحقیر متوکل
یک روز میخواستند امام را تحقیر کنند، خیلی برنامهها بود برای اینکه امام را بشکنند گفتند که امام را احضار کنید، وقتی امام وارد میشد، آخر پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، امام معصوم است، شخصیت مهمی بود، بردهها پرده را کنار میزدند، هی در را باز میکردند، گفتند: امام را دعوت کنید ولی هیچکس برایش پرده را کنار نزند، بگذارید همینطور خودش بیاید مثل اینکه مثلاً کسی میآید میگوییم هیچکس جلوی پایش بلند نشود، کمی خوار بشود. خوب درهای زیادی بود امام به هر دری که میرسید، باد میآمد پرده را کنار میزد، میرفت دوباره فکر کردند این تصادف است، دو سه بار امام را آوردند و بردند دیدند اِه! آخرش امام فرمود: چرا شک میکنید، قرآن میفرماید: «و سخرنا له الریح تجری بامره». آیه قران است یعنی باد در اختیار حضرت سلیمان بود و مقام من پهلوی خدا از سلیمان (علیه السلام) بیشتر است چون شما نیت کردید، حالا من دست دارم پرده را کنار میزنم، چون شماها.. آخر گاهی وقتها انسان خودش حرفی نمیزند، ببینید میگویند «أخدم اخاک» یعنی خدمت کن به برادرت، یعنی داری میروی کفش برادرت را هم واکس بزن، میروی نان بگیری یک نان هم برای همسایهات بگیر، بگو حالا که نانوایی خلوت است من هم که آمدهام دو تا نان… «اخدم اخاک» تو به برادرت خدمت کن. اما میگوید: «فان استخدمک فلا» اگر او گفت دو تا نان برای ما بگیر، بگو خوب مگر من نوکر شما هستم. خودت برو بگیر، اگر او خواست تو را به نوکری بگیرد، نوکرش نشو. اما اگر او چیزی نگفت انجام بده. ببینید یک وقت من میگویم دستم را ببوس (اشاره به دست دارد) اگر من گفتم ببوس، نبوس، اما اگر او دستش را پیش گرفت حتماً دستش را ببوس، یعنی اگر تواضع کرد بالایش بیاور، اما اگر خودش متکبر بود، پائیناش بیاور. هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. خود امام توی خانهاش کار هم میکند، پرده را هم کنار میزند، ولی چون آنجا برنامه ریختهاند که امام هادی (علیه السلام) بیاید و کسی برایش احترام قائل نشود، خرابش کنند، چون توطئه حکومت این بود که خرابش کنند، خداوند هم علیه اینها هی باد میآمد به هر دری دو سه بار امتحان کردند، دیدند بله. بعد آیه خواند امام هادی (علیه السلام) قرآن خواند و فرمود: «و سخرنا له الریح تجری بامره» باد به امر سلیمان (علیه السلام) حرکت میکند ولی ما که از… یک مرتبه گفتند که چکار کنیم امام دهم را بشکنیم. گفتند متوکل یک حرکتی بکند سوار اسب بشود و به مردم بگوئیم همه بیائید عقب اسب پیاده بروید به امام هادی (علیه السلام) هم بگوئیم، شما هم باید بیائید آن وقت امام هادی (علیه السلام) عقب اسب متوکل، متوکل خلیفه عباسی سوار بشود، امام هادی (علیه السلام) قاطی مردم. امام هادی (علیه السلام) را آوردند، گفتند شما باید قاطی جمعیت عقب اعلی حضرت بروید. امام هادی (علیه السلام) رفت و این آیه را خواند: «فتمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام» این ماجرای توهین به ناقه صالح (علیه السلام) است، مردم به حضرت صالح (علیه السلام) گفتند راستش را بخواهید ما نمیدانیم تو پیغمبر هستی یا نیستی، اگر از همین کوه یک شتر سرخ بیرون آوردی ما میفهمیم که پیغمیری، همین الان هم باید بیرون بیاوری. گفت: خدایا! از قدرت غیبی یک حیوان آمد بیرون، یک شتر بیرون آمد. گفت حالا که دعای شما مستجاب شد این شتر را کسی به آن دست نزند، نابود میشود، توهین به این شتر، این شتر دیگر قداست دارد، چون این شتر دیگر با باقی شترها…«هذه ناقة الله» این ناقه مال خداست، این خط ویژه برایش گذاشتند، اگر شما قصد بدی نسبت به این شتر داشتید «یاخذکم بعذابٍ الیم» به عذاب دردناک گرفتار میشوید. امام هادی (علیه السلام) فرمود: خدایا! من از آن شتر ناقه کمتر نیستم. اینها دارند به من اهانت میکنند، آن وقت آیه نازل شد آنهایی که به شتر ناقه اهانت کردند سه روز بعد نابود شدند. آن وقت «فتمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام» سه روز بیشتر دیگر زنده نیستید، گفتند عجب آیهای را امام هادی (علیه السلام) میخواند، گفتند امام هادی (علیه السلام) پیغام داد، گفت سه روز دیگر متوکل بیشتر زنده نیست، توی همین سه روز ریختند و تکه تکهاش کردند، هواداران معتصم او را قطعه قطعه کردند. اینها هم روز خوشی ندیدند، امام اینهایی که در کربلا امام حسین (علیه السلام) را کشتند به یک فلاکتی افتادند اصلاً حرمله که تیر زد گلوی علی اصغر را پاره کرد توی مستراح خانهاش زیر سبد قایم شد، آوردند بیرون آهن را داغ کردند و به پوست بدنش میگذاشتند، یعنی فکر نکنید عُمرِ سعد که امام حسین (علیه السلام) را کشت تا فرماندار ری بشود. فرماندار ری شد، اینطور نیست آنهایی که جنایت کنند برای اینکه به دنیا برسند، جنایت میکنند به دنیا هم نمیرسند. «خسر الدنیا و الاخرة» قرآن میفرماید: کسانی که خلاف میکنند برای اینکه به دنیا برسند فکر نکنند میرسند «ما نشاء لمن نرید» «ما نشاء» یعنی آنکه میخواهیم این هم «لمن نرید» هر کس را ما اراده کنیم ممکن است عقب دنیا برود، به دنیا هم نرسد، افرادی هم ممکن است هیچ به فکر دنیا نباشند، هدفشان رضای خدا باشد، هم آخرت گیرشان بیاید و هم دنیا گیرشان بیاید.
امام هادی: دنیا بازار است
امام هادی (علیه السلام) یک حدیث دارد برایتان بخوانم، میفرماید: از کلمات امام هادی (علیه السلام)، شب تولدش این حدیث را گوش میدهید. امام هادی (علیه السلام) فرمود: «الدنیا سوق» سوق یعنی چه؟ بازار، دینا بازار است، حالا میدانید چرا به سوق میگویند سوق، چون سوق از سَوق است آدم… میگویند فلانی به فلان کار سوق دارد، یعنی کشیده میشود. اینکه به سوق میگویند سوق چون انسانها به سمت بازار کشیده میشوند. مثلاً طلا را یک عده نگاه میکنند. میگویند کسی چادر سر کرده بود در قالب لباس زنان داشت میرفت، این را گرفتند خلاصه گفتند تو زن نبودهای، چرا چادر سر کردهای، چه نیت بدی داشتی. گفت راستش را بگوئید از کجا فهمیدید که من زن نیستم. گفتند برای اینکه از دکان طلافروشی رد میشدی و نگاه نمیکردی. مگر میشود زن رد بشود و نگاه نکند ما فهمیدیم این چیزه… حالا طلا برای زن جاذبه دارد، یک سری چیزها برای مرد جاذبه دارد، مردها هم همینطورند، مثلاً آخوند به کتابفروشی که رسید میایستد اصلاً پایش گیر میکند. یکی به کتاب، یکی به قلم، یکی به طلا، یکی به چیزهای لوکس. هر کسی یک چیزی «الدنیا السوق» یعنی انسان کشیده میشود. حالا دنیا بازار است، ما توی بازار چهار چیز نیاز میخواهیم، فروشنده میخواهیم توی بازار، توی بازار خریدار هم میخواهیم، توی بازار جنس هم میخواهیم، توی بازار سخن از نرخ هم هست، فروشنده کیست؟ انسانها، همه انسانها فروشنده هستند. خریدار کیست؟ خریدار دو تاست یا به خدا میفروشند «قربة الی الله» یا به هوسها میفروشند. هوسهای خودشان یا هوسهای دیگران. چرا این کار را کردی؟ وقتی میگویند چرا این کار را کردی، یا میگوید چون خدا گفته بود، برای خاطر خدا، یا میگوید چون دوست داشتم، یا میگوید دیگران این کار را دوست داشتند، خوشم آمد یا مردم خوششان آمد. بالاخره خریدار ما حالا یا خداست یا خلق. جنس چیست؟ آن جنسی که میفروشیم عمر است، قدرت است، عمرمان را میدهیم. نرخ چند است؟ این نرخ مربوط به این است که مشتریات چه کسی باشد، اگر به خدا بفروشیم نرخ بهشت است، اگر به خلق بفروشیم یا کف میزنند یا سوت میکشند، یا صلوات میفرستند، مشتریات کیست؟ خدا «ان الله اشتری» خدا مشتری است، به بهشت «فأن لهم الجنة» خلق یک خیابانی به اسم شما میکنند، بعد هم یک آدم بهتر از تو پیدا میشود تابلو را برمیدارند تابلوی آن آقا را میزنند. امام هادی (علیه السلام) فرمود: «الدنیا سوق» دنیا بازار است فلذا بحث سود و زیان حسابی توی قرآن مطرح است. چند رقم نرخ توی قرآن است نرخهای قران را هم برایتان بگویم: یک نرخ داریم میگوید: «اضعاف» ضِعف مثل ضعف است یعنی دو برابر یک، آیه داریم: «اضعاف» یعنی چند برابر، یک آیه داریم: «عشر امثالها» 10 برابر یک آیه داریم. یک آیه داریم: 700 برابر. جمله دیگر بیش از 700 برابر. یک آیه دیگر داریم احدی نمیداند که چقدر است «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم» کسی که از رختخواب خودش را بکند برای نماز شب میگوید مسئله این نیست که دو برابر یا ده برابر «فلا تعلم نفس» هیچکس نمیداند «ما اخفی لهم» چه برای او مخفی کردهایم، یعنی هیچ کس نمیداند که ثواب نماز شب چیست؟ دو برابر «ضِعف»، چند برابر «اضعاف»، ده برابر «عشرء امثالها» 700 برابر، کسی اگر در راه خدا یک پولی را خرج کند، مثل دانهای است که بکاری و 7 تا خوشه بیرون بیاید «فی کل سنبلة مائة حبة» در هر خوشهای 100 تا پشت سر 100 تا میگوید: «والله یضاعف» گاهی بیش از 700 تا به نماز شب که میرسد، میگوید کسی نمیداند. ندان و نپرس دنیا بازار است. (بعضیها به این میفروشند، اما از آن طرف بعضیها سقوط نرخهای سقوطی هم برایتان معنا کنیم. یک آیه داریم میفرماید: «فما ربحت» ربحی نکرد، سودی نکرد. یک جا میگوید: کاش سودی نمیکرد، بدمعاملهای بود «یئس ما اشتری» خیلی بد معامله کردند. «یئس» یعنی خیلی بد. بعضیها میگوید که خاسر است. «قل ان الخاسرین» خاسر است. گاهی میگوید کاش خاسر بود، غرق در خسارت است «ان الانسان لفی خسر» غرق در خسارت است، یک جا میگوید: «خسران مبین» خیلی خسارتش آشکار است. یک جا میگوید: «أخسرین» از همه خسارتش بیشتر است. ببینید نرخهای متعدد، ضررهای متعدد، دینا هم بازار است. این ما هستیم که… برای چه کسی نماز میخوانی؟ برای چه کسی کار میکنی؟ برای چه کسی تبریک میگویی؟ برای چه کسی تسلیت میگویی؟ برای چه کسی؟ به چه کسی میفروشی؟ تا حالا این مقدار عمری که از ما رفته برای چه کسی خودمان را فروختیم. محسن قرائتی حدود 25 سال است که توی تلویزیون است برای چه کسی کار کردهام؟ بعد از 25 سال دیگر باید فکر کنم، ریشام مشکی بود، حالا ریشام سفید شده، برای خلق؟ الان بگویند قرائتی مرد چه میشود؟ یک عده میگویند قرائتی مردها! اِه! یک عده میگویند قرائتی مرد اِه اِه!! شما میگویی دیروز پهلوی ما بود اِه اِه اِه!!! این خلاصه 25 سال عمر است. این خلاصه عمر من است. اگر من برای شما کار کرده باشم. خیلی قیامت حسرت است. زن و بچهات تا چهلم بلوز مشکی میپوشند، 2 نسل بعد قبرت را نمیدانند کجاست. الان بنده و خود شما قبر بابا و پدر بزرگ و پدربزرگ را میدانیم، اما جد پنجممان را هیچکس توی ایران من پیدا نکردم که قبر جد پنجمش را هم بداند کجاست. چند سال دیگر قبر ما هم معلوم نیست). مواظب باشید مفت نفروشید، اگر کاری میکنید در انتخابات، به کسی رأی میدهید برای خدا باشد به کسی سلام میکنید برای خدا باشد، کمک کسی میکنید برای خدا باشد، وقتی برای خدا باشد، عقدهای نمیشوید، میگوئید والله ما برای خدا کاندیدا شدیم، حالا مردم نخواستند، رأی ندادند، این مردم ناآگاه! بابا حالا چطور اگر مردم به تو رأی میدادند آگاه بودند، حالا که به تو رأی ندادند همه ناآگاه شدند. ببینید بازی میکنند با مردم، اگر برای خدا منتخب شدیم، رأی دادند الحمدالله. خدا عرض کنم که رحمت کند این پدر رئیس جمهور را آیت الله خاتمی بود. امام جمعه یزد بود، ایشان توی خبرگان کاندیدا شده بود، یک شب توی تلویزیون چیزی گفت، ما خیلی خندیدیم. گفت والله من که حال ندارم، آمدهاند میگویند وظیفه شرعیات است، کاندیدا شوید، توی خبرگان، حالا ما کاندیدا میشویم، اگر رأی دادید که میشویم. اگر هم رأی ندارید چه بهتر! الحمدالله، خدا رحمتش کند. خدا رحمت کند آیت الله العظمی خوانساری از مراجع تقلید بود، توی بازار تهران اول رسالهاش نوشته مؤمنین اصرار کردند من رساله بنویسم. مؤمنین اگر خواستند تقلید کنند، اگر هم نخواستند که… هیچ، تلاش بکنند که مردم از من تقلید بکنند، یا مردم به من رأی بدهند، آدمی برای خدا کار کند، راحت است فهمیدند، نفهمیدند، تعریفش را کردند یا نکردند اسمش بود، نبود. با خدا معامله میکند. خدایا! تو را به حق آبروی امام هادی (علیه السلام) ایمانی به ما بده که از این به بعد همه کارهایمان 100% برای خدا باشد. خلافهای ما را ببخش و بیامرز. رهبر و دولت و امت و ناموس و نسل و عقائد و افکار و انقلاب و عزت و دین و آئین و دنیا و آخرت و هر چه که به ما دادهای در پناه آقا امام زمان (علیه السلام) برای ما حفظ بفرما توی این بازار دنیا تا حالا هر چه خسارت کردهایم بس است، از این به بعد ما را خاسر و زیانکار قرار نده.. «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 491