نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 502
موضوع: انگيزه-2
تاريخ پخش: 73/06/17
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
1- انگيزه
جلسه قبل بحث من درباره انگيزه بود يعني نشاط كار بعضيها انگيزه دارند. بعضيها انگيزه ندارند. عوامل انگيزه حدود صد عامل يادداشت كردهام. اين جسله و جلسه بعد هم بحث ميكنم هر كسي هر كاري ميكند با علاقه كار بكند بي انگيزه نباشد.
عوامل انگيزه و نشاط: ايمان، ايمان به معاد، علاقه به مردم، تشويق، توجه به مقام انسانيت، توجه به تلاش ديگران، امام علي(ع) گاهي وقتها براي اينكه انگيزه ايجاد كند ميگفت بابا طرفداران معاويه كارشان درست است شما كه طرفدار من هستيد چرا شل هستيد؟ توجه به آينده روشن، ايمان به وعدههاي خدا، تلقين و دعا انگيزه خوبي است، غيرت، نذر، برنامه داشتن اينهايي را كه گفتم در جلسه قبل گفته بودم اما بحث امروز دنباله بحث انگيزه:
2- برنامه و نظم
19- برنامه و نظم، مثلاً كسي كه تصميم گرفته است و برنامه ريزي كرده است اين انگيزه دارد كه كار بكند اگر به يك مدير بگويند شما بايد ساعت ده سر كلاس باشيد اين ديگر نميتواند بگويد حالا توي دفتر مينشينيم ببينيم چه ميشود. برنامه مثل ريل است ريل آهن باعث ميشود كه قطار را در خودش حركت بدهد. برنامه و نظم عامل انگيزه ميتواند باشد.
3- انس و عادت
20- انس و عادت، انس به گناه، گناه ميآورد. انس به ثواب ثواب ميآورد. انسان با هر كاري كه مأنوس شد بعدش هم انگيزه دارد كه انجام بدهد. ميگويند اگر حليم نيستي خودت را به حلم بزن يعني وقتي آدم در چهارچوب يك قالبي شد، مجبور است خودش را به آن قالب بزند.
4- امر به معروف و نهي از منكر و ياد نيك
21- امر به معروف و نهي از منكر، سفارش مردم انگيزه ميدهد.
22- ياد نيك، اگر انسان بداند كه نامش به خوبي برده ميشود. سعديا مرد نكونام نميرد هرگز. آيه قرآن داريم (وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ) (شعراء /84) خداوند از حضرت ابراهيم نقل ميكند كه گفت خدايا من ميخواهم كه بعد از مردنم نامم را به نيكي ببرند. امام جماعت يكي از مساجد عكس شاگرد زرنگها را ميزد دم در مسجد و شاگر زرنگها ميديدند كه اگر خوب درس بخوانند عكسشان را دم در مسجد ميزنند اينها انگيزه شده بود.
5- تشكيلات لازم است
23- تشكيلات، اگر كسي بداند كه چه ساعتي بايد بيايد و مسئوليت او چي است. پيغمبر ما نماز صبح را كه ميخواندند بلند ميشد و با چشم هايش حاضر و غايب ميكرد يك روز ديد كه حضرت امير نيامده است. رفت در خانه را زد. فاطمه زهرا(س) بيرون آمد. حضرت پرسيد: چرا علي امروز مسجد نبود؟ فرمود علي ديشب تا صبح مناجات كرد و صبح هم ديگر نتوانست بيايد مسجد و نمازش را توي خانه خواند پيغمبر فرمود به علي بگو شب تا صبح بخوابد و صبح بيايد مسجد بهتر از اين است كه شب تا صبح عبادت كند و مسجد نيايد و فرادي بخواند. حضرت سليمان از همه دست اندركاران سان ميديد (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ) (نمل /17) يعني از همه سان ميديد حتي پرندهها را هم زير نظر داشت يك روز پرسيد (وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِي لَا أَرَى الْهُدْهُدَام كَانَ مِنْ الْغَائِبِينَ) (نمل /20) هدهد كجاست؟ ماشينها اگر بدانند كه سبقت بگيرند كنترل ميشوند يعني تشكيلات و سيستم باعث ميشود كه انگيزه زياد بشود.
6- تفريح بايد باشد
24- تفريح، كساني كه لابلاي كارشان تفريح ميكنند كار را با نشاط انجام ميدهند كساني كه دائماً كار ميكنند، خسته هستند. خداوند گفته نماز بخوان. بعد گفته: سر دو ركعت بنشين برش زدن حتي قرآن ميگويد كسي اگر روز تعطيلي كار بكند تجاوز كرده است. (وَلَقَدْ عَلِمْتُمْ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ) (بقره /65) خداوند به يهوديها گفته بود كه شنبه تعطيل است كار نكنيد. يهوديها شنبه هم كار ميكردند. آنوقت قرآن ميفرمايد شناختيم آنهايي كه روز تعطيل تجاوز كردند معلوم ميشود كه كار روز تعطيلي تجاوز است يعني اينطور نيست كه زرنگي باشد. اين الان اضطرار است كه مردم روزي سه شيفت كار ميكنند ما كاري به اضطرار نداريم مثل كسي كه پا ندارد و با دستهايش راه ميرود. خوب بادست كه راه نميروند اين جان كندن است ضرورت است.
يك قشر از ما متاسفانه جان ميكنند البته يك مقداري توقع بالا رفته است وگرنه ميشود كه ما يك خورده توقع را پائين بياوريم. اگر بخواهيم توقعها را پائين بياوريم راحت ميشود ازدواج كرد. ميگويد آقا مگر ميشود كه دعوت نكرد؟ بله ميشود دعوت نكرد آقا من آبرو دارم آنهايي كه دعوت نميكنند آبرو ندارند سي نفر را دعوت كن البته اينكه ميگويم خودم هم عمل كردهام هر عروسي چهل نفر بيشتر نيامدهاند من كه شهرتم بيشتر است من آبرو ندارم تو داري؟ ميگويد آقا مردم توقع دارند خوب من كه نميتوانم بخاطر توقع خودم را خفه كنم. تورم را قبول دارم يك چيزي هم من ميگويم كه شما قبول كنيد لوس بازي هست. خيال ميكنيم جشن بي تالار نميشود خيال ميكنيم. كيف اول مهر بايد نو باشد اينطور نيست كه اگر كيف نو باشد نمره بيست ميگيرد. بچهات را تربيت كن.
7- امكانات لازم است
25- امكانات، البته امكانات دروني نه امكانات تجملاتي. اتاق يك لامپ ميخواهد حالا ميتواند لوستر هم باشد اما اصل همان لامپ است به ذوالقرنين گفتند بايد براي ما سد بسازي. گفت: سد سازي كه بدون امكانات نميشود امكانات يك مقداري از آن لازم است. به يك بزرگواري گفتيم: پول ميخواهيم براي نماز گفت نماز پول نميخواهد براي خدا باشد گفتم بله ابوالفضل هم براي خدا جنگيد اما اسباش جو ميخواست!
8- براي نماز نو بپوشيم
26- زيبايي، بچهها چرا به مادرشان ميگويند برويم عروسي؟ براي اينكه همه سوپر دولوكس هستند و خودشان را آرايش كردهاند آدم خوشش ميآيد كه برود عروسي قرآن گفته مسجد را مثل عروسي كنيد (خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ) (اعراف /31) يعني توي مسجد چنان با زينت برويد كه بچهها بگويند برويم مسجد حديث داريم زن كه ميرود مسجد نماز بخواند انگار ميرود توي حجله هر چه طلا دارد به خودش آويزان كند زيبائي نشاط ميآورد. يكي از اشتباهاتي كه مهندسين امروز ميكنند اين است كه براي خانه حوض نميسازند نگاه به آب نشاط ميآورد ولو اينكه حوض كوچولو باشد، آدمي كه توي ظرف خوب آب ميخورد دو بار كيف ميكند هم يكبار بخاطر آب و هم يكبار بخاطر ظرف آب.
9- شاگردمان، فاميلمان باشد
27- بستگان همكار، گاهي وقتها يك كسي كار ميكند شاگردش پسرش است. اين انگيزه دارد چون ميگويد هر چه كار بكنم وارثم بغل دستم هست ولذا حديث داريم از سعادت آدم اين است كه پسرش همكارش باشد.
10- براي ديگران دعا كنيد
28- دعاي مردم، يك كسي را من در مكه ميخواستم دعا كنم. اسمش يادم رفت. آخرش اين آقا از شهرشان كه ميآمده يك كيلو عسل براي ما آورده بود آخرش هم گفتم آن كسي هم كه براي ما عسل آورده بود خدايا آن را هم بيامرز. آمدم گفت به ما دعا كردي؟ گفتم اسم تو را فراموش كرده بودم اما گفتم آن كسي كه عسل آورد. لذا داريم اگر به كسي دعا كردي بگو كه دعا كردم اگر كسي را دوست داري بگو كه دوستت دارم.
11- اهميت دادن به نوع درآمد
29- درآمد، يك جا هروئين سازي است و يك جا دارو سازي است. ميگويد: آقا سود كدامها بيشتر است. بعضيها انگيزه درآمدي دارند. امام علي(ع) به استاندار ميفرمايد شكم كارمندهاي دولت را سير كن. چشم و گوش آنها سير باشد كه اگر رشوه گرفتند بتواني با آنها برخورد كني. يك آقايي ميگفت پنج ريال دادم به بچهام برود مدرسه توي راه فقيري را ديده بود و آنرا داده بود به فقير بعد گفت بابا آن پنج ريالي كه صبح به من دادي دادم به فقير فوري پنج تومان به او دادم گفتم قرآن گفته (مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا) (انعام /160) اگر كسي كار خوب انجام بدهد من ده برابر به او ميدهم.
يكي از علما ميگفت توي فيضه نشسته بودم. شخصي آمد گفت: پنج ريال پول ميخواهم. من هم همين را بيشتر نداشتم به او دادم من ديگر پول نداشتم يك مدتي شد ديدم شخصي آمد و گفت آقا من دلم ميخواهد پنج تومان به شما بدهم. من هم پنج تومان را گرفتم. چند لحظهاي گذشت يك كسي آمد و گفت آقا پنج تومان داري به ما قرض بدهي؟ گفتيم: بله پنج تومان را داديم. آن شب را گرسنه خوابيديم. صبح رفتيم حرم حضرت معصوم(عليها السلام) مشغول زيارت بودم كه يك كسي آمد گفت آقا من دلم ميخواهد به شما پنجاه تومان بدهم من هم پنجاه تومان را گرفتم. يك مدتي شد يك كسي آمد گفت من يك گرفتاري پيدا كردهام ميشود پنجاه تومان به ما قرض بدهي؟ گفتم: دارم ولي معذورم كه بدهم چون پنج ريال را من براي خدا دادم پنج تومان شد پنج تومان را هم براي خدا دادم كه پنجاه تومان شد. اينرا ديگر قصد قربت ندارم چون ميدهم كه پانصد توماني بيايد يعني قصد قربت نيست.
12- تأثير زمان
30- زمان، خيلي از مسجدها كه اول وقت نماز ميخوانند اگر نزديك به آفتاب باشد ممكن است سي نفر بشود گاهي وقتها زمان اثر دارد يعني زماني آدم حال كار دارد و زماني هم حال كار ندارد.
13- تأثير مكان
31- مكان، مثلاً اگر من بتوانم كتابم را جايي بگذارم بخوانم كه خسته نشوم مكان هم اثر دارد.
14- داشتن دوستان همفكر
32- دوست هم سليقه، گاهي وقتها دوستان آدم هم سليقه هستند. يك ماشين كه ميخواهد جايي برود بايد لاستيكهاي آن به هم بخورد يك لاستيك بزرگ باشد و يك لاستيك كوچك باشد پدر ماشين در ميآيد. هم سليقه حضرت وقتي ميخواست دور مدينه را خندق بكند گفت ده تا ده تا بشويد شروع كنيد و خودتان هم برويد ده نفر خودتان را پيدا كنيد. گاهي افرادي هم سليقه نيستند هر كسي توي يك فكري است. حضرت موسي(ع) وقتي همكار ميخواهد ميگويد «هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي» (طه/30و31) خدايا من ميخواهم كه برادرم همكارم باشد. وقتي حضرت فرمود كه دو تا دو تا با هم صيغه برادري بخوانند سلمان و ابيذر با هم خواندند پيغمبر (ص) و علي(ع) با هم خواندند. ابوبكر و عمر هم با هم خواندند جفت جفت هر كسي برود و دوست خودش را پيدا كند آن كسي كه گروه خونش به او ميخورد را پيدا كند.
15- مدير و مسئول بايد بالاتر باشد
33- ايمان به مديريت و مسئول، گاهي وقتها ميگوييم آقا چرا كار نميكني؟ ميگويد: من اين رئيس را قبول ندارم من تخصصام از رئيس بيشتر است. يك كسي كه حرف ميزند بايد يك سر و گردن از آدم بالاتر باشد. پيغمبر ما اگر همهاش سوار شتر بود به اف شانزده سوار كه نميتواند بگويد ايمان بياور ميگويد تو شتر سوار هستي به خلبان اف شانزده ميگويي كه ايمان بياور بايد خودش هم يكبار به آسمان رفته باشد. هميشه بايد آن كسي كه دستور ميدهد يك سروگردن از آدم بالاتر باشد.
16- امنيت شغلي ايجاد شود
34- امنيت شغلي، اگر دولت به كشاورزها بگويد من محصول شما را با اين قيمت ميخرم. اين كشاورز ديگر با انگيزه كار ميكند كارگري كه ميآوريد حديث داريم كه به او بگوئيد چقدر به تو ميدهم. آدم بداند كه بالاخره چه ميشود ما طلبه داريم كه بيست سال است درس ميخواند اما چون مدرك ندارد ميگويد من طلبه هستم ولي يك فوق ليسانس كه شش سال درس خوانده است دستش جايي بند است.
17- پشتيبان داشته باشيم
35- امنيت ارضي، بنده ميخواستم بروم توي صدا و سيما. به امام گفتم من ميتوانم هنرپيشه خوبي باشم و بهتر از يك استاد هم ميتوانم ياد بدهم منتهي عمامه سرم است ميترسم كه مردم مرا هو كنند. آيا شما از من حمايت ميكني؟ ايشان گفت ميخواهي چه كني؟ من هم يك حلقه فيلم به او دادم او هم لبخندي زد و گفت برو اما من ترسيدم. گفتيم شايد حمايت امام هم نتوانست من را. . . روي تخته سياه باشيم بس است. گاهي افرادي ميخواهند كار خيري بكنند از خنده ديگران ميترسند انگيزه خودشان را از دست ميدهند يعني ميترسند كه تحقير بشودند ما بايد سعي كنيم اگر كسي دسته گلي هم آب داد آبرويش را نريزيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 502