responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 527

موضوع: اهل بيت(عليهم السلام)

تاريخ پخش: 25 / 5 / 69

بسم الله الرحمن الرحيم

در ماه محرم و صفر به دليل ماجراى قيام كربلا و اسرا و شهادت امام سجاد(ع) بحث ما درباره اهل بيت است.
گاهى بعضى چيزها را ما ساده نگاه مى‌كنيم با اين كه خيلى ريشه دارد. تمام مشكلاتى كه كشورهاى اسلامى دارند به خاطر مسأله رهبرى است و اگر مسأله رهبرى حل شود، باقى مشكلات چيزى نيست.

1- ضرورت وجود رهبر و رهبري و سير تاريخي آن

در يك ماشين اگر راننده عاقل باشد ماشين اگر كهنه هم باشد مى‌راند اما امان از اين كه راننده مست باشد حتى اگر بهترين ماشين دستش باشد.
روى مسأله خط رهبرى و اهل بيت تكيه بسيار شده است. از اولين روزها حضرت رسول مسأله رهبرى را تأييد مى‌كرد و لذا درباره مسأله رهبرى، از روز اول آيه نازل شد. شيعه و سنى مى‌گويد: آيه نازل شد. (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين) (شعراء /214) بستگان نزديكت را هشدار بده. حضرت بستگان را كه حدود 40 نفر بودند در خانه دعوت كرد و فرمود من از طرف خدا مبعوث شده‌ام. معجزه دارم. خط بت پرستى بايد برچيده بشود. حرفهايش كه تمام شد هيچ كس جواب نداد. بعد فرمود هر كس پاسخگوى من باشد بعد از من رهبر است. على ابن ابيطالب نوجوانى بود بلند شد. 3 بار اين مسأله تكرار شد و بعد پيغمبر على ابن ابيطالب را دستش را گرفت گفت تو بعد از من رهبر مردم هستى. مردم متلك گفتند. به ابوطالب گفتند تو از اين به بعد بايد بله قربان گوى اين پسر باشى.
از روز اول مسأله رهبرى مطرح شد، اين مسأله بود به طور طبيعى و تا مسأله غدير اوج گرفت. منتها بعد از ماجراى غدير پيغمبر دو سه ماه بيشتر زنده نبود. پيغمبر كه از دنيا رفت باز مسأله رهبرى به سوى ديگر حركت كرد.
دومرتبه وقتى سه خليفه آمدند و رفتند باز مردم با اميرالمؤمنين بيعت كردند. اوج گرفت. و بعد از اين كه اميرالمؤمنين حكومت را گرفت ناكثين، قاسطين و مارقين نگذاشتند. معاويه در جنگ صفين، عايشه و طلحه و زبير در جنگ جمل و خوارج هم در جنگ نهروان عامل جنگ بودند. باز مسأله خط رهبرى تضعيف شد و على ابن ابيطالب شهيد شد.
بعد از شهادت اميرالمؤمنين باز خط رهبرى سقوط كرد. ميدان به دست امام حسن مجتبى نيامد. به امام حسين كه رسيد امام حسين را در كربلا با اصحابش كشتند.
بعد از عصر عاشورا كه به خيال خودشان تار و پود رهبرى و خط ولايت را پاره كردند و ديگر اثرى از اسلام و اهل بيت نيست. دومرتبه از همان غروب عاشورا پشيمان شدند. خطبه‌ها و سخنرانى‌هاى اسرا ولوله انداخت. دومرتبه خط رهبرى اوج گرفت. مختار و گروهى انقلابى آمدند تمام طرفداران بنى اميه را گرفتند و كشتند و سر ابن زياد را بريدند و آوردند خدمت امام زين العابدين. زن و بچه امام حسين وقتى ديدند قاتل امام حسين سرش بريده شد آن وقت لباس عزا را از تن بيرون كردند. يك مرتبه خط اهل بيت رشد پيدا كرد. بعد از مختار بازهم رشد پيدا كرد تا اين كه مسأله رسيد به دست حجاج. حجاج باز گفت: هر كس طرفدار اهل بيت است بگيريد و آن را بكشيد. آنچه طرفدار اهل بيت بود گرفتند و كشتند. تا باز خط اهل بيت سقوط كرد.
دومرتبه بعد از حجاج بازهم انقلابيون و طرفداران اهل بيت روآمدند. بازهم هر جا يك سيد يا يك علوى از دودمان اهل بيت پيدا مى‌كردند دور آن جمع مى‌شدند. بازهم قصه اوج مى‌گرفت و در اين موقع حكومت بنى اميه ساقط شد. ميدان براى امام باقر(ع) باز شد. بازهم امام باقر حوزه علميه تشكيل داد. امام صادق(ع) بسيار اوج گرفت. 4000 تا شاگرد در حوزه امام صادق بود. و اسم و رسم اينها تك تك در كتابها آمده است. بعد امام باقر و امام صادق را كشتند. امام كاظم را به زندان انداختند. بازهم خط اهل بيت شل شد. دومرتبه در زمان امام رضا. امام رضا يك قدرتى پيدا كرد.

2- رهبري از ديدگاه شيعه

همين طور از اول تاريخ اسلام اين مسأله شيعه و خط اهل بيت اوج مى‌گرفت و به دست طاغوتها سركوب مى‌شد. حالا اين لجاجت براى چيست؟ چرا همه بسيج شده‌اند براى اين كار؟
در دعاى ندبه يك جمله قشنگى است. مى‌فرمايد: «وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِيعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وُلْدِهِ إِلَّا الْقَلِيلَ مِمَّنْ وَفَي لِرِعَايَةِ الْحَقِّ فِيهِمْ»(بحارالانوار/ج99/ص106) امت اصرار داشتند كه به غضب دربياورند. . . . امت سر راه اجتماع كردند كه قطع رحم كنند. امت تصميم گرفتند دودمان پيغمبر را به تمام روستاها تبعيد كنند. در ايران در قسمتهايي از يمن و پاكستان كه مى‌روى يك امامزاده هايى مى‌بينى كه گنبد و بارگاهى دارد. يعنى بنا داشتند هر جا يك سيد علوى بود اين را به دورترين نقاط تبعيد كنند. همان كارى كه محمد رضا شاه نسبت به علماى قم كرد.
امت اصرار كردند بر اين كه حضرت را ناراحت كنند. بستگان را قيچى كنند و دودمان را به تبعيد منتقل كنند. همه اين دردسرها براى خاطر اين بود كه شيعه يك امتيازى دارد كه اين امتياز افتخار شيعه است و آن كه مى‌گويد رهبر نبايد فاسق باشد.
الان هم در هر سمينار و كنفرانسى اگر گفتند شيعه كيست مى‌گوييم شيعه همان كسى است كه وقتى آيه نازل شد (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) (بينه /7) كسانى كه اهل ايمان و عمل صالح هستند بهترين بشر هستند بعد رسول اكرم دستش را زد به كتف امير المؤمنين فرمود: يا على اين بهترين مردم همانهايى هستند كه طرفدار تو هستند چون معتقد هستند كه رهبر در زمان امام بايد معصوم باشد، وقتى معصوم نبود بايد عادل باشد. يا عصمت يا عدالت. و هيچ يك از آنهايى كه مى‌آمدند روى كار نه عادل بودند نه معصوم بودند.
منصور دوانيقي يك روز آمد به زمين لگد زد، گفت اين امام صادق مثل استخوان است در گلوى من؛ نه مى‌توانم قورتش بدهم نه مى‌توانم بالا بياورم. و اهل بيت استخوان بودند در گلوى طاغوت. اگر كسى شيعه باشد و استخوان در گلوى طاغوت نباشد اين شيعه نيست. ايران شيعه است چون در گلوى آمريكا استخوان است. شما بقيه كشورهاى اسلامى را ببينيد. وقتى مى‌خواهند يك كسى را بردارند. درست انگار مو را از ماست مى‌كشند.
شيعه معنايش اين است كه اگر يك سيلى به صورت دختر پيغمبر زدند. 1400 سال ايستادند و دارند مى‌زنند. اگر يك جسارت سلمان رشدى به پيغمبر بكند، امام دستور اعدامش را مى‌دهد.
شيعه يعنى وجود ناآرام. شيعه يعنى استخوان در گلوى طاغوت. شيعه يعنى كسى كه مى‌گويد رهبرى حق يا معصوم است يا عادل. و اين تفكر تفكر نابى است.

3- برخوردهاي منفي با رهبري

و الآن هم خيال نكن اهل بيت تمام شد. آخر بعضى وقتها وقتى بحث اهل بيت را مى‌كنيم مى‌گويند ول كن ديگر اين بحث‌ها بحث ارتجاعى است. حالا 1400 سال پيش از اين حالا يا حق با على يا حق با كس ديگر ول كنيد ديگر. تا چه موقع مى‌خواهيد روضه بخوانيد؟
يكى از اين آخوندهاى وهابى پارسال در سخنرانيش گفته بود: يك اشتباهى يزيد كرد مصلحت بود امام حسين را نكشد حال ديگر كشت. اشتباه كرد. ديگر ول كنيد اين محرم و صفر و فلان و فلان را. اگر ما بى تفاوت باشيم. اين شيعه نيست. شيعه يعنى غيرت. آمد پهلوى امام گفت: فلانى زخميم كرده. ببين همه جايم خونى است. گفت چه كار كرده‌اى؟ گفت: يك چيزى از دهنم بيرون آمد توهين كرده بودم به يكى از ائمه. امام به كسى كه چنگ گرفته بود گفت: چرا چنگ گرفتى بايد او را مى‌كشتى. نمى‌شود تحمل كرد يك كسى به اهل بيت جسارت كند و انسان هيچ چيز نگويد. پس غيرت كو؟ همين آقايى كه مى‌گويد اين اشتباهات تاريخ است. عيب ندارد ما بايد سعه صدر داشته باشيم. يكى از شاگردان اين آقا به او بگويد آقا شما آدم بى سوادى تشريف داريد. آيا آرام مى‌گيرد؟ يك كلمه به او اينجورى بگويى، كودتا مى‌كند كه ايشان به من توهين كرده است.
اگر همين امام جمعه كزايى را در نماز جمعه عمامه‌اش را بردارند و بياندازند، ببين چه غوغايى به پا مى‌كند و به بزرگترين دادگاه‌هاى كشور شكايت مى‌كند. آن وقت سر پسر پيغمبر را جدا كردند مى‌گويند سعه صدر داشته باشيد. يزيد اشتباه كرد.
يك كسى آمد هر چه خواست به امام كاظم گفت. ياران گفتند بگيريم او را و بكشيم. بعد امام كاظم گفت: هيچى نگوييد. عصبانى بوده. بعد امام با اصحابش رفتند مزرعه‌اش. گفت خوب چى شده؟ چنان ايشان شرمنده شد گفت معذرت مى‌خواهم. بله مسأله شخصى باشد امام مى‌گذرد.
معاويه مى‌گويد: علي روحى دارد اگر اتاقى پر از طلا باشد و اتاقى پر از كاه باشد كاه و طلا در بخشش براى امام فرقى نمى‌كند. مسأله شخصى كه نيست.
آن چيزى كه سخت مى‌گيرد حق بيت المال است. آنچه سخت مى‌گيرند حق امت و حزب الله است.

4- شرايط رهبري و رهبر شايسته

در مسائل رهبرى بايد دقت كرد. شيعه معتقد است اگر رهبرش يك روز نماز صبح نخواند براى هميشه از رهبرى ساقط مى‌شود. بنيانگذار جمهورى اسلامى معشوق همه ما بود ما عاشقش بوديم. زبانم لال اگر يك وقت مى‌گفتند: امام گفته من امروز نماز نمى‌خوانم نه كه رهبر نبود مرجع هم نبود. حتى كسى پشت سرش نماز هم نبايد بخواند.
قرآن مى‌فرمايد: (إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبيراً) (اسراء /87) پيغمبر، خدا فضلش به تو خيلى زياد است اما در عين حال (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً) (احزاب /56) خدا بر تو و فرشتگان بر تو سلام مى‌فرستند و به مردم مى‌گويند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» من خدا با تمام فرشتگان و با تمام مردم بر تو سلام مى‌فرستيم اما در عين حال با تمام عزت تو (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ) (زمر /65) يك لحظه اشتباه بروى خلاص. با كسى رودربايستى نداريم.
اما ببينيد خط رهبرى ديگران را كه رهبر آمد نماز صبح گفت: « من امروز مست هستم هر چه مى‌خواهيد بخوانم دو ركعت را چهار ركعت خواند.»
درباره اهل بيت هر چه احساسات نشان داده شود مى‌ارزد.
امام حسين فرمود: من خارج مى‌شوم و با يزيد درگير مى‌شوم اما نه به خاطر رياست و نه به خاطر حكومت اين به خاطر اين است كه بايد اسلام علوى را از اسلام اموى جدا كنيم. اسلام امام صادق با اسلام بنى عباس تا برسد به اين كه اسلاب ناب با اسلام آمريكايى.
مسأله غيرت، مسأله حماسه، مسأله شور، جزو دين ما است. بى تفاوتى نسبت به مال دنيا چيزى نيست اما از اسلام اگر بردند بايد غيرت داشته باشيم. عباى پيغمبر را از روى دوشش كشيد و. . . . عبا را كشيد بطوري كه عبا به گردن مبارك كشيده شد و خراشيده شد. مردم گفتند: «بزنيم او را. » پيغمبر گفت: نه گردن بنده است من مى‌بخشم. اما يك خرده از اسلام اگر خراشيده مى‌شد داد مى‌زد.
يك كسى دعا مى‌خواند مى‌گفت: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» امام فرمود: آن ابصار را ما نگفتيم. آنچه در دعا است يا «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» نه مى‌گذاشتند اضافه بشود و نه كم بشود.

5- اهلبيت و آيه تطهير و شبهات

يك آيه در مورد اهل بيت است مى‌خواهم امروز بخوانم. قرآن درباره اهل بيت مى‌فرمايد: (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33) عجب دينى داريم. مى‌گويد: بايد كسى كه معصوم است رهبر باشد. نظر شما در مورد حكام كشورهاى اسلامى چيست؟ هيچ، سقوط، دليل: مكتب ما مى‌گويد رهبر ما بايد يا معصوم باشد و يا عادل. عدالت جزء تار و پود زندگى ماست. از پيشنماز گرفته تا قاضى و دادستان تا رهبر، همه بايد عادل باشند. عادل باشند يعنى چه؟ يعنى گناه كبيره نكنند. از جمله گناهان كبيره اسراف است. كسى بايد رهبر باشد كه اسراف در زندگيشان وجود نداشته باشد.
از حاجى احمد آقا نقل شد كه امام وقتى آب ميل مى‌كنند نصف ليوان آب زياد مى‌آيد يك كاغذ روى ليوان مى‌گذارد عصر كه تشنه شدند همان آب را مى‌خورند.
بى جهت نيست كه معاويه دستور داد هر كس تفكر علوى دارد حقوقش را قطع كنيد و اعدامش كنيد. و خط رهبرى را كوبيدند.
امام حسين را كشتيد بس است ديگر ولى مى‌گويند نه بدنش هم بايد زير سم اسب باشد. اين پيداست كه مى‌خواهند اين تفكر از بين برود. حضرت موسى در قرآن وقتى ديد مردم گوساله پرست شده‌اند فرمود: اين گوساله را آتش مى‌زنم خاكسترش را به باد مى‌دهم. مى‌گويند موسي! گوساله پرستى نكنم باشد ولى طلاها را نسوزان. مى‌گويد: « نه تفكر كفر بايد از بن ريشه كن بشود. »
گوساله سامرى طلا بود. زمان برده بود تا ساخته شده بود. سرمايه برده بود. هنر صرف شده بود. آن هم هنرى كه وقتى باد مى‌وزيد درون لوله كشى‌هاى گوساله صدا مى‌داد. هنر و سرمايه و زمان همه بايد نابود شود چون خط خط شرك است. همين طور كه ما غيرت داريم در شرك كوبى آنها هم تعصب داشتند در عصمت كوبى. (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب /33)
حالا اين آيه را برايتان تفسير فشرده بكنم. «إِنَّما» فقط «يريد» اراده كرده است خداوند «لِيُذْهِبَ» تا از بين برد «عَنْكُمُ» از شما «رجس»: هرگونه پليدى «أَهْلَ الْبَيْتِ» اهل بيت و «يُطَهِّرَكُمْ» پاك كند شما را «تَطْهيراً» پاك كردنى
فقط خدا خواسته پليدى را از شما ببرد و شما را پاك كند يك نوع پاك كردن عالى. خدا خواسته اهل بيت پاك پاك باشند.
اشكال:
1 – آيا خدا اراده نكرده همه مردم خوب باشند؟ در قرآن آمده همه مردم را از. . . . آلودگى پاك كنند. (هُدىً لِلنَّاسِ) (بقره /185)، (بَيانٌ لِلنَّاسِ) (آل عمران /138)، (لِلْعالَمينَ نَذيراً) (فرقان /1). اگر قرآن براى ناس است براى هدايت همه مردم است پس چرا مى‌گويد خدا خواسته كه شما اهل بيت پاك باشيد؟ اين استثناء براى چيست؟ در آياتى مى‌خوانيم انبياء و كتابهاى آسمانى آورده‌اند تا همه خوب باشند.
جواب:
اين مثل اين است كه معلم روز اول يك سخنرانى عمومى مى‌كند اما وقتى كسى مى‌خواهد رساله فوق ليسانس بنويسد يك صحبت خصوصى مى‌كند. آدم يك سلام عليك به همه مى‌كند ولى يك كسى كه شاگرد اول است آدم يك عنايت خاصى مى‌كند. خدا خواسته. اين اراده غير از بقيه اراده هاست. خدا يك اراده كرده نسبت به همه مردم يك اراده كرده نسبت به اين خصوصى. خدا به اهل بيت يك اراده خصوصى كرده كه هيچ رقم انحراف نداشته باشند.
حالا اهل بيت كيست؟ هر كس مى‌گويد اهل بيت من هستم.

6- رهبري و انحرافات و خطرات

انحراف از خط رهبرى خطرات يك انقلاب است. كلاً خطرات يك حركت: 1- انحراف و التقاط 2- انتقام 3- دستاويز قرار دادن خاندان رهبر
خود انقلاب اسلامى ممكن است اين خطرات آن را تحريك كند.
از آيت الله مهدوى كنى نقل شده كه ايشان موقع فوت امام خارج بوده تا شنيده كه امام از دنيا رفته آمده بليط بگيرد ديده است فرودگاه‌ها پر از طاغوتي‌ها، فراري‌هاست. با هر قيمتى مى‌خواهند خودشان را به ايران برسانند. يك مرتبه تا از راديو اعلام شد كه رهبر جامعه اسلامى آيت الله خامنه‌اى است دومرتبه بليط‌هايشان را پس گرفتند. رهبر عاقل بايد خط را روشن كند كه جلوى انتقام و انحراف و دستاويزها را بگيرد.
مهم‌ترين دستاويز اهل بيت بودند. نكند فردا عايشه سوار شتر شود به عنوان اهل بيت. . . . يك حزبى راه بيندازد. نكند بنى عباس به اسم پسر عموى بنى عباس يك حزبى راه بيندازد. نكند فلان كس به اسم اين كه من برادر رضايى پيغمبر هستم بيايند ملوك الطوايفى راه بيندازند.

7- پيامبر و شناساندن و معرفي اهلبيت

از همه مقدم بايد مشخص بشود كه اهل بيت چه كسانى هستند. و لذا پيغمبر اهل بيت را بايد روشن كند.
پيغمبر يك عباى سياه برداشت. على، حسن، حسين و فاطمه و خودش رفتند زير عبا و جلوى جمع پيغمبر فرمود: اينها اهل بيت من هستند. درست مثل مسجدى كه چندتا پايه دارد شما يك پايه را نقاشى مى‌كنى مى‌گويى پايه اين است.
حضرت امام رضوان الله يك مرتبه گفت: اسلام ناب محمدى. اين سال آخر عمر امام به هر مناسبتى اسم اسلام ناب را مى‌برد. يعنى مى‌خواست اين اسلام ناب را با اسلام آمريكايى جدا بكند.
پيغمبر از 6 ماه تا 17 ماه نماز صبح را كه مى‌خواند مى‌آمد در خانه حضرت زهرا پاشنه در را مى‌گرفت و زيارتنامه مى‌خواند. مى‌گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»(بحارالأنوار/ ج‌43/ص‌56) پيغمبر براى اين كه ثابت كند كه اهل بيت هر كس و ناكسى نيست صد و هشتاد روز آمد در خانه پاشنه در را گرفت و زيارتنامه خواند و ما بايد افتخار كنيم كه خط ما خط اهل بيت است.
آيا زنان پيغمبر هم اهل بيت هستند؟ نه نيستند چون خدا در قرآن فرموده است: (إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما) (تحريم /4) اگر از آن دسته گلى كه داديد دست برداريد و توبه كنيد قرآن مى‌گويد: «صَغَتْ قُلُوبُكُما» مى‌گويد: (فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً) (احزاب /29) خدا براى خوبهايتان اجر قرار داده. پيداست همه آنها هم خوب نبودند.
پس اهل بيت هر كسى نيست. فقط از سنى‌ها 99 حديث نقل شده كه اهل بيت اينها(معصومين) هستند. اهل بيت (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ) (واقعه /10) اهل بيت «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً». اهل بيت (قُتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّه‌) (آل عمران /169) و ما حاضر هستيم در اين خط باشيم و تكه تكه شويم و ما از اين خط دست برنمى داريم. خط رهبرى، خط شبيه خط اهل بيت است.
اگر دنيا نفهميد بعداً خواهد فهميد. سالها با صدام جنگ داشتيم همه دنيا مى‌گفتند شما جنگ طلب هستيد. گذشت و گذشت تا فهميدند كه نه ما جنگ طلب نبوديم. حالا هم خواهند فهميد كه خط اسلام ناب، خط اسلام علوى است نه اسلام اموى.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 527
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست