responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 546

موضوع بحث: ایام فراغت – 3، ارزش عمر

تاريخ پخش: 31/3/69

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

در خدمت خواهران و برادرانى هستيم كه مسئوليت تصفيه آب را در تهران دارند. به اين مناسبت مقدارى هم درباره حدر دادن آب صحبت خواهيم كرد.

1- استفاده از فرصت عمر و جواني و تعطيلات

13 ميليون بچه در تابستان تعطيل است هر كدام در تابستان 100 روز تعطيل هستند. يعنى يك ميليارد و سيصد ميليون روز زمان داريم كه يك دقيقه‌اش براى ما مهم است.
قرآن درباره عمر مي‌فرمايد: مردم از دقيقه‌هاى عمرتان استفاده كنيد. در سوره فجر مي‌گويد (يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ) (فجر /23) زمانى مى‌آيد كه انسان يك مرتبه به هوش مى‌آيد كه عمرش را از دست داده و ديگه فاييده اى ندارد بعد وقتى قهر خدا را مي‌بيند در مقابل هدر دادن عمرش و جوانيش مي‌گويد «فَلَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(كافي/ج‌3/ص‌233) خدا اگر مى‌شود يكبار ديگر اين دقيقه اى عمر را به من برگردان اما ديگه فايده اى ندارد. در آيه اى ديگر داريم كه مي‌گويد: لحظه مى‌آيد كه هرچه مي‌گويد خدايا برگردان مرا و دقيقه هاى عمرم را به من پس بده ديگر فاييده اى ندارد.
قرآن در اين زمينه آيه زياد دارد ما بايد سعى كنيم.
امام مي‌فرمايد اسراف گناه كبيره است يعنى اين تابلوئى كه مي‌گويد هرچيزى از آب زنده است و دور ريختن آب حتماً نصف يك ليوان آب گناه كبيره است.
گناه كبيره يعنى اگر آخوندى مرتكب شد ديگر پشت سرش نمى شود نماز بخوانيد. اگر آدم اجازه ندارد يك ليوان آب را الكى دور بريزد آنوقت همينطور 13 ميليون نسل نو عمرشان الكى حدر مي‌رود چه بايد بكنيم من اعتقادم اين است كه كار هيچ كس نيست توي مملكت هيچ وزارتى نمى‌تواند اين را حل كنيد، مگر همه وزارتخانه‌ها با هم شريك بشوند.
وزارت ارشاد يك چيزهايي دارد، موزه دارد كتابخانه دارد. نمايشگاه كتاب دارد چاپخانه دارد وزارت ارشاد فقط يك گوشه را مي‌تواند انجام دهد. يعنى اين طناب را بايد نخ نخ كنيم و هر نخى را يكى پاره كند.

2- وظيفه پدر و مادر نسبت به فرزندان

ما اگر 500 هزار ديپلم داشته باشيم، اينها وقتى ديپلم‌شان را مي‌گيرند تا وقتى كه مشغول به كار مي‌شوند دو سال سه سال طول مي‌كشد اگر كارگيرشان بيايد. آنوقت همه جوانهايى كه اكثرشان بى‌هنرند.
اول اينكه وظيفه پدرها و مادرهاست قرآن آيه‌اى دارد كه مي‌گويد اى پدرها و مادرها بى مسئوليت توى قرآن چند تا آيه داريم كه «يا بُنَيَّ» به بچه هايشان مي‌گفتند: پسر من يك جاى ديگر مي‌گويد (يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ) (لقمان /17) حضرت لقمان مي‌فرمايد: اى پسرجان تو بايد اقامه نماز كنى اقامه نماز هم اين نيست كه توى خانه‌ات بخوانى اقامه‌ى نماز يعنى توى اداره وسط خيابان، توى مسجد.
اقامه‌عزادارى يعنى نه كه بروى توى خانه عزادارى كنى. اگر هر مسلمان شب عاشورا توى خانه‌اش يواشكى اشك براى امام حسين بريزد اين را نمى گويند كه من اقامه عزادارى كردم.
اقامه عزادارى يعنى كنار خيابان تكيه بزنيد، گروه گروه بريزد توى خيابان سينه بزنيد يعنى موج بوجود بياوريد.
در جاى ديگر داريم كه درباره شرك « يا بنى ان تشرك (يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ) (لقمان /13) پدر مسئول است. بعضى پدرها بى خيالند. به او مي‌گويى اصول دين چند تاست؟ مي‌گويد: خوراك پوشاك مسكن. اصلاً جز اينها به فكر بچه‌اش نيست. در قديم دو تا پيرزن به هم رسيدند. اين يكى به آن يكى گفت: من تمام واجبات را درباره دخترم درست كرده‌ام. يه عالمى رد مي‌شد، شنيد و ايستاد و با خود گفت: ما آيت الله هستم، هنوز تمام واجبات خود را انجام نداده‌ايم، بعد پيرزن گفت: برايش لحاف دوختم، فلان دوختم، بعد معلوم شد واجبات فقط جهازيه است. در فرهنگ زنها واجبات اين است. مثلاً يك پدرى بيايد سازمان تبليغات بگويد كه من پدرى هستم كه صاحب چند پسر و دختر هستم و اين بچه‌ها قرآن بلد نيستند. يا بيايند توى مسجد به آقاى محله بگويند: آقا تابستان اين كوچه پر از بچه است. يك كسى از معلمين امور تربيتى طلبه‌اى استاد دانشگاهى. . . توى پادگان سرباز مى‌آيد و مي‌گويد 5 روز مرخصى بده كه عروسى خواهرم است ولى تا حالا شده‌كه بيايند بگويند ما 400 تا سرباز هستيم و 350 تايمان قرآن بلد نيستند چند نفر كه بلد هستند بيايند و تعليم دهند اصلا به اين فكر هستيم يا نه.
بعضي‌ها به فكر نيستند. قرآن نقل مي‌كند و مي‌گويد: لقمان پدر نمونه است يك جا مي‌گويد «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ» يكجا مي‌گويد «يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ»
يعقوب پدر نمونه است وقتى حضرت يوسف خواب ديد خوابش را براى پدرش گفت يعقوب گفت اين خواب را براى ديگران نقل نكن (يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ) (يوسف /5) اى پسر جان اسرار نگفتن را براى كسى نگو. ما يك چيزهايى داريم كه نبايد ديگران بفهمند صنايع نفتى غير نفتى معدنها نوابغ استعدادها پسر جان خوابت را به برادر نگو تا چه برسد به اين كه بيداريت را به دشمن خود بگويى.

3- خطرات بيكاري و ضرورت كارآفريني

در ايام فراغت بيكارى چه صورتى دارد، اصلاً آدم بيكار خطرات اقتصادى دارد، خطرات روحى دارد خطرات جسمى دارد آدم بيكار بى پول است بارها مي‌آمدند خدمت رسول اكرم كه آقا پول نداريم. مي‌فرمود: اين طناب اين تبر برو هيزم بكش كاسبي كن، اما گدائى نكن. آدمى كه بيكار است عقده اى مي‌شود پر توقع، گناه مي‌كد خودش بيكار است ولى فرهنگ بيكار نيست و هى اينور و آنور مي‌رود.
خطرات بيكارى.
فقر: آدمى كه اهل كار باشد، هيچ وقت گرسنه نمى ماند. الان دخترانى كه قالى مي‌توانند ببافند، در شهرهايى مثل كاشان كرمان شهرهائى كه دخترانشان هنر دارند. فقير كم است. بالاخره اگر هيچ كارى نكند يك قاليچه مي‌بافند و چند هزار تومن دارند.
توقع نابجا داشتن عقده داشتند، فساد.
مردم آزارى؛ اصلاً آدم بيكار مردم آزار است.
آدم بيكار كسل است. آدم بيكار توى خانه دعوا بوجود مي‌آورد. بسيارى از زن و مردهايى كه توى خانه دعوا مي‌كنند يا مرد بيكار است، يا زن. دختر، پسرهاى بيكار توى خانه به سر و كله هم مي‌زنند، اگر هر كدام يك كارى داشته باشند، دعوا نمى كنند. اينها مفاسد بيكارى است.
اگر كسى بخواهد كار بكند بدون بودجه هم مي‌شود آخه وزارت كار مي‌گويد بودجه نداريم. به بعضى از طلبه‌ها كه مي‌گوييم بچه‌ها را تشويق كنيد، مي‌گويند پول نداريم ما يك آخوندى را در تهران ديديم قيطريه. ايشان عكس شاگرد اول دبيرستان را بزرگ مي‌كرد و توى خيابان مي‌زد واين شاگرد اول وقتى ديد پيش نماز مسجد تحويلش گرفت، عكس را تو خيابان مي‌زند اين شاگرد اول مي‌آمد مسجد و بقيه بچه دبيرستانى‌ها را هم مي‌آورد مسجد توى يك مسجد كوچك پر از دبيرستان مي‌شد. آقايان ديگر كه سليقه نداشتند توى مسجد را كاشيكارى مي‌كردند اما جوان توى مسجد نمى‌آيد يعنى گاهى با يك عكس مسجد پر از جوان مي‌شود و گاهى با 2 ميليون كاشيكارى هيچ‌كس توى مسجد نمى رود.

4- برنامه‌ريزي براي اوقات فراغت

وزارت كار اگر تصميم بگيرد مي‌تواند، خود مردم چرخ خياطى دارند كه بدهند فقط بايد برنامه ريزى شود. صدا وسيما اينقدر جوان هست كه سؤالاتى دارد و نمى‌داند از چه كسى بپرسد دنياى سوال پهلوى ما است هرچقدر سوادمان بيشتر باشد سؤالاتمان هم بيشتر است مثلا من كه سواد ندارم از من بپرسند آسمان چگونه است؟ مي‌گويم: آبى است. چون بخاطر بى سواد ى يك سوال بيشتر ندارم اما اگر يك كسى كه ستاره شناس باشد هواشناس باشد نگاهش را كه به بالا مي‌كند صدها سوال دارد هركس سوال ندارد معلوم مي‌شود سواد ندارد.
يك آدم عامي اگر پهلوى استاد مطهرى بنشيند فقط مي‌گويد حال شما خوب است، اما اگر يك طلبه باسواد پهلوى استاد مطهرى بنشيند صد تا سوال مي‌پرسد سؤال نشاندهنده اين است كه طرف باسواد است و اگر طرف سوال ندارد يعنى بى سواد است.
راديو و تلويزيون ما مي‌تواند تابستان برنامه هاى داشته باشد به اسم پرسش‌ها و پاسخ‌ها. يكى بيايد راجع به آب صحبت كند ما صدها سوال راجع به آب داريم. بعد از تهران بهترين آب كدام آب است مصرف آب تهران چقدر است براى صرفه جويى چه بايد كرد اگر آب تهران كم بشود چه برنامه اى دارد.
يك روز درباره برق صحبت بشود درباره پيوند درختها زنبور دارى مرغدارى، دامدارى و مي‌شود وقت بچه‌ها را پر كرد از مطالب رنگارنگ و متنوع.
آموزش و فيلم‌ها اينقدر ما هنرمند داريم كه اينها را كسى نمى شناسد اين آقاى غلوش را آورده بود كه دلار زيادى گرفت و رفت خدا مي‌داند كه ما اينقدر جوان توى ايران داريم كه در مقابل ميليونها نفر قرآن خواند خود غلوش دهانش واماند كه اين كيست چون ديد يك كسى سنش مثل پسرش مي‌ماند ولى مثل خودش مي‌خواند ما ايراني‌ها از لطف خدا خوش استعداد ترين آدمهاى روى كره زمين هستيم منتهى استفاده نمى كنيم 13 ميليون بچه، اگر بيافتند روى دنده عزادارى شعرى مي‌خوانند مثل محتشم اگر بيافتند توي تأتر و نمايش تئاترى نشان مي‌دهند گيج كننده. يك بچه 13 ساله كه در يك تئاتر حركت نمايشي را بوجود آورد كه من بارهاتوى جلسه تأتر گريه كردم. يك بچه 13 ساله در نقش يك آدم 85 ساله يعنى توى هر وادى كه ما وارد بشويم نابغه هستيم حيف كه نابغه‌ها دارد هدر مي‌رود.
غرفه‌هاى مسجدها بايد فعال بشود. يك سرى مقايسه هاست يعنى واقعا كسى مي‌تواند توى ايران بگويد كه قانون اساسى ما كه خدا رحمت كند شهيد بهشتى و يارانش را و آن خبرگان اول را اين قانون اساسي ايران و قانون اساسى آمريكا فرقش چيست ما 18 امتياز قانونمان دارد كه هيچ يك از قوانين مترقي ندارد اين را بايد هر ايرانى بداند.
مثلا از طرف شخص اول مقام قضائى بيايد بگويد كه ما در قضاوت به چه اصولى پايبنديم كه طرفدارى از حقوق ملت و سيستم قضاوت در اسلام اين سيستم را هيچ كشورى ندارد مقايسه بين قضاوت ما و آنها مقايسه بين قانون اساسى و قانون آنها سوالهاپرسشها اينها حركات جالبى است كه ما مي‌توانيم داشته باشيم و به اميد روزى كه كتاب خواندن رسم و عادت بشود يعنى هركس هرجا كه نشسته است يك كتاب از جيبش در بياورد و بخواند و به اميد روزى كه ما بتوانيم حتى براى كتاب سوبسيد بدهيم. يعنى همانطور كه نان و شكر را مي‌دهيم نياز ما به علم كمتر از نياز ما به شكر و روغن نباتى نيست. هر كه بخواهد مطالعه كند امكانات مطالعه برايش فراهم باشد به هر حال پر كردن اوقات فراغت جوانها.

5- اسلام و برنامه‌هاي اوقات فراغت

اسلام براى پر كردن ايام فراغت برنامه هايى دارد يكى از برنامه هاى بسيار خوب كوه نوردى است منتهى كوهنوردى جهت دار. چه كسى برود كوه يك عده مي‌روند بالاى كوه تخمه مي‌شكنند تخمه كه تمام شد بر مي‌گردند اصلا اين كوهنوردى هيچ بارى ندارد اما يك عده هم مي‌رود بالاى كوه مي‌نشينند مي‌گويند هم روح‌ حالا كه بدنمان را رشد مي‌دهيم فكرمان را رشد دهيم.
اين فايده كوه چيست قرآن درباره كوه مي‌گويد (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً) (نبأ /7) كوه‌ها را مثل ميز قرار داديم. حالا چرا مثل ميخ است اين كوه زمين كه در فضا مي‌چرخد كوهها مثل دندانه به فضا فرو رفته و اين دندانه كه به فضا فرو رفته باعث مي‌شود كه حركت زمين را كنترل كند و اگر كوه‌ها نبود حركت زمين آرام بخش نبود.
يك توپ‌ را حساب كنيد اگر اين توپ ‌شاخك داشته باشد اين توپ ‌آرام حركت مي‌كند اگراين شاخك نباشد، سرعت حركت يك جور ديگر است و كوه‌ها كه به فضا فرو رفته‌اند ريشه اين كوه‌ها هم به زمين فرو رفته‌اند و اين دندانه‌ها زمين را نگه داشته‌اند چون قعر زمين داغ است گداختگى مغز زمين باعث مي‌شود كه پوست زمين متزلزل بشود و اين كوه‌ها نگه مي‌دارد.
قرآن مي‌گويد اين كوه‌ها سنگى است ميخى است كه هم از تو ريشه هاى كره زمين را نگه داشته هم شاخه‌اش توى فضا فرو رفته باعث حركت آرام است.
اين كوه جلوى طوفان را مي‌گيرد اين كوه برف را نگه مي‌دارد و آبش مي‌كند. اين كوه نبود، سازمان آب ول معطل بود. چون يك مرتبه برف وباران مي‌آمد و فردا هم خلاص. اما اين كوه‌ها برفها را نگه مي‌دارد تدريجا آب مي‌كند اين كوه ذخيره برف است.
در كوه غار است كوه محل عبادت است. اولين آيه در كوه نازل شده است. خداوند وقتى مي‌خواهد تورات را به موسى بدهد مي‌گويد برو بالاى كوه تور و من در آنجا تورات را به تو مي‌دهم. قرآن ما روى كوه نازل شد، پيغمبر در غار حرا بود. غار حرا كوهى است در كنار مكه نزول وحى در كوه يعنى فرودگاه جبرئيل است كوه مركز پرورش گياهان داروئى است كوه مانع طوفان است كوه حافظ گداختگى است. ما همينطور از كوه بالا برويم و از آن استفاده كنيم آدم كه به كوه مي‌رود. روى قله كوه مي‌ايستد و باز هم از آن مي‌ترسد حديث داريم كه مؤمن مثل كوه است يعنى با اينكه روى كوهى اين كوه زير پايت است ولى باز از آن مي‌ترسى.
حضرت امام(ره) زير قدرت شاه بود يعنى شاه بر روحانين و علماء قدرت داشت، ولى در عين حال از اينها مي‌ترسيد، مثل كوه.
مؤمن مثل كوه است يعني اگر پايت را روى او بگذارى باز هم از او مي‌ترسى مؤمن مثل كوه است يعنى همينطور كه هيچ بارى كوه را تكان نمى دهد مؤمن بايد در حوادث تكان ندهد.
هر كوهى كه بلندتر است يعنى دره‌اش هم بيشتر است انسان هر چى مشهورتر مي‌شود، خطرات بيشترى هم دارد. يعنى يك وقت يك آيت الله برايش خطرى است كه يك طلبه نيست.

6- تفريح همراه با تفكر و انديشه و هدف

به هر حال كوه نوردى خوب است اما آدم نگاه كند تا چيزى گيرش بيايد.
آدم وقتى به درخت نگاه مي‌كند قرآن مي‌گويد: (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ) (تين /1) چرا قرآن قسم به انجير خورده است. تنها ميوه اى كه خودش و برگش با هم در مى‌ايد انجير است من يكوقت ديدم كه 3 تا نكته توى انجير است كه توى بقيه ميوه‌ها نيست. ما زير درخت انجير مي‌نشينيم و ذرت بو مي‌دهيم و مي‌گوييم سيزده بدر. ما طبيعت را به بازى گرفته‌ايم خوشا به حال او كسى كه لب جوي مي‌نشيند از جوي درس بگيرد. كوه مي‌رود از كوه درس بگيرد. اصلاً اين برگ درخت انجير فرقش با بقيه برگها چيست و رابطه بين اين برگ و مزه ميوه چيست.
ورزش بايد هدف داشته باشد شنا بايد هدف داشته باشد پياده روى هدف‌بايد داشته باشد ايام فراغت را پر كنيد.
قرآن مي‌گويد: (قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ) (انعام /11) يكي راه مي‌افتند براي جهانگردى اما يكي راه مي‌افتيد براى اينكه درس بگيرد ما د راسلام هيچى حدر نمى ورد وقتى مي‌گويد (كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ) (مومنون /51) غذا خوردى ملق نزن پاشو يك كارى بكن يعنى قرآن اجازه نمى دهند كه از غذا استفاده نكند.
از دنيا آخرت مي‌كشد و از آخرت دنيا را مي‌كشد بيرون مثلاً چيز خوب مي‌خورى زور و قدرتش را در كار خير مصرف كن برعكس هم اگر كار خير كردى از همان كار خير چيز خوب مي‌خورى.
(وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ) (واقعه /21) اگر چيز خوبى خوردى عبادت كن. عبادت كردى باز چيز خوب بدتري مي‌دهيم توى بهشت يعنى دنيا و آخرت را به هم وصل كرده است.
كباب خوردى دنيا بود. از همين كباب كه براى دنياست بايد استفاده آخرتى بكني نماز شب خواندى از همين كه آخرتى بود ما حور العين به تو مي‌دهيم يعنى خداوند از دل دنيا آخرت بيرون و از دل آخرت دنيا را بيرون مي‌كشد.
كوه نوردى با هدف مزرعه با هدف تفريح با هدف.
ورزش اسلام اين است امروز لذت فردا خدمت. اين آرم ورزش است. بازى مي‌خواهى بكن كه امروز كيف كنى و فردا هم خدمت بكنى مثل شنا امروز كيف است فردا هم مي‌توانى به مردم ياد بدهى. تير اندازى امروز يك لذتى دارد فردا هم مي‌تواند به جامعه خدمت كند اسب سوارى ماشين سوارى.
دين اسلام مي‌گويد از بازى دست خالى بيرون نرويد. اما دنيا مي‌گويد گل زدن و آبشار زدن خوب است بعضي بازي‌ها هم كه نه دنيا دارد و نه آخرت. مثل بكس امروز مي‌زند توى دماغت فردا هم هيچى.
گل زدن بازى خوبى است اما هيچ وقت آدم از اين راه به جامعه خدمت نمى كند اگر مي‌خواهى بازى كنى بازى هم بايد هدف داشته باشد و فردا هم خدمت كنيد.

7- بسيج عمومي، هنرمندان و آگاهان براي جوانان

آخر حرفهايمان اين است 500 هزار جوان ديپلمه داريم كه بيكارند، حداقل سه سال يعنى يك و نيم ميليون سال تقسيم 100 روز يعنى 15 هزار قرن 15 هزار قرن در ايران هدر مي‌رود 13 ميليون محصل داريم كه 100 روز در تابستان بيكارند.
تمام طلبه‌ها حقشان اينست كه اگر هيچ كس دورشان نيست برادر و خواهر و پسر عمه و خودش را جمع كند و نيم ساعت ‌به آنها درس دهد.
وزارت كارگاه درست كند و همه دختر و پسرهاى بيكار را هنر ياد بدهد. شاعرها، هنرپيشه‌ها، تعليم سرود، تعليم نماز خطاطى، خياطى، اوقاف، سازمان تبليغات، ارشاد، موزه‌ها، بنياد مستضعفين، ديدن كاخها، كارخانه‌ها، هنرهاى دستى، هر آدمى كه توى ايران است يك هنر دستى ياد بگيرد. اى كاش اين واجب مي‌شد.
من ديشب يك مهمان عزيزى داشتم كه مسئوليت بالائى داشت گفتم مي‌شود كه توى پادگان سربازهائى كه نماز بلد نيستد اينها را بدهند به كسى كه بلد است و او بگويند اگر به اينها نماز ياد دادي ما به تو يكماه مرخصى مي‌دهيم.
و همينطور ما مي‌توانيم در آموزش و پرورش معلم با بچه هاى تيز هوش كار كند و بچه هاى تيز هوش هم با بچه هاى معمولى كار كند تا اين ايام پر شود.
يكى از كارهاى خوب حوزه اين است كه در ايام تعطيل طلبه هاى تيز هوش مي‌آيند دروس استاد را براى طلبه هاى عادى بازگو مي‌كنند يعنى مجتهد قوى كه به طلبه هاى خوب درس مى‌دهد اينها براى شاگردهاى عادى بازگو مي‌كنند.
نكند كه ما ايام فراغتمان از دست برود و اولويتها را فراموش كنيم چطور آب قطع مي‌شود برق قطع مي‌شود دولت را كلافه مي‌كنيد كه وصل كنيد 13 ميليون بچه ول است جمع شويد و بگوييد اى آقاى مسجد ما مخلص تو هستيم.
مگر پيغمبر نگفت: كتاب الله و عترتي در محرم چقدر ديگ پلو بار مي‌گذارند مردم را دعوت مي‌كنندو براى همين اشك مي‌‌ريزند آخه حسين يك جهت است آموزش هم يك جهت بايد براى آموزش هم يك ديگي پهلويى آن بار گذاشت ماه محرم براى امام حسين پلو مي‌دهيم ولى از قرآن توى مسجد‌ها خبرى نيست.
خدايا به ما يك سوزى بده بدانيم كه دقيقه هاى عمرمان هدر مي‌رود تا برايش يك كارى بكنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 546
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست