نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 545
«بسم الله الرحمن الرحیم»
برنامه ریزی در استفاده از اوقات فراغت
یکی از اصول ورزش این بود که برنامه ریزی کنیم مثلا سهم ورزش چقدر است سهم مغز چقدر است سهم زبان چقدر است حدیث هم داریم که ساعة برای این کار ساعة برای آن کار. امام (رحمة الله علیه) هر کاغذ یادداشتی که در کتابخانهاش بود می دانست کجاست من رفتم دیدار یکی از علما خواهش می کنم این تکه را دانشجوها و طلبهها و فرهنگیها زیادی گوش بدهند دبیرستانیها و کسانی که اهل قلم و تحصیل هستند زیادی گوش بدهند زمان شاه رفتم دیدن یکی از علما که زندان بود پشت میلههای زندان گفتم یک نصیحتی به من بکن هرچه فکر کرد چیزی به ذهنش نیامد گفتم آقا شما آیت الله هستید من هم طلبه جوانی تقریبا 20 ساله بودم آمدیم زندان دیدن شما یک چیزی بگو گفت همین که من هرچه فکر می کنم چیزی یادم نمی آید این چیز یاد نیامدن من برای تو درس باشد من خیلی مطالعه کردم اما چون کدبندی نکردم موضوع بندی نکردم شما که الان از دیدن من بیرون رفتی برو دفترهای زیادی پشت آن بنویس و بگذار تاقچه مثلا بنویس دفتر شعر، دفتر خاطره، دفتر توحید، دفتر حقوق، دفتر مسائل سیاسی برای هر عنوانی دفتری بزن بعد به مرور زمان هرچه مطالعه کردی یا شنیدی وقتی فهمیدی درست است توی همان دفترش بنویس بعد این دفترها پر می شود مثل لغت نامه دهخدا هر کسی مطلب دارد منتهی به شرطی که آدم از اول اینها را جمع کند. ما هم رفتیم مقداری دفتر خریدیم پشت آن نوشتیم گذاشتیم توی تاقچه همه دفتر خالی بود بعد به مرور دفترها پر شد یک دور دیگر آوردیم اینها را کلاسور کردیم بعد آوردیم فیش برداری کردیم که الان این فیشها دوچهارم یا پنجم است که دارد وارد کامپیوتر می شود من خیلی از این نظم برکت دیدم مثلا در روزنامه نوشته توی اقیانوس اطلس ماهی کشف شده که سه میلیون سال عمر دارد خوب من دفتر اقیانوس و ماهی ندارم این هم حرف تازهای است گفتم اینرا کجا بنویسم حیف است این هم یک نکته است گفتم بنویسم دفتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که اگر فردا کسی سوال کرد که چطور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1200 سال عمرش می باشد می گوئیم آن خدایی که به ماهی سه میلیون سال عمر می دهد به یک بنده خدایی هم هزار سال عمر می دهد یعنی این برای تقریب ذهن آنجا خوب است. بسیاری از دانشجوها و طلبههای ما خیلی حرف می زنند و مطالعه می کنند اما چون کدبندی ندارد همه از دستشان در می رود. امام (رحمة الله علیه) می فرمود من می توانم بگویم همه یادداشت هایم کجا هست.
توجه حضرت امام (ره) به نماز اول وقت
نظم در عبادت بزرگترین روز تاریخ در ایران روز فرار شاه بود یعنی در تاریخ ایران روزی نداریم که شاه ایران گریه کنان فرار کند چند صد خبرنگار آمدند پاریس دور امام (رحمة الله علیه) بعد هم گفتند امروز شاه فرار کرده آنچه شما می گوئید مستقیم به دنیا مخابره می شود یعنی خیلی از صحبتهای شما مستقیم پخش می شود یعنی شما دارید با کره زمین حرف می زنید امام (رحمة الله علیه) هم رفت روی یک چهار پایه «بسم الله الرحمن الرحیم» چند جمله گفت یک مرتبه گفت احمد!؟ حاج احمدآقا پسرش بغل دستش بود گفت بله گفت ظهر شده؟ گفت آقا ظهر شرعی الان است تا گفتند الان است پیاده شد رفت گفتند آقا شما الان دارید با کره زمین حرف می زنید فرمود ولش کن نماز، خدا خالق کره زمین است یعنی اینقدر روی نماز اول وقت… عدهای از مسئولین رده بالا رفتند خدمت امام (رحمةالله علیه) گزارش جنگ بدهند یک مرتبه امام (رحمةالله علیه) ساعت اش را درآورد و فرمود دیر شد گفتند چی دیر شد؟ فرمود ورزشام دیر شد گفتند ورزش شما… فرمود ورزش من سر دقیقه باشد به طلبهها می فرمود باید طوری باشید که در مسجد سلماسی که من درس می دهم همه در یک لحظه جمع بشوید می گفت اگر کسی کارش منظم باشد فکرش هم منظم می شود آدمی که هر وقت رسید هرکاری کرد فکرش هم پریشان است. اسم هیچ حزبی را نبرد که تائید کند جز حزب الله لبنان و الان هم تنها چوبی که لای چرخ آمریکا و اسرائیل است چوب حزب الله لبنان است حزب الله لبنان از همان هایی هستند که نفس امام (رحمةالله علیه) به روحشان خورده است. از ترکیه به پسرش نامه نوشت اگر رضای خدا و رضای من را می خواهی که من که پدر تو هستم از تو راضی باشم و خدا هم از تو راضی باشد به مادر و خواهر و بستگان خوشرفتاری کن. خوشرفتاری توی خانه. حدیث داریم بین دو تا ابروی مادر را ببوسید دست مادر را ببوسید دعای پدر و مادر در حق اولاد متسجاب می شود احترام به پدر و مادر خیلی مهم است. آیت الله شهید صدر هر روز دست مادرش را می بوسید بلا استثناء علم اینست حدیث داریم اگر باسواد شدی اما پررو و جری و بی حیا شدی معلوم می شود علمت علم واقعی نیست محفوظات است یک چیزی روی نوار ضبط کنند حالا روی نوار مغزت ضبط شده. اگر خواستید بدانید علم شما مفید است یا غیر مفید اگر هرچه باسوادتر شدید ادبتان بیشتر شد نسبت به پیش نماز، استاد، پدر بزرگ، پدر و مادر، پیرمرد، همسایه، هم شاگردی اما همین که هرچه باسوادتر شدید حرفهای زشتتری را دارید می زنید.
دانش همراه با خضوع و فروتنی
امام علی (علیه السلام) می فرماید «ثمرة العلم العبودیة» ثمره علم بندگی است. امام (رحمة الله علیه) وقتی مرجع شد فرمود من دست مراجع را می بوسم من اینرا با گوش خودم شنیدم چند مدت بعد فرمود من آن دفعه گفتم دست مراجع را می بوسم امروز می گویم دست بقالها را هم می بوسم اینرا هم ما در سخنرانی اش شنیدیم. بعد فرمود به من خدمتگزار بگوئید بهتر از اینست که رهبر بگوئید رهبر من همان بچه 13 سالهای است که به خودش نارنجک بست بعد فرمود رهبر من زنهای خیابان چهارمردان هستند قم زنهای چهارمردان خیلی انقلابی بودند بعد فرمود ای کاش یک پاسدار بودم یعنی هر چه مرجعیت اش گل می کرد و عظمتش بیشتر می شد تواضع اش بیشتر می شد.
دنباله بحث اصول ورزش
ورزش و تفریح همراه با ارتباطات گاهی ورزشها همراه با ارتباطاتی باشد مثلا به استانی می رویم بگوئیم آقا شخصیتهای این استان چه کسانی هستند؟ دیدار با فرهیختگان بگوئیم آقا شما چطوری درس خواندی به اینجا رسیدی شما چکار کردید؟ گفتم خاطرات خودت را بگو چون آدم وقتی خاطرات را شنید یک خورده آرام می شود گفت بله بنده یکوقت می خواستم غسل کنم پول نداشتم هرچه فکر کردم چه کنم آخرش رفتم پیش حمامی و گفتم آقا می شود ساعتم را پیش شما گروگان بگذارم غسل کنم من می خواهم پاک شوم نماز بخوانم بعد پول می آورم ساعتم را می گیرم می گفت از بی پولی ساعتم را گروگان گذاشتم گفتم همین را برای طلبهها بگو چون الان طلبه بی پول است به او فشار می آید نمی داند چکار کند شما هم مرجع تقلید هستید بگو ما هم اینطور زندگی هایی داشتیم. استاد دانشگاه شرایط خودش را بگوید. یکی از وزرا که الان وزیر است می گفت ما دوران دانشجویی خورده پنیر می خریدیم پنیر فروش هم فکر می کرد برای مرغها می خواهیم می گفت برای مرغ می خواهید؟ می گفتیم حالا چه فرقی می کند. یک فقیر در روز دوشنبه گفت بدهید در راه خدا امشب شب جمعه است گفتند امروز دوشنبه است گفت چه فرقی می کند من می خواهم پول بگیرم. بنده شخصی را سراغ دارم که همه مردم ایران او را می شناسند الان هم زنده است ایشان رفته بود به بقال سر کوچه گفته بود آقا آخر شب این دانه انگورها را به ما بدهید چون خود انگور قیمت اش فلان دانه انگور قیمت اش یک پنجم بود می گفت من خود انگور را که قورت نمی دهم باید دانه دانه کنم حالا چرا پول بدهم انگور گران قیمت بخرم بعد دانه دانه کنم این که دانه دانه شده است می خرم که ارزانتر هم هست. گاهی وقتها افرادی می خواهند خودکشی کنند عصبانی هستند به کائنات بدبین هستند بگو آقا ما هم این راه را رفتیم. این ملاقاتها خیلی شیرین و سازنده است.
ملاقات بزرگان و شنیدن خاطرات و تجربیات آنان
من یک زمانی بی پول شده بودم رفتم خانه استادمان مفسر بزرگی بود نزد ایشان لمعه و تفسیر می خواندیم گفتم آقا شما بی پول هم شدید؟ یک خاطره از بی پولی ات بگو تا برای من دلداری و تسلیت و تسلی باشد. گفت ما در قم درس می خواندیم خانممان درد زایمان گرفت آمدم توی خانه گفت: بدو گفتم چیه؟ گفت بدو ماما بیاور الان می زام می گفت دویدم توی کوچه دیدم هیچی توی جیبم نیست برگشتم توی خانه گفت چه کار کردی خوب شرائط حساس بود دویدم توی کوچه دیدم پول جیبم نیست آخر یک خیابان 40 متری هست که حاجیها سعی و صفا و مروه باید بیایند و بروند گفت ما هم هی آمدیم توی خانه و رفتیم توی کوچه اصلا دیدم زنم در شرائط حساسی است حواس پرتی پیدا کردم می گفت رفتم در خانه آقای بروجردی همان شخصی که مسجد اعظم قم را ساخته است می گفت تند تند در زدم خادم گفت چه خبره؟ آرام. می گفت این آیه را نوشتم که وقتی مریم درد حاملهاش گرفت گفت خدایا چه کار کنم من بی شوهر حامله شدهام الان آبرویم می ریزد گفت هیچ غصه نخور درخت خشک را تکان بده خرمای تازه می رسد «و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا» (سوره مریم، آیه 25) می گفت من این آیه را نوشتم مریم درخت نخل را تکان بده خرمای تازه می رسد گفتم اینرا به آقای بروجردی گفت آقا نهار خوردند رفتند استراحت گفتم آقا ترا به خدا اگر خوابش نبرده به او بده این آیه قرآن است گفت استخاره کردی؟ می خواهی بدانی این آیه خوب است یا بد گفتم بهش بده رفتم گفتم آقا یک طلبهای آمده سفت در را می زند این آیه را نوشته هیچی ننوشته فقط گفته این را بده به آقا. آقای بروجردی خواند که مریم درخت خشک را تکان بده خرمای تازه می رسد زد به خنده و گفت این خانهاش درد زایمان دارد و هیچی پول ندارد! زود به او پول بدهید استاد ما این قصه را برای خانم خودش می گفت گفت در بی پولی به اینجاها رسیدی؟ گفتم نه حال آمدم حالاحالاها وضعم خوب است. یعنی گاهی جوانی که عصبانی است برود توی این دید و بازدیدها بگوید آقا هر کس خاطرهای دارد بگوید تفریح همراه با خاطره خیلی قشنگ است. ارتباطات دیدار با شخصیتها.
تفریح همراه با مشورت و مشارکت
تفریح همراه با مشورت و مشارکت اصلا هرجا سه نفر هستند باید خودشان یک نفر را کدخدا کنند بگویند حرف آخر را شما بزن. مشارکت و مشورت و شریک دادن دیگران من خوشم آمد از یک تاجری انصافا بعضی تاجرها هم چقدر عاقلند می گفت وقتی می رود خانه مرجع تقلید خمس اش را بدهد بچههایش را هم با خودش می برد می گوید بچه ببینید من مقلد این آقا هستم هرچه خدا به من داده از راه حلال داده و خمس آن را 20 درصد به این آقا می دهم اگر می خواهید من از شما راضی باشم بعد از مرگام مقلد هر مرجعی که هستید خمس تان را بدهید به آن مرجع. حدیث داریم اگر می خواهی به فقیر پول بدهی خودت نده بده به بچه ات که به فقیر بدهد یعنی می خواهی افطار بدهی خودت نده به پسرت نگو 20 نفر از هم شاگردی هایت را دعوت کن امسال شما میزبان باش این هم پول یعنی این افطاری که پدر می دهد آنرا به یک نسل بعد هم منتقل کند انتقال به نسل نو خیلی مهم است.
تفریح همراه با صرفه جویی
الان بعضی تفریحها خیلی پرخرج است (حالا می ترسیم از بین الملل عقب بیفتیم ولله من که سرم نمی شود به من هم نرسید که این حرفها را بزنم ولی حالا ما بچه هایمان از اینجا بروند آنطرف دنیا کشتی بگیرد خوب با یکی از این بچههای همسایه کشتی بگیرد این پولی را هم که خرج دلار می کنید یک قطعه زمین برای این آقا بخرید پدرش گرسنه برادرش بی همسر خواهرش بی جهازیه آنوقت 200 هزار می دهیم که این آقا برود 18 هزار کیلومتر آنطرفتر کشتی بگیرد و برگردد حالا یا باخته یا برنده حالا کار نداریم دختر و پسر باشند هم سن باشند هر چه می خواهی باش یک کسی گفت آقا برویم همدان 7 متر می پرم گفت راست می گویی؟ اگر پرش ات خوب است همین جا بپر چرا برویم همدان. (در این سازمانهای بین المللی پول می دهیم که عضو باشیم البته بعضی جا لازم است که عضو باشیم اما حضرت عباسی خیلی از پولها را می شود خرج نکرد یک هیئتهایی از جاهایی می دهند از سازمانها و کار نداریم کجاها 3 نفره می توانند بروند 16 نفر می روند 2 روزه می توانند سفرشان را تمام کنند پانزده روز می مانند چون هر مقدار که بمانند یک مقدار دلار گیرشان می آید بازی می کنیم برای جذب پول. فیلمسازهای تلویزیون مثلا می توانند شانه تخم مرغ را بگذارد توی یخچال در را ببندد آنوقت یکی یکی توی یخچال می گذارد که بگویند 7 دقیقه تولید داشت تخم مرغ ششم با سوم فرقی ندارد یک کسی آمد من نماز جماعت می خواندم فیلمبرداری کند گفتم تا «الله صمد» فیلمبرداری کن تا می خواهم خم شوم دوربین را بینداز دور بیا نماز بخوان چون رکعت اول با رکعت دوم که فرقی ندارد تو می خواهی از 8 رکعت من فیلمبرداری کنی آیا رکعت سوم و چهارم فرقی می کند؟ خدا بیامرزد پدرم را بچه بودم گفتم می خواهم بروم چراغانی گفت این لامپها را ببین گفتم خوب دیدم گفت آنجا هم هزار لامپ مثل این است. ما خیلی ولخرجی می کنیم همه جا هم ولخرجی می کنیم.)
تفریح همراه با سفرهای زیارتی
13 تفریح همراه با عبادت و زیارت اولیا خدا اصلا می دانید زیارت یعنی چه شما می روید راست امام رضا (علیه السلام) می ایستید و می گویید من یکی شما هم یکی مثل کسی که راست آیینه می ایستد زشتی معلوم می شود ای امام رضا (علیه السلام) تو داشتی می نوشتی صدای اذان را شنیدی فوری قلم را انداختی ولی من هرچه اذان می گویند گوش نمی دهم. ای امام رضا (علیه السلام) هر کس از نظر علمی با تو بحث کرد فوری ضربه فنی اش کردی من امسال 32 تا تجدیدی دارم ای امام رضا (علیه السلام) شما نسبت به مادرتان همچین بودید من همچین هستم. اصلا زیارت نمی کنی اینکه بروید ببینید او چه کسی است و شما چه کسی فاصله تان را دریابید حرکت کن بروجلو 14 تفریح همراه با احساس مسئولیت مثل بازدید از جبههها که اینجا همچین و همچین شد 15 تفریح همراه با عبرت دیدار از موزهها. 16 تفریح همراه با انسانیت بازدید از بیمارستانها. 17 تفریح همراه با صنعت بازدید از کارخانجات.
تفریح همراه با شناخت طبیعت
18 تفریح همراه با معرفت بازدید از طبیعت اگر فکر کنیم خیلی چیزها گیرمان می آید. ما رفتیم سرم سازی کرج انواع مارها بود من رفتم نمایشگاه مارها یک خورده به این مارها نگاه کردم و گفتم الان این مارها می گویند قرائتی تو برو کنار ما از تو بهتر هستیم برای اینکه ما در عمرمان دو نفر بیشتر نگزیدیم تو با زبانت روزی 20 نفر را می گزی دوم اینکه هر کس نزدیک ما بیاید او را می گزیم تو از تهران نیشابور را می گزی جهرم و سنندج را می گزی سوم اینکه ما به جسم مردم نیش می زنیم شما به آبرو. یک خورده به مارها اختلاط کردیم خندیدم گفتند آقای قرائتی چرا می خندید گفتم یک خورده به مارها نگاه کردم دیدم آنها هم… حیوانها هم چیزی سرشان می شود حالا من مار را نمی دانم. طبیعت را ساده نگیریم قرآن می فرماید «یسبح الله ما فی السموات و ما فیالارض» (سوره صف، آیه 1) تمام برگها سبحان الله می گویند چرا بیخود جنگل را آتش می زنید خوب این دارد ذکر خدا را می گوید چرا آن را آتش می زنید؟ چرا به هوای خودت زحمات این کشاورز را… می خواهی چای صحرایی بخوری چرا درخت را می شکنی اصلا چرا میوه مردم را بخوریم. شما به مرغابی نگاه کردید؟ چقدر خوب است که بالش چرب است اگر بالش چرب نبود تا می افتاد توی استخر آب به خودش می کشید مرغابی هم فرو می رفت اصلا مصلحت این است که اصلا کف پای شتر به حکیمی که شتر ندیده بود گفتند یک موجودی است به نام شتر می خوابد بار روی آن می گذارند یک مرتبه بلند می شود گفت اه!! پس حتما گردنش دراز است گفتند از کجا فهمیدی؟ گفت از زمین که می خواهی بار را بلند کنی نمی شود جز با اهرم باید گردن درازی باشد که سرش را تکان بدهد و بلند شود. گفتند آقا جایش توی بیابانهاست گفت باید کف پایش پهن باشد گفتند زیر آفتاب است گفت پوست بدنش باید اینطوری باشد که بتواند نورآفتاب را برگرداند ما دقت نکردیم و چشم از پی است پی زود خراب می شود و لذا خداوند آن را با آب نمک قاطی کرده اشک ما شور است دهان ما آبش شیرین است. اگر گوش ما مثل پیشانی صاف بود صدا را می فهمیدیم اما نمی دانستیم از کدام طرف است تا می گفتند آقای قرائتی باید با چشم طرف را نگاه کنی. تنظیم موج با این چین و چروکهای گوش جهت صدا را هم تشخیص می دهد. ابروی ما مشکی است بعضیها که ابرویشان سفید است وقتی نگاه می کنند همچین نگاه می کنند یعنی سفیدی کم است با زور با پوست پیشانی شان یک سایه بان مصنوعی درست می کنند خود ما می خواهیم خورشید را ببینیم همچین می کنیم ابروی مشکی جلوی فشار نور را می گیرد. دندان قطعه قطعه است اگر دندان ما یک تیکه بود حالا چه می کردیم اگر کسی می خواست یک دندان بکشد… یک روز حضرت علی (علیه السلام) دندانش درد می کرد خیلی اذیت شد فرمود خدایا یک ذره از استخوانم درد گرفته حالا اگر همه استخوانهایم درد بگیرد چه کنم؟ انسان می تواند از همه چیز استفاده کند. بازدید از طبیعت، بازدید از باغ وحش.
تفریح همراه با بازدید از آثار باستانی
20 تفریح همراه با آینده نگری حضور بر مزار حضور بر مزار نیاکان آدم گاهی وقتها مثلا برود سر قبر جوانها ما فکر می کنید ما پیر می شویم و می میریم؟ در قبرستان که آدم می رود عکس جوانها بیش از عکس پیرهاست یعنی از مریضها قافل نشویم از طبیعت غافل نشویم از صنعت غافل نشویم هرز نرویم. تفریح مضر: 1-تفریح همراه با وحشت می خواهیم شوخی کنیم می رویم پشت یک پایه می ایستیم وع!!! مثلا فکر می کنیم اگر توی دلش بپریم بعد می خندیم یا مثلا پشت ماشین می نشیند بنده خدایی می رود یک بوق می زند می پرد بالا پشت فرمان غش می کند کیف می کند که در دل یک مسلمان وحشت انداخت. حدیث داریم: «من اخاف مومنا» اگر کسی مومنی را بترساند خداوند روز قیامت او را خواهد ترساند چرا ما مومنی را بترسانیم؟ ایجاد وحشت هم لذت دارد؟ 2-تفریح همراه با به وحشت انداختن والدین این مسئله مهمی است چرا پدر و مادر را به وحشت بیندازیم. تو که چرخ موتور را بلند می کنی اگر خدایی ناخواسته حادثهای رخ بدهد می دانی که باید بیمارستان بخوابی و باید 50 میلیون مالیات بدهند برای اینکه خرج درمان تو بشود تو چرا راضی هستی که به خاطر یک لحظه عیاشی خودت بارت را روی دوش مردم بگذاری این هم بشود 50 میلیون.
تفریح، به دور از دلهره، اسراف و کارهای حرام
3-ایجاد دلهره برای باقی مردم طوری رانندگی می کند که همه مردم توی خیابان از او می ترسند یا توی جاده حالا شما پایه یک هستی نور بالا می زنی حالا این بنده خدا جوان است تابستان است تازه رانندگی یاد گرفته تو با جاده آشنا هستی این با جاده آشنا نیست تو قدیمی هستی این تازه پشت فرمان نشسته حالا چرا از تجربه و قلدری خودت سوءاستفاده می کنی و به افراد توی جاده رحم نمی کنی این تفریحهای بیخودی رقابتهای منفی. 4-تفریح همراه با مردم آزاری ترقه بازی مثلا که چی؟ آخرش که چی؟ متاسفانه تفریح بعضی همراه با مردم آزاری است. 5-تفریح همراه با اسراف حالا اسراف عمر تفریحات طولانی اسراف کردن مال اسراف کردن طبیعت زمین را از بین ببرند درخت را از بین ببرند ساختمان را از بین می برند آلوده کردن آبها نابود کردن جنگلها همهاش اسراف است. 6-تفریح همراه با میگساری تفریحاتی که هدفی ندارد می گوئیم آقا هدفت چیست؟ نمی دانم کجا می روی؟ نمی دانم برای چه درس می خوانی؟ چه می دانم چه چیزی را دوست داری؟ ول کن بابا بی هدف بی هدف اگر در آن هدف باشد عبادت می شود شما اگر کباب لذیذ بخوری بگویی من غذای لذیذ می خورم که یک خورده قوتم بیشتر باشد کار بهتری بکنم همان غذای لذیذ عبادت می شود. شما صبح تا شام توی اقیانوس شیرجه برو هیچکدام غسل جمعه نیست یک لحظه نیت می کنی امروز روز جمعه است پس من به نیت غسل جمعه فرو بروم تا نیت می کنی هدف دار می شود یعنی توی همه اقیانوسها تاب بخوری غسل نیست اما یک لحظه نیت بکنی غسل است آدم باید کارش هدف داشته باشد. دو برادر از یک جایی آمدند خدمت امام رضا (علیه السلام) و گفتند آقا نماز ما چطوری است؟ به یکی فرمود شما درست و دیگر شکسته گفتند اِه!! دو برادر هستیم از یک جا آمدیم تو که چهار رکعت گفتم چون سفر تو سفر حرام است برای اینکه آمدهای مامون الرشید خلیفه بنی عباس را ببینی مامون شاه طاغوت است کسی که به قصد زیارت شاه طاغوت سفر کند سفر حرام است و نماز کامل 4 رکعتی است اما شما چون از منطقه حرکت کردی به قصد زیارت امام رضا (علیه السلام) آمدی آمدهای من را ببینی من و مامون هر دو با هم هستیم اما تو به قصد او آمدی سفرت حرام است تو به قصد من آمدی سفرت حلال است خیلی مهم است. کار برای خدا فایدهاش این است که مثلا اگر گفتی برویم پسرعموها را ببینیم حالا در می زنی می بینی نیستش اَه!!، اَه ندارد تو برای خدا آمدی ثواب دارد آدمی که برای خدا کار کند هیچوقت حالش گرفته نمی شود توی خانه باشد یا نباشد. می روی نماز جماعت بخوانی می گویند آقا نیست باشد یا نباشد شما ثوابش را داری مثل ماشین آتش نشانی ماشین اش را پر می کند آتش سوزی بود می رود حالا که جایی آتش نگرفته حقوقش را می گیرد. 7-تفریح همراه با غفلت 8-تفریح همراه با شهوت 9-تفریحی که به امنیت ضربه می زند 10-تفریحی که ضربه به آبروی کسی می زند 11-تفریحی که کسی را خوار می کند 12-تفریحی که با هیجانهایی البته تفریح بدون هیجان نمی شود منتهی بعضی هیجانها بد عاقبت است در یکی از این بازیها ایران برنده شد جوانی چنان با شیرجه رفت توی آسفالت که کلهاش شکست گفتیم یعنی آقا برای شما اینقدر فوتبال مهم است خوب چراغ هایت را روشن کن بوق هم بزن هیجانهایی بد عاقبت برای خودش و خانوادهاش و فامیلها تازه قیامت هم گیر هستند عمرت را چه کردی؟ ولله بنده عمرم را کلهام را شکستم در چه راهی؟ نمی شود گفت. تفریح هیجان و هیاهو دارد اما…ساعت فراغت را پر کنیم با تفریح سالم با دوستان سالم. حدیث داریم اگر می خواهی بدانی این دوست سالم هست یا سالم نیست اگر عیب هایت را به تو گفت معلوم می شود دوست خوبی است اما اگر هر بازی درآوردی خندید اصلا به تو تذکر نداد این کار خلاف است این لقمه حرام است این کلمه آبروی طرف رفت این جسارت است این ضربه به مال مردم است این ضربه به آبروی مردم است اگر رفیقت به تو تذکر نمی دهد این رفیق خطرناک است. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد آن مقدار از دقیقههای عمر که بیخود هدر رفته است و گناه کردهایم گناهان گذشته ما را ببخش و بیامرز. از این به بعد تفریحات ما را تفریحات سالم همراه با محبت و تولید، همراه با رشد با پرورش استعداد و عاطفه و تقوا قرار بده. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 545